ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

گرچه در خـود اين لياقت و اهليـت را نـمي بينم كه ؛  شارح كلام معصوم عليه السلام باشم زيرا كه  "چه نسبت خاك را با عالم پاك " .

ولي شوق  و علاقهء بيش از حد ؛ براي تفهيم كلام معصومين عليهم السلام و توضيح مراد آن بزرگواران ؛ براي  علاقه منـدان ؛ آرام و قرار را  از مـن سلب نمـوده و  وادارم مينمايد ؛ كه ازاين باغ گلي بچينـم و عباراتي بعنوان شرح يا بهتر بگويم؛ شرح گونه بنويسم چراكه :

آب دريا را اگر نتوان كشيد 
هم بقدر تشنگي بايد چشيد

در ماه مبارك رمضان 1423 هجري قمري كه سومين سال اقامتم ؛ در كشور استراليا و شهر سيدني ميباشد و بعنوان امام جماعت در مسجد و مركز اسلامي المهدي به وظيفه ديني و اجتماعي خود مشغول هستم ؛ روزها بعد از نماز ظهر و عصر براي برادران و خواهراني كه در نماز جماعت شركت ميكنند ؛  فراز هاي از رسالهء حقوق حضرت امام زين العابدين عليه السلام را  ميخوانم و ضمن ترجمه  شرح و توضيح مختصري نيز بعرض ميرسانم . 

وچون ديدم كه با استقبال خوبي روبرو شده و برادران و خواهران بدقت گوش ميدهند ؛ به اين فكر افتادم كه آنچه بذهنم ميرسد با كمك گرفتن از قرآن و و كلمات معصومين عليهم السلام ؛ برشته تحرير در آورم كه براي عموم قابل استفاده بوده و مورد عمل قرار گيرد .

تا پس از مطالعهء رسالهء شريفه و درك معني و مفهوم آن ؛ اهميت حقوق بـطور كامل واضح و روشن شده ؛ تصميم بگيريم  كه بعد از اين حقـي را تـرك نكنيم و از كساني كه حقوق ايشان را ضايع نموده ايم عذر خواهي نمائيم .

باشد كه خداوند متعال ما را مشمـول عفـو و رحمت خود قرار داده و در انجام كارهاي نيك موفق بدارد .

از تمام خوانندگان عزيز كه متوجه خطا يا اشتباهي ميشوند  عاجزانه تقاضا ميكنم كه اين حقير را در جريان بگزارند ؛ ممنون خواهم شد

سيدني
مسجد و مركز اسلامي المهدي
سيد محسن حجت
رمضان 1423

مقدمه (1)

قبل از هر سخني بايد گفت : ما شيعيان معتقديم كه امامت ادامهء رسالت است ؛ و امام چون رسول از جانب خداي متعال به اين مقام رفيع منصوب و معرفي ميگردد   .و نيز چون  پيامبر از مقام عصمت مطلقه برخوردار بوده از سهو  ؛ نسيان  ؛ خطا  و اشتباه مصئون ميباشد .

به همين جهت است  كه كلام امام ؛ چون كلام خدا و پيامبر داراي اعتبار بوده و حجيت آن مسلم است ؛ باين معني كه هرچه از آن امامان بزرگوارنقل شده و صحت انتسابش به آن  بزرگوارن ؛ باثبات رسيده اسـت ؛ غير قابل خدشه بوده وبايد صد درصد مورد قبول واقع شود .

زيرا وقتي عصمت را در مورد كسي قبول نموديم ؛ و اورا از گناه ؛ خطا ؛ اشتباه ؛ سهو و نسيان مبرّا دانستيم ؛ ديگر جا براي اشكال و انتقاد در گفتار ؛ رفتار و تقرير او باقي نخواهد ماند .

البته ما در اين كتاب در صدد بيان ادلهء امامت و اثبات عصمت براي امام عليه السلام نيستيم ؛ چرا كه موضوع اين كتاب ؛ شرح و ترجمهء  رسالهء  از رسايل  امام معصـوم  عليه السلام ميباشد ؛نه بحث و تحقيق در اصول عقايد و جزئيات آن .

