اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت

سيد حسين موسوى راد لاهيجى

- ۲ -


ترحم بر ايتام و تواضع از اوصاف بهشتيان است  
قال جعفر بن محمد الصادق عليه السلام : من اراد ان يدخله الله عزوجل فى رحمته و يسكنه جنته فليحسن خلقه و اليعطى النصفه من نفسه و اليراحم اليتيم و اليعين الضعيف و اليتواضع لله الذى خلقه . هر كس ميل دارد كه خداوند او را مشمول رحمتهاى واسعه خود قرار دهد، و به نعمتهاى بهشتش متنعم گرداند و مسكن دهد، بايد اخلاق خود را نيكو نمايد و نسبت به خلق خدا با انصاف رفتار كند، و به ايتام ترحم نمايد و به كمك اشخاص مستضعف و ناتوان برخيزد و به پيشگاه خداوندى كه او را آفريده متواضع باشد.
خداوند انسان بشاش و گشاده رو را دوست ميدارد
قال ابى جعفر عليه السلام : البشر الحسن و طلاقه الوجه مكتسب للمحبة و قربة من الله (42)  امام باقر عليه السلام فرمود: بشاشت و گشاده روئى در برخورد اجتماعى مايه جلب محبت مردم و قرب به خداوند است ، بدترين اخلاق ، اخلاقى است كه مردم از ترسش او را گرامى بدارند. پيامبر خدا عليه السلام فرمود: شر الناس يوم القيامه الذين يكرمون اتقاء شرهم (43)  بدترين مردم در قيامت كسانى هستند كه به علت مصونيت و محفوظ ماندن از شرشان مورد احترام قرار گيرند. در اين مورد حضرت رسول عليه السلام مى فرمايد: ويل لمن تزكيه الناس محافه شره . ويل و نفرين بر كسى كه مردم او را از ترس شرش تعريف و تمجيد نمايند.
به چند حديث در محور حسن خلق توجه فرمائيد:
جزاى حسن خلق ، بهشت و سوء خلق ، جهنم است
قال رسول الله عليه السلام : عليكم بحسن الخلق فان حسن الخلق فى الجنه لا محاله و اياكم و سوء الخلق فان سوء الخلق فى النار لامحاله . . پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: بر شما باد به حسن خلق ،چرا كه سرانجام آن ، خواه ناخواه بهشت است واز بد خلقى ، بپرهيزيد، كه بد خلق ، خواه نا خواه در آتش است . و يا از على عليه السلام مى خوانيم : كفى بالقناعه ملكا و بحسن الخلق نعيما. (44)  دوام فرمان ، فرمائى در ملك و مملكت قناعت ، و سرمايه فناناپذير حسن اخلاق است قناعت در مقابل اسراف و زياده روى خود از اوصاف اخلاقى يك مؤ من است . در معرفى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه بهترين مؤ منان ، خوش خلق ترين آنان است ، مى فرمايد:
افضل الناس ايمانا احسنهم خلقا. گرامى ترين مردم از نظر ايمان شايسته ترين آنان از نظر اخلاق است .
و يا حضرت امير توسعه روزى را منوط به اخلاق شايسته دانسته است و مى فرمايد: فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق .
در خوشخوئى و خوش اخلاقى گنجينه هاى رزق و روزى نهفته است .
اخلاق شايسته معيار ارزشها است
على عليه السلام فرمود: رب عزيزاذله خلقه و ذليل اعزه خلقه (45) 
چه بسا عزيزى كه زشتى خلقش وى را خوار و زبون ساخت و چه بسا فرومايه و پستى كه نكوئى خلقش او را شرافت و عزت بخشيد.
معيار ارزشها را با اخلاق شايسته و بر جسته مى سنجند.
صاحبان خلق نيكو، اجز قائم الليل و صائم النهار دارند
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان صاحب قائم الخلق الحسن له مثل اجر الصائم القائم (46) 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: همانا براى صاحب اخلاق حميده اجر شب زنده داران به عبادت و تهجد، و ثواب روزه داران مى باشد.
اگر روزه داران و شب زنده داران در ميان بندگان خدا در روى زمين همچون گل زيبا و خوشبوئى هستند كه جز خير و رحمت و فيض و بركت و رائحه خوش و عطر مطبوع از ايشان به مشام نمى رسد، و آزار و اذيتى براى احدى ندارند، و تمامى دقائق زندگيشان با رضايت و خشنودى پروردگار مى گذرد، صاحبان خلق نيكو و راهيان راه انبياء و اولياء در ميان جامعه چنين اند، ايشان نيز با خلق شايسته خويش هم رضايت خالق متعال و هم رضايت و خشنودى بندگان خدا را براى خويش تضمين كرده اند.
مكارم اخلاق مبعوث شدم
امام رضا عليه السلام : از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : نقل مى نمايد كه حضرت فرمود: عليكم بمكارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثنى بها (47)  بر شما باد به مكارم اخلاق كه همانا خداوند عزوجل مرا به آن مبعوث فرموده است .
بعد از فرائض ، هيچ اعمالى برجسته تر از اخلاق حسنه نيست
امام صادق عليه السلام فرمود:
ما يقدم المؤ من على الله عزوجل بعمل بعد الفرائض احب الى الله تعالى من ان يسع الناس بخلقه .(48)  بعد از فرائض دينى هيچ يك از اعمال مؤ من در پيشگاه الهى محبوبتر از آن نيست كه با مردم به گشاده رويى و حسن خلق برخورد نمايد.
حد نهايى حسن حلق در انسان چيست ؟  
راوى گفت به حضرت صادق آل محمد عليه السلام عرض كردم : ما حد حسن الخلق ؟ قال تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن . (49)  حد حسن خلق چيست ؟ حضرت صادق عليه السلام فرمودند: با مردم به نرمى و گرمى برخورد كنى ، پاك و منزه و با كمال ادب سخن بگوئى ، و در مواجهه با برادرانت متبسم و گشاده رو باشى . تمامى صفات انبياء و اولياء در اين سه صفت ، اخلاقى نهائى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام وجود دارد، هر كس اين سه نحوه برخورد اخلاقى را دارا باشد مثل آن است كه به اخلاق همه انبياء و اولياء متخلق شده است .
