ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۵ -


1- حق الله

فاما حق الله الاكبر فانك تعبده لا تشرك به شيئا ؛ فـاذا فعلت ذلك باخلاص جعــل لك على نفسه ان يكفيك امر الدنيا و الاخرة و يحفظ لك ما تحب منها .

ترجمه :

پس حق خداوند كه بزرگترين حـق است ؛ بر گردن تو آنست كه فقط بنده او باشي و در عبادت و بندگي شرك نورزي ؛ پس وقتي كه چنين بودي و بنده مخلص او شدي ؛ خداوند نيز بر خود واجب ميكند كه دنيا و آخرت ترا كفايت نموده و آنچه را كه از دنيا و آخرت دوست ميداري براي تو حفظ نمايد .

شرح :

در اينكه حقوق خداوند متعال بر عهده بندگان بيشتر از آنست كه  تصور شود جاي هيچ شك و شبهه نيست ؛زيرا هرچه بنده دارد از ناحيهء خداوند است و به خاطر هر نعمتي كه عطا نموده هست حقي دارد؛ وچون نعمتهاي خداوند بيش از حد شمارش است

وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوهَا (النحل:18)

" اگـر بخواهيد نعمتهاي خدا را  شمار كنيد هرگز نميتوانيد بشماريد " .

مـن بي تـو قـرار نتـوانـم  كـرد  احسان تـرا شمـار نتوانم كـرد

گر بر تن من زبان شود هر موئي  يك شكر تو از هزار نتوانم كرد

و بنا به فرمايش علي عليه السلام:"

لايحصى نعمائه العادّون "

شمرده نميتوانند نعمتهاي او را شمار كنندگان (1) پس حقوق خداوند متعال كه بر عهده بندگان مي باشد نيز قابل شمارش نخواهد بود ؛ علي عليه السلام ميفرمايد : "

ولايؤدى حقه المجتهـــدون " و  نمـي توانند حق خداوند را ادا نمايند آنهائي كه اهل جد و اجتهادند " (2) يعني حتي  با جديت و تلاش هم انسان از اداي كامل حقوق خداوند عاجز است .

بنده همان به كه ز تقصير خويش  روي بــــه درگاه خــدا آورد

ورنه ســـزاوار خــــــداونديش  كس نتــــواند كه به جا آورد

و همانطوريكه ذكر همه نعمتهاي خداوند و نوشتن آنها ممكن نيست ؛ زيرا چيزي كــه قابل شمارش نباشد و در قالب اعداد و ارقام نگنجد ؛ جمع آوري آن هم در هزاران دفتر و كتاب ممكن نخواهد بود .

پس بنده به حد توان و قدرت خود ؛ مكلف است كه از عهده اين حقوق تا آنجا كه ممكن است برايد و در آنچه كه قصور و تقصيري داشته است ؛ روي به درگاه پرودگار غفور و مهربان نموده و از آن ذات مقدس طلب عفو و مغفرت نمايد .

امام زين العابدين عليه السلام نيز روي همين لحاظ است كه حقــوق خداوند متعال ر به دو دسته تقسيم مينمايد و بعضي از آن حقوق را بزرگتر از بعضي ديگر معرفي مي فرمايد .

براي آنكه اگر چه همهء  حقوق خداوند بزرگ است و بزرگتر از حق انسان برخودش  و و حقوق انسانها بر همديگر ؛ اما اين نسبيت و قياس ؛ قياس بعضي از حقـوق خداونـد با بعض ديگر است .

بزرگترين حق خداوند برعهده ما ؛ توحيد و دوري از شرك در مقـام بندگي و عبوديـت

است . توحيد مطهر و پاك كنندهء  قلبها از زنگار غفلت است ؛ توحيد آزاد كنندهء عقلها از قيود هواها و هوسها و وساوس خناسي است ؛ توحيد سبب ارتقاء انسان به سوي كمـال  و و واقعيت است ؛ توحيد موجب نجات از سفاهت و جهالت است و در يك كلام توحيـد و و عقيده به يكتائي خداوند است كه ميتواند ؛ انسان را از تمام بدبختي ها برهاند و بـه سوي سعادت و خوشبختي دائمي رهنمون گردد .

به خاطر همين جهت است كه اولين درخواست انبياء عليهم السلام از امتهاي شان اقرار به وحدانيت ذات اقدس الهي بوده است .

