39- حق كسيكه از تو مشورت ميخواهد .
>وأما حـق المستشير
فإن حضرك له وجه رأى جهـدت له فى النصيحة وأشرت عليه بما تعلم
انك لـوكنت مكانـه عملت بـه و ذلك ليكن منك فى رحمـة و لين ؛ فإن اللين
يؤنس الوحشة وإن الغلظ يوحش موضع الانس وإن لم يحضرك له رأى وعرفت له
من تثق برأيه وترضى به لنفسك؛ دللته عليه و أرشدته اليه فكنت لم تأله خيرا
و لم تدخره نصحا ؛ ولا قوة الا بالله .
ترجمه :
اما حق كسيكه از تو مشورت مي خواهد ؛ پس اگر نظر خوبي داري كه بـراي
او مفيد باشد ؛در نصيحت و راهنمائي او كوتاهي نكن و راهي را پيش پاي او
بگزار كه اگر خودت جاي او بودي همان راه را مي رفتي و با نرمي و خـوش زباني با او صحبت
كن زيرا نرم سخن گفتن و مهرباني وحشت و ترس را تبديل به انس و الفت مي كند
در حاليكه غلظت و تندي انس و محبت را مبدل بترس و وحشت مي سازد
و اگر چيزي به ذهنت نرسيد تا او را راهنمائي كني و كسي را مي
شناختي كه خود به او اعتماد داشته و حاضر بودي به راي و نظرش
عمل كني او را بسوي همان شخص راهنمائي كن و در اين صورت است كه
در مشورت دادن كوتاهي ننموده اي و راه صحيـح و درست را از او
پنهان نداشته اي و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .
شرح :
خيانت كردن به مردم در تمام احوال و نسبت بـه تمام اشخاص حـرام و خلاف
عقل و شرع و انسانيت است و در اين مطلب جاي هيچ شك و شبهه نيست .
اما در بعضي از موارد خيانت نمودن حرامتر و گناهش نيز بزرگتر است ؛ مثل
مواردي كه كسي ديگري را امين دانسته به او اعتماد كند و طالب نظر و راي او باشد .
مثل اينكه كسي بخواهد با خانواده اي وصلت كند يا دكاني در جائي باز نمايد
يا خانـه اي در منطقه اي بخرد يا با كسي شريك شود يا از كسي قرض بگيرد يا به كسي قرض
بدهد و مواردي از اين قبيل .
مسلم است كه وقتي فردي با شمـا براي يكي از جهات فوق يا مشابه آن مشورت
ميكند يعني اينكه شما را امين ميداند و به شما اعتماد دارد .
در اين فرض بر شما واجب است كه فكر خيانت را نسبت به او از ذهنتان بيرون
آورده و حتي اگر در دل نسبت به او نظر خوبي نداريد ؛ در اين مورد بالخصوص بـه كمك
و ياري او اقدام نمائيد زيرا كه به شما اعتماد نموده است .
پس اگـر مي توانيد راهنمائيش كنيد و نظري داريد كـه بـه درستي آن طوري
اطمينان داريد كه اگر خود جاي او بوديد به آن عمل مي كرديد ؛ براي او بيان نمائيد ؛و
در ضمن مشوره دادن با نرمي و ملاطفت و بدور از خشونت وغلظت با
او سخن بگوئيد .
اما اگر نظري نداشتيد او را بسوي كسي كه نظرش را صائب و رايش را ثاقب
ميدانيـد راهنمائي كنيد .
بايد توجه داشت كه بيان نقايص و عيوب مردم ؛در موقع مشورت خواستن از شما
بـه مقداري كه ضرورت اقتضا ميكند جايز بلكه واجب است .
مثلا كسي با شما مشورت مي كند كه آيا به شخص معيني قرض بدهد يا نه ؟ .
شما اگر ميدانيد كه آن شخص عادت دارد قرض را مسترد نكند ؛ مشوره طلب كننده
ر در جريان بگزاريد .
هم چنين اگر كسي با شما در مورد وصلت با خانواده اي مشورت مي كند؛ بر شما
لازم است كه آنچه نسبت به آن خانواده ميدانيد براي او بازگو كنيد .
رسول خـدا صلي الله عليه والـه وسلم فـرمـود :
ان الرجل لا يزال فى
صحة رأيه ما نصح لمستشيره فإذا غش مستشيره سلبه الله تعالى صحة
رأيه
" آدمي تا وقتي كه درست مشوره دهد و نظرات خوبش را بديگران در
موقع مشـوره ارائه كند؛ از اصابت راي برخوردار خواهد بود اما
همينكه در مشورت خيانت ورزيد ؛خداوند نيز اصابت راي را از او سلب
نموده و مي گيرد (1) .
