ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۲ -


مقدمه ( 4 )

حقوق جمع حق است و براي آن معاني متعددي ذكر شده است كه ببعضي از آنها ذيل اشاره ميكنيم .

الف: ثابت در نفس الامر و هر آنچه كه در واقع يقينا ؛ ثبوت دارد .يا بعداً ثبوت پيـد ميكند ؛ چنانكه گفته ميشود : خدا حق است ؛ قيامت حق است و غيره .

ب: درست بودن خبر و صحيح بودن حكم و مطابقت آن با واقع مثل اينكه مي گوئيم : اين خبر يا فلان حكم حق ميباشد .

ج:درستي ؛ مشروعيت ؛معقوليت و آنچه مطابق با مقتضاي حكمت است ؛ اعم از آنكه موضوع آن يك فعل باشد ؛ يا يك قول و اظهار نظر ؛ يا يك وضعيت اجتمـاعي و مانند اينها ؛ مثل دفاع از مظلوم ؛ قيام عليه ظلم و امثال آن .

د: امتياز يا نصيبي كه براي كسي در نظر گرفته شده است و ديگران موظف  برعايت آن هستند .

هـ : سلسله مقرراتي كه در يك دورهء خاصي بر يك جامعه حكومت ميكند .

مراد از حق يا حقوق در اين رسالهء شريفه حق به معناي چهارم است ؛ وهر حقـي دو طرف دارد ؛ يكي صاحب حق و ديگري مورد حق . زمام و اختيار حق بدست صاحب حق است يعني اگر او اسقاط كرد ؛ ساقط ميشود و اگر او اسقاط نكرد ساقط نميشود .

مهم ترين خصوصيت حق آنست كه امري لازم است وموكول به عنايت ولطف ديگران نيست ؛ به ايـن معني كه رعايت حق صاحب حـق يك وظيفه اسـت ؛ كه قانون گزار يا شارع بواسطه جعل حق براي صاحب آن ؛ آنرا به عهده ديگران مي گزارد .

پس از بيان  مقدمات فوق مي پردازيم به اصل مطلب و شرح رسالهء  شريفه به ذكر اين نكته كه امام عليه السلام در اول رساله ؛ حقوق را بطورفهرست ذكر ميفرمايند و بعد به تفصيل بيان ميكنند ؛ و اين به آن جهت است كه خواننده از اول متوجه حقوق ومطالبي كه در رساله است باشد ؛ تا با اشتياق به مطالعه آن بپردازد ضمنا ما رساله را از كتاب تحف العقول نقل مينمائيم .

إعلم رحمك الله أن لله عليك حقوقا محيطة لك فى كل حركة تحركتها او سكنة سكنتها او منزلة نزلتها او جارحة قلبتها و آلة تصرفت به بعضها اكبر من بعض

ترجمه :

بدان خداوند ترا رحمت كند كه خداي را بر ذمه تو حقوقي است كـه محيط  و مسلط بر تو ميباشد در هرحركت و سكوني كه از تو سـر ميزند يا هر جا كه منزل مي كني يا هر كدام از اعضاي بدنت را كه مورد استفاده  قرار ميـدهي يا از هر وسيله كـه استفاده ميكني كه بعضي از اين حقوق بزرگتر از بعض ديگر است .

شرح :

ظاهر جمله (اعلم رحمك الله ـ بدان خدا تورا رحمت كند ) خطاب به كسي هست كه از حضرت امام سجاد عليه السلام در خواست بيان حقوق  را نموده است ؛ ولي  در واقع ؛ مخاطب آن حضرت تمام كساني هستند كه اين رساله را مطالعه ميكنند  وقصـد شان از مطالعه فهم كلام امام و عمل به آن ميباشد

زيرا اصحاب ائمه عليهم السلام ؛ با اينكه در اثر هم نشيني و هم صحبتي با آن امامان. بزرگوار ؛ به مدارج عاليهء از علم و كمال رسيده بودنـد  و بسيـاري از مباحث علمي و و شرعي را مي فهميدند ؛ باز هم گاهي مطلبي را بشكل سوال مطرح نموده  و خواهـان جواب ميشدنـد ؛ تا عين جواب امام عليه السلام را براي كسان ديگري كه چنين سوالي در ذهن شان پيدا ميشود نقل نمايند ؛ براي آنكه جواب امام عليه السلام ؛ غير از جواب غير امام است و داراي اعتبار و حجيت ميباشد .

ما بايد ممنون آن افراد عالم وانديشمندي باشيم كه دراثر سوالات متعدد آنها از امامان عليهم السلام ؛ بسياري از معضلات و مشكلات علمي وديني ازقبل براي ما حل گرديده است و با اندك تلاش و تحقيقي ميتوانيم مشكل خود را حل نمائيم .

