خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد

یکی از برنامه‌های سازمان مجاهدین، برگزاری کوه‌نوردی‌های گروهی در شهرهای مختلف بود. هدف این بود اعضاء که بیشترشان دانشجو بودند، ضمن تقویت قوای جسمانی با هدف شرکت در حرکت‌های نظامی یا تحمل شکنجه در دستگیری‌های احتمالی، فرصتی برای بحث و بررسی در موضوعات مختلف به دور از هیاهوی شهر و چتر اطلاعاتی ساواک داشته باشند.

خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد

یکی از برنامه‌های سازمان مجاهدین، برگزاری کوه‌نوردی‌های گروهی در شهرهای مختلف بود. هدف این بود اعضاء که بیشترشان دانشجو بودند، ضمن تقویت قوای جسمانی با هدف شرکت در حرکت‌های نظامی یا تحمل شکنجه در دستگیری‌های احتمالی، فرصتی برای بحث و بررسی در موضوعات مختلف به دور از هیاهوی شهر و چتر اطلاعاتی ساواک داشته باشند.

از سال۵۶ شروع کردم به شرکت در برنامۀ کوه‌نوردی تعدادی از اعضای سازمان در نجف‌آباد. آن زمان حدود دو سال از صدور اعلامیۀ تغییر رسمی ایدوئولوژی‌ سازمان از اسلام به مارکسیست می‌گذشت ولی بیشتر مجاهدینی که با آن‌ها کوه می‌رفتم، از طیف مذهبی بودند. گاهی برای بیست و چهار ساعت می‌رفتیم کوهنوردی، مسیرهای سخت کوهرنگ و چهل‌گرد را انتخاب می‌کردیم تا خودسازی‌مان تکمیل‌تر شود.

گاهی اعلامیه‌هاشون که هنوز با اصل انقلاب زاویه نگرفته بود را می‌گرفتم و بدون این‌که بفهمند، چاپ و تکثیر می‌کردم. من را محرم می‌دانستند و سفرۀ دل‌شان را برایم باز می‌کردند. البته فقط شنونده بودم و به برکت بنیۀ اعتقادی‌ام، تاثیر چندانی از عقاید التقاطی‌شان نمی‌گرفتم. برخی اعضای سازمان به گروه‌های دیگری مثل فداییان خلق و گروه امتی[۱] نیز گرایش داشتند.

مجاهدین به نوعی خودشان را انقلابی‌تر از امام دانسته و تنها راه شکست رژیم پهلوی را مبارزۀ مسلحانه می‌دانستند. خیلی اوقات زندگی‌نامۀ اعضای خود که در مبارزۀ مسلحانه با رژیم کشته شده بودند را به عنوان الگوهای مبارزه، چاپ و توزیع می‌کردند.

در نقطۀ مقابل ما اعتقاد داشتیم فقط با راهنمایی‌های حضرت‌امام، کمک از آموزه‌های دینی و بیداری عموم جامعه می‌توان جلوی شاه و رژیم پهلوی ایستاد. چون مجاهدین خیلی بابت داشتن اسلحه قیافه می‌گرفتند، تصمیم گرفتم برای کم کردن روی آن‌ها هم که شده، به شکلی اسلحه تهیه کنم. می‌خواستم بهشون ثابت کنم اسلحه داشتن کار خیلی سختی نیست و آن‌ها از اسلحه درست استفاده نمی‌کنند.

شروع کردم به جمع‌آوری پول برای خرید اسلحه و از معتمدینی که می شناختم حدود ۱۰ هزار تومان پول جمع کردم؛ البته هیچ کدام به خاطر اعتمادی که به من داشتند، سوال نمی کردند که پول را برای چه کاری می خواهم.

در جریان توزیع اعلامیه‌های حضرت امام با یک بلوچ انقلابی اهل تسنن رفیق شده بودم که می‌شد بهش اعتماد کرد. رابط من با «امام‌بخش گُرگیج» یکی از بچه‌های اصفهان بود. چهار کلت کمری را که از رابطش در افغانستان خریدیم، در بیابان‌های اطراف زاهدان، به صورت فشرده، شلیک با اسلحه و باز و بسته کردن آن‌را آموزش دیدم و به مقصد اصفهان سوار اتوبوس شدم.

اسلحه‌ها را داخل یک ساک پارچه‌ای پُر از لباس‌های کهنه، چند ردیف عقب‌تر از صندلی‌ام گذاشتم بالای سر مسافر دیگری. در مسیر زاهدان به بم، چند ایست و بازرسی بود و بیشتر دنبال افغانی‌های غیر‌مجاز می‌گشتند تا بفرستند‌شان کشور مبداء.

بی‌خبر از همه‌جا توی خواب خوش بودم که در ایست بازرسی «نصرت‌آباد» یک دفعه مامور ژاندارمری بیدارم کرد. از نگاه خیرۀ بقیه مسافرها مطمئن شدم که لو رفتم. اشهدم را گفتم ولی وقتی مامور از ملیت و مقصدم پرسید، مسافران خنده‌شان گرفت و فهمیدم فقط مظنون به ورود غیر‌قانونی به ایران هستم. ژنتیکی ریش کم‌پشت و صورتی لاغر مثل بیشتر مهاجرین افغانستانی و ساکنان سیستان داشتم و همین امتیاز خوبی بود برای تردد آسان‌تر به جنوب‌شرق کشور ولی در این فقره نزدیک بود چهره‌ام کار دستم بدهد.

از کل اسلحه‌هایی که در این سفر آوردم، یکی را دادم به یکی از انقلابیون معروف شهر و بقیه را خودم نگه داشتم برای روز مبادا که البته هیچ‌وقت پیش نیامد و بعد انقلاب همه را تحویل کمیته دادم.

۱] – «امت» نشریه‌ای است که پس از پیروزی انقلاب توسط «جنبش مسلمانان مبارز» منتشر می‌شد. این جنبش گروه جدا شده از «جنبش آزادیبخش مردم ایران» یا «جاما» است که پس از سال ۱۳۴۲ ش با مشی مسلحانه و ایدئولوژی اسلامی شکل گرفت.

*به روایت یکی از مبارزان دوران انقلاب در نجف آباد؛«انتشارات مهر زهرا»

تصاویر دوران انقلاب نجف آباد

تصاویر دوران انقلاب نجف آباد

خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد