خوابهای تابستانی در نجفآباد
خوابهای تابستانی در نجفآباد
یکی از خاطرات فراموش نشدنی من که هنوز نیز از یادآوری آن لذت میبرم. شبهای تابستان مخصوصاً شبهای مهتاب و خوابیدن روی پشت بام بود.
همان طور که قبلاً تذکر داده شد خانههای نجفآباد تماماً یک طبقه و با خشت خام و گل و طاق اتاقها از نوع طاق و چشمه بود و با لنیجه پشت بام مسطح کمتر بود. لذا برای خوابیدن از فاصله بین دو طاق که بصورت دره بود استفاده میشد. این مسئله مانع از دید مستقیم همسایه ها میشد و تا حدودی آزادی به وجود میآورد.
شبها بر روی بام رختخوابها را پهن و از هوای فوقالعاده خوب و بدون دود ماشین و سر و صدا به آسمان نگاه میکردیم و به قصه مادر و گاهی مرحوم پدرم و خاطرات گذشته آنها گوش میدادم تا خواب چشم مرا فرا گیرد.
صبحها اغلب تا برآمدن آفتاب و گرم شدن هوا ما بچهها در خواب بودیم. روزها برای فرار از گرما اغلب در زیرزمینها که عبارت از سالنی بود در زیر اتاقها که واقعاً خنک بود استفاده میکردند. عصرها با پاشیدن آب به دیوارهای خانه که از کاهگل بود بوی مطبوعی ایجاد میکردند. با پهن کردن فرشی که اغلب گلیم بود در کنار باغچه خانه که پُر از گل لاله عباسی و اطلسی بود و تهیه چایی که بصورت سنتی یعنی منقل آتش و سماور آتشی که با ذغال گرم میشده و عصرانه که اغلب نان و پنیر و سبزی خوردن و خیار بود و جمع شدن دور هم که اغلب اقوام نیز شرکت داشتند و تا پاسی از شب رفته ادامه داشت.
همه این ها جزء خاطرات بیاد ماندنی برای من باقی مانده و آرزوی حتی یک مرتبه تجدید آن را دارم.
بخشی از کتاب «خاطرات هشتاد ساله (مرحوم) دکتر سید مصطفی مرتضوی» به قلم «فضل الله خلیلی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا(س)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