اغماض اشتباهات مردم بهترين صفات اخلاقى است  
يكى از راههاى ديگر علاج بيماريهاى اخلاقى فرو بردن غيظ و خاموش كردن شعله هاى غضب است . قرآن مجيد گوياى اين واقعيت است : والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين . كسانى كه قوى النفس و حاكم بر غرائز خويش ‍ هستند موقعى كه خشمگين شوند خويشتندارند و بر خود مسلطاند و آتش غضب را در ضمير خود فرو مى نشانند و اين خود يكى از سجاياى مهم اخلاقى است . بعضى از افراد از اين حد بالاترند، غضب را اظهار نمى كنند و شعله خشم را در باطن خود فرو مى نشانند بعلاوه از لغزش كسى كه موجب خشمشان گرديده است عفو و اغماض مى نمايند. البته اين گروه مقام عالى ترين دارند.
بعضى از افراد آنقدر در كرامت نفس بلند مرتبه و رفيعند كه از شعله ور شدن غضب جلوگيرى مى كنند از كسى كه بد كرده و موجب خشمشان گرديده مى گذرند و مورد عفو قرار مى دهند، تنها بدى را تلافى نمى كنند، بلكه شخص بد عمل را مورد عنايت و احساس قرار مى دهند، و اين قبيل بزرگوارى و كرامت نفس گاهى در افراد عادى مشهود مى گردد بطورى كه موجب شگفتى كسانى مى شود كه داراى بزرگوارى و علو درجات اخلاقى هستند. (50)  در اخلاق و محور آن مباحثى را از معصومين عليه السلام توجه نمايند.
اخلاق نيكو موجب طول عمر و آبادانى بلاد است  
قال الصادق عليه السلام : البر و حسن الخلق كعمران الديار و يزيدان فى الاعمار، فقيل له ما حد حسن الخلق ، قال تلين جانبك و تطيب كلامك ، و تلقى اخاك ببشر حسن امام صادق عليه السلام فرمود: نيكوكارى و حسن خلق شهر را آباد و بر عمرها مى افزايد. پرسيدند يابن رسول الله حدود نهائى حسن خلق چيست ؟ فرمود: اينكه رفتار نرم و ملايم با مجاور و همسايه ات داشته باشى ، و كلام و سخنانت را شايسته و پاك از هر سرزنش و طنز و ملامت و دروغ و غيبت و... نمائى و با برادرت با وجه بشاش و خندان و متبسم ملاقات كنى . با اين توضيح حضرت امام ، اخلاق و كل اخلاق را تبيين فرمود. قيل لاميرالمؤ منين عليه السلام : من ادوم الناس غما؟ قال اسوء هم خلقا. از اميرالمؤ منين عليه السلام سئوال كردند چه كسى از همه مردم بيشتر به غم و اندوه مبتلا است ؟ فرمود: آنكه اخلاقش از همه مردم بدتر است . واكنش اخلاق رذيله موجب غم و ابتلاى به اندوه فراوان است
خضوع به پيشگاه خداوند موجب حسن برخورد با مردم است  
قال جعفر بن محمد الصادق عليه السلام : من كان خاضعا فى السر كان حسن المعاشره فى العلانيه حضرت صادق عليه السلام فرمود: آنكس كه قلبش را بخدا سپرده و در برابر او خضوع و خشوع داشته باشد از آداب معاشرت و برخورد در زندگى با مردم نيز موفق و سعادتمند است . اخلاق اسلامى عبادت است ، لذا هر اخلاقى بايد براى خدا انجام گيرد از معصوم عليه السلام است كه فرمود: فعاشر الخلق لله و لاتعاشر هم لنفسك من الدنيا. با مردم براى خدا معاشرت كنيد ، كه به خاطر بهره بردارى از دنيا معاشرت ننمائيد . بطور كلى هر كارى براى خدا و در راه تقرب به خداوند باشد پاداش نيكو داشته و جزء اخلاق حسنه است ، و اگر هر صفت حتى پسنديده براى ارضاء نفس خويش و براى غير خدا بوده باشد واكنش سوء دارد. بنابراين اخلاق نيكو اجتماعى ما براى خدا باشد از اجر و پاداش شايسته برخوردار است .
اخلاق فردى خودشناسى و خودسازى است  
اساس اخلاق از خودشناسى و خودسازى شروع مى گردد. يعنى اگر در اخلاق فردى ، خودسازى نكنيم بنيان اخلاق فردى را از شناخت نفس خود آغاز ننمائيم هر گونه بحث و مذاكره و تدريس و تدرس و تعليم و تعلم و آموزش و پرورش مفيد فايده نيست و ارزش آنچنانى ندارد. پس شايسته است در اخلاق فردى ابتدا از فرديت و شخصيت شخص خود و شناخت خود و تزكيه و تقدس خود صحبت كنيم و محكى به خود بزنيم كه اگر از ناخالصيها رهايى يافتيم و در حقيقت خود را شناختيم پس ‍ آنگاه به اشياء خارج از كشور تن خود مى توانيم شناختى حاصل نمائيم . والا در پله اول مى مانيم . امام على عليه السلام مى فرمايد: من عرف نفسه فقد عرف ربه . عارف به نفس ، ميتواند عارف به رب باشد. يعنى كسى كه خود را نشناخت پروردگار خود را نيز نخواهد شناخت .
نقش ازدواج در اخلاق و انتخاب همسر  
در اينكه چرا ازدواج كنيم ؟ خواجه نصير در علل و عوامل تاءهل مى گويد: بايد كه باعث بر تاءهل دو چيز باشد، حفظ مال و طلب نسل ، نه داعيه شهوت ، يا غرض ديگر از اغراض بلكه ديگر عوامل در جنب دو چيز قرار مى گيرد . خواجه نصير در انتخاب و اختيار همسر مى گويد: زن صالحه شريك مرد بود در مال و تسليم او در كدخدايى و تدبير منزل و نايب او در وقت غيبت . و در تعريف زن صالحه و اوصاف او گويد: بهترين زنان زنى بود كه در عقل و ديانت و عفت و فطنت و زيركى و حياء و رقت و كوتاه زبانى و اطاعت شوهر و بذل نفس در خدمت به او و ايثار رضاى خود به رضاى شوهر و وقار و هيبت و صولت و تجلى در نزد اهل خويش و عقيم نبودن ، و در ترتيب منزل و تقدير و اندازه نگاهداشتن در انفاق هزينه و اداره منزل واقف و قادر باشد، و به مجامله و مدارات و خوشخويى با اهل خانه و خانواده ، و با شوى خود بسازد و منزل را بيارايد و تدبير امور بنمايد سبب موانست و تسلى هموم و جلاى احزان شوهر گردد. (51)  بنابراين ، مرد پس از انتخاب و اختيار همسر شايسته و تفحص و تجسس در اوصافى كه براى زنان برجسته در قرآن و سخنان اهل بيت اطهار آمده است ، در تدبير اداره چنين همسر و فراهم ساختن نياز و رفاهيات او بكوشد، و با تدبيرى خاص در نگهدارى و تاءمين و نيازهاى او تلاش كند، و امكانات لازم را براى او آماده سازد.
