خورد و خوراک مردم نجفآباد
خورد و خوراک مردم نجفآباد
خوراک مردم اغلب علاوه بر نان که بیشتر در منازل پخته و تهیه میشد و گوشت که بیشتر به صورت آبپز و ماست و پنیر که آنهم کمیاب و بیشتر از اوایل سال تا سه ماه اول سال پیدا میشد و بقیه سال از پنیر که در آب نمک نگهداری میشد بود، برنج مصرف فوقالعاده کمی داشت و بعضی هفته یک مرتبه آن هم شبهای جمعه برنج بصورت پلو و فقرا به قول خودشان فقط شبهای عید پلو میخوردند.
بیمناسبت نمیدانم شعر عامیانهای که شرح حال پلو خوردن فقرا بود در اینجا بیاورم و آن شعر این است:
روزی در کوچهای من شفته پلو را دیدم
در عجب گشتم و احوال از او پرسیدم
گفتم ای شفته پلو تو به کجایی شب و روز؟
که بدیدار ما نمیآیی بجز عید نوروز
گفت در خانه شهزاده وزیر افتادم
من خورشهای فراوان دارم
باقلوا و کوکو و مرغ و فسنجان دارم
سالی یکبار که میآیم خونه تو زورکی است
بر سرممی نهیدنبه یا آنکه پیه است
چون صحبت پلو شب عید شد بیمناسبت نمیدانم که از مراسم عید چند کلمه بنویسم. صحبت عید و نزدیک شدن به ایام آن برای کودکان فوقالعاده مسرتبخش بود و از یک ماه قبل از عید برای تهیه لباس و کفش نو اقدام میکردند و رسم بر این بود که حتماً اول سال نو لباس هم نو باشد و سالی یک مرتبه هم بیشتر برای کودکان لباس نو تهیه نمیشد.
«خاطرات هشتاد ساله دکتر سید مصطفی مرتضوی» به اهتمام «فضل الله خلیلی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