شقايق پيچ
به من شقايق پيچ و ياسمن بيابانى گويند.
در كتابهاى قديم به من طيان و غشبة النار مى گفتند. فرنگى ها به من
((كله ماتيت )) گويند و
در كتب جديد گياه شناسى در خانواده ى آلاله ها قرار دارم . گياه من
مانند لبلاب و پيچك بالا رونده است ، شيره برگ هاى من پوست بدن را
ملتهب و قرمز مى كند.
بوييدن گل من جهت درد شقيقه نافع است . در طب سنتى ايران از من براى
معالجه سرطان استفاده مى كردند.
در بعضى از كتب از من به اسامى تراح ، قلعه و قليماتس هم ياد كرده اند.
عصاره ى من براى معالجه فلج و بى حسى مفيد است و براى درمان سرفه ى
كهنه تجويز مى شوم . ضماد برگهاى من براى معالجه سياتيك فقط براى يك
دفعه تجويز شده است . مشروط بر اينكه ، قبل از زخم شدن آنرا بردارند.
ماليدن آن با سركه آن هم براى يك دفعه جهت معالجه طاسى تجويز شده است
ولى نبايد تكرار شود.
ماليدن من جهت پاك كردن كك و مك و برس هم توصيه شده است . مضمضه
جوشانده برگ و شاخ من براى تسكين درد دندان مفيد است . مقدار خوراك گل
من جهت سرفه كهنه - تنگ نفس و بى حسى مزمن و لغوه 5/2 گرم مى باشد و
پنج گرمك آن خطرناك است . يك نوع ديگر من در آذربايجان روييده و گل
هايى به رنگ كبود دارد. غشبه مغربى هم نوعى از من است .
شقايق النعمان
فارسى من لاله ى سرخ است ، به من لاله ى داغدار - اشك خونين هم
مى گويند و در كتب طبى قديم مرا شقايق نعمانى لقب داده اند. در وجه
تسميه من به نعمان روايات مختلف است ، عده اى مى گويند كه چون برگهاى
من به رنگ خون است و نعمان نيز به معنى خون آمده ، از اين جهت مرا
شقايق نعمانى خوانده اند.
عده اى ديگر مرا به نعمان بن منذر منسوب كرده و مى گويند كه چون او مرا
زياد دوست داشت و در اطراف قصر خود كاشته و از گلبرگهاى من براى خضاب
استفاده مى كرد، اين نام به من داده شده است .
گياه من در برگ - گل و دانه شبيه خشخاش است . با اين فرق كه در همه چيز
كوچكتر و دانه هايم ريزتر است .
رنگ من منحصرا سرخ است و در قاعده ى آن لكه هاى سياه رنگ ديده مى شود و
به همين جهت است كه عده اى مرا با لاله اشتباه كرده و حتى عده اى از
مترجمان فرنگى توليپ را شقايق نعمانى تصور كرده اند و اين اشتباه است .
شقايق النعمان را به زبان تركى ((كوكليكو))
مى گويند و همچنين بعضى از مترجمين ((آنمون
)) را شقايق النعمان ترجمه نموده اند.
اين دسته نيز اشتباه كرده اند چون اين هم گياهى است از دسته آلاله ها و
شباهتى به شقايق النعمان ندارد.
قسمت مورد استفاده من بيشتر گل من است كه بايستى پس از جمع آورى به
سرعت خشك شود و الا خراب و فاسد خواهند شد. برخلاف تصور عده اى در گل
من اثرى از مرفين نيست ، بلكه ماده ى عامله من ((آراندرين
)) نام دارد كه در گلبرگ ها مقدار آن بسيار كم و
در كاسه گل و كوزه ى آن و همچنين در دانه هاى ريز آن زياد است .
گل من داراى يك ماده ى رنگين ، كمى قند و مقدارى صمغ است . گلبرگهاى من
داراى مختصرى اثر تسكين دهنده بوده عرق را زياد مى كند. مصرف آن در
بيماريهاى سينه ، سياه سرفه ، آنژين و تب هاى دانه اى مفيد است و بطور
محسوس خواب آور بوده ، و در صنعت داروسازى مصرف دارد.
