يادنامه آية الله العظمى اراكى

رضا استادی

- ۴ -


4- آية الله العظمى حائرى در اراك

آية‏الله‏العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى‏رحمه الله

پدر ايشان محمدجعفر نام داشته و مردى پاكدل و مسلمان باايمانى بوده است.كسب او ظاهرا كرباس فروشى و نيز گوسفند فروشى بوده است.

مرحوم آية‏الله حاج شيخ مرتضى حائرى فرزند آن بزرگوار مى‏نويسد: پدرم‏مى‏فرمود براى پدرم از مادرم فرزندى به وجود نمى‏آمد و او براى فرزنددار شدن بازنهايى ازدواج موقت مى‏كرده است روزى به منزل همسر موقت‏خود مى‏رود تانماز فريضه خود را انجام دهد آن زن براى اينكه خانه را براى شوهر خود خلوت‏كند دختر يتيمى را كه از شوهر متوفاى خود داشته از خانه بيرون مى‏فرستد هوا هم‏سرد بوده و آن دختر مى‏لرزيده و مى‏گفته: مادر من در اين هواى سرد به كجا بروم‏و مادر او را به عناوينى راضى مى‏كرده كه بيرون برود.

اين منظره مرحوم محمدجعفر جد ما را بسيار ناراحت مى‏كند و پس از اداى‏فريضه از خانه آن زن بيرون مى‏آيد و مدت او را مى‏بخشد و مهر او را مى‏پردازد و باخداوند به اين مضمون مناجات مى‏كند كه:

خدايا من ديگر براى پيدا كردن فرزند ازدواج نمى‏كنم كه احيانا طفل يتيم به‏خاطر من آزرده گردد تو اگر بخواهى قدرت دارى كه از همان همسر دائم من كه تاكنون فرزند نياورده به من فرزند بدهى و اگر نخواهى خود دانى، خدايا امر موكول به‏تو است مى‏خواهى از همان همسر اول فرزند بده مى‏خواهى نده. پس از اين جريان‏مادر مرحوم والد به آن مرحوم، باردار مى‏شود و خداى متعال همين يك فرزند را به‏ايشان عطا مى‏كند و نه پيش از ايشان و نه بعد از ايشان ديگر باردار نمى‏شود و از اين‏جهت ما نه عمو داشته‏ايم و نه عمه. (1)

آية‏الله‏العظمى اراكى در اين مورد لطيفه‏اى نقل مى‏فرمودند: خود آقاى حاج‏شيخ عبدالكريم مى‏فرمود وقتى كه من بچه بودم به مقتضاى بچگى بعضى حركات‏از من سر مى‏زد مادرم مى‏گفت: بچه‏اى‏كه به‏زور از خدا بگيرى بهتر ازاين نمى‏شود. (2)

محل تولد مرحوم حاج شيخ قريه مهرجرد، از توابع ميبد اردكان يزد است اماتاريخ تولد ايشان دقيقا معلوم نيست 1276 تا 1280 گفته شده است كه شايد همان‏حدود 1280 صحيح باشد.

مرحوم آقا ميرابوجعفر شوهرخاله مرحوم حاج شيخ در يكى از سفرهايى كه‏به مهرجرد مى‏آيد نامه‏اى به ايشان مى‏دهد و حس مى‏كند كه او استعداد علمى غيرمتعارفى دارد از اين رو مى‏گويد اين طفل بايد درس بخواند استعدادش در اين‏روستا ضايع خواهد شد و ايشان را با خود به اردكان مى‏برد و در آنجا على‏الظاهر درمكتب، نصاب و صرف مى‏خوانده است و پنجشنبه‏ها براى ديدار پدر و مادر به‏مهرجرد مى‏رفته است.

و چون اين ميرابوجعفر اين خدمت را به حاج شيخ كرده بوده، هميشه‏مرحوم حاج شيخ خود را وامدار او مى‏دانسته است.

آية‏الله حاج شيخ مرتضى حائرى مى‏نويسد: دختر ميرابوجعفر در مشهدمقدس بود به محض اينكه پسر او فوت شد مرحوم والد كسى را به مشهد فرستادندو آن دخترخاله پيرزن و عابده و زاهده را به منزل آوردند و به اهل خانه مى‏گفتند كه‏اگر من قدرت داشتم و آفتابه مستراح دختر خاله را خودم برايش پر مى‏كردم حق‏پدرش را ادا نكرده بودم، افسوس كه پيرم و قدرت ندارم شماها كاملا مراقب آن‏علويه محترمه باشيد. (3)

آن مرحوم مقدمات و ادبيات را در اردكان و شهر يزد مى‏خواند و سپس براى‏ادامه تحصيل به كربلا مشرف مى‏شود.

