اخلاق - ۱

محمود اكبرى

- ۲ -


11- ادب امامان عليهم السلام

از حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) نقل شده است :

روزى بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شدم و او در يكى از حجره هايش بود. ابتدا اذن ورود خواستم ، حضرت اذن ورود داد و من وارد شدم ، سپس فرمود: يا على خانه ، خانه توست و نياز به اجازه نيست . گفتم : يا رسول الله ، دوست داشتم اجازه بگيرم . پيامبر فرمود: يا على چيزى را دوست دارى كه خدا دوست دارد و ادب الهى را رعايت كردى .(29)

امام حسين (عليه السلام ) به احترام امام حسن (عليه السلام ) هيچ گاه در حضور او لب به سخن نمى گشود. همين طور برادرش محمد بن حنيفه در محضر امام حسين (عليه السلام ) به احترام او سخن نمى گفت .(30)

على (عليه السلام ) مى فرمايد:

حسن (عليه السلام ) در زمان حيات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا ابوالحسين ، و حسين (عليه السلام ) مرا ابوالحسن صدا مى كرد و آن دو پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را پدر خطاب مى كردند. هنگامى كه رسول خدا از دنيا رفت مرا پدر صدا مى كردند.(31)

كنيزى شاخه گلى براى امام حسن (عليه السلام ) آورد، امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم . سوال شد چرا در مقابل يك شاخه گل او را آزاد كردى ؟ حضرت فرمود:اءدبنا الله تعالى ، فقال : و اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها... و كان اءحسن منها اعتاقها(32)

امام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود:

به شدت بيمار شدم . پدرم فرمود: چه ميل دارى ؟ گفتم : ميل دارم از جمله كسانى باشم كه در مقابل آنچه پروردگارم براى من در نظر گرفته چيزى را پيشنهاد نكنم ؛ يعنى به انتخاب او راضى باشم . پدرم فرمود: آفرين بر تو كه شبيه ابراهيم خليل (عليه السلام ) هستى ، هنگامى كه او در ميان آتش بود جبرئيل گفت : چه نياز دارى ؟ ابراهيم (عليه السلام ) فرمود: چيزى به پروردگارم پيشنهاد نمى كنم ، او خودش مرا كفايت مى كند و بهترين وكيل است .(33)

از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است :

حضرت على (عليه السلام ) به امام حسن (عليه السلام ) فرمود: پسرم ، برخيز و خطبه بخوان (سخنرانى كن ) تا سخنت را بشنوم . حضرت فرمود: اى پدر، چگونه سخن بگويم و حال آنكه من چهره ات را مى بينم و از شما حيا مى كنم .(34)

12- سيره معصومان در برابر بى ادبان

تحمل بى ادبى و تندخويى و درشتى ديگران يكى از نشانه هاى بزرگوارى انسان است . قرآن كريم يكى از ويژگيهاى عبادالرحمن را همين مى داند:و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما(35)امامان معصوم كه مظهر بزرگوارى و ادب بودند همواره در برخورد با جاهلان به گونه اى رفتار مى كردند كه جاهلان منقلب مى شدند و تحولى در عمق جانشان ايجاد مى شد.

در ايامى كه حضرت على (عليه السلام ) زمامدار كشور اسلامى بود گاه و بيگاه به بازار مى رفت و به مردم و كسبه تذكراتى مى داد و متخلفان را با شلاق تهديد مى كرد.

روزى هنگام عبور از بازار خرمافروشان كنيزى را گريان ديد و علت گريه اش ‍ را پرسيد جواب داد: من خدمتكار خانه اى هستم . از اين مغازه خرما خريدم و به منزل بردم ولى آنها نپسنديدند، آورده ام كه پس بدهم ، فروشنده قبول نمى كند. حضرت به مرد كاسب فرمود: اين خدمتكار است ، از خود اختيارى ندارد، شما خرما را بگير و پولش را برگردان . مرد از حضرت خواست كه در كار او دخالت نكند. به او گفتند: چه مى كنى ، اين اميرالمؤ منين است . مرد خود را باخت و رنگش پريد. فورا خرما را گرفت و پولش را پس داد. سپس خاضعانه به امام عرض كرد: يا على ، مرا ببخشيد و از من راضى باشيد. حضرت فرمود:ما اءرضانى عنك اذا وفيتهم حقوقهم .(36 )

و ذى سفه يواجهنى بجهل   و اءكره اءن اءكون له مجيبا
يزيد سفاهه و اءزيد حلما   كعود زاد فى الاحراق طيبا

بسا نابخرد كه با من زبان به نادانى بگشايد و من گفتن پاسخ را خوش ‍ نمى دارم . وى نادانى فزايد و من دانايى ، همچون عود كه به سوختن خوشبوتر شود.(37)

مردى به نام عصام از شام به مدينه آمد، در مسجد مدينه مردى را ديد با هيبت و جلال ، نظرش را جلب كرد، گفت : اين كيست آنجا نشسته ؟ گويا شخصيتى است . كسى گفت : حسين بن على (عليهما السلام ) است . تا شنيد او حسين بن على است ، آمد روبروى حضرت ايستاد و با كمال وقاحت تا مى توانست حضرت امير و خود آن حضرت را سب كرد و فحش داد. حضرت نگاهى به او كرد. در چهره اش خواند كه او مردى اغفال شده است . همين كه حرفهايش تمام شد فرمود: هل انت من اهل الشام ؟ گفت : بله . حضرت فرمود: مى دانم ، شاميان اين جور هستند. بنابراين تو در شهر ما غريبى ، مهمان ما هستى ، بيا منزل مهمان ما باش ، تو را پذيرايى كنيم ، اگر آذوقه ات كم باشد به تو آذوقه مى دهيم ، اين مرد مى گويد: ناگهان حالتى به من دست داد دوست داشتم زمين شكافته شود به زمين فرو بروم .(38)

ابن اثير مى گويد: امام موسى بن جعفر (عليه السلام )، بدان جهت كاظم (فرو برنده غضب ) نام گرفت كه همواره به كسانى كه به او بدى مى كردند، نيكى مى نمود.(39)

ليس الجمال باءثواب تزيننا   ان الجمال جمال العلم و الادب

زيبايى نه به جامه اى است كه خود بدان آراييم ؛ زيبايى ، زيبايى دانش و فرهنگ و ادب است .(40)

13- ثمرات و بركات ادب

ادب از ارزشمندترين سرمايه ها و ميراثهاى حيات آدمى و منشا آثار و بركات بسيارى است . در اينجا به گوشه اى از آثار ادب اشاره مى شود:

الف ) پوشش ضعفها.

على (عليه السلام ) فرمود:حسن الادب يستر قبح النسب (41)

ب ) كم شدن لغزشها.

ادب موجب مصونيت از خطاها و لغزشها مى شود. على (عليه السلام ) فرمود:من كلف بالادب قلت مساويه (42)

ج ) حسن خلق .

ادب موجب خوشرفتارى ، تهذيب اخلاق و اصلاح عادتهاى ناروا مى شود. على (عليه السلام ) فرمود:ثمره الادب حسن الخلق (43)

د) محبوبيت و مقبوليت اجتماعى .

از آثار ادب محبوبيت و مقبوليت اجتماعى است ؛ زيرا ادب مجموعه اى از رفتارهاى زيباست و زيبايى را همگان مى پسندند و انسان باادب را دوست دارند.

14- راههاى تحصيل ادب

الف ) توجه به زشتى برخى امور.

به حضرت عيسى (عليه السلام ) گفتند: چه كسى تو را ادب كرد حضرت فرمود:ما اءدبنى احد، رايت قبح الجهل فجانبته (44)نيز اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:كفاك مؤ دبا لنفسك تجنب ما كرهته من غيرك (45)

لقمان را گفتند: ادب از كه آموختى ؟ گفت : از بى ادبان ؛ هر چه از ايشان در نظرم ناپسند آمدى از فعل آن پرهيز كردمى .(46) مثلا بايد كم حرفى را از پر حرفان و بيهوده گويان الهام گرفت ، بزرگوارى و كرامت نفس را از زشتى كار تنگ نظران و خسيس طبعان فرا گرفت . هيچ كس زشتى و بدى را دوست ندارد. اگر از زشتيهاى ديگران ، آموختيم كه به خوبيها روى آوريم ، استاد اخلاق ما در درون خودمان نهفته است . اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:اذا رايت فى غيرك خلقا ذميما فتجنب من نفسك امثاله (47)

ب ) بالا بردن علم و آگاهى .

ادب از فهم سرشار و ادراك حقايق نشات مى گيرد و بى ادبى از جهل و نادانى . اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:اذا زاد علم الرجل زاد اءدبه (48)

ج ) همنشينى با عالمان و خوبان .

حضرت على (عليه السلام ) فرمود:جالس العلماء يزدد علمك و يحسن ادبك و تزك نفسك (49) جالس الحلماء تزدد حلما(50) جالس الابرار، فانك ان فعلت خيرا حمدوك ، و ان اخطات لم يعنفوك (51) مجالسه الحكماء حياه العقول ، و شفاء النفوس (52)

همنشينى با صالحان تاثير شگفتى در تهذيب نفس و تحصيل تقوا دارد. امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:مجالس الصالحين داعيه الى الصلاح (53)

اصحاب حضرت عيسى (عليه السلام ) از او پرسيدند: اى روح الله ، با چه كسى همنشين شويم ؟ فرمود:من يذكركم الله رويته و يزيد فى عملكم منطقه و يرغبكم فى الاخره عمله (54)

متقابلا همنشينى با هواپرستان اثر سوء دارد.

15- ابعاد ادب

الف ) ادب در برابر خداوند متعال

مهمترين نمود ادب ، ادب در برابر خداست . مسلمان بايد بكوشد كه در محضر پروردگار سبحان كمال ادب را رعايت و ادب حضور حضرت رب العالمين را حفظ و اسماء مقدس خداوند را با تعظيم و اجلال ذكر كند.

نقل شده است كه نوجوانى به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سلام ، و از ديدار آن حضرت اظهار خوشحالى كرد. پيامبر فرمود: اى جوان آيا مرا دوست دارى ؟

عرض كرد: آرى به خدا سوگند يا رسول الله .

- به اندازه چشمانت ؟

- بيشتر.

- به قدر پدرت ؟

- زيادتر.

- به قدر مادرت ؟

- افزونتر.

- به اندازه خودت ؟

- والله يا رسول الله شما را بيشتر دوست دارم .

- به اندازه خدا؟

- الله ، الله ، الله ، اى پيامبر، اين مقام نه براى توست و نه ديگرى ، زيرا من تو را دوست دارم براى دوستى خدا.

پيامبر رو كرد به همراهان فرمود:هكذا كونوا، احبوا الله لاحسانه اليكم و انعامه عليكم و اءحبونى لحب الله (55)از ديدگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين نوجوان ، الگوى ادب در برابر خداوند متعال است .

سيد بن طاووس قدس سره كه از بزرگترين علماى شيعه است در تاليفاتش ‍ هرگز لفظ مقدس الله را بدون پسوند جل جلاله ذكر نكرده است . امام خمينى قدس سره نيز نام خداوند را همواره همراه متعال و سبحان و ساير صفات مى آورد.(56)

از جمله شوون ادب در برابر خداوند، ادب در مقام دعا و نيايش است . گاهى بى ادبى و جرات و جسارت دعا كننده در برابر خداوند، كاملا محسوس است و احيانا ديده شده است كه خداى تعالى را تهديد مى كند كه اگر دعايم را مستجاب نكنى چنين و چنان مى كنم .

هر بنده اى كه محبت الهى در دل او راسخ ‌تر باشد اهتمام او به مراعات آداب محضر پروردگار و آراستن ظاهر و باطن بيشتر است و خود را همواره به گونه اى قرار مى دهد كه محبوب به وى با چشم رضا بنگرد. و هر اندازه كه قرب انسان به خداوند بيشتر باشد. رعايت جزئى ترين آداب در نهاد او قوى تر است . كسى كه خود را در محضر پروردگار مى بيند بايد آدابى را رعايت كند كه به اختصار ذكر مى شود:

1- همواره به خداوند متعال توجه داشته باشد و به ديگرى ملتفت نشود، در روايت است :

ان العبد اذا قام الى الصلاه فانه بين يدى الرحمن فاذا التفت قال له الرب الى من تلتفت ؟ الى من هو خير لك منى ؟ يابن آدم اقبل الى فانا خير لك ممن تلتفت اليه (57)

2- اگر در درگاه الهى قرب و منزلتى يافت و مجال مناجاتى پيدا كرد، هرگز مرتبه خود را فراموش نكند و از حد عبوديت تجاوز ننمايد و دچار عجب و غرور نشود.

3- هر اندازه كه سوال و خطاب از صورت امر و نهى و نفى دورتر باشد به ادب نزديكتر است ، همان طور كه حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در مورد درخواست آمرزش و رحمت براى گنهكاران آمرانه دعا نكرد، بلكه عرض ‍ كرد: و من عصانى فانك غفور رحيم (58) و نگفت : فاغفر لهم و ارحمهم . حضرت عيسى (عليه السلام ) نيز در مورد دفع عذاب از امت و درخواست آمرزش براى آنان خطاب خود را از صورت امر و نهى حفظ كرد و عرضه داشت :ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك اءنت العزيز الحكيم (59)و عرض نكرد: لا تعذبهم و اغفر لهم .