خوردن گل خشك من تا حدود ده گرم جهت تسكين درد معده و روده ها مفيد
بوده گرد آن خون را بند مى آورد و استنشاق جوشانده ى آن براى جلوگيرى
از خون دماغ تجويز شده است . گل من همراه با كاه جو كه بطور جوشانده
مصرف شود، ادرار، حيض و شير را زياد مى كند و ماليدن عصاره ى من براى
بهبود زخم هاى چركى و درمان ترك پوست و فروبردن ورم چشم مفيد است .
ضماد گل من با پوست گردو سياه كننده ى مو و معالج زخم هاى جلدى است كه
منشا عصبى داشته باشد، خوردن يك گرم بذر من هر روز با آب سرد جهت رفع
برص آزموده شده است ، من در دره بازفت سرحد ايران و عراق زياد مى رويم
.
دشمن سرسختى براى نقرس
هستم .
بوييدن گل من بينى را باز مى كند و سر درد را تخفيف مى دهد.
اگر از درد رماتيسم رنج مى بريد، فورا به سراغ من بيايد...
در كتابهاى داروسازى قديم و سنتى ايران ، به ما سورنجان لقب
داده اند ما چند نوع پياز از چند گياه مختلف هستيم كه مهمترين انواع ما
كه در ايران مى رويد گل حسرت و شنبليد است . به نوع فرنگى ما كلشيك مى
گويند كه گويا در ايران نمى رويد.
شنبليد
مرا با شنبليله كه يك نوع سبزى خورشتى است اشتباه نكنيد. من
همان شنبليدى هستم كه شعراى با ذوق ايرانى در وصف آن داد سخن داده اند.
به من سورنجان مصرى - اصابع مصرى - شقليل - فرج الارض - و قلب الارض هم
گفته اند. در بلوچستان به من سورنجان كرمانى مى گويند.
گل حسرت
در شيراز، مازندران و اطراف تهران به من گل حسرت مى گويند. اين
نامگذارى يك افسانه ى شاعرانه دارد كه مى گويند چون گل من تلخ است ،
پرندگان و پروانه ها به آن نزديك نمى شوند و من در بهار از حسرت ديدار
اين موجودات زيبا بزودى پژمرده شده و از بين مى روم و در فصل پائيز
دوباره به اميد ديدار و وصل پرندگان سبز شده ، و چون اين بار هم آنها
به سراغ من نمى آيند، از غصه دق كرده مى ميرم . به من گل حضرتى - خمل و
پياز سگ هم مى گويند.
كلشيك
به نوع فرنگى ما كه در ايران ديده نشده است ((كلشيك
)) مى گويند، لذا به ماده ى عامله ما در علم
پزشكى و داروسازى ((كلشيسين ))
خطاب مى كنند.
پياز ما به اندازه شاه بلوط است و از نظر شكل ظاهرى هم به آن شباهت
دارد و اگر فشرده شود، از آن شيرابه اى تلخ بيرون مى آيد، ولى چون پياز
خشك شود، اين شيرابه نيز غليظ و خشك مى شود. بوى آن بسيار قوى است ،
ولى پس از خشك شدن بى بو مى شود. طعم تلخ آن نيز پس از خشك شدن ملايم
مى گردد. در طب جديد به موجب قرار داد بين المللى بروكسل مصرف پياز ما
به علت ناپايدار بودن مقدار ماده ى عامله كه كلشيسين نام دارد از كتب
داروسازى حذف شده و چون هدف ((زبان خوراكيها))
احياى درمان سنتى ايران است ، و عقيده دارد كه معالجه ى اين امراض صعب
العلاج با روش سنتى قاطع تر است در اين جا لازم مى دانيم كه مختصرى
راجع به اين امراض و روش معالجه آن ها صحبت نماييم تا بار ديگر همگان
متوجه مزاياى درمان سنتى ايران بشوند.
