زبان خوراكيها جلد اول

دكتر غياث الدين جزايرى

- ۱۳ -


اسم من ((بادام زمينى )) است !

اسم من بادام زمينى است ، ولى عده اى به من پسته ى شام مى گويند، زادگاه اوليه ى من برزيل است ، ولى امروزه در بسيارى از كشورها از جمله ايران مى رويم و از روغن من كه بنام روغن ((آراشيد)) معروف است ، در طباخى و صنعت استفاده مى كنند. نبايد مرا با پسته ى زمينى كه نام ديگرش ‍ ((مشك زمينى )) است اشتباه كرد.
بوته ى من دو نوع گل دارد، يكى گل هاى بزرگ و زرد رنگ كه نازا مى باشند. دوم گلهاى كوچك كه روى ساقه خوابيده ، و پس از آنكه عمل آميزش در آن انجام گرفت ، در خاك فرو رفته و رشد مى نمايد، قسمت مورد استفاده من مغز من است كه داراى روغن ، مواد ازته ، ويتامين هاى ((آ. ب . او. د)) مى باشد. مقدار مواد فوق بر حسب آب و هوا در كشورها و مناطق مختلف فرق مى كند.
روغن ((آراشيد)) يكى از روغن هاى سبك و مرغوب است . مخصوصا اگر از انواعى گرفته شود كه پوست خارجى آنها نازك بوده و بخوبى جدا شوند. براى استخراج روغن از مغز من نه تنها بايستى پوست سخت خارجى آنرا گرفت ، بلكه بايستى پوسته ى نازك روى مغز و نطفه ى آنرا نيز برداشت تا عمل تصفيه به آسانى صورت گيرد. از روغن من در صنعت داروسازى براى تهيه ى روغن كافورى استفاده مى كنند.

من ((عناب )) هستم !

اسم من عناب است ، با فتح و ضم عين هر دو خوانده مى شوم . به من اون ناف - سنجد گرگان - آون نافدار - طبرخون - سيلانه - شيلانه - سيب كوهى - شيلانك نيز مى گويند. من در اكثر نقاط ايران مخصوصا سواحل درياى مازندران - خراسان - بلوچستان - بندرعباس و كرمان به عمل مى آيم . خاصيت غذايى من كم است ، ولى در عوض حرارت را فرو مى نشانم . خنك هستم . فشار خون را كم - سينه گلو و شكم را نرم مى كنم . خون را صاف كرده و خون پاك مى سازم ، من كمى نفاخ و دير هضم هستم و اگر مرا در گلاب خيسانده ميل نمايند هضم من آسانتر مى گردد. زياده روى در خوردن من سبب نفخ و بزرگ شدن شكم بوده و شهوت را كم و غرايز جنسى را ضعيف مى سازم ، خوردن ساييده من با هسته جهت زخم معده و ورم روده مفيد است . من از دوستان كبد و مثانه و كليه بوده آنها را زهكشى مى كنم . جوشانده ى من با عرق كاسنى يا سكنجبين براى امراض وبا و حصبه و مطبقه مفيد بوده و از فشار صفرا و خون مى كاهد، و فشار خون را كم مى كند. مقدار خوراك ميوه من تا پنجاه عدد است .
نوشدن پنج روز متوالى ، هر روز نيم ليتر آب جوشانده ى برگ من جهت دفع خارش بدن نافع است ، پاشيدن برگ خشك كوبيده من جهت درمان زخم هاى خورده اى - آكله و زخم هاى بد خيم مفيد است . خواه اين زخم ها در دهان باشد خواه در عضوى ديگر، و چون پوست درخت مرا ساييده به تنهايى يا مساوى وزن آن سفيداب مخلوط كرده و در داخل زخم هاى چركى پر كنند آنها را درمان كرده ، به فوريت التيام مى دهم ، خوردن خاك اره چوب من جهت درمان دل پيچه ، خارش و جرب مفيد است ، صمغ درخت من به تنهايى و يا با ادويه مناسب جهت امراض چشمى و با سركه جهت جوشهاى جلدى سودمند است ، جويدن برگ تازه ى من باعث بى حسى شدن ذائقه است و به اين جهت مى توان از آن قبل از خوردن داروهاى بد طعم استفاده نمود. ميوه من تب را پايين مى آورد.
كمپوت و مرباى كم شيرينى من بسيار خوش خوراك و مفيد است و كبد را اصلاح مى كند. و فشار خون را پايين مى آورد و بهمين جهت گفته اند:

 

اگر نشاندن خون از خواص عناب است   چرا هواى لبت خون من بجوش آرد

من ((سس )) هستم !

