ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۱۷ -


حقوق دوستي و ارتباط

30- حق هم نشين .

و

أما حق الجليس فأن تلين له كنفـك و تطيـب له جانبك وتنصفـه فى مجاراة اللفظ و

لا تغرق فى نـزع اللحظ إذا لحظت وتقصـد فى اللفظ إلى إفهامـه إذا لفظت  وإن كنت الجليس إليه كنت فى القيام عنه بالخيار وإن كان الجالس إليك كان بالخيار ولا تقوم الا باذنه ولا قوة إلا بالله .

ترجمه :

اما حق هم مجلس و هم نشين بر تو آنست كه با كمـال خوشروئي پزيراي او شده و با تواضع و طيب خاطر از او استقبال نمائي و اجازه دهي كه او هم سخن گويد و تو متكلم وحده نباشي ؛ از نگاهاي متكبرانه و تحقير آموز كه با گوشه چشم صورت مي گيرد پرهيز كن و وقتي سخن ميگوئي قسمي سخن بگو كه او بفهمد و اگر تـو بر او وارد شده اي ؛ اختيار با خـودت هست كه هـر وقت بخواهي تركش كني و اگر او بر تو وارد شده است ؛ اختيار با خودش هست كه بخواهد مجالست با ترا ترك نمايد .

اما تو بدون اجازهء او ( در صورتي كه او وارد بر تو باشد ) حق نداري ؛كه مجالست او را ترك نمائي .

شرح :

جليس يعني هم مجلس و هم نشين به اين بيان كه گاهي شما در جائي هستيد مثل مهماني يا مسجد يا يكي از جلسات مذهبي يا در پارك يا كنار ساحل و ........كه يكي از دوستان و آشنايان شما سر ميرسد يا اينكه يك كسي كه او را نمي شناسيد و تا اين لحظه نديده بوديد ؛ نزديك شما آمده و با سلام و عليكي مي خواهد چند دقيقه اي كنار شما بنشيند .

در اين صورت آن شخص هم نشين شما و شما هم نشين او گفته ميشويد و هركدام ر به گردن ديگري حقوقي است كه بايد رعايت شود .

اول : وقتي او برشما وارد ميشود با پيشاني باز از او استقبال نمائيد و از اينكه مـدتي مي خواهد در كنار شما باشد ؛ ابراز تنفر وانزجار ننمائيد زيرا بر علاوهء آنكه اين كار خلاف انسانيت و ادب و اخلاق است ؛ هيچ كس را بـر ديگري برتـري نيست تا آنكه از هم نشين بودن با افراد ديگر رنج ببرد و به خاطر آنكه خودش را بالاتر مي بيند طرف مقابل را با ابراز انزجار يا بر خورد خشن مورد تحقير وتوهين قرار دهد .

خداوند متعال در قرآن كريم بعضي از اصحاب پيامبـر صلي الله عليه واله وسلم را به خاطرچنين عملي سرزنش نموده مي فرمايد :

عَبَسَ وَتَوَلَّى

أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى(عبس:1و2)

" چهره در هم كشيد و روي برگردانيد وقتي شخص نابينائي در كنار او نشست .

دوم : وقتي شروع به سخن مي كنيد يكسره شما حرف نزنيد؛ مثل بعضي از پـر حرفه كه به ديگران اجازه سخن گفتن نمي دهند بلكه اجازه دهيد او هم سخني بگويد .

سوم : همانطوريكه شما دوست نداريد كسي وسط حرفتان بدود وسخنتان را قطع كند شما نيز سخنان او را گوش بدهيد و گفتارش را قطع نكنيد .

چهارم : در موقع سخن گفتن به اندازهء فهم و درك او سخن بگوئيد نه اينكه آن بيچاره را گيج و سردرگم ساخته حيران و سرگردان نمائيد از رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم نقل است كه فرمود :

انا معاشـر الانبياء اُمـرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم

"ما پيامبران الهي ماموريم با مردم به اندازه درك و فهم آنان سخن بگوئيم (1) .

و چون خداوند در قرآن مي فرمايد :

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (الأحزاب:21)

پيامبر براي شما الگو و سمبلي نيكوست ( در اخلاق ) . برما نيز لازم است كه مانند آن بزرگوار فهم و درك مستمع را در نظر بگيريم .