از طرف ديگر ؛ دلايل امامت و عصمت و ساير مباحث مربوط به امام ؛ و اصل امامت در كتب كلامي و عقيدتي شيعه بطورمشروح مورد بر رسي و تحقيق  قرار گرفته است و هركه طالب حقيقت است ميتواند مراجعه كند ؛ و ما نيز تا حدودي ؛ به اين موضوع در كـتاب " تشيع چيست ؟ و شيعه كيست ؟ "  كه قبلا به نشر رسيده است  ؛ پرداخته ايم بلكه طرح اين مقدمه براي آنست كه اهميت كلام معصوم عليه السلام ؛ از نظر اعتبار و حجيت ؛ براي خوانندگان عزيز ؛ روشن شود و متوجه باشند كه آنها سخن دانشمند ي فيلسوفي را مطالعه نميكنند ؛ تا به ديدهء  انتقاد و اشكال تراشي ؛ به آن نگاه كنند .

بلكه آنچه را ؛ ميخوانند كلام معصوم است كه از وحي سرچشمه گرفته است.

ناگفته نماند كه خود مطالعه وبررسي كلمات معصومين عليهم السلام نيزبهترين دليل و شاهد بر صحت اين كلمات است ؛ زيرا  خواننده متوجه خواهد شد ؛ كه اين كلمات ب ديگر گفته ها تفاوت فروان بلكه از زمين تا آسمان دارد ؛ براي آنكه آنچه را ميخواند و ميشنود ؛ با عمق فطرت و كمال عقل او مرتبط بوده و با جان و دل ميپزيرد ؛ مگر آنكه فطـرت اصلي خودرا از دست داده باشد ؛ كه در آنصـورت نسبت به كلام خـداوند هم واكنش نشان نخواهد داد .

مقدمه (2)

خداوند متعال در قرآنكريم ؛ و قتي وظايف انبياء عظام عليهم السلام را متذكر مي شود در يك جا به عنوان عام  ميفرمايد  :

لَقَدْ  أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ و َأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند(الحديد:25)

پس هدف از ارسال رسل ؛ قيام مردم به عدل وقسط است ؛ يعني اگر انسانها به قوانين و دستورات انبيا عليهم سلام الله ؛ عمل نمايند ؛ جامعه انساني ؛ تبديل بمدينهء فاضـله شده ؛ ظلم و جنايت ازميان برداشته خواهد شد .

و در جاي ديگر قـرآن كريم ؛ در رابطه با هدف از ارسال  رسول خاتم صلي الله عليه  و اله و سلم مي فرمايد :

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ  آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ  الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ

خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت; كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد; هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.(آل عمران:164)

نتيجه اين آيه نيز؛  همان نتيجه آيه قبل است ؛ زيرا با تزكيه ؛ تعليم و تربيت ؛ جامعهء انساني ؛ جامعهء  عدل و انصاف شده و ظلم واجحاف در آن نابود خواهد شد .

و چون هدف از امامت ؛ ادامه رسالت و تعاليم انبيا عليهم السلام است ؛ هدف از نصب امام عليه السلام نيز ؛ قيام مردمان به قسط و برپائي جامعهء  مبتني بر عـدل ميباشد كه با مطالعه سيره ائمهء اطهار عليهم السلام و دقت در ارشادات و گفتار آن بزرگواران اين نكته بخوبي روشن خواهد شد زيرا امامان معصوم عليهم السلام ؛ در تمام لحظات عمر با بركت خود ؛ لحظهء از تعليم و تربيت  مردم غفلت ننمودند ؛ بلكه براي تزكيه و تطهير انسانها ؛ از گناهان  و صفات رذيله و پست ؛ از جان خويش مايه گزاشتند و رنجها و شكنجه ها و شهادت و اسارت را به جان خريدند؛ تا بتوانند فرهنگ اصيل دين مقدس اسلام را ؛ حفظ تموده و ترويج نمايند .

يكي از گويا ترين دلايل ؛ بر اين مدعا ؛ همين رساله حقوق ؛ وارده از امام زين العابدين عليه السلام است ؛ كه از پربار ترين اثرات ائمهء طاهرين عليهم السلام ميباشد و عمل به آن ؛ سبب ارتقاي جامعه انساني و نجات آن از منجلاب ظلم و بيديني خواهد شد .