سعادت و خيرانديشى  
خير چيست و سعادت كدام است ؟ اين مسكويه صاحب كتاب طهاره الاعراق تفاوت بين دو موضوع را چنين بيان مى دارد: شيخ بزرگوار گويد: پيشينيان در معناى خير گفته اند: خير غايت اخيراست . و گاهى شى نافع را نيز خير خوانده اند، الا سعادت كه خير اضافى است كه نسبت به اشخاص متفاوت بنظر مى رسد چنانچه بعضى از امور نسبت به بعضى سعادت و كمال است . در صورتى كه نسبت به ديگران اينطور نيست و... مولف كتاب اخلاق و مترجم طهاره الاعراق گويند: خير مطلق يك معناى وجدانى است كه غايت حركت هر محركى و مقصد هر فاعل مختارى است . كه افعال وى از روى اراده و اختيار صادر مى گردد، زيرا هر حركتى و عملى براى رسيدن به مقصدى است ، و هر فعلى براى انجام دادن غرضى است كه در نظر خير بنمايد هيچ عاقلى بدون غرض و فايده حركت نمى كند، نخستين تصور آن امر خير كه غايت و مطلوب وى است مى نمايد سپس از اينجا معلوم مى شود كه (خير و نيك ) امرى است مشترك بين تمام غايات كه هر كس غايت عمل خود را نيك و خير مى نامد. (52)  حكما و فلاسفه براى خير، معانى و اقسامى ذكر كرده اند: از جمله ارسطاطاليس مى گويد: قسمتى از خيرات در نفس است و قسمتى در بدن و بعضى نه در نفس وجود دارد و نه در بدن . و يا مى گويد: بعضى از خيرات از جهت ذات مؤ ثرند و بعضى از جهت غير و بعضى خيرشان هم ذاتيست و هم غيرى ، و بعضى از جهت امر خارجى مؤ ثر مى گردد. و با بعضى حكما مى گويند: بعضى خيرات در هر حال خيرند (يعنى خيريت ، ذاتى آنها است ) و بعضى هنگام ضرورت و در بعضى اوقات براى بعض ‍ اشخاص خير مى گردند. و اين حكيم گويد: پاره اى از خيرات نسبت به تمام مردم و در تمام حالات خيرند، و قسمتى از آنها نسبت به بعضى خير مى گردند. (53) 
مواساة و همزيستى مسالمت آميز  
اين اصطلاح كه بصورت كلمه تسالم در آراء اهل مدينه فاضله بكار برده شده است . معلم ثانى فارابى در همزيستى مسالمت آميز گويد: هر گاه دو طايفه و يا دو گرو دائما با يكديگر در جنگ و ستيز باشند و لكن از لحاظ نيرو و قدرت برابر باشند مدتها اين وضع بين آنها ادامه يابد، لا جرم گاهى اين دو غالب و مغلوب ديگرى مى شوند. در نتيجه دير يا زود هر دو طرف مزه بدبختى و مغلوبيت را مى چشند، خوارى و ذلت را تحمل كرده و زندگى را با اين وضع دشوار و غير قابل تحمل مى دانند، در اين صورت ناچار به صلح و تسالم دست مى زنند. معلم ثانى در موردى ديگر چنين معنى مى كند: اينكه هر دو دشمن مشتركى دارند كه هيچكدام به تنهايى نميتوانند در دفع آن اقدام كنند. بايد ما بين خود صلح برقرار كرده تا دشمن مشترك را دفع كنند و از شر آن راحت گردند البته در هر دو مورد هنگامى كه احساس استقلال كردند و خود را نيرومند و مستعد فتح يافتند و معاهدات را فراموش كرده و مجددا دست به اقدامات تهاجمى و تهذيب خواهند زد. در مورد ديگر فرمود: اينكه براى انجام كار مهم كه منفعت و سود آنها در آن بسيار است و به تنهايى نتوانند بدست آورند و محتاج به معاونت و كمك ملت و امت ديگر داشته باشند در اين صورت نيز ضرورت زندگى ايجاب مى كند كه با يكديگر تسالم كنند (مسالمت ورزند). (54) 
اخلاق فرماندهى و فرمانبرى  
معلم ثانى فارابى گويد: همانطور كه عضو رئيسه بدن بالطبع كاملترين و تمام ترين اعضاء بدن است ، هم فى نفسه و هم در افعالى كه ويژه او است و او را در تمام امورى كه اعضاء ديگر با او مشاركت دارند برترين و كامل ترين آن مى باشند. در توضيح اين بيان مترجم بزرگوار دكتر سيد جعفر سجادى در پاورقى آورده ، هم با لذات كامل بوده و هم در افعال خود، منظور اين است كه افعال و آثار او برتر، از كارهايى است كه ويژه رؤ ساى درجه دوم است و در فضائل نيز شريف تر است و بالاخره از همه جهات اكمل است . (55)  بنابراين اخلاق فرماندهى و رياست بر مردم ، همچون قلب بر ساير اعضاء بدن صاحب امتياز مى باشد.
مكارم اخلاق 
كرامت نفس در وجود و بخشش و سخاوتهاى او خلاصه مى گردد.
سيادت و آقائى رهين سخاوت است  
بذل و بخشش از اوصاف كريمان است ولى اگر بقدر نسبى از آن صفت برجسته دارا باشيم كه اين هم در دنيا نافع است و هم در آخرت . لا سيادة لمن لا سخاء له . (56)  اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: سرورى و سيادت و آقائى نيست براى كسى كه سخاوت و بخشش ندارد. در جاى ديگر فرمود: لا يمكل الشرف الابالسخاء و التواضع . شرافت انسان ، كامل نگردد مگر بوسيله سخاوت و فروتنى . بنابراين صفات برجسته و شرافت انسان مرهون سخاوت و تواضع است كه اين هر دو موجب كمال انسان و شرف مرد مسلمان است .
از مال و انعامت بذل و بخشش كن  
در توصيف اين عمل برجسته حضرت امير عليه السلام مى فرمايد:

اذاجادت الدنيا عليك فجد بها
على الناس طرا انها تقلب
فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت
و لاالبخل يبقيها اذا هى تذهب
(57)  آنگاه كه دنيا به تو روى آورد، تو هم در راه خدا به دوست و دشمن ببخش . (كه اگر نبخشى ) نه سخاوت به هنگام اقبال دنيا، مال تو را نابود مى كنند، و نه آنگاه كه در مسير رفتنى است بخل آن را حفظ مى نمايد.
