کلاه مالی نجف آباد
کلاه مالی نجف آباد
یکی از پوششهای مردمی برای هوای سرد کلاه بوده که در شکلها و طرحهای مختلفی مورد استفاده قرار میگرفته؛ ولی آنچه بیشتر مورد نظر ماست، کلاه نمدی است که توسط پشم و دستهای ماهر استادی خبره درست میشده.
در ابتدا بد نیست چند ضربالمثل که در مورد کلاه بین مردم متداول است چاشنی این قسمت کنیم. نظیر: فلانی پشمی به کلاهش نیست – کنایه از اینکه چیزی در چنته ندارد. فلانی کلاهبردار ماهری است – کنایه از حقّهبازی و نیرنگ است. فلانی کلاهش را قاضی کرد – یعنی فهمید که حرفش دررو ندارد و موردقبول نیست. یا از پا راه بروی گیوه پاره میشه، از سر راه بروی کلاه یا فلانی کلاه سرش رفته (گول خورده) یا مواظب باش کلاهمان قاطی نشود (یعنی طوری نشود که با هم نزاع کنیم)…
کلاه از پشم یا کرک درست میشود. تنها پشمی که با آن نمیشود کلاه درست کرد، پشم شتر است. پشم اگر از برّه کوچک باشد؛ همانطورکه هست، مورد استفاده قرار میگیرد؛ ولی اگر از پشم میش باشد؛ چون دراز است اول باید آن را با تیغ برش داد و بهصورت لقمهای درآورد یا درازای ۳ تا ۴ سانتیمتری، تا اینکه زه و کمان بتواند آن را خوب تیت کند. کُرک هم که از بز گرفته میشود؛ معمولاً به درازای پشم نیست و میتوان آن را بدون برش و لقمهکردن مورد استفاده قرار داد. در مجموع این هنر را میتوان گفت: محصولی است از پشم یا کرک و پنجههای ماهرانه استادی خبره در این کار.
ابتدا پشم یا کرک به وسیلۀ زه وکمان و دسته و مُشته تیت میشود؛ یعنی از هم باز شده بهصورت بسیار نرم و شفاف در میآید و ناخالصیهای آن جدا شذه، بهصورت تارهای نرم در میآید. کمان، عبارت از چوب و تختهای به هم پرداخته شده است که یکسر آن تخته و سر دیگر آن حالت انحناء دارد که زه به سر این کمان بسته شده است. طول کمان حدود یکمترونیم و زه آن که به صورت ریسمان باریکی به دو سر آن بسته شده از روده گوسفند گرفته شده است. دسته هم ازکُنده چوبی خراطی شده است که قسمت سنگین آن به دستهای وصل است که دسته در مشت جا میگیرد و با قسمت سنگین آنها بر روی زه کمان ضربه وارد میکنند که صدای مخصوصی شبیه ضربه واردکردن به طبل از آن شنیده میشود و لرزشی از زه بهوجود میآید که پشم یا کرک را از هم باز میکند و با تکرار اینکار پشمها زده شده، بهصورت نرم و بدون داشتن موّاد زائد در جلو دست استاد قرار میگیرد و آماده بهکارگرفتن است.
بدینطریق استاد از پشمهای صاف و نرم زدهشده، دو دایره با قطرهای بزرگ و کوچک، یکی با قطر تقریبی ۳۰سانتیمتر و یکی ۲۰سانتیمتر، روی تابهای که جلو دست دارد، درست میکند. دایره کوچکتر از نوع پشم مرغوبتر ساخته میشود. این دو دایره فقط به وسیلۀ دست و پنجههای استاد روی تابه، تاب داده و ساخته میشود که در حقیقت آستر و رویۀ کلاه همین دو دایره هستند. تابه، که نظیر یک سینی پهن، جلو دست استاد است، بر روی اجاقی قرار دارد که در زیر آن آتش بسیار ملایم با ذغال بوده که امروزه بهجای ذغال و آتش از چراغ نفتی دو یا سه فیتیلهای با حرارت بسیار ملایم استفاده میشود. دایره آستری را استاد داخل تابه قرار میدهد و از قدحی که در کنار دست قرار دارد و داخل آن آب و صابون به شکل کف درآمده بر روی آستری میریزد. اینکار را با تکه کهنهای نظیر جوراب که در داخل آن پنبه کرده باشند و در قدح قرار داده باشند، انجام میگیرد. آب صابون نه خیلی غلیظ است و نه خیلی رقیق. بعد از ریختن کمی آب و صابون روی آستری آنقدر آن را مالش میدهد تا آبصابون به خوبی جذب آستری شود. مالش توسط دست و چرخانیدن آن در تابه به تکرار انجام میشود تا اینکه آستری همدیگر را گرفته و بهصورت یک دایرۀ کاملاً خیس صابونی در تابه قرار گیرد.
