اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت

سيد حسين موسوى راد لاهيجى

- ۳ -


حب و بغض در راه خدا فريضه است  
قال رسول الله عليه السلام : الحب فى الله فريضه والبغض فى الله فريضه .رسول خدا فرمود: دوست داشتن از براى خدا از واجبات است و دشمن از براى خداوند نيز از فرائض است .
در دوستى و دوستدارى افراط نكنيد  
پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: حبك للشيى يعمى و يصم . (91)  علاقه شديد به هر چيزى چشم و گوش را كور و كر مى نمايد. افراط در دوستى و عشق و علاقه شديد شما به هر چيز زيان آور است مگر دوست داشتن خدا و پيامبر و اهل بيت عليه السلام و هر چيزى را كه براى خدا دوست بداريد ولو شديد هم باشد. در دوستى با برادر دينيت بر او سبقت بگير. حضرت صادق عليه السلام فرمود: ما التقتا مومنان قط الا كان افضلها اشد هما حبا لا خيه . هرگز دو برادر مؤ من يكديگر را ديدار نمى نمايند. مگر اينكه آن كس كه بيشتر برادر مؤ من خود را دوست بدارد او افضل و برتر است بنابراين هر كس از برادران دينيش در دوستى سبقت بگيرد او برتر و گرامى تر است .
چه كسانى صلاحيت دوستى با شما دارد؟  
امام صادق عليه السلام فرمود: من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرات فكم يقل فيك شرا فاتخذه لنفسك صديقا هر كدام از برادران دينيت سه بار نسبت به تو عضبناك و خشمگين شد، ولى سخن ناروائى درباره ات نگفت مى توانى دست دوستى بسويش دراز كنى و طرح رفاقت با او بريزى .
با دوست و دشمن به اعتدال عمل كن .  
على عليه السلام در عمل با دوست و كيفيت برخورد با او مى فرمايد: احبب حبيبك هونا ما، عسى ان يكون بغيضك يوما ما، وابغض بغيضك هونا ما، عسى يكون حبيبك يوما ما. با دوست مورد علاقه ات در حد اعتدال و به مقدار مصلحت اظهار دوستى كن كه ممكن است روزى دشمنت شود، و همچنين در بى مهرى نسبت به كسى دوستش ندارى مدارا كن ، زيرا ممكن است روزى دوست تو گردد.

بر هر كه درد خويش من ابزار مى كنم
خوابيده دشمن است كه بيدار مى كنم
چون نيست در زمانه كسى اهل دل از آنك
ابراز درد خويش به ديوار مى كنم
عاجزترين مردم كسى است كه از انتخاب دوست عاجز است  
على عليه السلام فرمود: اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع من ظفر به منهم . ناتوانترين مردم كسى است كه نتواند براى خود دوستانى بدست آورد، و از ناتوان تر كسى است كه دوستانش را از دست بدهد.
همى بگسل از بدگهر دوستى
كه پيوند با وى نه نيكوستى
مگر آنكه با خويش يارش كنى
براه نكو رهسپارش كنى
ترا بهره كاز بينش و دانش است
ترا همنشينى خوش آرايش است
ز يار نكو زشت نيكو شود
چو گل با گل آميخت خوشبو شود
نسبت به دوست متواضع و مهربان باش  
توصيه كه حضرت امير عليه السلام براى حرمت دوست مى نمايد اين است مى فرمايد:
و اخفض جناحك للصديق وكن له
كاب على اولاده يتحدب
و اجعل صديقك من اذا اخيته
حفظ الاخاء و كان دونك يضرب
و اطلبهم طلب المريض شفائه
ودع الكذوب فليس ممن يصحب
نسبت به دوست تواضع كن ، و براى او همانند پدر، نسبت به فرزند مهربان باش . طلب كن دوست را همچنان مريضى كه شفا طلب نمايد، و از رفيق دروغگو پرهيز كن زيرا دروغگو شايسته رفاقت نيست .