مقدمه (3)

گفته شد كه غرض از ارسال رسل ؛ هدايت انسانها  و برپائي جامعهء مبتني بر عـدل و قسط است ؛ وچون امامت ادامهء رسالت است پس نصب امام ؛ از جانب خداوند نيز  به خاطر همين جهت ميباشد .

منتها انبيا و ائمه عليهم السلام  ؛ براي تحقق بخشيدن به اين غرض و پيـاده شدن اين هدف ؛ داراي مشيها و روشهاي متفتاوتي بودند كه ناشي از شرايط  زمانها و  مكانهاي متفاوتي بود كه در آن زندگي مينمودند .

البته اصول كلي و قوانين اساسي ؛ واحد و لايتغيربوده والآن هم واحد و لايتغير است و بعد ازين هم واحد و لايتغير باقي خواهد ماند ؛ اما در جزئيات تفاوت بوده و خـواهد بود و يكي از موارد جزئي همين تفاوت در انتخاب راه براي رسيدن به هدف ميباشد .

شما وقتي زندگي انبيا عظام الهي عليهم السلام را مطالعه ميكنيد ؛ مي بينيد بعضي ب انذار و ترسانيدن و بعضي با تبشير و بشارت دادن و بعضي با جنگ و حملهء بدشمن و بعضي با موعظه و نصيحت و غيره راه را براي تحقق بخشيدن به هدف مذكور  باز نموده اند .

حضرت محمد مصطفي خاتم الانبيا صلي الله عليه واله وسلم؛ نيز در طول ( 23 ) سـال دوران نبوت خويش ؛ روشهاي مختلف و شيوه هاي متفاوتي را بكار گرفت ؛  تا بتواند به هدف عالي بعثت تحقق بخشد .

زيرا آن حضرت زماني با صلح و مصالحه و روزگاري با جنگ و حمله بدشمن و گاهي با آوردن معجزه و وقتي با نصيحت و موعظه و ايامي با انذار يا تبشير و يا غير ازين امور ؛ مردم را از جهالت و ناداني نجات داده و بسوي خير و خوبي راهنمائي ميكرد .

در زندگي سراسر درس ائمهء  اطهار عليهم السلام نيز اين امر بطـور واضح و آشـكار ديده ميشود .

مثلا امير مومنان علي عليه السلام در ( 26 ) سال از دوران امامت خويش صبر را پيش گرفت و بدون آنكه با كسي وارد جنگ شود ؛  تلخيهاي آندوران را تحمـل نمـود ؛ زيـر براي حفظ اسلام و زنده نگه داشتن شعائر دين چارهء جز اين نبود ؛ اما وقـتي كساني پيدا شدند كه ميخواستند از اسلام ؛ به عنوان وسيله اي براي رسيدن به هوا و هوسه واميال نفساني خويش استفاده كنند ؛ دست به شمشير برده و با  آنها مشغول جنگ و ستيز گرديد ؛ و با اين كار خويش جلو ظلم را گرفته و ظالم را سر جايش نشانيد  و به به مظلوم و ستمديده ؛ جرئت مبارزه و دفاع بخشيد .

يا مثلا امام حسن عليه السلام با قبول صلح ؛ چهرهء كريه دستگاه بني اميه و حاكمـان اموي را به دنيا معرفي نمود ؛تا ديگركسي گول عوام فريبيهاي آنها را نخورده و رفتار وگفتار آنان را ارتباط به اسلام ندهد .

امام حسين عليه السلام نيز طبق شرايط زمان خويش ؛ بهترين راه را براي رسيدن به هدف فوق الذكر ؛ شهادت خود و ياران خويش و اسارت اهل و عيال تشخيص داد ؛ و ت آخرين نفر وآخرين نفس دست ازمبارزه و مقاومت بر نداشت .

درين راستا مطالعه و دقت در زندگي امام زين العابدين عليه السلام ؛ نيز درس بسيار بالا و عالي براي كساني كه ميخواهند هدف  انبيا و ائمه عليهم السلام را دنبال كنند  و براي تحقق آن هدف تلاش نمايند ؛ مي آموزد ؛ و با اين درس است كه انسان  متــوجه ميشود ؛ در هر زمان و تحت هر شرايطي كه زندگي ميكند ؛ به هيچ وجه نبايد دست از هدايت و ارشاد ؛ همنوعان خود بردارد ؛ بلكه بايد از اوضاع و شرايط موجود ؛ بهترين استفادهء ممكن را ببرد .