ــــــــــــــــــــــــ

(1) بحار الانوار   ج 1   ص   85

متاسفانه بعضي از مردم گمان ميكنند كه هر مقدار مشكل تر و مغلق تر سخن بگوينـد به همان اندازه عالم تر و فهميده تر معرفي خواهند شد در حاليكه اين گمان غلـط است بلكه كسي داناتر است كه به زبان خود مردم و به اندازهء درك وفهمشان سخن بگويد .

پنجم : اگر او اول نشسته بود و شما بر او وارد شديد ؛ هر وقت خواستيـد مي توانيـد خدا حافظي نمائيد و برويد ؛ اما در صورتي كه او برشما وارد شود قضيه فرق مي كند و شما چنانچه قصد بر خاستن و رفتن داريد بايد از او اجازه گرفته ؛و علت برخاستـن و رفتن را براي او بيان كنيد .

چون اگر بدون هيچ مقدمهء هم نشيني با او را ترك نمائيد طرف مقابل گمان ميكند كـه شما مجالست با او را دوست نداشته و تركش نموديد و به هميـن لحاظ ممكن است در دل از شما كينه و نفرتي پيدا نمايد در حاليكه علت اين كينه و نفرت شما هستيد .

ششم : هر وقت به او نگاه مي كنيد با گوشه چشـم نگاه نكنيـد؛زيـرا كه عادت مردمان متكبر است بلكه تمام صورت را به طرف او بر گردانيد .

ضمنا هر وقت خواستيـد با كسي هم نشين شويـد ؛ كساني را انتخاب كنيد كه از آنان خير دنيا و آخرت نصيب شما شود ؛و از مجالست اشرار و اهل فسق و معصيت پرهيز

دوري نمائيد به جهت آنكه خلق و خوي بد آنان بر شما نيز اثر خواهد گزاشت .

گِل خوشبوي در حمام روزي  رسيد از دست محبوبي به دستم

بدو گفتم كه مشكي يا عبيري   كـه از بـوي دل آويـز تـو مستم

بگفتا مـن گِلي نـاچيز بـودم   و ليكـن مـدتي بـا گُــل نشستم

كمال هم نشين در من اثر كرد  وگرنه من همان خاكم كـه هستم

 

31- حق همسايه .

وأما حق الجار فحفظه غائبا و كرامته شاهدا و نصرته و معونته فى الحالين جميع

لا تتبع له عورة ولا تبحث له سوء(ة) لتعرفها؛ فإن عرفتها منه عن غير إرادة منك ولا تكلف ؛ كنت لما علمت حصنا حصينا وسترا ستيرا؛ لوبحثت الاسنة عنه ضمير لم تتصل إليه لإ نطوائه عليه .

لا تستمع عليه من حيث لا يعلم . لا تسلمه عند شديدة ولا تحسده عنــد نعمة . تقيـل عثرته وتغفر زلته . ولا تدخر حلمك عنه إذا جهل عليك ولا تخرج أن تكون سلما له ترد عنه لسان الشتيمة وتبطل فيه كيد حامل النصيحة و تعاشره معاشرة كريمة ؛ و لا حول ولا قوة الا بالله .

ترجمه : اما حق همسايه پس بر تو واجب است كه حافظ منافـع او در غيابش و حافظ كرامت او در حضورش باشي؛ و در هردو حال (حضور و غياب )يار و مددگار او باشي براي يافتن عيبهاي او تجسس نكن و اگر ناخود آگاه و بـدون قصد متوجه عيبي در او شدي ؛ چون دژ محكم و پردهء زخيمي باش وعيب او را بپوشان طوريكـه هيچ كس به هيچ عنوان متوجه آن عيب از ناحيهء تو نشود .

در گرفتاري تنهايش نگزار و اگر خداوند به او نعمتي عطا كرد حسد نورز؛ لغزشهايش را ببخش و از خطاهايش درگزر ؛ اگر گاهي از روي ناداني حركت نادرستي نسبت بـه تو انجام داد با حلم وبردباري برخورد كن و هميشه با او در صلح و صفا باش .

مگزار ديگران او را بد گويند و بديها و عيبهاي او را اينجا و آنجا نقل نمايند ؛ از خيانت به او ممانعت كن و اگر كسي حرف بدي يا سخن زشتي  را به او نسبت داد باور نكن . با همسايه ات معاشرت نيكو و انساني داشته باش . و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح : رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

ما زال جبرئيل يوصينى بالجار حتى ظننت أنه سيورثه

" جبرئيل مرتب مرا در رابطه با همسايه سفارش ميكرد بحديكه گمان كردم همسايه از همسايه ارث ببرد (1) .