پزشكان سنتى ايران سرطان و جنون را با من معالجه مى كردند و در تحت شرايطى نتيجه مى گرفتند.
تشمع كبدى را هم مى توان بامن معالجه كرد.
اسم من ((سس )) بر وزن مس است . داراى انواع و اقسام كوچك و بزرگ سبز و قرمز مى باشم ، به نوع قرمز كوچك من در كتب قديم - ((افتيمون )) و ((دواء الجنون )) و به انواع ديگر من - كشوت - كشوث - كثوت - اجمول - حامول و پيچ شبدر مى گفتند و با شرايط اختصاصى القاب ديگرى دارم كه در اين سطور به آن اشاره خواهد شد.
من همان گياه انگلى هستم كه در باغچه ها و مزارع حتى كوه ها و بيابانها مانند نخ و ريسمان به دور بوته هاى گل و گياه و خار پيچيده و آنها را پژمرده و زرد كرده و شيره جان آنها را مى كشم . شما مرا آفت باغچه و مزارع مى دانيد ولى من دوست شما بوده ، و سخت ترين امراض شما را كه مهمترين آنها سرطان است درمان كرده ام . در سالهاى اخير عده اى با مطالعه ى كتب قديمى ، به خاصيت ضد سرطانى من پى برده و بدون توجه به شرايط اختصاصى و اتفاقى ، خود را كاشف داروى ضد سرطان معرفى كرده و جار و جنجال به راه انداخته و پس از ناكامى سكوت كرده اند. غافل از اينكه من داراى دو نوع خاصيت هستم . يكى خاصيت دايمى و ذاتى و ديگرى خاصيت اكتسابى و اتفاقى . منافع ذاتى من لينت مزاج زياد شدن ادرار و عرق و بالاخره خارج كردن سموم داخلى و اخلاط است ، ولى خواص اتفاقى من كه در حقيقت اكتسابى است هرگز ثابتى نبوده ، و متغير است و بستگى به گياه دارد كه من به دور آن تنيده و با قلابهاى مكنده ى خود عوامل مفيد و درمانى آنها را مكيده و بر منافع خود افزوده ام . مثلا وقتى كه من به دور انواع پونه و آويشن مى پيچم ((سس صعترى )) لقب گرفته ، براى قلب مخصوصا رماتيسم قلبى و امراض رماتيسمى مفيد مى شوم . و چنانچه به دور گياه سنبل الطيب پيچيده شوم ، اثر من در آرامش ‍ قلب به مراتب از جوهر سنبل الطيب هم زيادتر مى شود و به همين دلايل است كه خواص من اتفاقى است و بستگى به شانس و اقبال بيمار دارد و اگر يك كميسيون تحقيق مرا در روى گياهان دارويى مختلف امتحان كند وبا چشم باز در معالجه امراض به كار برد موضوعات اتفاقى به صورت حقيقت در مى آيد.
من داراى عوامل مسهلى - صمغى - مازويى بوده و خاكستر من داراى فسفر و پتاسيم زياد است . من بادشكن - مسهل - سودا و صفرا و بلغم هستم . جهت امراض دماغى و عصبانى - صرع - ماليخوليا - مانيا - وسواس - كابوس - فلج - لقوه و بى حسى اعضا مفيد مى باشم - نوع صعترى من كه به دور آويشن تنيده باشد، با گل بنفشه براى امراض فوق مفيدتر است .
وقتى به دور كاسنى بيابانى پيچيده شوم ، بهترين دوست كبد بوده ، تشمع كبدى را از پيشرفت جلوگيرى مى كنم و چنانچه به دور گياهان سمى پيچم ، مسموم كننده خواهم بوده ، اگر به دور هندوانه ابوجهل بپيچم بيمار قندى را كه منشا عصبى داشته باشد، معالجه مى كنم . قسمت مورد استفاده من تارهاى نخى و بذر من مى باشد. من چنانچه گفتم به مزاج لينت مى دهم و چنانچه با فلفل و ادويه مصرف شوم . حالت اسهالى من سريعتر مى شود. براى پيران مناسب بوده نفخ معده را زايل مى كنم و جهت درمان امراض ‍ سودايى نظير ندارم . من جهت تبهاى كهنه - يرقان - تقويت معده و جگر سودمند مى باشم ، و براى تنگ نفس - ديفترى و دل درد به كار مى روم ، و با سكنجبين ، عروق و طحال را باز مى كنم و فضولات متعفن را بيرون مى كنم . مطبوخ من براى باز كردن سده معده مفيد مى باشد.
انواع كوهى و بيابانى كه به دور صدها گياه طبى پيچيده مى شود گاهگاهى فوايدى معجزه آسا دارند كه اثر آن با فرآورده اى كه از يك منطقه ى ديگر با گياهان ديگر بدست آمده است متفاوت است و به همين جهت است كه استفاده از من بايستى تحت نظر يك هيئت علمى و تحقيقاتى باشد. مقدار خوراك من مرا شيخ الرئيس ابوعلى سينا تا چهار مثقال نوشته ، ولى اكثر حكماى قديم تا سه مثقال مى دانند و نيز دستور داده اند كه مرا نبايد زياد جوشانده و حرارت داد و بذر مرا نيز نبايد كوبيد.
براى معالجه سرطان توجه بافتيمون صعترى بوده است .

اسم من ((زرشك )) است !

ريشه من داروى ضد تب است .
غم و غصه و بى اشتهايى را از بين مى برم .
براى تقويت هاضمه از من استفاده كنيد.
درمان تنگ نفس هستم و صفرا را مى برم ...
فارسى من ((زرشك )) است ، به من ((زاج )) و ((زرتك )) هم گفته اند. من در دامنه كوه ها نزديك به آب مى رويم . نوعى از من كه در خراسان و نزديك شيروان مى رويد، بدون دانه است و به آن زرشك پلويى گويند. چون با آن زرشك پلو درست مى كنند و اين نوع زرشك در خارج از ايران ديده نشده است ، در كتب گياه شناسى قديم مرا ((امبرباريس )) و ((برباريس )) خوانده اند. اين يك لغت بربرى است و نام لاتينى من هم ((بربريس )) است . ميوه من داراى ترشى مخصوصى است شبيه آنچه در سيب ترش ديده مى شود و بعلاوه داراى قند و چند ترشى ديگر است شبيه آنچه در سيب ترش ديده مى شود و بعلاوه داراى قند و چند ترشى ديگر هستم . ريشه درخت من به علت داشتن تركيبى بنام ((برى برين )) داراى اثر مسهلى بوده و ضد تب مى باشد و براى ترك ترياك مفيد است .
برگهاى درخت من داراى مقدار زيادى ويتامين ((ث )) بوده و درمان رقيق شدن خون است . آب زرشك بسيار خنك است ، صفرا بر و مسكن تنگى است و حرارت معده و جگر را فرو مى نشاند و براى بازشدن جگر و درمان استسقا و سردى احشاء و معالجه اسهالى كه از ضعف جگر و يا به سبب زيادى بلغم باشد، نافع است جهت تقويت هاضمه ، با زعفران تجويز مى شود. با آب افسنتين جهت معالجه بزرگى كبد و سختى ادرار توصيه شده است . از رنگ قرمز من در رنگرزى استفاده مى شود. و چون آب مرا با آب سيب به مقدار مساوى مخلوط كرده و معادل نصف آب من آب ليمو اضافه كرده ، و به آن مقدار شكر افزوده و به قوام آورند تا بسته شود. معجونى بدست مى آيد كه پادزهر سموم ، مخصوصا ضد سم افعى است و ترياق كبير را نيز به همين دستور درست مى كردند و به آن مقدارى مرواريد محلول در آب ترش ترنج مى افزودند.
اين معجون علاوه بر خاصيت پادزهرى كه دارد، درمان تنگ نفس و غش ‍ بوده ، غم و غصه و بى اشتهايى را از بين مى برم . دانه هاى من به تنهايى يا مخلوط با ادويه مناسب جهت زخم معده و دل درد و اسهال تجويز شده است . مقدار خوراك آب من تا صد گرم و از دانه هاى من تا 45 گرم است .
براى معالجه كسانى كه با ترياك مسموم شده اند، معمولا از جوشانده ريشه درخت من استفاده مى كنند و نيز براى ترك ترياك مى توان از آن استفاده كرد. به خانم هايى كه دوره ى يائسگى آنها نزديك است و آنهايى كه اختلالات رحمى دارند توصيه كنيد كه از خوردن من غفلت ننمايند.
قره قاط