اى آنكه به اخلاق نكو دارى جهد
بايد كه به كام دوست باشى چون شهد
خواهى كه شود شكست دشمن حاصل
بايد كه ز دوستان نگردى غافل
شرائط دوست يابى  
حضرت رسول عليه السلام در انتخاب و شرائط دوست چنين مى سرايد:
و احفظ صديقك فى المواطن كلها
و عليك بالمرء الذى لايكذب
و اقل الكذوب و قربه و جواره
ان الكذوب مسلط من يصحب . (92) 
آنگاه كه با رفيق خود دوستى مى كنى ، دوستى خود را با وى حفظ كن تا هميشه از تو دفاع نمايد. از رفاقت با دروغگو و نزديك شدن و همسايه شدن با او پرهيز كن ، زيرا دروغگو همنشين خود را آلوده مى سازد.
خواهى كه شود شكست دشمن حاصل
بايد كه ز دوستان نگردى غافل
چون هست مددكار دو عالم بر صدق
از حق به طلب صديق صادق اى دل
كذاب كه دشمنى اش واجب باشد
همصحبتى اش عار مصاحب باشد
پيوسته كند چرب زبانى چون شمع
ليكن بضياء چه شمع كاذب باشد
دوستان خود را گرامى بداريد  
حضرت باقرالعلوم عليه السلام فرمود: عظموا اصحابكم و وقروهم و لا يتهجم بعضكم على بعض . (93)  دوستان خود را گرامى بداريد و آنان را بزرگ بشماريد و بر خلاف هر گونه ادب و حرمت ، متعرض يكديگر نشويد.
عارف رو مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى ؟
پس از زبان حال دوست گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
زان كه پس ارزان خريدستى مرا
هر دو را ازران خرد، ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
از دوستى با چابلوسان نابكار بپرهيز  
از وصاياى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين به حضرت حسين عليه السلام چنين مى خوانيم : حسين جانم ،
و احذر ذوى الملق اللئام فانهم
فى النائبات عليك ممن يحطب
يسعون حول المرء ما طمعو به
واضع نبا دهر جفو او تغيبوا
ار چابلوسان ناكس پرهيز كن ، زيرا اينان در مصيبت ها از كسانى خواهند بود كه عليه تو آتش افروزى مى كنند. تا موقعى كه اطراف شخص چيزى هست كه آن بهره ببرند، اطراف وى مى چرخند و آنگاه كه روزگار برگشت كنار مى روند و پنهان مى گردند.
از مردم چابلوس اى دل بگريز
كين قوم كنند آتش حادثه تيز
گردند بر گرد مرد در وقت طمع
چون دهر جفا كند نمانند به ريز
جوان و تعهدات اخلاقى 
اى جوان فرصتهاى طلائى را از دست مده  
اى جوان هوشيار باش ، فرصت ها چون ابر بهاران مى گذرد، با گذشت ايام و لحظه هاى پر ارزش حيات ، از غفلت زدگى و ابطال عمر بر حذر باش ، از قطره قطره هاى ابر بهاران كه بر بهار عمر تو مى بارد، بگذر بر علم و عمل و دانش و صنعت تو شكوفائى ببخشد. چرا كه با از دست دادن اين فرصت هاى طلائى جز ندامت و پشيمانى چيزى عايدت نمى گردد.
با سخنان درر بار عرب و عجم حضرت على مرتضى عليه السلام خود را شارژ كنيم ، ايمان و عقيده مان را تقويت نمائيم كه آن حضرت فرمود: لم يمهدوا فى سلامه الابدان و لم يعتبروا فى انف الاوان فهل ينتظر اهل بضاضه الشباب الا هوانى الهرم ؟ و اهل غضارة الصحه الا نوازل السقم ، و اهل مدة البقاء الا اونه الفناء . در هنگامى تندرستى براى آخرت توشه نكردند، و در اول دوران جوانى و توانائى (جسمى و فكرى ) عبرت نگرفتند ايا كسى كه در عنفوان جوانى و قدرت است غير پيرى و خميدگى را انتظار مى برد؟ و كسى كه تندرست است غير بيمارى هاى گوناگون را چشم براه است ؟ و آيا كسى كه باقى و در قيد حيات است جزء فنا و نيستى را انتظار مى كشد؟ برادر، اى جوان ، از نعمت سلامتى ، آن هم نعمت شباب و جوانى ، براى دين و دنيا و آخرت خويش توشه اى برگير، كه از پيرى و فرسودگى كارى ساخته نيست ، در عنفوان جوانى از اين همه جهالت ها، و غفلت ها و گرفتارى هاى به اعتياد مواد مخدر كه پاره اى از جوانان را فرا گرفته ، و زندگى و حيات آنان را به خطر انداخته و از آغوش گرم خانواده به بيغوله ها، پياده رو خيابانها، و مراكز آلوده و كثيف منتقلشان ساخته است آيا مايه عبرت شما جوانان عزيز نمى گردد؟ آن جوان سيگارى كه يك نصف از در آمد خود را صرف دود مى كند، و دهان و دندان و مرى و ريه و گلبولهاى خون خود را و در كل سلامت خود را به خطر مى اندازد و گاهى با ابتلاء سرطان به علت تدخين و دود با گواهى و شهادت همه اطباء دنيا، زندگى . حيات و سلامتى خود را تهديد مى كند و به خطر مى كند، آيا عمل و كارهاى خبط و اعتيادهاى خطرناك و فرو رفتن در لجن شهوات و بى بند و بارى هاى غلط و نابجا شما را به عبرت و اعتبار دعوت نمى كند؟ كه اگر اين همه بى توجه و در غفلت به سر بريم . افسوس ، صد افسوس كه فرمود: ما اكثر العبر و اقل الاعتبار. اسباب و وسائل عبرت زياد است ، ولى عبرت گرفتن چه كسى است ؟ اما شما جوانان مؤ من ، (كالجبل الرسخ ) هرگز از صراط مستقيم حق ، منصرف نمى شود شما جوانان حزب الله از نشيب و فراز زندگى عبرت خواهيد گرفت . شما جوانان متعهد و مؤ من هرگز اسير تجملات و لباسهاى سوغات فرنگ و غربى ها نخواهيد شد، شما اوقات طلائى و گرانبها خود را به بازيهاى وقت گير و ضايع گير عمر و بازيهاى حرام و باطل ، و ضايع و حيف ميل نخواهيد كرد، شما انس و مصاحبت با كتابهاى علمى و عملى و مفيد و موثر را رها نخواهيد كرد شما رشد و تكامل معنوى و مادى را در كنار همديگر و به يارى همديگر از دست نخواهيد داد. مرحبا بر شما كه هوشيارى و زيركى شما در راه پيشرفت علم و عمل به غفلت نمى گرايد، و نعمت عظماى جوانى از شما به بطالت و هرزگى نمى رود. جوانى نعمتى نيست كه از دست رفته ، و انتظار برگشتش باشد، و بر همين معيار، شباب و جوانى با چيزى در دنيا قابل معامله نيست ، بنگريد كه اميرالمؤ منين عليه السلام چه مى فرمايد؟ اى كاش جوانى برگشتنى بود
بكيت على شباب قد تولى
فياليت الشباب لنا يعود
فلو كان الشباب يباع بيعا
لا عطيت المبايع ما يريد
و لكن الشباب لنا ادا تولى
على شرف فمطلبه بعيد
بر جوانيم كه دست رفته گريانم ، ايكاش جوانيم باز مى گشت و هر گاه جوانى به فروش مى رسيد ببه فروشنده آن هر چه مى خواست مى پرداختم ، جوانى وقتى كه در مسير رفتن ثرار گرفت ، جستن و يا برگرداندن آن ديگر ميسر نيست زبان حال پيران نمازخان اين است :
افسوس كه رفت عمر و ايام شباب
ايكاش كه زندگى نمى كرد شتاب
هر پير كه ايام جوانى طلبد
طفلان همه دانند كه آن نيست صواب
آنان كه ره صواب پيش گرفتند، و به سر منزل سعادت راه يافتند زهى سعادتشان ، و آنان كه از غافله عقب ماندند اميد است بيدار شده و از خواب خرگوشى بجهند و به غافله برسند، به اهداف مقدس خويش راه يابند.
اى سنگرنشينان مدرسه هوشيار باشيد  
شما اى فرزندان اسلام ، اى سلحشوران جبهه هاى حق عليه باطل ، به كمك اسلام انقلاب اسلامى بپاخيزيد، اى سكان داران كشتى انقلاب لنگر اندازيد، و كشتى انقلاب را به ساحل نجات و پيروزى نهايى برسانيد، و اين شما جوانان غيور و نيرومند هستيد كه ديروز سنگرنشينان جبهات دفاع و جنگ حق عليه باطل بوديد و امروز در سنگر مدرسه و در جنب اين سنگر، به سنگر بزرگ نماز جمعه و جماعات مى نشينيد و با سنگر نشينى ها امان دشمن را بريديد و دشمنان اسلام و انقلابتان را به دلهره و وحشت افكنديد.