آية‏الله حاج شيخ مرتضى حائرى مى‏فرموده‏اند: شنيده‏ام كه ايشان هجده‏ساله بودند كه با مادرشان به كربلا رفتند و دو سال هم در كربلا در زمان فاضل‏اردكانى اقامت كرده‏اند و شرح لمعه و قوانين را در كربلا خوانده‏اند و بعد به صلاح‏ديد و امر و سفارش مرحوم فاضل اردكانى (4) به سامرا مشرف شده‏اند فاضل اردكانى‏براى مرحوم ميرزاى شيرازى نامه‏اى مى‏نويسند و ايشان بعد از خواندن نامه،اظهار مى‏كند كه من طبق اين نامه به شما اخلاص پيدا كردم و ماه رمضان را بامادرتان مهمان ما باشيد و در همين منزل به سر بريد پس از ماه رمضان براى شماحجره‏اى در مدرسه آماده مى‏كنم و اما مادر شما در اندرونى ما باشد تا وقتى كه‏عيال بگيريد. (5)

به اين ترتيب خداوند منان توسط ميرابوجعفر و سپس فاضل اردكانى‏و سپس ميرزاى شيرازى مقدمات كامل شدن حاج شيخ را فراهم مى‏سازد تا درآينده خدمتى مانند تاسيس حوزه علميه قم را انجام دهد.

مرحوم حاج شيخ در سامرا كه مركز علمى آن روز بوده در محضر اساتيدى‏بزرگ به تكميل دروس خود پرداخت. استادان او در سامرا به اين شرح است:

1. مرحوم ميرزا شيرازى بزرگ.

2. مرحوم آقا ميرزا محمدتقى شيرازى (ميرزاى دوم يا ميرزاى كوچك)

3. مرحوم آقا ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى.

4. مرحوم حاج شيخ فضل‏الله نورى.

5. آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى رضوان‏الله تعالى عليهم.

عمده تلمذ مرحوم آقاى حاج شيخ نزد اين استاد بوده و اين استاد هم درميان شاگردانش به آن مرحوم عنايتى مخصوص داشته است.

خود ايشان مى‏فرموده: ما عده‏اى در اطراف مرحوم آقا سيدمحمد فشاركى‏بوديم ولى يك عنايت مخصوصى به خصوص به من داشت.

مرحوم آقاى حاج شيخ هم به اين استاد خيلى عنايت داشته و به همين‏جهت‏بعد از رحلت ميرزاى شيرازى تا زمانى كه سيدمحمد فشاركى در سامرا بودايشان در سامرا ماند و پس از چند ماه كه ايشان به نجف اشرف هجرت كرد مرحوم‏آقاى حائرى هم نيز به نجف مشرف شد و در نجف هم علاوه بر درس آقاى آخوندخراسانى ملازم درس مرحوم فشاركى بود و پس از فوت مرحوم فشاركى (1316)سفر اول ايشان به اراك واقع شد.

در سال 1313 مرحوم حاج ميرزا محمود پسر مرحوم حاج آقا محسن اراكى،مرحوم حاج شيخ را به مكه مى‏برد كه در اين سال مرحوم حاج‏آقا مصطفى پسرديگر مرحوم حاج آقا محسن هم مشرف بوده است و در سال 1316 به اصرار همان‏حاج ميرزامحمود، مرحوم حاج شيخ به اراك مى‏آيند و تا سال 1324 يعنى هشت‏سال در اراك مشغول تدريس و افادات بوده‏اند و داستانهاى بين ايشان و مرحوم‏حاج آقا محسن عراقى نيز مربوط به اين دوره از اقامت ايشان در اراك است و يكى‏از شاگردان اين دوره هشت‏ساله او، مرحوم شيخ جعفر شيثى استاد آية‏الله‏العظمى‏اراكى است، و در سال 1324 به نجف مراجعت مى‏كنند.

در آغاز داستان مشروطه در نجف بوده‏اند و براى دور شدن از نزاع مشروطه‏و استبداد با رفيق شفيق خود مرحوم حاج شيخ محمدرضا اصفهانى صاحب‏وقاية‏الاذهان به كربلا مهاجرت مى‏نمايند و در آنجا با ايشان و برخى علماى طرازاول مباحثه كمپانى داشته‏اند.

در اين دوران اقامت در كربلا كه تا سال 1332 به طول انجاميد مرحوم حاج‏شيخ مايملك پدرى خود را در يزد مى‏فروشند و در كربلا خانه مى‏خرند و قصدتوطن مى‏نمايند و به تدريس مى‏پردازند.