اسم تركى من ((قره قاط)) است به من قراقات و قراطاط هم گفته اند، عده اى از گياه شناسان قديم ايران از جمله بغدادى مرا نوعى زغال اخته و عده اى ديگر نوعى زرشك مى دانند، ولى جديدا مرا در خانواده ى زغال اخته قرار داده اند. به علت داشتن جوهر مازو در نقاشى و رنگرزى و چرمسازى هم از من استفاه مى كنند. تمام خواص زرشك و زغال اخته در من جمع است .
چربى خون را پايين مى آورم - فشار خون را كم مى كنم و براى معالجه مرض ‍ قند نيز توصيه شده ام . در زبان تركى قره غات به معنى چوب سياه است ، به اين جهت به ريشه ى خولنجان كه داراى رنگى تيره است قره غات هم مى گويند. البته بين قره قاط و خولنجان هيچگونه شباهت و بستگى نيست و حالا اجازه فرماييد خولنجان هم خود را به شما معرفى كند. من زيادى اوره و كوليت (ورم قولون ) را معالجه مى كنم
خولنجان
اسم من خولنجان است و دو نوع دارم ، خولنجان بزرگ و خولنجان كوچك . قسمت مورد استفاده من زيرزمينى است كه عده اى به غلط آنرا ريشه تصور كرده اند. به اين ساقه زيرزمينى عده اى قره غات هم مى گويند و به زبان فرنگى مرا گالانگا صدا مى كنند. فارسى من ((خسرودارست )). رنگ من سرخ تيره و طعم من تند و معطر است .
من مقوى معده و روده ها هستم . اشتها به غذا و شهوت را زياد مى كنم . به علت داشتن مواد صمغى سينه را نرم و صدا را باز مى كنم . بوى بد بدهان را از بين ميبرم . درد كمر را تسكين داده ، و ضد نفخ مى باشم . ترشى معده را از كم مى كنم و از زيادى ادرار جلوگيرى مى كنم . در طب سنتى ايران براى خنازير و سرطان و سياتيك مرا تجويز مى كردند. نگاهداشتن تكه ى كوچكى از من زير زبان از لكنت آن مى كاهد و براى زود حرف زدن اطفال نيز از من استفاده مى كردند. 5/2 گرم ساييده من با چهل گرم شير تازه جوشيده ، جهت تحريك شهوت تجويز مى شود. ماليدن من با روغن زيتون كك و مك را از بين مى برد. عرق من بادشكن مى باشد. زياده روى در خوردن من براى سينه و حجاب حاجز مضر بوده ، و باعث بند آمدن ادرار است .

گرسنگى مواد معدنىموفقيت در هر كارى مستلزم داشتن تندرستى است .
بعد از گرسنگى نامرئى مواد سفيده اى ، گرسنگى پنهانى مواد معدنى اهميت بسيار دارد زيرا مواد معدنى در انجام اعمال حياتى نقش بسيار مهمى دارند و از اين رو صحت و تندرستى انسان به وجود مواد معدنى كه هيچ چيز نمى تواند جانشين آنها شود بستگى كامل دارد. طبق مطالعه ى غذاشناسان در وجود مواد زنده ى بدن انسان شانزده فلز و سيزده شبه فلز نقش مهم داشته و هفت عنصر معدنى ديگر بطور نامنظم در آنها ديده شده است و به اين ترتيب 36 عنصر از نود و دو عنصر موجود در كاينات جزو مصالح ساختمانى بدن انسان هستند و انسان ناگزير است اين عناصر را از خوراكيهايى كه مى خورد دريافت نمايد. مقدار و نوع مواد كانى در خوراكيها هميشه يكسان نيست و بستگى به عوامل متعددى دارد كه مهمترين آنها نوع خاكى است كه آن خوراكيها در آن كاشته شده و به عمل آمده است و نيز بستگى به آبى دارد كه با آن آبيارى شده است .
گرسنگى خوراكيها