و اين افكار انقلابى كه سرشار از معنويت و جانبدارى از اسلام ناب محمدى عليه السلام است را به لبنان ، فلسطين ، مصر، اردن ، مراكش ، عربستان ، الجزاير، و همه دنيا صادر كرديد، چه نكرديد؟ آنچه كه در توان شما بود به دنيا عرضه داشتيد، شما جوان غيرتمند و شجاع دنيا را بيدار و هوشيار كرديد، جوانان احرار و انقلابى را به قيام وا داشته هم اكنون همچنان ايستاده در خدمت اسلام و انقلاب و ولايت فقيه و مقام معظم رهبرى و روحانيت اصيل و در خط امام راحل هستيد تلاش مى كنيد، شما آبروى بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه را در جهان حفظ كرديد، بطورى كه امام عزيز به وجود شما دانش آموزان و بسيجيان و دانشگاهيان افتخار مى كرد، و جدا افتخار دارد، چرا كه اين همه افتخارات را شما به نسل جوان در تحت رهبرى روحانيت متعهد و مسئول آفريديد.
شما تاركان دنيا، عابدان شب و زاهدان و شيران روز، و افتخار آفرينان انقلاب در همه جا پيروزى آفريديد، ببينيد كه حضرت ختمى مرتبت در حق شما و امثال چه فرموده است ؟
اجر و پاداش هفتاد دو صديق بر شما بشارت باد  
پيامبر در خطاب خود به حضرت اباذر يار باوفاى خويش فرمود:
يا اباذر ما من شاب ترك الدنيا و افنى شبابه فى طاعة الله الا اعطاه الله اجر اثنين و سبعين صديقا (94) 
اى اباذر! هيچ جوانى ترك لذائذ دنيا نمى كند و جوانى خويش را در عبادت و اطاعت پروردگار صرف نمى نمايد، مگر آنكه خداوند اجر و پاداش هفتاد و دو صديق به او اعطا مى فرمايد.
ترك دنيا در متن حديث به معناى بى اعتنائى و دست كشيدن از هر فعاليت علمى و هنرى و رشد و كمال اقتصادى نيست ، بلكه دنياپرستى ، شهوت پرستى ، مقام پرستى ، در نيت و اراده آن حضرت است ، و فناء و نابود شدن در طاعت خدا، به معناى فناى فى الله است يعنى كسى كه همه چيز خود حتى وجودش را در راه خدا فدا مى نمايد. جهان ، يك فانى فى الله و يك يك مجاهد فى سبيل الله است ، و در عبادت خويش غرق در خواست ، از گناه اگر پرهيز دارد فقط براى خدا است ، به كار خير و اعمال شايسته و ثواب رغبت مى ورزد چون عاشق خدا است براى خدا كار مى كند و عبادت مى نمايد.
در اين صورت كسى كه عبادتش در جوانى براى خدا باشد و فانى فى الله و اطاعت محض خدا است ، او اجر و پاداش هفتاد دو صديق دارد، پس اى جوان ، در جوانى عبادت و اطاعت خدايت را پيش گير، و از اين نعمت بزرگ جوانى غافل مباش ، ببين كه سعدى چه مى گويد؟!
جوانا ره طاعت امروز گير
كه فردا جوانى نيايد ز پير
قضا روزگارى ز من در ربود
كه هر روزش از پى شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم
بدانستم اكنون كه درباختم
به غفلت بدادم ز دست آب پاك
چه چاره كنون جز تيمم به خاك
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
اى جوان به دقت اين ابيات را مد نظر بگير، در هر شرائطى كه هستى خود را با اين ابيات تطبيق نما، و سعادت دنيا و آخرت خويش را تضمين كن .