آنگاه دایره کوچکتر، یعنی رویه را بر روی آستری قرار میدهد و با همان ترتیب قبلی دوباره آب و صابون روی آن ریخته و همان کاری را که با آستری انجام داد با رویه هم انجام میدهد و رویه و آستری را با هم مالش میدهد تا آن هم از آبصابون خیس شده و روی هم چسبیدهاند، این مالش با آب و صابون از هر دو طرف، یعنی پُشت و رو، انجام میشود. سپس این لایه و رویه را از قطر تا کرده، بهصورت نیمدایره در میآورد و باز هم نیمدایره را از شعاع تا کرده، به صورت چهارلایه روی هم قرار میدهد. آنگاه از گوشۀ قائمۀ آن با قیچی یک تکه از آن را چیده؛ بطوریکه وقتی چهارلای آن را باز کنیم، متوجه میشویم در وسط آن سوراخ دایرهای شکلی نمایان میشود که در حقیقت آن سوراخ، درب کلاه را تشکیل میدهد. استاد چون چند کلاه را در یک فرصت انجام میدهد، آن را کنار گذاشته، به کار رویه و آستر دیگری میرود و بههمینترتیب دو یا سه رویه و آستری را درست میکند که مثلاً در مجموع، سه یا چهار کلاه را با هم به مالش درآورد. حال یکییکی هر کدام را در تابه قرار میدهد و بعد آستری را که دارای دایرهای بزرگتر است، روی لبۀ دایرۀ کوچکتر (رویه) بر میگرداند و یک قطعه کهنۀ دایرهای شکل تقریباً به اندازۀ سوراخ تعبیه شده وسط، در لای آن قرار میدهد که بعداً بتواند آنها را از هم جدا کند. مهارت کار، بیشتر در اینجاست که استاد با دستان و پنجههای خود کاملاً متوجه میشود که کجای این آستر و رویه بهقول خودشان لاغر یا کلفت است؛ اگر لاغر باشد باید کمی پشم که جلودست دارد با آبصابون به آن اضافه کند و آن را ترمیم کند تا مطابق سایر قسمتهای دیگر باشد.
آنگاه این رویه و آستری را با آب و صابون آنقدر رویش کار انجام میدهد تا مانند یک کیسه میشود. باز کار روی آن انجام میشود تا در اثر این مالشها محکمتر و سفتتر شود. استاد دو دست خود را داخل آن کیسهمانند کرده و با چرخاندن مرتب آن دهانۀ آن را گشادتر میکند و بعد آن را از طریق درب بر روی تابه قرار می دهد و بر آن فشار میآورد. دوباره آن را جمع کرده؛ بهصورت لولهای به هم میپیچد و بر روی پیچیدهشدۀ آن، باز فشار میآورد. این عمل چند بار تکرار میشود تا پشمها بهخوبی همدیگر را گرفته و بهصورت کیسهای با دهانۀ مناسب ایجاد شود. اهمیت در دستهای سحرآفرین استاد کار است که دایرههای اولیه با چه قطری درست شود. آبوصابوندادن و چهارتاکردن و چهقدر از آن را قیچیکردن تا دربکلاه را در نظر بگیرد و متوجهبودن بر لاغربودن چه قسمتی از کلاه و ترمیمکردن و اینکه چندین مرتبه به شکلهای مختلف آن را پیچیدن و آب و صابون و فشاردادن که همه این کارها حدود یک ساعت کار استاد است.
حال این کیسهمانند توسط استاد لوله میشود و مدّتی که بستگی به تشخیص او دارد، کنار گذاشته میشود تا بهقول خودش کمی نم آن در رود. سپس به بقیه و ساختن دیگر کلاهها میپردازد تا چندتائی که درست شد، همه را روی هم قرار داده، داخل تابۀ دیگری که در زیر آن هم حرارت ملایمی موجود است، قرار می دهد. طریقۀ چندین کلاه بر روی هم مانند صفحات کتاب یا دفتر است. داخل تابه، روی همۀ آنها آب و صابون میریزد و مجموع آنها را لوله میکند و با دو دست خود در تابۀ نیمهگرم، بر روی آنها فشار وارد میکند. چندینبار آنها را از هم بازکرده و دوباره بهصورت عمودی و افقی از چهار طرف، لوله کرده، فشار میدهند؛ بهطوریکه از دو سر لوله آبصابون خارج میشود. حدود۲۰بار، این کار انجام میشود و آبصابون خارج شده که در تابه جمع میشود، به قدح برگردانده میشود. وقتی که دیگر آبصابون از کلاههای لولهشده، روی هم خارج شد؛ نوبت آن میرسد که بر آنها آب، صاف ریخته شود و دوباره لولهکرده، تحتفشار قرار میدهند تا همۀ آبصابونهای ذخیرهشده در کلاهها خارج گردد. ناگفته نماند که تکه چوبی را حدود ۱۵سانتیمتر، از قبل لای کلاهها گذاشته و کلاهها را دور آن چوب، لوله کردهاند و بعد از فشارها آن را بر میدارند.