بهشت رهين سخاوت و جهنم مرهون بخل  است
مردى بنام و شامى گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم مى فرمود: السخى قريب من الله قريب من الجنه ، قريب من الناس ، و البخل بعيد من الله
بعيد الجنه بعيد من الناس
. (58)  سخاوتمند به پيشگاه خدامقرب است ، در بهشت مقرب است ، و در نزد مردم نيز از قرب و منزلت بسيار عالى برخوردار است ، چنانچه بخيل از خدا دور است ، از بهشت دور است ، و از مردم دور است و مردم هم از او دورند. خلاصه اينكه سخاوتمند عزيز است پيش هر كس ، و بخيل ذليل است در نزد همگان . آنگاه وشا مى گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: السخى شجرة فى الجنه من تعلق بغصن من اغصانها دخل الجنه و فى روايه اخرى و البخل شجرة فى النار من تعلق بغضن من اقصانها ادته الى النار . سخاوت درختى است در بهشت هر كس به شاخه اى از آن آويخت داخل بهشت مى گردد، و بخل هم درختى است در جهنم و هر كس به آن آويخت جهنمى است .
عبدالله بن جعفر باغبان را از خود سخى تر ديد  
عبدالله جعفر از افراد كريم النفس و بزرگوار عصر خود بود، او در ايام زندگانى خويش خدمات بزرگى نسبت به افراد تهى است و آبرومند انجام داد، او بقدرى در بذل و بخشش كوشا و بلند نظر بود كه بعضى از افراد وى را در اين كار ملامت مى كردند و به او مى گفتند: تو در اين كار احسان به ديگران راه افراط در پيش گرفته اى .
روزى براى سركشى به باغى كه داشت با بعضى از كسان خود راه سفر در پيش گرفت ، نيمه راه در هواى گرم به نخلستانى سرسبز و خرم رسيد، تصميم گرفت چند ساعتى در آن باغ استراحت نمايد.
غلام سياهى ، باغبان آن باغ بود. با اجازه غلام وارد باغ شد، كسانش و سائل استراحت او را در نقطه مناسبى فراهم آوردند، ظهر شد غلام بسته اى را گشود، جناب عبدالله جعفر ديد سه قرص نان در آن است ، هنوز غلام لقمه اى نخورده بود كه سگى وارد باغ شد، مقابل سفره نان نشست ، و از غلام درخواست غذا داشت .
او يكى از قرص هاى نان را بسويش انداخت و سگ گرسنه با حرص آن را در هوا گرفت و بلعيد و دوباره متوجه غلام شد، او قرص دوم و سپس قرص سوم را نزد سگ انداخت و سفره خالى را بدون اينكه خودش غذائى خورده باشد برچيد، عبدالله كه ناظر جريان بود كه غلام پرسيد: جيره غذائى شما در روز چقدر است ؟
پاسخ داد: همين قرص نان كه ديدى . گفت : پس چرا اين سگ را بر خود مقدم داشتى و تمام غذاى شبانه روزت را به او خوراندى ؟ غلام پاسخ داد: آبادى ما سگ ندارد دانستم كه اين حيوان از راه دور به اينجا آمده است و سخت گرسنه است و براى من رد كردن و محروم ساختن چنين حيوانى گران و سنگين بود.
عبدالله از اين عمل بسيار تعجب كرد، گفت پس خودت چه خواهى كرد؟ جواب داد: امروز را به گرسنگى مى گذرانم تا فردا سه قرص نان را برايم بياورند.
جوانمردى و بزرگوارى آن غلام سياه مايه شگفتى عبدالله جعفر شد، و با خود مى گفت : مردم مرا ملامت مى كنند كه در احسان به ديگران تندروى مى كنم ، در حالى كه اين غلام از من به مراتب در احسان و بزرگوارى پيشتر و مقدم است .
عبدالله سخت تحت تاءثير بزرگوارى غلام قرار گرفت و مصمم شد او را در اين راه تشويق نمايد، از غلام پرسيد: صاحب باغ كيست ؟ .پاسخ داد: فلانى كه در روستا منزل دارد، گفت : تو مملوكى يا آزاد؟ گفت : من مملوك صاحب باغ هستم ، او فرستاد صاحب باغ را آورد، درخواست نمود باغ را با تمام لوازمش و همچنين غلام سياه به او بفروشد. مرد خواسته عبدالله را اجابت نمود و باغ و غلام را به عبدالله فروخت و بعد عبدالله جعفر غلام را در راه خدا آزاد كرد و باغ را هم به او بخشيد. جالب اينكه غلام بلند همت كه داراى سجاياى اخلاقى وجود و كرم بود، گفت : آن كان هذا لى فهو فى سبيل الله . اگر اين باغ متعلق به من مى شد، من آن را در راه خدا براى استفاده مردم قرار مى دادم . (59)  بزرگوارى و كرامت نفس نشانه تعالى معنوى و تكامل روحانى انسان است ، در پرتو مكارم اخلاق آدمى از قيود پست حيوانى رهائى مى يابد و بر غرائز و تمايلات نفسانى خويش مسلط مى شود، اگر دوستى و حسن فداكارى در نهادش پيدا مى گردد و انسان بالفعل مى گردد و از كمالاتى كه لايق مقام او است برخوردار خواهد شد.
ترحم به سگ ، زن بد نام را بهشتى كرد  
در شب معراج و سير بر بهشت ، پيامبر خدا مى فرمايد: اطلعت ليله اسرى على الجنه فرايت امراة زانيه ، فسالت عنها. فقيل انها مرت بكلب يلهث من العطش فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فى حلقه حتى روى ، فغفرالله لها . (60)  در شب معراج به بهشت اشراف يافتم ، در آن جا زانيه اى را ديدم ، پرسيدم : اين آلوده دامن چه عملى كرده كه بهشتى شده است ، پاسخ دادند: او بر سگى گذر كرده كه زبانش براثر شدت عطش از دهانش درآمده و پيوسته نفس مى زد، آن زن ازار و روپوش خود را بدر آورده و در چاهى كه در آن نزديكى بود آويخت ، و به آن تر كرد و در گلو و دهان سگ تشنه فشرد،؛ او را سيراب كرد، خداوند بر اثر اين خدمت ، گناهان زن را بخشيد و (پس از توبه و پشيمانى از گناهان كه بعد از اين عمل خير براى او پيش آمد) او را بهشتى نمود.