شما جوانان امروز از بزرگان آينده ايد 
اى جوان ، خود را بساز، خود را پرورش بده ، خود را بيازما، با مشكلات دست و پنجه نرم كن ، با گرمى و سردى ، با نشيب و فراز زندگى بساز، خود را براى خدمت به اسلام و براى احراز مسئوليتهاى بزرگ تر تربيت كن ، بدانكه تو از آن خود نيستى ، تو متعلق به اجتماع بزرگى هستى ، تو براى يك تن ، تن خويش ، نفس خويش ، براى خانواده خويش آفريده نشده اى ، تو براى همه انسانها و در راه خدمت به جامعه ساخته شدى ، تو در كنار انبياء و سفيران الهى براى خدمت به بشريت ساخته شده اى ، تو در كنار اولياء خدا مقام والاى تعليم و تربيت و پرورش انسانها را مى توانى بعهده بگيرى ، تو ماءمور سازندگى جامعه هستى .امام حسن مجتبى عليه السلام وقتى فرزندانش و فرزندان برادرش را به تربيت و نصيحت مى خواند، آنان را براى مسئوليت ها و پست هاى بزرگ و بزرگتر بشارت مى داد و مى فرمود: انكم صغار قوم و يوشك ان تكونوا كبار قوم اخرين ، فتعلو العلم فمن لم يستطع منكم ان يحفظه فليكتبه و اليضعه فى بيته . (95)  حضرت امام فرمود: همه شما كودكان قومى و جمعيتى هستيد، و اميد است كه از بزرگان اجتماع فردا باشيد، دانش بياموزيد، و در كسب علم و دانش كوشش كنيد، و هر كدام از شما كه حافظه قوى ندارد، و نمى تواند در مجلس درس مطالب استاد را ضبط كند، درس استاد را بنويسد، و نوشته ها را در منزلش نگاه دارد، تا در موقع لزوم مراجعه كند. اين دستورالعمل را، اى جوان تابلو و نصب العين خود قرار بده و به تمام جهات تربيتى و علمى و عملى اش دقت و توجه عميق كن تا به بهترين برنامه هاى رشد يافته دست بيابى ، و در اجراى حقايق حقه اسلام استعداد پيدا كنى ، آماده شوى ، و اين تهيوء و آمادگى و لياقت را تو بايد براى خود كسب كنى ، چرا كه تاج و لقد كرمنا بنى آدم بر سر انسان زيبنده است .
جوان ! بيا و خدا گونه شو
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود:
عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى او مثلى
بنده من اطاعتم كن تا تو را مثل و مانند خود قرار دهم بلى اطاعت و فرمانبردارى از معبود و مولائى چون خداوند قادر متعال ، بر علو درجا الهى مى افزايد، و موجبات قرب و منزلت و كرامتت را فراهم مى سازد.
از عبادت نى توان الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
رشد معنوى و تعهد و تقدس انسان آنچنان او را به خدا نزديك مى نمايد كه جبرئيل ، امين وحى به مقام و منزلت او نتواند رسيد، تا آنجا كه جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج بگويد.
لو دنوت انبله لا حترفت
پيامبر فرمود: اى امين وحى چرا فراتر نمى آئى ، جبرئيل گفت : يا رسول الله اگر به قدر يك بند انگشت بالاتر بيايم ، پر و بالم آتش مى گيرد. يعنى رسد آدمى بجائى كه فرشته ره ندارد
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت .
سعدى در شان پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج مى گويد:
شبى بر نشست از فلك بر گذشت
بتمكين و جاه از ملك در گذشت
چنان گرم ، در تيه قربت براند
كه بر سدره جبرئيل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
كه اى حامل وحى برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى ؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم كه نيروى بالم نماند
اگر يكسر موى برتر پرم
فروغ تجلى بسوزد پرم
نماند به عصيان كسى در گرو
كه دارد چنين سيدى پيشرو
و انسان اين نحوه رشد و تكامل و پيشرفت دارد، و در راه رشد و كمال هيچ محدوديتى ندارد، پس تو اى برادر، تو اى خواهر، تو اى فرزند رشيد اسلام ، بيا در اسلام شكوفا شو، و همه رشد و ترقى و تعاليت را در صراط اسلام ، صراط انبياء و اولياء گرام خدا قرار بده ، اگر از نظر علمى و صنعت ، و اختراع و اكتشاف مادى و معنوى به اوج اعلى رسيدى همه چيز تو براى خدا باشد، و در راه خدا پيشرفت نشان دادى ، اين معنويت و اوج قربت به پيشگاه حضرت احديت به نام اسلام و تشيع ثبت مى گردد. و چنين مقام و منصبى ، بر تو گوارا باد، و در راه ترقى و تعالى با هم دوره ها و هموطنان و هم خويشان و همه تواننهاى علمى و عملى با تمام امكانات خود به جلو برو و براى مكتب و مذهبت افتخار بيافرين .
