این آیۀ قرآن یک آیۀ استثنایی است. چرا؟ چون بزرگترین دستور جهاد به پیامبر اکرم در این آیه است. جهاد بدون شمشیر. به نام جهاد کبیر. ما معمولاً جهاد اکبر شنیدیم. جهاد اکبر یعنی خودسازی در مقابل جهاد اصغر است، جهاد اکبر یعنی بزرگتر از جهاد اصغر. ولی جهاد کبیر یعنی مطلقا کبیر. حالا جهاد کبیر در مکّه این آیه نازل شده بدون شمشیر علیه چه چیزی است؟ کفّار چی گفتند که رسول خدا باید علیه آنها جهاد کبیر بکند؟ آقا جهاد کبیر نه موضوعش بت بوده، نه موضوعش این عبادتهای تحریفشده بوده، موضوعش اینها نبوده، موضوعش یک موضوع سیاسی است.
میفرماید «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً»؛ از کافران اطاعت مکن و با آنان جهاد کن جهادی سنگین! جهاد هم شمشیری نیست ها! چون توی مکّه است. جهاد سنگین بدون شمشیر. یعنی درگیری خیلی سخت است اینجا! «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ»، از کافران اطاعت نکن. چی گفته بودند آنها که پیغمبر نباید از آنها اطاعت بکند؟ بنده اگر این آیه را بخوانم اصلاً احتمال نمیدهم کافران گفته باشند که پیامبر بیا مثل ما مِیگساری کن.
مجری: مثل ما طواف کن، مثل ما نماز بخوان، بتپرستی کن.
اصلاً بتپرستی کن. اصلاً بعید است یک همچین حرفی زده باشند که خداوند متعال بفرماید، اصلاً رسول خدا در دوران جاهلیت هم آن کارها را نمیکرد. آیۀ قبل را برویم بخوانیم. اینها میگفتند یا رسول الله، شما رسول خدا هستید برای شهر مکّه قبول؛ به خدا بگو برای مدینه یک پیغمبر بفرستد، برای طائف هم یک پیغمبر بفرستد. هر قومی یک پیغمبر داشته باشد اختلاف نشود. این حرف بدی است؟ این مصلحتاندیشی جالبی است. که آقا شما پیغمبر قریش بگو خدا، اصلاً انکار پیغمبری ایشان نمیکردند. شما پیغمبر باش، هستی قبول، به خدا بگو یک پیغمبری هم برای ما بفرستد. یک پیغمبری هم برای آنها بفرستد. چون اینها از نظر مدیریت قومی، نمیخواستند آن قوم بیاید زیر سرپرستی یک نفر از این قوم. این مسئلۀ سیاسی هست یا نیست؟ اعتقادی که نبود! نه با نبوّت مشکل داشته نه با این شخص مشکل دارند. میفرماید پیامبر اطاعت نکن اینها به ظاهر دارند یک حرف مصلحتاندیشانه میگویند.
مجری: الآن میخواستم بگویم حسب ظاهر حرف درستی هم هست دیگر.
حرف بدی هم نیست. ما الآن داریم با کافرها کمکم همراهی میکنیم.
مجری: آره دیگر آن برای خودش باشد تو هم برای آن پیامبر باش.
آن برای خودش باشد اختلاف نشود هر قومی برای خودش یک فرهنگی دارد یک پیغمبری داشته باشد.
مجری: یک مَنشی دارد یک روشی دارد هر کسی کار خودش را.
میفرماید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً».
آنهایی که ایمان نیاوردند که انگیزههایشان در درجۀ اول یا انگیزههایشان در حقیقت چنانکه قرآن کریم میفرماید مناسبات سیاسی بود و موضوع قدرت بود. حتی ثروت هم نبود. گفتند یا رسول الله ما ثروت خانۀ کعبه را هر چی درآمد داریم میگذاریم در اختیار تو. که ایشان فرمود اگر خورشید را در یک کف دست من قرار بدهید.
مجری: این مال آن است.
بله! اصلاً اینها موضوع ثروت نداشتند! حتی یک نوعی از مدیریت رسول خدا را قبول داشتند! گفتند آقا تو بیا رئیس ما بشو، ولی نگو من پیغمبر هستم. من میخواهم ببینم ریاست پیغمبر به عنوان پیغمبر با ریاست معمولی چه فرقی دارد؟
مجری: جفتش ریاست است دیگر.
جفتش ریاست است دیگر، که یک دفعهای باهاش مخالفت میکنند. اینها مال قبل از اسلام است. حالا یک عدهای اسلام آوردند. ما باید الآن مهمترین انتظاری که داریم چی باشد؟ این باشد که آیا آن سیاستی که آنها باهاش مخالفت میکردند جا میافتد یا نه؟ ده سال صبر کردیم تا غدیر خم شد، دیدیم آخرش هم جا نیفتاد! بیست و پنج سال صبر کردیم امیرالمؤمنین آمد، بابا شما که دیگر همهچی را قبول کردید، تجربیات دیگر هم پیدا کردید، آن چه سیاستی است که امیرالمؤمنین علی(ع) میخواهد جا بیندازد، باز جا نیفتاده؟ درست است؟ و ما الآن منتظر تحقق آن نحوه سیاست هستیم. خب نمیشود که ما این را ندانیم که باید برای مقدمهسازی آماده بشویم برای این قصه!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