توحيد يعني درزبان و قلب وعمل خداوند را يكي بدانيم و همانطوريكه در زبان كلمـهء مباركه اخلاص ( لا اله الا الله ) را جاري ميكنيم ؛ درقلب نيز به اين مطلب معترف باشيم و به هيچ عنوان؛نيات و افكار فاسده را در قلب جا ندهيم و محبت غير خداوند را از دل بيرون كنيم و از ياد او غافل نشويم و ياد و خاطره ديگران را ؛ جايگزين ياد او نسازيم ودر مقام عمل نيز دنبال غير خدا نرويم؛ گفتار غير اورا بر گفتار او ترجيح ندهيم و به خاطر رضايـت  مخلوق و خوشنودي اين و آن ؛ فرمانها و دستورات خداونـد را ناديده نگيريم .

و خلاصه كه توحيد ؛يعني شكستن همه بتها زيرا كه با سالم بودن بتها وتوجه به آنه رسيدن به توحيد مشكل بلكه محال است وبزرگترين بت ؛بت خود پرستي و خود بيني و خود خواهي ميباشد

حجاب چهره جان ميشود غبار تنم      خوشا دمي كه ازين چهره پرده برفكنم

چون بمردم از حواس بوالبشر   حق مرا شد سمع و ادراك و بصر

چون بميري تو زاوصاف بشر  بحر اسرارت نهد بر فرق سر

واقعاً جاي بسي تاسف است كه گاهي انسان بـه خاطر خودش يا ديگران ؛ كلام خداوند را ناديده گرفته و بدون اعتنا از كنار آن ميگزرد ؛ و يا براي آنكه خودش را فريب دهـد القاء شبهه و شك ميكند ؛ تا مورد انتقـاد كسي قرار نگيرد  و عده اي را نيز بفريبد و از راه راست گمراه نمايد ؛ مثل اينكه گاهي گفتـه ميشود : اين حرفها خرافات است ؛ دليـل ندارد ؛ در كجا گفته شده است و...... .

بد تر از همه ؛ در مواردي گفتار غير خــدا را با جان و دل ميپزيرد و بدون كوچكتـرين اعتراضي به آن عمل مينمايد ولي به فرمان و گفتار خداوند ؛ وقعي ننهاده و از عمل به آن سر باز ميزند .

ترا يزدان همي گويد كه در دوران مخور باده

ترا ترسا همي گــويد كه در سفرا مخور حلو

بهر جان تو نگـزاري حـرام از گفتهء  يـزدان

بهــر تـن تـو بگزاري حلال از گفتهء تـرس

چه بسيار انسانهاي سست عنصري كـه ؛ نماز را به خاطر مسخره كردن ديگران ؛ ترك نموده و مينمايند و براي آنكه دوستان و رفقايشان آنها را مرتجع خطاب نكننـد روزه نگرفته و نمي گيرند و به جهت آنكه غربي و پيشرفته ؛ معرفي شوند ؛ حجـاب  را كنار گزاشته و بدون پوشش اسلامي بيرون مي آيند و درمجالس مختلف ؛ در برابر جشمان هرزهء صدها نفر به رقص و پاي كوبي پرداخته و مي پردازند ؛ از نشستن در مسجد و و گوش دادن به آوي دلنشين قرآن ؛ احساس خستگي مي نمايند ؛ اما  در مجلس شراب و قمار ؛تا نيمه هاي شب بدون احساس خستگي نشسته و مي نشينند و به خاطر آنكه مورد ملامت بعضي از نادانها قرار نگيرند ؛ با نامحرم  دست داده و مي دهند ؛ و صده مورد ديگر از اين قبيل كه فرامين خداوند زير پا گزاشته شده و رضايت غير خدا اصـل قرار گرفته و ميگيرد ؛ و در تمام اين موارد ؛ بزرگترين حق خداوند كه  توحيـد توام ب با اخلاص در عبوديت و بندگي ميباشد ؛ ناديده گرفته ميشود .

نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (الحشر:19)

فراموش كردند خدا را و خداوند هـم و در نتيجه خودشان از ياد خودشان برد .

بياييد تصميم بگيريم كه براي ادا نمودن اين بزرگترين حق خداونـد ؛ از هيچ تلاش  و كوششي دريغ ننمائيم ؛زيرا كه تا اين حق را ادا نكنيم ؛از عهدهء اداي هيچ حقي بيرون نخواهيم شد و در مسير توحيد قرار نخواهيم گرفت .

اما اگر اين حق را در نظر گرفتيم و بنا به فرمايش امام سجاد عليه السلام ؛ در ايـن راه مخلص شديم و با اخلاص به عبادت و بندگي او پرداختيـم ؛ او نيز دنيا و آخرت مـا ر كفايت نموده از شر شيطان و نفس اماره ما را حفظ مي نمايد ؛ و بـه  صـراط مستقيم

هدايتمان ميكند و خوشا به حال كسي كه خداوند حامي و حافظ او باشد

2-. حق خود انسان برخودش

و اما حق نفسك عليك فأن تستوفيها فى طاعـة الله ؛ فتـؤدى الى لسانـك حقـه و الى سمعك حقه و الى بصرك حقه و الى يدك حقها و الـى رجلك حقهـا و الى بطنـك حقه و الى فرجك حقه و تستعين بالله على ذلك .