از امام صادق عليه السلام سوال شد تا چند خانه همسايه گفته ميشود فرمود :

اربعيــن دارا من كل جانب

"چهل خانه از هر طرف (2) .

مسئله همسايه بحدي مهم است كه در روايات يكي از اسباب سعادت انسان اگر صالح باشد و از اسباب شقاوت انسان اگر بد باشد معرفي گرديده است (3) .

در بعضي از روايات آمده است :

أحسن مجاورة من جاورك فإن الله يسألك عــن الجار

" ب همسايه ات به خوبي رفتار كن زيرا كه خداوند از رفتار تو با او سوال مي كند (4) .

و باز از رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم نقل است كه فرمود :

حرمة الجار على الجار كحرمة امه وأبيه "

احترام همسايه بر همسايه واجب است مثل احترام پدر و مادر (5)

امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود : ديدم مادرم فاطمه زهرا سلام الله عليها را كه در

ــــــــــــــــــــــــــ

(1و2) بحار الانوار ج   74   ص   151

(3) بحار الانوار ج   74   ص   153

(4) بحار الانوار ج   76   ص   167

(5) بحار الانوار ج   69   ص   167

 

شب جمعه اي به محراب ايستاده شده متصل در حال ركوع وسجود بود تا آنكه صبح شد و شنيدم كه آن بزرگوار براي مومنين و مومنات دعا مي كـرد و آنها را نام مي برد و زياد در حق آنان دعا ميكرد و براي خودش حتي يك دعا هم نكرد ؛ پس عرض نمودم مادر جان چرا براي خودت دعا نمي كني چنانكه براي ديگران دعـا مي كني ؛ فرمـود :

ي

بنى الجار ثم الدار

" پسرم اول همسايه بعد خانه (1) .

حال با اين همه سفارش كه در رابطه با همسايه شده است آيا ممكن است كسي حقـوق همسايه را ناديده بگيرد ؟ .

 

32- حق هم صحبت . وأما حــق الصـاحب فأن تصحبـه بالفضـل ماوجـدت إليـه سبيـلا وإلا فـلا أقــل مـــن

الا نصاف وأن تكرمه كما يكرمك و تحفظه كما يحفظك ولا يسبقك فيما بينك  و بينه إلى مكرمة فإن سبقك كافأته ولاتقصر به عما يستحق من المودة . تلزم نفسك نصيحته و حياطته ومعاضدته على طاعة ربه ومعــونته على نفسه فيم لا يهم به من معصية ربه ثم تكون (عليه) رحمة ولا تكون عليه عذابا . و لا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق رفيق و هم صحبت بر تو آنست كه اگر علم و كمالي داري و ميـتواني با او قسمي صحبت كني كه از تو استفاده كند و بياموزد پس صحبت كن وگرنه اجازه بده او صحبت كند تا تو استفاده كني و احترامش را نگه دار همانطوريكه دوست داري او احترام ترا حفظ كند .

كوشش كن كه در كارهاي نيك و رساندن فائده هميشه پيش قدم باشي و اگر او پيشي گرفت و نفعي به تو رساند تو هم به بهترين وجه تلافي كن و در دوستي و محبت با او كوتاهي نكن ؛ بر خودت لازم بدان كه اورا نصيحت كني و در گرفتاريها و بلاها از او به قدر توان محافظت نمائي و در تمام موارد يار و ياور او باش ؛مگـر اينكه ميل بـه طرف معصيت و گناه نمايد كه در اين صورت بايد اورا باز داري و براي او رحمت باش ؛ نـه عذاب و نقمت و نيست قوتي مگر به خداوند متعال .

شرح :

انسان موجودي است كه بايد اجتماعي زندگي كنـد و بـه همين لحاظ نيازمنـد

ـــــــــــــــــــــــــ

(1) بحار الانوار ج   43   ص   80

 

هم صحبت يا هم صحبتهائي است كه از تنهائي بيرون بيايــد و از هم صحبت شدن ب آنان لذت ببرد ؛ وچون اصل نياز انسان به دوست و رفيـق يك مطلب فطـري مي باشد دين مقدس اسلام نيز ما را از اصل معاشرت و دوستي نه تنها منع نمي كند؛ بلكه آن ر وسيلهء براي ترقي و تعالي مادي و معنوي (اگر صالح باشد) نيز مي داند .

