ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۳ -


ثم تخرج الحقوق منك الى غيرك من ذى ( ذوى ) الحقوق الواجبة عليك و اوجبها عليك حق ائمتك ثم حقوق رعيتك ثم حقوق رحمك .

ترجمه :

آنگاه حقوقي را كه غير تو برتو دارد از كساني كه داراي حقوق لازم و واجب الرعايه برتو ميباشند و خداوند آن حقوق و رعايت آنرا بر تو واجب نموده است  پس واجب ترين آن ؛ حق پيشوايان ؛ بعد حقوق زير دستان و بعد حقوق نزديكان ميباشد .

شرح :

بعد ازبيان اجمالي حق خدا و حق خود ؛ امام عليه السلام فهرست كساني را كه برما حقوقي دارند بيان مي فرمايد ؛ مثل حقوق پيشوايان و حقوق رعيت يا كساني كـه تحت سر پرستي ما قرار دارند و زير دست انسان گفته ميشوند چون فرزند و شاگـرد و هم چنين حقوق اقارب و ارحام مثل پدر ؛ مادر ؛ برادر ؛ خواهر و .......

بعد حضرت امام زين العابدين عليه السلام اين دسته از حقوق را درجه بندي ميفرمايد به اين بيان كه گرچه رعايت همه اين حقوق از واجبات است ؛ اما واجب تر از همه و در درجه اول رعايت حقوق پيشوايان ميباشد ؛زيرا نظم مادي ومعنوي زندگي و پيشرفت هاي علمي و معنوي جامعه ؛ همه مرهون رهبريهاي خرد مندانه و صحيح اين دسته از صاحبان حقوقست و در درجه دوم ؛ واجبتر از بقيه  رعايت حقـوق رعيت و افراد تحت تكفل ويا به تعبير ساده زير دستان انسان ميباشد ؛ چون اگر حقوق آنها رعايت نشود ممكن است به گمراهي كشيده شوند و يا خود نيز حقوق ديگران را رعايت نكنند  و در درجه سوم واجبتر از ساير حقوق ؛ رعايت حقوق اقوام واقارب است ؛ زيرا آنان بسبب قرابت و نزديكي كه با ما دارند ؛ رعايت حقوقشان نسبت به غير ايشان اولويت دارد .

فهذه حقوق يتشعب منها حقوق .

ترجمه :

اين حقـوقي كه ذكر شد ريشه و اصل ساير حقوق است و تمام حقـها به اين حقوق برگشته و از آن منتشر ميشود .

شرح :

در اين دو سه سطر اخير امام عليه السلام به كليات حقوق ديگران اشاره نمود اما مراد ازپيشوايان چه كساني هستند يا مثلا كلمهء رعيت بر چه كساني قابل تطبيـق ميباشد يا مراد از ارحام چه كساني هستند ؟ نياز به توضيح دارد ؛ چنانكه آيا غير از افراد مذكور كسان ديگري هم هستند كه حقوقي بر ما دارند يانه ؟  چيزي گفته نشـده است ؛ولي با عبارت فوق امام عليه السلام ذهن مارا متوجه اين نكته ميسازد كه مطلب به همين سادگي نيست و سخنان بعدي آن حضرت بيان همين نكته ميباشد .

فحقوق ائمتك ثلاثة اوجبها عليك ؛ حق سائسك بالسلطان ؛ ثم( حق ) سائسك بالعلم ؛ ثم حق سائسك بالملك ؛ و كل سائس امام .

ترجمه :

پس حقوق پيشواياني كه خداوند برذمه توگزاشته است و رعايت آنرا واجب نموده است ؛سه قسم است ؛حق كسي كه پيشواي تو در حكومت است و بعد حق كسي كه پيشواي تو در علم است و بعد حق كسي كه پيشواي تو در مُلك است و هركسي كه ترا از جهتي اداره كند پيشواي تو به حساب مي آيد .

شرح :

كلمه ( ائمه ) كه جمع امام است ؛ در عبارت فوق بمعناي اعم از معناي لغوي و معناي اصطلاحي استعمال شده است ؛ زيرا كه امام در لغت عرب بمعناي كسيست كـه پيشواي عده اي قرار گيرد حتي اگر بر باطل باشد ؛ و باز اعم از آنست كه اين امامت از طرف خداوند به او داده شده باشد يا اينكه جمعي او را به امامت خود برگزيده باشند.

