يادنامه آية الله العظمى اراكى

رضا استادی

- ۲ -


2- حوزه علميه اراك

پيشتر گفته شد كه شهر اراك در سالهاى 1227-1231ه .ق توسط سپهدار گرجى بناو تاسيس شد و در همين سالها، اولين مدرسه علميه اين شهر به همت همان‏سپهدار ساخته كه تا كنون هم به مدرسه سپهدار معروف است و نيز اولين مسجدشهر همان مسجد مدرسه سپهدار بوده است.

پس از گذشت‏حدود نود سال يعنى در سالهاى بين 1315 تا 1320 مدرسه‏و مسجد حاج محمد ابراهيم خوانسارى (1) در محله عباس‏آباد بنا شده است.

و سومين مدرسه نيز در سالهاى 1318-1320 به دست مرحوم حاج‏حسين‏ملك‏التجار تبريزى (2) ساخته شده است و چون در مسجد اين مدرسه مرحوم‏آقاضياءالدين‏بن سيدمحمدباقر (3) -كه هر دو از علماى بنام عراق (اراك) بوده‏اند امام‏جماعت‏بوده- اين مدرسه و مسجد به مدرسه آقا ضياء و مسجد آقاضياء معروف‏شده است و شايد هم بانى مذكور مدرسه و مسجد را براى همين آقاضياء ساخته‏باشد و از اين رو از آغاز به نام او مشهور شده است نه به نام ملك‏التجار كه بانى آن‏بوده است.

وگويا تا كنون‏هم مدرسه معتبر ديگرى به‏اين سه مدرسه افزوده نشده است. (4)

در اينجا مناسب است از اين بانيان خير و در حقيقت‏بنيان‏گزاران حوزه‏علميه اراك ياد و تكريمى شود:

1- يوسف‏خان سپهدار

قبلا درباره سپهدار و فرزندش مطالبى گفته شد اينجا هم -گرچه تكرار باشد- چندسطرى از كتاب نامداران اراك نقل مى‏كنيم:

يوسف‏خان سپهدار بانى شهر سلطان‏آباد عراق (اراك). وى شهر اراك را درسال 1231ه .ق كه به حساب جمل ماده تاريخ آن مى‏شود: «نمود يوسف ثانى بناى‏مصر جديد 1231» در زمان سلطنت فتحعليشاه قاجار بنا نهاد يوسف‏خان در سال‏1222 ه .ق منصب سپهدارى يافت و به حكومت عراق (اراك) منصوب شد. درسال 1240 كه فتحعليشاه سلطان محمد ميرزا پسر سى و هشتم خود را در سن‏سيزده‏سالگى ملقب به سيف‏الدوله كرده و به حكومت اصفهان فرستاد يوسف‏خان‏سپهدار به وزارت او تعيين شد و به اصفهان رفت و در همين سال از دنيا رفت‏و منصب وى را به پسرش غلامحسين‏خان كه آن موقع حاكم اراك بود، دادند. (5)

غلامحسين‏خان فرزند يوسف‏خان كه به سپهدار دوم معروف شددر سال‏1223 متولد و در 1304 از دنيا رفت وى كه پيش از 1240 حاكم اراك بود بعد ازمرگ پدرش در 1240 در سن هفده‏سالگى به منصب سپهدارى رسيد و در همين‏سال با دختر بيست و دوم شاه به نام ماه‏بيگم ازدواج و داماد فتحعليشاه شد.

وى در سال 1266 حاكم اصفهان و در 1272 حاكم كرمان و در سال 1276به عضويت‏شوراى دولتى كه ناصرالدين‏شاه تشكيل داده بود منصوب، و در 1286وزير عدليه و در 1288 عضو دارالشوراى كبرى شد.

پس از وفات او پسرش محمدعلى‏خان معروف به آقاسردار به لقب پدرخويش ملقب گرديد. (6)

البته يوسف‏خان گرجى چهار پسر داشت‏يكى از آنها همين غلامحسين‏خان‏و ديگرى نامش ظاهرا اكبرخان بوده كه در زمان حيات پدر از دنيا رفته و نيز پسرى‏هم به نام اسفنديارخان داشته كه در زمان سپهدارى غلامحسين‏خان از طرف عمونيابت‏حكومت فراهان و تمام صفحات غربى و شمال غربى اراك را داشته است.

فرزند سوم او حاج رضا قلى‏خان بوده كه از طرف برادر نيابت‏حكومت‏صفحات شرقى تا كمره، گلپايگان و خوانسار را دردست داشته و فرزند چهارم‏يوسف‏خان نيز معروف نبوده است.