حقوقي كه خداوند بر گردن ما دارد ؛ يك حق و دوحق و ده حق نيست ؛ بلكه سرتا سر زندگي ما را فرا گرفته است ؛ زيرا هرچيزي كه داريم از ناحيهء خداوند متعال است .

اگر ميتوانيم حركت كنيم ؛ توقف نمائيم ؛ دست و پايمان را تكان بدهيم ؛ ببينيم ؛ حرف بزنيم ؛ بشنويم ؛ درك كنيم ؛ بياموزيم ؛ مركب و وسيلهء داشته باشيم ؛ و ............ همه از عنايات و الطاف آن ذات مقدس است و به خاطر هرنعمتي حقي بر ما پيدا ميشود كه ملزم برعايت آن هستيم .

شكي نيست كه همه حقـوق از نظـر اهميت در يكمرتبـه  نيسـت  بلـكه داراي مراتـبي ميباشد و بستگي به درجه و مرتبه صاحب حق و مورد آن دارد .

به همين جهت است كه امام عليه السلام حق الله را بزرگترين حقوق معرفي مي نمايد .

و اكبر حقوق الله عليك ما اوجبه لنفسه تبارك و تعالى من حقه الذي هو اصل الحقوق ومنه تفرع ؛ ثم (ما) اوجبه عليك لنفسك من قرنك الى قدمك على اختلاف جوارحك .

ترجمه :

بزرگترين حقوق خداوند بر تو حقيست كه آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعايت آنرا برتو واجب نموده است ؛ حقـي كه اصل حقوق است و از آن حقـوق ديـگر منتشر ومتفرع ميشود و در درجه دوم حق خودت بر خودت  ميباشد ؛ كه اين حقوق از فرق سر تا كف پاي ترا شامل ميشود .

شرح :

تمام حقوقي كه بر گردن انسان تعلق ميگيرد بنحوي حق الله به حساب مي آيد زيرا كسي :كه آن حق را ؛ حق اعتبـار نموده  يا حقيـت آنرا امضا نموده است ؛ خداوند متعال است ؛ زيرا بدون تأسيس

يا امضاي شارع مقدس ؛ هيچ حقي حقيت پيدا نخواهد كرد .حتي اگر در تلفظ ياكتابت حق الله گفته نشود مثل حق الناس  كه معمولا  در كنـار حق الله ذكر ميشود وبسيارشنيده ايم كه حق الناس برحق الله مقدم است ؛ چون اضافه حق بر ناس معنايش اين نيست كه آنجا خدا هيچ حقي ندارد ؛ وچگونه ممكن است خدا

حقي در آن قسمت نداشته باشد در حاليكه او حق الناس را جعل نموده است و خود او مقرر نموده كه حق الناس برحق الله مقدم باشد .و امام سجاد عليه السلام همين نكتـه را در نظر گرفته ميفرمايند : حق الله اصل و ريشهء ساير حقوق است .

روي همين لحاظ در مواردي كه حق الناس ضايع مي شود بر ضايع كننده حق واجب است بر علاوهء طلب بخشش از صاحـب يا صاحبان حـق در پيشگاه باري تعالي نيز توبه نموده و طلب استغفار نمايد .

مثلا كسي كه پشت سر كسي حرف ميزند و غيبت ميكند يا انساني را بي گناه به قتـل ميرساند يا به كسي تهمت ميبندد ؛ در تمـام اين موارد حقـوق الناس را ضايع نمـوده و بايد از صاحبان حـق عذر خواهي كند اما اين بـه آن معني نيست  كه پس از بخشش آنها كار تمام شده باشد بلكه به خاطر نافرماني خداوند متعـال ؛ از آن ذات مقـدس نيز بايد طلب آمرزش نمايد .

زيرا در پشت تمام اين حقـوق ضايع شده ؛ حق ضايع شده خداونـد نيز به چشـم مي خورد چون اين خداوند بود كه از غيبت و قتل نفس و تهمت و غيره ما را نهـي فرموده بود پس حق خداوند اصل و ريشه و اساس اين حقوق مي باشد .

بلكه اگر حقوق الله را ريشه و اصل ندانيم ؛ حقي در جهان واقعيت و تحقق پيدا نخواهد كرد زيرا حقوق از اعتباريات است و اعتباري به امـري  گفـته مي شـود كه واقعـيت و وجود آن در وعاء اعتبار مي باشد و اگر معتبـِر يا اعتباري نباشد آن امر اعتباري نـيز نخواهد بود .

بعد از حقـي كه خداوند به عنوان حـق خود بر گردن مكلفيـن گذاشته است ؛ بزرگترين حقوق ؛ حـق خود انسان بر خـود اوست كه اين حـق از سر تا قـدم انسان را شامل مي شود .به اين معني كه جزء جزء انسان بر خود او حق دارد چون حق سر حق چشم حق گوش حق دست و ............... سرّ بزرگ بودن حق انسان بعد از حق خداوند ؛ شايد اين باشد كه اگر انسان حقوق الله را رعايت نكند حق خود بر خود را نيز رعايـت نخواهد كرد و اگر حق خود بر خـود را رعايت نكند حق ديگران بر خود را نيز محترم نخواهد شمرد .

