پیکر شهیدان تازه تفحص شده، سید مهدی شریعتی و غلامرضا مهدیه از نیروهای لشکر۸نجف اشرف، روز پنج شنبه بیست و نهم شهریور ماه همزمان با عاشورا در نجف آباد تشییع خواهد شد.
۱۴ شهید استان اصفهان روز دوشنبه ۲۶ شهریورماه مصادف از ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه از فلکه رهنان اصفهان به سمت ناحیه بسیج امام رضا (ع) تشییع میشوند.
کاروانهای مختلفی از سراسر کشور به نجف آباد میروند و بر سر مزار این شهید حاضر میشوند. با توجه به استقبال مردم قرار است در نجف آباد یک موزه دفاع مقدس ایجاد کنیم.
از ۱۴ شهیدی که به زودی در اصفهان تشییع خواهند شد، دو شهید نیز متعلق به نجف آباد است. شهیدان سید مهدی شریعتی و غلامرضا مهدیه که به ترتیب در سال های61 و 67 در شرق بصره و شبه جزیره فاو شهید شده بودند.
عراق از تنگه عقب زده شده بود و نیروها در حال الحاق در مرز بودند که قائم مقام لشکر ۲۷محمد رسول الله به شهادت رسید. سردار غلامرضا صالحی که برای قدیمی های لشکر، «همت» را زنده کرده بود، طاقت نداشت پایان جنگ را پشت میز مذاکرات ببیند.
مگر قبر شهید احمد کاظمی و حسین خرازی هم از این جور چیزها دارد! مرد و زنی که برای زیارت شهید می آیند، بیرون از این جا هم یکدیگر را دیده اند. شاید بهتر بود دیواره ای کوتاه آن هم از جنس شیشه سکوریت اجرا می کردند.
رضا قلیچ خانی عکاس ایمنا، مراسم تشییع جانباز شهید حاج علی مهدیه را به تصویر کشیده است. مهدیه جانباز ۷۰ درصد عملیات الی بیت المقدس در سال ۶۱ بود و سه پسر داشت.
«دینا» کاظمی دختر شهید مدافع حرم موسی کاظمی، یک آرزو بیشتر ندارد. شهید کاظمی سومین شهید مدافع حرم لشکر زرهی ۸ نجف اشرف بود که شهریور 93 در سوریه به شهادت رسید. «نازنین» دومین فرزند او، چهل روز بعد از شهادت پدر متولد شد.
بهسازی این تصاویر که همزمان با اولین اجلاسیه ملی شهدای نجف آباد بر روی تیرهای روشنایی معابر اصلی شهر نصب شده اند و در کمتر از پنج سال رنگ و کیفیت خود را از دست داده اند، به حدود 250 میلیون تومان اعتبار نیاز دارد.
حاج علی صالحی پدر دو شهید دوران دفاع مقدس، یک قطعه زمین دو هزار متر مربعی در شمال نجف آباد را برای ساخت فرهنگسرا و مجموعه فرهنگی، ورزشی و اجتماعی به شهرداری نجف آباد اهدا کرد.
فیلم کوتاهی با کیفیت پایین با تکانهای شدید دستی که فیلمبرداری کرده از یک فضای محو از جمعیت پراکنده در قبرستان و صدای جیغ یک زن و تصویر زن دیگری که نیمههوش روی زمین نشسته است،
مش مرتضی، جوراب هایش را که برای چندمین بار روی حباب یک لامپ سوخته وصله کرده بود، از روی میز کنار آشپرخانه برداشت و لنگ لنگان رفت به سمت کلید وانت کنار قاب عکس پسراش.