سگ تشنه در داستان نظم سعدى  
يكى در بيابان سگى تشنه يافت
برون از رمق در حياتش نيافت
كله دلو كرد آن پسنديده كيش
چو حبل اندر آن بست دستار خويش
به خدمت ميان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمى آب داد
خبر داد پيغمبر از حال مرد
كه داور گناهان او عفو كرد
الا گر جفاكارى انديشه كن
وفا پيش گير و كرم پيشه كن
كسى با سگى نيكويى گم نكرد
كجا گم شود خير با نيك مرد
كرم كن چنان كت برآيد ز دست
جهانبان در خير بر كس نبست
اخبار به سخاوت بوسيله جبرئيل موجب اسلام كافرى شد  
در امتيازى كه خداوند براى سخاوتمند قائل است جدا موجب شگفتى است ، داستانى را امام صادق عليه السلام نقل كردند و مى فرمايد: گروهى از يمن به محضر رسول خدا عليه السلام رسيدند، كه در بين ايشان مردى بود كه از نظر فهم و كمال از همه آنها برتر بود، و اين مرد در محاجه با رسول خدا عليه السلام مبادرت مى كرد، و در محاجه و مجادله ، پيامبر اكرم را به غضب در آورد تا جائى كه بين دو چشم پيامبر عرق بصورت نازنينش جارى و به زمين مى ريخت . فاتاه جبرئيل فقال ربك السلام و يقول لك هذا رجل سخى الطعام ، فسكن عن النبى الغضب و رفع راسه و قال له لولا ان جبرئيل اخبرنى عن الله عزوجل انك سخى تعطم الطعام لشددت بك و جعلتك حديثا لمن خلفك . پس آنگاه جبرئيل بر پيامبر عليه السلام نازل شد و گفت پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد براى تو كه اين مرد سخاوتمند است و اطعام طعام مى نمايد؛ پس غضب پيامبر با شنيدن اين خبر تسكين يافت ، و سر مباركش را بلند كرد و به آن مرد فرمود: اگر جبرئيل از طرف خداوند خبر نمى آورد كه تو مردى سخى الطبع هستى و اهل اطعامى ، هر آينه بر تو سخت مى گرفتم و جريان تو را داستانى و حديثى براى آيندگان تو قرار مى دادم . پس آن مرد عرض كرد به پيامبر، آيا پروردگار تو سخاوت را دوست مى دارد؟ حضرت فرمود: بلى . قال انى اشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله و الذى بعثك بالحق لا رددت عن مالى احدا (61)  آن مرد گفت : پس من شهادت مى دهم كه خدائى جز ذات اقدس حضرت اله نيست ، و اينكه تو رسول او فرستاده او هستى ، و سوگند به همان خدا كه تو را به حق مبعوث به رسالت نمود ، هرگز احدى را از مالم محروم ننمودم . اين بود معنا و اهميت سخاوت و جود و كرم ، كه همه انبياء و اولياء گرام به آن متصف بودند و سخاوتمندان را نيز دوست مى داشتند.
محبوبترين مردم نزد خدا نافع نشان براى مردمند  
پيامبر خدا عليه السلام فرمود: احب الناس الى الله انفعهم للناس . محبوبترين مردم نزد خداوند كسى است كه نفعش به حال مردم بيشتر باشد. حضرت على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد: ابلغ ما تستدر به الرحمته ان تضمر ان لجميع الناس ‍ الرحمه (62) 
رساترين چيزى است كه وسيله آن مى توانى رحمت الهى را به خود جلب كنى اين است كه در باطن به همه مردم عطوف و مهربان باشى .
زيادى سخنت را امساك و زيادى مالت را انفاق كن  
قال رسول الله عليه السلام رحم الله امرء امسك الفضل من قوله و انفق من ماله پيامبر فرمود: رحمت خدا بر آن كسى كه از زيادى سخنش امساك كند و زيادى ، حرف نزنند، و زيادى مالش را نيز انفاق كند. چيزى كه بيش از حد استفاده اش ‍ هست ذخيره ننمايد.
در فراز اول سخن درر بار حضرت رسول اكرم عليه السلام متمسك به سخن خودشان مى شويم كه فرمودند: قل الخير و الا فاسكت .
حرف حق بزنيد و الا ساكت بمانيد.
پس بهتر است آنچه كه نياز انسان را تاءمين مى نمايد بگويد و از سخن بيهوده و بى فايده كه شنونده را هم ملول مى نمايد، امتناع ورزد.
و در فراز دوم سخن آن حضرت ، شما اگر حقوق ماهيانه و كارمندى ، يا درآمد كشاورزى يا فائده تجارت در بازار، يا هر درآمدى در روز و هفته و يا حقوق كارگرى تاءمينتان مى كند يا اندك ذخيره براى مخارج اتفاقى ، بهتر است مازاد آن را به رفع نياز محتاجان بزنى ، و نيازهاى برادران و خواهران دينيت را برآورده كنى .
در نزد فروتنان و دون صفتان اظهار عجز نكن  
از سخنان حكيمانه امير مؤ منان على عليه السلام كه به فرزندش حضرت مجتبى عليه السلام توصيه مى نمود، فرمود:
لا تطلبن معيشه بمذله
و ارفع بنفسك عن دنى الطلب
و اذافتفرت فدا و فقرك بالغنى
عن كل اذى دنس كجلد الاحرب
فلرجعن اليك رزقك كله
لو كان ابعد من محل الكوكب
زندگى را از طريق ذلت انتخاب مكن ، خود را بالاتر از آن بدان كه از ناكس درخواست كنى آنگاه كه بيچاره شدى ، فقر خود را با بى اعتنائى به ناپاكان ، همانند پرهيز كچل (يا جرب گرفته ) از كثافت مداوا كن .
يعنى چنانكه آدم كچل يا جرب گرفته بايستى از كثافات پرهيز كند والا به انواع بيمارى مبتلا خواهد شد.
آدم پست فطرت را به منزله كثافت معرفى مى نمايد كه پرهيز و دورى جستن از او بر همه مشكلات فائز و فائق مى آيد.
در نتيجه اين بى اعتنايى به ناكس ها (و توجه به خداى عزيز) تمام رزقى كه از دستت رفته است ، هر چند دورتر از جايگاه ستاره ها باشد بطور حتم به تو باز مى گردد.