حضرت ايوب (عليه السلام ) نيز هنگام درخواست شفا و رحمت ، به صورت امر دعا نكرد و نگفت : ارحمنى ، بلكه عرض كرد:انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمين (60)

حضرت عيسى (عليه السلام ) نيز در جواب پروردگار متعال كه پرسيد:...ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهين من دون الله ...(61)عرض ‍ كرد: ان كنت قلته فقد علمته (62) و نگفت : من چنين چيزى نگفتم ، تا از صورت نفى دورتر باشد و ادب محضر پروردگار بيشتر رعايت گردد.(63)

4- نديدن خود و نام نبردن از خويش هنگام بيان نعمتى از نعمتهاى پروردگار. همان گونه كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:زويت لى الارض فاءريت مشارقها و مغاربها(64)و نفرمود: من شرق و غرب عالم را ديدم . خواست نام خويش را نبرد تا به ادب نزديك تر باشد.(65)

ب ) ادب در برابر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )

مسلمان بايد مواظب باشد كه عاليترين مرتبه ادب را در برابر مقام شامخ پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مراعات كند. ابوهارون مى گويد: من همنشين امام صادق (عليه السلام ) بودم ، اتفاقا چند روزى توفيق تشرف حاصل نشد. بعد كه شرفياب شدم حضرت فرمود: اى ابوهارون ، چند روزى است كه تو را نديده ام عرض كردم : خداوند پسر بچه اى به من عطا فرمود. امام صادق (عليه السلام ) فرمودند: خداوند براى تو مبارك گرداند، نامش را چه گذاشتى ؟ عرض كردم : او را محمد ناميدم . حضرت سر را پايين آوردند و گفتند: محمد، محمد، محمد، به حدى كه نزديك بود پيشانى آن حضرت به زمين برسد. سپس فرمود:

بنفسى و بولدى و باهلى و بابوى و باهل الارض كلهم جميعا الفدا لرسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) لا تسبه و لا تضربه و لا تسى ء اليه ، و اعلم انه ليس فى الارض دار فيها اسم محمد الا و هى تقدس كل يوم (66)

ذكر مقدس صلوات ، رمز ادب به مقام والاى پيامبر است كه جزء تشهد و از واجبات نماز قرار داده شده است . علاوه بر آن مستحب است هر وقت انسان نام مقدس آن حضرت را ذكر كرد يا شنيد صلوات بفرستد.(67) اقبال لاهورى مى گويد:

چون به نام مصطفى خوانم درود   از خجالت آب مى گردد وجود
تا ندارى از محمد رنگ و بو   از درود خود ميالا نام او

بنابراين ، بر عموم مومنان لازم است ، كه در مورد آن حضرت نيز آدابى را رعايت و حشمت و شكوه آن جناب را حفظ كنند:

1- مهمترين ادب آن است كه انسان آن حضرت را همه جا حاضر و مراقب بداند؛ يعنى همان طور كه خداوند همواره حاضر و آگاه بر همه احوال ظاهرى و باطنى است ، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز بر ظاهر و باطن افراد آگاه و ناظر است ؛ و بايد از مخالفت پنهان و آشكار آن حضرت شرم داشت و هيچ ادبى از آداب حضور آن جناب را ناديده نگرفت .

2- هر مقام و منزلتى كه صالحان به آن دست مى يابند به راهنمايى و هدايت آن حضرت تحقق يافته است ، و نبايد به انديشه كسى خطور كند كه مسير كمال و ولايت بى نياز از مدد اوست .

3- پس از اعتقاد كامل به آن بزرگوار، تبعيت كامل از سنت و سيره اوست . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من احيا سنتى قد اءميتت بعدى كان له من الاجر مثل من عمل بها من غير اءن ينقص من اءجورهم شيئا(68)

4- هر كس كه با آن حضرت پيوند و خويشاوندى ظاهرى و معنوى دارد، نظير سادات ، مومنان و عالمان دين را براى محبت به پيامبر دوست داشته باشد و تعظيم و احترام كند.

5- در همه حالات ، چه در اعتقاد چه قول چه عمل ، تعظيم و تكريم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با تعظيم خداوند مقرون كند، خداوند مى فرمايد:لتؤ منوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه ...(69)

بايد اطاعت آن حضرت را ملازم با اطاعت پروردگار دانست كه فرمود:قل اطيعوا الله و اطيعوا الرسول ...(70)زيرا ايمان به خداوند و يگانگى او بدون ايمان به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اقرار به رسالت آن حضرت صحيح و مقبول نيست . و همان طور كه نام خداوند در گفتار و نوشتار با تقديس و تنزيه و تعظيم ياد مى شود بايد نام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز با صلوات و سلام و با عظمت برده شود. محدث قمى قدس سره در سرگذشت امام صادق (عليه السلام ) مى نويسد:

... و آن جناب كثير الحديث و خوش مجالست و كثير الفوائد بود. هرگاه مى خواست بگويد: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) رنگش ‍ تغيير مى كرد؛ گاهى سبز مى گشت و گاهى زرد، بحدى كه نمى شناخت او را كسى كه مى شناخت او را...

مولف گويد كه خوب تامل كن در حال حضرت صادق (عليه السلام ) در تعظيم و توقير او از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه در وقت نقل حديث از آن حضرت و بردن اسم شريف آن جناب ، چگونه حالش تغيير مى كرد، با آنكه پسر پيغمبر و پاره تن اوست ، پس ياد بگير اين را و با نهايت تعظيم اسم مبارك حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ذكر كن و صلوات بعد از اسم مباركش بفرست و اگر اسم شريفش را در جايى نوشتى ، صلوات را بدون رمز و اشاره ، بعد از اسم مباركش بنويس و مانند بعضى از محرومين از سعادت به رمز((ص))و يا((صلعم))و نحو آن اكتفا مكن ؛ بلكه بدون طهارت اسم مباركش را مگو و ننويس و با همه اينها باز از حضرت معذرت بخواه كه در وظيفه خود كوتاهى نمودى ، و به زبان عجز و لابه بگو:

هزار مرتبه شويم دهان به مشك و گلاب   هنوز نام تو بردن كمال بى ادبى است (71)

ج ) ادب در برابر امامان معصوم عليهم السلام

از وظايف مهم ، مراعات ادب با امامان معصوم است . كسانى كه به مقام والاى اهل بيت پيامبر و ائمه طاهرين عارفند، در برابر مقام بلند و مرتبه رفيع آنان عرض ادب مى كنند. بايد نخست مقام بلند و ملكوتى آن بزرگواران را شناخت كه بعد از طى اين مرحله به طور طبيعى انسان در برابر آنان خاضع خواهد شد.

براى شناخت امامان عليهم السلام ، پس از آيات كريمه قرآنى ، زيارت جامعه كبيره ، منبعى مطمئن است و شان والاى اهل بيت را به وضوح و روشنى ترسيم مى كند. در اين زيارت شريفه مى خوانيم :

-موالى لا اءحصى ثناءكم و لا اءبلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و انتم نور الاخيار و هداه الابرار و حجج الجبار.

- كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى و فعلكم الخير و عادتكم الاحسان و سجيتكم الكرم و شانكم الحق و الصدق و الرفق و قولكم حكم و حتم و رايكم علم و حلم و حزم ، ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماءواه و منتهاه

يونس بن يعقوب مى گويد: گروهى از اصحاب حضرت صادق (عليه السلام ) مانند حمران بن اعين و هشام بن سالم و هشام بن حكم ، كه جوان بود، در خدمت آن حضرت بودند. امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اى هشام ، به من خبر نمى دهى كه با عمروبن عبيد- دانشمند مخالف - چه كردى و چگونه با او مباحثه نمودى ؟ هشام عرض كرد: اى زاده پيامبرت من حيا مى كنم كه در حضورتان سخن بگويم و زبان من توان سخن گفتن در حضور شما را ندارد. حضرت فرمود: اذا اءمرتكم بشى ء فافعلوا.

از اين رو هشام بن حكم جريان مناظره موفق خود با عمروبن عبيد را بيان كرد.(72)

محمد بن حسن عمار مى گويد: دو سال در مدينه خدمت حضرت على بن جعفر (عليه السلام )- فرزند حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام )- ماندم تا رواياتى را كه از برادرش - امام كاظم (عليه السلام )- شنيده بود بنويسم . روزى در خدمت آن بزرگوار نشسته بودم كه حضرت جواد (عليه السلام ) وارد شد. در اين هنگام على بن جعفر بدون كفش و ردا برخاست و دست امام جواد را بوسيد و تعظيم كرد. امام جواد فرمود: يا عم اجلس رحمك الله . على بن جعفر عليهم السلام عرض كرد: يا سيدى كيف اءجلس و اءنت قائم ؟ پس از اينكه على بن جعفر (عليهما السلام ) بازگشت ، اطرافيان وى را سرزنش كردند كه تو عموى پدر او هستى ، و اينچنين براى او تعظيم مى كنى ؟ على بن جعفر (عليه السلام ) فرمود: ساكت باشيد و آنگاه محاسن خود را به دست گرفت و گفت :

وقتى خداوند اين محاسن سفيد مرا اهليت نداده ، و اين جوان را در آن جايگاه رفيع - امامت - قرار داده ، آيا من فضيلت و مقام بلند او را انكار كنم ؟ پناه مى برم به خدا از گفتار شما، بلكه من عبد و بنده اى براى او هستم .(73)

د) ادب در برابر كتابهاى دينى

همان گونه كه قرآن كريم ، مورد احترام و تعظيم است كتابهاى دينى نيز شايسته تكريمند؛ زيرا اين كتب نيز حاوى آيات كريمه و احكام الهى و معارف اسلامى هستند. بنابراين ، بايد احترام اين كتابها را مراعات نمود.

معروف است كه مرحوم آيه الله بروجردى قدس سره هرگز در كتابخانه خود نمى خوابيد بلكه براى استراحت به اتاق ديگر مى رفت تا كمال ادب كتابهاى دينى را مراعات كرده باشد و مى فرمود: در تمام عمرم در اتاقى كه كتب حديث باشد، نخوابيده ام .

مرحوم محدث قمى در شرح حال فاضل دربندى مى گويد:

آن مرحوم كتب حديث و علمى را زياد احترام مى كرد به نحوى كه هر وقت تهذيب شيخ طوسى و امثال آن را بر مى داشت مانند كلام الله مى بوسيد و روى سر مى گذاشت و مى گفت : كتب اخبار مانند قرآن محترمند.(74)

مرحوم محدث قمى بدون وضو و طهارت ، حتى دست به جلد كتاب حديث نمى زد چه رسد به اصل جملات حديث . و هرگاه مى خواست حديث مطالعه كند يا بنويسد با وضو و مؤ دب رو به قبله مى نشست و كارش ‍ را آغاز مى كرد.(75)

ه ) ادب در برابر علما و بزرگان

امام كاظم (عليه السلام ) فرمودعظم العالم لعلمه و دع منازعته (76)نيز اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود: من وقر عالما فقد وقر ربه (77).

از وحيد بهبهانى ، آن عالم جليل القدر، پرسيدند كه چگونه به اين مقام رسيده اى ؟ فرمود: اگر به جايى رسيده ام ، مرهون احترامى است كه براى علماى اسلام قائل بودم .(78)

مرحوم آيه الله بروجردى قدس سره در مسجد بالاسر مرقد مطهر حضرت معصومه (عليه السلام ) تدريس مى كرد. يكى از روزها هنگام درس متوجه شد يكى از شاگردان او به قبر مرحوم آيه الله حاج شيخ عبدالكريم قدس ‍ سره تكيه داده است ، با تندى به او گفت : آقا به قبر تكيه نكنيد، اين بزرگان براى اسلام زحمت كشيده اند، به آنان احترام بگزاريد.(79)

در اينجا به گوشه اى از آداب احترام به علما اشاره مى شود.

يك : تكذيب نكردن . گفته علما را به صرف اينكه با عقيده شما جور در نمى آيد، تكذيب نكنيد. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: در برابر عالم زياد نگوييد:قال فلان و قال فلان خلافا لقوله (80)

دو: خدمت كردن . حضرت على (عليه السلام ) فرمود:اذا رايت عالما فكن له خادما(81)

سه : ديدار و زيارت . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من زار عالما فكانما زارنى ، و من صافح عالما فكانما صافحنى ، و من جالس عالما فكانما جالسنى (82)

چهار: بيشتر شنيدن . امام باقر (عليه السلام ) فرمود:

اذا جلست الى عالم فكن على اءن تسمع اءحرص منك على اءن تقول ، و تعلم حسن الاستماع كما تتعلم حسن القول ، و لا تقطع على اءحد حديثه (83)

و) ادب با مردم

زندگى انسانى نياز به اصول و ضوابطى دارد كه مراعات آن اصول ، سعادت و رفاه جامعه را تامين مى كند. مهمترين اين ضوابط، ادب انسانى و رعايت احترام ديگران است ، كه به نمونه هايى از آن اشاره مى شود:

يك : ملايمت و مهربانى . يكى از دستورهاى اجتماعى اسلام ملايمت و مهربانى با مردم مسلمان است . قرآن درباره اخلاق پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك (84)

در اين آيه تصريح شده است كه مهربانى و ملايمت رسول خدا يكى از علل توجه مردم به آن حضرت بود و بدون ترديد اين صفت در هر كس باشد دلها به سويش متمايل خواهد شد.

از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدند: حسن خلق چيست ؟ حضرت فرمود:تلين جناحك و تطيب كلامك و تلقى اءخاك ببشر حسن (85)سيره معصومان سرشار است از برخوردهاى نرم و سازنده در برابر بى ادبان .