چون همانطوريكه گفته شد : حق الله ريشه و اصل همه حقوق است؛ پس كسي كه اصل را رعايت نكند فرع را نيز رعايت نخواهد كرد بلكه از نظـر اين آدم فرعي وجود نـدارد كه رعايت شود ؛ از اين لحاظ حق الله بزرگترين حقـوق معرفي شده است ؛ و اگر كسي حق خود را كه بر خود اوست رعايت نكند حق ديگران را نيز رعايت نخواهد كرد  چون حب نفس و علاقهء انسان به خودش يك امر فطري است  و كسي كه پا روي اين عـلاقه بگزارد و دلـش به حال خودش نسوزد به حـال ديگران هم نخـواهد سوخـت و حقـوق ديگران را نيز پامال خواهد كرد پس بعد از حق خداوند ؛ حق خود انسان بر خـودش از بزرگترين حقوق خواهد بود .

فجعل لبصرك عليك حقا و لسمعك عليك حقا و للسانك عليك حقا و ليديك عليك حق و لرجلك عليك حقا و لبطنك عليك حقا و لفرجك عليك حقا فهذه الجوارح السبع التى بها تكون الافعال .

ترجمه :

پس خداوند متعال بر تو واجب كرده رعايت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهايت و حق پايت و حق شكمت و حق عورتت را ؛كه اين اعضاي هفت گانه ؛ سبب افعال و اعمال تو ميباشد و از اين اعضا بعنوان وسيله اي براي رسيدن به اميال و آرزوهايت استفاده مينمائي .

شرح :

قبلا متوجه شديم كه خداوند رعايـت حقـوقي را برما واجـب نموده است كه از سر تا قدم ما را شامل مي شود ؛ در جملات فوق حضرت اشاره به مهم ترين آن حقـوق و بزرگترين آن نموده است زيرا كه با رعايت حقوق اعضاي هفتگانهء  فوق الذكر است كه انسان راه سعادت را پيش روي خود باز ميكند .

براي آنكه اگر ازين اعضا درست وصحيح استفاده شود ؛ به اين معني كه از حرام دور نگه داشته شود يعني از حرام چشم ببنديم و به حرام گوش ندهيم  و بـه حرام سخـن نگوئيم و دست  به حرام نيالائيم و بـه سوي حرام نرويم و حرام نخوريـم و از طريق حرام تعديل شهوت نكنيم ؛ گناهي از ما صادر نخواهد شدتا سبب شقاوت  و  دوري ما از دربار پرودگار مهربان شود .

ثم جعل عزوجل لافعالك عليك حقوقا فجعل لصلاتك عليك حقا و لصومك عليك حق و لصدقتك عليك حقا و لهديك عليك حقا ولافعالك عليك حقا

ترجمه :

سپس خداوند متعال از براي افعال و كردار تو نيز به عهده تو حقوقي را قرار داد پس بر گردن تو گزاشت حـق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قرباني را و هم چنين ساير افعال و كارهائي كه از تو صادر ميشود همه را بر عهدهء تو حقـوقي است كه از طرف خداي متعال جعل شده است .

شرح :

پس از مختصر بياني كه در رابطه با حقوق اعضا وجوارح گزشت ؛ امام سجاد عليه السلام فهرستي براي افعال و كارهاي انسان بيان ميفرمايد و با اين بيان ما را به اين نكته متوجه مي نمايد كه تمام كارها و افعالي كه از ما صادر ميشود وما كنندهء آن حساب ميشويم ؛ بر ما حقوقي دارد و بايد رعايت شود .

آنگاه افعال ما را به دو دسته تقسيم مينمايد :

الف : افعال عبادي ؛ مثل نماز ؛ روزه ؛ صدقه و قرباني كه اين چهارتا به عنوان مثال و نمونه دركلام آنحضرت ذكر شده است و به اين معني نيست كه فقط همين چهارتا حق داشته باشد و بس ؛ بلكه حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و خمس و سايـر عبادات واجبه و مستحبه هم داراي حقوقي ميباشند كه ما بايد رعايت كنيم .

ب : افعال غير عبادي يعني كارهاي كه عبادت نبوده بلكه جزء مباحات به شمار ميرود يا اگر رجحان و استحبابي در شريعت دارد ؛ فقـط براي ترتب ثـواب است بدون آنكـه جنبهء عبادي داشته باشد مثل كار كردن ؛ غذا خوردن ؛ آب آشاميدن ؛ مسافرت نمـودن و تفريحات سالم و كارهائي ازين قبيل .

پس تمام اين افعال را حقوقيست كه ما ملزم به رعايت آن هستيم .