خداوند بر
مؤمنان منت نهاد (
نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت; كه
آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد;
هر چند پيش از آن،
در گمراهى
آشكارى بودند.(آل عمران:164)
نتيجه اين آيه نيز؛ همان نتيجه آيه قبل است ؛ زيرا با تزكيه ؛ تعليم و
تربيت ؛ جامعهء انساني ؛ جامعهء عدل و انصاف شده و ظلم واجحاف
در آن نابود خواهد شد .
و چون هدف از امامت ؛ ادامه رسالت و تعاليم انبيا عليهم السلام است ؛ هدف
از نصب امام عليه السلام نيز ؛ قيام مردمان به قسط و برپائي جامعهء مبتني
بر عـدل ميباشد كه با مطالعه سيره ائمهء اطهار عليهم السلام و دقت در
ارشادات و گفتار آن بزرگواران اين نكته بخوبي روشن خواهد شد
زيرا امامان معصوم عليهم السلام ؛ در تمام لحظات عمر با بركت خود ؛
لحظهء از تعليم و تربيت مردم غفلت ننمودند ؛ بلكه براي تزكيه و
تطهير انسانها ؛ از گناهان و صفات رذيله و پست ؛ از جان خويش
مايه گزاشتند و رنجها و شكنجه ها و شهادت و اسارت را به جان خريدند؛ تا
بتوانند فرهنگ اصيل دين مقدس اسلام را ؛ حفظ تموده و ترويج
نمايند .
يكي از گويا ترين دلايل ؛ بر اين مدعا ؛ همين رساله حقوق ؛ وارده از امام
زين العابدين عليه السلام است ؛ كه از پربار ترين اثرات ائمهء
طاهرين عليهم السلام ميباشد و عمل به آن ؛ سبب ارتقاي جامعه انساني و نجات
آن از منجلاب ظلم و بيديني خواهد شد .
مقدمه (3)
گفته شد كه غرض از ارسال رسل ؛ هدايت انسانها و برپائي جامعهء مبتني بر
عـدل و قسط است ؛ وچون امامت ادامهء رسالت است پس نصب امام ؛ از
جانب خداوند نيز به خاطر همين جهت ميباشد .
منتها انبيا و ائمه عليهم السلام ؛ براي تحقق بخشيدن به اين غرض و پيـاده
شدن اين هدف ؛ داراي مشيها و روشهاي متفتاوتي بودند كه ناشي از
شرايط زمانها و مكانهاي متفاوتي بود كه در آن زندگي مينمودند
.
البته اصول كلي و قوانين اساسي ؛ واحد و لايتغيربوده والآن هم واحد و
لايتغير است و بعد ازين هم واحد و لايتغير باقي خواهد ماند ؛
اما در جزئيات تفاوت بوده و خـواهد بود و يكي از موارد جزئي
همين تفاوت در انتخاب راه براي رسيدن به هدف ميباشد .
شما وقتي زندگي انبيا عظام الهي عليهم السلام را مطالعه ميكنيد ؛ مي بينيد
بعضي ب انذار و ترسانيدن و بعضي با تبشير و بشارت دادن و بعضي با جنگ و حملهء بدشمن
و بعضي با موعظه و نصيحت و غيره راه را براي تحقق بخشيدن به هدف مذكور باز
نموده اند .
حضرت محمد مصطفي خاتم الانبيا صلي الله عليه واله وسلم؛ نيز در طول ( 23 )
سـال
دوران نبوت خويش ؛ روشهاي مختلف و شيوه هاي متفاوتي را بكار گرفت ؛ تا
بتواند به هدف عالي بعثت تحقق بخشد .
زيرا آن حضرت زماني با صلح و مصالحه و روزگاري با جنگ و حمله بدشمن و گاهي
با آوردن معجزه و وقتي با نصيحت و موعظه و ايامي با انذار يا تبشير و يا
غير ازين امور ؛ مردم را از جهالت و ناداني نجات داده و بسوي خير و خوبي راهنمائي
ميكرد .
در زندگي سراسر درس ائمهء اطهار عليهم السلام نيز اين امر بطـور واضح و
آشـكار ديده ميشود .
مثلا امير مومنان علي عليه السلام در ( 26 ) سال از دوران امامت خويش صبر
را پيش گرفت و بدون آنكه با كسي وارد جنگ شود ؛ تلخيهاي آندوران را تحمـل نمـود ؛
زيـر براي حفظ اسلام و زنده نگه داشتن شعائر دين چارهء جز اين
نبود ؛ اما وقـتي كساني پيدا شدند كه ميخواستند از اسلام ؛ به
عنوان وسيله اي براي رسيدن به هوا و هوسه واميال نفساني خويش استفاده كنند ؛ دست به شمشير برده و با آنها مشغول جنگ و
ستيز گرديد ؛ و با اين كار خويش جلو ظلم را گرفته و ظالم را سر جايش
نشانيد و به به مظلوم و ستمديده ؛ جرئت مبارزه و دفاع بخشيد .
يا مثلا امام حسن عليه السلام با قبول صلح ؛ چهرهء كريه دستگاه بني اميه و
حاكمـان
اموي را به دنيا معرفي نمود ؛تا ديگركسي گول عوام فريبيهاي آنها را
نخورده و رفتار وگفتار آنان را ارتباط به اسلام ندهد .
