همان قسمت به تدریج طوری بزرگ شد که در پایان دومینسال اسارت، آویزی در حد یک هندوانۀ کوچک داشتم/ با اصرار مترجم، چارهای جز اطاعت نبود! محیط مردانه بود و میشد شانس بازگشت را با تحمل مقداری خجالت امتحان کرد. رفتم جلو و با نگاهی به اطراف، جلوتر رفتم و بعد از کنار زدن موانع موجود، عضو باد کرده را گذاشتم روی میز!
کتاب « کلاه قرمزی ها » نوشته «زهره علی عسگری» در سلسله نشست های سه شنبه های کتاب موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، با حضور نویسنده کتاب و منتقدین امیر محمد عباس نژاد و جواد کامور بخشایش، نقد و بررسی می شود.
حدودا ۲۲ ساله که گرمای تیرماه عراق بدجوری اذیتش کرده بود. تیشرت یقهباز و آستینکوتاه با دامنی تَنگ که به زور تا بالای زانوها میرسید. بوی ادکلنش هم چیز جدیدی بود بعد از یکی دو هفته تحمل بوی خون، عفونت و عرق.
صدایی وحشتناک، همه را بیدار کرد. برای لحظهای رفتیم در فکر بمباران و انفجار ولی این تصور با روشنشدن لامپها خیلی سریع کنار رفت.
کتاب «کلاه قرمزیها» خاطرات بدون اغراق و صادقانه «شیخ عبدالکریم کریمپور» آزادهای روحانی از اهالی «نجفآباد» اصفهان است.