حمام میدان در نجف آباد

آنچه را که پيرمردها هنوز به ياد دارند و تعريف مي کنند، خاطرات آنها از حمام ميدان است که اکنون تخريب و به پاساژ سجاد تبديل شده است. اين حمام از بناهاي ثانويه نجف آباد به همراه مسجد ميدان (جامع) بوده که در زمان سلطان حسين صفوي ساخته شده است.

حمام میدان در نجف آباد

آنچه را که پیرمردها هنوز به یاد دارند و تعریف می کنند، خاطرات آنها از حمام میدان است که اکنون تخریب و به پاساژ سجاد تبدیل شده است. این حمام از بناهای ثانویه نجف آباد به همراه مسجد میدان (جامع) بوده که در زمان سلطان حسین صفوی ساخته شده است. حمامی نسبتاً بزرگ با چهار ستون سنگی و سقفهای ضربی آجری که در بیرون از قلعه نجف آباد ساخته شده بود. دو زیر ستون سنگی آن پس از تخریب حمام بیرون آورده شده و هم اکنون در جلوی مغازه آیتی موجود است و مابقی زیرستونها، ستونها و سرستون های آن در زیر خاک مدفون شدند.

این حمام دومین حمامی است که پس از احداث نجف آباد و افزایش سکنه آن ساخته شده و بنابر شواهدی، مسجد جامع در خارج قلعه و باروی شهر بوده است. پنجره های اطراف مسجدجامع قدیم نشانه ای بوده از اینکه این حمام و مسجد در زمین بزرگی که اطراف آن هیچ بنایی وجود نداشته ساخته شده اند که البته بعداً در اطراف آن خانه سازی شده و پنجره های مسجد مسدود گردیده است.

حمامی معروف این حمام را که پیر مردان به یاد دارند مرحوم حاج عباس فرزند جعفر بوده که بعداً پس از اخذ شناسنامه در زمان رضاشاه فامیل معینی نجف آبادی را برای خود انتخاب کرد. فعالیت او در اواخر دوره قاجار و اوایل دوران پهلوی بوده و حدود سال ۱۳۱۰ ه.ش به رحمت ایزدی پیوست. مردی خوش برخورد،کوچک اندام، ریشی حنا بسته و چهره ای بشاش و خندان کار اداره این حمام را در زمانی دراز عهده دار بود. حاج عباس مردی دین¬دار، عارف مسلک و شاعر پیشه بود، به نظر می رسد شغل اداره حمام را به جهت ثواب آن انتخاب کرده بوده است. اما آنچه که ابتداء ورود به حمام، توجه هر بیننده را جلب می کرد یک بیت شعر بوده که بر سر درب وروی حمام نوشته شده بود که گویا از سروده هایش و به این مضمون بود:
بودیم به خواب در شبستان عدم بیدار شدیم و باز در خواب شدیم

اشعار به جامانده از ایشان که بهانه ای شد برای نوشتن مقاله حمام، نشان می دهد که مردی روشن فکر، مدافع حق، مخالف جنجال و تعصب دینی بوده و در این راه مبارزه می کرده است به طوریکه انگ «بابی گری» را به او می زنند. تا جائی که ناچار می شود جلای وطن کند و برای نشان دادن اعتقاد خود به دین اسلام راهی خانه خدا شود. او سپس به وطن خود باز می گردد و مورد استقبال مردم قرار می گیرد، تهمت ها برطرف و منجر به عذرخواهی و طلب حلالیت می گردد.

در کنکاش به عمل آمده نقل شده است که در سال ۱۳۱۷ هجری قمری، ملائی در مسجد جامع با سخنان خود مردم یک محله از نجف آباد را علیه مردم محله دیگر و کدخدای آن تحریک می کند تا آنجایی که آنها با چوب و چماق به جان همدیگر می افتند و چند روزی نزاع و خونریزی ادامه داشته است. نهایتاً به ضرر افراد محله ای که مورد طرفداری ملا بوده می انجامد و شکست را متوجه آنها می کند. در این غائله عده ای بی گناه زخمی می شوند و اختلاف شدیدی را بین آنها پدید می آورد که تا سالهای بعد ادامه می یابد. شرح این ماجرا را در مثنوی بلندی از حاج عباس در پایان همین نوشتار می خوانید و خود می توانید به عمق فاجعه پی ببرید.

غیر از حاج عباس افراد دیگری نیز بوده اند که در زمان حیات ایشان و بعد از آن عهده دار اداره حمام و خدمت به مردم بوده اند که اکثراً در قید حیات نیستند اما یاد، خاطره و خدمات آنها در ذهن پیرمردها و پیر زن¬ها باقی است. از جمله این خادمان بی نام و نشان می توان به عبدالحسین معینی فرزند حاج عباس (عباس معروف به عباس آمنه) که بعد از ایشان عهده دار اداره حمام بوده اند، دایی قلی چَپِشی، غلامرضا و تقی فرزندان ایشان، درویش میرعباسی و یداله کاظمی که ایشان نیز زمانی عهده دار اداره حمام بوده در کنار فاطمه زن حاج عباس، نازنین، بی بی جان، دایزه معصومه و دیگران اشاره کرد.

این حمام در حدود سال ۱۳۴۰ ه.ش تخریب و حمام جدیدی بر روی زمین آن ساخته شد که بعد از انقلاب آن حمام هم نیز تخریب و اکنون پاساژ سجاد به جای آن ساخته شده است.

? بخشی از کتاب «مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد» به قلم «فضل الله خلیلی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا(س)

مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد

مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد

حمام میدان در نجف آباد