اى آنكه ز فيض جام روزى خوارى
زنهار مكش ز بهر روزى خوارى
روزى تو مى رسد بهر وجه كه هست
گر صاحب احترامى و اگر خوارى
خدايا از مال دنيا و وسعتم بده كه محتاج به شر از خلقت احدى نباشم 
از دعاى مكارم اخلاق سيدالساجدين عليه السلام مى خوانيم كه عرض كرد خدايا: و اغتنى و اسع على فى رزقك ولا تفتنى بالنظر و اعزنى و لا تتلينى بالكبر (63)  بارالها آنقدر مرا غنى بنما و از مال دنيا برخودارم كن به مردم نياز نداشته باشم و روزيت را بر من وسعت بخش تا خانواده ام در گشايش باشند و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمايش منما و موجبات عزت نفس و رفعت معنويم را كه لازمه افراد با ايمان است فراهم نما و از تكبر و خود بزرگ بينى منزه و محفوظم بدار.
قرآن مى گويد: لله العزه و لرسوله و للمونين . (64) 
عزت براى خداوند است و براى پيغمبر خداست و براى افراد با ايمان مى باشد.
پيامبر عليه السلام فرمود: ليس للمومن ان يذل نفسه . (65)  شخص با ايمان حق ندارد كه موجبات ذلت و خوارى خود را فراهم آورد.
اخلاق و ايمان 
حوائج مردم از برآوردن فزع قيامت در امان است  
قال ابوالحسن موسى عليه السلام : ان الله عبادا فى الارض يسعون فى حوائج الناس هم الامنون يوم القيامه (66) 
امام موسى كاظم عليه السلام فرمود:
براى خداوند در روى زمين بندگانى است كه در انجام حوائج مردم ساعى و كوشا هستند، و اين بندگان در روز قيامت از سختيها و دشواريها در امان خواهند بود.
پيامبر خدا عليه السلام فرمود:
من قفسى لاخيه المومن حاجه فكانما عبدالله دهره
كسى كه حاجتى از برادر مؤ منش برآورده سازد مانند آن است كه روزگارى را به عبادت خداوند گذرانيده باشد.
در اين سعى سخن پراهميت ديگرى از پيامبر خدا عليه السلام مى خوانيم ، فرمود: من اصبح و لم بهتم بامور المسلمين فليس بمسلم
كسى كه روز خود را آغاز كند و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد مسلمان نيست .
و يا مى فرمايد: المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه .
مسلمان كسى است كه از دست و زبانش در امان باشند.
پاداش برآوردن حاجات مسلمانان فقط با خداست  
امام صادق عليه السلام فرمود:
ما قضى مسلم لمسلم حاجه الا ناداه الله تبارك و تعالى على ثوابك و لا ارض لك بدون الجنه (67) 
هر مسلمانى كه حاجت برادر مسلمان خود را برآورده سازد خداوند مى فرمايد: پاداش اين اقدام تو به عهده من است و هيچ پاداشى جز بهشت براى تو راضى نمى گردم .
رساترين عامل جلب رحمت خدا ترحم به خلق است  
على عليه السلام فرمود: البلغ ما تستدر به الرحمه تضمر لحميم الناس الرحمه . (68)  رساترين چيزى كه بوسيله آن مى توانى خدا را براى خود جلب كنى اين است كه در باطن نسبت به همه مردم خير خواه و مهربان باشى . كه پيامبر خدا عليه السلام فرمود: راءس العقل بعد الدين التودد الى الناس و اصطناع الخير الى كل بر و فاجر.
(69)  پس از دين ، و ايمان به خداوند سر آمد تمامى اعمال خردمندانه بشر دوستى و نيكى به همه مردم است ، خواه خوب و درستكار باشند و خواه فاسق و بدكار. پيامبر عليه السلام فرمود: اعلم ان كل مكرمه تاتيها او صنيعه صنعتها الى احد من الخلق فانها اكرمت بها نفسك و زينت بها عرضك و لا تطلبن من غيرك تشكر ما صنعت الى نفسك (70)  بدان هر عمل كريمانه اى كه انجام مى دهى و هر كار مهمى كه درباره يكى از برادران دينيت بجا مى آورى ، با آن عمل بزرگ خودت را گرامى داشته و شرف انسانيت را به آن زينت مى دهى پس از غير خودت شكر. سپاس كار خوبى را كه براى خود انجام داده اى طلب مكن . تشكر و سپاسگزارى كار خيرت را هرگز از غير خداوند توقع مكن .
يار مظلومان و خصم ظالمان باش  
امير المؤ منين عليه السلام در ضمن وصيت به فرزندانش حسنين عليه السلام فرمود: كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا. فرزندان من ، شما را توصيه مى نمايم كه دشمن ظالمان و يار مظلومان و ستمديدگان باشيد. پيامبر بزرگ اسلام عليه السلام فرمود: يقول الله عزوجل و عزتى و جلالى لانتقمن من الظالم فى عاجله و اجل و لانتقمن ممن راءى مظلوما فقدر ان ينصره فلم ينصره (71)  خداوند مى فرمايد: به حضرت وجلالم قسم كه از ظالم در دنيا و آخرت انتقام مى گيرم و همچنين از كسى كه مظلومى را ببيند و قادر باشد به وى كمك كند و ياريش ننمايد.
مسلمان نيست كسى كه با مسلمانان مكر كند.  
ليس منا من ماكر مسلما. (72)  پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: از ملت ما و از مسلمانان نيست كسى كه با مسلمانى حيله و مكر نمايد. بعضى از حيوانات جنگل تكوينا مكار و حيله گرند، يعنى فقط از راه حيله و مكر و فريب مى توانند ادامه حيات بدهند، چه زشت است كه انسان تاج (( و لقد كرمنا بنى آدم )) بر سر دارد، چون روباه حيله گرى كند، و نان خود را به فريب دادن يعنى با كلاه سر مسلمانى گذاشتن ، ملئوت نمايد و چنين نانى براى عائله اش فراهم سازد، چه زشت است كه چنين انسانها در روز حشر، مثل روباه محشور گردند. حضرت صادق عليه السلام فرمود: المسلم و هو عينه و مراته و دليله و لا يخونه و لا يظلمه و لا يخدعه و لا يكذبه و لا يغتابه (73)  مسلمان برادر مسلمان است و به منزله چشم او است خوبيها و بديهايش را به او مى نماياند يعنى همانند آينه است براى او، زشتيها و زيبايهايش را نشان مى دهد، و مسلمان راهنماى مسلمان است و هرگز به او خيانت نمى كند و بر او ظلم و ستم روا نمى دارد و در كارش با او خدعه و نيرنگ بكار نمى برد، به او دروغ نمى گويد، و در غياب او غيبت نمى كند.