2- حاج محمدابراهيم خوانسارى متولد 1260 و متوفاى 1322

ايشان در آغاز به صنعت و حرفه قاشق چوبى سازى اشتغال داشته و سپس به‏تجارت فرش مشغول شده بود، اطلاعاتى كه از ايشان داريم به اين قرار است:

قلعه‏اى در خارج شهر (آنروز) ساخته، كه به او اعتراض كرده و مى‏گفتند: چرادر بيابان مى‏سازى؟ پاسخ مى‏داده كه در آينده مورد نياز مى‏شود.

آب‏انبار و حمام مردانه و زنانه ساخته و براى اينكه اهل كتاب (يهوديها) به‏حمام مسلمين نيايند و ضمنا در زحمت هم نباشند حمامى هم جداگانه براى آنهاساخته بود كه اين گواه بينش صحيح و روشنفكرى اوست; و تاريخ اتمام بناى‏آب‏انبار و حمامها به سال 1290 مى‏باشد.

حمام حاج محمدابراهيم سربينه‏اى داراى كاشى هفت رنگ بوده و ستونهاى‏زير گنبد آن داراى پيچكهاى بسيار زيبا و كاشى كارى است و سقف اصلى آن بر روى‏هشت‏ستون قرار دارد. اين بنا يكى از زيباترين آثار معمارى شهر اراك و آثار باستانى‏و ذى‏قيمت محسوب مى‏شود.

مدرسه و مسجدى را هم در سالهاى 1315 تا 1320 مى‏ساخته كه با وفاتش‏ناتمام باقى مانده است.

معروف است كه حاج محمد ابراهيم گفته بود كلنگ اول مدرسه و مسجد را بايد كسى بزند كه تهجد و نماز شب او ترك نشده باشد و جز خود او كسى پيدا نشدكه اين ويژگى را داشته باشد، به ناچار خود او كلنگ نخستين را زد.

مرحوم آية‏الله‏العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى در سفر دوم به اراك،حجرات اين مدرسه را ساخته و مدرسه را تكميل كردند. و در همين مدرسه هم‏درس شروع كردند و صلاة را آنجا گفته‏اند كه آية‏الله‏العظمى گلپايگانى‏و آية‏الله‏العظمى اراكى هم در اين درس شركت مى‏كردند.

آية‏الله‏العظمى اراكى به حجة‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ على اصغرقاضى‏زاده كه فعلا اداره مدرسه حاج محمدابراهيم به عهده ايشان است نوشته‏اند:

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم جناب مستطاب حجة‏الاسلام آقاى حاج شيخ على اصغر قاضى‏زاده -دامت افاضاته- چون مدرسه مرحوم حاج محمدابراهيم خوانسارى هسته اصلى‏حوزه‏علميه‏اى‏است كه به‏دست‏باكفايت‏مرحوم‏آية‏الله‏العظمى حائرى‏طاب ثراه در اراك تاسيس شده و زيربناى حوزه علميه مقدس قم‏است‏كه‏ازآنجاانقلاب‏اسلامى شروع شد وازبركات‏آن‏جمهورى مقدس‏اسلامى بنيانگزارى و به دست‏با كفايت امام رضوان‏الله عليه تاسيس‏شد. تعمير و نگهدارى و تكميل ساختمان آن بسيار بجا و به موقع و به‏عنوان سند انقلاب حفظ آن لازم است. لذا خواهشمندم جنابعالى به‏نمايندگى از طرف اينجانب اقدام لازم را معمول داريد و حقير نيز درحد امكان به يارى خداوند هزينه لازم را تقبل مى‏نمايم، بديهى است‏مسؤولين ادارى و شهرى همكارى لازم را با جنابعالى خواهند نمود.

توفيق همگان را در راه خدمت‏به اسلام و مسلمين از درگاه‏احديت‏خواستارم. والسلام عليكم و رحمة‏الله و بركاته.

8 جمادى‏الاولى 1410

الاحقر محمد على العراقى

حاج محمدابراهيم داراى همسران متعددى بوده، آية‏الله‏العظمى اراكى دراين مورد مى‏گفتند: ايشان هر شب كه نوبت هر خانه‏اى بود با تعدادى كتاب به آنجامى‏رفت. (يعنى اهل مطالعه و علم بود).

آية‏الله‏العظمى حائرى با دختر يكى از همسران حاج محمدابراهيم ازدواج‏كرد و داماد او شد و آية‏الله‏العظمى اراكى هم داماد حاج محمدابراهيم است كه‏داستان اين ازدواج خواهد آمد.