دو: احسان . احسان عبارت از نيكى و خير رساندن به ديگران ، بدون انتظار پاداش متقابل است . اين فضيلت اخلاقى و انسانى يكى از كارآمدترين و جذاب ترين فضايل براى جذب مردم است . على (عليه السلام ) فرمود:الانسان عبيد الاحسان (86) و بالاحسان تملك القلوب (87)طلبه اى مى گفت : به خدمت مرحوم آيه الله مرعشى رسيدم ، در بين گفتگو عرض ‍ كردم : جمعى از طلاب در سيستان و بلوچستان به تبليغ مشغول هستند. توصيه شما براى آنان چيست ؟ ايشان فرمودند: احسان ، احسان ، احسان !(88)

سه : خوشرويى . خوشرويى يكى ديگر از عوامل اساسى جذب مردم به شمار مى رود. انسان با حسن خلق و روى گشاده مى تواند بذر محبت را در سرزمين دلها بيفشاند. على (عليه السلام ) فرمود: البشاشه حباله الموده .(89)

همچنين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:انكم لن تسعوا الناس ‍ باموالكم فسعوهم باخلاقكم (90)

در روايت ديگر آمده است :من حسن خلقه كثر محبوه و اءنست النفوس ‍ به (91)

از بررسى زندگى معصومان عليهم السلام ، بويژه پيامبر اسلام و ائمه ، استفاده مى شود كه آن بزرگواران براى رسيدن به هدفهاى تربيتى خود، از اخلاق اجتماعى و حسن خلق بهره مى گرفته اند. شيوه رفتار آنان با مردم چنان بود كه در عمق جان مردم نفوذ مى كردند. قرآن مى فرمايد: انك لعلى خلق عظيم .

چهار: ناديده انگاشتن لغزشها. تغافل و خود را بى خبر وانمود كردن از گناهان و لغزشهاى ديگران يكى از زمينه هاى جذب مردم است . على (عليه السلام ) فرمود:من اشرف افعال الكريم تغافله عما يعلم (92)

پنج : چشم پوشى . يكى از زمينه هاى مردم دارى چشم پوشى از خطاهاى ديگران است ، قرآن مى فرمايد:وليعفوا وليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم (93)بايد با بزرگوارى از اشتباهات ديگران بگذريم . روشن است كه چنين رفتارى دلها را به هم نزديك مى كند. گذشت و ناديده گرفتن لغزشهاى ديگران زمينه جلب محبت است و ديگران را خوشبين مى سازد. امام سجاد (عليه السلام ) در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند اين گونه مى طلبد:

اللهم صل على محمد و آل محمد، و سددنى لان اءعارض من غشنى بالنصح ، و اجزى من هجرنى بالبر، و اثيب من حرمنى بالبذل ، و اكافى من قطعنى بالصله ، و اخالف من اغتابنى الى حسن الذكر، و اءن اءشكر الحسنه ، و اءغضى عن السيئه (94)

شش : حلم و بردبارى . گاهى در برخورد و معاشرت با مردم شرايطى پيش ‍ مى آيد كه زمينه خشم و غضب فراهم مى شود. در چنين شرايطى ، به نيروى كنترل كننده اى نياز است كه جلو بازتابهاى تند را بگيرد. آنچه مى تواند انسان را در آن حالت هيجانى حفظ كند و شعله هاى خشم او را فرو نشاند صفت حلم است . على (عليه السلام ) فرمود:((بالحلم تكثر الانصار))نيز فرمود:و بالاحتمال و الحلم يكون لك الناس اءنصارا و اءعوانا(95)

هفت : تفقد و رسيدگى . مردم بويژه گرفتاران و دردمندان ، نيازمند رسيدگى و سركشى و محبتند. گاهى يك احوالپرسى و سلام ، شادابى روح و نشاط زندگى پديد مى آورد.

گاهى نوشتن نامه يا تلفن كردن يك آشنا و فاميل ، محبتها و صفاهاى بسيارى ايجاد مى كند. گاهى سرزدن به همسايه و عيادت بيمار و شركت در مجلس ‍ ختم ، يا عروسى مبداء بسيارى از دوستيها و رفع كدورتها مى شود. پرسيدن از گرفتاريها و مشكلات ديگران تلاش در حل و رفع آنها درِ دلها را به روى انسان مى گشايد.

تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن   به دمى يا درمى يا قلمى يا قدمى

ز) ادب با خانواده

سعادت خانواده ها وابسته به ادب در محيط خانواده ، يعنى احترام به پدر و مادر و همسر و فرزند است . خانواده هايى كه بر طبق اصول و ضوابط انسانى با هم برخورد ندارند و به يكديگر احترام نمى كنند، از احساس لذت و صفاى زندگى محرومند و زندگى آنان يك زندگى حيوانى است . براى اينكه زندگى با صفا و صميميت همراه شود لازم است در محيط خانه سخن گفتن با پدر و مادر، برادر، خواهر مؤ دبانه و همراه با حفظ شخصيت يكديگر باشد، لباس و پوشش جلف و زننده نباشد، از زحمات و تلاشهاى يكديگر قدردانى شود افراد خانواده يكديگر را احترام كنند و حريمها حفظ شود.

علامه طباطبايى قدس سره به احترام عيال و اولاد خود از جا بلند مى شد. همسر علامه طباطبايى قدس سره گويد: بين من و ايشان تعارفات مرسوم وجود دارد. ايشان هرگز با تعبيرى سبك نام مرا نبرده و مرا به اسم تنها صدا نزده است .

16- زمينه هاى بى ادبى

الف ) خانواده مهمترين عامل تاثيرگذار در ادب و بى ادبى است ؛ خانواده هايى كه بهره چندانى از آداب اسلامى ندارند زمينه بى ادبى را در فرزند فراهم مى كنند.

ب ) رسانه ها (صدا و سيما، مطبوعات ) و كتاب هم مى توانند زمينه هاى ادب را در جامعه فراهم كنند، هم مى توانند با پخش فيلمها و برنامه هاى نامناسب و نشر مقالات فاسد بى ادبى را مانند: تندخويى ، پرخاشگرى و القاى جمله هاى نامناسب گسترش دهند.

ج ) دوست ناصالح يكى ديگر از عوامل زمينه ساز بى ادبى است ، بسا افرادى كه بهره اى از ادب دارند و با همنشينى با افراد ناباب ، بى ادب مى شوند.

فصل دوم : آداب فردى

1- آداب آراستن

امروزه كمتر كسى را مى توان يافت كه وقتى از منزل خارج مى شود، نيم نگاهى در آينه نيندازد. در جوامع امروزى ، مرتب بودن لباس و سر و وضع ظاهرى افراد به هنگام حضور در انظار عمومى ، يكى از امور عادى و فراگير شده است . در اين ميان ، تفاوتى ميان كودك و بزرگسال ، زن و مرد، ثروتمند و كم درآمد، وجود ندارد و همه به نحوى آراستگى خود را هنگام برخورد با ديگران ، حفظ مى كنند. و اين عادت ، بسيار خوب و پسنديده است به ويژه براى طلاب و مربيان و معلمان و پيشوايان معصوم ما نيز به آن بسيار سفارش كرده اند.

