یاغیان در سالهای قحطی، پناه مردم گرسنه بودند. درب انبارها را میشکستند و ذخایر اربابان و محتکرین را در اختیار مردم میگذاشتند و حتی به صورت غذای گرم و پخته از آنان پذیرایی میکردند.
جبروت و هیمنه نداشت. ساکت باش و فضولی نکن، بر زبانش نمیرفت. بارها میشد که در اثنای وعظ با یکی از مستمعان گفتوگو در میگرفت، گاهی سومی نیز به آنها میپیوست و این گفتوگوها رونق و شکوه مجلس را بیشتر میکرد
وضعیت نسبتاً مساعدی وجود دارد. نویسندگان خوبی داریم، که از نوشتن درک درستی دارند. کاش این متولی های جور واجور فرهنگی کمی عقب می رفتند تا سایه خورشید بر سرما هم بیفتد. این متولی ها سد راه همه چیز هستند. نفس کشیدن را سخت می کنند.