نقل‏شده كه دراواخر عمر ايشان‏كه بناى مدرسه ناتمام بود وبه تعدادى سنگ‏براى‏حوضخانه مدرسه‏نياز بود وشرايط مالى ايشان هم مساعد نبود سنگهاى حياطمنزل خود را كه در آن نزديكى بود از زمين كند و به مدرسه منتقل نمود به ايشان‏گفتند چرا دوباره‏كارى مى‏كنيد در پاسخ گفت: منزل و حياط آن، به ورثه منتقل‏مى‏شود و چون مال خودشان ست‏خود آنها نمى‏گذارند حياط بى‏سنگ فرش بمانداما مدرسه چون ملك آنها نيست ممكن است‏سهل‏انگارى شود از اين رو سنگها رااز خانه به مدرسه منتقل نمودم. آفرين بر اين ايمان و آفرين بر اين بينش صحيح.

در تاريخ اراك آمده:

روز شنبه يازدهم ذيقعده 1309 علماى عراق به نقل خود ناصرالدين شاه(جناب حاج آقامحسن، جناب آقاضياءالدين، جناب حاج آقاجمال برادر حاج‏آقامحسن، حاج آقا احمد پسر حاج آقا محسن، جناب حاج آقا محمود امام جمعه،حاج ملانبى شيخ‏الاسلام، حاج آقاحسين قمى پسر مرحوم حاج ملا محمد مجتهدكزازى، جناب آقامهدى برادر حاج آقا حسين) به حضور رسيده در راه سهولت‏مقاصد خويش مطالبى به عرض رسانيدند اتباع شاهى هر يك در منازل متعينين‏و تجار و يا در باغات و اطراف شهر چادر زده و منزل اختيار كرده بودند از جمله‏جلال‏الدوله در منزل جديدالبناء زيباى حاج محمد ابراهيم تاجر خوانسارى منزل‏گرفته بود در آن زمان قنات سيداحمد مستوفى (قنات وزيرى) از فواره‏هاى‏حوضخانه‏هاى عمارت مزبور سر زده و بعد از آن در محل تقسيم مى‏شده است‏ناصرالدين شاه عمارت حاج محمدابراهيم را به خوبى بنا ستوده است. (7)

روزهاى عاشورا از صبح تا ظهر مجلس روضه بسيار مفصلى در منزل بزرگ‏و قلعه حاج محمد ابراهيم برقرار بود. در آخر حياط منزل تخت‏بزرگى بود و روى‏آن منبرى بلند، مرحوم حاج محمد ابراهيم هم دم درب منزل ايستاده و با گلاب‏پذيرايى مى‏كرد. درب ساختمان قلعه به قدرى بلند بود كه دستجات با علم‏و علمات مى‏توانستند داخل قلعه شوند. در اين مجلس با قليانهاى متعدد باسرقليانهاى نقره و مزين به فيروزه پذيرايى مى‏شد و تجار شهر افتخار مى‏كردند كه‏در آن مجلس قليان بدهند. دسته‏هاى عزادار از قلعه حاج محمدابراهيم خارج و به‏حسينيه حاج آقامحسن اراكى (منزل خود را چادر مى‏زدند و حسينيه بود) مى‏رفتندو در آنجا ختم مى‏شد.

حاج محمد ابراهيم خوانسارى فرزندى روحانى، به نام حاج شيخ محمدباقرداشته است كه متاسفانه به شرح حال او دست نيافتيم.

3- ملك‏التجار تبريزى متوفاى 1322

در كتاب سيماى اراك آمده: شخص نيكوكارى به نام حاج حسن ملك (ملك‏التجار)فرزند حاج ميرزا محمد تاجر از بازرگانان معروف عراق (اراك) مدرسه و مسجدو آب‏انبارى در ضلع جنوبى ميدان اراك ساخته و وقف كرده است و نيز حمامى درعباس‏آباد اراك ساخته كه به نام حمام حاج ملك معروف است و خيابان ملك‏عباس‏آباد به نام او مشهور است.

اين مدرسه و مسجد را يا ملك‏التجار به نام آقا ضياءالدين فرزند حاج‏سيدمحمدباقر ساخته و يا چون اولين امام جماعت مسجد آقاضياءالدين بوده به‏مدرسه آقاضياء و مسجد آقاضياء معروف شده است.

در زمان رضاخان مدرسه آقاضياء از دست طلاب خارج و در ساختمان آن‏دبستانى داير گرديد اما پس از شهريور 1320 با همت‏حضرت آية‏الله صدرا اراكى (8) از اداره فرهنگ پس‏گرفته شد و به وضع اصلى خود برگشت. (9)

قبلا گفته شد كه شهر اراك در سالهاى 1227-1231 تاسيس شد.

