2 - قرباني كردن اسماعيل
او به پسرش گفت اي فرزندم!چون خدا دستور داده است من تورا در راه
اوقرباني ميكنم.سپس در محل مِناپوستي را زير اسماعيل انداختوفرمودفرزندم
وصيت خود را بكن.گفت پدرجان سه وصيت دارم.اولاينكه چشمان مرا ببندي
مبادا مهر پدري مانع اجراي امر خدا بشود.دومآنكه دست وپاي مرا ببندي
مبادامن در خون خود دست وپا بزنم ولباسشمارا آلوده نمايم.سوم اينكه امشب
جسد مرا به خانه نبري كه كسي نيستمادرم را تسلي دهد.ابراهيم (ع) وصيتهاي
فرزندش را انجام داد.چشمان اورا بست.دست وپايش را محكم بست.آن وقت كارد
بر گلوي او كشيد.وليديد كارد نميبرد.هفت مرتبه كشيد ولي اثر نكرد.آنگاه
ابراهيم (ع) عصبانيشد وكارد را بر سنگ زد.سنگ دوقطعه شد.ابراهيم (ع) گفت
اي كارد!گلويپسرم از اين سنگ سخت تراست؟كارد به زبان درآمد كه :الخليل
يامرنيوالجليل ينهاني.خليل الله بمن امر بريدن ميكند ولي خداوند جليل
مرانهي مينمايد.ومي فرمايدنبُر.گفتة خدا مقدم است.آنگاه جبرئيل
گوسفنديآورد وگفت اي ابراهيم!خدايت سلام ميرساند و قرباني تورا قبول
نمودهاستومي فرمايد اين گوسفند را بجاي اسماعيل ذبح نما.ابراهيم (ع)گوسفند
را ذبح كرد واين روز عيد قربان شد.هاجر دم در منتظر مراجعتشوهر وفرزندش
بود.وقتي آنهارا ديد كه ميآيند خيلي خوشحال شد.وقتينزديك شدند اثر خراشي را
بر گلوي اسماعيل ديد.پرسيد اينچيست؟اسماعيل گفت اي مادر نزديك بود كه به
مصيبت من زنها اطرافتورا گرفته باشند.هاجر به گريه افتاد وبه روايتي غش
كرد وبعد از اينبيمارشد وبه همان از دنيا رفت.»
«گويند حجر الاسود در ابتدا ملكي بود كه در عالم ذر شاهد بر
عهدالهي مخلوقات با خدا بود.وقتي آدم به زمين هبوط نمود،بصورت سنگيسفيد شد
ودر كعبه نصب گرديد.سپس دست مشركين بر آن رسيد وسياهشد.»
امام صادق(ع):هركه با از حج آمده دست بدهد گويا به حجر
الاسوددست زده است»
گفته شده كه حضرت موسي(ع)با هفتاد پيامبر حج كرد و اين
چنينلبيك ميگفت:لبيك عبدك ابن عبدك
«رسولخدا(ص):مسافرت كنيد تا سلامت باشيد،تلاش كنيد تا منفعت يابيدوحج كنيد تا
بي نياز شويد.»
(واَذانٌ مِن الله و رسوله الي الناس يوم الحجّ الاكبر اِنَّ الله بريءٌ
منالمشركين ورسوله)توبه 3
اعلامي از طرف خدا ورسول در روز حج عظيم است كه خدا ورسول ازمشركين بيزار
هستند.
«واذ بوأنا لابراهيم مكان البيت اَن لاتشرك بي شيئاً وطهّر بيتيللطائفين و
القائمين والركّع السجود.»حج26 زماني كه جاي خانه رابرايت ساختيم كه
چيزي را شريك من نگير وخانهام را براي طواف كنندگانو نمازگزاران وركوع
وسجودكنندگاه پاك نما.
جبرئيل نازل شد ومحلي را كه آدم(ع)براي كعبه بنا كرده بود به ابراهيم
(ع)نشان داد.ابراهيم (ع) واسماعيل خاكهارا كنار زدوند ومحل كعبه را
پيدانمودند.وشروع به تجديد بناء كعبه نمودند.وقتي ساختمان كعبه
تمامشد،ابراهيم (ع) دعا كرد:واذقال ابراهيم ربّ اجعل هذا البلد
آمناًواجنُبني وبني اَن نعبد الاصنام»ابراهيم 35
ابراهيم (ع) گفت خدايا اين محل را امن قرار بده ومن وفرزندانم را ازپرستش
بتها دور نگه دارد.
«سيده نفيسه،عروس امام صادق (ع)بود.او روزها را روزه وشبها را بهعبادت بسر
ميبرد.وسي مرتبه به حج رفت.وبيشترش را پياده طي كرد وسخت گريه ميكرد و
به پردههاي كعبه ميآويخت ومي گفت:الهي وسيدي و مولاي!متعني وفرحني
برضاك عنّي. يعني خدايا با راضيشدن از من،مرا خوشحال نما.
امام صادق(ع)فرمود:هر كه چهار حج بجا آورد،هر گز فشار قبر
نبيند!وچون بميرد،خداوند حجهاي اورادر قبر مجسم كند كه تا روز قيامت،نماز مي
خوانند وثواب آن نمازها براي او باشد.
3 - سه روايت مهم از امام صادق(ع)
كسيكه پول دارد ولي به حج نمي رود،روزقيامت،كور محشور مي شود.
رسول خدا(ص)فرمود:ديشب عجايبي را در خواب ديدم!از جمله
ديدم مردي از امّت مرا خواستند7عذاب كنند ولي وضوءآمد ومانععذابش شد!ديدم
شياطين،مردي از امّت مرا دچار وحشت كردند ولي ذكر خداآمد واورا نجات
داد!ديدم مردي از امتّم را كه مأمورين عذاب بهسراغش امدند ولي نمازآمد
ومانع شد!ديدم مردي از امتّم دچار تشنگيوعطش بود وهرگاه مي خواستآب
بنوشد،مانع مي شدند وليروزةرمضان آمد واورا سيراب كرد!ديدم مردي از امتّم
را كه ميخواستيه گروه پيامبران،كه حلقه وار نشست
بودند،بپيوندد،ولينميگذاشتند.اماغسل جنابتآمد ودست اورا گرفت ودر كنارم
نشاند!ديدممردي از امتمرا كه مقابل وپشت سر وسمت راست و چپ و پائينش
،تاريك است و او در تاريكي واقع شده بود.ولي حج وعمره آمد واورا ازتاريكي
در آوردو وارد نور كرد!ديدم مردي از امتم،با مؤمنين صحبت ميكرد .ولي آنها با
او حرف نمي زدندأناگاه صلة رحم آمد وگفت: اي مؤمنين!با او سخن بگوديد كه
او صلة رحم مي نمود.آنها با او سخن گفتندوبا او دست دادند!ديدم مردي از
امتم را كه دست وصورت خود را از آتشدور مي كرد.تا اينكه صدقه آمد وسايه بر
سرش وپرده بر صورتششد!ديدم مردي از امتم را كه زبانة آتش از هر طرف،اورا
گرفته بود.ولي امربمعروف ونهي از منكر آمدند واورا خلاص كردند با ملائكة
رحمت قراردادند!ديدم مردي از امتم را كه نشسته بود وبين او ورحمت الهي
،مانع قرارداشت.ولي خوش اخلاقيش آمد ودست اورا گرفت و وارد رحمت
الهينمود!ديدم مردي از امتم را كه نامة عملش به دست چپ بود.ولي خوفاو
از خدا آمد ونامة عملش را بدست راستش داد!ديدم مردي از امتم را كهبر لبة
جهنم ايستاده بود. ولي اميدش به خداآمد واورا نجات داد!ديدممردي از امتم
در آتش افتاد ولي اشكهايي كه از ترس خدا ريخته بودآمد واورا از آتش در
آورد!ديدم مردي از امتم بر پل صراط ميلرزيد.وليحسن ظنش به خدا آمد ولرزشش
بر طرف شد و از صراط عبوركرد!ديدم مردي از امتم بر صراط است وگاهي بر سين
اش وگاهي بر دستوپايش مي رود وگاهي معلق مي شود. ولي صلوات او بر مت آمد
واورا برپايش ايستاند واز صراط عبورش داد!ديدم مردي از امتم بر در بهشت
استولي در بهشت بسته بود.تا اينكه شهادت لا اله الاّ اللّه آمد ودرها را
بازكردند واو وارد بهشت شد!