روي همين لحاظ اسلام نحوه دوستي و رفاقت و جنبه هاي خوب و مثبت آن را امضاء نموده و حتي همانطوريكه در فرمايش امام سجاد عليه السلام خوانديد حقوقي را نيـز در اين زمينه بعهده دو طرف دوستي فرض و واجب مي سازد .

تنها چيزي كه اسلام از ما مي خواهد ؛ دقت در انتخاب فردي است كـه مي خواهيم با او طرح رفاقت بريزيم و اين به جهت تاثير بيش از حد رفيق در خوب يا بد ساختن طـرف مقابل است ؛ زيرا به همان اندازه كه رفاقت با اشخاص متدين مفيـد است و سبب نجات و هدايت انسان مي شود ؛ شكي نيست كه مصاحبت با افراد آلوده و گناهكار كه جز به معصيت نمي انديشند مضر و سبب هلاكت انسان در دنيا و آخرت خواهد شد .

نخست موعظه پير مي فروش اينست  كه از مصاحب بد جنس احتـراز كنيد

خداوند متعال نيز در قرآن كريم علت سقوط يكعده را در جهنم؛ رفاقت با افراد بيدين و فاسد معرفي نموده و از قول بعضي از گمراه شدگان توسط رفيق بد اين چنين حكايت مي فرمايد :

يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً (الفرقان:28

)

"  اي كاش فلاني را بـه عنـوان

رفيق انتخاب نمي كردم .

رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فـرمـود :

اياك و مصاحبة الكـذاب فانه كسراب يقرب اليك البعيد و يبعد اليك القريب

" از مصاحبت دروغگو بپرهيز كه درغگو چون سراب است دور را نزديك مي نمايد و نزديك را دور (1) .

و فرمود :

اياك و مصاحبة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك

" از مصاحبت با احمق پرهيز كن كه وقتي بخواهد به تو نفع رساند ضرر مي رساند (2) .

يقينا ذكر كذاب و احمق در اين دو روايت موضوعيت ندارد ؛بلكه مراد پرهيـز از رفاقت با گناهكاران و جاهلان هست .

هم چنين فريب ظاهر سازي افراد فريبكار را نخوريم كه با ظاهري آراسته خودشان ر نزديك مي نمايند تا رفاقت و دوستي بين خود و افراد ساده انديش برقرار كنند اما بـه

ــــــــــــــــــــــــــ

(1و2) نهج الفصاحه   ص   325

 

دنبال فرصتي مناسب هستند تا انسان را گمراه نمايند

دست بر پشت مار ماليدن   به تلطف نه كار هشيـار است

كان بد آموز بي مروت  ر  سنگ برسر زدن سزاوار است

چه خوبست كه همه و مخصوصا قشر جـوان با صاحبان فضـل ؛ دانش و اخلاق نيكـو رفيق و هم صحبت شوند كه هم از اخلاق خوبشان پيروي نماينـد و هم از فضل و علم و كمالشان در ازدياد فهم و معرفت ديني و دنيائي خود استفاده نمايند .

پس اگر رفيق موافقي پيدا نمودي در رفاقت پايدار بمان؛ و تمام آنچه را كه امام چهـارم عليه السلام؛ در رابطه با حقوق رفيق و رفاقت بيان فرمود رعايت كن كه سبب سعادت دنيا و آخرت خواهد شد .

 

33- حق شريك .

>وأما حق الشريك فإن غاب كفيته وإن حضرساويته ولا تعزم على حكمك دون حكمه ولا تعمل برأيك دون مناظرته وتحفظ عليه ماله وتنفى عنه خيانته فيما عز أو هـان فإنه بلغنا " أن يد الله على الشريكين ما لم يتخاونا " ولا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق شريك آنست كه در غيابش كفايتش كني و در حضورش خود را با او مساوي حساب نمائي و هيچ وقت بدون تصميم او تصميم نگيري و به نظر خود بدون مشورهء با او عمل نكني . حافظ مالش باشي؛ و از خيانت به او در امور بزرگ و كوچك پرهيز نمائي زيرا كه به ما رسيده است " دست خداوند با شركاء است؛ تا وقتيكه به هم ديگر خيانت نكنند " و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

شركت در كاري نياز مند همكاري صميمانه شركاء در آن كار مي باشد زيرا اگر اين همكاري صادقانه و صميمانه نباشد ؛ به زودي شركت بـه هم خورده و بـه اطراف مشاركت ضرر جدي وارد خواهد شد .

