ایرنا: علی اصغر مونسان وزیر میراثفرهنگی،گردشگری و صنایعدستی، طی نامه ای به استاندار اصفهان، ثبت ۱۲ اثر استان در فهرست آثار فرهنگی و تاریخی کشور را اعلام کرد.
21آذر57 همزمان با روز عاشورا، مجسمۀ شاه در میدان مرکزی نجفآباد را کشیدند پایین. آنروز بر خلاف همیشه تمام دستههای عزاداری رفته بودند بیرون شهر و باغملی خلوت بود. عوامل رژیم از همان لحظۀ انتشار خبر، برنامهریزی برای تلافی اینکار را شروع کردند و به طرفداران خود در شهرهای اطراف آمادهباش دادند.
میدان مرکزی نجف آباد تا اوایل دهۀ50 با مشکل تاریکی و نبود علائم ترافیکی مواجه بود. وضعیت طوری بود که اتوبوسهای بینشهری که از غرب به سمت اصفهان و تهران تردد میکردند، گاهی متوجه وجود میدان نشده و با همان سرعت وارد میدان میشدند.
مهمترین و تاثیرگذارترین مسجد نجفآباد نیز در میدان مرکزی شهر قرار دارد. مسجدی که به نام جامع یا میدان شناخته شده و قبل انقلاب نقطۀ آغاز بیشتر راهپیماییها و مراسمها بود و بیشتر دو هزار و پانصد شهید نجفآباد را از همین نقطه به سمت گلزار شهدا تشییع کردند.
بین پاسبانهای شهربانی نجفآباد، یکی داشتیم در مایۀ «گروهبان گارسیا»؛ چاق، فوقالعاده بد دهن و فضول در امورات مردم. با وجود تمام خوشخدمتیهایی که به رژیم میکرد، درجه و جایگاه چندانی نداشت و حقوق بخور و نمیری میگرفت.
مردم وقتی متوجه قصد ساواک شدند، به سرعت واکنش نشان دادند. یک شب «حاجآقاحسن رضوی» در مسجد جامع اعلام کرد: «میخواهیم قبرستان ششجوبه رو خراب کنیم و به جاش مسجد بسازیم. فردا صبح هر کی بیل داره، با بیل؛ هر کی کلنگ داره، با کلنگ و هر کی اره داره، با اره بیاد فلکه قبرآقا!»
در اتفاقات محرم سال پنجاهوهفت در نجفآباد اراذل و اوباش قفل برخی مغازهها را شکسته و غارتشان میکردند. تمام لنگه کفشهای «کفاشیجوانان» که داخل ویترین گذاشته بود را سرقت کرده بودند. از لوازمخانگی «پورعزیزی» در نزدیکی بانکملی مرکزی، آنچه قابل حمل و نقل بود را برده بودند. از انبار مرکزیاش در سهراه یزدانشهر نیز اقلام زیادی را سرقت کردند.
از بهار61 که منافقین به صورت رسمی وارد تقابل مسلحانه با جمهوریاسلامی شدند، دستگیری اعضای فعال و هواداران آنها وارد مرحلۀ جدیدی شد. عمدۀ این فعالیتها را با سازماندهی داوطلبان در قالب نیروهایی موسوم به میلیشیا انجام میدادند.
از وقتی سر و کلۀ دوچرخه در نجفآباد پیدا شد تا اوایل دهه50، دوچرخهسواری قوانین خاص خود را داشت. هر دوچرخه باید دارای سند مالکیت و پلاک بوده و مشخصات سند، روی تنۀ دوچرخه نیز حک شود.
تا اواسط دهۀ40 در ورودیهای اصلی شهر، اتاقکهایی با کارکرد عوارضیهای فعلی وجود داشت. اتاقکی که به اندازۀ استراحت شبانهروزی مامور شهرداری جا داشت و تیر چوبی به طول هشت تا ده متر در کنار آن به کمک زنجیری بالا و پایین میرفت.
چند سال مانده به پیروزی انقلاب، قبرستان جدید نجفآباد آماده شد و همه منتظر یک جنازۀ خاص بودند تا با آن، قبرستان را افتتاح کنند. متنفذین و مسئولان، نظرشان روی یک شخصیت روحانی بود ولی کشته شدن یک دانشجوی نجفآبادی ورق را برگرداند.
در همان روزی که متهم تعیین کرده بود، رییس شهربانی نجفآباد خبرم کرد که «بیا که سوژه خوبی برات دارم، فقط نباید خیلی نزدیک بشی!»