ترجمه :

اما حق خودت بر خودت آنست كه از تمام قوه و نيروي خداداديت ؛ استفـاده كني و خودت را در مسير طاعت خداوند قرار دهي ؛ پس ادا نمائي حق زبانت را و حـق گوشت را وحق چشمت را و حق دستت را وحق پايت را و حق شكمت را و حق عورتت را و در اداي اين حقوق از خدا كمك بخواهي و به او اتكاء كني .

شرح :

خداونـد متعال ؛ انسـان را موجودي  با كرامت و بزرگوار آفريد و اورا بر ديگر مخلوقات برتري داد چنانكه در قرآن كريم ميفرمايد : 

وَلَقَـدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَـاهُـمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً (الاسراء:70)

ما انسان را گرامي داشتيم و او را برخشكي و دريا تسلط داديم ورزق و روزي اورا؛ چيز هاي پاكيزه قرار داديم و اورا برتمام مخلوقات خويش برتري و فضيلت بخشيديم .

هم چنين مولاي متقيان علي عليه السلام در باره عظمت انسان مي فرمايد : .

دوائك فيك  و لا تبصــرو  و دائك منك و لا تشعـــروا

و انت الكتاب المبين الذي  باحرفـه يظهــــر المضمـر

تزعم انـك جـرم صغيــــر  و فيك انطوى العالم الاكبر اي انسان دواي درد تو در وجود خودت هست و تو آنرا نمي بيني و درد تو هم از خود

تست و متوجه نيستي ؛ تو آن كتاب آشكاركننده اي هستي كه با دقت در  ظاهر تو كـه عجوبهء خلقتي حقايق بسياري ظاهر و آشكار ميگردد ؛ آيا گمان ميكني كه همين جسم كوچك هستي در حاليكه در تو عالم بزرگتري قرار دارد (1) .

در دوعالم  هر كجا آثار عشـــق  ابـن آدم سـري از اسـرار عشــــق

سر عشــق از عالم ارحام نيست   او ز سام و حام و روم و شام نيست

پس لازم است كه اين حقيقت بالا و واقعيت والا درمسير صحيح و درست انساني قرار گيرد تا به هدف عالي و بلندي كه براي آن افريده شده است برسد .

مگر خداي متعال نفرمود :

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (الذريات:56) 

ما نيافريديم

جن و انسان را مگر براي عبادت .

پس چرا اين هدف به فراموشي سپرده شده است  ؟.

يقينا كسي كه هدف خلقت را دنبال نمايد حق خودش بر خودش را ادا نموده است زير با بنده بودن براي خداوند است كه انسان بزرگ ميشود و بر ديگرمخلوقات برتـري  و بلندي پيدا ميكند .

اما اگر كسي هدف عالي خلقت را در نظر نگرفت و بندگي غيرخدا را بر بندگي خدا مقدم نمود و حقيقت انسانيت را پامال هواها و هوسهاي شيطاني و نفساني  خود كرد ؛ نــه تنها حقوق خود بر خود را ادا ننموده هست بلكه انسانيت و شرف و حيثيت خويش ر نيز نابود كرده است .

وچون اداي حقوق انسان برخودش نيازمند استفاده از وسايل انساني ميباشد ؛خداوند متعال ؛ اعضاي انسان را آفريد ؛ تا انسان به كمك اين اعضا بتواند خودش را به مدارج كمال برساند و از بند تعلقات خاك و خاكي برهاند .

ترا ز كنگره عرش ميزنند سفير   ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست

امام سجاد عليه السلام ؛ حقوق اعضاي انسان برخودش را  متذكر ميشود كه در واقع بـا رعايت اين حقوق است كه انسان ميتواند حق خودش بر خودش را ادا نمايد .

چون رعايت اين حقوق رعايت حق خود انسان بر خودش ميباشد ؛وچون بدون كمك از ناحيه خداوند ؛هيچ كاري ممكن نيست؛ بر انسان واجب و لازم است كه در اداي حقـوق خودش نيز از آن ذات مقدس استمداد نمايد .

پى‏نوشتها:‌


1 . نهج البلاغه خطبه اول
2 . نهج البلاغه خطبه اول
3 .  ديوان منسوب به علي عليه السلام ص 103