اين همكاري را امام سجاد عليه السلام تحت عنـوان حـق شريك بر شريك در چند چيز خلاصه مي فرمايد :

الف : اگر شريكت به سفري رفت تو صادقانه حافظ منافع او باش و همانطوريكه براي خودت كار ميكني براي او هم كار كن يعني خودت را جاي او فرض نما .

ب : در صورت بودن شريك و حضور او ؛ همانطور كه دوست داري او با تو رفتار كند تو نيز با او رفتار كن .

ج : مستبد در پياده نمودن آراء و انظار خودت نباش و نگو : همان كه من مي خواهم .

د : بدون مشورت با او تصميم نگير بلكه به نظريات او هم احترام بگزار .

هـ : همانگونه كه ميخواهي اموال و دارائي خودت محفوظ بماند  ؛ حفظ اموال و دارائي او را نيز در نظر داشته باش .

و : از خيانت به او پرهيز كن زيرا كه خيانت مـوجب شكست و ضرر در دنيا و عقاب و عذاب در آخرت است .

ز : صداقت و درستكاري را فراموش نكن ؛ زيرا كه خداونـد ياري كننده شركاء است؛ ت وقتيكه نسبت به همديگر صادق باشند .

 

34- حق مال .

و أما حــق المال فأن لا تأخذه إلا من حله  و لا تنفقـه إلا فى حله  و لا يحـرفه عــن

مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه ولاتجعله إذا كان من الله إلا إليه وسببا إلى الله  و لا تؤثر به على نفسك من لعله لا يحمدك وبالحرى أن لا يحسن خلافته فى تركك ول يعمل فيه بطاعة ربك فتكـون معينـا له على ذلك  وبما أحـدث فى مالك أحسن نظــر لنفسه فيعمل بطاعة ربه فيذهب بالغنيمة و تبوء بالاثم والحسرة والندامة مع التبعة و لا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق مال ودارائي به گردن تو آنست كـه از حلال كسب نمـوده و بـه حلال مصرف كني و از آن استفادهء صحيح نمائي كه خيـر دنيا و آخرت را بـه دنبال داشته باشد . وقتي آنچه داري از آن خداوند است پس آنرا وسيله و سبب تقرب بـه خداونـد قرار ده و مالت را عزيز تر از جانت حساب نكن كه براي ترقيات مادي ومعنـويت از آن استفاده نكني؛ و در نتيجـه آنرا براي كسي بگزاري كه هرگز به فكر تو نباشد و از مال تو كه به او رسيده است ؛ استفادهء غلط وحــرام نمايد و تو در اين كار شريك جرم او محسوب گردي ؛و اگر استفادهء صحيح و درست نمايد پس سود و فائده از آن او باشد و گناه و حيرت و ندامت و عذاب آخرت از آن تو و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

مال و دارائي همانطوريكه ممكن است مايهء گرفتاري و درد سر باشد ممكن هم هست سبب سعادت و سلامت انسان در دنيا و آخرت و قرب به پروردگار گردد . براي همين جهت ما در قرآن و روايات ؛ مذمتي براي مال و ثروت نداريم ؛و اگـر مذمتي هست در رابطه با استفادهء نا مشروع و غلط از مال و ثروت است .

بلكه اسلام ديني است كه ما را امر به مبارزهء با فقر مي كند و از ما مي خواهد كه براي به دست آوردن زندگي بهتر كه در آن بتوانيم به تمام وظايف ديني خويش عمل كنيـم جد و جهد نمائيم .

در قرآن كريم مي خوانيم :

رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً (البقرة:201)

" خدايا

به ما در دنيا و آخرت حسنه عطاكن . يقينا يكي از حسنات در دنيا مال حلالي است كه در حلال مصرف شود .

رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله

" هـر كسيكه براي راحتي و آسايش خانواده خود تلاش مي كند ؛همانند مجاهدي است كه در راه خدا با مشركان جهاد مي نمايد (1) .

پس بر اغنيا و ثروتمندان و هركسي كـه مالي دارد و لو در عرف ثروتمنـد گفته نشود واجب است كه ضمن شكر گزاري از خداوند متعال ؛ از آنچه كـه خداوند در اختيار آنان گزاشته است ؛ درست استفاده نمايند و مغرور نشونـد زيـرا ممكن است روزي دارائي

خود را از دست بدهند و براي آنها جز حسرت و اندوه چيز ديگري باقي نماند .