در حاليكه امام در اصطلاح شيعي بكسي اطلاق ميشود كه بعد از رسول خـدا صلي الله عليه و آله وسلم و به فرمان خداوند تعالي و وصيت پيامبـر بزرگوار اسـلام ؛ رهبري امت اسلام را  به عهده گرفته باشد .

و شايد بخاطر همين جهت ؛ امام سجاد عليه السلام بعد از جمله ( حقوق ائمتك ) تعبير را عوض نموده و ميفرمايد : ( حق سائسك ........) و نمي فرمايد ( حق امامك .......) چون گرچه كه اطلاق لفظ امام از نظر لغوي به حاكم و نظم دهنده جامعه يا معلم و استاد ي سرپرست اشكالي ندارد ؛ اما اطلاق  امام به معناي شرعي آن بر هر پيشوائي  صحيح نخواهد بود اكثريت حكام هم از طرف خداوند براي حكومت وامامت نصب نشده اند بلكه يا به زور و يا با آراء اكثريت مردم جامعهء خود بر اريكه قدرت تكيه زده اند هم چنين كساني كه راهنماي علمي هستند يا سرپرست و ولي عده اي گفته ميشوند ؛ نيز امام منصـوب از طرف خداوند نيستند ؛ و وقتي منصوب از طرف خداوند نبودند ؛ و در عين حال امامت در يكي از موارد فوق را عهده دار بودند ؛ بهترين نام براي آنها سياست مدار است  كـه امام عليه السلام نيز از همين كلمه استفاده نموده اند .

درضمن بايد اين نكته را نيز در نظر گرفت كه اگر سلطان وحاكم ؛ عادل و خادم جامعه باشد حقي را كه حضرت امام سجاد عليه السلام براي او ذكر ميفرمايد ؛ ثابت و واجب است ؛ اما اگر ظالم و جنايتكار باشد و براي سوار شدن بر گرده مردم از هيچ جنـايتي اجتناب نكند ؛ هيچ حقي به گردن كسي نخواهد داشت . هم چنين كسي كه بتو علم مي آموزد يا ترا سر پرستي ميكند ؛ برتو حقي دارد ؛ از  آن جهت كه امامت و پيشوائي ترا در اين زمينه بعهده گرفته است .

و هركسي كه به نحوي در تربيت و تكامل تو دخالتي داشته باشد ؛ از نظر لغوي امـام تو گفته ميشود و حقش بر تو ثابت ميگردد .

و حقوق رعيتك ثلاثة أوجبها عليك ؛ حق رعيتك بالسلطان ؛ ثم حق رعيتك بالعلم فان الجاهل رعية العالم ؛ و حق رعيتك بالملك من الازواج و ما ملكت من الايمان .

ترجمه :

حقـوق رعيت يا كساني كه به نحوي از انحاء  تحـت سرپرستي تو قراردارند نيز سه قسم است  كه خداوند رعايـت آنرا بر تـو واجب نمـوده است ؛ كسي كه تحـت سيـطره و حكومت تو قرار دارد برتو حقـي دارد و كسي كه از تو علم فرا ميگيرد برتو حقي دارد زيرا كه جاهل رعيت عالم است .

و كسي كه تحت تكفـل تو قرار دارد مثل زني كه با او ازدواج نموده اي يا  كساني كــه مملوك تو هستند همه برتو حقوقي دارند .

شرح :

رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم مي فرمايد : " 

كلكم راع و كلكم مسـئول عـن رعيته

"  شما همه رعايت گريد و شما همه در باره رعيت خويش مسئول هستيد (1) .

بنا بر اين حاكم بر يك جامعه ؛ راعي و نگهبان آن جامعه ميباشد و بايد متوجـه باشـد كه حقي از كسي ضايع نگردد و بكسي ظلم نشود و كسي گرسنه نماند وگرنه مسئول خواهد بود .