این موضوع را هم باید اضافه کرد که استاد هر سهبار که آب و صابون بر آنها میدهد، یکبار دو دست خود را به دهانۀ (درب) هر کلاه انداخته و با چرخاندن آن مقداری آن را گشادتر میکند تا دربها به هم نچسبند و یا کوچک نشوند. این اعمال، همه بهدست استاد و با دقّت انجام میشود؛ بهطوریکه هر کس ناظر بر آن باشد تشخیص میدهد که کلاه در حال شکلگرفتن است. بعد از مرحله آب و صابون و کاملاً بیرونکردن آن از کلاه، نوبت قالبکردن آن است. قالبهای کوچک و بزرگ که از چوب ساخته شده و سر آن مانند سر انسان، گرد ساخته شده. قبل از اینکه کلاه را قالب بزنند با تیغ مخصوصی نظیر تیغ قالیبافی پشمهای بیرونزده از کلاه را که بهصورت تارهایی دیده میشود از داخل و خارج کلاه میتراشند و بعد آن را قالب میزنند. به نکتۀ دیگری هم باید توجه شود که قبل از قالبکردن هم اضافهها تراشیده میشوند و هم دورتادور آن را با قیچی صاف میکنند تا کج و معوج نباشد که در این مورد هم استاد بدون اینکه ابزاری بهکار برد؛ فقط با چشم و دست تشخیص صافبودن آن را میدهد. حال که کلاه، بدون اینگونه عیبها به قالب کشیده میشود با یک تکه سنگ تقریباً به وزن یککیلویی، آن را از همه طرف به قالب میکوبند. هم از بالا و هم از دورتادور آن، تا کلاه محکمتر و بیشتر به هم فشرده گردد.
بعد از نیمساعتی که کلاه در قالب ماند، آن را از قالب درآورده، میگذارند تا خوب خشک شود؛ پس از خشکشدن نوبت رنگکردن آن است و بدینترتیب است که مقداری پوست بلوط را که اصطلاحاً به آن (جَفت) میگویند، با پوست انار که تفاوت نمیکند، پوست انار شیرین باشد یا انار ترش، در آب ریخته، جوش میآورند و کلاه را داخل آن میگذارند. زمانیکه کلاه در این مایع میماند، حدود ۸ساعت است. بعد حالت دمکردن به آن میدهند و میگذارند تا سرد شود. حال اگر بخواهند رنگ کلاه، رنگطلایی باشد، باید این کلاه را حدود نیمساعت در آبآهک قرار دهند تا رنگطلایی تمیزی به خود گیرد. اگر خواستند مشکیرنگ باشد، باید بعد از درآوردن از مایع پوست بلوط (جَفت) و پوست انار، کلاه را خشکانیده و در مایع آب و زاغسیاه انداخته، ۲ساعت بجوشانند و بعد کاملاً کلاه را شستشو دهند تا رنگ ثابت مشکی بسیار زیبایی بهخود بگیرد. باز پس از خشکشدن از مادهای که آن را جِت درخت یا شیرهای که از ساقه درخت بیرونآمده (صمغ) که در ظرفی بهصورت غلیظ آماده کردهاند، یک مالش کم در داخل کلاه بدهند و دوباره آن را قالب گیرند.
آنوقت بسیار محکم و عالیترین کلاهنمدی بهدست میآید. حال نوبت پرداختکردن آن است که بهوسیلۀ سنگپا یا آجری که زبر باشد، روی آن و اطراف آن و داخل آن میکشند تا هرگونه پرز یا پشم اضافه اگر دارد، گرفته شود و بهصورت مطلوب درآید. بعضی استادکاران هم گاهی با مقدار بسیار کمی روغن برزک، آن را چرب کرده و حالت اسلوب دلخواه به آن میدهند. پس از آن کلاه را روی آتش میگیرند تا کاملاً پرزهای آن گرفته شود. کلاه پس از خشکشدن آماده گردیده تا در کاغذهای مخصوص بستهبندی و به بازار فروش فرستاده شود. هنر کلاهمالی در این شهر بسیار معروف بوده و از اطراف و اکناف برای خرید آن به این شهر میآمدند. از استادان معروف و قدیمی میتوان از استادحسین نظری، پسر غلامنظر و دنبالهگیری این هنر دستی و پر ارزش توسط حاجمحمود منتظری و حاجیدالله یوسفی نام برد. متأسّفانه این حرفۀ پر ارزش رو به فراموشی میرود.
«مشاغل رو به فراموشی»، «علی محمد سرمدی»، کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