اذااصبح ابن آدم اصبحت
الاعضاء كلها تستكفى اللسان انى تقول اتق الله فينا فانك ان استقمت
استقمنا
واعوججت اعوججنا
هنگاميكه فرزند آدم شب را به صبح ميرساند ؛اعضاي بدن او به
زبانش هشدار ميدهند و ميگويند : تقواي خدا را در مورد ما مراعات كن ؛ چرا
كـه اگر تو راست بروي ما نيز راه راست را خواهيم رفت و اگر تو
به راه كج بروي ما نيـز به راه كج خواهيم رفت (1) .
وچون زبان موجب صدها گرفتاري براي انسان ميشود ؛ علي عليه السلام مي فرمايد
:
>الكلام كالدواء
قليله ينفع و كثيره قاتل
سخن
مانند دوا و دارو مي باشـد كه كمش مفيـد و زيادش قاتل است (2) .
افرادي هم هستند كه براي آنكه مردم آنها را نادان و جاهل نگـويند ؛كوشش
ميكنند در هرموردي سخن بگويند ؛ اگر بحث هندسي باشد مهندس ميشوند و اگر رياضي باشـد
از هر رياضي داني رياضيدان ترند ؛ در طب ؛ خود را از اطباي موجود بالاتر مي
داننـد و درعلوم ديني ؛ درس نخوانده مجتهــد شده اند و بي
باكانه سخن ميگويند ؛ و بدون آنكه عاقبت سخــن خود را بسنجند
فتوا صادر مي كنند ؛ خصوصا اگـر خداي ناكرده كساني هم آنها را
مورد تشويق و تحسين قرار دهند كه دراين صورت هيچ كس وهيچ چيز
جلودار آنها نخواهد شد .
غافل از آنكه بي علم سخن گفتن و براي جلب توجه مردم حرف زدن ؛ ملامت دنيـوي
و هلاكت اخروي را به دنبال خواهد داشت .
4- حق گوش
و أما حق السمع فتنزيهه عن أن
تجعله طريقا إلى قلبك إلا لفوهة كريمة تحدث فــى قلبك خيراأو
تكسب خلقا كريما فإنه باب الكلام إلى القلب يؤدى إليه ضروب المعانى
على
ما فيها من خير او شر و لاقوة الا بالله
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)
محجة
البضاء ج 5 ص 193 (2) غررالحكم شماره 2182
>
ترجمه :
اما حق گوش بر تو آنست كه منزه وپاك كني از اينكه راهي بهسوي قلب تو
باشد مگر براي شنيدن مطالب خوب و مفيدي كه در قلب تو خيري ايجاد نمايد ؛ يا
آنكه سبب كسب خلق نيكي گردد ؛ زيرا گوش دروازهء سخن به سوي قلب است و موجـــب انتقال انواع و اقسام معاني به قلب ميباشد با تمــام خوبيها يا بديهاي كه در
آن وجود دارد و قوت و قدرتي نيست مگر قوت و قدرت پروردگار .
شرح :
همانطوركه زبان ميتواند معرف شخصيت گوينده باشد ؛گوش نيز و سيله اي
براي شناختن و پي بردن به آراء و نظريات ديگران است و ميتواند دري براي
پزيرش خير و صلاح يا شر و فساد باشد .
پس اين دستگاه شگفت انگيز ؛يكي از عجايب خلقت است كه تاثير بسزائي در
ساختار شخصيت انسان ودگرگوني اخلاق و عقايد او دارد ؛براي آنكه
باشنيدن از طريق گوش است كه انسان متوجه اخلاق و رفتار ديگران
را اعم از خوب و يابد شده و با پزيرش و سرمشق قرار دادن آن ؛ خوب يا بد خواهد شد .
هم چنين آموختن علم و ادب از طريق گوش صورت مي گيرد زيرا با گـوش دادن است كه سخنان استاد به قلب راه پيدا نموده و موجب ازدياد علم ومعرفت شنونده ميشود
.