>
40- حق كسيكه از او مشورت ميخواهي .
أما حق المشير عليك فلا
تتهمه فيما يوافقك عليه من رأيه اذا اشار عليك فانما هى
الآراء
وتصرف الناس فيها و اختلافهم فكـن عليه فى رأيـه بالخيار اذا اتهمت رأيـه
فاما تهمته فلا تجوز لك إذا كان عندك ممن يستحق المشاورة ؛ ولا تدع شكره
على ما بدا لك من إشخاص رأيه و حسن وجــه مشورته ؛ فاذا وافقـك
حمدت الله و قبلت ذلك من أخيه بالشكر والارصاد بالمكافأة فى
مثلها ان فزع اليك ولا قوة الا بالله .
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج
الفصاحه ص 601
ترجمه :
اما حق كسيكه
كه از او مشورت مي خواهي بر تو آنست كـه اگـر در مشورت دادن ؛
نظر او مطابق خواستهء توبود ؛ او را به خيانت متهم نكني زيرا كـه آراء و
انظار بين مردم مختلف است و اختلاف آنان در آراء و نظريات
امريست متداول و معمول .
البته تو كاملا اختيار داري كه نظر او را قبـول نمائي يا رد كني ؛ و
چنانچـه نظـر او ر مطابق صواب نديدي ميتواني اصل نظر را متهم كني و ناصواب بخواني ؛اما خود او
ر هرگز ؛ چون تو او را اهل مشورت ميدانستي و به همين جهت به او
مراجعه نمودي .
اگر نظرش را عمل نمودي و به آنچه ميخواستي رسيدي پس او را تشكر نموده و
خـد را سپاس گزار باش و اگر روزي او به تو مراجعه كند و از تو
مشورت بخواهد ؛ تو نيز احسان نموده و او را به طور صحيح و به دور از خيانت راهنمائي كن و قـوتي نيست
مگر به خداوند متعال .
شرح :
لازمست قبل از مشورت نمودن با هركسي اول از صدق و درستي و درستكـار
بودن و ايمان او مطئن باشيم . زيرا كسي كه ديگري را بـه مشورت مي خواند ؛
ناگزير است كه بعضي از اسرار و رازها را با او در ميان بگزارد ؛ پس بايد شخصي كه
مـورد مشورت قرار مي گيرد سر نگهدار و امين باشد تا هرچه مي
شنود در سينهء خود حفظ نموده و اينجا و آنجا نقل نكند .
البته افرادي پيدا ميشوند كه در هرجا و پيش هركسي سفرهء دل خويش را پهن
نموده و هرچه دارند از الف تا يا را حكايت مي كنند و بعـد كه اسرارشان فاش گرديـد ؛
داد و فرياد راه مي اندازند و هرجا رسيدند شكايت مي كنند ؛ حال
آنكه در واقع مقصر خـود آنها هستند كه براي هركسي اسرار زندگي
خصوصي خود را بي پرده گفته اند .
امام صادق عليه السلام فرمود : مشوره داراي چهار حد است و هركسي كه حدودش
ر بشناسد ضرر نمي كند وگرنه ضرر آن براي مشورت گيرنده بيشتر از نفع آن ميباشد
1- طرف مشوره شما انسان عاقل و خردمند باشد .
2- متدين و آزاد باشد (اسير هوي و هوس و شيطان و نفس نباشد) .
3- درستكار و راست گفتار و چون برادر دلسوز و مهربان باشد .
4- در موقع مشورت خواستن آگاهي كامل بر اسرار مشورت گيرنده در رابطه با
مورد
مشورت داشته باشد و پس از راهنمائي كاملا آن اسرار را بپوشاند .
زيرا اگر عاقل باشد از مشورت نمودن با او سود خواهي برد ؛و اگر متدين و از
قيد هو و هوس آزاد باشد ؛ در نصيحت و راهنمائي تو تلاش خواهد
كرد و اگر راست گفتـار و درست كردار و برادر گونه باشد ؛ اسرار تو را مي پوشانـد و نظري صحيح و از روي
علم و درايت ارائه مي نمايد (1) .
حال اگر با چنين شخصي مشورت نمودي و نظـر خودش را برايت بيان كرد ؛
اختيـار دست تست كه قبول يا رد كني اما حق نداري كه او را متهم
به خيانت نمائي .