مرحوم حاج شيخ فوق‏العاده به كربلا علاقه داشتند و نقل شده كه در اواخرعمر هم مى‏فرمودند من آرزو دارم كه باز به كربلا بروم و به طور مزاح مى‏گفتند آرزوبر جوانان عيب نيست. و به عنوان اشتياق مى‏فرمودند: افسوس كه ديگر نمى‏توانم‏به كربلا بروم با اين بارى كه از امور مادى و معنوى مردم بر دوش من است.

و در كربلا در آغاز هجرت از ايران به كربلا و يا در هجرت از نجف به كربلاداستانى پيش آمد، كه در بخش مصاحبه‏هاى اين كتاب ياد خواهد شد.

آية‏الله حاج شيخ مرتضى حائرى مى‏نويسند: دو خواب ديده شده كه دلالت‏مى‏كند بر اينكه روح معظم‏له بعد از وفات به كربلا سوق داده شده است. (6)

در سال 1332 مرحوم حاج آقا اسماعيل فرزند ديگر حاج آقا محسن (ظاهرابعد از فوت همسر دوم حاج شيخ) ايشان را به اراك مى‏برد و اين بار كه اقامت‏مرحوم حاج شيخ تا سال 1340 يعنى سال هجرت به قم و تاسيس حوزه علميه‏طول مى‏كشد اراك به صورت حوزه علميه در مى‏آيد و از اطراف و اكناف طالبان‏علم به آنجا جذب تا از درس مرحوم حاج شيخ و يا از حوزه اراك استفاده نمايند.

از شاگردان اراك ايشان و نيز محصلان حوزه اراك گرچه هنوز به درس ايشان‏نرسيده بودند اما با ايشان به قم هجرت كردند چند نفرى را مى‏شناسيم كه تعدادى‏از آنها از اعاظم علما و فقها، كه در بخش پنجم آمده، مى‏باشند.

پى‏نوشتها:

1) آية‏الله مؤسس، ص 16.

2) همان، ص 17.

3) همان، ص 21.

4) متوفاى 1302 يا 1305.

5) آية‏الله مؤسس، ص 23 و 29.

6) همان، ص 28. خوابها در بخشهاى آينده نقل خواهد شد.

5- مهاجرين از اراك

1- مرحوم آية‏الله‏العظمى اراكى رحمة‏الله‏عليه كه اين كتاب در شرح حال و تكريم‏آن بزرگوار در دست تنظيم و نگارش است. شايد بتوان گفت هيچ يك از شاگردان‏مرحوم حاج شيخ از نظر طول زمان به اندازه ايشان از مرحوم حاج شيخ استفاده‏نكرده‏اند زيرا از آغاز ورود مرحوم حاج شيخ به اراك (1332) تا زمان رحلت ايشان(1355) يعنى بيست و سه سال نزد ايشان تلمذ و استفاده و استفاضه كرده است.

2- آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى رحمة‏الله‏عليه. همان‏مرجع عظيم‏الشان تقليد كه مدت سى و پنج‏سال در مقام زعامت و مرجعيت‏شيعه‏بود و در سال 1414ه .ق به رحمت ايزدى پيوست و در حرم حضرت معصومه‏عليه السلام‏كنار قبر استادش مرحوم حائرى به خاك سپرده شد.

آية‏الله‏العظمى اراكى‏رحمه الله در سوگ ايشان پيامى (1) دادند كه حاكى از عظمت‏مقام علمى و تقوايى آن بزرگوار است.

و نيز مقام معظم رهبرى دامت‏بركاته پيام تسليتى به اين شرح دادند:

بسم‏الله الرحمن الرحيم انا لله و انا اليه راجعون با تاسف و اندوه فراوان خبر مصيبت‏بار فقدانى بزرگ و جبران‏ناپذيررا دريافت كردم. عالم بزرگ، فقيه نام‏آور، مرجع تقليد عظيم‏الشان،عبد صالح وتقى نقى زكى،آيت‏الله‏العظمى آقاى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى قدس‏الله نفسه و اعلى‏الله مقامه، دار فانى را وفاع كردندو پس از عمرى مشحون از حسنات با نامه عملى سرشار از خيرات‏و مبرات، دعوت معبود را لبيك گفته به پيشگاه محاسبه الهى شتافتند.

اينجانب با قلبى متالم و با تضرع و ابتهال از حضرت حق جلت‏عظمته مسالت مى‏كنم كه اين ميهمان نيكوكار و مطيع را با «سلام قولامن رب رحيم‏» استقبال و ضيافت فرموده به مرتبه والاى لقاءالله نايل‏فرمايد وبهترين پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد. اين شخصيت‏والاى كهنسال، در ميان مراجع عظام تقليد، يكى از موفق‏ترين‏و سعادتمندترين‏ها بودند.

سى و دو سال مرجع تقليد، حدود هفتادسال مدرس حوزه علميه‏قم و حدود هشتادوپنج‏سال سرگرم فراگرفتن و آموختن فقه آل محمدعليهم‏السلام بودند.