موهاي منا
امام صادق(ع):وقتي مؤمني در مراسم حج در مِني' موهاي خود
راكوتاهنمود،وآنهارا در زمين دفن كرد،روزقيامت همين موهادرحاليكه از
طرفصاحب خود لبيك مي گويد،مي آيند.
پادشاه عربستان
آمده است كه: پاد شاه عربستان به ايران آمد وبراي آية الّه
بروجرديهدايايي فرستاد«البته ايشان جزقرآنها ومقداري از پردة كعبه،مابقي را
ردكردند)ودر ضمن،درخواست ملاقات با ايشان را كرد ولي آية اللّه
بروجرديپاسخ رد دادند.ودربارة علّت اين امر فرمود:اين شخص اگر قم بيايد
وبهزيارت حضرت معصومه(س)نرود،توهين به آن حضرت خواهد بود ومنچنين امري
را به هيچ وجه،تحمّل نمي كنم.
يكوقتي،هيئتي به سرپرستي يكي از علماء سعودي بخدمت ايشان آمدندوهدايائي از
قبيل يك دست لباسويك جلد كلام اللّه مجيد و...از طرفحكومت آن كشور براي
ايشان آورده بودند كه آن مرحوم،هدايا را بجزقرآن،قبول نفرمودند.در ضمن
گفتگوي اين هيئت با حضرت آية اللّه بروجردي،عالمي كه عهدهدار سرپرستي
هيئت بود به آية اللّه بروجردي گفت:شما شيعيان،چرا درمسألة كيفيت حج با
ما اينقدر فرق داريد كه عمره شما از حج جداست؟اولعمره را بجا ميآوريد وبعد
از انجام آن،از احرام بيرون ميآييد واز آنپس،براي حج احرام ميبنديد،ولي
ما با يك احرام،حج وعمره را بجاميآوريم.اين چه اختلافي است كه بين ما
وشما وجود دارد با اينكه هردوگروه،مسلمانيم؟
حضرت آية اللّه بروجردي فرمودند:ما همانگونه كه حضرت رسولاكرم(ص)عمره
وحج را بجا ميآورد،بجا ميآوريم.اين شما هستيد كهطريقة پيامبر(ص)را مراعات
نميكنيد.شما براي روشن شدن مطلب بهسنن ابي داوود ج2ص182 باب حجة
النبي(ص)كه سند حديث هم ازطريق شما صحيح است،مراجعه كنيد تا معلوم شود
كه حج ما يا حج شمامطابق سيرة پيغمبر است.
4 - زني كه بيست سال با قرآن حرف
ميزد!
راوي ميگويد در راه حج، زني را ديدم كه تنها سفر ميكرد، از او
پرسيدمتوكيستي؟ گفت: «وَ قُلْ سَلا'مٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُون» يعني: بگو
سلام بعدميداني. من به او سلام كردم و گفتم: اينجا چه ميكني؟ گفت:
«مَنْ يَهْدِياللّه فَلا' مُضِلَّ لَه» يعني هركه را خدا هدايت كند، گمراه
نميشود. گفتم:آدمي يا جنّي؟ گفت: «ي'ابَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُم» يعني
اي فرزندان آدم! خودرا زينت دهيد. گفتم: از كجا آمدهاي؟ گفت: «يُنادَونَ
مِنْ مَكانٍ بَعيد» يعنياز راه دور صدا ميكنند. گفتم: به كجا ميروي؟ گفت:
«وَلِلّهِ عَلَي النّاسِحِجُّ الْبَيْت» يعني خدا حجّ را بر مردم واجب
كرده است. گفتم: چه وقت ازقافله عقب ماندي؟ گفت: «وَ لَقَد خَلَقْنَا
السَّمو'اتِ وَ الاَرْض في سِتَّةِ اَيّام».يعني ما آسمانها و زمين را در
شش روز خلق كرديم. گفتم: غذا ميل داري؟گفت: «وَ ما جَعَلْناهُم جَسَداً لا'
يَأكُلُونَ الطَّعام» يعني: ما انسان را جسميبدون نياز به غذا قرار نداديم.
غذا به او دادم و گفتم: تندتر بيا! گفت: «لا'يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ'
وُسْعَها» يعني خدا تكليفي فوق طاقت انسان نميكند.گفتم پشت سر من سوار شو!
گفت: «لَوكانَ فيهِم'ا آلِهَة اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتا» يعني:اگر در آسمانها و
زمينها خداياني غير از خداي واحد بود، آسمان و زميناز بين ميرفتند. پياده
شدم تا او سوار شود، وقتي سوار شد گفت: «سُبْحانَالَّذي سَخَّرَلَناهذا» يعني
منزّه است خدايي كه اين را به تسخير ما در آورد.وقتي به قافله رسيديم،
گفتم: در اين كاروان، قوم و خويشي داري؟ گفت: «ياد'اوُد اءنّا جَعَلْناكَ
خَليفَةً فِي الاَرْض» «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاّ' رَسُول» «يا يَحْيي'
خُذِالْكِتاب بِقُوَّة» «يامُوسي' اءنّي اَنَا اللّه» من صدا زدم: آي داود!
اي محمّد! اييحيي! اي موسي! ناگاه چهار جوان از قافله بطرف ما آمدند. از
آن زنپرسيدم: اينها كيستند؟ گفت:«اَلْمالُوَ الْبَنُون زينَةُ الْحَيوةِ
الدُّنْيا» يعني: مالو فرزند زينت زندگي دنيا هستند. وقتي آنها رسيدند، به
آنها گفت: «يا اَبَتِاسْتَأجِرْهُ اِنَّ خَيْرَ مَنْ اسْتَأجَرْتَ
الْقَوِيُّ الاَمين» يعني اي پدر اين را اجير كنكه قوي و امين است. آنها
مقداري بمن پول دادند. باز گفت: «وَ اللّهُ يُضاعِفُلِمَن يَشاء» يعني: خدا
به هر كه بخواهد مضاعف ميدهد. آنها مقدارديگري پول دادند.
به آنها گفتم: اين زن كيست؟ گفتند: اين مادر ما فضّه، كنيز حضرتفاطمه3
است كه بيست سال است جز با قرآن حرف نميزند.»
5 - خطبة حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س):«خداوند،ايمان را وسيلة تطهير از شرك و نماز را برايجلوگيري
از تكبر و زكات را وسيلة تزكية نفس وزيادي روزي ،وحج راوسيلهاي براي
استوار ساختن بنيان دين،و عدالت را سببي براي انتظام ونزديكي دلها، و
اطاعت وپيروي از ما خاندان را وسيلة انتظام ملت،وجهاد راوسيلهاي براي
عزّت و سربلندي اسلام،وصبر وبردباري را ماية اسحقاقپاداش،وامربمعروف را
براي مصلحت حال عموم، ونيكي به پدر ومادر راسپري در مقابل عذاب الهي قرار
داد.