فرسودگى خاك كه در اثر كشت هاى متوالى پيدا مى شود، يكى از عوامل مهم گرسنگى هاى نامرئى است زيرا به اين ترتيب خاك فاقد يك يا چند عنصر معدنى شده و گياهى كه در آن به عمل آيد گرسنه ى آن عناصر خواهد شد. خوردن اين غذاهاى گرسنه نه تنها گرسنگى انسان را برطرف نمى كند بلكه باعث تشديد آن شده و در نتيجه خوراكى كه بايد جبران گرسنگى را كرده و درمان يك بيمارى شود خودبخود عامل مرض شده و بيمارى زا مى گردد. بهترين شاهد اين گرسنگى را ما مى توانيم در گرسنگى شبه فلز ((يد)) پيدا نماييم .
اين شبه فلز كه غذاى معروف به سيب آدم است و كمبود آن توليد مرض ‍ غمباد ((گواتر)) مى نمايد در جلبك هاى دريايى - در انواع شاهى مخصوصا بولاغ اوتى - سير - زردآلو - پياز - اسفناج - چغندر - مارچوبه - كلم - قارچ - تمشك - برنج - هويج - ترشك - تره فرنگى - سبزى تره - انواع نخود - توت فرنگى - گوجه فرنگى - انگور - گلابى - كنگر - آرتيشو - كاهو و سيب زمينى پيدا مى شود و اين خوراكيها بايستى عملا رفع گرسنگى ((يد)) را كرده و بيمارى غمباد را معالجه كنند ولى گاهى ديده مى شود كه اين خوراكيها گواترزا شده و خوردن آنها توليد اين بيمارى را مى نمايد علت اصلى اين حادثه غير مترقبه چيزى جز گرسنگى اين خوراكيها نيست يعنى خاكى كه آنها را پرورش داده و آبى كه آنها را سيراب كرده است فاقد شبه فلز بوده و در نتيجه گياه به اين عنصر، گرسنه شده و خوردن آنها باعث تشديد اين گرسنگى است .
در حال حاضر خاك اكثر مزارع ما در اثر كشت هاى متوالى فرسوده شده و بسيارى از عناصر نادر خود را كه در اعمال حياتى بدن انسان اهميت بسيار دارند از دست داده اند و به همين جهت است كه روزبروز بر تعداد گرسنگان آنها افزوده شده و تعداد مبتلايان بيمارى زيادتر مى شود.
ما فلزات كانى گياهى هستيم
در كائنات جمعا نود و دو عنصر وجود دارد كه همه ى ماها بر اساس ‍ وحدت وجود از ادغام چند هيدروژن ساخته شده ايم . ما نود و دو عنصر به دو دسته ى متمايز به اسامى فلز و شبه فلز تقسيم شده ايم كه تنها در بين ما چند عنصر گاهى بصورت فلز و زمانى بصورت شبه فلز تظاهر مى نمايند - در عالم هستى از قعر زمين تا دورترين كهكشانها آنچه از مظاهر وجود بصورت مايع - جامد - بخار مى بينيد خواه زنده و خواه مرده تركيبى از اين عناصر نود و دو گانه مى باشند و با دلايل علمى كه در دسترس بشر امروز قرار دارد، تصور نمى رود كه عنصر ديگرى در اين جهان بزرگ بوده باشد. كالبد بدن انسان هم كه پديده اى از عالم هستى است چيزى جز تركيب اين عناصر نيست . در آزمايشهاى طبيعى كه از بدن انسان به عمل آمده است ، تاكنون چنانچه گفته شد شانزده فلز و سيزده شبه فلز بطور دايم ديده شده و هفت عنصر بطور اتفاقى به چشم مى خورند و به اين ترتيب كالبد انسان از 36 عنصر تشكيل شده و بقيه ى عناصر نود و دوگانه در آن نقش اساسى ندارند و تنها گاهى مى توانند خاصيت درمانى داشته باشند.
املاح معمولا از تركيب يك شبه فلز با فلز و يا تركيب يك ترشى با فلز به وجود مى آيند.
ما عناصر 36 گانه مورد نياز بدن انسان موقعى زنده هستيم كه در تركيب يك موجود زنده مثل حيوان يا گياه باشيم و در صورت زنده بودن براى بدن انسان مفيد و قابل جذب مى باشيم .
ما 36 عنصر از 92 عنصر موجود در كائنات جزو مصالح ساختمانى بدن انسان و خوراكيهاى او مى باشيم و ماشين بدن انسان براى سوخت و ساز خود به وجود ما احتياج دارد و بايستى ما را از لابلاى خوراكيهايى كه مى خورد بدست آورد. مقدار و نوع ما در خوراكيها هميشه يكسان نيست بدليل آنكه در سطح زمين يكسان توزيع نشده ايم . هر خوراكى به چند عنصر معين احتياج دارد، اگر آن عنصر در خاكى كه بعمل مى آيد وجود داشته باشد، آنرا زنده كرده و با خود همراه خواهد داشت و برعكس چنانچه در خاك عنصر مورد نياز گياه وجود نداشته باشد نسبت به آن عنصر گرسنه خواهد شد، پس شرط اساسى براى ادامه ى يك زندگانى توام با تندرستى خوردن غذاهاى كامل است ، يعنى غذاهايى كه احتياجات انسان را برآورده مصالح ساختمان بدنى را تحوى دستگاه هاى سازنده نمايد. چنين غذايى مى تواند كمبوديها را جبران كند و از نظر كيفى و كمى انسان را سير نمايد و در غير اين صورت ، از نظر كمى انسان را سير مى كند ولى از نظر كيفى همچنان گرسنه نگاه مى دارد، اين گرسنگى نامرئى ابتدا حاد و كم كم مزمن شده و يك نوع گرسنگى پنهانى ايجاد مى نمايد و به دنبال آن در اثر نبودن مصالح كافى دستگاه هاى سازنده ى بدن نمى توانند انجام وظيفه كنند و همين امر توليد بيمارى مى نمايد و به همين دليل است كه مى گوييم عامل اوليه مرض در بدن انسان چيزى جز گرسنگى نامرئى نيست و انسان دوايى بهتر از غذاها، آن هم غذاى كامل ندارد به شرط آنكه آن خوراكى خود كامل و سير بوده و گرسنگى پنهانى نداشته باشد و الا نتيجه ى معكوس داده و به قول مولانا سرانگبين توليد صفرا مى كند و روغن بادام ايجاد يبوست مى نمايد و بر خشكى مى افزايد.
اگر غذايى كه شما مى خوريد متنوع باشد كمبود امروز را غذاى فردا جبران مى كند و در صورت يك نواخت بودن طعام فقدان آن هميشه باقى خواهد ماند و به همين جهت است كه انسان از خوردن غذاهاى يك نواخت زده شود و دايما بدنبال خوراكيهاى تازه مى گردد.
بيماريهاى گوناگون هر يك معلول فقدان يك يا چند عنصر مى باشد و انسان در هيچ جاى دنيا نمى تواند تمام احتياجات بدن خود را در يك غذا بدست آورد و به همين جهت است كه بيمار و عليل مى شود.
بيماريهاى بومى
با اين كه تمام ميكروبها و عوامل مولد مرض در تمام روى زمين پخش شده و وجود دارد، معذلك مناطق مختلف زمين هر يك ، يك دسته بيمارى بومى و مخصوص به خود دارند كه پيدايش آنها در جاهاى ديگر موقتى و اتفاقى است و از طرفى ديگر مى بينيم كه ساكنان قسمت هاى مختلف زمين خواه انسان و خواه حيوان و خواه گياه نسبت به پاره اى از بيماريها مصونيت دارند كه همنوعان آن ها در جاهاى ديگر از چنين موهبتى برخوردار نيستند. عده اى اين خصوصيات را مربوط به نژاد دانسته و ارثى تصور كرده اند در صورتى كه چنين نيست تمام عوارضات زاييده ى گرسنگيهاى نامرئى است و آنهايى كه چنين گرسنگى را ندارند از عوارض آن مصون مى باشند، چند مثال كوچك فرضيه ارثى بودن اين مشخصات را رد كرده و ثابت مى نمايد كه موضوع توارث امرى واهى و پوچ بوده و به هيچوجه صادق نيست .
شما در سيرك ممكن است اسبهايى را ديده باشيد كه قد آنها از قد گوسفند تجاوز نمى نمايد. اين اسب ها متعلق به يكى از جزاير متصرفى انگلستان مى باشند، در گذشته اين طور تصور مى كردند كه موضوع كوتاهى قد اين اسب ها مربوط به نژاد آنها است ولى همين كه اين حيوانات را به كشورهاى ديگر بردند به تدريج قد آنها بلند شد و پس از چند نسل كه بين خود آميزش ‍ كردند اسب هايى به وجود آمد كه قد آنها حتى از اسب هاى بومى آن نواحى بلندتر بود.
سفيد شدن مو