امام حسين عليه السلام نيز طبق شرايط زمان خويش ؛ بهترين راه را براي رسيدن
به هدف فوق الذكر ؛ شهادت خود و ياران خويش و اسارت اهل و عيال تشخيص داد ؛ و ت
آخرين نفر وآخرين نفس دست ازمبارزه و مقاومت بر نداشت .
درين راستا مطالعه و دقت در زندگي امام زين العابدين عليه السلام ؛ نيز درس
بسيار بالا و عالي براي كساني كه ميخواهند هدف انبيا و ائمه عليهم السلام را دنبال
كنند و براي تحقق آن هدف تلاش نمايند ؛ مي آموزد ؛ و با اين
درس است كه انسان متــوجه ميشود ؛ در هر زمان و تحت هر شرايطي
كه زندگي ميكند ؛ به هيچ وجه نبايد دست از هدايت و ارشاد ؛ همنوعان خود بردارد ؛ بلكه بايد از اوضاع و شرايط موجود ؛
بهترين استفادهء ممكن را ببرد .
امام زين العابدين عليه السلام ؛كه در دوران تاريك وسياه حكومت اموي زندگي
ميكرد زماني كه حكومت اموي ؛با جرئت و جسارت هرچه ميخواست انجام ميداد و هر صداي
كه بر ضد او بلند ميشد ؛ در گلو خفه ميكرد و با هر احتمالي و لو غير عقلائي
؛ هزاران نفر را به قتل شكنجه و زندان محكوم ميساخت ؛ امويان
خود را صاحبان اصلي اسلام و مسلمانان ؛ ميدانستند و با به
شهادت رساندن امام حسين عليه السلام و اسارت اهل و عيال او و هم چنين قتل عام مردم مدينه و ديگر جناياتشان ؛بدنيا اعلام نموده
بودند به هيچ چيز و هيچ كس ارج و ارزشي قائل نيستند ؛ و هركس كه
با آنها مخالت كند ي با ترويج اسلام ناب ؛ مردم را متوجه
واقعيت آنها بسازد محكوم به مرگ خواهد بود . مسلما براي امام
عليه السلام در آن دوره قيام و طغيان عليه دستگاه اموي ممكن نبود
زيرا كسي جرئت نمي كرد كه به ياري آن امام مظلــوم بشتابد وتحت فرمان او در
راه خدا جهاد نمايد ؛ خوبان يا كشته شده بودند؛ و يا در زنـدان
و تبعيد به سر ميبردند و آنها كه زنده و آزاد بودند ؛ ترس از
ظلم و جنايت امويان ؛ جرئت قيام و مبارزه را از آنان سلب
نموده بود .
امام عليه السلام ؛براي آنكه بتواند از اوضاع و شرايط حاكم برجامعه بهترين
استفاده ممكن را ببرد ؛ گاهي به نام دعا و زماني به عنوان موعظه و يا به نام درس ؛
معارف و حقايق اسلام را براي مردم بيان مي نمود؛وظايف ديني
وانساني آنهارا برايشان گوش زد ميكرد و ضمن محكوم نمودن ظلم
وظالم تا آنجا كه ممكن بود جنايات حاكمان اموي را بر ملا ميساخت
.
دستگاه بني اميه ؛ گرچه باين نكته پي برده بودند اما نميتوانستند بصرف
كلماتي كه از امام عليه السلام ؛ اينجا وآنجا نقل ميشد ؛ مانع كار آن حضرت
شوند ؛زيرا آنچه آن حضرت در قالب دعا يا موعظه و غيره مي فرمود
؛ ظاهرا يك سلسله كلياتي بود ؛ كـه مصداق مشخصي نداشت ؛ ولي در
باطن و معني چون شمشير جدش علي عليه السلام برنده بود و ريشهء
ظلم و جنايت را ازبيخ و بن قطع ميكرد؛ وافرادي را براي مبارزه و
جهاد آماده ميساخت .
از نتايج پر بار آن دوره ميتوان حضرت زيد شهيد عليه السلام را نام بـرد كه
با الهام گرفتن از پدر بزرگوارش و تربيت در مكتب او ؛ شجاعت و رزمندگي
آموخت و آن گـاه
كه فرصتي برايش فراهم شـد ؛ با قيامش بر ضـد ظلم ؛ يـاد و خاطـرهء جـدش
امـام حسين عليه السلام را در دلها زنده ساخت .
ازجمله درسها و بيانات گرانبها و پر ارزشي كـه از امام سجـاد عليه السلام
به ياد گار مانده است و حاصل همان دوره ميباشد ؛ رساله شريفه حقوق است كه مرحوم صدوق
و ديگر محدثان بزرگوار ؛ آنرا دركتب خودشان نقل نموده اند .
حضرت امام زين العابدين عليه السلام؛ گرچه كه اين رساله را در پاسخ به
درخواست بعضي از خواص و نزديكان خود نوشته است ولي مخاطب آن تمام جامعه انساني در
در تمام عالم و در طول اعصار و قرون ميباشد .
براستي كه اين رسالهء به ظاهرمختصرحاوي درسهاي مفصلي مي باشد كه اگر مـورد
عمل قرار گيرد ؛ سبب سعادت دنيا و آخرت انسان خواهد شد .