به درخواست خير هيچكس پاسخ منفى مده  
ابى جعفر امام باقر عليه السلام فرمود: ان ابى على بن الحسين عليه السلام اخذ بيدى و قال افعل الخير الى كل من طلبه منك فان كان من اهله فقد اصبت موضعه و ان لم يكن من اهله انت من اهله (74)  امام پنجم عليه السلام فرمود: پدرم على بن الحسين عليه السلام دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم به هر كس كه از تو درخواست نيكى كرد به او نيكى كن ، اگر اهليت داشت تو به راستى به حقيقت آن رسيده اى ، و اگر اهليت نداشت تو به اهليت خويش دست يافته اى .
هر چيزى كه براى خود پسنديدى ، براى غير نيز بپسند  
حضرت على عليه السلام به پيرمرد كه در محضرش بود درس اخلاق داد و فرمود: يا شيخ ارض للناس ما ترضى لنفسك و ات الى الناس ما تحب ان يوتى اليك . اى پيرمرد، درباره مردم به چيزى راضى باش ، كه براى خودت راضى هستى ، و با دگران طورى رفتار كن ، كه ميل داراى با تو آنچنان رفتار شود.
خداوند خير خواهان را دوست مى دارد  
على عليه السلام فرمود: ان الله سبحانه و تعالى يحب ان يكون فيه الانسان للناس جميله . خداوند دوست دارد مردم درباره همديگر خوب فكر كنند و خير خواه هم باشند. حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: ان اهل الارض لمر حومون ما تحابوا و اد و الامنه و عملو الحق . (75)  مردم روى كره زمين پيوسته در رحمت و شفقت بسر مى برند مادامى كه يكديگر را دوست بدارند، اداء امانت كنند و رفتارشان بر وفق حق و حقيقت باشد. و كسى كه نسبت به برادران دينيش از اسلام كردن مضايقه دارد هرگز انسان موفق و رستگار نيست .
بار رحمت اگر چه به يك جرعه آب صله كن  
صل رحمتك و لو بشربه من الماء. (76)  امام رضا عليه السلام فرمود: با ارحامتان صله كنيد اگر به يك شربت آبى باشد. بنابراين صله رحم متضمن ديدار از رحم و اعطاء هديه اى مى باشد. خاصه اگر در راستاى خانواده هاى متنفذ و مالدار باشد شايسته است با اهداء يك قطعه فرش يا يكدستگاه يخچال ، وسائل رفاهى ديگر كه فاقد آنند هديه برند و تا بدينوسيله صله رحم آنان از ارزش والاى معنوى و رضا و خشنودى پروردگار مهربان برخوردار گردد.
اخلاق مؤ من با رحم خويش  
در قضاء حوائج مؤ من خاصه اگر رحم باشد از رسول خدا عليه السلام است كه فرمود: من كان يومن بالله و اليوم الاخر فليصل رحمته . (77)  هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد، پس با رحمتش صله كند، يعنى خويشاوندان خود را دوست بدارد و به آنان احساس لازم را بنمايد. ايضا از پيامبر خدا عليه السلام است كه فرمود: من احب ان يبسط له فى رزقه ، و يوخر له فى اجله فليصل رحمه . (78)  اگر كسى دوست دارد كه روزيش زياد گردد و فراوان شود، و اجلش تاءخير بيفتد پس بايد با رحمتش صله كند. يعنى صله ارحام روزى را فراوان سازد و عمر را طولانى كند، و در راءس كارهاى خير انسان است ، خاصه كه تواءم با حل مشكل رحم و تاءمين نيازمنديهايشان بوده باشد.
اخلاق مصاحبت و دوستى 
آنكه كه محبت دارد نزديك به شما است  
انتخاب دوست و مصاحبت در هر شرائط، لازم و ضرورى بنظر مى رسد، كه بدون دوست زندگى مشكل و ناگوار مى نمايد. لكن در انتخاب دوست چه وظيفه اى داريم ؟ قال المعصوم عليه السلام : القريب من قربته الموده و ان بعد. (79)  نزديكان تو بعنوان دوست تو با تو نزديكترند اگر چه وابسته به خويشاوندان تو نباشند. پس كسى كه دوستدار تو است با دوست داشتن قريب و نزديك است با تو، نه كسى كه فاميل و خويشاوند تو است ولى هيچگونه مودت و علاقه اى به تو ندارد، بهترين دوست شما، دوستان و دوستداران خداوند است
دوستت نزديكتر از من به من است
وين عجب تر كه من از وى دورم
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: خير اخوانك من كثر اغضابه لك فى الحق .(80)  بهترين برادر تو آن كسى است كه در راه حق بيشتر بر تو خشم گيرد و ترا از كار ناپسند نهى نموده و باز دارد.
دوستانم ، معايبم را به من هديه كنيد.  
قال الصادق عليه السلام : احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى . (81)  امام ششم فرمود: بهترين برادرانم آن كسى است كه عيبها و نقائصم را به من هديه كنند. كسى كه معايبت را مى نگرد و به تو براى اصلاح آن تذكر نمى دهد دوست تو نيست بلكه دوست چون آئينه است كه در نشان دادن عيبهايت ترا دعوت به دفع و و اصلاح آن مى نمايد. مؤ من آئينه و مراة مؤ من است كه با ذكر معايب او را از عيوباتش پاك مى سازد.
و پيامبر بزرگ اسلام عليه السلام مى فرمايد: خير اخوانكم من اهدى اليكم عيوبكم .(82)  بهترين برادران شما آن است كه عيوبتان را به شما هديه كند. يعنى در زدايش عيبها و ايرادها و نقايص از مؤ منان آنچنان توصيه شده كه ايراد و عيب و نقص از آنان به منزله هديه و تحفه و تحيت معرفى شده است .
در مصاحبت و دوستى با اكرام الناس  
پيامبر عليه السلام فرمود: اسعد الناس من خالط كرام الناس . (83)  سعادتمندترين مردم كسى است كه با كرام ناس و شريف ترين آنان مصاحبت و دوستى و مراوده داشته باشد. اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: جمع خير الدنيا و الاخرة فى كتمان السر و مصادقه الاخبار. و جمع الشر فى الاذاعه و مواخاة الاشرار. (84)  خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع مى آيد پنهان داشتن اسرار، و دوستى با اخيار است و بدبختى دنيا و آخرت در دو چيز (عكس آن ) خلاصه مى گردد، يكى فاش نمودن اسرار، دوم رفاقت با اشرار مى باشد. على عليه السلام مى فرمايد: عليكم بالاخوان فانهم عدة فى الدنيا و الاخرة . (85)  براى خود دوستانى از بين برادران دينى انتخاب كنيد، زيرا آنان ذخائر دنيا و آخرت شما هستند. و يا آن حضرت مى فرمايد: من تاءلف الناس احبوه . كسى كه در ارتباط با مردم از در الفت و محبت وارد شود مردم او را دوست مى دارند.