موى انسان در پيرى سفيد مى گردد ولى سفيد شدن آن در جوانى زياد ديده مى شود. در گذشته سفيد شدن مو را يكى از اختصاصات ارثى مى دانستند و عده اى هم آنرا نتيجه ى زياد شدن گويچه هاى سفيد خون دانسته و معتقد بودند كه اين گويچه ها كه سربازان مدافع بدن هستند به مجرد وارد شدن يك ميكرب يا يك جسم خارجى در بدن زياد شده و مواد رنگى مو را مى خورند و در نتيجه موى انسان سفيد مى شود. اين عقايد امروز به كلى رد شده و ثابت شده است كه در موى بدن انسان مقدارى فلزات مختلف از قبيل منگنز - روى - تيتانيوم - تنگستن و غيره وجود دارد كه در انواع مختلف و رنگارنگ مو نسبت آنها تغيير مى كند؛ مثلا اگر نسبت منگنز در مو زياد باشد رنگ آن مشكى مى شود و اگر روى زيادتر باشد رنگ آن بور مى گردد و اگر تيتانيوم زيادتر باشد رنگ آن قرمز مى شود و به همين دليل است كه ساكنان جنوب ايران مخصوصا در خوزستان كه تيتانيوم زياد است موى سرخ زياد ديده مى شود و در كردستان كه منگنز زياد است اكثر مردم موهاى مشكى و براق دارند، در منجيل آباد كه يكى از دهات شهريار بوده نزديك رباط كريم مى باشد يك معدن بزرگ منگنز وجود دارد و در نتيجه ساكنان اطراف آن معدن حتى در پيرى هم موهاى مشكى و براق دارند، خلاصه سفيد شدن مو نتيجه ى گرسنگى املاح آن مى باشد. خضاب مو با برگ و ميوه ى تمشك كه سرشار از منگنز است موى سفيد را مشكى مى كند و اگر بستن اين خضاب مدتى ادامه پيدا كند موى سفيد ريخته و بجاى آن موى سياه در مى آيد - خوردن سير به شرطى كه انسان را سياه مى كند كه خود نسبت به اين عنصر گرسنه نباشد. خوردن سيرهاى وحشى و سيرهايى كه نزديك معادن منگنز كاشته شوند و يا آنكه بطور مصنوعى مقدارى منگنز بعنوان كود به آنها دهند بهترين وسيله ى مشكى شدن مو مى باشد - اگر ما با خوردن غذاهايى كه فلز خاص رنگ موى ما را دارند گرسنگى خود را جبران كنيم ، مى توانيم رنگ اوليه ى موى خود را بحال اول برگردانيم . نارسايى غده ى تيروئيد و بيماريهاى عصبى كه خود مولود گرسنگى هاى نامرئى ديگرند در سفيد شدن زودرس مويى دخالت نيستند چندين ويتامين هم كه بعدا خود را معرفى خواهند كرد، در تثبيت رنگ مو نقش ‍ اساسى داشته و گرسنگى آنها باعث سفيد شدن مو مى باشد. در طب سنتى ايران داروهايى وجود داشت كه آن ها را جهت مشكى شدن موى سر بكار مى بردند. اين داروها كه اكثر داراى تركيبات منگنز بودند به سر ماليده نمى شدند، بلكه طبق دستور آنها رابه اسافل بدن و مخاطهاى آلات تناسلى مى ماليدند و معتقد بودند كه با اين دستور موهاى سفيد ريخته و بجاى آنها موى مشكى مى رويد و چون مخاطهاى تناسلى خاصيت جذب اين عناصر را دارند بعيد نيست كه ماليدن اين داروها رفع گرسنگى اين عناصر را بنمايد. ما اين روشها را بعدا خواهيم نوشت آب اكسيژنه كه خاصيت اكسيد كردن منگنز را دارد مى تواند نسبت اين فلز را در مو پائين آورده و رنگ موى سياه را بور نمايد و اگر با تركيبات بى رنگ كننده كه خاصيت تر سيب فلزات ديگر را دارند همراه شود موى سر را بيرنگ خواهد نمود.
موهاى سفيد شده چون قسمتى از فلزات خود را از دست مى دهند ترد و شكننده مى شوند ولى ريشه ى آنها سست نمى شود و سفيد شدن باعث ريزش مو نيست .
ماليدن محلول پرمنگنات دو پتاس موهاى سفيد شده را زرد مايل به خرمايى مى كند ولى چون براى پياز مو قابل جذب نيست . اين رنگ موقتى بوده زود از بين ميرود و تنها راهى كه مفيد بنظر مى رسد اين است كه ما كارى بكنيم كه از اين فلز مقدار بيشترى جذب بدن ما شده و به پياز مو برسد نويسنده زبان خوراكيها با تزريق تركيبى از منگنز به موشهايى كه موى تن آن ها سفيد شده بود توانسته است موى بدن آنها را مشكى كند و اميدوار است روزى بتواند با اين روش موهاى سفيد زودرس را به موى سياه طبيعى تبديل نمايد و در اين راه از كارشكنى و مبارزه ى سازندگان و فروشندگان رنگ هاى مصنوعى باكى ندارد. سنبل الطيب داراى منگنز بوده و ماليدن آن سبب مشكى شدن مو مى باشد.
ريزش مو
ريزش مو نيز برخلاف تصور عده اى ارثى نيست بلكه معلول گرسنگى نامرئى پياز نسبت به ويتامين هاى ب مى باشد و اين گرسنگى خود معلول جمع شدن چربى خون در اطراف پياز مو است معتادان به ترياك كه چربى خون آنها از بين مى رود، دچار ريزش مو و طاسى نمى شوند ولى كشيدن ترياك قادر نيست قسمت هاى طاس شده ى سر را از طاسى درمان كند. تابش مستقيم نور آفتاب قادر است كمى از چربى منجمد شده در اطراف مو را آب كرده و خارج كند و به همين جهت است كه ساكنان مناطق استوايى مو زياد داشته كمتر طاس مى شوند.
بهترين راه براى جلوگيرى از ريزش مو خوردن انواع ويتامين هاى ب و ماليدن آن به موى سر است .
شستن مو با ماست و آب ماست از ريزش مو جلوگيرى مى كند شستن مو با صابون يا شامپوهائى كه در آن كمى جوهر ماست ريخته باشند روشى است كه در صنعت از آن استفاده ى زياد مى شود. محلول چند قطره نفت در الكل نيز يكى از داروهاى ضد ريزش مو است . دستور زير يكى از طرق جلوگيرى از ريزش مو مى باشد كه در بين دهاتى هاى ايرانى زياد مرسوم است .
يك عدد خيار بزرگ كه كاملا رسيده و زرد شده است از وسط به دو نيم مى نمايند و لابلاى گوشت و تخم آن مقدارى جو فرو مى كنند و در حقيقت جو را در وسط آن مى كارند. پس از چند روز جو از آب خيار استفاده كرده جوانه زده و سبز مى شود و پس از مدتى خشك مى گردد و بعد آن را كوبيده و مخلوط با حنا يا ماست به سر مى بندند و به اين طريق ويتامين زيادى از آن جذب موى سر شده مو را تقويت و از ريزش آن جلوگيرى مى كند. اگر در خانواده ى شما ريختن مو زياد ديده مى شود تصور نفرماييد كه اين خاصيت ارثى شما است ، از اين دستور استفاده كرده مرتبا موى سر خود را با آن بشوييد و ببنيد كه ارثى بودن ريزش مو حقيقت ندارد بلكه ريختن آن نتيجه ى گرسنگى نامرئى و پنهانى مى باشد ما در بحث ويتامين ها باز هم شما را در اين راه راهنمائى خواهيم كرد و در صفحات بعدى باز هم خوراكيهايى كه داراى ويتامين هاى ب هستند خدمت شما خواهند رسيد و خود را معرفى خواهند كرد.
براى مشكى شدن مو
دستورى كه براى كاشتن جو در وسط گوشت خيار بود مى تواند به مشكى شدن مو كمك نمايد مشروط به اينكه چند روز يك كريستال كوچك پر منگنات دو پتاس را در كمى آب حل كرده و مزرعه ى كوچك خود را كه همان تكه ى خيار است با اين محلول آبيارى نماييد و با اين ترتيب منگنز زيادترى وارد جو و خوردن اين جو و شستشوى موى سر با كوبيده ى آن سبب جذب منگنز بيشترى شده و موى سر شما مجددا مشكى خواهد شد.
در صفحات گذشته گياه هايى كه داراى منگنز بوده و خوردن آنها باعث مشكى شدن مو مى شوند خود را به شما معرفى كرده اند و در صفحات بعد و جلدهاى بعدى هم با اين نوع خوراكيها كه سرشار از منگنز مى باشند آشنا خواهيد شد. منگنز نيز به زودى خدمت خواهد رسيد و شما با او بيشتر آشنا خواهيد شد.