برمال و جمال خويشتن غره مشو    كان را به شبي برند و اينرا به تبي

و برفرض كه انسان تا زنده است ضرر مالي نبيند ولي بالاخره مال او را رها مي كند .

بـديـدم در وصاياي سكنــــدر   كـه گفتي با ارسطــوي هنـرور

چو از روي زمين من ديده بستم   بــرون آريــد از تابوت دستـم

كه تا بينند مغــروران سرمست  كه من رفتم ازين دنيا تهي دست

متاسفانه هستند كساني كه سالها به جمع مال مي پردازند ؛و بـدون آنكه بـه فكر اداي واجبات ماليي باشند ؛كه خداوند بر عهده آنها گزاشته است مثل خمس ؛زكات ؛انفاق به فقرا و دستگيري از مستمندان ؛يا به فكر انجـام واجباتي باشنـد كه مصارفي لازم دارد مثل حج واجب ؛يا اينكه صدقات و خيراتي داشته باشند ؛يا اگر قرض دار هستند قرض را به صاحبش بر گردانند .

اما " ناگهان بانگي بر آمد خواجه مرد " و پس از مرگ آنهـا ؛ مال و ثروت ايشان مي افتد بدست كساني كه يا با ثروتي كه مفت به دست آورده اند؛مشغول عيش و نوش و گناه ميشوند و بيچاره صاحب اول مال و ثروت كه نـه خورد و نـه استفـاده كرد و در عين حال شريك جرم ورثه هم حساب مي شود زيرا او بود كه اين ثـروت را در اختيار آنان قرار داد ؛ و يا استفـادهء صحيح از آن مي كنند و در راه درست به مصرف مي رسانند

ـــــــــــــــــــــــــــ

(1) بحار الانوار   ج   96   ص   324

كه در اين صورت آنها مشمول اجر و ثواب و پاداش الهي مي شوند ؛و بيچاره صاحـب اصلي مال كه جز حسرت و پشيماني يا حتي عذاب چيزي ديگري نخواهد داشت .

خوشا به سعادت كسي كه قدر نعمتهاي الهي را بداند؛ و از آن بـه طور درست استفاده كند و قبل از مردن به فكر آباد كردن خانهء آخرت خويش باشد .

برگ عيشي به گور خويش فرست  كس نيارد ز پس تو پيش فرست

تذكر لازم :

بايد متوجـه بـود كه مال و ثروت ؛ مايهء عزت و شرافت انسان نمي شود زيرا شرافت انسان بستگي به انسانيت او دارد نه مال و دارائي او ؛و گرامي ترين افراد نزد خداوند متعال با تقوا ترين آنهاست

(اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقيكُمْ)

نه ثروتمند ترين .

 

35- حق طلبكار .

وأما حـق الغـريم الطالب لك فإن كنت موسرا أوفيته وأغنيته ولم تـرده وتمطله فإن

رسـول الله صلى الله عليـه والـه وسلم قال : " مطل الغنى ظلم " و إن كنت معسر أرضيته بحسن القول وطلبت إليه طلبا جميلا ورددته عن نفسك ردا لطيفا ولم تجمع عليه ذهاب ماله وسوء معاملته فإن ذلك لؤم ولا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق كسيكه به توقرض داده است و موعد پرداخت آن رسيده است ؛آنست كه اگرتوان پرداخت قرض را داري؛بدون معطلي بپرداز و بيجهت مال مردم را نزد خود نگه ندار و اگر از تو قرض خود را مي خواهد جواب رد به او نده زيرا كه حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه واله وسلم فرمود : " تعلل در اداي قـرض ؛و تاخيـر در پرداخت آن ظلم است " ؛ و اگر توان پرداخت آنرا نداري با عذر خواهي و طلب تمديد وقت قرض رضايت صاحب مال را بدست آور و با تشكر و تقدير او را از خودت راضي بساز ؛ نـه اينكه هم قرضش را نپردازي و هم فحش و دشنام نثارش نمائي ؛كه نشانهء پستي تـو خواهد بود ؛ و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

با اينكه قرض گرفتن از ديگران حتي اگر نيازي هم نباشد ؛ حرمت شرعي ندارد ولي بايد تا آنجا كه امكان دارد؛ از قرض گرفتن پرهيز كنيم ؛ زيرا رسول خـدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

ايّاكم والدَين فإنّه همّ بالليل و مذلة بالنهار

"  از قرض بپرهيزيد كه غم شب و ذلت روز است (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) نهج الفصاحه   ص   524

 

اما گاهي واقعا احتياج به قرض پيدا ميشود و كسي هم كه قرض ميدهد وجود دارد ؛ در اين فرض قرض دهنده با قرض گيرنده به توافق مي رسد كه پس از مدت معيني قرض گيرنده پول را مثلا به قرض دهنده برگرداند .