امام زين العابدين عليه السلام ؛كه در دوران تاريك وسياه حكومت اموي زندگي ميكرد زماني كه حكومت اموي ؛با جرئت و جسارت هرچه ميخواست انجام ميداد و هر صداي كه بر ضد او بلند ميشد ؛ در گلو خفه ميكرد و با هر احتمالي و لو غير عقلائي ؛ هزاران نفر را به قتل شكنجه و زندان محكوم ميساخت ؛ امويان خود را صاحبان  اصلي اسلام و مسلمانان ؛ ميدانستند و با به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام و اسارت اهل و عيال او و هم چنين قتل عام مردم مدينه و ديگر جناياتشان ؛بدنيا اعلام نموده بودند به هيچ چيز و هيچ كس ارج و ارزشي قائل نيستند ؛ و هركس كه با آنها مخالت كند ي با ترويج اسلام ناب ؛ مردم را متوجه واقعيت آنها بسازد محكوم به مرگ خواهد بود . مسلما براي امام عليه السلام در آن دوره قيام و طغيان عليه دستگاه اموي ممكن نبود زيرا كسي جرئت نمي كرد كه به ياري آن امام مظلــوم بشتابد وتحت فرمان او در راه خدا جهاد نمايد ؛ خوبان يا كشته شده بودند؛ و يا در زنـدان و تبعيد به سر ميبردند و آنها كه زنده و آزاد بودند ؛ ترس از ظلم و جنايت  امويان ؛ جرئت  قيام و مبارزه را  از آنان سلب نموده بود .

امام عليه السلام ؛براي آنكه بتواند از اوضاع و شرايط حاكم برجامعه بهترين استفاده ممكن را ببرد ؛ گاهي به نام دعا و زماني به عنوان موعظه و يا به نام درس ؛ معارف و حقايق اسلام را براي مردم بيان مي نمود؛وظايف ديني وانساني آنهارا برايشان گوش زد ميكرد و ضمن محكوم نمودن ظلم وظالم تا آنجا كه ممكن بود جنايات حاكمان اموي را بر ملا ميساخت .

دستگاه بني اميه ؛ گرچه باين نكته پي برده بودند  اما نميتوانستند بصرف كلماتي كه از امام عليه السلام ؛ اينجا وآنجا نقل ميشد ؛ مانع كار آن حضرت شوند ؛زيرا آنچه آن حضرت در قالب دعا يا موعظه و غيره مي فرمود ؛ ظاهرا  يك سلسله كلياتي بود ؛ كـه مصداق مشخصي نداشت ؛ ولي در باطن و معني چون شمشير جدش علي عليه السلام برنده بود و ريشهء   ظلم و جنايت را ازبيخ و بن قطع ميكرد؛ وافرادي را براي مبارزه و جهاد آماده ميساخت .

از نتايج پر بار آن دوره ميتوان حضرت زيد شهيد عليه السلام  را نام بـرد كه با الهام گرفتن از پدر بزرگوارش و تربيت در مكتب او ؛ شجاعت و رزمندگي آموخت و آن گـاه

كه فرصتي برايش فراهم شـد ؛ با قيامش  بر ضـد ظلم ؛ يـاد و خاطـرهء  جـدش امـام حسين عليه السلام را در دلها زنده ساخت .

ازجمله درسها و بيانات گرانبها و پر ارزشي كـه از امام سجـاد عليه السلام به ياد گار مانده است و حاصل همان دوره ميباشد ؛ رساله شريفه حقوق است كه مرحوم صدوق و ديگر محدثان بزرگوار ؛ آنرا دركتب خودشان نقل نموده اند  .

حضرت امام زين العابدين عليه السلام؛ گرچه كه اين رساله را در پاسخ به درخواست بعضي از خواص و نزديكان خود نوشته است  ولي مخاطب آن تمام جامعه انساني در در تمام عالم و در طول اعصار و قرون ميباشد .

براستي كه اين رسالهء به ظاهرمختصرحاوي درسهاي مفصلي مي باشد كه اگر مـورد عمل قرار گيرد ؛ سبب سعادت دنيا و آخرت انسان خواهد شد .