اولين مدرسه علوم دينى به سبك جديد را ايشان در قم تاسيس‏نمودند. اولين مؤسسه بزرگ قرآنى را ايشان در قم بنيان نهادند. اولين‏فهرست‏بزرگ فقهى و حديثى با استفاده از دانش و اختراعات جديدبشرى را ايشان پديد آوردند. صدها مدرسه و مسجد و مؤسسه تبليغ‏دين در سراسر كشور و در كشورهاى ديگر بنياد كردند، هزاران شاگردرا از فقه پخته و عميق خود بهره‏مند ساختند، بسيارى آراء و نظرات‏فقهى كه حاكى از روشن‏بينى و ذهن نوگراى ايشان بود ارائه كردندو بالاتر از همه با منش و رفتار پرهيزكارانه و با طهارت و تقوايى كه‏مى‏توانست‏براى علما و فقها، الگويى زنده و ملموس باشد، عمرى‏پربركت را به نزاهت كامل گذرانيدند.

آن بزرگوار يكى از اسطوانه‏هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى‏ايران بشمار مى‏آيد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگين‏سالهاى تبعيد امام خمينى -قدس سره- مواردى پيش آمد كه صداى‏اين مرد بزرگ تنها صداى تهديدكننده‏اى بود كه از حوزه علميه قم‏برخاست و به نهضت‏شور و توان بخشيد. پس از پيروزى انقلاب‏همواره در قضاياى عمومى كشور حضورى بارز و پشتيبانى صريح ازنظام جمهورى اسلامى و از مقام منيع رهبرى و شخص شخيص امام‏راحل قدس‏الله نفسه الزكيه داشت و مورد تكريم واحترام بليغ آن‏حضرت بود. فقدان اين بقية‏السلف اعاظم و اين ملجا و مرجع مؤمنان‏ثلمه‏اى بزرگ و ضايعه‏اى جبران‏ناپذير است.

اينجانب مصيبت اين فقدان تاسف‏بار را به پيشگاه حضرت‏بقية‏الله‏الاعظم ارواحنا فداه و به علماى عظام و مراجع تقليدو حوزه‏هاى علميه و به عموم شيعيان و علاقه‏مندان و مقلدان ايشان‏و به خصوص به بيت‏شريف و منيع و آقازادگان محترم ايشان تسليت‏مى‏گويم و در اين شب جمعه و شب رحمت لطف و تفضل و غفران‏الهى را براى ايشان مسالت مى‏نمايم.

سيد على خامنه‏اى

24 جمادى‏الثانى 1414

برابر با 18 آذرماه 1372

3- آية‏الله‏العظمى حاج سيدروح‏الله خمينى (امام راحل رضوان‏الله تعالى‏عليه) بزرگ مرجع تقليد شيعيان جهان و بنيانگزار جمهورى اسلامى ايران و به تعبيرآية‏الله‏العظمى اراكى «مجددالمذهب‏» قرن حاضر كه در تاريخ 14 خرداد1368شمسى به رحمت الهى پيوست و در ميان آه و اشك ميليونها انسان مؤمن دربهشت‏زهرا در جوار شهيدان راه اسلام رضوان‏الله تعالى عليهم به خاك سپرده شد.

چون شرح حال امام راحل به طور مبسوط نوشته و چاپ شده است، دراينجا به همين مقدار اكتفا شد.

4- آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدتقى خوانسارى رضوان‏الله تعالى عليه ازمراجع تقليد مشهور بعد از آية‏الله‏العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى كه شرح‏حال ايشان را در بخش هم‏مباحثه‏هاى مرحوم آية‏الله‏العظمى اراكى مى‏آوريم.

5- آية‏الله‏العظمى حاج سيداحمد خوانسارى رضوان‏الله تعالى عليه ازمراجع تقليد مشهور بعد از آية‏الله‏العظمى بروجردى. كه شرح حال ايشان را نيز دربخش هم مباحثه‏هاى مرحوم آية‏الله‏العظمى اراكى مى‏آوريم.

6- آية‏الله حاج شيخ اسماعيل جاپلقى رحمة‏الله عليه كه شرح‏حال ايشان رانيز در بخش هم مباحثه‏هاى مرحوم آية‏الله‏العظمى اراكى مى‏آوريم.

7- آية‏الله حاج آقا حسن فريد اراكى فرزند آية‏الله حاج آقا مصطفى اراكى‏فرزند آية‏الله حاج آقا محسن اراكى‏رحمه الله.