رماتيسم
در مقالات گذشته روش درمان سنتى ايران را در معالجه بيماريهاى
برص - غانقاريا و چندين بيمارى صعب العلاج را بيان داشتيم ، اكنون با
توجه به اين كه بيمارى سياتيك - نقرس و روماتيسم در ايران فراوان است و
كمتر خانواده اى يافت مى شود كه يكى از افراد آن به اين امراض مبتلا
نباشد، لازم مى دانيم در اينجا مختصرى به اين امراض اشاره كنيم .
در طب سنتى ايران رماتيسم را باد مفصل و ورم آنرا مفاصل مى گفتند. در
طب جديد عده اى عامل آنرا يك نوع ويروس و يا يكى از ميكربهاى عفونى مى
دانند. در طب جديد ثابت شده است كه ميكربها به هنگام رشد و نمو از خود
زهرابه اى ترشح مى نمايند كه بيشتر متوجه بندها شده ، ورم مفاصل را
ايجاد مى نمايند و در حقيقت رماتسيم عارضه ى وجود يك كانون چركى است كه
در گذشته به باد تعبير مى شد. روش طب جديد حمله به كانون چركى و كشتن
ميكربها با داروهاى ضد ميكرب و تجويز داروهاى كورتونى است . در اين
طريقه معالجه اگر مرض مزمن نشده باشد، به تدريج برطرف مى شود. ولى عملا
مشاهده مى كنيم كه اين راه معالجه در بسيارى از بيماران نتيجه موثرى
ندارد. زيرا اكثر ميكربها در برابر داروهاى ميكرب كش مقاومت كرده و
به آسانى از بين نمى روند، ثانيا زهرابه ى ميكربها مدت مديدى در بدن
باقى مانده و به آسانى درد ورم آن از بين نمى رود. ثالثا داروهاى ميكرب
كش بدن را ضعيف كرده و آنرا براى رشد ميكربهاى ديگرى مستعد مى سازد.
در درمان سنتى ايران هدف كشتن ميكرب همراه با خنثى كرده زهرابه هاى
ميكربى و تقويت بيمار است . روش آنها تصفيه ى خون و معده و جبران كمبود
عوامل غذايى بود و در نتيجه هم ميكرب را مى كشتند و هم زهرابه ها را
خنثى مى كردند و هم كمبود و گرسنگى هاى مخفى را كه باعث رشد ميكرب مى
شد جبران مى نموديد و در نتيجه رماتيسم به سرعت در ظرف چند روز از بين
مى رفت و ديگر راه برگشت نداشت . در درمان سنتى ايران رماتيسم را كه
توام با نقرس بود با آب ترب و آب شلغم معالجه مى كردند و ده ها روش
ديگر هم وجود داشت كه ما در اين جا تنها به درمان با سورنجان اكتفا مى
نماييم و روش هاى ديگر را در خلال صفحات زبان خوراكيها گوشزد خواهيم
نمود.
در درمان سنتى ايران درد مفاصل حاد - عرق النساء ((سياتيك
)) صعب العلاج را با نسخه هايى كه همراه با
سورنجان بود معالجه مى كردند. و نيز مى توان آن را به تنهايى متعاقب
روغن بادام و شيره هاى خنك مثل تخم شبت - تخم گرمك و تخم خربوزه و
امثال آنها بدهند، يا مسهلى از سناى مكى - پوست هليله زرد و نظاير آن
ها تجويز نمايند تا شكم روزى سه چهار بار كار كرده ، زهرابه هاى ميكربى
از بدن خارج شده ، و درد آن آرام و ورم مفاصل تحليل رود.
خواص ديگر سورنجان
در طب جديد كلشيسين كه ماده ى عامله سورنجان است ، بهترين داروى
ضد نقرس شناخته شده و داروهاى اختصاصى كه براى معالجه اين مرض وجود
دارد تماما از تركيبات گل - پياز و بذر ما مى باشد. در طب جديد و قديم
هر دو ما را مضر معده مى دانند و به همين جهت است كه تركيبات ما را با
احتياط مصرف مى كنند. تجويز فرآورده هاى ما از مقدار كم شروع شده و كم
كم زياد مى شود تا درد و عوارض نقرس از بين برود و چون معمولا خاتمه
درد با عوارض معدى هم زمان شروع مى شود، به مجرد تسكين درد استعمال ما
را قطع مى نمايند.
