آداب معاشرت در اسلام
(ترجمه شرح الاربعين النبوية)

محمد حسين الجلالى
مترجم : جواد بيات و محمد آذربايجانى

- ۱۱ -


و اسلام نسبت به ريا كارى بصورت عمومى - در همه كارها - و مخصوصا در عبادات ، سختگيرى كرده و از آن با عبارات شديداللحنى جلوگيرى نموده است . زيرا ريا عبادت و ساير كارهاى قربى را فاسد مى كند. مثلا كسى كه ساختمانى را براى خودنمائى و نشان دادن به مردم مى سازد، طبيعتا به كمالات آن اهميت قائل نمى گردد. و چنين ساختمانى بى بنياد و بى اساس ، بالاخره متزلزل خواهد شد. هر چند ظاهرى زيبنده اى داشته باشد.
بنابراين اسلام عبادت رياكارانه را باطل اعلام كرده است . بخاطر اينكه اعمال انسان با نيت محقق مى شود و عبادت نيز با قصد قربت انجام مى پذيرد. بلكه رياكار در عبادت ، بدتر از تارك آن است . زيرا كه رياكار به عنوان استهزاء كننده به شمار مى رود.
از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) سوال شد:
ما النجاة غدا؟ فقال صلى الله عليه و آله : انما النجاة فى اءن لا تخادعوا الله فيخدعكم . فانه من يخادع الله يخدعه و يخلع منه الايمان و نفسه يخدع لويعتبر. قيل له صلى الله عليه و آله : كيف يخادع الله ؟ قال : يعجل بما اءمر الله ثم يريد غيره . فاتقوا الله فى الرياء فانه الشرك بالله ان المرائى يدعى يوم القيامة باربعة اءسماء: يا فاجر، يا كافر، يا غادر، يا خاسر، حبط عملك و بطل اءجرك فلا خلاص لك اليوم فالتمس اءجرك ممن كنت تعمل له .
(وسائل / ج 1، 53 چاپ آل البيت )
فرداى روز قيامت نجات در چيست ؟ فرمود: نجات در اين است كه با خدا نيرنگ نكنيد تا خدا نيز با شما نيرنگ نكند، زيرا كسى كه به خدا نيرنگ زند، خدا هم به وى نيرنگ خواهد زد و ايمان را از او سلب مى كند. و شخص نيرنگ باز اگر دقت كند، به خود نيرنگ مى زند (نه به خدا.)
عرض شد: چگونه به خدا نيرنگ مى زند؟
فرمود نسبت به آنچه خدا دستور داده (در ظاهر) عجله مى كند ولى هنگام عمل غير خدا را در نظر مى گيرد. از خدا بترسيد، در ريا كردن كه آن شرك به خدا است و ريا كار در روز قيامت با چهار نام صدا مى شود: اى بدكار!، اى كافر!، اى حيله گر!، اى زيانكار! عملت حبط و باطل شده و پاداشت از بين رفته است ، امروز براى تو راه نجات نيست . پاداش ‍ خود را از كسى كه برايش كار مى كردى ، درخواست كن .
مساءله در كارهاى دنيا نيز، چنين است ؛ آنكه اموال خود را بخاطر شهرت و بلندآوازى ، براى مردم خرج مى كند و با لباس فاخر و با ماشين جديدترين مدل ، تظاهر مى نمايد، در حالى كه به تاءمين نيازمنديهاى ضرورى خود و خانواده اش ‍ و تاءمين آينده اش نيازمند است ؛ بايد به چنين شخصى در آينده ، بوقت نياز شديد گفته شود: اى زيانكار! عمل تو حبط و باطل شد. پس راه نجات براى تو نيست . برو پاداش خود را از كسى كه برايش كار مى كردى بگير، و امروز نتيجه رياكارى ، و سهل انگارى در انجام وظايف ، و اسراف كردن در مظاهر دنياى فناپذير را كه در هر زمان و مكان و نسبت به افراد فرق مى كند از آنان بگير.
در عين حال كه اسلام اسرافكارى را محكوم مى نمايد، به همين شكل كسانى را كه از حلال خدا دورى مى جويند، با اين آيه شريفه آنان را سرزنش و محكوم مى نمايد:
قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده والطيبات من الرزق .
(اعراف / 32)
بگو چه كسى زينت هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده ، و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است .