سه صفت موجب امنيت است . 
ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: ان اهل الارض لمرحومون ، ما تحابوا وادو الامانه ، و عملو الحق . (86)  مردم تمامى كره زمين در رحمت و آسايش هستند و خوب زندگى مى كنند ماداميكه داراى سه صفت باشند: اول آنكه يكديگر را دوست بدارند و نسبت به همديگر علاقه انسانى و نوعدوستى داشته باشند، دوم آنكه در امانتهاى مالى به يكديگر خيانت ننمايند، سوم آنكه اعمالشان بر وفق حق و عدل باشد.
دوست شايسته چون اعضاء مهمه بدن است .  
من فقد اخا فى الله فكانما فقد اشرف اعضائه . معصوم عليه السلام فرمود: كسى كه دوست پاكدل مؤ من خود را براى خدا با او دوستى داشته از دست بدهد مثل آن است كه شريف ترين اعضاء بدن خود را دست داده باشد. دوست شايسته بمنزله دستها و يا قلب انسان است چه بسا دوست خوب با از دست رفتن حيات و زندگى انسان تهديد مى گردد. و يا فرمود: مواساة الاخ فيى الله عزوجل تزيد فيى الرزق . مواساة و يارى رساندن به برادران دينى كه براى خدا با آنان برادرى دارد رزق و روزى آدمى را زياد مى نمايد.
چه نيكوست سينه ات از كينه برادرانت پاك باشد.  
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: طوبى لمن خلا عن الغل صدره و سلم من الغش قلبه . خوشا بحال آنكه سينه اش از كينه مردم خالى ، و دلش را از بد انديشى برهاند و پاكيزه سازد. كه آن حضرت ايضا مى فرمايد: الحقد داء دوى و مرض موبى . كينه توزى ، ناخوشى مهلك و همانند و با است ، كه موجب هلاكت و ذوب شدن اين بيمار مى گردد و از درون او را مى خورد. حضرت امير عليه السلام فرمود: اذا ختشم المومن اخاة فقد فارقه . زمانى كه انسان دوست خود را ناراحت و خشمگين ساخت زمينه جدائى و مفارقت با او را فراهم مى سازد. در تذكر به عيبهايت ، يكى ديگر از راههاى شناخت عيوب و نقايص اخلاقى از راه رفيق خوب و با ايمان تو است . چه او به صلاح و سعادت دوست خويش علاقمند است و به انگيزه خيرخواهى عيب او را بر وى ارائه مى كند و او را آگاه مى سازد كه تا او خود را اصلاح نمايد. على عليه السلام در اين باره مى فرمايد: ليكن اثر الناس عندك من اليك عيبك و اعانك على نفسك . (87)  البته بايد مقدم ترين و سزاوارترين فرد از دوستان تو كسى باشد كه عيب هاى را به تو اهدا نمايد و ترا در راه خير و سعادت يارى دهد. و بر همين اساس امام صادق عليه السلام مى فرمايد: احب اخوانى الى من اهدى عيوبى الى . (88)  بهترين برادران من كسى است كه عيوب مرا به من هديه دهد. حضرت صادق عليه السلام ششمين امام معصوم درس اخلاق زندگى مى دهد كه ما خود عيوبات همديگر را دوستانه تذكر دهيم ، و اين بهترين هديه است .
براى هريك از شما سه دوست است . 
عن رسول الله عليه السلام : ان لا حدكم ثلاثه اخلاء. منهم من يمتعه بما ساله فذالك ماله ، و منهم خليل ينطق معه يلج القبر و لا يعطيه شيئا و لا يصحبه بعد ذلك فاوليك قرائبه و منهم خليل يقول : والله انا ذاهب معك حيث ذهبت ولست مفارقك فذالك عمله ان كان خيرا و ان كان شرا. (89) 
براى هر يك از شما سه دوست و رفيق وجود دارد، يكى آن دوستى كه تو را از خواهشهايت بهره مند مى سازد و خواسته هاى ترا جامه عمل و تحقق مى پوشد و آن دوست دارائى تو است ، دوست ديگر آن است كه با تو همقدم و همراه است ، دوست ديگر آن است كه با تو همقدم و همراه است تا به هنگامى كه در خانه قبر وارد شوى و پس از دفن از تو جدا مى شود نه به تو چيزى مى دهد و نه با تو مصاحبت مى نمايد و آن اقرباى تو مى باشند، اما دوست سوم همراه انسان مى ماند و آن رفيق ، عمل ما است . حضرت فرمود كه عمل مى گويد: به خدا قسم ، هر جا بروى من با تو مى آيم و هرگز از تو جدا نمى شوم خواه عملت خوب و خير باشد و خواه شر و ناپسند.
آنچه خدا براى من خواسته دوست دارم
جابر بن عبدالله انصارى در هنگام بيمارى ، حضرت باقر عليه السلام (كه جوانى نورسته بود) عيادت كرد. حضرت از حال جابر پرسيد؟ در پاسخ گفت : اعيش و المشيب احب الى من الشباب و المرض من الصحه ، و الموت من الحيات .
زندگى را سپرى مى نمايم در حالى كه در نزد من پيرى از جوانى ، و بيمارى از تندرستى ، و مرگ از زندگى بهتر و محبوبتر است .
فقال الباقر عليه السلام : اماانا: فان شيبنى الله تعالى فالشيب احب الى وان شابنى فالشباب احب الى وان امرضنيفامرض احب ، الى و ان صححنى فاصحه و ان اما تنيفالموت و انا انى فالحيواه فقبل الجابر وجهه عليه السلام (90)  پس آنگاه امام باقر ع به جابر فرمود: اما من اگر خدا پيريم خواست ، پيريم را خواهانم ، اگر جوانيم خواست ، بيمارى و اگر تندرستى ام خواست ، تندرستى را دوست مى دارم ، آنچه را كه براى من مى پسندد، همان را دوست مى دارم ، پس جابر چهره و روى مبارك حضرتش را بوسيد و گفت رسول خدا صلى الله عليه و آله راست فرمودند، آنجا كه او معضلات و رموز علم و دانش را خواهد شكافت ، چنانچه گاو نر زمين را براى زراعت مى شكافد.