صلة رحم را وسيلة به تأخير انداختن عمر و تكثير نفوسگردانيد. و قصاصرا مقرر
فرمود تا خون مردم محفوظ بماند.وفاء به نذر را از وسايل آمرزشقرار داد،وبه
منظور جلوگيري از كم فروشي،دستور داد تا پيمانه را كاملدهند واز شراب خواري
منع فرمود،تا از پليدي جلوگيري نمايد.بندگان رادستور داد تا به زنان،نسبت
زنا ندهند تا گرفتار لعن الهي نشوند وبه تركدزدي دستور داد تا عفت نفس
داشته باشند وبه حرمت شرك دستور داد تااخلاص داشته باشند.»
6 - كمك به سيده
گويند عبدالله مبارك پنجاه بار وبقول علامه مجلسي بيست وپنج بار به
مكه رفت.در سفر آخر ديد كه دراطراف شهري ديد كه زن سيدهاي مرغمردهاي
رامي برد.عبدالله به اين زن گفت خوردن اين مرغ مرده حراماست!زن گفت
چه كنم كه چند فرزند يتيم وگرسنه دارم.اين را ميبرم تا برايآنهاغذائي
درست نمايم.عبدالله تكاني خورد وعقلش به او گفت كه دراينحال مكه رفتن
نميارزد.لذا پول حج را به زن سيده دادوبرگشت.دوستانشبه حج رفتند وبرگشتند
وگفتند اي عبدالله!تورا درحال طواف ديديم.سپسعبدالله،رسولخدا(ص)را درخواب
ديد كه فرمود به عوض كمكي كه بهاولاد من كردي از خداخواستم فرشتهاي را
به شكل شما خلق كردهوهرساله به نيابت از تو اعمال حج را انجام دهد.
7 - فقط در پنج چيز وليمه است!
رسول خدا فرمود: «وليمه دادن فقط در پنج چيزاست:عروسي،ختنه ،خريد
خانه،سفرحج وتولد فرزند.»
8 - باقرالعلوم
به حضرت شكافندة علم مي گفتند زيرا بعد ازرحلت رسو خدا(ص)، اهلبيت (ع) در
انزوا بودند ومردم آنقدر از علوم اسلامي بي اطلاع بودند كهحتي مناسك حج را
بطور صحيح بلد نبودند.امام در زمان امام باقر(ع) اينفرصت پيش آمد وحضرن
حوزه علمي را افتتاح كردند وتوانستند كه چشمةعلم اهل بيت (ع) را باز كنند
وبشكافند تا اينكه بعد از او امامصادق(ع)بطور كامل دانشگاه جعفري را پايه
گذاري كردند.
اعمال عمره وحج:عمره داراب اعمال زير است:احرام -ئطواف - سعي -تقصير -
طواف النساء
و حج تمتع داراي اعمال زير است:احرام - وقوف به عرفه - مشعر -
مِني'-طواف - سعي - طواف النساء - مبيت در مِني'
9 - نداي شيطان
ابراهيم (ع) بالاي كوه ابوقبيس رفت وصدازد:هلمّ الي الحج.يك
عدهلبيك گفتند.جبرئيل نيز ندا كرد.هلمّ الي الحج. باز يك عده
جوابدادند.شيطان هم ندا كرد هلمّ الي الحج.يك عده هم به شيطان
لبيكگفتند.آنها كه به ابراهيم (ع) لبيك گفتند موقع مراجعت از حج
خوبميشوند وديگر واجبات راترك نميكنند وحرام را ترك مينمايند.آنها كه
بهجبرئيل لبيك گفتند كساني هستند كه ميروند ولي برنمي گردند وبسيارخوش
سعادت هستند.امّا آنها كهبه شيطان لبيك گفتند،وقتي از حج برميگردند
،لاابالي وبي دين ميشوند!
10 - حج عارفانه
«وقتي امام سجاد(ع) از حج بر گشت،شبلي به ديدار اورفت.حضرت
فرمود:آيا تاكنون به حج رفتهاي؟گفت:آري!
فرمود:آيا در ميقات لباس دوخته از تن در آوردي وغسلكردي؟گفت:آري.فرمود:آيا
در آن هنگام نيت كردي كه لباس گناه كندهولباس اطاعت بپوشي؟گفت:نه!
فرمود:آيا هنگام كندن لباس دوخته توجه كردي كه از رياء و كارهاي شبههناك
دورشوي؟گفت:نه!فرمود:آيا موقع غُسل نيت كردي خود را از گناهانشستشو
دهي؟گفت:نه!فرمود:پس نه در ميقات فرود آمدي و نه لباسدوخته شده كندي و
نه غسل نمودي!سپس فرمود:آيا خود را نظافتنمودي و لباس احرام پوشيدي و
پيمان حج بستي؟گفت:آري!فرمود:آياهمراه نظافت نيت كردي كه با داروي توبة
خالص،كثافت گناه از دلبزدائي؟گفت:نه!فرمود:آيا موقع مُحرم شده متوجه
اين معنا بودي كه تمامآنچه را كه خدا حرام كرده بر خود حرام كني و هرگز
پيرامون آننگردي؟گفت:نه!فرمود:آيا هنگام بستن پيمان حج نيت كردي كه
هرگونهعهد(بندگي) با غير خدا را بشكني؟گفت:نه!فرمود:با نداشتن چنين قصدينه
نظافت كردي نه مُحرم شدي و نه پيمان حج بستي!سپس فرمود:آيا واردميقات
كه شدي دوركعت نماز خواندي و لبيكگفتي؟گفت:آري!فرمود:موقع ورود به ميقات
آيا نيتت اين بود كه به قصدزيارت داخل ميقات ميشوي؟گفت:نه!فرمود:آيا
دوركعت نماز كه خواندينيت كردي كه به سبب بزرگترين عمل كه نماز است به
خدا نزديكشوي؟گفت:نه!فرمود:آيا هنگام گفتن لبيك اين نيت تو بود كه بر
اساساطاعت در همة موارد به اطاعت از خدا سخن بگوئي و پيمان عبوديت
همهجانبه با خدا ببندي؟گفت:نه!فرمود:پس در اين صورت نه داخل ميقاتشدي و
نه در حقيقت نماز خواندي و نه لبيك واقعي گفتي!سپس فرمود:آيابه حرم داخل
شدي و كعبه را ديدي و نماز خواندي؟گفت:آري!فرمود:آيانيت كردي كه هرگونه
غيبت و نسبت ناروا كه به مسلمانان روا ميداشتي رابر خود حرام كني و با
ورودت به حرم امن الهي تمام اهل ملت اسلام رامأمون از شر فكر و زبانت
گردانيدي؟گفت:نه!فرمود:آيا وقتي به مكهرسيدي در دل گذرانيدي كه از اين
سفر جز خدا مقصد و منظوري ندارموچيزي نميخواهم؟گفت:نه!فرمود:پس در واقع
نه داخل حرم خدا شديو نه كعبخه راديدي و نه نماز خواندي!سپس فرمود:آيا
طواف و لمس اركانكعبه و سعي بين صفا ومروه نمودي؟گفت:آري!فرمود:آيا در
سعي نيتكردي كه از شيطان گريخته و به خدا پناه ببري و خدا اين را از
توببيند؟گفت:نه!فرمود:پس نه طواف و نه سعي و نه مسّ اركان
كردي!سپسفرمود:آيا به حجر الاسود دست زدي و در مقام ابراهيم ايستادي و
دوركعتنماز خواندي؟گفت:آري!در اين موقع امام نالهاي كرد ونزديك بود كه
از دنيامفارقت كند.سپس فرمود:آه!آه!كسيكه با حجر الاسود مصافحه كند درحقيقت