پس‏ازاتمام شهر،يوسف‏خان‏سپهدار شروع به‏اقداماتى‏براى‏جلب‏مردم جهت‏سكونت در شهر نموده و در صدد بر آمد كه از اطراف و اكناف خصوصا از نواحى‏نزديك مردم را به شهر منتقل نمايد كه موجبات آبادانى شهر به تدريج فراهم گردد ازجمله اين‏اقدامات اين‏بود كه برخى ازروحانيان سرشناس‏را به اين شهر دعوت‏كند.

جد اعلاى خاندان حاج آقامحسن عراقى معروف به سيدمحمد مكى ظاهرااز حجاز به كرمانشاه آمده و از آنجا به كرهرود عراق هجرت كرده است و چند نفر ازپدران حاج آقامحسن عراقى در قبرستانى به نام تخت‏سيد در كرهرود مدفونندو مقبره آنان زيارتگاه خاص و عام است. (10)

جد دوم حاج آقا محسن، مرحوم مير على محمد كه در كرهرود متوطن بوددرسال 1233 از دنيا رفت و در همان خت‏سيد به خاك سپرده شد وى چهار پسرداشت‏به نامهاى سيدمحمد و سيداحمد و ميريحيى و سيدهادى و يك دختر به نام‏خورشيد خانم. (11)

مرحوم سيدمحمد و سيداحمد كه (در يك زمان به دنيا آمده و به ترتيب درسال 1260 و 1264 از دنيا رفتند) پس از اينكه تحصيلات خود را نزد پدرشان‏ميرعلى محمد و استادان مقيم كرهرود به پايان رساندند براى تكميل تحصيلات ازطرف پدر به كرمانشاه اعزام مى‏گردند و نزد مرحوم آقامحمدعلى كرمانشاهى پسرآقاباقر بهبهانى به تحصيل علوم مشغول مى‏شوند.

روزى محمد على ميرزا دولتشاه فرزند فتحعليشاه و حاكم كرمانشاه به ديدن‏آقامحمدعلى‏مى‏آيد وآقاسيداحمد وآقاسيدمحمد هم‏حاضر بوده‏اند آقامحمدعلى‏آنان را به دولتشاه معرفى مى‏كند وى مقدارى از دو روستاى اطراف عراق (اراك) راكه در اختيارش بوده به آقايان سيد احمد و سيد محمد واگذار مى‏نمايد و اين‏واگذارى مورد تاييد فتحعليشاه هم قرار مى‏گيرد.

آقاى حاج سيد محمد در همان كرمانشاه با خانمى (مادر سيدمحمدباقر)كرمانشاهى از اقوام آقا محمدعلى ازدواج مى‏كند و از اين رو اين دو بيت‏با هم‏پيوند مى‏خورند. (12)

آقاى حاج سيداحمد و آقاى حاج سيدمحمد پس از مدتى تحصيل‏و استفاده از محضر درس آقا محمد على كرمانشاهى به مكه معظمه مشرف‏مى‏شوند و سپس به كرهرود به خدمت والد و ساير اخوان و اقوام برمى‏گردند.

يوسف‏خان بانى شهر عراق(اراك) كه‏با تمهيداتى درصدد ازدياد ساكنين اين‏شهر بود و در اين راه قدمهايى برداشت‏برايش كاملا مشهود و محسوس بود كه شهراز جهات مختلف نياز به روحانى و اهل علم دارد از اين رو به كرهرود رفت و باملاقاتهاى مكرر و گفتگو با ميرمحمدعلى موافقت او را جلب كرد كه آقاى حاج سيداحمد فرزنداو براى‏سكونت‏به‏شهر عراق(اراك) عزيمت نمايد وبدين منظور ايشان‏به‏شهر آمد و در محله قلعه سكونت اختيار كرد و پس از مدتى از برادرش آقاسيدمحمد (13) هم دعوت به‏عمل‏آمد وايشان هم پذيرفت و در عراق(اراك) درمحله حصارسكونت‏كرد و باآمدن‏اين دوبزرگوار به‏عراق(اراك)اين كمبود برطرف شدوسكونت‏ايشان‏موجب رضايت‏خاطر مردم وايجاد رغبت‏بيشتر براى‏سكونت درشهر گرديد.

