تا مرد شود و برگردد
تا مرد شود و برگردد من،شما،ماتوی هرخانه،فامیل،محله ،گوشه گوشه ی شهرعزیزی داشتیم که شیطنت های کودکی اش را گوشه صندوقخانه ی خانه ی طاق چشمه ای گذاشت ورفت تا مرد شود و برگردد. مردی که چند ماهه،ره صدساله را رفت،برگشت با آستین خالی،با پاچه ی بدون پا،با ترکش های خمپاره توی جای جای بدن چغرش.مردهای