در طب سنتى ايران براى معالجه سياتيك ما را همراه با صبر زرد تجويز مى
كردند. مصرف ما با زنجبيل و فلفل شهوت را زياد مى كند. ضماد ما با
زعفران و تخم مرغ براى تسكين درد استخوان و فرو بردن ورمها مفيد است .
شياف سورنجان با پيه جهت افتاده دانه هاى بواسير نافع است . بوييدن گل
ما بينى را باز مى كند و سردرد را آرام مى نمايد.
مقدار خوراك ما حداكثر 5/2 گرم است و بيش از اين مقدار سمى است . در
داروسازى تنتور ما كه به تنتور كلشيك معروف است و از حل كردن و خيساندن
دانه هاى ما در الكل به نسبت ده درصد بدست مى آيد، از اين تنتور روزى
30 تا 40 قطره مى دهند و بعد به پنجاه قطره در روز مى رسانند و پس از
تسكين درد آنرا قطع مى كنند.
اصول تنظيم خانواده و جلوگيرى از آبستنى در
دنياى امروز بيش از گذشته مورد توجه بوده و روز به روز زيادتر مى شود.
هم اكنون هزاران داروساز پزشك در جستجوى وسايل مطمئن تر و خالى از خطر
مى باشند، و پس از بررسيهاى لازم توجه آنها به خوراكيها بيش از ساير
روشها جلب شده و همه مى كوشند تا از گياهانى كه داراى هورمون استروژن
طبيعى مى باشند استفاده كنند، روى اين اصل اخيرا گياهى را در كلمبيا
پيدا كرده اند كه داراى اين هورمون بوده و به زبان محلى به آن
((مى - پى - كو - تا - تا))
مى گويند. حال بد نيست بدانيد كه در ايران نيز گياهى مفيدتر از آن وجود
دارد كه بيش از هزار سال است كشف شده و به ندرت مورد استفاده قرار
گرفته است .
اين گياه من هستم كه در فارسى به من ((نروك
)) مى گويند و اعراب به من ((داءالنمر))
لقب داده اند. من تاكنون در يكى از كوه هاى كرمان كه كنام پلنگ است
ديده شود و مى رويم . ريشه من شبيه ريشه ى سولنجان است و كمى از آن
بزرگتر مى باشم . ساقه گياه من شبيه بوته ى خربزه است ولى همين كه به
اندازه يك وجب بلند شد، تغيير شكل و رنگ داده و ديگر شناخته نمى شود و
اهالى محل كه مى خواهند از من استفاده كنند، بايستى در اين حال بوته
مرا نشان كرده و پس از خاك شدن ريشه مرا در بياورند.
خوردن و حمول من سبب نازايى است و چنانچه مرد هم مرا بخورد عقيم خواهد
شد در بين حيوانات پلنگ مرا بخوبى مى شناسد و از اين خاصيت من بخوبى از
راه غريزه آگاه است ، و چون يكبار دچار زايمان سخت شود، ريشه مرا پيدا
كرده و مى خورد تا ديگر آبستن نشود. پس از آن كه پلنگ مرا بخورد در رحم
او غده هايى پيدا مى شود كه شباهت زيادى به مهره دارد، و به آن در
فارسى نروك پلنگ و اعراب حجر النمر گويند. سى سال پيش شخصى نمونه ى
ريشه مرا به تهران آورده و به موسسه دارويى سپه داد و نويسنده ى زبان
خوراكيها كه در آزمايشگاه آن موسسه كار مى كرد، آنرا مورد آزمايش قرار
داد و در آزمايش مقدماتى وجود هورمونهاى شبيه استروژن در من مسلم شد و
نيز تركيباتى ديده شد كه شير را منعقد مى كرد، چنانچه زنى به اندازه دو
گندم از من بخورد، يا حمول نمايد، ديگر آبستن نخواهد شد. پاشيدن من روى
خنازير و زخم هاى عفونى مفيد است بعيد نيست در معالجه سرطان نيز بتوان
آنرا مورد استفاده قرار داد.
نروك پلنگ كه گفته شد در اثر خوردن ريشه نروك در رحم پلنگ پيدا مى شود
و اعراب به آن ((حجرالنمر))
گويند شير ار بريده منعقد مى كند و حمول آن نيز سبب نازايى است . شرح
اين گياه را امين الدوله و صاحب كتاب مخزن الادويه هر دو نوشته اند و
نويسنده ى زبان خوراكيها آنرا ديده و تجزيه كرده و چنين اظهار عقيده مى
كند. علاوه بر استروژن شيره ى ريشه ى اين گياه مواد سفيده و آلبومين را
منعقد كرده و بصورت سنگ در مى آورد و همين اثر را روى منى دارد و
چنانچه قبل يا بعد از آميزش حمول شود توليد سنگ در رحم كرده و اين مواد
خارجى مانع آبستنى است و عينا مثل استعمال آ - يو - دى مى باشد.
فارسى من مشك زمينى است ، ولى عده اى به من پسته
ى زمينى هم گفته اند و به همين جهت نبايد مرا با بادام زمينى اشتباه
كرد. در تنكابن مرا اسكتو نامند. تركان به من طبلاق گويند و در كتب
قديم از من بنام سعد با ضم سين ياد شده است من يك ساقه زيرزمينى هستم ،
بقدر يك زيتون و گاهى كمى بزرگتر كه داراى بوى خوشى مى باشم . يك نوع
من در هندوستان و پاكستان به عمل مى آيد و شبيه زنجبيل است كه چون آنرا
بر پوست بمالند پس از مدت كمى موهاى آنرا از بين مى برد و اين نوع سمى
بوده نبايد استعمال كرد. انواع غير سمى من به اسامى ((سعد
طويل ))، ((سعد مستدير))
و ((سعد خوراكى )) است .
سعد ماكول را مى كارند و آنرا جهت ازدياد شير به پستانداران مى
خورانند. روغن من يك رنگ قشنگ طلايى دارد، من زياد كننده شير و
خردكننده سنگهاى داخلى هستم ، عروق را باز مى كنم ، فهم و عقل را زياد
مى نمايم ، رنگ رخسار را باز مى كنم ، معده را تقويت و اشتها را زياد
مى نمايم ، اعصاب را نيرو داده و شهوت را تحريك مى كنم ، براى معالجه
زخم معده مفيد مى باشم . بادشكن هستم ، ضد سم عقرب هستم ، خواه مرا
بخورند و خواه در محل نيش آن بمالند، و چون مرا با آب ساييده و روى آتش
بگذارند تا نصف شود و بسته شود، سپس برداشته هر روز ناشتا قدرى از آن
را ميل نمايند بد بويى دهان را كه در اثر معده باشد برطرف مى كند و
سوزش دهانه معده را معالجه مى نمايد. مخلوط من با روغن
((بنه )) درد كمر و مثانه را تسكين مى
دهد و براى درد رحم نيز مفيد است ، چه بخورند و چه بصورت حمول مصرف
كنند. چكاندن آن در گوش سنگينى آنرا برطرف مى كند. ماليدن من به
دندان جهت تقويت لثه و خوشبويى دهان مفيد است ، پاشيدن گرد من روى زخم
آنرا التيام داده ، سبب روييدن گوشت نو مى شود.
شستشوى صورت با آب جوشانده ى من جهت زيبايى رنگ رخسار و قرمزى گونه
مفيد است ، زياده روى در خوردن من فشار خون را بالا مى برد و خون را
فاسد مى كند، چون مرا داخل صابون كنند آنرا خوشبو مى نمايم و استفاده
از اين صابون باعث نيكويى رنگ رخسار مى شود. نوع سمى من كه در هندوستان
مى رويد و در ايران به عمل نمى آيد، پوست را زخم مى كند و موهاى بدن را
به سرعت از بين مى برد و خوردن آن باعث جنون است .