وى در سال 1319ه .ق (2) متولد، و تحصيلات ابتدايى خود را در اراك تمام‏كرد و سپس براى استفاده از حوزه درس مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى به قم آمد و ازمحضر اين استاد بزرگ حداكثر بهره‏بردارى را نمود و همانطور كه در شرح حال‏آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى آمده، اين دو بزرگوار در دوران‏تحصيل هم‏مباحثه بوده‏اند.

مرحوم حاج آقا حسن فريد حدود سال 1350ق به اراك برگشتند و تقريباسى سال در آنجا به بحثهاى علمى و تدريس اشتغال داشتند تا اينكه در حدود سال‏1380 (3) دوباره به حوزه علميه قم مراجعت و حوزه درسى تشكيل دادند و تا سال‏آخر عمرشان دراين حوزمقدسه به بحثهاى علمى اشتغال داشتند.

كسانى كه با حوزه درس و مجالس بحثى ايشان آشنايى داشته‏اند به خوبى‏مى‏دانند كه در سالهاى 1380 تا 1390 يكى از پر استفاده‏ترين درسهاى خارج حوزه‏علميه قم درس ايشان بود آن بزرگوار به بحثهاى علمى عشق مى‏ورزيد و كمتر ديده‏مى‏شد كه در مجلسى باشد و به بحث علمى مشغول نباشد و همچنين اهل علم‏و محصلين علوم دينى، و به خصوص كسانى را كه تشخيص مى‏داد كه استعدادترقى علمى دارند خيلى تشويق مى‏كرد و در مواقع مناسب آنان را به جديت در راه‏تحصيل سفارش مى‏نمود.

آن مرحوم علاوه بر فقه و اصول درس اخلاق هم داشت و بسيارى از فضلا ازجلسات اخلاق او نيز مستفيض مى‏شدند.

از ايشان فقط يادداشتهاى متفرقه‏اى در دست‏بود كه به نام تفسير سوره حمدتوسط اينجانب كه از شاگردان ايشان محسوب مى‏شدم تنظيم و چاپ شده است.

آن مرحوم كتابخانه‏اى نفيس شامل نسخه‏هاى چاپى و خطى داشت كه طبق‏وصيت ايشان نسخه‏هاى چاپى به كتابخانه مسجد اعظم قم و نسخه‏هاى خطى به‏كتابخانه آستان قدس رضوى اهدا شد.

اين استاد بزرگ و فقيه مكتب اهل‏بيت در سال 1391 (4) از دنيا رفت و جنازه‏ايشان به نجف اشرف منتقل و در مقبره پدرشان در وادى‏السلام به خاك سپرده شدرحمة‏الله عليه و رضوانه.

8- آية‏الله آقا ميرزا محمدعلى اديب تهرانى فرزند حاج ميرزامحمدتقى‏حكيم باشى در 1302 در تهران متولد، و در يست‏سالگى نزد ميرزاآقا كوچك و آقاشيخ بزرگ ساوجى كه هردو از علما و مدرسان تهران بودند به تحصيل علوم ادبى‏پرداخت و نيز از درس آقا شيخ عبدالحسين رشتى هم استفاده كرده است.

وى در اراك و قم از محضر درس آية‏الله‏العظمى حائرى بهره‏برده و از اساتيدبه نام ادبيات آن دوره بوده و نيز فقه و اصول تدريس مى‏كرده است در سال 1363ق‏به تهران رفت و در آنجا به كارهاى علمى و انجام وظايف خود اشتغال داشت و درسال 1369ق به رحمت ايزدى پيوست و در قبرستان نو قم (قبرستان حاج شيخ) دريكى از مقبره‏ها به خاك سپرده شد.

از آثار او حاشيه بر مغنى‏اللبيب و كتاب ديگر در علم صرف به نام‏صراف‏الصرف است كه در كتاب آيينه دانشوران و گنجينه دانشمندان (اين شرح‏حال هم از همين دو كتاب اخذ شد) ياد شده است.

9- آية‏الله حاج ميرزاابوالفضل زاهدى در سال 1308 يا 1309 در قم متولدشده. پدرش حاج ملا محمود واعظ، و مادرش منسوب به سادات رضوى و از اولادحاج سيدعبدالباقى رضوى كه از خدام آستانه حضرت معصومه(س) بوده است.

مقدمات و دروس سطح را در قم نزد ميرزا سيدمحمد برقعى فرزند حاج‏سيدعبدالله قمى، و نيز حدود ده سال از درس آية‏الله حاج شيخ ابوالقاسم كبيراستفاده نموده است، در سال 1336 و 1339 دوبار به اراك رفته و دو سالى ازمحضر آية‏الله‏العظمى حائرى بهره برده و سپس با تاسيس حوزه علميه قم به قم آمده‏و به استفاده خود از درس استاد ادامه داده است.

مرحوم آية‏الله زاهدى فلسفه را نيز نزد ميرزا على‏اكبر يزدى (5) خوانده است.