املاح و ويتامين ها

من كلسيم هستم !

من فراوانترين عنصر كانى موجود در بدن انسان هستم و مهمترين مصالح سازنده ى استخوانها به شمار مى آيم و روى همين اصل شما روزانه از نيم گرم تا يك گرم به من احتياج داريد و الا ممكن است به بيمارى نرمى استخوان - عقب ماندگى در رشد و كرم خوردن دندان مبتلا شويد، شما مى توانيد مرا در مركبات شير - سفيده تخم مرغ و چند خوراكى ديگر مثل چغندر - هويج - كلم - گندم - سيب زمينى - يونجه - اسفناج - توت فرنگى - گردو - تره - تره فرنگى - كاهو - غلات - تمشك - نخود تازه - لوبياى تازه - فندق - بادام - پسته - كرفس - پياز - عدس - انگور... پيدا كنيد. من خوراك استخوان - دندان - غضروفها - هسته هاى سلولى - خون - چربى سلسله اعصاب بوده براى هضم غذا - براى جذب غذا و همچنين براى سنگربندى آهكى در اطراف ميكربهايى مثل ميكرب سل و دمل لازم و ضرورى هستم .
ويتامين ها و هورمونها در جذب من در بدن انسان دخالت مستقيم دارند و چون آفتاب و شرايط محيط در جذب من بستگى كامل دارند، عوارض ‍ كمبود من در ساكنان مناطق معتدله و سردسير ديده مى شود. نور آفتاب يكى از بزرگترين عوامل حياتى براى جذب من به شمار مى آيد چه ويتامين ((د)) كه در جذب من دخالت مستقيم دارد به وسيله نور آفتاب ساخته مى شود. در مناطقى كه نور آفتاب به حد كافى ندارند جذب من به آسانى صورت نمى گيرد و تظاهرات كمبود من بيشتر به چشم مى خورد و به همين جهت است كه ساكنان اين نواحى به من نياز بيشترى دارند و بايستى با خوردن سبزيها و ميوه ها كمبود مرا جبران كنند. آنهايى كه فكر مى كنند تنها با خوردن شير مى توانند گرسنگى خود را نسبت به من برطرف كنند سخت در اشتباه مى باشند و بهترين دليلى كه در رد اين ادعا مى توان اقامه كرد اين است كه مردم آمريكا بيشتر از ساير مناطق جهان شير مى خورند و بيشتر از ساكنان قاره هاى جهان دچار كمبود من هستند - بيمارى نرمى استخوان در كودكان انگليسى بقدرى زياد است كه عده اين بيمارى را مرض انگليسى ها مى دانند و برعكس در جنوب ايران و سواحل خليج فارس با اينكه كمتر شير مى خورند و خاكشان از نظر كلسيم فقير است كمتر به اين مرض مبتلا شده و كمتر دچار كرم خوردگى دندان مى شوند.
يكى از بهترين منابع گياهى من انگبين هاى گياهى مثل شير خشت ، ترنجبين ، و گز علفى مى باشد - در خوانسار و نواحى اطراف اصفهان كه گز زياد مصرف مى شود و همچنين در آذربايجان كه به خوردن گز علفى علاقه زياد دارند، بيمارى نرمى استخوان و كرم خوردگى دندان كمتر ديده مى شود. ساكنان فقير بلوچستان با اينكه دچار فقر غذايى هستند و به شير و لبنيات كمتر دسترسى دارند، معذلك از بيمارى نرمى استخوان و پوسيدگى دندان معاف مى باشند چه آنها علاوه بر داشتن آفتاب فراوان از سبزيهاى صحرايى كه غالبا سرشار از كلسيم هستند تغذيه مى نمايند و نان را بيشتر با سبوس كه مقدار زيادى كلسيم دارد ميل مى نمايند. سياهپوستان و ساكنان مناطق حاره دندانهايشان به مراتب سفيدتر و محكم تر از شما سفيد پوستان مى باشد زيرا آنها با كلسيم موجود در گياهان و تابش مستقيم آفتاب بيشتر استفاده و بهره بردارى مى كنند و اين يك حقيقت است كه سياه پوستان مقاومت بدنشان در برابر تابش آفتاب زيادتر بوده و مى توانند عريان در مزارع كار كنند بدون آنكه تابش آفتاب كوچكترين صدمه اى به پوست بدن آنها وارد آورد. كسانى كه به سفر حج رفته اند بخوبى مى دانند كه در عرفات سياه پوستان و ساكنان محل از ظهر تا غروب آفتاب در دامنه ى كوه رحمت در برابر تابش مستقيم خورشيد مى ايستند و هيچگونه صدمه اى نمى خورند و طبق دستورها و موازين دينى ايستادن ما در آفتاب ممنوع بوده و بايستى در زير چادرها وقوف نماييم .
حال به خوبى متوجه خواهيد شد كه چرا با وجود فراوانى كلسيم در مناطق معتدله باز گرسنگى نامرئى من در اين نواحى رايج است ساكنان نواحى گرمسير و استوايى با اينكه قد و قامت كوتاه داشته و رشد زيادتر نمى كنند، استخوان بندى محكمترى دارند و برعكس در نواحى معتدله و اروپا رشد زيادتر استخوان بندى درشت تر ولى پوك تر است و همگى استخوانى ترد و شكننده دارند، اين ضعف استخوان در كشورهاى مترقى و پيشرفته روز به روز زيادتر مى شود. در آمريكا دانشمندان متوجه شده اند كه اسكلت نسل جوان گر چه به ظاهر درشت تر از اسكلت نياكانشان مى باشد اما در عوض ‍ سست و شكننده شده است و براى نجات از عواقب وخيم آن به همه توصيه مى شود كه تا مى توانند روغن ماهى و تركيبات ديگرى كه ويتامين ((د)) دارند بخورند حال در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه چرا اسكيموها با اين كه كمتر رنگ آفتاب را مى بينند به بيمارى نرمى استخوان مبتلا نشده و از اين مرض و كرم خوردگى دندان رنج نمى برند بلكه همگى استخوانى محكم و دندانهاى تيز و برنده و سالم دارند در جواب اين سوال دانشمندان اظهار عقيده مى كنند كه آن ها با جويدن استخوان شكار و يا ماهى كلسيم و ويتامين ((د)) مى شود.
اكنون اجازه فرمائيد ويتامين ((د)) كه يكى از ياران من بوده و در جذب من به بدن شما كمك مى كند خود را معرفى مى نمايد.