چون اگر او را امين نمي دانستي چرا با او مشوره كردي و از او نظر خواستي و
اگر او را امين مي دانستي چرا اورا متهم به خيانت مي كني .
ضمنا اگر به جهت زاهنمائي او سود و فائـدهء نصيب تـو شـد از او تشكر نموده
براي
جبران كار نيكش به نحو احسن تلاش و كوشش كن .
حقوق نصيحت
41- حق نصيحت شونده .
و
أما
حق المستنصح فإن حقه أن تؤدى إليـه النصيحة على الحـق الذى ترى لـه أنه
يحمل ويخرج المخرج الذى يلين على مسامعه و تكلمه من الكلام بما يطيقه عقله
؛ فإن لكل عقل طبقة من الكلام يعرفه ويجتنبه وليكن مذهبك الرحمة
ولا قوة الا بالله.
ترجمه :
اما حق كسيكه نصيحتش ميكني يا از تو خواسته است كه نصيحتش كني بر
تو آنست كه: او را صحيح و به حق نصيحت نمائي و چيزي بگوئي كه او بتواند به
آن عمل كند و از حد توان و قدرتش بيرون نباشد ؛ و قسمي با او سخن بگوي كه در
خـور فهم و درك او باشد زيرا كه همه از نظر تعقل و فكر در يك حد
نيستند بلكه هر انساني داراي مرتبه اي از عقل مي باشد و روشت در
حال نصيحت كردن نـرم ؛و گفتارت نيـز دوستانه باشد و قوتي نيست
مگر به خداوند متعال .
شرح :
بسياري از اوقات اشخاصي ديده ميشوند كه نيازمند به نصيحت و راهنمـائي
هستند ؛ اما متاسفانه اكثر مردم از كنار آنها بدون اعتناء ميگزرند و با
گفتـن ( بما چه ) خود را راحت مينمايند در حاليكه :.
اگر بيني كه نابيناه و چاه هست اگر خاموش بنشيني گناه هست
و گاهي هم افرادي پيدا ميشوند كه از ديگران نصيحت و راهنمائي ميخواهند . در هـر دوصورت بـر افراد آگاه و دانا و اجب است ؛ كه در نصيحت و ارشـاد
كوتاهي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بحار
الانوار ج 91 ص 253
نكنند و آنچه را كه به خير و صلاح آن فرد مي بينند به او گوشزد نمايند .
اما بايد نصيحت قسمي باشد كه در درجه اول شخص نصيحت شونده را به گمراهي و تباهي نكشاند و به تعبير ساده تر بايد ارشاد و راهنمائي باشد نه گمراه كـردن
طرف مثل بعض از اشخاص كه ديگران را نصيحت مي كنند به مسجد نروند
؛ يا در مراسم و مجالس مذهبي شركت نكنند ؛ يا حجاب را بر دارند
؛ يا چون جوان هستند ؛دنبال عيش و نوش خود باشند ؛ يا موارد
ديگري از اين قبيل .
در درجه دوم نصيحت كننده ؛ قـدرت و توان نصيحت شونده را در نظر بگيرد و او
ر به چيزي كه از توان او خارج است وادار نكند .
در درجه سوم از كلماتي استفاده كند كه براي نصيحت شونـده قابل فهم و درك
باشد نه اينكه با به كار گرفتن كلمات سلمبه و قلمبه گيج و
سرگردانش بسازد؛ زيرا انسانه در فهم كلام و درك آن يكسان
نيستند و عقلها داراي تفاوت و مراتب است .
در درجه چهارم نصيحت كننده؛ در حال نصيحت نمودن از قهر و غضب دور باشد و ب نرمي و مهرباني نصحيتش را بيان كند .
ضمنا بايد تذكر داد كه بر نصيحـت كننده لازم است : قبـل از آنكه ديگران را
نصيحت كند ؛ خود را بزيور دين و تقوا آراسته نمايد تا نصيحتش
مورد قبول واقع شود و نيز خوب را از بد و صحيح را از نا صحيح و
زيبا را از زشت بتواند تشخيص دهد وگر نه از نصيحت ديگران پرهيز
نمايد .
چنانچه فرد نصيحت شونده ؛ نصيحت را نپزيرفت بلكه آنرا حمل بر دشمني و عداوت
نمود ؛ بر نصيحت كننـده حرجي نيست و مي تواند او را رها كنـد تا سرش بـه
سنگي خورده و عقلش سر جاي اولش بر گردد .
چندين چراغ دارد بيراه ميرود
بگزار تا بيفتد بيند سزاي خويش