با خدا دست داده است.سپس فرمود:آيا در هنگام وقوف در مقامابراهيم اين
نيتت بود كه اين توقف در مقام،نشان دهندة تصميم قاطع بهطاعت و
فرمانبرداري در پيشگاه اقدس حق و پرهيز از تمام صحنههايعصيان
است؟گفت:نه!فرمود:آيا هنگام اداي نماز در مقام،اين نيت راداشتي كه با
همين نمازت،نماز حضرت ابراهيم بجا آورده و بيني شيطان بهخاك
بمالي؟گفت:نه!فرمود:پس در واقع نه با حجر الاسود مصافحه كردي ونه در مقام
ابراهيم ايستادهاي و نه نماز در مقام بجا آوردي!سپس فرمود:آيابر سر چاه
زمزم رفتي وآب نوشيدي؟گفت:آري!فرمود:در آن هنگام نيتكردي كه بايد در
قلبت اخلاص پيدا شود و از صحنههاي گناه دوريكني؟گفت:نه!فرمود:پس در
حقيقت نه بر سر چاه زمزم رفتي و نه از آننوشيدي.سپس فرمود:سعي بين صفا
ومروه نمودي؟گفت:آري!فرمود:آيانيت كردي بين خوف و رجاء قرار
گرفتهاي؟گفت:نه!فرمود:پس سعي بينصفا و مروة تو خالي از حقيقت بود وتو
كاري انجام ندادهاي.فرمود:آيا ازمكه به قصد مِنا بيرون
رفتي؟گفت:آري!فرمود:از رفتنت به مِنا در اين نيتبودي كه مردم را از شرّ
دست وفكر و زبانت در امان قرار دادي و احدي رابعداز اين با دست وزبانت
نيازاري و قلبا بدخواه كسي نشوي؟گفت:نه!فرمود:پس به مِنا نرفتي!سپس
فرمود:آيا وقوف در عرفات انجامدادي؟بالاي جبل الرحمه رفتي و وادي نمره را
شناختي و خدا راخواندي؟گفت:آري!فرمود:آيا با وقوفت در عرفات نيت كردي كه
به خدامعرفت پيدا كني و دانستي كه به تمام وجودت در قبضة قدرت خدا هستيو
او از نهان كار وقضاياي قلب تو مطلع است؟گفت:نه!فرمود:آيا بالاي كوهرحمت
كه رفتي در خاطرت گذراندي كه خدا بر هر زن ومرد مؤمني رحمتميفرستد و آنها
را ياري ميكند؟گفت:نه!فرمود:بر كوه نمره كه ايستادينيت كردي كه تا خود
تن به اوامر ونواهي الهي ندهي ،امر ونهيت نسبت بهديگران بي ثمر
است؟گفت:نه!فرمود:آيا متذكر شدي كه همينها شاهدطاعات تو هستند و همراه
فرشتگان نگهبان به امر خدا حافظ توهستند؟گفت:نه!فرمود:پس تو در واقع در
عرفات نبودي و بالاي كوهرحمت نرفتي و كوه نمره را نشناختي و نه در نمره
ايستادي و نه خدا راآنچنان كه بايد خواندهاي!فرمود:هنگام رفتن به مزدلفه
و برداشتنسنگريزهها به اين نيت بودي كه هرگونه عامل گناه را از زمين
قلبت بر چينيو در زمين علم وعمل پايدار باشي؟گفت:نه!فرمود:آن دم كه
عبورت بهمشعر الحرام افتاد آيا حالت ترس از خدا را كه شعار اهل تقوي است
در دلنشاندي و همچون جامة زرين بر قامت جان خودپوشاندي؟گفت:نه!فرمود:پس
نه در مزدلفه راه رفتي و نه سنگ جمع كردي و نه از مشعر عبوركردي!سپس
فرمود:آيا به مِنا رسيدي و رمي جمرات كردي وسر تراشيدي وقرباني كشتي و در
مسجد خيف نماز خواندي و بعد به مكه برگشتي وطواف بجا
آوردي؟گفت:نه!فرمود:هنگام رسيدن به مِنا و رمي جمرات ،اينتوجه را داشتي
كه بايد به نتيجة كار واعمالت رسيده باشي و خدا تمامحوائجت را بر آورده
وخواسته هايت را اعطا كرده باشد؟گفت:نه!فرمود:آياموقع رمي جمرات نيت كردي
كه با اين رميت،شيطان را ميكوبي و با پاياندادن به اعمال حجت،خلاف
شيطان عمل كردي؟گفت:نه!فرمود:موقعيكه سر ميتراشيدي به اين نيت بودي
كه از تمام پليديها و كثافات روحيپاك گشته و همچون روز ولادت از گناهان
عاري گردي؟گفت:نه!فرمود:ازنمازي كه در مسجد خيف خواندي به اين حقيقت
رسيدي كه از كسينترسي و جز رحمت خدا به چيزي اميدوار
نباشي؟گفت:نه!فرمود:آيا موقعقرباني نيتت اين بود كه با تمسك به
تقوا،حنجره طمع را ببُري و از سنتابراهيم پيروي كني كه با ذبح فرزند و
ميوة دل خود، سنت بندگي واخلاصرا براي بعد از خودش پايه گذاري
كرد؟گفت:نه!فرمود:وقتي از مِنا برگشتيمتذكر شدي كه اكنون با بهرة كافي از
رحمت خدا به اطاعت الهي واردشدهاي و دست بر دامن حبّ خدا زدهاي و وظايف
بندگي را انجام داده ودرمقام قرب خدا منزل گرفتهاي؟گفت:نه!فرمود:پس نه
به مِنا رفتي ونه رميجمرات كردي .و نه سر تراشيدي و نه قرباني كشتي و
نه در مسجد خيفنماز خواندي و نه طواف بيت كردي ونه حج نمودهاي!شبلي
گريست ودوباره به تعليم مناسك حج پرداخت و سال بعد با معرفت به حج رفت.
حاج محمدرحيم آبگوشتي!
حاج محمد رحيم ايزدي معروف به آبگوشتي هر روز زيارت عاشوراميخواند و
شب در مسجد،پس از نماز جماعت،يك يا دونفر از طرف اوروضه ميخواندند و پس از
روضه خواني از طرف حاج رحيم،سفرهانداخته ميشد و مقدار زيادي نان وآبگوشت
ميگذاشتند كه هركسي مايلاست بخورد و هركسي ميخواهد ببرد.
پسرش گفت:پدرم مريض شد.بما گفت كه مرا به مسجد ببريد كه دوستدارم در
مسجد بميرم.چند شبي در مسجد بود كه شبي حالش خيلي بد شدو ما او را به خانه
برديم.او در حال سكرات مرگ بود و ما در گوشهاي گريهميكرديم و در بارة
كفن ودفن و كارهاي بعد از آن مذاكره ميكرديم تا اينكهسحر شد.ناگاه پدرم
مرا صدا زد.وقتي نزدش رفتيم،ديديم كه عرق زياديكرده و بما گفت:آسوده
باشيد و برويد بخوابيد كه من نميميرم و خوبميشوم.
بعدها تعريف كرد كه در حال سكرات مرگخود را در محلة يهوديها ديدمو از
بوي بد آنها سخت ناراحت شدم.از اين بابت به پروردگار ناليدم.ندا آمدكه
اينجا محل ترك كنندگان حج است!عرض كردم:خدايا!پس توسلاتوخدمات من به
امام حسين(ع)چه ميشود؟ناگاه آن منظرة هولناك محوشد و منظرة فرح بخشي
آمد و گفتند:خدمات تو پذيرفته شد وبه شفاعتحضرت،ده سال بر عمرت اضافه
گرديد تا حج واجب را بجا آوري.