من ويتامين ((د)) هستم !

به من ويتامين ضد نرمى استخوان هم مى گويند.
من ويتامين ((د)) هستم - بدن شما با كمك نور ماورابنفش آفتاب مرا مى سازد و من گردش كلسيم را در بدن شما ثابت نگاه مى دارم و به همين جهت است كه در مناطق گرمسير با اينكه مصرف كلسيم خيلى كمتر از كشورهاى مترقى است معذلك بيمارى نرمى استخوان ديده نمى شود. عمل من در بدن آهكى كردن استخوانها است و گرسنگى نامرئى من باعث غضروفى شدن استخوانها مخصوصا در اطفال مى شود. من جذب آهك و فسفر را در بدن - در خون و در استخوانها تسهيل و تنظيم مى كنم و نسبت كلسيم به فسفر را كه بايستى هميشه ثابت و معادل 7 دهم باشد نگاهدارى مى نمايم . احتياج روزانه شما به من يك ميلى گرم مى باشد فقدان من باعث نرمى استخوان - پيچيدگى عضلات - استخوان درد - تشنج عضلات - ورم دست و پا - رشد ناقص - پوسيدگى دندان - اختلال در غدد در قى و غيره خواهد شد.
من در زرده تخم مرغ - روغن زيتون - كره - روغن كبد ماهى ، روغن نارگيل و خرما يافت مى شوم و بهترين منبع من همانا تابش آفتاب است . خوردن ماهى ساردين و صدفهاى دريايى و خوردن مغز قلم و تهيه غذا با گوشت با استخوان كمبود مرا جبران مى نمايد. روغن دانه ى شنبليله بعلت داشتن ويتامين آ و د همانند روغن ماهى است .

من ((فسفر)) هستم !

من يك شبه فلز از عناصر ضرورى بدن انسان هستم و با اينكه بيشتر از ساير فلزات معدنى در بدن پخش شده ام و جز مكمل نسوج و استخوانها هستم ، معذلك تاكنون غذاشناسان نتوانسته اند علايم كمبود و گرسنگى مرا در بدن انسان كشف كنند ولى همينقدر مى دانند كه وجود من براى نسوج و استخوانها و مغز و اعصاب انسان لازم و ضرورى است . ولى كمبود من توليد چه امراضى مى نمايد تاكنون كشف نشده است . حتى در جنوب ايران و سواحل خليج فارس و امارات خليج كه خاك از نظر من فقير است ، گرسنگى فسفرى شناخته نشده و كسى نمى داند تظاهرات اين نوع گرسنگى نامرئى چيست ؟ در آزمايشگاه اگر يك قطعه استخوان را گرفته فسفر آنرا بگيريم غضروفى مى شود ولى نخوردن من اين ضايعه را نشان نمى دهد تنها اثرى كه از كمبود من تاكنون شناخته شده است كمى جمعيت است و بخوبى همه مى دانند كه هر جا فسفر زياد است جمعيت زيادتر مى شود و در جاهايى كه خاك آنها فاقد من مى باشند احشام نيز پرورش پيدا نمى كنند - آبهايى كه مقدار من در آنها كم است ماهى زيادى ندارند و اگر دارند آن گونه كه در آبهاى پر از فسفر است پرورش يافته نيستند. ماهى قزل آلا كه در آب جاجرود پرورش پيدا مى كنند به مراتب زيادتر و درشت تر از برادرانشان كه از آب رودخانه كرج استفاده مى كنند هستند و اين به علت فراوانى فسفر در رودخانه جاجرود است در مناطق استوايى كه احشام دچار گرسنگى فسفرى هستند همگى ضعيف بوده ، رشد آنها متوقف شده و بد شكلى اسكلت وارند. كمبود من در حيوانات علفخوار سبب مى شود كه آنها خوى درندگى پيدا كرده و استخوان حيوانات مرده را بجوند. در مكه بزها به خوردن كاغذ و جويدن استخوان علاقه مند مى باشند. آنها استخوان مى خورند تا كمبود و گرسنگى نامرئى خود را جبران كنند. من در بادام - مغز هسته - پسته - گندم - جوانه گندم - انگور مخصوصا غوره - سير - يونجه - گل لادن - جو - نخود تازه - ذرت - لوبياى تازه - عدس - كلم - اسفناج - مارچوبه - پياز - كاهو - هويج - سيب - برنج - كرفس - سيب زمينى - گل كلم - تره فرنگى - گوجه و آلو - توت فرنگى - تمشك - گوجه فرنگى - كاسنى - خيار - بلوط - قارچ - كنگر - آرتيشو - گردو - فندق پيدا مى شوم .

من ((آهن )) هستم !