از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است :ان الله يحب الجمال و التجمل و يكره البؤ س و التباؤ س (96)همچنين پيامبر اكرم فرموده است :ان الله تعالى يحب من عبده اذا خرج الى اخوانه ان يتهياء لهم و يتجمل (97)

برخى بر اين باورند كه فقط هنگام حضور نزد افراد غريبه بايد خود را بيارايند و در ديدار با دوستان و آشنايان ، صِرف رفاقت و خودمانى بودن ، لزوم آراسته بودن را برطرف مى سازد؛ در حالى كه از حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقل شده است :ليتزين احدكم لاخيه المسلم اذا اءتاه كما يتزين للغريب الذى يحب ان يراه فى احسن الهياءه .(98)

امام خمينى رحمه الله مقيد بودند كه لباس و كفش تميز و جوراب مرتب بپوشند. يكى از پزشكانى كه در محضر امام بود نقل كرد كه يك بار دستمال سفيد تاشده اى در اتاق امام توجه مرا به خود جلب كرد. وقتى از نزديك آن را مشاهده كردم متوجه شدم كه آن دستمال سفيد جوراب بسيار تميز و تاشده امام است .

از خصوصيات بارز ايشان ، نظافت زياد بود. از سنين جوانى در تميزى و نظافت مَثَل دوستانشان بودند. در زمانى كه بارندگى و كوچه و خيابان گلى بود آن قدر آرام راه مى رفتند كه لباسشان گلى نشود. هميشه از فاصله چندمترى اتاق امام ، بوى عطر به مشام مى رسيد ايشان هميشه يك شانه و آينه كوچك با خود داشتند.

اينك به برخى امور كه مستقيما در آراستگى ظاهر دخالت دارند، مى پردازيم :

الف ) پاكيزگى عمومى .

پاكيزگى ، گذشته از تاثير بسزا در سلامت شخصى و اجتماعى موجب دلپذيرى و جلب نظر بيننده خواهد شد. در روايات پاكيزگى جزئى از ايمان دانسته شده است : النظافه من الايمان .(99)

از امام رضا (عليه السلام ) نيز نقل شده است :من اخلاق الانبياء التنظف (100)پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره شخص ‍ آلوده فرمود:ان الله تعالى يبغض الوسخ و الشعث (101)

در بعضى روايات به موارد خاص نظافت اشاره شده است . از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده اند:ان الله عزوجل اذا انعم على عبد نعمه احب ان يرى عليه اثرها قيل و كيف ذلك ؟ قال : ينظف ثوبه ، و يطيب ريحه و يجصص داره ، و يكنس اءفنيته (102)

ب ) رسيدگى به موى سر.

موى سر، يكى از عناصر اصلى در شكل ظاهرى هر فرد است . زيبايى صورت آدمى ، در كنار موى سر جلوه مى كند. اگر فرد زيبايى تمام اجزاى صورتش متناسب و زيبا باشند، اما موى سر نداشته باشد نه تنها آن زيبايى جلوه نمى كند، بلكه ممكن است آن فرد، زشت هم به نظر برسد. از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است :الشعر الحسن من كسوه الله ؛ فاءكرموه (103)

درباره نگهدارى از مو نيز رواياتى آمده است ؛ از جمله پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :من اتخذ شعرا فليحسن ولايته اءو ليجزه (104)

همچنين امام صادق از پدر بزرگوار خود عليهما السلام نقل كرده اند:من اتخذ ثوبا فليستنظفه ... و من اتخذ شعرا فليحسن اليه (105)

درباره شانه زدن مو و فايده هاى بسيارى كه دارد؛ روايات متعددى از معصومين وارد شده است . امام صادق (عليه السلام ) در تفسير كلمه زينت در آيه خذوا زينتكم عند كل مسجد فرموده است :(الزينه ) المشط، فان المشط يجلب الرزق و يحسن الشعر و ينجز الحاجه ... و يقطع البلغم ...(106 )

ج ) رسيدگى به محاسن .

داشتن ريش مرتب را مى توان از جمله جلوه هاى وقار و زيبايى مردان شمرد. در اسلام ، به نگه داشتن ريش و شانه زدن آن توصيه هاى فراوانى شده است . از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :((انه يزيد فى الذهن و يقطع البلغم (107)))

لازم است هر كسى براى خود شانه اى جداگانه داشته باشد و از شانه ديگرى استفاده نكند؛ چنانكه گفته اند:

ثلاثه ليس بها اشتراك   المشط و المنديل و السواك

د) كوتاه كردن شارب .

از پيامبر اكرم نقل شده است :ان من السنه ان تاخذ من الشارب حتى يبلغ الاطار.(108)در روايتى نيز آمده است :لا يطولن احدكم شاربه ؛ فان الشيطان يتخذه مخبا يستتر به (109)

ه ) رسيدگى به پوست .

از ديگر عناصر مهم در شكل ظاهرى افراد، داشتن پوستى سالم ، روشن و لطيف است . از ديرباز، استفاده از مواد گياهى و روغنهاى مفيد براى حفظ زيبايى و سلامت پوست ، امرى رايج بوده است كه آموزه هاى پيشوايان معصوم نيز نشان دهنده اهميت آن است .

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود:الدهن يلين البشره و يزيد فى الدماغ و يسهل مجارى الماء و يذهب القشف و يسفر اللون .(110)از امام باقر (عليه السلام ) نيز نقل شده است :دهن الليل يجرى فى العروق و يروى البشره و يبيض الوجه .(111)

و) كوتاه كردن ناخنها.

يكى ديگر از نعمتهاى خدايى و نمودهاى زيبايى انسان كه در نگاه اول به نظر نمى آيد، وجود ناخن در دست و پاى آدمى است ؛ اما هنگامى اين نعمت بيشتر نمايان مى شود كه خداى ناخواسته ، بر اثر بيمارى يا حادثه اى ، يكى از ناخنهاى خود را از دست بدهيد، خواهيد ديد كه شكل ظاهرى دست و پا، نمايى نازيبا پيدا خواهد كرد. درباره توجه به اين جزء از بدن و تميز نگاه داشتن آن ، امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:انما قصوا الاظفار؛ لانها مقيل الشيطان ، و منه يكون النسيان (112)همچنين از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند:تقليم الاظفار يمنع الداء الاعظم و يدر الرزق (113)

هنگام ناخن گرفتن اين دعا را بخوانيد:بسم الله و بالله و على سنه محمد و آله صلى الله عليه و عليهمهنگام گرفتن ناخن از انگشت كوچك دست چپ شروع كنيد و به انگشت كوچك دست راست پايان دهيد و در گرفتن ناخن پاها نيز اين گونه عمل كنيد. دفن كردن مو و ناخن از سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .(114)

ز) عطر زدن .

آراستگى ظاهرى فقط مربوط به ديدنيها و آنچه چشم نظاره مى كند نيست ؛ بلكه استفاده از بوى خوش براى خنثى كردن بوى نامطبوع عرق بدن يا حتى اگر بدن بوى نامطبوعى هم نداشته باشد، امرى پسنديده است . امام صادق (عليه السلام ) فرمود:كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) ينفق على الطيب اكثر مما ينفق على الطعام (115)امام رضا فرمود:لا ينبغى للرجل ان يدع الطيب فى كل يوم ؛ فان لم يقدر عليه فيوم و يوم ، فان لم يقدر، ففى كل جمعه ؛ و لا يدع ذلك (116)

همچنين امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:ركعتان يصلهما المتعطر افضل من سبعين ركعه يصليها غير متعطر(117)

ح ) مسواك زدن .