بخش ششم :
جهاد
جهاد در حداقل هفده سوره قرآن كه عمدتا مدني هستند ذكر شدهاست:1-بقره
2-آل عمران 3-نساء 4-مائده 5-انفال 6-توبه 7-نحل8-حج 9-نمل 10-احزاب
11-شوري 12- محمّد 13-فتح 14- حديد15-حشر 16-ممتحنه 17-صف
وقريب 400 آيه در مورد جهاد نازل شده است.
«الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهماعظمُ درجةً
عندالله و اولئك هم الفائزون »
يعني آنان كه ايمان آورده و هجرت نموده ودر راه خدا با مال وجانشانجهاد
كردند درجة بالايي در نزد خدا داشته ورستگارند.
«قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرّمون ماحرّمالله و
رسولُه و لايدينون دينَ الحق من الذين اوتوا الكتاب حتيّ'يعطوا الجزية عن
يدٍ و هم صاغرون»
يعني بجنگيد با كساني كه اهل كتاب بوده ايمان به خدا و قيامت
نياوردهوحرام خدا ورسول را حرام نپنداشته وتابع دين حق نميشوندپس
بايدجزيه(ماليات به دولت اسلامي) بدهند.
يكي از واجبات جهاد در راه خداست.گاهي جهاد بصورت دفاعوحضور در
جبهههاي نبرد حق عليه باطل است وگاهي بصورت حمله بهمناطق كفرنشين است
كه اين امر مربوط به امام معصوم ودر زمان حضورامام معصوم(ع)تحقق
ميپذيرد ولي در زمان ما بصورت دفاع از كيان اسلامو مملكت اسلامي تبلور
دارد.نمونه آن هشت سال دفاع مقدس بود كهبسياري از جوانان وپيران در اين
جهاد شركت كردند وبه فيض شهادترسيده يا جانباز شدند ويا با جان ومال خود از
دفاع اسلامي پشتيبانينمودند.
اصطلاح «جهادفي سبيل الله»بجاي قتال وحرب و نزاع و مخاصمهاصطلاح
پرمعنايي براي مبارزات مسلمانان است.جهاد يعني كوششوتلاش .واين معنا شامل
هم جنگ ميشود وهم مبارزات ديگر را.و با سبيلالله ماهيت جهاد مشخص ميشود
كه فرق ساير جنگها با جهاد مسلمانان دراين است كه هدف از جهاد مسلمين
خداوندواست ولاغير.ولي جنگهايديگران براساس اهداف مادي ويا غير مادي مثل
ميهن پرستي استوارميباشد.
يكي از انگيزههاي جهاد اين است كه خدا در قرآن اجازه نامهاي
برايستمديدگان صادر كرده تا با ستم مبارزه كنند و با ياري خدا پيروز شوند:
«اُذن للذين يقاتلون بانّهم ظلموا و ان الله علي' نصرهملقدير.الذين
اخرجوا من ديارهم بغير حق الاّ ان يقولوا ربنّاالله.»
يعني به مظلومين اجازه جهاد داده شده وخدا ميتواند آنان را
پيروزكند.آناكه از سرزمينشان به غير حق به جرم گفتن اينكه خداي ما الله
است،اخراج شدند.
همچنين براي نجات ستمديدگاني كه در دولتهاي استبدادي زير ستمهستند و
از مسلمين كمك ميخواهند جهاد انجام ميشود:
«وما لكم الاّ تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال والنساء و
الولدان الذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية اهلها واجعل لنا من لدنك
ولياواجعل لنا من لدنك نصيرا»
يعني چرا در راه خدا و بخاطر مردان وزنان و كودكان ستمديده به جهادبر
نميخيزيد.مردان و زنان وكودكاني كه ميگويند:خدايا!ما را از كشوري
كهصاحبانش بيدادگرند بيرون آور و رهائيمان بخش و از جانب خود ما راپيشوايي
فرست و مددكاري روانه ساز.
براي اينكه مسلمانان از همه تعلقات جدا شوند و با تمام وجودشانبراي
خدا بجنگند خدا با آنان معامله ميكند:
«انّ الله اشتري' من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم
الجنّةيقاتلون في سبيل الله و يقتلون وعداً عليه حقاً في التوراتوالانجيل
و القرآن و مَن اوفي' بعهده من الله فاستبشروا ببيعكمالذي بايعتم به و
ذلك هو الفوز العظيم»
براستي خدا از مؤمنان جان واوالشان را خريده به اين بها كه
بهشتبرايشان باشد،در راه خدا بجنگيد پس بكشند و كشته شوند.وعدهايراست است
بر عهدة او در تورات و انجيل و قرآن و چه كسي به عهد و قرارخويش از خدا
فداكارتر است؟بنابراين مژده گيريد و شاد باشيد از معامله باخدا و اين همان
رستگاري عظيم است.
در جهاد درسهاي بزرگي به مسلمين آموخته ميشود:
در جنگ اُحد عدهاي از كمانداران بر خلاف دستور رسول خدا(ص)براي جمع
آوري غنيمت پُست خود را ترك كردند ودشمن هم از اينموقعيت استفاده كرد واز
پشت سر مسلمين وارد كارزار شدوباعث شكستمسلمانان شدند.
درس«صبر وپايداري»از درسهاي مهم جهاد است:
«الصابرين في البأساء و الضراء وحين البأس اولئك الذينصدقوا و اولئك
هم المتقون»
آنانكه در سختيها وناراحتيها ودرجنگ صبور هستند راستگو بوده و باتقوا
ميباشند.
صبر در جهاد باعث ميشود كه هر يك مسلمان برابر ده كافر وبا تخفيفبرابر
دوكافر قرار گيرد وپيروز شود:
«يا ايهّا النبي حرّض المؤمنين علي القتال ان يكن منكم عشرونصابرون
يغلبوا مأتين و ان يكن منكم مائة يغلبوا الفاً من الذين كفروابانّهم قوم
لايفقهون.الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا فانيكن منكم مائة
صابرة يغلبوا مأتين و اين يكن منكم الفٌ يغلبواالفين باذن الله والله مع
الصابرين»
اي پيامبر !مؤمنين را بر جهاد تحريك كن كه اگر شما بيست تن صبورباشيد
بر دويست تن واگر صدتن باشيد،بر هزار كافر پيروز ميشويد.زيراكافران درك
ندارند.الان خدا به شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعفاست پس اگر شما
صدنفر صابر باشيد بر دويست كافر واگر هزار نفر صابرباشيد بر دوهزاتر كافر غلبه
مييابيد به اذن خدا وخدا با صابران است.
اسلام براي مجاهدان در راه خدا،مقام بالايي در نظر گرفته است:
«لايستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرروالمجاهدون في سبيل الله
باموالهم وانفسهم فضلّ الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما درجات منه
و مغفرة و رحمة وكان اللهغفوراً رحيماً»
يعني مؤمنين جهاد نكرده جز بيماران با آنانكه با مال وجانشان
جهادكرده برابر نيستند.خدا كساني را كه با مال وجانشان جهاد ميكنند
برتريورتبه داده است.پاداش بزرگي كه عبارتست از درجات بالا وآمرزش ورحمت
و خدا آمرزندة مهربان است.
اسلحة مجاهد هم مورد توجه اسلام قرار دارد وارزشمند است:
رسول خدا(ص):«الخير كلّه في السيف و تحت ظلّ السيف ولايقيم الناس
الاّ السيف و السيوف مقاليد الجنة والنار»
يعني همة در اسلحه است و زير سايه اسلحه است و جز اسلحه چيزديگري
نميتواند مردم را برپا نگه دارد و اسلحهها كليدهاي بهشت وجهنمهستند.
عثمان بن مظعون به رسول خدا(ص) گفت دوست دارم به جهانگردييا كوه
نشيني بروم.فرمود:اي عثمان!اين كار را نكن كه سياحت و جهانگرديامت من
سفر جنگي وجهاد است.