فارسى من آهن و عربى من حديد است و يكى از فلزات مشهور مى باشم كه با پيدايش من از نهصد سال قبل از ميلاد مسيح كه عصر آهن شروع مى شود در خدمت صنايع شما مى باشم ولى از ابتداى خلقت در بدن شما به عنوان يك خدمتگزار صديق خدمت كرده ام . قرمزى گويچه هاى سرخ خون شما در نتيجه وجود من در آنها است . با كم خونى مبارزه مى كنم و خون پاك براى شما مى سازم . درمان يرقان هستم ، كمبود من توليد ضعف كرده و رشد اطفال را مختل مى كند و باعث ضعف معده و روده ها مى گردد. خوراكيهايى كه سرشار از من هستند هم اصل حيوانى دارند و هم اصل گياهى در دسته اول مى توان از گوشت مخصوصا ماهيچه ها و قلوه و جگر نام برد و بعد سفيدى تخم مرغ . در جهان گياهان مقدار آهن بر حسب نوع خاكى كه در آن رشد مى كنند تغيير مى كند مثلا، در كاهو مقدار آهن از يك تا 50 ميلى گرم درصد تفاوت مى نمايد. بزرگترين علامت گرسنگى نامرئى من در انسان كم خونى است و نخستين تظاهر اين گرسنگى در سال اول زندگانى نوزادان ديده مى شود و اين به علت كمبود و كمى آهن در شير مادران آنها است اين گرسنگى نامرئى در بيش از پنجاه درصد كودكان دهات ايران در سال اول ديده مى شود و عده اى معتقدند كه در ايران گرسنگى من بيش از گرسنگى كلسيم رواج دارد. يك علت كمبود من در بدن شما وجود طفيلى هاى خونخوار است . در استانهاى ساحلى درياى مازندران هشتاد درصد مردم مبتلا به اين كرمهاى معده و روده اى هستند و عده اى با داشتن كرم معده مبتلا به كم خونى نيستند و در حقيقت در بدن آنها كرم ها اهلى و بى آزار شده اند، طبق تحقيقاتى كه شده است اين طفيلى ها مانند ساير حيوانات خانگى موقعى رام و بى اذيت هستند كه غذاى كافى در دسترس آنها باشد. گربه اى كه در خانه شما زندگانى مى كند اگر به او مرتبا غذا بدهيد و شكم او را سير كنيد هرگز دزدى نمى كند و جوجه هاى مرغ خانه را نمى گيرد و به پرندگان خانگى حمله نمى نمايد و برعكس به سراغ موشها كه دزدان خانگى مى باشند مى رود. گرگ كه يك حيوان درنده و وحشى است . موقعى به انسان حمله مى كند كه گرسنه باشد و به همين دلايل است كه انگلهاى معدى و روده اى فقط آزارشان به بينوايان مى رسد كه خوراك كافى ندارند و در بدن اغنيا كه غذا بيش از اندازه مى خورند رام و بى اذيت مى باشند من در جوانه گندم - مارچوبه - گردو - جو - برنج - اسفناج - قارچ - چغندر - كاهو - ذرت - شاهى - بولاغ اوتى - زردآلو - كلم - گوجه - كرفس - خرما - سيب زمينى - انگور - فلفل - هويج - پياز - كاسنى - آلبالو - سيب و پرتغال پيدا مى شوم مقدار من در زردك كه هويج ايرانى است چندين برابر هويج فرنگى مى باشد و در بعضى از نمونه ها به هفت ميلى گرم درصد مى رسم .
خوشبختانه با لوله كشى شهرها و روستاها و آشنايى مردم با اصول بهداشت روز به روز از تعداد مبتلايان به بيماريهاى انگلى كاسته مى شود و شر اين ميهمانان ناخوانده مزاحم و خونخوار از سر ما دور مى گردد ولى به هر حال يك انسان بالغ روزانه در حدود شش تا شانزده ميلى گرم آهن احتياج دارد و اين عنصر مفيد را شما بايستى تماما از خوراكيهايى كه مى خوريد اخذ نماييد.

من ((فلوئور)) هستم !

من يكى از عناصر مفيدى هستم كه در طبيعت وجود داشته و در ساختمان ميناى استخوانها و دندانها و غضروفها نهايت لزوم را دارم . كرم خوردگى و سستى دندانها كه متاءسفانه روز به روز زيادتر مى شود با گرسنگى ناآشكار من بستگى داشته و اهميت آن محتاج به تذكر نيست .
من در آب - در هوا و در اكثر خوراكيها وجود دارم و كمى و زيادى من نقش ‍ مهمى در زندگانى ساكنان هر منطقه بازى مى كند. كودكان هنگام در آوردن دندان احتياج بيشترى به من دارند. اكثر غذاهاى روزانه محتوى 2/0 تا 3/0 ميلى گرم در كيلو، از من مى باشند. شير گاو 1/0 تا 2/0 ميلى گرم در ليتر دارد. يك رژيم غذايى متوسط بدون در نظر گرفتن آب آشاميدنى روزانه 2/0 تا 3/0 ميلى گرم از من به انسان مى دهد و بقيه نياز روزانه را بايستى شما از آب آشاميدنى خود اخذ نماييد.
دو نوع از غذاهاى شما سرشار از من بوده و خوردن آنها كمك موثرى جهت رفع كمبود من مى باشد.
1 - ماهيها و ساير حيوانات دريايى مخصوصا ماهيهاى حرام كه در زندگانى شما چندان وارد نمى شوند تقريبا 5/0 تا 6/1 ميلى گرم از من درصد گرم دارند و كسانى كه ماهى و ساير حيوانات دريايى را بيشتر از ما مصرف مى كنند دندان هاى آنها داراى ميناى محكمترى مى باشد.
2 - دومين غذايى كه سرشار از من است و در زندگانى روزانه ى ايرانيان بيشتر وارد است چاى مى باشد.
چاى چين 7/6 تا 5/35 ميلى گرم در صد گرم ، چاى مصرفى اروپائيان 15/16 تا 28/20 ميلى گرم در صد گرم ، چاى مصرفى در زلاند جديد 6/9 تا 7/14 ميلى گرم در صد گرم و چاى سازمان برنامه بنام ليارچاى 8/26 ميلى گرم درصد از شبه فلز من را دارا مى باشند و روى اين اصل است كه مى توانيم بگوييم چاى يكى از نوشيدنيهاى مفيدى است كه در زندگانى ايرانيان نقش مهمى دارد.
چاى جوشيده بيشتر و چاى دم كرده كمتر از من دارد.
چاى جوشيده 30 تا پنجاه درصد فلوئور موجود در برگ را در آب حل مى كند و اين نسبت با جوانى و پيرى برگ بستگى دارد و چاى هاى بهاره كه چين اول را تشكيل مى دهند مقدار بيشترى از من دارند. نسبت من در چاى سياه بيشتر از چاى سبز است ، يك فنجان چاى بطور متوسط 2/ ميلى گرم از من دارد.
به عقيده ى دانشمندان مصرف روزانه 1/8 گرم چاى خشك مى تواند 45/0 تا 98/0 ميلى گرم از من را به شما بدهد و چون شما معمولا بطور متوسط پنج گرم چاى خشك مصرف مى كنيد و چاى مخلوط بطور متوسط 15 ميلى گرم درصد از شبه فلز من دارد و به اين حساب روزانه 22/0 ميلى گرم از راه نوشيدن چاى به بدن شما وارد مى شوم ، البته اين محاسبه روى چاى دم كرده است ، زيرا شهرى ها كمتر چاى جوشيده مى نوشند. در اينجا لازم است تذكر دهيم كه اطفال هنگام در آوردن دندانهاى شيرى چاى نمى نوشند و اگر هم بنوشند فوق العاده كم رنگ و كم مايه است و به همين جهت دندانهايى كه در مى آورند گرسنگى نامرئى فلوئور داشته و زود از بين مى روند.