او بعد از رحلت مرحوم حائرى به تهران رفته و تا سال 1368 در مسجدجامع تهران مشغول انجام وظيفه بوده و سپس به قم مراجعت و به تدريس فقه‏و اصول و تفسير قرآن مجيد پرداخته، و اين اواخر به حاج ميرزا ابوالفضل مفسرمعروف شده بود.

تاليفات سودمندى دارد كه قسمتى از آنها چاپ شده است:

رسالة فى‏الشرط و اثاره.

رساله فى قاعدة لاضرر.

منطق‏الحسين‏عليه السلام

مقصدالحسين‏عليه السلام

و چند كتاب و رساله ديگر.

10- آية‏الله آقا ميرزاهدايت‏الله گلپايگانى فرزند آقا محمدجواد گلپايگانى در1318ق يا 1308ق در گلپايگان متولد شده، نياكان وى بيشتر اهل علم و صاحب‏تاليف بوده‏اند او در اراك و قم از محضر درس مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى استفاده‏كرده و در سال 1350ق به گلپايگان مراجعت و به تدريس و ترويج دين اشتغال‏داشته است در سال 1367ق به تهران هجرت كرده و تا سال وفات (1395) در آنجامشغول افاده و افاضه بوده است.

11- آية‏الله آقا ميرسيدمحمد فرزند حاج ميرزا نورالدين صدرالعلما سبطمرحوم ميرزاى قمى صاحب قوانين.

وى در سال 1302 در قم متولد شده و همانجا ادبيات را فرا گرفته و از درس‏مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب قمى و حاج شيخ مهدى پايين شهرى و ديگران‏استفاده و در سال 1339 به اراك رفته و در آنجا و سپس در قم از محضر درس‏آية‏الله‏العظمى حائرى استفاضه مى‏كرده است.

در سال 1372ق چند روز بعد از رحلت آية‏الله‏العظمى حجت كوهكمرى ازدنيا رفت و در ايوان طلاى حضرت معصومه‏عليها السلام به خاك سپرده شد.

12- آية‏الله ميرزاعبدالحسين صاحب‏الدارى بروجردى در سال 1308ق دربروجرد متولد و در اراك نزد آية‏الله حاج آقا نورالدين اراكى و آخوند ملا على عراقى‏درس خوانده و از محضر آية‏الله‏العظمى حائرى در اراك و قم بهره برده است. از سال‏1349 كه كتابخانه مدرسه فيضيه توسط مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى تاسيس شدسرپرستى آن با آقاى صاحب‏الدارى بود و اين سرپرستى تا پايان عمر ايشان ادامه‏داشت و نيز در زمان مرحوم حائرى سرپرستى بيشتر مدارس حوزه علميه قم باايشان بود.

وى در سال 1377 به رحمت الهى پيوست.

13- آية‏الله آقا ريحان‏الله نخعى گلپايگانى متولد 1318ق فرزند آية‏الله آخوندملا زين‏العابدين مجتهد گلپايگانى پس از خواندن مقدمات در سال 1338 به اراك‏رفت و از درس حاج ميرزامحمدعلى‏خان، و ميرزا ابوالحسن عراقى و ديگران‏استفاده كرد و در سال 1340 كه آية‏الله‏العظمى حائرى به قم هجرت كرد ايشان هم‏به قم آمد و تا پايان عمر مرحوم آية‏الله حائرى (1355ق) از درس ايشان بهره برد.و در حدود سال 1360 به نجف مشرف شد و پس از چند سال دوباره به قم آمد و ازموقع ورود آية‏الله‏العظمى بروجردى به قم از درس ايشان بهره‏مند بود و خود فقه‏و اصول تدريس مى‏كرد.

در اواخر عمر آية‏الله‏العظمى بروجردى به امر ايشان به تهران رفت تا در آنجاانجام وظيفه كند. تاليفات ايشان در كتابخانه عمومى آية‏الله‏العظمى گلپايگانى در قم‏نگاهدارى مى‏شود.

لقب نخعى به خاطر آن است كه از دودمان مالك اشتر نخعى مى‏باشند.

14- آية‏الله حاج سيداحمد لواسانى در سال 1313ق در نجف به دنيا آمدمقدمات و سطوح را نزد آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدتقى خوانسارى‏و آية‏الله‏العظمى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى خواند در سال 1339ق به ايران‏مهاجرت و در سال 1340 به اراك رفت و در ماه رمضان 1341 به قم آمد و تا پايان‏عمر مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى از درس ايشان استفاده كرد. در سال 1357 يعنى‏دو سال پس از رحلت مرحوم حائرى به نجف رفت و از درس مرحوم آية‏الله‏العظمى‏حاج شيخ‏محمدحسين اصفهانى استفاده كرد و در سال 1366 به ايران مراجعت‏و در تهران اقامت گزيد و در مدرسه محمديه بازار به تدريس مشغول بود.