كساني كه در جهاد كشته ميشوند با كشته شدگان جنگهاي ديگر فرقدارند:
«و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاًبل احياء عند
ربهميرزقون.فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لميلحقوا بهم
من خلفهم اَلاّ خوف عليهم ولا هم يحزنون.»
كساني را كه در راه خدا كشته شدهاند،مرده نپنداريد.حقيقتا آنان
زندهاند
ودر نزد پروردگارشان روزي ميخورند.دلشاد از نعمتهاي خدا و زبانگشوده به
مژده كساني كه هنوز شهيد نشده اندكه ترسي بر اينان واندوهيبرآنها نخواهد
بود.
رسول خدا(ص) خود از آرزوي شهادت اين چنين خبر داد:سوگند بهآنكه جانم
در دست اوست كه دوست ميدارم در راه خدا كشته شوم بعدزنده شوم ودوباره
كشته شوم بعد زنده شوم ودگربار كشته شوم.
جهاد همگاني است وحتي زنان بايد به جهاد شركت داشته باشند كهابتدا از
آنان در پرستاري وسقايي وتداركات استفاده ميشود ولي اگر نيرويمردان كافي
نبود زنان هم بايد سلاح برگيرند ودفاع و جهاد نمايند.
جهاد از ديوانگان برداشته شده است زيرا چنين اشخاصي براي خودتكليفي
احساس نميكنند و قدرت عقلي براي انجام وظيفه ندارند:
«رسول خدا(ص):لا دين لمن لاعقل له»
پيامبر فرمود كسيكه عقل ندارد دين هم ندارد.
1 - اقسام جهاد
جهاد داراي اقسامي است كه غالبا جنبه دفاعي دارد و در قرآن بنامجهاد
يا قتال ذكر شده:
1-دفاع از كيان و نواميس اسلام در مقابل دشمني كه قصد برانداختناساس
دين و جايگزين كردن كفر را دارد.
2-دفع دشمن مهاجم بر جان وعِرض مسلمين يا بر سرزمينهاي اسلاميكه قصد
نابودي اسلام را ندارد ولي اموال ونفوس و اعراض يا اراضيمسلمين را
هدفگيري كرده است.
3-دفاع از مسلمانان كه در يك منطقه با كفار درگيرند وبيم غلبه
كفارميرود.
4-اخراج دشمن اشغالگر كه به هرنحوي بر سرزمينهاي اسلامي ياعقايد آنان
تسلط يافته است كه رفع سلطه بيگانگان و بازگرداندن عزّت واستقلال مسلمين
واجب است
5- جهاد با كفّار جهت ترك عقايد كفرآميز وگرايش به اسلام كه اين
درزمان حضور امام معصوم(ع)انجام ميگيرد.
2 - اهداف جهاد
اهدافي را كه قرآن در موارد مختلف براي جهاد بيان فرموده از اين
قراراست:
1- دفاع «قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم»
2-دفع فتنه «و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنة»
3-تثبيت حاكميت الله «و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنةو يكون ادينكلّه
لِلّه»
4-ذليل كردن دشمنان اسلام «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و لا
باليومالاخر و لايحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لايدينون دين الحق
منالذين اوتوالكتاب حتّي يعطوا الجزية عن يدٍ و هم صاغرون»
5-جلوگيري از فساد بر روي زمين «ولولا دفع الله الناس بعضهمببعض
لفسدت الارض»
6-جلوگيري از نابودي عبادتگاهها«و لولا دفع الله الناس بعضهمببعض
لهدّمت صوامع و بِيع و صلوات و مساجد»
7-استقرار حق و نابودي باطل «ليُحّق الحقّ و يبطل الباطل ولوكره
المجرمون»
8- حمايت از مظلوم و جلوگيري از ظلم «و مالكم لاتقاتلون فيسبيل الله
و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان »
بخش هفتم و هشتم :
امر بمعروفو نهي از منكر
(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدونالامرون بالمعروف و
الناهون عن المنكر وبشِرّ المؤمنين)
آنهائيكه توبه كننده،عابد،حمد كننده،هجرت كننده،اهل ركوع وسجود وامر
بمعروف ونهي از منكرند.پس مؤمنين را بشارت بده!
«ولتكن منكم امة يدعون الخير و يأمرون بالمعروف و ينهونعن المنكر و
اولئك هم المفلحون»
بايد عدهاي از شما به خير دعوت كرده وامر بمعروف ونهي از منكرنمايند.
«كنتم خير امة اخرجت للناس تؤمنون بالله و تأمرون بالمروفوتنهون عن
المنكر»
شما بهترين امتي هستيد كه بخدا ايمان داشته وامر بمعروف ونهي ازمنكر
ميكنيد.
«يا بنيّ اقم الصلواة وأمر بالمعروف وانه عن المنكر واصبر عليما اصابك
انّ ذلك من عزم الامور»
يعني اي پسرم!نماز بخوان و امر بمعروف ونهي از منكر كن و بر مصيبتهاصابر
باش كه اين علامت اراده قوي است.
«اذا سمعتم آيات الله يكفر بها و يستهزء بها فلا تقعدوا معهم»
يعني هرگاه شنيديد كه به آيات الهي كفر گفته شده وآيات الهي را
مسخرهميكنند شما در مجلس آنان ننشينيد.
اين دو اصل امر بمعروف ونهي از منكردر حقيقت يك نوع جهاد هستندولي
جهاد مسالمتآميز.معروف هر آنچه است كه اسلام بدو دستور دادهمثل نماز
خواندن وروزه گرفتن و... ومنكر هرآنچه كه اسلام از آن نهي نمودهاست مثل
شراب خوردن و روزه خوردن و...
اين دو اصل باعث ميشود كه مسلمانان بر خلاف ملل ديگر نسبت بههم بي
تفاوت نباشند و در مورد يكديگر احساس مسئوليت نمايند:
«وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
يعني مؤمنين توصيه به حق وتوصيه به صبر به يكديگر ميكنند.
1 - امربمعروف ونهي از منکردر آئينه
احاديث
1-رسول خدا(ص):آمر به معروف وناهي از منكر خليفة خدا هستند.
2-امير مؤمنان(ع)تمام كارهاي خوب نسبت به امر بمعروف ونهي از منكر همانند
قطره نسبت به دريا است.
3-رسول خدا(ص):اگر گناهان علني شود و كسي نهي از منكر نكند بهتوحيد اهانت
ميشود.
4-امير مؤمنان(ع):كسيكه نه با دل ونه با دست وزبان نهي از منكر
نكندمردهاي در بين زندگان است.
5-امام صادق(ع):كسيكه همسايه گناهكارش را نهي از منكر نكند شريكاوست.
6-رسول خدا(ص):بخدا قسم از امت من اشخاصي محشور شوند كهصورتي مانند بوزينه
و خوك دارند اينها قدرت بر نهي از منكر داشتند ولي باگناهكار سازش كردند.
امام علي(ع):«امر بمعروف ونهي از منكر را ترك نكنيد كه بدان
برشمامسلط شده وديگر دعاي شما مستجاب نميشود!»
امام باقر(ع):«امر بمعروف ونهي از منكر دو مخلوق خدا هستند.هركهآنها را
ياري كند،خدا اورا عزيز بدارد وهركه آنهارا تنها بگذارد،خدا اوراخوار كند.»
امام صادق(ع):«هركه همساية معصيت كاري داشته باشد واورا نهي
ازمنكرنكند،شريك جرمش است.»