البته آقا سيداحمد و آقا سيد محمد به طور دائم در شهر نماندند وآقاسيداحمد فرزندش سيدابوالقاسم‏وآقاسيدمحمد فرزندش سيدمحمدباقر را بجاى خوددر شهر گذاشتند و آنان سكونت دائم شهر را اختيار نمودند و همانطور كه قبلا گفته‏شد در سال 1260 و 1264 از دنيا رفتند و قبر آنان در تخت‏سيدكرهرود است. (14)

مرحوم آقاسيداحمد چند پسر داشت كه اكبر آنها مرحوم ميرزا سيدابوالقاسم(پدر حاج آقامحسن) بود وى كه اهل علم، زاهد، بى‏اعتنا به دنيا و از هر جهت‏وارسته بود جانشين پدر و امام جماعت و مدرس مسجد و مدرسه سپهدارى گرديدو بنابراين در همين سالها حوزه علميه اراك تحقق خارجى پيدا كرد ايشان در سال‏1270 از دنيا رفت و نوبت فرزندش حاج آقامحسن (1247-1325) رسيد كه درزمان او حوزه علميه عراق (اراك) داراى شخصيتهاى علمى متعددى بوده و طبعابازار درس و بحث در مدرسه سپهدارى و غيره گرم بوده است.

در كتاب سيماى اراك و كتاب خاندان محسنى مى‏خوانيم: در سال‏1270ه .ق كه ميرزا سيد ابوالقاسم درگذشت پس از مجلس ترحيم، بستگان نزديك‏حاج آقامحسن، و سرتيپ محمدحسن‏خان فراهانى معروف به قره سرتيپ كه دامادآقاسيد ابوالقاسم بوده در مدرسه سپهدارى حاضر بودند و سرتيپ محمدحسن‏خان چنين مى‏گويد:

چون آقاى ميرزا سيدابوالقاسم به رحمت ايزدى پيوسته است از اين ساعت‏آقامحسن فرزنداكبر و ارشد ايشان سمت رياست‏بر همه‏را خواهد داشت واطاعت‏او بر همه لازم است ضمنا به آقامحسن هم متذكر مى‏گردد كه حوزه درس خود را درمدرسه سپهدارى تشكيل دهد و به طلاب علوم دينيه گوشزد مى‏نمايد كسانى كه درحوزه درس آقاحاضر شوند ماهيانه مبلغى نقد و مقدارى گندم دريافت‏خواهندداشت و به اين ترتيب حوزه درس مرحوم آقاى حاج آقامحسن كه اجازه اجتهادخود را در بروجرد دريافت كرده و نزد اساتيد بزرگى تلمذ نموده بود شروع گرديد. (15)

گرچه در آن موقع علماى ديگرى هم در عراق (اراك) بوده‏اند كه مجلس‏درس داشته‏اند ولى خصوصياتى در حاج آقامحسن بود كه موجب گرديد حوزه‏درس ايشان روز به روز توسعه يابد و بيش از پيش مورد توجه اهل علم قرار گيرد.

آرى از همان آغاز تاسيس شهر عراق (اراك) تا آمدن آية‏الله‏العظمى حاج‏شيخ عبدالكريم حائرى به آنجا مى‏توان گفت اراك حوزه علميه داشته زيرا طلاب‏فراوان و اساتيد و مجتهدان بزرگ در آن بوده‏اند كه در بخش آينده، نام برخى از اين‏بزرگان را ياد مى‏كنيم.

پى‏نوشتها:

1) آية‏الله‏العظمى اراكى داماد ايشان و آية‏الله‏العظمى حاج شيخ عبدالكريم داماد يكى از همسران ايشان‏مى‏باشند.

2) از بازرگانان معروف اراك بوده است.

3) سيد محمد باقر پسر عموى حاج آقا محسن عراقى است.

4) بله چند سال قبل مدرسه‏اى توسط آية‏الله حاج شيخ ابوالفضل خوانسارى امام جمعه اراك تاسيس شده‏كه در تاريخ نگارش اين سطور به طور موقت در اجاره آموزش و پرورش اراك است.

5) نامداران اراك، ص 91.

6) نامداران اراك، ص 90.

7) تاريخ اراك.

8) مرحوم‏آقاى‏صدرا اواخر عمرشان درتهران‏بودند ودرجلسات مذهبى‏سخنرانيهاى‏جالب‏ومؤثرى‏داشتند.

9) سيماى‏اراك، ج‏4، ص 322.

10) كتاب خاندان محسنى اراكى، ص 14.

11) همان، ص 15.

12) همان، ص 16.

13) در مفاتيح الجنان محدث قمى در بخش تعقيبات نماز صبح داستانى مربوط به همين سيد محمد كه‏حكايت از جلالت قدر او دارد از درالسلام حاجى نورى نقل شده است. مراجعه شود.

14) همان، ص 20.

15) همان، ص 24 و سيماى اراك، ج‏4، ص 238.