در خلال اين سالها چندين سال از طرف آية‏الله‏العظمى بروجردى چندين ماه‏از سال را در مدينه طيبه اقامت و سرپرستى شيعيان آن سامان را به عهده داشت‏و در فصل حج نيز به امور حجاج رسيدگى مى‏كرد.

در سال 1384 از دنيا رفت و در قم پس از اينكه امام خمينى رضوان‏الله‏تعالى‏عليه بر پيكر او نماز خواند (6) در حرم حضرت معصومه سلام‏الله‏عليها نزديك قبراستادش مرحوم حائرى به خاك سپرده شد.

15- آية‏الله حاج شيخ محمدبن ملامحمدعلى جاپلقى در سال 1313ق دراليگودرز متولد و مقدمات را نزد والدش كه از علماى بزرگ جاپلق بود خواند و ازآنجا به اراك رفت و مورد توجه خاص آية‏الله حاج آقا نورالدين عراقى قرار گرفت‏و پس از ورود آية‏الله‏العظمى حائرى به اراك به ايشان پيوست و از ملازمين آن‏مرحوم شد و در خدمت وى به قم مهاجرت نمود و تا آخر عمر مرحوم حائرى‏مشغول انجام وظيفه بود. در سال 1373 از دنيا رفت و در حرم مطهر حضرت‏معصومه سلام‏الله‏عليها به خاك سپرده شد.

آقايان حاج شيخ محمدتقى و حاج شيخ جواد و حاج آقا فخر مصدرالامورى‏كه در قم و تهران هستند فرزندان آن مرحوم مى‏باشند.

16- آية‏الله حاج شيخ‏حسن فريد گلپايگانى فرزند حاج ملامحمدمهدى‏گلپايگانى متولد 1319. مقدمات را در گلپايگان خوانده و سال 1336 به اراك رفته‏و سطوح را در آنجا به پايان برده و در سال 1340 كه حوزه اراك به قم منتقل شد به‏قم هجرت‏نموده تا سال‏1345 فقه و اصول را از درس مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى‏و فلسفه را از درس مرحوم ميرزا على‏اكبر حكيم يزدى استفاده مى‏كرد در سال‏1346 به نجف‏اشرف مشرف و از محضر آيات عظام نائينى، عراقى، سيدابوالحسن‏اصفهانى رحمة‏الله‏عليهم بهره برد و سپس به قم بازگشت و تا سال 1365 در قم‏مشغول كارهاى علمى بود و در اين سال به تهران رفت و در آنجا اقامت گزيد.

وى تاليفات چاپ شده متعددى دارد:

1- تعليقه بر فوائد وحيد بهبهانى ملاحظات‏الفريد.

2- رساله استدلالى در خمس.

3- قانون اساسى اسلام.

4- ارمغان فريد.

5- راه بزرگوارى ل روش بزرگوارى

6- دشمنى خويشاوندان ل عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيدعليه السلام.

7- ترجمه مفتاح باب‏الابواب يا تاريخ باب و بهاء كه يكى از بهترين تاليفات‏در اين موضوع است.

17- آية‏الله حاج سيدمحمدبن حاج ميرزا هدايت‏الله حائرى گلپايگانى درسال 1322 متولد و پس از خواندن ادبيات به اراك آمد و پس از انتقال حوزه به قم‏ايشان هم به‏قم هجرت وچهارسال از محضر درس حاج سيدمحمدتقى خوانسارى،آقا ميرزاسيدعلى يثربى و ديگران استفاده و سپس به نجف مشرف شد و در سال‏1353 به‏گلپايگان‏برگشت وازسال‏1373 درتهران‏اقامت‏وبه‏بحث‏وتدريس پرداخت.

18- آية‏الله حاج سيدكاظم موسوى گلپايگانى متولد 1324ق. در سال‏1337يا 1338 براى تحصيل به اراك آمد و نزد حاج ملا عبدالحميد و حاج آقاعباس مدرس (7) ادبيات و مقدمات را خواند و بعد از تاسيس حوزه قم به قم آمد اماهمان سال به اصفهان رفت و سطوح را نزد آية‏الله حاج سيدمحمدصادق اصفهانى‏و آية‏الله آقا سيدمحمد نجف‏آبادى و آية‏الله آقا سيدعلى نجف‏آبادى خواند و درسال 1343 يا 1344 به قم مراجعت و مدت هفت‏يا هشت‏سال از درس‏آية‏الله‏العظمى حائرى و آية‏الله رفيعى و آية‏الله يثربى استفاده كرد و خود از مدرسان‏سطح به شمار مى‏رفت و سپس به اراك هجرت و تا سال 1382 در اراك بود در اين‏سال به تهران آمد و در آنجا مشغول تدريس و بحث و انجام وظايف شد.

