شاید به شفای بیماران روبرویش بینجامد
شاید به شفای بیماران روبرویش بینجامد صدای اذان محمد ابوزید پیچیده بود تو غروب پاییزی ،دم مسجدالرسول نجفآباد روبروی درب کرونایی بیمارستان شهید محمد منتظری.حیعلیالصلاه لابه لای برگهای درحال ریزش جاخوش کردهبود. بخار غروب روی کفشهای لاستیکی پیرمردخوابیده وترک پاشنهی پاهایش تاژرفای گوشت خشکیدهاش،لمیده بود.قامت بست الله اکبر.چشمان غبار گرفتهاش را دواند تو چشمهای عسلیم