2 - مصاديق منكرات
«منكرات اعتقادي مثل كفر- منكرات اخلاقي مانند فحشاء - منكرات عبادي
مانندروزه خواري - منكرات خانوادگي مثلترويج فساد درخانه - منكرات اقتصادي
مانند احتكاروگرانفروشي - منكرات اجتماعي مانند خيانت و چشم چراني منكرات
سياسي مانند اشاعه اكاذيب وشايعه پراكني - منكرات نظامي مثل فرار از خدمت
- منكرات فرهنگي مانند كراواتوسگ وويسكي...- منكرات اداري مانند رشوه
خواري »
3 - شرايط امر بمعروف ونهي از منكر
1-قصد قربت لازم نيست واگر براي خودنمائي هم باشد اشكالنداردو واجب است.
2-لازم نيست صد درصد به نتيجه برسد حتي اگر يكدرصد هماثر داشت واجب است.
3-اگر رفت وآمد با خلافكار او را جسور كند نبايد با او رفتوآمد كند.
4-مراحل نهي از منكر: ابتدا اظهار ناراحتي سپس تذكر سپسقطع رابطه وراهاي
ديگري براي واداشتن به ترك منكر.
4 - عوامل عدم امر بمعروف ونهي از
منكر
1-خجالت 2-ترس 3-شعار با يك گل بهار نميشود 4-شعاريكدست صدا ندارد
5-شعار ديگران هستند 6-كار ازاين كارهاگذشته است.7-رفاقتها ودوستي ها
5 - نهي از منكر امام علي(ع)
1-علامه محب الدين طبري نقل روايت نموده كه عمر در حال طواف بودوحضرت
علي(ع) هم در جلو او مشغول طواف بود كه مردي به عمرگفت:اي امير!حق مرا
از حضرت علي(ع)بگير!
عمر گفت:تو چه حقي داري؟
گفت:به من سيلي زد!
عمر به حضرت علي(ع) گفت:آيا شما به گوش اين مرد سيلي زدهاي؟
حضرت علي(ع)فرمود:آري.
عمر گفت:چرا؟
حضرت علي(ع)فرمود:ديدم در حال طواف به ناموس مؤمنين چشمچراني
ميكند.
عمر گفت:كار خوبي كردي اي ابالحسن!
آنگاه به آن مرد سيلي خورده گفت:چشم خدا تورا ديد-وبرتو سيليزد-پس
حقي به گردن حضرت علي(ع)نداري.
2-مردم مشغول وضو بودند كه شخص قلدري آمد ومردم را تنه زد وخودوضو
گرفت.وقتي به حضرت گفتند اورا سه ضربه شلاق زد.
3-خرمافروشي در مسير راه سايبان زده بود ومانع راه مردم شده بود.چندبار به
او تذكر دادند وچون گوش نكرد،حضرت سايبانش را آتش زد.
4-شخصي تصميم گرفت گوشت خوك بخورد.وقتي امام با خبر شد فرموداگر ميخوردي
بر تو حد جاري ميكردم ولي حالا يك شلاق بتو ميزنم.
بخش نهم و دهم :
تولّي وتبرّي
تولّي يعني دوست داشتن اهل بيت(ع)ودوستان خداو تبرّي يعني دشمن
داشتندشمنان اهل بيت(ع) ودشمنان خدا.
قُل لااسئلكم عليهِ اجراًالاّ المودّةَ في القُربي'.بگو من از
شماپاداشي نميخواهم جز محبت به اهل بيتم.
1 - آية ولايت
روايت است كه اميرالمؤمنين(ع)با جمعي از اصحاب نمازميخواند.فقيري به
مسجد آمد وتقاضاي كمك كرد.ولي كسي به او كمكنكرد.ناگاه اميرالمؤمنين(ع)
كه درحال ركوع بود به فقير اشاره كرد كه انگشتراورا درآورده وببرد.ودراين
مورد آية زير نازل شد.
«انّما وليّكم الله ورسولُه و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويُؤتون
الزكاة وهم راكعون»همانا وليّ شما در مرتبه اول خداستوبعدرسولخدا(ص) وسوم
آن كسي است كه اقامة نماز ميكند ودرحالركوع زكات ميدهد.
2 - حديث قدسي
از رسولخدا(ص)روايت شده كه خدا فرمود:ولاية علي بن ابيطالبحِصني
فَمَن دخل حِصني اَمِنَ مِن عذابي.ولايت اميرالمؤمنين(ع)قلعةمحكم من
است كه هركه داخل اين قلعه شود از عذابم ايمن شود.
اين روايت شرطي نداشت ولي امام رضا(ع)در حديث سلسلة الذهبازخدانقل
فرمود:كلمة لااله الاّالله حِصني فَمَن دخل حِصني اَمِنَ مِنعذابي.سپس
امام رضا(ع)فرمود بشرطها وشروطهاواناَ مِنشروطها.كه حضرت شرط اين حديث را
ولايت ذكر ميكند.زيرا باپذيرفتن ولايت اميرالمؤمنين(ع)،ديگر انسان گناه
نميكند.جنايتنميكند.زورگوئي نمينمايد.واگر كسي ادعاي ولايت
اميرالمؤمنين(ع)بكندولي اعمال بدي داشته باشد ولايتش ظاهري است.
رسول خدا(ص):
«مَن اطاع علياً فقد اطاعني ومن اطاعني فقد اطاع الله.هركه ازعلي(ع)
اطاعت كند از من اطاعت كرده است.وهركه ازمن اطاعت نمايد ازخدا اطاعت كرده
است.
«مَن انكر علياً فقد انكرني ومن انكرني فقد انكرالله.هركه
منكرعلي(ع)باشد مرا انكار كرده وهركه مرا انكار كند خدا را انكار نموده است.
«ياعلي!حربُك حربي وسلمك سلمي ودمك دمي وانا حربٌلِمَن حاربك
ولايُحِبُكَ الاّ طاهرُ الولادة ولايبغضك الاّ خبيثالولادة.اي علي!جنگ باتو
،جنگ بامن است وصلح باتو ،صلح بامن استوخون تو،خون من است.ومن جنگ
كننده با دشمن توهستم.وحلال زادهتورا دوست دارد وحرام زاده تورا دشمن
دارد.
3 - نداي منادي
امام صادق(ع):حقيقتا ما اولين خانداني هستيم كه خدا نام مارا بلندكرد.زيرا
وقتي خداوند، آسمانهاوزمين را خلق كرد،دستور داد كه منادي سهبار ندا كند:
اشهد اَن لا اله الاّ اللّه.اشهد اَنّ محمدا رسول اللّه.اشهدُ اَنَّ
عليّااميرالمؤمنين حقّا.
از اهل تسنن نقل شده كه:
از امام احمدبن حنبل وغيراو نقل شده كه پيامبر(ص)فرمود:من وعلي،چهارده
هزارسال قبل از خلقت آدم از يك نور خلق شديم.وقتيآدم(ع)خلق شد،خدامارا
در صُلب او قرار داد.
بعد از آن،نورمن وعلي باهم بود تا اينكه در صُلب عبدالمّلب از
همجداشديم.آنوقت در من نبوّت ودر علي ،خلافت وجانشيني مقررگرديد.(شبهاي
پيشاور)
4 - ابراهيم(ع)وملكوت آسمانها
رسولخدا(ص):وقتي خداوند ،ملكوت آسمانها را به
ابراهيم(ع)نشانداد،ابراهيم(ع)نوري را در عرش ديد.
پرسيد:خدايا!اين چه نوري است؟
خطاب رسيد:اي ابراهيم!اين نور،محمّد برگزيده من است.
پرسيد:نور ديگري كه پهلوي اوست،چيست؟
فرمود:اين نور علي،ياري كنندة دين من است.
پرسيد:نورديگري هم پهلوي ايشان مشاهده ميكنم!
فرمود:اين فاطمه است كه پهلوي پدر وشوهرش قرار دارد.من دوستانفاطمه را از
آتش نجات دادهام.