در اين صورت بر قرض گيرنده واجب و لازم است كـه از قرض دهنـده تشكر نموده و قدر داني نمايد و اين احسان و كار نيك اورا هيچ وقت فراموش نكند بلكه اينجا و آنج نيز خوبي و احسان قرض دهنده را نقل نموده و منتشر نمايد .

در مرحلهء بعد هم وقتي موعد پرداخت سر رسيد در صورت امكان و حاضر بودن پول قرض را بدون معطلي به صاحبش بر گرداند .

اگر وقت پرداخت معارض با اول وقت نماز باشد بايد نماز را(چون وقتش موسع است) به تاخير انداخته و اول قرض را ادا نمايد .

در موقع پرداخت نيـز با خوشروئي و خـوب سخن گفتن و تشكر از لطف قرض دهنده بدون عصبانيت و ناراحتي و منت گزاشتن قرض را به صاحبش بر گرداند .

اما اگر ديد موعد پرداخت سر رسيده و او توان پرداخت قرض را ندارد پس قبل از آنكه قرض دهنده به سراغش بيايد و قرضش را مطالبه نمايد؛خودش به سراغ او رفته پس از تشكر و تقدير ؛ وضع خود را توضيح داده و از قرض دهنده طلب تمديد مدت كند .

نه اينكه مدت بگزرد و قرض را نپردازد و وقتي هم قرض دهنده مطالبه كـرد ؛ فحش و دشنام و ناسزا نثار او نمايد و با طعنه ها و كنايه هايش مثل نوكيسه ؛ تازه به دوران رسيده ؛ پول ناديده و ....... خاطرش را آزرده سازد ؛ كه در نتيجه هم به خـودش ضرر

بزند ـ زيرا ديگر كسي او را قرض نخواهد داد ـ و هم با بد برخورد نمودن سبب بسته شدن باب قرض شود .

رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

خيـاركم احسنـكم قضاء للدين

"  بهترين شم كساني هستند كه قرض را بهتر ادا كنند (1) ؛ و در نتيجه كساني بدترين خواهنـد شـد كه در اداي قرض تعلل ورزند .

همچنان فرمود :

ايما رجل تدين دينا وهو مجمع ان لايوفيه لقى الله سارقا

"هركسي كه قرض بگيرد و در سر نيت نپرداختن آنرا داشته باشد مانند دزدان محشور مي شود (2) .

ضمنا بايد گفت : كه قرض دادن بـه افـراد نيازمنـد ثــواب زيادي دارد ؛ مخصوصا اگر

ـــــــــــــــــــــــــــ

(1 و2) نهج الفصاحه   ص   524 و 525

 

به عنوان قرض حسن (قرض الحسنه) پرداخت شود .

خداونـد متعال مي فرمايـد :

مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَ

ـ

هُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِي

ـ

رَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (البقرة:245)

" كيست كه بـه خـدا «قـرض الحسنه‏اي‏» دهد، (و از اموالي كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابركند؟ و خداوند است (كه روزى بندگان را) محدود يا گسترده مي‏سازد; (و انفاق، هرگز باعث كمبود روزي آنها نميشود)و به سوي او باز ميگرديد (و پاداش خود را خواهيد گرفت).

رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

دخلت الجنة فرأيت على

بابها الصدقة بعشـرة و القرض بثمانية عشر فقلت:  يا جبرئيل كيف صارت الصدقة بعشرة  والقرض بثمانية عشر ؟

قال : لان الصدقة تقع فى يد الغنى و الفقير والقرض لايقع الا فى يد من يحتاج اليه

" در معراج

وارد بهشت شدم و ديدم كه بر در آن نوشته شده بود : صدقـه را ده برابر و قـرض ر هيجده برابر پاداش است ؛ پس گفتم : اي جبرئيل چگونه صدقـه را ده برابر و قرض ر هيجده برابر پاداش دهند ؟ گفت : براي آنكه صدقه بدست نيازمند و بي نياز مي رسـد ( گاهي افرادي صدقه مي گيرند درحاليكه فقير نيستند بلكه عادت به گدائي دارند) ولي قرض فقط به محتاجان داده ميشود ( زيرا كسي كه احتياج ندارد قرض نمي گيرد) (1) .