خداوند متعال مي فرمايد : "
وَاللَّهُ
أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ
لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
(النحل:78)
خداوند شما را از شكم مادرتان خارج نمـود
در حاليكه هيچ چيز نمي دانستيد و براي شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا
شكـــر نعمت اورا بجا بياوريد .
در آيه مباركه خداوند يكي از وسايل تحصيل علم را گوش معرفي مي نمايد و با
قـرار دادن گوش در مقام اول نسبت به چشم و عقل ما را متوجه
اهميت اين عضو و نقش آن در فراگيري علوم مينمايد .
پس بايد در اداي حق گوش جدي باشيم و آنرا وسيله اي براي انتقال خوبيها و
علـم و معرفت به خانه دل قرار دهيم . امام صادق عليه السلام فرمود :
السمع و
الطاعة من ابواب الجنة
شنيدن
مطالب خوب و مفيد و عمل نمودن به آن سبب باز شدن در بهشت به
روي انسان ميگردد (1) .
و از امام سجاد عليه السلام نقـل شده است كه :
لكل شئ فاكهــة و
فاكهة السمــع الكــــلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بحار
الانوار ج 8 ص 13
>الحسن
هر چيزي ميوهء دارد وميوه گوش شنيدن گفتار خوب و نيكو است (1) .
اما اگر از گوش براي شنيدن غيبت و عيبهاي ديگران و مطالب فاسد و مفسد
استفــاده شد به هيچ عنوان حق اين نعمت الهي ادا نشده بلكه در
معرض سوء استفاده نيز قرار گرفته است .
بايد توجه داشت همانطوريكه پشت سرمردم حرف زدن ؛غيبت است و در روايات گناه
آن بزرگ تر از زنا معرفي شده است و در قـرآن كريم غيبت نمودن به خوردن
گوشت مرده تشبيه شده است ؛ گوش دادن به حرفهاي كه پشت سر ديگران
زده مي شود هـم غيبت حساب ميشود و همان عذابي كه براي گوينده
وعده داده شده است ؛ شنونده ر نيز شامل ميشود و همان طور كه بر
گوينده واجب است ازغيبت شونده طلب بخشش نمايد وگرنه خداوند او
را نمي بخشد ؛ بر كسي كه به غيبت گوش داده نيز واجب است كه از
غيبت شونده بخشش بخواهد و گرنه خداوند اورا نخواهد بخشيد .
رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :
المستمع احــد
المغتابيــن
شنوندهء غيبت يكي از غيبت كنندگان است (2) .
البته مراد گوش دادن از روي رغبت و رضايت است ؛ نه شنيدن بدون قصد مثل
اينكـه دو نفر باهم غيبت شخصي را ميكنند و شخص سوم بدون آنكه
خودش بخواهد حرف آنها را بشنود .
هم چنين اگر كسي استراق سمع نمايد يعني براي فهميدن اسرار مردم ؛ گوشش را
تيز كند تا حرفهاي خصوصي را بشنود يا براي شنيدن حرفها و سخنهاي كساني كه داخـل
اطاق هستند و دوست ندارند كسي از آن چه بين شان رد و بدل مي شود مطلع
گــردد پشت در اطاق ايستاده شود و حتي گوشش را به در بگزارد
؛برعلاوهء آنكه كار بسيار زشتي انجام داده است و مرتكب گناه
كبيره شده است ؛ حـق گوش را نيـز ادا نكـرده بلكه از آن سوء استفاده نموده است .
چنانكه گوش دادن به موسيقي و ساز و آوازهاي فاسد و مبتذلي كـه مناسب مجالـس
لهو و لعب است علاوه بر حرام و گناه بودن آن ؛ پا روي حق گوش گزاشتن و
استفاده نا بجا از اين نعمت بزرگ الهي نمودن است .
5- حق چشم .
ــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بحار الانوار ج 78 ص 160 (2) بحار الانوار ج 75 ص
225