خداوند متعال مى فرمايد:
الذين ينفقون اموالهم بالليل والنهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
(بقره / 274)
آنها كه اموال خود را به هنگام شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است ، و نه ترسى بر آنها است و نه غمگين مى شوند.
پس انفاق با دستور صريح قرآن كريم شرعا بطور پنهان و آشكار هر دو مطلوب است .
ريا در انفاق اين است كه كسى مالى را به فقير نه بخاطر رفع نياز او كه در انفاق مطلوب است ، ببخشد بلكه بخاطر هدف خود كه اظهار بى نيازى خويش و يا آشكار نمودن فقر مالى فقير انفاق كند، اين همان رياى مغوض است كه هدف انفاق را باطل مى سازد، و آن يكى از سه چيز است :
1 - بكار گرفتن مال براى رفع نياز فقير.
2 - بى نياز ساختن فقير از سوال و درخواست از ديگران .
3 - رسيدن به پاداش اخروى .
زيرا كه خداوند به قصد رياكارانه وى آگاه است . پس او با دست خودش ثواب و پاداش اخرى را از بن برده و فقير نيز مى فهمد كه مال بخاطر نجات وى از سياه چال فقر و بينوائى نيست بلكه بخاطر هدف ديگر كه اظهار خود بزرگى است . فلذا دليلى بر پاداش نيك و يا بكار گرفتن مال در سعادت خويش و يا سبب قطع شدن فقير از سوال نخواهد شد بلكه بايد براى انتقام از كسانى كه هدفشان از انفاق نمودن تحقير فقير است ، تلاش كند. البته معناى آن نيست كه انفاق را منحصر به انفاق پنهانى كند.
بلكه گاهى اظهار نمودن كار نيك به صورت آشكار بهتر است در صورتى كه اين كار باعث تشويق و پيروى و اقتداى ديگران به او باشد، مانند نيكى كردن بزرگان هر قوم كه ديگران به آنها تاءسى و اقتداء مى كنند، پس چنين اشخاصى از نمونه هاى حديث معروف مى شوند كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من سن سنة حسنة فله اءجرها و اءجر من عمل بها الى يوم القيامة من غير ان ينقص من اجورهم شى ء.
(وسائل / ج 11، 18، چاپ آل البيت )
هر كس سنت و روش نيكى را پايه گذارى كند، پاداش عمل خودش و ديگران (كه به آن عمل مى كنند) براى وى خواهد بود، بدون آنكه از پاداش آنان چيزى كم شود.
چنانكه فرمود:
من سن سنة سيئة فعليه وزرها و وزر من عمل بها الى يوم القيامة .
(كنزالعمال / خبر 43075)
هر كس سنت و روش بدى را پايه گذارى كند، كيفر عمل خودش و كسانى كه به آن عمل مى كنند، بر وى خواهد بود.
معيار انسان در آزمايش خودش (كه عملش خالص است يا براى ريا؟)
مراجعه به محكمه وجدان است تا خود را بشناسد كه مخلص است يا رياكار. و گفتارش را با عملش و ظاهرش را با باطنش تطبيق دهد و خودش را بر علامات سه گانه كه امام على (عليه السلام ) فرمود، عرضه بدارد:
ثلاث علامات للمرائى : ينشط اذا راءى الناس ، و يكسل اذا كان وحده و يحب اءن يحمد فى جميع اموره .
(اصول كافى / ج 3، 402)
براى ريا كار سه نشانه است :
1 - (هنگام عمل ) مردم را ببيند، با نشاط شود.
2 - و هرگاه تنها باشد كسل شود.
3 - و دوست دارد كه در همه كارهايش مورد ستايش واقع شود.
چه معيار دقيقى !!. براى كسى كه مى خواهد از اين روش پليد دورى كند همين بس كه فكر كند انگيزيه او بر رياكارى بدست آوردن رضايت مردم و دلخوشى به تعريف آنان و ترس از مذمت ايشان است . چنانكه در حديث شريف آمده است :
رضا الناس غاية لاتدرك .
رضايت مردم ، هدفى حاصل نشدنى است (يعنى غير ممكن است .)