حضرت علي عليه السلام وقتي مالك اشتر را به  عنوان والي و نماينده خـود در مصر منصوب ميكند ؛ در عهد نامهء كه براي او مينويسد ؛ در بارهء رعيت اين چنين سفارش مي فرمايد : 

واشعر قلبك الرحمة  للرعية  و المحبة لهم واللطف بهم  و لا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا  تغتنم أكلهم فانهم صنفان إما أخ لك فى الدين أونظير لك فى الخلق "

قلبت را نسبت به رعيتت مهربان كن و باآنها با محبت ولطف برخورد نما و مثل حيوان درنده نباش كـه كه خوردن آنها را غنيمت بشماري ؛ زيرا كه رعيت تو به دو دسته تقسيم ميشوند ؛ ي برادران ديني و ايماني تو هستند و يا ( اگر مسلمان نباشند) با تو درانسانيت مساوي هستند ( در هرصورت مبادا مورد ظلم و بي عدالتي قرار بگيرند) (2) .

هم چنين جاهل رعيت عالم حساب ميشود ؛چون وظيفه عالم است كه اورا ارشاد نمايد.

و خير و صلاح اورا به بفهماند و اگر در اين وظيفه كوتاهي كند مسئول خواهد بود .

حضرت رسول اكرم صلي الله عليه واله وسلم فرمود :" 

لكـل شئ  زكاة  و زكاة العـلم  ان يعلمه اهله "

هر چيزي زكاتي دارد و زكات علم ؛ تعليم آنست بكساني كه اهليت پزيرش آنرا دارند " (3) .

هم چنين اعضاي خانواده ؛ از عيال و فرزندان گرفتـه تا خدمتكاران و بقيه زير دستان همه رعيت رئيس و بزرگ فاميل ميباشند كه بايد براي رفع مشكلات و تعليم  و تربيت آنها اقدام نموده در رساندن آنان به خيـر وصلاح و سعادت ؛ لحظـهء كوتاهي نكند ؛ و واز انجام آنچه كه موجب تقرب آنان به خدا و دين ميشود فروگزاري ننمايد .

و حقوق رحمك كثيرة متصلة بقدر اتصال الرحم فى القرابة ؛ فاوجبها عليك حق امك ؛ ثم حق ابيك ؛ ثم حق ولدك ؛ ثم حق اخيك ثم الاقرب فالاقرب و الاول فالاول .

ترجمه :

اما كساني رحم تو هستند؛ پس حقـوق آنان زياد است ؛باندازهء تعداد  اقارب و نزديكان انسان و خداونـد بر تو واجـب نموده است حق مادرت و حق پدرت  و حـق فرزندانت و.حق برادر و خواهرت و بعد حق ساير نزديكانت ؛ پس هركه  قريبتر است مقدم تر است و رعايت حقش در اولويت قرار دارد .

شرح :

اتصال انسانها باهم ديگر از دو راه متصور است ؛ يكي راه نسب و ديگري  راه سبب ؛اما راه سبب كه معمولا بوسيله خويشاوندي و وصلت با ديگران حاصل ميشود براي خود احكام و حقوق خاصي دارد ؛ كه در جاي خودش مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است ؛ و ارتباط با حقوقي كه در باب رحم مورد بحث قرار ميگيرد ؛ ندارد .

و اما راه نسب كه به معناي اتصال ازناحيه  رحم است ؛ شامل كساني ميگردد كـه با ما يا  از طرف مادر و يا از طرف پدر به نحوي در نسب شريك باشند .

مثل پدر و مادر ؛ برادر و خواهر ؛ عمو و عمه ؛ خال و خاله و فرزندان برادر و خواهر و و فرزندان عمو و عمه و خال وخاله ؛ كه همه نسبت به ما رحم گفته مي شوند  و بهمين لحاظ حقوقي به گردن ما پيدا ميكنند .

ولي بايد دانست كه حقـوق همهء اقوام و اقارب انسان از نظـر اولويت و اهميت در يك سطح  نبوده و متفـاوت است ؛ به ايـن معنـي كه حقــوق بعضي از ارحام بيـشتر  از بعضي ديگر و مهم تر است ؛ مثلا مادر و پدر حـق اساسي را به گردن اولاد  دارند  امـا امام عليه السلام؛ اول حق مادر را بيان ميفرمايد تا ما متوجه شويم كه حق مادر نسبت به حق پدر از اولويت و اهميت بيشتري برخوردار است . واين اهميت را در حديثي كه كه از حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله وسلم نقل شده است ؛ نيز  بطور آشكار مشاهده ميكنيم .

آن بزرگوار در رابطه با مقام مقدس مادر فرمود : "

الجنة تحت اقدام الامهات " 

بهشت زير پاي مادران است (4) .