پرسيد:خدايا!دو نور ديگر ميبينم!
فرمود:آنها حسن وحسين هستند.
پرسيد:نورهاي ديگري هم ميبينم!
فرمود:آنهاعلي بن الحسين ومحمدبن علي وجعفربن محمد وموسي بنجعفر وعلي بن
موسي ومحمدبن علي وعلي بن محمد وحسن بن عليومهدي آل محمد ميباشند.
پرسيد:خدايا!غير از اين چهارده نور، نورهاي بسياري در اطراف آنهاميبينم!
فرمود:اينها شيعيان ودوستان محمّد وآل محمّدند.
پرسيد:شيعيان را با چه علامتي ميتوان شناخت؟
فرمود:خواندن پنجاه ويكركعت نماز در شبانه روز(17ركعت واجبو34ركعت
نافله)،بلند گفتن بسم اللهالرحمن الرحيم،قنوت قبل ازركوع،سجدة شكر وانگشتر
بدست راست كردن.
ابراهيم(ع)درخواست كرد كه:خدايا!مرانيز از دوستان وشيعيان محمّد وآلمحمّد
قرار بده!
خطاب رسيد:من تورا از دوستان وشيعيان آنها قرار دادم.«ستارگان
درخشانج11ص5»
5 - نهنگ سخن ميگويد!
ابوحمزه ثُمالي نقل ميكند كه:
عبدالله بن عمر نزد امام سجاد(ع)آمد وگفت:اي پسر حسين!تو گفتهاي كهحضرت
يونس(ع)به اين علت در شكم نهنگ گرفتار شد كه در ولايتاهلبيت(ع)تأمل
كرده بود؟
امام سجاد(ع):آري!ثكلتك امّك!
عبداللهبن عمر:اگر راست ميگوئي بمن نشان بده!
امام فرمود:چشمانت را برهم بگذار سپس باز كن!
وقتي عبدالله چشمانش را باز كرد،خودرا كنار دريائي ديد(ودچار ترسشد).او
گفت:اي سرورم!خون من بگردن شماست!شمارا به خدا قسمميدهم كهمرا بخطر
نياندازيد!
امام فرمود:ميخواهم نهنگ يونس را بتو نشان بدهم.
سپس امام صدا زد:ايهّا الحوت!اي نهنگ!
ناگاه نهنگي چون كوهي عظيم سر از دريا بيرون اورد وگفت:لبّيك يا ولي الله!
امام فرمود:توكيستي؟
گفت:من نهنگ حضرت يونس هستم.
امام فرمود:برايمان حرف بزن!
گفت:اي مولايم!از زمان جدّت آدم(ع)تا زمان حضرت محمّد(ص)خداهيچ پيامبري
را مبعوث نكرد الاّ اينكه ولايت شما اهلبيت(ع)را براو عرضهنمود.هركدام كه
قبول كرد،سالم ماند.وهركه تأمل كرد،دچار فتنهشد.همانطور كه آدم(ع)به
معصيت،نوح(ع)به غرق شدن،ابراهيم(ع)بهآتش ،يوسف(ع)به
زندان،ايوب(ع)به بلا وداود(ع)به خطا مبتلاشد.تا اينكهخداوند،يونس(ع)را
مبعوث نمود وبه او وحي كرد كه:ولايتعلي(ع)وامامان از نسل اورا دوست بدار!
يونس جوابداد:چگونه كس را كه نديدهام ونشناختهام ،دوست بدارم؟وباغيظ
رفت!
خدابمن وحي كرد كه:اورا درشكم خود زنداني كن ولي استخواني از او نرمننما!
من اورا چهل روز در شكمم نگاه داشتم تا اينكه اودرتاريكي شكمم نداداد:اي
خدايي كه جز تو خدايي نيست!تو منزّهي ومن بخودم ظلم كردم.منولايت
علي(ع)وامامان از نسل اورا قبول نمودم.
خداهم بمن دستوردادكه اورا بساحل بياندازم.
سپس امام فرمود:اي نهنگ برگرد!او هم رفت ودريا آرام شد.«مكيالالمكارم ج1»
6 - تقسيم كننده بهشت وجهنّم
يك روز علي(ع)برفراز منبر فرمود:
من از طرف خدا، تقسيم كنندة بهشت وجهنم هستم.هيچ كسي جز پيامبراسلام بر
من برتري ندارد.«اصول كافي ج1»
7 - عبادت بي ولايت؟
پيامبراكرم(ص)فرمود:هنگاميكه به معراج رفتم،خدا بمن وحي كرد كه:
اي محمّد!من نظري بسوي زمين كردم وتورا از آن اختيار كردموپيغمبرساختم
واسم تو را از نام خود بر گرفتم كه من محمودم وتومحمّدي!دوباره برزمين
نظري افكندم وعلي را از آن برگزيدم واورا جانشينوداماد تو قرار دادم ونام
اورا از نام خودم برگرفتم كه من عليّ اعلي هستمواو علي است.
سپس فاطمه وحسن وحسين را از نور شما خلق كردم.آنگاه ولايت شما را
برفرشتگان عرضه كردم،تا هركه پذيرفت در پيشگاه من از مقربّين شود.
اي محمّد!اگر بندهاي آنقدر عبادتم كند تا خسته شود وبدنش مانند مَشكپوسيده
گردد ولي درحالي از دنيا برود كه منكر ولايت شما باشد،اورا دربهشتم جاي
نخواهم داد ودر زير عرشم سايه نخواهم بخشيد.
اي محمّد ميخواهي آنان را ببيني؟
عرض كردم:آري پروردگارا!
فرمود:سرت را بلند كن.
وقتي سرم را بلند كردم ناگاه انوار علي وفاطمه وحسن وحسين وعلي بنالحسين
ومحمدبن علي وجعفربن محمد وموسي بن جعفر وعلي بنموسي ومحمد بن علي وعلي
بن محمد وحسن بن عليرا ديدم ومحمدبنالحسن القائم رادر وسط آنان مانند
ستارة درخشاني ديدم.
عرض كردم:اينها كيانند؟
فرمود:اينها امامان هستند واين قائم است .آنكه حلال مرا حلال وحرام
مراحرام كند وبوسيلة او از دشمنانم انتقام كشم واوبراي دوستانم،ماية
راحتياست واوست كه دل شيعيان وپيروان تورا از ظالمين وكافرين شفا
ميبخشدودوبُت لات وعزّي را تروتازه بيرون ميآورد وآنهارا ميسوزاند.البته
فتنهوامتحان مردم در آنروز بوسيله اين دوبت، سختتر از فتنه گوسالة
سامريخواهد بود!«مكيال المكارم ج1 ص75»
8 - جواب ناسزا
روزي يكنفر يهودي سر راه امام حسن(ع)را گرفت وبه حضرت ناسزاهايزيادي
گفت.تا زمانيكه آن مرد حرف ميزد،امام ساكت بود.وقتيكه اوساكتشد،امام به
او سلام كرد وخنده نمود وفرمود:اي پيرمرد!گمان ميكنمغريب هستي وامربرتو
مشتبه شده است.اگر چيزي ازما ميخواهي بتوميدهيم واگر درخواست ارشاد
وهدايت كني تورا ارشاد ميكنيم واگرگرسنه باشي تورا سير مينمائيم واگر بي
لباس هستي،بتو لباس ميدهيمواگر محتاج ميباشي،تورا بي نياز ميكنيم واگر
حاجتي داري حاجت تورابرآورده مينمائيم واگر بخانة ما بيائي تورا مهمان
ميكنيم و...
وقتي مرد شامي اين برخورد را از حضرت ديد،به گريه افتاد وگفت:منشهادت
ميدهم كه تو خليفة خدا در زميني.«منتهي الامال ج1ص417»
پايان