بى شك ، داشتن دندانهاى تميز، خواسته هر فرد آراسته است ؛ زيرا جز تاثير بسزا در سلامت جسمى افراد، در زيبايى ظاهرى نيز موثر است . از آن گذشته ، بوى مطبوع دهان هنگام گفت و گو با ديگران ، رعايت بهداشت دندانها و رسيدگى به آنها و در نتيجه سالم بودن آنها بستگى دارد. در همين زمينه امام باقر (عليه السلام ) فرموده است :لكل شى ء طهور و طهور الفم السواك (118)

پيامبر گرامى اسلام نيز در سفارش به مسواك فرمود:ما زال جبرئيل يوصينى بالسواك حتى ظننت انه سيجعله فريضه .(119)

در حديثى ديگر از ايشان آمده است :لولا ان اشق على امتى لاءمرتهم بالسواك مع كل صلاه .(120)

در فايده هاى جسمى مسواك و همچنين ثواب آن و افزايش ثواب بسيارى از عبادتها چنانكه با مسواك زدن همراه شوند، احاديث زيادى وارد شده كه به يك نمونه اكتفا مى شود. از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند:

فى السواك اثنتا عشره خصله : هو من السنه ، و مطهره للفم ، و مجلاه للبصر، و يرضى الرحمن ، و يبيض الاسنان ، و يذهب بالحفر، و يشد اللثه ، و يشهى الطعام ، و يذهب بالبلغم ، و يزيد فى الحفظ، و يضاعف الحسنات ، و تفرح به الملائكه (121)

ط) پوشيدن لباس تميز و زيبا.

از الطاف خداوند به انسان نعمت حجب و حياست كه در فطرت او نهاده شده و روشنترين شكل بروز اين گرايش فطرى ، احساس نياز به پوشش و پوشاندن بدن از ديگران است . چه خوب است كه اين پوشش ، زيبا، تميز و شايسته شاءن انسانى و منزلت اجتماعى فرد باشد. درباره زيبا بودن لباس ، امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:البس و تجمل ؛ فان الله جميل يحب الجمال ؛ وليكن من حلال (122)

پيامبر اكرم درباره تميز بودن لباس فرموده است :((من اتخذ ثوبا، فلينظفه (123)))همچنين از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت كرده اند:النظيف من الثياب يذهب الهم و الحزن و هو طهور للصلاه (124)

ى ) تزيين با انگشترى .

استفاده از انگشترى در آراستگى و زيبايى انسان نقش دارد و در روايات آدابى براى آن ذكر شده است :

1- مستحب است انگشترى در دست راست باشد؛

2- بهتر آن است كه انگشتر در انگشت كوچك باشد؛

3- مستحب است انگشتر از نقره باشد؛

4- مستحب است نگين انگشتر عقيق باشد؛

5- مستحب است نقش عقيق اسمهاى مبارك اصحاب كساء باشد. نيز مستحب است جملهما شاء الله لا قوه الا بالله ، استغفر اللهبر آن حك شود.(125 )

گفتنى است كه انگشترى و حلقه طلا براى مردان حرام است .

2- آداب غذا خوردن

شيوه غذا خوردن و لقمه گرفتن معرف شخصيت انسان است و به جهت اهميت آن آدابى براى آن ذكر كرده اند كه به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:

1- امام صادق (عليه السلام ) فرمود:من غسل يده قبل الطعام و بعده عاش فى سعه ، و عوفى من بلوى فى جسده (126)

2- حضرت على (عليه السلام ) فرمود:ضمنت لمن قال بسم الله على طعامه ان لا يشتكىابن كوّا گفت : من بسم الله گفتم و غذا ضرر زد. حضرت فرمود:فعلك اءكلت اءلوانا فسميت على بعضها و لم تسم على بعض (127)بنابراين ، مستحب است براى خوردن هر نوع غذا يك((بسم الله))گفته شود.

3- پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام ) فرمودند:افتتح بالملح و اختم به ؛ فان فيه شفاء من اثنين و سبعين داء(128)

4- با دست راست غذا خوردن مستحب است .(129)

5- امام على (عليه السلام ) فرمودند:اذا جلس احدكم على الطعام فليجلس جلسة العبد(130)و در سيره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است :ما كان رسول الله ياكل متكئا على يمينه و لا على يساره ، ولكن كان يجلس جلسه العبد(131)

6- در غذا خوردن نبايد عجله كرد.(132)

7- رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:نحن قوم لا ناكل حتى نجوع و اذا اكلنا لا نشبع (133)

8- رسول خدا در غذا نمى دميد.(134) على (عليه السلام ) فرمود: طعام داغ را بگذاريد تا سرد شود.(135)

9- يكى از عوامل و زمينه هاى بيمارى ، خصوصا براى آنان كه كمتر تحرك بدنى دارند، پرخورى است . امام باقر (عليه السلام ) فرمود:ما من شى ء ابغض الى الله عزوجل من بطن مملوء(136)

10- لازم است در سر سفره بويژه هنگامى كه غذا كم است ، ديگران را ملاحظه كرد.

11- لازم است غذا را به اندازه نياز در سفره بگذارد و تا آخر آرام و باحوصله بخورد و ظرف غذا را كاملا با نان تميز كند و آن نان را بخورد.(137) و قاشق خود را به ظرف غذايى كه چند نفر بايد از آن استفاده كنند، وارد نسازد و غذا را به گونه اى در دهان بگذارد تا بر زمين نريزد.

12- اگر در موقع غذا مى خواهد سرفه و عطسه بكند دستمال جلو دهان خود بگيرد مبادا ذرات آب دهان به سفره و صورت ديگران بريزد.

13- لازم است غذا خوردن در زمان معينى باشد نه در زمان هاى گوناگون ؛ زيرا بى نظمى در زمان غذا خوردن يكى از عوامل بيمارى معده محسوب مى شود از نظر اسلام شبانه روزى دو بار غذا خوردن مناسب است .(138)

14- پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: الاكل فى السوق دناءه (139)

15- امام صادق (عليه السلام ) فرمود:لا تاكل و انت تمشى الا ان تضطر الى ذلك (140)

16- از لقمه حرام و غذاى شبهه ناك بايد اجتناب كرد.

17- شبها غذاى كمتر و سبكتر خورده شود.

18- ابوحمزه ثمالى مى گويد: امام چهارم (عليه السلام ) هنگامى كه غذا را مى خورد مى فرمود:الحمد لله الذى اطعمنا و سقانا و كفانا و ايدنا و آوانا و انعم علينا و افضل ، الحمد لله الذى يُطعِم و لا يُطعَم (141)

امام صادق (عليه السلام ) بعد از طعام مى فرمود:اللهم هذا منك و من محمد رسولك ، اللهم لك الحمد، اللهم صل على محمد و آل محمد.(142)

3- آداب نوشيدن

1- در آغاز هر كارى و از جمله نوشيدن آب ، نام خدا را از ياد مبريد.