بعد از حق مادر ؛ حق پدر است كه مهم ترين حق به حساب مي آيد و خداوند متعال  در قرآن كريم ميفرمايد : "  

( فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً) (الاسراء:23)

كمترين اهانتى نسبت به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتـار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!

( حتي از گفتن كلمه " اف " در برابر پدر و مادر پرهيز كن ) . بعد قضيه حق فرزند  اعم از دختر و پسر كه به گردن پدر و مادر قرار دارد ؛ مطرح مي شود و ذكر اين حق بعد از حق والدين ؛ ميرساند كه بر پدر ومادر ؛ بعد از حـق خـدا و حق خودشان و حق پدر و مادر شان ؛حق فرزند است كه رعايت اين حق برآنان از  اهم واجبات ميباشد .

سپس حق خواهر و برادر به ميان مي آيد كه امام عليه السلام با ذكر آن بعد از حقـوق فوق الذكر مهم بودن اين حق را نيز بما گوشزد مينمايد .

البته امام عليه السلام مي فرمايند (ثم حق اخيك) و اخ بمعناي برادر است ؛ ولي اگر به دستور زبان عرب مراجعه كنيم مي بينيم هر جا مذكر و مؤنث  مورد نظر باشـد ؛ لفظ مذكر آورده  ميشود :چنانچه خداي متعال در موارد زيادي از قرآن كريم خطاب بـه زن و مرد مي فرمايد : ( ياايها الذين آمنوا .........) . اينجا هم مراد از ( اخ ) اعم از خواهر و برادر است ؛ زيرا اولاً همانطوريكه گفته شد  به لفظ مذكر اكتفا ميشود چون قاعده همين است و ثانياً ؛ جمله كوتاه تر شده و كلام  هر چه مختصر ترباشد  جازب تر است و ثالثاً اصل اخوت بين  خواهر و برادر ثابت است چنانكه بين برادر و برادر ثابت است ؛ پس كلمه ( اخ ) بلا اشكال ؛ هردو  مورد را شامل ميشود لازم بذكر است كه اخوت به معناي حقيقي  آن يعني ازطريق نسب در سه مورد صادق است گرچه كه از نظر بعضي از مردم در بعضي از اين موارد يا اخوت صدق نميكند يا اگر هم صادق باشد ؛ مجازي و غير حقيقي است و لذا از كلمه ( ناتني يا اندر) استفـاده نموده ميگويند :خواهر ناتني يا برادر اندر وامثال آن ؛اما واقع مطلب غير از اين است .

آن سه مورد عبارت است از :

1- دو برادر يا خواهر و برادري كه از يك پدر و مادر به دنيا آمده باشند .

2- از يك پدر و دو مادر باشند .

3- از يك مادر و دو پدر متولد شده باشند .

در جميع اين موارد حق اخوت وجود دارد و رعايت آن واجب است .

البته در بعضي از ابواب فقـه مثل باب ارث احكامي وجود دارد ؛ كه مقتضـاي آن تقـدم برادر يا خواهر طرفيني بر برادر و خواهر پدري يا مادري ميباشـد ولي آن بحث  هيچ ربطي به بحث حقوقي كه اين جا مطرح است ؛ ندارد .

قسم چهارمي هم هست كه اخوت  صـدق ميكند ؛ اما اخوت نسبي نيست بلكه اخوت  از ناحيه سبب است مثل دونفر كه باهم از يك پستان شيرخورده باشند به حدي كه نشر حرمت شده باشد و چون اخوت آنجا هم متحقق است رعايت حق همديگر در آن جا  هم واجب است اما حقوق بين آندو بعنوان حق رحم نيست بلكه اخوت در آن جا از ناحيهء رضاع است كه معمولا گفته ميشود برادر يا خواهر رضاعي . بعد از اشخاص فوق حق ساير اقارب ونزديكان نسبي مهم ترين حق است كه به اندازه قرب اتصالشان اولويت پيدا ميكنند پس هرچه اتصال نزديكتر حق مهمتر و بيشتر 

پى‏نوشتها:‌


1 . نهج الفصاحه  ص   325
2 . نهج البلاغه  نامه
3 . بحار الانوار  ج2  ص 25 .
4 . نهج الفصاحه   ص  570