انسان هر چه در بدست آوردن رضايت مردم كوشش نمايد، به همان اندازه از رضايت آنان دورتر خواهد بود و ظاهرسازى بدون حقيقت چه در ماديات يا عبادات ، هر چند صورت و نقش و نگارش زياد بشود، بر اهل آن مخفى نمى ماند، اگر چه چند روزى بر افراد ساده ، پوشيده بماند، و تاريخ بزودى آن را به عنوان يك نكته سياه ثبت مى كند. اينگونه كارها قابل گذشت و چشم پوشى نيست و شعارهاى توخالى و تبليغات گمراه كننده ، هر چند عده اى را گمراه سازد، براى اهل تحقيق گمراه كننده نخواهد بود.
پس وقتى رضايت مردم بدست نمى آيد و آنچه موجب رضايت بعضى است ، باعث ناخشنودى ديگران مى شود؛ چه بهتر كه انسان از رياكارى بپرهيزد و وظيفه خود را در هر شرايط و احوال ، (با اخلاص ) انجام دهد و قدم خويش را در جاى ثابت و محكم قرار دهد.(36)
زيرا كه به فرمايش على (عليه السلام ):
ان للحق دولة و للباطل جولة .
(غررالحكم / ج 2، 580)
حق داراى دولتى است ، و باطل را جولانى بيش نيست .
(حق پايدار و باطل رفتنى است .)
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اجتنبوا الريا فانه شرك بالله .
(بحار / ج 69، 281)
از ريا بپرهيزيد كه رياكارى شرك به خداست .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اءعظم الاءشقياء... رجل ترك الدنيا للدنيا ففاتته الدنيا و خسرالاخرة و رجل تعبد واجتهد و صام رياءا للناس و ذلك الذى حرم لذات الدنيا و لحقه التعب الذى لو كان به مخلصا لاستحق ثوابه .
بدبخت ترين مردم ... مردى است كه دنيا را بخاطر رسيدن به دنيا ترك نمايد پس دنيا و آخرت هر دو از دستش برود. و مردى است كه عبادت كند و در راه بندگى زحمت بكشد و روزه ريائى براى مردم بگيرد و اين نيز از لذتهاى دنيا محروم مى شود و فقط برايش رنج بجاى ماند كه اگر اخلاص داشت به ثواب مى رسيد.
3 - از امام باقر (عليه السلام ) سوال شد:
ان الرجل يعمل شيئا من الخير فيراه انسان فيسره ذلك ؟ فقال (عليه السلام ) لاباءس ما من اءحد الا و هو يحب اءن يظهر له فى الناس الخير اذا لم يكن صنع ذلك لذلك .
(اصول كافى / ج 3، 437 - بحار / ج 72، 294)
شخصى كار نيكى را انجام مى دهد و ديگرى او را مى بيند و او خوشحال مى شود؟ (آيا اين كار ريا است ؟) فرمود عيب ندارد. كسى نيست مگر آنكه دوست دارد كه ميان مردم براى وى كار خوبى ظاهر شود بشرط آنكه كار خود را براى خودنمائى انجام ندهد.
4 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
الابقاء على العمل اءشد من العمل فان : و ما الابقاء على العمل ؟ قال يصل الرجل بصلة و ينفق نفقة لله وحده لاشريك له فكتب له سرا ثم يذكرها فتمحى فتكتب له علانية يذكرها فتمحى و تكتب له رياءا.
(اصول كافى / ج 3، 436)
نگهدارى كار خير (از ريا) از خود آن كار، سخت تر است (راوى سوال كرد:) نگهدارى از عمل چيست ؟ فرمود: مردى صله اى مى كند و نفقه اى در راه خداى يگانه و بى شريك مى دهد و ثواب كار خير در پنهانى براى او نوشته مى شود. سپس آن را بازگو مى كند و از دفتر كار خير نهانى محو مى شود و در دفتر كار خير آشكار او نوشته مى شود و باز آن را اظهار مى كند از دفتر آشكار نيز محو مى شود و به صورت ريا ثبت مى گردد.
5 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
انه قال لعباد بن كثير البصرى فى المسجد: ويلك يا عباد! اياك والريا فانه من عمل لغيرالله و كل الله الى من عمل له .
(اصول كافى / ج 3، 432 - بحار / 72، 266)
به عباد بن كثير بصرى در مسجد فرمود: واى بر تو اى عباد! مبادا خودنمائى كنى زيرا هر كه براى غير خدا كار كند، خدايش به كسى واگذارد كه براى او كار كرده است .