2- به نوشيدنى خود توجه كنيد كه پاك ، تميز و حلال باشد.

3- تا اشتها نداريد آب ننوشيد.

4- از نوشيدن آب خيلى سرد اجتناب كنيد.

5- از نوشيدن مايعات داغ پرهيز كنيد.

6- بر نوشيدنى داغ فوت نكنيد.

7- روزها آب را ايستاده و شبها نشسته بنوشيد.

8- آب را يكمرتبه سر نكشيد بلكه جرعه جرعه بنوشيد.

9- در وقت آب نوشيدن به ياد تشنگى امام حسين (عليه السلام ) باشيد.

10- پس از نوشيدن شكر خدا را به جاى آوريد.

11- با دست راست آب بنوشيد.(143)

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ظرف آشاميدنى نفس نمى كشيد و اگر مى خواست نفس تازه كند ظرف را از دهانش دور مى كرد.(144) آب يا هر آشاميدنى ديگر را در سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس بسم الله و در آخر آن الحمد لله مى گفت . راوى مى گويد: از سبب آن پرسيدم . فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و بسم الله را به منظور ايمنى از ضرر و درد مى گويم .(145) هنگام آشاميدن آب را مى مكيد و نمى بلعيد، دست راستش اختصاص داشت به خوردن و آشاميدن و دادن و گرفتن .(146) هنگامى كه آب مى آشاميد مى فرمود:الحمد لله الذى سقانا عذبا زلالا و لم يسقنا ملحا اءجاجا(147)

4- آداب راه رفتن

درست است كه راه رفتن مساءله ساده اى است . اما همين مساله ساده مى تواند بيانگر حالات درونى و اخلاقى و احيانا نشانه شخصيت انسان باشد. زيرا روحيات انسان در لابلاى اعمال و رفتارها منعكس مى شود. گاه يك عمل كوچك حاكى از يك روحيه ريشه دار است . قرآن كريم از زبان لقمان مى فرمايد:ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور(148)

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از كوچه اى عبور مى كرد: ديوانه اى را مشاهده كرد كه مردم اطراف او را گرفته بودند و به او مى نگريستند. حضرت از آنها سوال كرد: اينها براى چه اجتماع كرده اند. عرض كردند: ديوانه اى است كه در برابر او جمع شده اند. حضرت فرمود: اين ديوانه نيست ، مى خواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى كنم ؟ عرض كردند: آرى ، فرمود: ديوانه واقعى كسى است كه متكبرانه گام بر مى دارد اما آنكه ديديد بيمار است :ان المجنون المتبختر فى مشيته ... فذاك المجنون و هذا المبتلى (149)

راه رفتن نبايد به بهانه وقار و طمانينه همراه با كسالت باشد. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) چابك و چالاك راه مى رفت . همچنين بايد متعادل باشد. قرآن مى فرمايد: واقصد فى مشيك (150)

مناسب است راه رفتن خيلى تند و به طور دويدن نباشد. امام كاظم (عليه السلام ) فرمود:سرعه المشى يذهب ببهاء المؤ من (151)

5- آداب خواب رفتن

خواب با سلامت جسم و روح و نشاط و شادابى و تجديد نيرو و آمادگى براى كارهاى زندگى ارتباط تنگاتنگ دارد. قرآن كريم مى فرمايد: وجعلنا نومكم سباتا.(152)

طالب دانش بايد خواب خود را متعادل كند و آداب قبل از خواب را به درستى انجام دهد البته نبايد بدون ممارست آن قدر از خواب خود بكاهد كه قواى بدن او تعادل خود را از دست بدهد و اين امر مانع كسب دانش و درك صحيح گردد، ولى بايد بكوشد كه به حد نياز اكتفا كند. در اين جا به گوشه اى از آداب خواب اشاره مى كنيم :

1- قبل از خواب قضاى حاجت كند و با معده پر به بستر نرود.

2- دهان و دندان خود را كاملا بشويد.

3- قبل از خواب وضو بگيرد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:من تطهر ثم آوى الى فراشه بات و فراشه كمسجده (153)در روايتى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :من بات على طهر فكاءنما احيا الليل كله (154)

4- انجام دادن اعمال و آداب حضرت فاطمه (عليه السلام ). حضرت فاطمه (سلام الله عليها) فرمود:

پدرم نزد من آمد در حالى كه آماده خوابيدن بودم . حضرت فرمود: مخواب مگر بعد از انجام دادن چهار عمل .

1- قرآنى ختم كن ، 2- پيامبران را شفيع خود گردان ، 3- مومنان را خشنود كن ، 4- حج و عمره اى بگزار.

پرسيدم : پدرجان امر به چهار كار فرمودى كه قدرت بر انجام آن ندارم . پدرم تبسمى كرد و فرمود: هرگاه سه بار سوره اخلاص را بخوانى گويى ختم قرآنى كرده اى و هرگاه صلوات بر من و پيامبران بفرستى همگى شفيع تو خواهيم بود و هرگاه استغفار كنى براى مومنان همگى از تو خشنود گردند و چون تسبيحات اربعه را بخوانى ثواب حج و عمره را مى برى .(155)

5- قبل از خواب اذكار و دعاهايى وارد شده كه مناسب است خوانده شود كه در كتاب مفاتيح الجنان و حليه المتقين ، آمده است .

6- امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس در وقت خواب آيه آخر سوره كهف را بخواند هر وقت كه بخواهد بيدار مى شود.(156)

7- مناسب است انسان قبل از خواب اعمال و كارهاى روز گذشته خود را ارزيابى كند: آيا گناهى از او سر زده است ؟ آيا به درستى توانسته است از فرصتهايش استفاده كند و وظايفش را انجام دهد؟ اگر ديد گناهكار است توبه كند و تصميم بگيرد روزهاى ديگر چنين نباشد.

8- از جمله آداب پيش از خواب ، رسيدگى به حقوق مردم است ، اگر بدهى يا طلبى دارد و اگر حقى را ضايع كرده است در مقام جبران برآيد و در وصيت نامه خود قيد كند.

9- مستحب است به طرف راست و رو به قبله بخوابد.(157)

10- خواب بايد به اندازه فعاليت هاى جسمى و روحى باشد و از زياده روى اجتناب ورزد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:كثره الاكل و النوم يفسدان النفس و يجلبان المضره (158)امام صادق (عليه السلام ) فرمود:ان الله يبغض كثره النوم ... كثره النوم مذهبه للدين و الدنيا(159)

اگر كسى در شبانه روز هشت ساعت بخوابد يك سوم را در خواب است . حال اگر بيش از اين زمان را به خواب اختصاص دهد آيا فرصت مناسبى براى رشد و كمال او باقى خواهد ماند.

11- خوابيدن پس از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از عصر مكروه است ، نيز، خوابيدن با حالت جنابت مكروه است و اگر جنب به آب دسترسى نداشته باشد تيمم كند و بعد بخوابد.(160)