19- آية‏الله حاج ميرزاخليل كمره‏اى متولد سال 1317ق در كمره. درهمانجا نزد آخوند ملامحمد بيدهندى و پس از فوت او در سال 1337 نزد حاج‏سيد على‏اكبر بيدهندى و آقا سيداحمد جاده‏اى حدود يك سال درس خواندو سپس به اراك آمد و سطح، فقه و اصول را نزد مرحوم حاج شيخ عبدالغنى (8) و مرحوم حاج شيخ عباس ادريس‏آبادى خواند و در سال 1340 در درس‏آية‏الله‏العظمى حائرى شركت و سپس به قم آمد و تا سال 1354 از محضر درس‏آية‏الله حائرى و آية‏الله يثربى و حاج ميرزاعلى‏اكبر يزدى حكيم استفاده نمود و درسال 1354 به تهران رفت و تا پايان عمر در آنجا اقامت داشت.

وى تاليفات فراوان و سودمندى دارد كه يكى از معروف‏ترين آنها كتاب‏چندين جلدى عنصر شجاعت درباره حضرت امام حسين‏عليه السلام مى‏باشد.

20- آية‏الله حاج شيخ عباس طهرانى متولد 1309 در طهران. پس ازتحصيلات ابتدايى در طهران از درس سيدمحمد تنكابنى صاحب حاشيه رسائل‏شيخ انصارى و برخى از استادان ديگر استفاده كرد.

در سال 1337 به نجف اشرف مشرف شد و در محضر درس ميرزاى نائينى‏صاحب حاشيه مكاسب، و آقا ضياء عراقى صاحب مقالات و شيخ اسماعيل‏محلاتى صاحب انوارالعلم و المعرفه حاضر شد.

در سال 1339به ايران مراجعت و به اراك رفت تا از درس حاج شيخ‏عبدالكريم حائرى استفاده كند.

در سال 1340 كه استادش به قم هجرت كرد ايشان هم به قم آمد و تا سال‏1355 كه استاد حيات داشت از درس او بهره برد.

وى از زمان حيات استاد به تدريس درسهاى سطح اشتغال داشت از حدودسال 1370 تا پايان عمر روزهاى جمعه در كتابخانه مدرسه حجتيه قم جلسه درس‏اخلاق و عقايد و دعاى ندبه داشت و چون اين جلسات از معنويت‏خاصى‏برخوردار بود طلاب و فضلا با عشق و علاقه در آن شركت مى‏كردند و خود ايشان‏هم به اين جلسات بسيار اهميت مى‏داد و حتى با حال كسالت و كهولت‏سن اين‏جلسه را تعطيل نمى‏كرد.

سالهاى متمادى در يكى از مساجد پايين شهر قم و در سالهاى اخير عمرشان‏در مسجد مدرسه حقانى اقامه جماعت مى‏كرد و ارادتمندان خاص ايشان‏و ديگران از آن جماعت‏بهره‏مند مى‏شدند.

ايشان طبع شعر داشت و تخلصش (منزوى) بود ديوان اشعار او در سال‏1373ش در دويست صفحه در قم چاپ شده است.

و كتاب ديگر ايشان مجموعه‏اى است‏سودمند به نام دين و وجدان كه به‏قطع وزيرى مكرر چاپ شده است.

مرحوم حاج شيخ عباس طهرانى در سال 1385ق از دنيا رفت و در حرم‏حضرت معصومه‏عليها السلام نزديك قبر مرحوم آية‏الله‏العظمى حائرى به خاك سپرده شد.

اين بود شرح حال چند نفر از كسانى كه با مرحوم حاج شيخ از اراك به قم‏آمدند. (9)

پى‏نوشتها:

1) در بخش پيامها نقل خواهد شد.

2) در گنجينه دانشمندان: 1315 در نجف اشرف و در نامداران اراك‏1316 ضبط شده است.

3) در گنجينه دانشمندان: 1375.

4) در نامداران اراك 1388 و در گنجينه 1390 ياد شده كه ظاهرا هر دو اشتباه است.

5) ايشان، معروفترين استاد فلسفه در حوزه علميه قم، در آن دوره بوده‏اند.

6) اين طور به خاطر دارم «والعصمة لمن عصمه‏الله‏».

7) هردو، قبلا ياد شدند.

8) شايد ايشان هم از علماى اراك، پيش از ورود حاج شيخ عبدالكريم به اراك باشد.

9) علمايى كه قبلا در قم بودند، در بخش بعد مى‏خوانيد.