6 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
كل رياء شك انه من عمل للناس كان ثوابه على الناس و من عمل لله كان ثوابه على الله .
(اصول كافى / ج 3، 433 - بحار / ج 72، 281)
هر ريائى شرك است . براستى هر كس براى مردم كار كند، ثوابش بعهده آنها است ، و هر كس براى خدا كار كند ثوابش با خداوند است .
7 - على بن سالم گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود:
يقول الله عزوجل : اءنا خير شريك من اءشرك معى غيرى فى عمل عمله ، لم اقبله الا ما كان لى خالصا.
(اصول كافى / ج 3، 434 - بحار / ج 72، 288)
خداوند عزوجل مى فرمايد: من بهترين شريكم . هر كه در كارى كه مى كند با من ديگرى را شريك كند از وى نپذيرم (و همه را به آن شريك واگذارم ) جز همانچه خالص براى من باشد.
8 - امام رضا (عليه السلام ) به محمد بن عرفه فرمود:
ويحك يابن عرفه ! اعملوا لغير رياء ولا سمعة فانه من عمل لغير الله وكله الله الى ما عمل ويحك ما عمل اءحد عملا الا راده الله ان خيرا فخير و ان شرا فشر.
(اصول كافى / ج 3، 434)
واى بر تو اى پسر عرفه ! عمل هاى خود را بدون ريا و شهرت انجام دهيد زيرا هر كه براى غير خدا كارى كند، خدايش ‍ به همان كس واگذارد كه برايش كار كرده است . واى بر تو هيچكس كارى نكند جز آنكه خدا عوض كارش را به او برگرداند اگر خوب باشد خوب و اگر بد باشد بد.
پس هرگاه در عمل اخلاص نباشد، نتيجه مترقبه از آن بدون پاداش خواهد بود و هر عملى (ذاتا) اگر نيك باشد نيك و اگر بد باشد بد نوشته مى شود. برخلاف اخلاص كه آدم مخلص هميشه به پاداش و اجر خود خواهد رسيد.
اخلاص عبارت است از عملى كه خالى از ظاهرسازى و حيله باشد و رياكارى برعكس آن است . و اين مطلب ظاهرسازى نيست بلكه عين حقيقت است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الاءخلاص هو اءن تقول : ربى الله ثم تستقم كما امرت تعمل لله لا تحب ان تحمد عليه .
اخلاص آن است كه بگوئى پروردگار من خداى (يكتا) است سپس چنانكه او فرموده در راهش استقامت بورزى ، عمل خود را براى خدا انجام دهى و دوست نداشته باشى كه در مقابل آن ستايش شوى .
يعنى هوى و هوس خود را پرستش نكنى و جز خدا را نپرستى و در راه عبادت او استقامت و پايدارى كنى چنانكه به آن ماءمور گشته اى و اين بخاطر آن است كه هر عملى كه انسان بدون اخلاص انجام مى دهد، قيمت و ارزشى ندارد.
خداوند متعال مى فرمايد:
انا انزلنا اليك الكتاب بالحق فاعبد الله مخلصا له الدين ، الا لله الدين الخالص .
(زمر/ 3)
ما اين كتاب را بر تو بحق فرستاديم (بشكرانه اين نعمت بزرگ ) خداى را پرستش كن و دين را براى او خالص گردان (دل از غير حق بگردان ) (اى بندگان ) آگاه باشيد كه دين خالص (بدون هيچ شرك و ريا) براى خدا است .
خطابهائى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله مى شود بخاطر رهبرى امت بوسيله آن حضرت و هدايت آنان در زندگى است و خداوند در قرآن كريم اخلاص و عمل را همرديف و مقارن يكديگر بيان فرموده است . چنانكه مى فرمايد:
و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤ توا الزكاة و ذلك دين القيمة .
(بينه / 5)
و (در كتب آسمانى ) امر نشده اند مگر بر اينكه خدا را به اخلاص كامل و (بدون شائبه شرك و ريا) در دين (اسلام ) پرستش كنند. و از غر دين حق روى بگردانند و نماز به پا دارند و زكات به فقيران بدهند و اين است دين درست (و راه راست و سعادت .)
بنابراين بايد بدنبال هر اخلاصى عمل معنوى مثل نماز يا عمل مادى مثل زكات وجود داشته باشد و هيچ منافاتى ندارد كه اخلاص همراه با خوشحالى بر عمل باشد زيرا كه طبيعى است كه انسان از هر كار نيكى خوشحال مى شود چه كار خودش باشد يا كار ديگران چون اولا عمل خير ذاتا نيك است و ثانيا عملى است كه از او سرزده است و اين خوشحال هيچ منافاتى با اخلاص ندارد بلكه اين شادى و سرور به تبع اخلاص است و ريا نيست زيرا كه خودنمائى محسوب نمى شود بلكه خودش عمل خير است .
پس خوشحالى بر عمل خير چه از خود انسان سر بزند يا از ديگران ، يك چيز طبيعى به عنوان نتيجه عمل است
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ما من اءحد الا و هو يحب اءن يظهر له فى الناس الخير اذا لم يكن صنع ذلك لذلك .
(اصول كافى / ج 3، 405 - بحار / ج 72، 294)
هيچ كسى نيست مگر آنكه دوست دارد نيكيش در بين مردم آشكار گردد بشرط اينكه عمل خود را بخاطر نشان دادن به مردم انجام ندهد. (يعنى كار انجام دهد كه به مردم نشان دهد و همين ريا شود.)
و درجه اخلاص در اسلام بسيار بزرگ است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ما اءخلص عبدلله اءربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه .
(بحار / ج 67، 242)
هيچ بنده اى چهل صباح براى خدا اخلاص نمى ورزد، مگر آنكه چشمه هاى جوشان حكمت ، از قلبش بر زبانش ‍ جارى مى گردد.
و فاطمه زهرا (عليه السلام ) (پاره تن پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:)
من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل اليه اءفضل مصلحته .
(بحار / ج 70، 249)
كسى كه عبادت خالصانه وى به سوى خدا صعود نمايد (بالا برود) خداوند عزوجل بهترين مصلحتهاى او را برايش ‍ فرو مى فرستد.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
ما اءخلص العبد الايمان بالله اءربعين يوما الا زهده الله تعالى فى الدنيا و بصره داءها و دواءها و اءثبت الحكمة فى قلبه و اءنطق بها لسانه .
(اصول كافى / ج 3، 27)
هيچ بنده اى چهل روز ايمان به خدا را خالص نمى سازد، مگر آنكه خداى عزوجل او را نسبت به دنيا زاهد سازد و درد و داروى دنيا را به او بنمايد، پس حكمت را در دلش ثابت كند و زبانش را به آن گويا سازد.
پس اخلاص خود عبادتى است براى خدا بلكه بهترين عبادات است ، چنانكه امام جواد (عليه السلام ) فرمود:
اءفضل العبادة الاخلاص .
(بحار / ج 67، 5 - قصارالجمل / ج 1، 177)
با فضيلت ترين عبادتها اخلاص است .
دين اسلام اين چنين مقام و منزلت اخلاص را بالا مى برد زيرا كه اخلاص روح و جان عمل است و مطمئن ترين همراهى است كه پايه زندگى بر آن استوار است ، و ريا به تمام معنا برخلاف آن است .
عيبجوئى از نظر اسلام
عيبجوئى از مردم ، از عيب خود انسان سرچشمه مى گيرد و اين مساءله غالبا از راه حسد و سوءظن و خود برتر بينى و بخل و امثال آن ناشى مى گردد.
عيب ، عبارت است از هر چيزى كه از جريان طبيعى زياد يا كم باشد مانند زيادى يك انگشت يا كم بودن آن .
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم ولا تجسسوا ولا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم اءن ياءكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه واتقوا الله ان الله تواب رحيم .
(حجرات / 12)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد چرا كه بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در كار ديگران ) تجسس نكنيد و هيچيك از شما ديگرى را غيبت نكند. آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين ) همه شما از اين كار كراهت داريد. تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبه پذير و مهربان است .
خداوند دستور داده كه از اين گونه صفات رذيله اجتناب گردد زيرا هر يك از اين صفات به يكديگر ارتباط و پيوند دارد كه يا سبب آن است و يا نتيجه آن . لذا سوءظن و بدبينى منشاء ضعف است و سبب تجسس از عيب ، حسد و مثل آن است ، و اساس غيبت ، ترس (از اظهار عيب به صاحب آن ) است . انسان اين صفات ناپسند را بر خود نمى پسندد، پس ‍ بايد بر برادر دينى خود نيز نپسندد.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
... و من مشى فى عيب اءخيه كشف عورته على رؤ وس الخلائق ...
(وسائل / ج 8، 604 چاپ آل البيت )
... و هر كس در عيبجوئى برادر (دينى ) خود قدم بردارد مانند اين است كه عورت و آبروى او را در برابر مردم آشكار ساخته است ...
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من ستر على مؤ من عورة يخافها سترالله عليه سبعين عورة من عورات الدنيا والاخرة .
(وسائل / ج 11، 586 آل البيت )
... و هر كس عيب و لغزش مومنى را كه از آن مى ترسد، بپوشاند، خداوند هفتاد لغزش از لغزشهاى دنيا و آخرت را براى او مى پوشاند.
پس واى بر آنها (عيب جويان ) كه در زندگيشان هر كجا باشند خشم خداى متعال به آنان خواهد رسيد. و آنها از نظر معنوى از رحمت خدا دور شده و از نظر اجتماعى ، اعتماد مردم به خود را از دست مى دهند و چه خسارت بزرگى !!؟.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
... لا تذموا المسلمين ولا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عوراتهم تتبع الله عورته و من تتبع الله تعالى عورته يفضحه ولو فى بيته .
(اصول كافى / ج 4، 58 - بحار / ج 73، 214)
مسلمانان را نكوهش نكنيد و از عيوب آنان جستجو ننمائيد زيرا هر كه عيوب آنها را جستجو كند خداوند عيوب او را دنبال كند و هر كه خداوند عيبش را دنبال كند، رسوايش سازد گرچه در خانه اش باشد.
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من مشى فى عيب اءخيه و كشف عورته ، كانت اولى خطوة خطاها وضعها فى جهنم و كشف الله عورته على رؤ وس ‍ الخلائق .
(وسائل / ج 8، 604 - آل البيت )
هر كس در عيبجوئى برادر (دينى ) خود قدم بردارد و لغزشهاى وى را آشكار سازد، اولين قدمى كه (روز قيامت ) برمى دارد. آن را در جهنم مى گذارد و خداوند لغزشهايش را در برابر خلايق آشكار مى سازد (و رسوايش گرداند.)
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من اءذاع فاحشة كان كمبتدئها و من عير مومنا بشى ء لم يمت حتى يرتكبه .
(اصول كافى / ج 4، 59)
هر كس كار زشتى را فاش كند، چون كسى است كه آن را انجام داده و هر كس مومنى را به چيزى سرزنش كند، نمى ميرد تا مرتكب آن شود.
4 - على (عليه السلام ) فرمود:
طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب الناس من اخوانه .
(نهج البلاغه / خطبه 176)
خوشا بحال كسى كه عيب خودش او را از پرداختن به عيبهاى برادران دينى از مردم ، مشغول سازد.
5 - على (عليه السلام ) فرمود:
من نظر فى عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره و من نظر فى عيوب الناس فانكرها ثم رضيها لنفسه فذلك الاءحمق بعينه .
(نهج البلاغه / حكمت 349)
هر كس در عيب خود بنگرد، از عيب ديگرى غافل مى ماند و هر كس در عيبهاى مردم دقت نمايد و آن عيوب را از ايشان نپسندد ولى نسبت به خودش نيك بداند (بپسندد) اين شخص خودش احمق است .
6 - على (عليه السلام ) فرمود:
الاشرار يتبعون مساوى الناس و يتركون محاسنهم كما يتتبع الذباب المواضع الفاسدة من الحسد ويترك الصحيح .
(شرح نهج البلاغه / ابن ابى الحديد / ج حكمت 113)
مردمان بد، زشتيها و عيبهاى مرم را جستجو مى كنند، و نيكيهاى آنان را كنار مى گذارند چنانكه مگس بدنبال جاهاى فاسد (و كشف ) مى رود جاى سالم (و پاكيزه ) را رها مى سازد.
7 - على (عليه السلام ) فرمود:
اكبر العيب اءن تعيب ما فيك مثله .
(نهج البلاغه / حكمت 345)
بزرگترين عيب آن است كه عيبجوئى كنى از آنچه كه در خودت مثل آن وجود دارد.
8 - على (عليه السلام ) فرمود:
جهل المرء بعيوبه من اكبر ذنوبه .
(نهج البلاغه / حكمت 377)
جهل و غفلت انسان به عيبهاى خود، از بزرگترين گناهان او است .
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اءحب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى .
(بحار / ج 74، 282)
بهترين برادران من كسانى هستند كه عيبهايم را به من هديه كنند.
10 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من روى على مومن رواية يريد بها شينه و هدم مروته ليسقط من اءعين الناس اءخرجه الله من ولايته الى ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان .
(وسائل / ج 8، 609 - چاپ آل البيت )
هر كس چيزى عليه برادر دينى خود نقل كند و قصدش اين باشد كه با اين كار وى را لكه دار كند، و جوانمردى او را خراب سازد و از بين ببرد تا از چشم مردم بيفتد، خداوند او را از ولايت (و دوستى خود) بيرون رانده و به ولايت شيطان وارد مى كند و شيطان نيز او را نمى پذيرد.
بحثى پيرامون حسد
بيشترين چيزى كه سبب عيبجويى مى گردد، حسد است كه گاهى هم عجب و غرور و بخل ، حرص و ولع موجب آن مى شود. حسد يك مرض خطرناك و شيوع پذير اجتماعى است كه تا حد زيادى به جامعه سرايت مى كند، و براى حسود راحتى نمى گذارد دائما او را در بدبختى و شكنجه روحى قرار مى دهد.
حسد پيشه انسان عاجز و شكست خورده اى است كه براى ديگران سعادت و خوشبختى نمى خواهد، تا آنان نيز مانند او در زندگى شست بخورند. و اگر حسود اين تلاشى را كه در ذلت كشانيدن مردم انجام مى دهد، براى اصلاح خودش ‍ با كارهاى شرافتمندانه انجام مى داد، البته موفقيت در زندگى او را، يار مى شد چنانكه ديگران را يار و همراه شده است . زيرا كه هر انسانى ، وابسته به كار و تلاش خود مى باشد؛
خداوند متعال مى فرمايد:
للرجال نصيب مما اكتسبوا وللنساء نصيب مما اكتسبن واسلوا الله من فضله .
(نساء / 32)
(در امورى كه موهبت خدا است و اكتسابى نيست ؛ مانند نعمت نبوت و ولايت و هوش و حسن و جمال و نطق فصيح و غيره ، طمع نكنيد، و بر صاحبانش حسد نورزيد) كه هر كس از مرد و زن از آنچه بدست آورند بهره مند شوند، و هر چه خواهيد از فضل خدا درخواست كنيد.
هنگامى كه تاريخ را ورق مى زنيم ، انحرافات و كجرويهاى زيادى را به دنبال حسد مى يابيم ، چون حسد، انسان را وادار مى سازد كه جرمهاى زياى مرتكب شود و دست خود را به خون بى گناهان آلوده سازد و از زشتيها پرهيز نكند. چنانكه حسد ابليس بر مقام و منزلت آدم (عليه السلام )، او را وادار به عيبجوئى از حضرت آدم كرد و گفت :
اءنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين .
(اعراف / 12)
من بهتر از او (آدم ) هستم زيرا مرا از آتش و او را از گل آفريدى .
پس بر آدم سجده نكرد و بخاطر حسد با فرمان خدا مخالفت كرد. همان حسد بود كه قابيل را وادار ساخت كه از راه ظلم و دشمنى ، برادر خود هابيل را به قتل رساند.
رسولخدا صلى الله عليه و آله به اين مطلب چنين اشاره مى فرمايند.
كاد الحسد اءن يغلب القدر.
(بحار / ج 70، 247 - اصول كافى ، ج 3، 452)
نزديك است كه حسد بر قدر پيروز شود.(37)
علت آن ، اين است كه شخص حسود تمام كوشش خود را بكار مى گيرد تا اينكه به طرف مقابل ضرر بزند، گرچه به خود نيز زيان وارد كند. لذا براى ضرر زدن به طرف مقابل از مال و وقت و جان خود مايه مى گذارد.
خداوند سبحان به ما امر فرموده كه از شر حسود به او پناه ببريم چنانكه مى فرمايد:
قل اعوذ برب الفلق ، من شر ما خلق ... و من شر حاسد اذا حسد.
(فلق / 5 - 1)
اى رسول ما! بگو: من پناه مى جويم به خداى فروزنده صبح روشن از شر مخلوقات ... و از شر حسود بدخواه چون آتش رشك و حسد برافروزد.