 

36- حق معاشر.

و

أما حق الخليط فأن لا تغره ولا تغشه ولا تكذبه ولا تغفله ولا تخدعـه ولا تعمـل فى إنتفاضه عمل العدو الذى لا يبقى على صاحبه ؛ وإن اطمأن إليك استقصيت له على

نفسك و علمت أن غبن المسترسل ربا ؛ ولا قوة الا بالله .

>

ترجمه :

اما حق كسيكه با تو معاشرت دارد آنست كه ضرري به او وارد نساخته و از خيانت به اجتناب نمائي ؛ سخنش را تكذيب نكرده و اغفالش نكني و از خدعه و نيرنگ نسبت به پرهيز نمائي ؛ چون دشمنان با او برخورد نكرده و اگر به تو اعتماد نمود ؛او را برخودت مقدم بداري و بدان كه ضرر رساندن به خاطر منافع خودت به كسيكه؛ بتو اعتمـاد نمـوده است ؛ ربا قلمداد مي شود و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

گاهي با كساني از باب رفاقت يا شراكت يا قرابت و .... معاشرت داريم و بر اين معاشرت حقوقي مترتب است كه بايد رعايت شود .

ــــــــــــــــــــــــ

(1) نهج الفصاحه   ص   525

 

1- اگر چيزي براي او مي خريم يا مي فروشيم از ضرر زدن به او خود داري كنيم .

2- اگر خود او طرف معامله هست از خيانت به او پرهيز نمائيـم و عيب و نقص كار ر برايش بازگو نمائيم .

3- سخنانش را تكذيب ننموده و در صورتيكه احتمـال خطا بدهيـم يا او را دوستانـه متوجه خطا و اشتباهش كنيم يا اينكه از كنار گفتارش بدون تكذيب بگزريم .

4- او را در بيخبري قرار ندهيم يعني اگر جنسي در بازار عرضه مي شود تنها بـه فكر خود نباشيم و يا اگر خطري او را تهديد ميكند متوجه اش بسازيم .

5- چنانچه از ما مشورتي در رابطه با چيزي ميخواهد ؛صادقانه با او برخورد نمائيم .

6- هيچ وقت با او از راه خدعه و نيرنگ وارد نشويم . رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

المكر و الخديعـة و الخيانة فى النار

" مكـر و فريب و خيانت در جهنم است (يعني مكار و فريبكار و خائن اهل جهمند) (1) .

7- هر وقت نيازمند نصيحت باشد ؛ ارشاد و راهنمائي خود را از او دريغ ننمائيم .

8- او را به ظاهر دوست و در باطن دشمن حساب نكنيم ؛ و به چشم دشمن بـه او نگاه ننمائيم .

9- در صورتيكه به ما اعتماد نمود از اعتمادش نسبت به خود سوء استفاده نكنيم . رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

ادّ الامانة الى من إئتمنك و لا تخن من خانك

" باكسي كه ترا امين مي داند به امانت رفتار كن و با كسي كـه بـه تو خيانت كرده است خيانت مكن (2) .

10- منفعت او را بر منفعت خود مقدم بدانيم ؛ زيرا اگر به خاطر منفعت خود به او غبن كنيم و ضرر برسانيم ؛ فايده و سودي كه از اين راه به دست ما مي رسد ربــا حساب

مي شود .

خلاصه كه انسان چون انسان هست بايد معاشرتش با ديگران نيز انساني باشد .

از پيامبر بزرگ اسلام روايت شده است كه فرمـود :

ليس بحكيم مـن لم يعاشـر بالمعـروف مَن لابد له مِن معاشرته حتى يجعل الله له من ذلك مخرجا

"  هركسي با آنكه از معاشرت وي ناچار است به نيكي معاشرت نكند تا خدا فرجي براي او پيش آرد ؛خردمند نيست (3) .

ـــــــــــــــــــــــــــ

(1) نهج الفصاحه   ص   605

(2) نهج الفصاحه   ص   259

(3) نهج الفصاحه   ص   604

پى‏نوشتها:‌


1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل