زبان خوراكيها جلد اول

دكتر غياث الدين جزايرى

- ۱۲ -


شقايق پيچ
به من شقايق پيچ و ياسمن بيابانى گويند. در كتابهاى قديم به من طيان و غشبة النار مى گفتند. فرنگى ها به من ((كله ماتيت )) گويند و در كتب جديد گياه شناسى در خانواده ى آلاله ها قرار دارم . گياه من مانند لبلاب و پيچك بالا رونده است ، شيره برگ هاى من پوست بدن را ملتهب و قرمز مى كند.
بوييدن گل من جهت درد شقيقه نافع است . در طب سنتى ايران از من براى معالجه سرطان استفاده مى كردند.
در بعضى از كتب از من به اسامى تراح ، قلعه و قليماتس هم ياد كرده اند.
عصاره ى من براى معالجه فلج و بى حسى مفيد است و براى درمان سرفه ى كهنه تجويز مى شوم . ضماد برگهاى من براى معالجه سياتيك فقط براى يك دفعه تجويز شده است . مشروط بر اينكه ، قبل از زخم شدن آنرا بردارند. ماليدن آن با سركه آن هم براى يك دفعه جهت معالجه طاسى تجويز شده است ولى نبايد تكرار شود.
ماليدن من جهت پاك كردن كك و مك و برس هم توصيه شده است . مضمضه جوشانده برگ و شاخ من براى تسكين درد دندان مفيد است . مقدار خوراك گل من جهت سرفه كهنه - تنگ نفس و بى حسى مزمن و لغوه 5/2 گرم مى باشد و پنج گرمك آن خطرناك است . يك نوع ديگر من در آذربايجان روييده و گل هايى به رنگ كبود دارد. غشبه مغربى هم نوعى از من است .
شقايق النعمان
فارسى من لاله ى سرخ است ، به من لاله ى داغدار - اشك خونين هم مى گويند و در كتب طبى قديم مرا شقايق نعمانى لقب داده اند. در وجه تسميه من به نعمان روايات مختلف است ، عده اى مى گويند كه چون برگهاى من به رنگ خون است و نعمان نيز به معنى خون آمده ، از اين جهت مرا شقايق نعمانى خوانده اند.
عده اى ديگر مرا به نعمان بن منذر منسوب كرده و مى گويند كه چون او مرا زياد دوست داشت و در اطراف قصر خود كاشته و از گلبرگهاى من براى خضاب استفاده مى كرد، اين نام به من داده شده است .
گياه من در برگ - گل و دانه شبيه خشخاش است . با اين فرق كه در همه چيز كوچكتر و دانه هايم ريزتر است .
رنگ من منحصرا سرخ است و در قاعده ى آن لكه هاى سياه رنگ ديده مى شود و به همين جهت است كه عده اى مرا با لاله اشتباه كرده و حتى عده اى از مترجمان فرنگى توليپ را شقايق نعمانى تصور كرده اند و اين اشتباه است .
شقايق النعمان را به زبان تركى ((كوكليكو)) مى گويند و همچنين بعضى از مترجمين ((آنمون )) را شقايق النعمان ترجمه نموده اند.
اين دسته نيز اشتباه كرده اند چون اين هم گياهى است از دسته آلاله ها و شباهتى به شقايق النعمان ندارد.
قسمت مورد استفاده من بيشتر گل من است كه بايستى پس از جمع آورى به سرعت خشك شود و الا خراب و فاسد خواهند شد. برخلاف تصور عده اى در گل من اثرى از مرفين نيست ، بلكه ماده ى عامله من ((آراندرين )) نام دارد كه در گلبرگ ها مقدار آن بسيار كم و در كاسه گل و كوزه ى آن و همچنين در دانه هاى ريز آن زياد است .
گل من داراى يك ماده ى رنگين ، كمى قند و مقدارى صمغ است . گلبرگهاى من داراى مختصرى اثر تسكين دهنده بوده عرق را زياد مى كند. مصرف آن در بيماريهاى سينه ، سياه سرفه ، آنژين و تب هاى دانه اى مفيد است و بطور محسوس خواب آور بوده ، و در صنعت داروسازى مصرف دارد.
خوردن گل خشك من تا حدود ده گرم جهت تسكين درد معده و روده ها مفيد بوده گرد آن خون را بند مى آورد و استنشاق جوشانده ى آن براى جلوگيرى از خون دماغ تجويز شده است . گل من همراه با كاه جو كه بطور جوشانده مصرف شود، ادرار، حيض و شير را زياد مى كند و ماليدن عصاره ى من براى بهبود زخم هاى چركى و درمان ترك پوست و فروبردن ورم چشم مفيد است . ضماد گل من با پوست گردو سياه كننده ى مو و معالج زخم هاى جلدى است كه منشا عصبى داشته باشد، خوردن يك گرم بذر من هر روز با آب سرد جهت رفع برص آزموده شده است ، من در دره بازفت سرحد ايران و عراق زياد مى رويم .

اسم من ((گوجه )) است ! براى اعصاب مفيدم .
خشك شده من درمان كم خونى است .
درمان بيمارى شب كورى هستم .
جهت معالجه نقرس ، رماتيسم و تصلب شرائين مرا تجويز كنيد...
فارسى من ((گوجه )) است به اقسام ريز و كوچك ، به من آلوچه سنگ - الوچه آلنج و آلوى كوهى هم مى گويند. عربى من ((ادرك )) است و در بعضى از كتابهاى پزشكى قديم به اسامى نيسوق و نيشوق هم از من ياد شده است .
من انواع و اقسام داشته و با آلونيز قرابت و نزديكى دارم . بهترين نوع من گوجه برقانى است كه پوست آن به آسانى جدا مى شود و نوع ديگر من گوجه گلستان است كه در خراسان مى رويد و رنگ آن سبز بوده ، كمتر قرمز مى شود. نوع پيشرس من گوجه سبز است كه به نام گوجه گيلانى ، و گيلانى گوجه معروف است و اولين ميوه اى است كه در فصل بهار به بازار مى آيد. اين خاصيت مسهلى ندارد. معذلك با يبوست مزاج مى جنگد. من به رنگ هاى سبز و زرد و قرمز ظاهر ميشوم . رنگ من تركيبى شبيه جوهر زردك است كه در بدن تبديل به ويتامين (آ) مى شود و به همين جهت است كه انواع من براى درمان شبكورى و رشد بدن مفيد است - مقدار اين ويتامين در انواع زرد و قرمز من بيشتر است . علاوه بر جوهر زردك ، من داراى ويتامين هاى ((ب )) و ويتامين ((ث )) هستم ، به اين جهت براى اعصاب مفيد بوده و مسكن التهاب صفرا مى باشم . من داراى املاح زيادى از قبيل آهن - كلسيم - فسفر - منيزى - پتاسيم - سديم و منگنز مى باشم . من از ميوه هاى خنك بوده و اين خاصيت در انواع ترش من بيشتر است . اقسام درشت من خاصيت نرم كننده دارند، ولى در اين خاصيت هرگز به پاى آلو نمى رسند. خشك شده آنها كه بيشتر به نام آلوچه خشكه فروخته مى شود، درمان خوبى براى ضعف اعصاب و كم خونى است ، اقسام مختلف من براى معالجه نقرس - رماتيسم و تصلب شرائين تجويز شده اند، همگى پيشاب آور بوده ، و اعمال كليه را تنظيم مى نمايند.
جوشانده 25 تا سى گرم برگ درخت من ، كشنده كرم معده بوده و اين خاصيت در مغز هسته من نيز مى باشد - سابقا جوشانده برگ مرا به عنوان تب بر مخصوصا براى مبتلايان به بيماريهاى ريوى تجويز مى كردند. برگ من نفاخ بوده ، و براى معده مضر است ، مگر آنكه همراه با يك مسهل خورده شود و براى اين كار سابقا گلقند را تجويز مى كردند.
اقسام آلو

اقسام آلو تمام تركيبات و خواص مرا داشته و به اضافه ملين خوبى مى باشند. خاصيت غذايى زيادى داشته و نيروبخش هستند و مى توان آنرا غذاى مخصوص ورزشكاران قرار داد. آلوى خشك قند زيادى دارد و براى مبتلايان به مرض قند خوب نيست . ولى گوجه فاقد قند بوده ، و قند خون را كم مى كند. مغز هسته و برگ درخت آن نيز داراى خاصيت ضد كرم است .
خاصيت مسهلى آلو مربوط به ماده چسبنده و املاح و سلولز آن مى باشد و به همين جهت مى توان گفت براى مداواى يبوست غذايى مفيدتر از آلو و انجير نيست و اين خاصيت در انجير خشك و آلوى خشك زيادتر است . خوردن آلو قبل از غذا براى مبتلايان به سر درد و تبهاى صفراوى سودمند مى باشد. تخامه اى كه بعد از خوردن آجيل در معده پيدا مى شود، دوايى بهتر از آلوى خشك خيس كرده ندارد. لواشك آلو كه از انواع كوهى ساخته ميشود، اگر تميز تهيه شده باشد پاك كنندهى روده و شكم خواهد بود. صمغع درخت گوجه و آلو به صمغ فارسى معروف است ، گرم تر از صمغ عربى بوده و براى سرفه مفيدتر مى باشد. خرد كننده ى سنگهاى كليه و مثانه و سنگهاى صفراوى است ، براى التيام زخم بسيار نافع بوده ، و سرمه ى آن براى كم كردن فشار چشم تجويز شده است . به اين انگم و ساير صمغ ‌هاى درختى به نام فارسى گوج گويند و گويا كلمه گوجه از اين نام گرفته شده باشد.

من ((زيره )) هستم ! من سوغات كرمان زيره هستم . در فارسى به من ((زيره ))، در عربى به من ((سنوت )) مى گويند و در كتاب هاى گياه شناسى قديم ((كمون )) خوانده شده ام ، و در زبانهاى اروپايى نام من با كمى تغيير از كمون گرفته شده است ، زادگاه اوليه نوع سياه من كرمان است واينكه بعضى از مولفين اروپايى و مترجمين ايرانى منشا مرا مصر عليا نوشته اند صحيح نيست ، فقط نوعى از ما كه به كمون نبطى معروف است از قديم در سواحل رودخانه نيل خاكسترى است فرق بسيار است . از جمله اينكه من شكم را جمع مى كنم و نوع نبطى به آن لينت مى دهد. زراعت من به آب زياد احتياج ندارد و كشاورزان كرمان به جاى اب وعده آنرا مى دهند در صورتى كه محصولى كه در كنار رودخانه نيل به عمل مى آيد. از آب زيادترى بهره مند مى شود.
خاصيت هورمونى و ضد عفونى كننده و قدرت ميكرب كشى من خيلى زيادتر از انواع ديگر است ، من داراى انواع مختلف به رنگهاى سياه ، سبز، صورتى ، زرد و قهوه اى و سفيد خاكسترى هستم .
بذر انواع ما بيضى دراز است و همگى داراى يك اسانس روغنى فرار مخلوط از چند تركيب دارويى و مواد موثره بوده و همراه آن مقدارى تانن - رزين - صمغ و نوعى الكل و تركيبات كوچك ازت دار است . اروپاييان مرا مانند ادويه به غذا ميزنند و پنير را با آن خوشبو و حفظ مى نمايند و يك نوع نان با آن مى پزند و اعراب بذر ما را با عسل و فلفل مخلوط كرده ، معجونى جهت تقويت قوه باه درست مى كنند. ميوه من استعمال داخلى دارد و هم خارجى - بادشكن و جمع كننده رطوبت است ، مقوى معده - امعاء كبد بوده ، اشتها را تحريك مى كند. جلوى سكسكه را ميگيرد، ورم طحال و اسهال را معالجه مى كند. به علت داشتن هورمون جنسى ، شهوت را بر مى انگيزد و شير مادران را زياد مى كند. عادت ماهانه زنان را باز مى كند و به موقع آنرا بند مى آورد. عرق را زياد مى كند و بوى بد آنرا برطرف مى سازد. پرندگان مخصوصا كبوتر به بوى دانه سياه من علاقمندند و اگر آنرا در لانه كبوتر بگذاريد، زود مانوس شده و هر كبوترى كه بوى آنرا بشنود، به سوى لانه مى آيد و از آن گريزانند. اگر آب خيسانده مرا به چوب بماليد، موريانه نخواهد خورد و اگر آنرا بر بدن بماليد، شپش در لباس رشد نخواهد كرد و در اين مورد پيشينيان غلو كرده اند. نوشته اند اگر بدن نوزادى را هنگام تولد با آب زيره بشويند، در تمام عمر شپش در بدن او پيدا نمى شود.
(خوشبختانه اين روزها به علت پيدا شدن داروهاى ضد حشرات شپش ‍ پيدا نمى شود و ما نتوانستيم صحت و سقم اين ادعا را كه اغراق به نظر مى رسد امتحان كنيم ) شستشو با آب خيسانده يا جوشانده من رنگ چهره را باز و آنرا نورانى مى نمايد. مرا با ماسك زيبايى روى صورت بنيدازيد و يا مخلوط با ماست كرده ، به صورت بماليد و لطافت و نرمى آنرا بعدا مشاهده فرماييد. من قاطع بلغم و درمان رعشه و لغوه هستم . زياده روى در خوردن من ترشح تيروئيد را زياد مى كند و باعث لاغرى و زردى رخسار مى شود - من بدن را گرم مى كنم و به هضم غذا كمك مى نمايم و نفخ آنرا برطرف مى نمايم ، مخصوصا اگر اين نفخ به علت پيرى و سردى مزاج باشد.
براى جلوگيرى از خون دماغ مى توانيد بينى را از آب مطبوخ من پر كنيد و پره هاى آنرا با دو انگشت گرفته بگذاريد مدتى بماند - چكاندن آب مطبوخ من در چشم ، قرمزى آنرا برطرف مى كند و مانع خونريزى شده ، از چسبندگى پلكها جلوگيرى مى نمايد. ورم ملتحمه چشم را فرو مى نشاند. مضمضمه جوشانده من درد دندان را ساكت مى كند. نوشيدن خيسانده من در سركه جهت تنگ نفس و خفقان نافع است . ضماد من آرد باقلا ورمها را از بين مى برم - من مخلوط با عسل شهوت را زياد و مخلوط با سركه آنرا كم مى كنم . اگر مرا با غذاهاى گوشتى بپزيد از مضار گوشت كاسته و غذاى گوارايى خواهيد خورد.
يكى از دوستان ما انجير بحث مفيد و شيرينى را عنوان كرده بود كه متاءسفانه به علت در هم ريخته شدن خطوط نامفهوم بود و من در اينجا ناگزير به آن اشاره مى كنم .
اين روزها به علت زياد شدن جمعيت جهان موضوع جلوگيرى از آبستنى مورد توجه واقع شده براى اين كار توجه پزشكان و داروسازان متوجه هورمونهاى گياهى است . زيرا از بكار بردن هورمونهاى مصنوعى نتيجه مطلوب و بى ضرر بدست نيامده است و در اين مورد غذاشناسان آمريكا استفاده از گياهى به نام ((مى پى كو تا - تا)) را توصيه كرده اند. در ايران گياهانى كه داراى هورومون جنسى باشند زياد است و يكى از آنها ما زيره هاى گوناگون مخصوصا زيره سياه هستيم و يكى از نزديكان ما كه سياه دانه است ، و بعدا خود را معرفى خواهد كرد در اين مورد اثر معجزه آسا دارد.
ديديد كه ما خواص متضاد داريم هم لينت مى دهيم و هم شكم را جمع مى نماييم هم عادت ماهانه بانوان را باز مى كنيم و هم از خونريزى زياد آن جلوگيرى مى كنيم ، هم شهوت را تحريك مى كنيم و هم مى توانيم آنرا از بين ببريم ، اين خواص متضاد را ما مرهون تركيبات خود مخصوصا هورمونهاى جنسى هستيم .

اسم من ((سورنجان )) است !

دشمن سرسختى براى نقرس هستم .
بوييدن گل من بينى را باز مى كند و سر درد را تخفيف مى دهد.
اگر از درد رماتيسم رنج مى بريد، فورا به سراغ من بيايد...
در كتابهاى داروسازى قديم و سنتى ايران ، به ما سورنجان لقب داده اند ما چند نوع پياز از چند گياه مختلف هستيم كه مهمترين انواع ما كه در ايران مى رويد گل حسرت و شنبليد است . به نوع فرنگى ما كلشيك مى گويند كه گويا در ايران نمى رويد.
شنبليد

مرا با شنبليله كه يك نوع سبزى خورشتى است اشتباه نكنيد. من همان شنبليدى هستم كه شعراى با ذوق ايرانى در وصف آن داد سخن داده اند. به من سورنجان مصرى - اصابع مصرى - شقليل - فرج الارض - و قلب الارض هم گفته اند. در بلوچستان به من سورنجان كرمانى مى گويند.
گل حسرت
در شيراز، مازندران و اطراف تهران به من گل حسرت مى گويند. اين نامگذارى يك افسانه ى شاعرانه دارد كه مى گويند چون گل من تلخ است ، پرندگان و پروانه ها به آن نزديك نمى شوند و من در بهار از حسرت ديدار اين موجودات زيبا بزودى پژمرده شده و از بين مى روم و در فصل پائيز دوباره به اميد ديدار و وصل پرندگان سبز شده ، و چون اين بار هم آنها به سراغ من نمى آيند، از غصه دق كرده مى ميرم . به من گل حضرتى - خمل و پياز سگ هم مى گويند.
كلشيك
به نوع فرنگى ما كه در ايران ديده نشده است ((كلشيك )) مى گويند، لذا به ماده ى عامله ما در علم پزشكى و داروسازى ((كلشيسين )) خطاب مى كنند.
پياز ما به اندازه شاه بلوط است و از نظر شكل ظاهرى هم به آن شباهت دارد و اگر فشرده شود، از آن شيرابه اى تلخ بيرون مى آيد، ولى چون پياز خشك شود، اين شيرابه نيز غليظ و خشك مى شود. بوى آن بسيار قوى است ، ولى پس از خشك شدن بى بو مى شود. طعم تلخ آن نيز پس از خشك شدن ملايم مى گردد. در طب جديد به موجب قرار داد بين المللى بروكسل مصرف پياز ما به علت ناپايدار بودن مقدار ماده ى عامله كه كلشيسين نام دارد از كتب داروسازى حذف شده و چون هدف ((زبان خوراكيها)) احياى درمان سنتى ايران است ، و عقيده دارد كه معالجه ى اين امراض صعب العلاج با روش سنتى قاطع تر است در اين جا لازم مى دانيم كه مختصرى راجع به اين امراض و روش معالجه آن ها صحبت نماييم تا بار ديگر همگان متوجه مزاياى درمان سنتى ايران بشوند.
رماتيسم
در مقالات گذشته روش درمان سنتى ايران را در معالجه بيماريهاى برص - غانقاريا و چندين بيمارى صعب العلاج را بيان داشتيم ، اكنون با توجه به اين كه بيمارى سياتيك - نقرس و روماتيسم در ايران فراوان است و كمتر خانواده اى يافت مى شود كه يكى از افراد آن به اين امراض مبتلا نباشد، لازم مى دانيم در اينجا مختصرى به اين امراض اشاره كنيم .
در طب سنتى ايران رماتيسم را باد مفصل و ورم آنرا مفاصل مى گفتند. در طب جديد عده اى عامل آنرا يك نوع ويروس و يا يكى از ميكربهاى عفونى مى دانند. در طب جديد ثابت شده است كه ميكربها به هنگام رشد و نمو از خود زهرابه اى ترشح مى نمايند كه بيشتر متوجه بندها شده ، ورم مفاصل را ايجاد مى نمايند و در حقيقت رماتسيم عارضه ى وجود يك كانون چركى است كه در گذشته به باد تعبير مى شد. روش طب جديد حمله به كانون چركى و كشتن ميكربها با داروهاى ضد ميكرب و تجويز داروهاى كورتونى است . در اين طريقه معالجه اگر مرض مزمن نشده باشد، به تدريج برطرف مى شود. ولى عملا مشاهده مى كنيم كه اين راه معالجه در بسيارى از بيماران نتيجه موثرى ندارد. زيرا اكثر ميكربها در برابر داروهاى ميكرب كش ‍ مقاومت كرده و به آسانى از بين نمى روند، ثانيا زهرابه ى ميكربها مدت مديدى در بدن باقى مانده و به آسانى درد ورم آن از بين نمى رود. ثالثا داروهاى ميكرب كش بدن را ضعيف كرده و آنرا براى رشد ميكربهاى ديگرى مستعد مى سازد.
در درمان سنتى ايران هدف كشتن ميكرب همراه با خنثى كرده زهرابه هاى ميكربى و تقويت بيمار است . روش آنها تصفيه ى خون و معده و جبران كمبود عوامل غذايى بود و در نتيجه هم ميكرب را مى كشتند و هم زهرابه ها را خنثى مى كردند و هم كمبود و گرسنگى هاى مخفى را كه باعث رشد ميكرب مى شد جبران مى نموديد و در نتيجه رماتيسم به سرعت در ظرف چند روز از بين مى رفت و ديگر راه برگشت نداشت . در درمان سنتى ايران رماتيسم را كه توام با نقرس بود با آب ترب و آب شلغم معالجه مى كردند و ده ها روش ديگر هم وجود داشت كه ما در اين جا تنها به درمان با سورنجان اكتفا مى نماييم و روش هاى ديگر را در خلال صفحات زبان خوراكيها گوشزد خواهيم نمود.
در درمان سنتى ايران درد مفاصل حاد - عرق النساء ((سياتيك )) صعب العلاج را با نسخه هايى كه همراه با سورنجان بود معالجه مى كردند. و نيز مى توان آن را به تنهايى متعاقب روغن بادام و شيره هاى خنك مثل تخم شبت - تخم گرمك و تخم خربوزه و امثال آنها بدهند، يا مسهلى از سناى مكى - پوست هليله زرد و نظاير آن ها تجويز نمايند تا شكم روزى سه چهار بار كار كرده ، زهرابه هاى ميكربى از بدن خارج شده ، و درد آن آرام و ورم مفاصل تحليل رود.
خواص ديگر سورنجان
در طب جديد كلشيسين كه ماده ى عامله سورنجان است ، بهترين داروى ضد نقرس شناخته شده و داروهاى اختصاصى كه براى معالجه اين مرض ‍ وجود دارد تماما از تركيبات گل - پياز و بذر ما مى باشد. در طب جديد و قديم هر دو ما را مضر معده مى دانند و به همين جهت است كه تركيبات ما را با احتياط مصرف مى كنند. تجويز فرآورده هاى ما از مقدار كم شروع شده و كم كم زياد مى شود تا درد و عوارض نقرس از بين برود و چون معمولا خاتمه درد با عوارض معدى هم زمان شروع مى شود، به مجرد تسكين درد استعمال ما را قطع مى نمايند.
در طب سنتى ايران براى معالجه سياتيك ما را همراه با صبر زرد تجويز مى كردند. مصرف ما با زنجبيل و فلفل شهوت را زياد مى كند. ضماد ما با زعفران و تخم مرغ براى تسكين درد استخوان و فرو بردن ورمها مفيد است . شياف سورنجان با پيه جهت افتاده دانه هاى بواسير نافع است . بوييدن گل ما بينى را باز مى كند و سردرد را آرام مى نمايد.
مقدار خوراك ما حداكثر 5/2 گرم است و بيش از اين مقدار سمى است . در داروسازى تنتور ما كه به تنتور كلشيك معروف است و از حل كردن و خيساندن دانه هاى ما در الكل به نسبت ده درصد بدست مى آيد، از اين تنتور روزى 30 تا 40 قطره مى دهند و بعد به پنجاه قطره در روز مى رسانند و پس از تسكين درد آنرا قطع مى كنند.

من ((سياه دانه )) هستم ! اسم من سياه دانه است ، به من سياه تخمه هم مى گويند. در كتابهاى گياه شناسى قديم مرا شونيز و كمون هندى ناميده اند با اينكه از خانواده زيره هستم معذلك به علت شباهت ظاهرى و مشترك بودن بعضى از خواص ‍ معمولا ما را با هم نام مى برند - در اروپا و مصر و هندوستان مرا در مزارع مى كارند، ولى در ايران از قديم خودرو بوده و اكنون هم در اطراف تبريز و اراك ميرويم . سه نوع من در ايران پيدا مى شود كه يك نوع آن تلخ است و از نظر خواص دورتر از ما است . مهمترين خواص ما دو نوع ديگر باز كردن عادت ماهانه بانوان و كشتن كرم هاى معده است و در ايران مرا روى نان مى پاشند و با آمدن خشخاش به بازار اكنون دانه هاى آن دوباره جاى مرا گرفته است .
در دانه هاى من جوهر روغنى همراه با مواد معطر و فرار ويتامين ((اى )) و هورمونهاى جنسى است . ويتامين ((آ)) و ((د)) هم دارم . موثرترين خوراكى براى باز كردن قاعده بانوان هستم ، پيشاب و شير و عرق را زياد مى كنم ، اخلاط سينه را از بين مى برم و پادزهر سموم مى باشم . دود و بخور من حشرات را فرار مى دهد. جهت معالجه سرفه ، قى و استسقاء و يرقان تجويز مى شوم . خوردن من صبح ناشتا باعث سرخى گونه و باز شدن رخسار است - خوردن من با سركه جهت انداختن كرم هاى معده توصيه شده است . خوردن من با عسل يا موم جهت از بين بردن خال - خال گوشتى و ترك پوست و درد مفاصل و تحليل ورمها و با سركه جهت كك و مك - برص - كچلى و جوشهاى جلدى كه به علت اختلالات عروقى و عصبى باشد مفيد مى باشد - در گذشته مرا با آب حنظل مخلوط كرده ، اطراف ناف مى ماليدند تا كرم كدو دفع شود. دانه هاى كوبيده من مخلوط با عسل جهت تسكين درد رحم و پس درد زايمان داده مى شود - ضماد من مخلوط با روغن گل جهت اگزما و ضماد سوخته من با موم و روغن و حنا جهت جلوگيرى از ريزش مو و طاسى مؤ ثر است . كمپرس جوشانده من بر سر، زكام را درمان مى كند و بر ساير اعضاء درد را تسكين و ورم را فرو مى برد. اگر بو داده مرا با روغن زيتون مخلوط كنيد، و آنرا در بينى بچكانيد، نزله و زكامى را كه همراه با عطسه باشد از بين مى برم . مضمضه جوشانده من در سركه جهت تسكين درد دندان و محكم شدن دندان سود بسيار دارد، جوهرى كه از من با قرع وانبيق مى گيرند اكسير جوانى است ، اگر آن را بر كمر و مواضع مخصوص بماليد برگشت جوانى را مشاهده خواهيد كرد، سستى اعصاب را برطرف مى كند و قواى شهوانى را تحريك مى نمايد.

من ((نروك )) هستم !

اصول تنظيم خانواده و جلوگيرى از آبستنى در دنياى امروز بيش از گذشته مورد توجه بوده و روز به روز زيادتر مى شود.
هم اكنون هزاران داروساز پزشك در جستجوى وسايل مطمئن تر و خالى از خطر مى باشند، و پس از بررسيهاى لازم توجه آنها به خوراكيها بيش از ساير روشها جلب شده و همه مى كوشند تا از گياهانى كه داراى هورمون استروژن طبيعى مى باشند استفاده كنند، روى اين اصل اخيرا گياهى را در كلمبيا پيدا كرده اند كه داراى اين هورمون بوده و به زبان محلى به آن ((مى - پى - كو - تا - تا)) مى گويند. حال بد نيست بدانيد كه در ايران نيز گياهى مفيدتر از آن وجود دارد كه بيش از هزار سال است كشف شده و به ندرت مورد استفاده قرار گرفته است .
اين گياه من هستم كه در فارسى به من ((نروك )) مى گويند و اعراب به من ((داءالنمر)) لقب داده اند. من تاكنون در يكى از كوه هاى كرمان كه كنام پلنگ است ديده شود و مى رويم . ريشه من شبيه ريشه ى سولنجان است و كمى از آن بزرگتر مى باشم . ساقه گياه من شبيه بوته ى خربزه است ولى همين كه به اندازه يك وجب بلند شد، تغيير شكل و رنگ داده و ديگر شناخته نمى شود و اهالى محل كه مى خواهند از من استفاده كنند، بايستى در اين حال بوته مرا نشان كرده و پس از خاك شدن ريشه مرا در بياورند.
خوردن و حمول من سبب نازايى است و چنانچه مرد هم مرا بخورد عقيم خواهد شد در بين حيوانات پلنگ مرا بخوبى مى شناسد و از اين خاصيت من بخوبى از راه غريزه آگاه است ، و چون يكبار دچار زايمان سخت شود، ريشه مرا پيدا كرده و مى خورد تا ديگر آبستن نشود. پس از آن كه پلنگ مرا بخورد در رحم او غده هايى پيدا مى شود كه شباهت زيادى به مهره دارد، و به آن در فارسى نروك پلنگ و اعراب حجر النمر گويند. سى سال پيش ‍ شخصى نمونه ى ريشه مرا به تهران آورده و به موسسه دارويى سپه داد و نويسنده ى زبان خوراكيها كه در آزمايشگاه آن موسسه كار مى كرد، آنرا مورد آزمايش قرار داد و در آزمايش مقدماتى وجود هورمونهاى شبيه استروژن در من مسلم شد و نيز تركيباتى ديده شد كه شير را منعقد مى كرد، چنانچه زنى به اندازه دو گندم از من بخورد، يا حمول نمايد، ديگر آبستن نخواهد شد. پاشيدن من روى خنازير و زخم هاى عفونى مفيد است بعيد نيست در معالجه سرطان نيز بتوان آنرا مورد استفاده قرار داد.
نروك پلنگ كه گفته شد در اثر خوردن ريشه نروك در رحم پلنگ پيدا مى شود و اعراب به آن ((حجرالنمر)) گويند شير ار بريده منعقد مى كند و حمول آن نيز سبب نازايى است . شرح اين گياه را امين الدوله و صاحب كتاب مخزن الادويه هر دو نوشته اند و نويسنده ى زبان خوراكيها آنرا ديده و تجزيه كرده و چنين اظهار عقيده مى كند. علاوه بر استروژن شيره ى ريشه ى اين گياه مواد سفيده و آلبومين را منعقد كرده و بصورت سنگ در مى آورد و همين اثر را روى منى دارد و چنانچه قبل يا بعد از آميزش حمول شود توليد سنگ در رحم كرده و اين مواد خارجى مانع آبستنى است و عينا مثل استعمال آ - يو - دى مى باشد.

اسم من ((جو)) است ! نام فارسى من ((جو)) و عربى من ((شعير)) است . در گذشته كه قيمت من از گندم ارزان تر بود، عده اى ، گندم نماى جو فروش بودند ولى حالا قضيه معكوس شده و گندم را بطور تقلب با دانه هاى من مخلوط مى كنند. خواص غذايى گندم بيشتر از من و خواص درمانى من بيشتر از گندم است . من برخلاف گندم ، خون را ترش نمى كنم و سبوس من ماده ضد كلسيم ندارد. سبوس من از گندم بيشتر و سخت تر است و از اين رو در تغذيه گندم بر من مزيت پيدا كرده است ، معذلك بعضى از يبوست ها با خوردن من برطرف مى شود، ولى نبايد در خوردن من افراط كرد و بايستى سبوس هاى درشت آرد مرا گرفت و الا توليد اسهال مى نمايم . من به علت داشتن انواع ويتامين هاى ((ب )) زياد و همچنين اثر نيكويى كه در پرورش ميكربهاى مولد ويتامين ب در معده و روده ها دارم ، مفيد بوده و از سفيد شدن مو و بالا رفتن چربى خون جلوگيرى مى كنم . دانه هاى من داراى يك عامل زنده به نام مالتاز بوده ، و با كمك آن مى توانم نشاسته ى خود را تبديل به قند جو نمايم . من داراى ده درصد مواد ازته - دو درصد چربى - 70 درصد مواد نشاسته اى و سلولز هستم و نيز داراى فسفر، كلسيم و آهن و ويتامين هاى ((ب )) مى باشم . جوشانده دانه هاى من به علت داشتن مواد صمغى متورم گرديده سينه و امعاء را نرم مى كند، مخصوصا اگر در شير جوشيده شده باشد.
جوشانده ى بيست در هزار من به علت داشتن مواد صمغى و نرم كننده از قديم براى غرغره در امراض گلو توصيه شده است .
مالت

من نوعى سمنو هستم كه از جوى سبز كرده بدست مى آيم و براى تهيه من جو را سبز كرده جوانه آنرا گرفته و جوى آنرا جوشانده عصاره كشى كرده و در خلاء غليظ مى كنند. من داراى 50 درصد قند جو، ده درصد قند معمولى ، 21 درصد دكسترين - 1/3 درصد مواد سفيده اى - 5/5 درصد اسيد فسفريك هستم . عصاره من محلل بوده ، ترشحات غدد مخصوصا شير را زياد مى كند و به علت داشتن ويتامين هاى ((ب 1)) و ((پ ب )) بسيار مفيد مى باشد.
در جوانه ى من ماده اى وجود دارد كه ميكرب وبا را از بين مى برد و از آن در صنعت داروسازى ماده اى مى گيرند كه ضد بيمارى وبا مى باشد اين ماده ضد عفونى كننده كه ((هوردين )) نام دارد، براى امراض روده اى مخصوصا انواع حصبه و اسهال بسيار سودمند مى باشد. سرمه آن در ورم ملتحمه چشم نيز بكار مى رود. جوانه اى جوهر داراى ماده اى است كه قند خون را پايين مى آورد و ساختمان اثر آن شبيه انسولين است .
ماءالشعير
از جوشاندن جو در آب مايعى بدست مى آيد كه آنرا ماءالشعير نامند. اين مايع خنك كننده بوده مسكن فشار خون - صفرا و اخلاط سوخته و تب هاى گرم است . مسكن حرارت باطنى و حرارت جگر و عطش مفرط است ، مولد خون پاك بوده و براى امراضى چون - سل - دق - زخم روده - ذات الجنب و سر درد توصيه و تجويز مى شو. اثر آن در معالجه سرفه هاى خشك بسيار زياد است .
چاودار
فارسى من چاودار است ، به من ديوك ديرك - جودار - جودر - جودره - ديله و بارنج هم مى گويند. منشا اوليه من ايران و افغانستان است . من در اراضى خشك گچى كه در آن گندم نامرغوب مى رويد روييده مى شوم و مقاومت بوته ى من در برابر سرما زياد است و بيشتر در نواحى كوهستانى به عمل مى آيم آرد من داراى 60 درصد نشاسته - 5/1 درصد مواد چربى و نيز داراى فسفر - پتاسيم - سيليس - آهن - مس و چندين مواد و تركيب مفيد مى باشم . علاوه بر تغذيه از من به عنوان نرم كننده معده و سينه استفاده مى كنند.
جوشانده ى 50 تا 80 گرم بلغور من در يك ليتر آب اثر مفيد در يبوست هاى مزمن و دل درد كهنه دارد.

اسم من ((چاى )) است ! به من چا و چايى هم مى گويند - من برگ درختچه اى هستم كه انواع وحشى آن در چين و هندوستان مى رويد و قامت آنها معمولا به ده متر مى رسد ولى انواع بستانى و پرورش يافته من كه برگها و جوانه هاى آنرا مرتبا مى چينند از دو متر قد آن تجاوز نمى كند. قسمت مورد استفاده ى من برگهاى من است كه پس از بو دادن بصورت چاى سبز و سياه به فروش مى رسد. در تاريخ كشف من افسانه هاى زيادى گفته اند. از جمله مى گويند يكى از امپراتوران چين بر يكى از نزديكان خود غضب كرد و دستور داد او را از شهر بيرون كنند آن شخص مدتى در كوه و بيابان و در جنگل ها و بيشه ها سرگردان بود و در نتيجه بسيار ضعيف و زرد چهره شده بود. روزى درختى ديد. از غايت گرسنگى برگ آنرا غذاى خود ساخت و در اندك مدتى علائم سخت در او ظاهر شد و رنگ رخساره او باز و زيبا گرديد. مخفيانه به شهر آمد و براى يكى از نزديكان امپراتور احوال خود را نقل كرد و آن شخص به عرض ‍ رسانيد، امپراتور او را احضار كرد و از ديدن صورت زيبا شده ى او متعجب شد و پس از جويا شدن از علت آن ، عده اى از پزشكان را مامور تحقيق در اطراف فوايد آن گياه نمود. حكيم ميرزا قاضى در كتاب ((اختيارات )) خود پس از ذكر اين افسانه مى نويسد: چاى گياهى است خوشبو، با اندك تلخى . نوشيدن دمكرده ى آن حرارت باطن را تسكين مى دهد و خون را صاف مى كند. افسانه ى ديگرى نيز در وصف من به اين شرح گفته اند: روزى جمعى از اهالى ختا به شكار رفته بودند گوشت يكى از شكارهاى خود را پخته و در ظرفى ريخته و روى آنرا با سرشاخه هاى بوته ى چاى پوشاندند و دو مرتبه به دنبال شكار رفتيد. پس از آنكه براى خوردن غذا جمع شدند، ديدند تمام گوشت ها له شده و چون اين امر را نزد اطبا اظهار داشتند آنها پس از تحقيق و امتحان دانستند كه برگهاى شاخه ى گياه من ، در هضم غذا، و طعام و زود پختن گوشت و حبوبات اثر دارد.
بارى زادگاه اوليه من چين و هندوستان است . و در ايران نيز به گيلان و مازندران و مخصوصا لاهيجان كاشته شده و به چاى داخلى معروف مى باشد. بهترين زمين براى كشت من زمينى است كه داراى سنگهاى خروجى و آتشفشانى باشد تا محصول من مرغوب و مفيد باشد. زيرا گياه من احتياج به فلز (فلوئور) دارد. چايكارى در چين معمولا در شكاف دره هاى عميق صورت مى گيرد و فرآورده ى آن به علت خروجى بودن زمين داراى فلوئور زيادى است ، و از طرف ديگر روستاييان چينى معتقدند كه خاك مالك حقيقى همه ى موجودات است و روى اين فلسفه به عنوان كرد كود مدفوع انسان را به كار مى برند.
روى اين اصل چاى چينى سرشار از شبه فلز فلوئور بوده و چاى داخلى از حيث داشتن اين عنصر مفيد فوق العاده فقير است . فقط محصولات چند نقطه ى كوهستانى تا 3 ميلى گرم درصد دارد. دومين دليل زيادى فلوئور در چاى چين استفاده از طغيان رودخانه ها است ، زيرا در چين رودخانه هايى جارى است كه از كوههاى آتشفشانى سرچشمه گرفته و بستر آنها بالاتر از مزارع چاى كارى است و هنگام طغيان سفيدرود در سطحى پايين تر كشت زارها جارى است به ندرت طغيان آن گل و لاى به اين مزارع مى رساند.
در ژاپن مزارع چاى در مجمع الجزاير آتشفشانى است و آب و زمين و هوا سرشار از شبه فلز فلوئور مى باشد و از طرف ديگر ژاپنى ها مقدارى از صيد ماهى را به ساختن آرد ماهى اختصاص داده و آنرا به عنوان كود مصرف مى كنند. استفاده از آرد ماهى كه داراى مقدار زيادى فلوئور است كافى است كه چاى ژاپنى نسبت به اين شبه فلز غنى بوده و فرآورده ى آن مرغوب شود.
براى اصلاح و مرغوب شدن چاى داخلى بهترين وسيله از كودهاى فلوئور دار مثل آرد ماهى است .
چاى سبز از بو دادن برگهاى تازه بدون دمبرگ به عمل مى آيد و چون برگهاى چاى مدتى مانده و تخمير شوند، محصول آن ها چاى سياه مى باشد. دمكرده ى پنج تا ده در هزار برگهاى بو داده من محرك و مقوى معده بوده و ادرارآور است ، ولى از نظر داشتن خواص مذكور كمتر استعمال مى شود. بلكه معمولا آنرا مانند يك نوشابه ى عادى و براى رفع خستگى مى نوشند. من مقوى مغز - معده و باه مى باشم و ادرار را زياد مى كنم ، نشاطآور بوده تشنگى را تسكين مى دهم - سر درد را آرام مى كنم التهاب معده را فرو مى نشانم ، خون و رنگ رخسار را صاف مى كنم و به جذب ادويه در اعماق ياخته هاى بدن كمك مى كنم . بوى بد دهان را از بين مى برم ، مخصوصا خشك من در از بين بردن بوى سير و پياز بى اثر نيست . جهت خفقان و امراض قلب مقدار كم من مفيد است و از همه مهمتر به علت داشن شبه فلز فلوئور ميناى دندان و استخوانها را تقويت كرده و از پوسيدگى دندانها جلوگيرى مى كنم ، زياده روى در خوردن من رنگ دندان را زرد مى كند ولى دندانهاى زرد ديرتر خراب شده و كرم خوردگى كمتر پيدا مى نمايند.

من ((سنجد تلخ )) هستم ! عربى من ((شجرالحر)) و حريطه است و بعضى از اعراب زالزالك گويند. در اطراف تهران به من سنجد تلخ ، در مازندران زيتون تلخ و شال سنجد - در گيلان زبيل آغاجى مى گويند. در كتب طبى قديم از من بنام آزاد درخت ذكر شده و فرنگى ها ((آزاد رخت )) گويند و اين همان نام اصيل ايرانى است كه فرنگى ها با مختصر تغييرى بكار برده اند. زادگاه اوليه ى من ايران است ، ولى امروزه در هندوستان - چين - اطراف درياى مديترانه و آمريكا كاشته مى شوم . ميوه ى من شبيه زالزالك درشت بوده و تلخ است . در آمريكا پوست - ريشه - برگ و ميوه مرا تحت نام ((موركوزا)) به عنوان ضد كرم تجويز مى نمايند و گوشت ميوه من مخلوط با پيه از قديم در ايران داروى مخصوص ضد كچلى بود كه آنرا روى پوست سر مالش مى دادند - از پوست درخت من در صنعت داروسازى يك ماده ى دارويى مى گيرند كه ضد كرم است . ميوه من لعابى دارد كه خاصيت آن مبهوت و حيران كردن است و به همين جهت در چين از آن جهت صيد ماهى استفاده مى كنند. برگ و درخت زنده من خاصيت ضد حشره دارد - در هندوستان از دانه هاى سخت ميوه ى من تسبيح درست مى كنند. و آنرا بالاى درب خانه هاى خود آويزان مى نمايند تا بيمارى داخل خانه هاى آنها نشود. يكى از قهرمانان رمان معروف ويكتور هوگو گردن بندى از هسته ميوه ى من داشت .
گل من باز كننده ى دماغ است ، مخصوصا براى پيران و سرد مزاجان بوييدن آن سر درد را تسكين مى دهد و چون آب جوشانده برگ مرا در بينى بكشند، آنرا باز مى كنم . شستشو با آب جوشانده ى برگ و شاخه هاى من به تنهايى تسكين دهنده ى سر دردهاى مزمن است ، و گوشت ميوه و كوبيده ى برگ من چرك زخم ها را از بين مى برد. چكاندن آب جوشانده ى برگ من در گوش ‍ درد و رطوبت آنرا درمان مى كند. ضماد برگ من بر بالاى شكم ، قى را تسكين مى دهد و بر رووزير ناف كرم معده را مى كشد و خوردن عصاره برگ من مانع قى كردن و باز كننده ى گرفتگى معده است .
خوردن جوشانده ى برگ من سنگ ها را مى ريزاند و ادرار را زياد مى كند و خون منجمد در مثانه را خارج مى كند و سموم را دفع مى كند نوشيدن آب برگ تازه ى من با زنجبيل تازه درد رحم را ساكت مى كند و عدم نظم و خونريزى بيش از حد عادت ماهانه زنان را اصلاح مى نمايد و رحم را براى باردارى آماده مى سازد من براى برص و زخم هاى چركى و پليد مفيد مى باشم صاحب كتاب دستور الاطباء نوشته چون دوازده من ميوه و برگ رسيده و زرد شده ى مرا با شش من آب در خمره ريخته و سر آنرا به بندند و سه هفته در زمين خاك كنند و روزى يك مرتبه بر سر بمالند و هر سه روز يكبار به حمام بروند و بعد از حمام نيز دوباره بمالند و سر را با پارچه ى نازكى بپوشانند. زخم هاى آن از بين مى رود و سبب روييدن مو مى شود. اين مرهم ، كچلى و امراض جلدى را معالجه مى كند و باعث روييدن مو مى شود. من مضر معده بوده ، زياده روى در خوردن من باعث غش و قى صفراوى است .
من جذام - برجس - زخمهاى پليد را از بين مى برم و درد آنها را ساكت مى كنم و صاحب كتبا دستور الاطباء نوشته چون دوازده من ميوه و برگ رسيده و زرد شده ى مرا با شش من آب در خمره ريخته و سر آنرا ببندند و سه هفته در زمين خاك كنند و بعد تا شش ماه هر روز يك ليوان از آن بياشامند بهترين دوا براى بيمارى جذام و پيسى است و بخور آن به تنهايى يا با برگ پنج انگشت درد را برطرف مى كند.

اسم من ((پسته )) است ! فارسى من پسته است . اعراب آنرا معرب كرده ((فستق )) گويند و فرنگى ها به من ((پستاش )) خطاب مى كنند. زادگاه اوليه من شمال خراسان - افغانستان و كرمان - آذربايجان - قزوين - اردستان و رفسنجان مرا به مقدار زياد كاشته و محصولى مرغوب مى دهم ، مخصوصا اگر مرا به درخت بنه پيوند نمايند. درخت من مانند درخت خرما دو پايه مى باشد. يعنى گل نر و ماده ى من در دو شاخه ى مختلف قرار دارند. قسمت هاى پايه ى نر من داراى هورمون مردانه بوده و مقوى شهوت مردان است . چنانچه در ميوه من جفت گيرى بعمل نيايد آن ميوه پوك و بى مغز مى شود و به اين پسته پوك در كتب قديم بزغنج و بزغند گفته اند. خواص اين پسته ى تلقيح نشده با پوست پسته ى مغزدار فرق بسيار دارد. و بعلت داشتن مواد مازويى شكم را بند مى آورد و در دباغى مورد مصرف دارد و نوشيدن آب جوشانده ى آن نشاطآور است . مغز ميوه زيادكننده و مقوى شهوت است و جهت تقويت ذهن و حافظه تجويز مى شود. درمان سرفه - مقوى قلب و ضد خفقان است ، برعكس ساير آجيل ها در معده توليد تخامه نمى كند، بلكه از پيچش معده جلوگيرى كرده ، و سردى كبد را معالجه مى كند، گرفتگى كبد و كيسه ى صفرا را باز مى كند و در حقيقت كبد را زهكشى مى نمايد و درد آنرا تسكين مى دهد و با اينكه غذاييت زيادى ندارد اشخاص لاغر و ضعيف را چاق مى كند، ولى هرگز باعث چاقى مفرط و بى تناسب نمى شود. اگر مرا با پوست نازك الوانى كه روى مغز من است بخورند يرقان را درمان مى كنم و ورم طحال را از بين ميبرم و پادزهر سموم مخصوصا نيش حشرات مى باشم . جويدن مغز من مقوى دندان و لثه و خوشبو كننده ى دهان و درمان جوشهايى است كه معمولا در دهان مى زند. مغز من شكم روش را بند مى آورد و پوست معده را زبر مى نمايد، و روده ها را جارو و زهكشى مى كند. از قى و سكسكه جلوگيرى مى كند. اسهال و تشنگى را برطرف مى كند، اگر پوست سفيد و سخت مرا در آب جوشانده و در آب آن بنشينند، نشستنگاه را كه بيرون آمده باشد فرو مى برد. چكاندن پوست درخت و برگ من جهت بند آوردن ترشحات موى سر با آن از ريزش ‍ جلوگيرى مى كند. روغن پسته در عطر سازى مصرف فراوان دارد. ماليدن مخلوط آن با مشك جهت درمان لقوه و تقويت حافظه توصيه شده است و چكاندن آن در دماغ آنرا پاك مى كند. مخلوط روغن پسته با عنبر جهت درمان وسواس تجويز شده است .

اسم من ((مشك زمينى )) است !

فارسى من مشك زمينى است ، ولى عده اى به من پسته ى زمينى هم گفته اند و به همين جهت نبايد مرا با بادام زمينى اشتباه كرد. در تنكابن مرا اسكتو نامند. تركان به من طبلاق گويند و در كتب قديم از من بنام سعد با ضم سين ياد شده است من يك ساقه زيرزمينى هستم ، بقدر يك زيتون و گاهى كمى بزرگتر كه داراى بوى خوشى مى باشم . يك نوع من در هندوستان و پاكستان به عمل مى آيد و شبيه زنجبيل است كه چون آنرا بر پوست بمالند پس از مدت كمى موهاى آنرا از بين مى برد و اين نوع سمى بوده نبايد استعمال كرد. انواع غير سمى من به اسامى ((سعد طويل ))، ((سعد مستدير)) و ((سعد خوراكى )) است . سعد ماكول را مى كارند و آنرا جهت ازدياد شير به پستانداران مى خورانند. روغن من يك رنگ قشنگ طلايى دارد، من زياد كننده شير و خردكننده سنگهاى داخلى هستم ، عروق را باز مى كنم ، فهم و عقل را زياد مى نمايم ، رنگ رخسار را باز مى كنم ، معده را تقويت و اشتها را زياد مى نمايم ، اعصاب را نيرو داده و شهوت را تحريك مى كنم ، براى معالجه زخم معده مفيد مى باشم . بادشكن هستم ، ضد سم عقرب هستم ، خواه مرا بخورند و خواه در محل نيش آن بمالند، و چون مرا با آب ساييده و روى آتش بگذارند تا نصف شود و بسته شود، سپس برداشته هر روز ناشتا قدرى از آن را ميل نمايند بد بويى دهان را كه در اثر معده باشد برطرف مى كند و سوزش دهانه معده را معالجه مى نمايد. مخلوط من با روغن ((بنه )) درد كمر و مثانه را تسكين مى دهد و براى درد رحم نيز مفيد است ، چه بخورند و چه بصورت حمول مصرف كنند. چكاندن آن در گوش ‍ سنگينى آنرا برطرف مى كند. ماليدن من به دندان جهت تقويت لثه و خوشبويى دهان مفيد است ، پاشيدن گرد من روى زخم آنرا التيام داده ، سبب روييدن گوشت نو مى شود.
شستشوى صورت با آب جوشانده ى من جهت زيبايى رنگ رخسار و قرمزى گونه مفيد است ، زياده روى در خوردن من فشار خون را بالا مى برد و خون را فاسد مى كند، چون مرا داخل صابون كنند آنرا خوشبو مى نمايم و استفاده از اين صابون باعث نيكويى رنگ رخسار مى شود. نوع سمى من كه در هندوستان مى رويد و در ايران به عمل نمى آيد، پوست را زخم مى كند و موهاى بدن را به سرعت از بين مى برد و خوردن آن باعث جنون است .