چه نيكو گفته شده :
الحسد جرح لايبرء.
حسد جراحتى است كه هرگز خوب نمى شود.
و كل حاسد عدو نفسه و صديق عدوه .
هر حسودى دشمن جان خود و دوست دشمن خويش است .
و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است :
المؤ من يغبط و لايحسد والمنافق يحسد ولا يغبط.
(بحار / ج 70، 250)
مومن غبطه مى برد و حسادت نمى ورزد و منافق حسد مى ورزد و غبطه ندارد.
دليلش اين است كه غبطه عبارت است از خواستن نعمت براى خود بمانند آنچه را كه ديگران دارند، و حسد خواستن زوال و نابودى نعمت ديگران و وجود آن براى خويشتن است .
چنانكه كفارى كه حق برايشان روشن شده بود، چنين مى كردند.
خداوند متعال مى فرمايد:
ود كثير من اهل الكتاب لويردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق .
(بقره / 109)
بسيارى از اهل كتاب از روى حسد كه در وجود آنها ريشه دوانده دوست مى داشتند شما را بعد از اسلام و ايمان به حال سابق باز گردانند با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است .
حسد، كينه نيز ناميده شده است . چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:
والذين جاؤ ا من بعدهم يقولون ربنا اغفرلنا ولاءخواننا الذين سبقونا بالايمان ولا تجعل فى قلوبنا غلا للذين امنوا، ربنا انك روف رحيم .
(حشر / 10)
و كسانى كه بعد از آنها آمدند مى گويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفته اند بيامرز و در دلهايمان حسد و كينه اى نسبت به مومنان قرار مده . پروردگارا تو مهربانى و رحيمى .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اءقل الناس لذة الحسود.
(بحار / ج 77، 113 روايت 2)
بى بهره ترين انسانها از لذت زندگى ، حسودان هستند.
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الحسد ياءكل الحسنات كما تاءكل النار الحطب .
(بحار / ج 73، 255 - اصول كافى / ج 3، 414)
حسد حسنات و نيكيها را از بين مى برد همانطورى كه آتش هيزم را خاكستر مى كند.
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اءلا انه قد دب اليكم داء الامم من قبلكم و هوالحسد ليس بحالق الشعر لكنه حالق الدين .
(بحار / ج 73، 253)
آگاه باشيد كه مرضهاى ملتهاى پيشين به سوى شما رو آورده است و آن حسد است كه مو را از بين نمى برد بلكه دين را نابود مى سازد.
4 - على (عليه السلام ) فرمود:
صحة الجسد من قلة الحسد.
(بحار / ج 73، 256 - نهج البلاغه فيض / حكمت 248)
سلامتى جسم از كمى حسد است .
5 - على (عليه السلام ) فرمود:
العجب لغفلة الحساد من سلامة الاءجساد.
(بحار / ج 73، 256 - نهج البلاغه / كلمه 216)
تعجب است كه چرا حسودان از سلامتى خود غافلند!!
6 - على (عليه السلام ) فرمود:
لله در الحسد ما اءعتدله !! اءبداء بصاحبه فقتله .
(شرح نهج البلاغه / ج 1، 316)
آفرين بر حسد كه چه عادل است !! اول حسود را مى كشد (سپس ديگران را زيان مى رساند.)
7 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الحاسد مضر بنفسه قبل اءن يضر بالمحسود.
(بحار / ج 73، 255)
حسود قبل از اينكه به طرف مقابل ضرر بزند، به خود ضرر خواهد زد.
8 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الحسد اءصله من عمى القلب و حجود فضل الله تعالى ، و هما جناحان للكفر و بالحسد وقع ابن آدم فى حسرة الاءبد و هلك مهلكا لاينجو.
(بحار / ج 73، 255)
ريشه حسد از كورى قلب و انكار فضل و احسان خدا است و آندو (كورى قلب و انكار فضل خدا) دو بال كفرند و بوسيله حسد فرزند آدم (قابيل ) در حسرت دائم قرار گرفت و خود را طورى به هلاكت انداخت كه نجات پيدا نمى كند.
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لايطمعن الحسود فى راحة القلب .
(بحار / ج 73، 252)
حسود نبايد به راحتى قلب طمع بورزد.