جوان تو ديگر كودك ديروز نيستى ، بلكه تو يك جوان نيرومند و متكى به نفس هستى و به جائى رسيده اى كه مى توانى براى آينده ات تصميم بگيرى ، و آينده نگر باشى ، الحال خوب بينديشى ، خوب فكر كن ، راهت را بهتر و با تشخيص معقول تر انتخاب كن ، و ناگفته نماند اين سنين همراه با غرور است ، لذا با يك تكيه بر نفس و به تنهايى نمى توان كار از پيش برد. بنابراين مشورت و نظر خواهى از پدر، مادر، برادر بزرگتر را نبايد ناديده گرفت . مثلا شما اگر مى خواهيد بعد از دوره راهنمايى انتخاب رشته كنيد بهتر است با بزرگتر و اهل نظر مشورت كنيد، كه تا راه ثواب را انتخاب كرده باشيد.
اسلام و آئين دوست يابى  
همينطور اى جوان هر گونه كار مهم و سرنوشت سازى را بدون مشورت انجام ندهى ، در انتخاب دوست بايد معقولانه عمل كنى ، جهات مادى ، ظاهر فريب ، و اخلاق ظاهرى و گاهى بى محتوى نبايد در دوستيابى تو را بفريبد، دوست را با ديده باطن بين و بشناس و انتخاب كن ، هر گاه چنين دوستى انتخاب كردى در نگهدارى آن بكوش ، و از وجودش در تمام شئون علمى و عملى و اخلاقى بهره ببر، ببين كه عارف رومى چه مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى
سپس از زبان دوست مى گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
ز آنكه بس ارزان خريدستى مرا
هر دو آن ارزان ، خرد ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
پس اى نوجوان چيزى را كه زحمت و رنج بيشترى برايش متحمل شدى به ارزانى از دست مده و دوست عزيزى كه يافته اى به خوبى نگهدارش ، كه به رايگان از دستت نرود.
على عليه السلام در آئين دوست يابى مى فرمايد:  
و لا تصحب الجهل و اياك و اياه
فكم من جاهل اردى حكيما حين اخاه
يقاس المرء بالمرء اذا ما هو
و للشى من الشى مقائيس و اشياه
و للقلب على القلب دليل حين تلقاه . (96)  اى نوجوان ببين دوستى و دوست يابى را مولاى متقيان حضرت على عليه السلام چگونه تحليل و تفسير مى كند، و چگونه دوستى را براى تو مى پسندد، چرا كه شخص را با همنشين او مى سنجند، براى هر چيزى نمونه و شبهى وجود دارد كه براى دلها نيز هنگام ملاقات دليل و راهنمائيست كه بهر عنوان همديگر را درك مى نمايند .
همين مفهوم را به به شعر فارسى كى خوانيم :
اى گشته ز روى عقل و دانش فاضل
زنهار مكن مصاحبت با جاهل
هر كس كه تو را قرين جاهل بيند
گويد كه نبوده است اين كس عاقل
در اين اشعارش فرمود: از دوستى نادانان پرهيز كن ، و از ايشان كناره گيرى نما، و از خود بران ، چه بسيار از نادانان عاقلان را با طرح دوستى ايشان به هلاكت انداخته اند.
از مجلس اهل جهل اى دل بگريز
وز صحبت اين طايفه مى كن پرهيز
جاهل كه تو جان خود فدايش سازى
از جهل كند هلاك جانت انگيز
برادر، اى جوان ، اين اشعار ترا نيز شامل است ، و به تو نيز الگو مى دهد، تو هم بايد از دوستى نادانان و جاهلان پرهيز كنى ، و چنين دوستانى را از خود برانى ، مصاحبت تو با چنين افرادى به سرنوشت تو لطمه مى زند، و تو نيز به سرنوشت ايشان مبتلا مى گردى .
راستى اى نوجوان ، صندلى اتوبوسها را چه كسى پاره كند؟ چه كسى تيغ به صندلى مى كشد؟ چه كسى شيشه باجه هاى تلفن همگانى را مى شكند؟ اين كيست گوشى تلفن همگانى را بريده ، و با به در و ديوار زدن و بازى و تفريح با تلفن او را از كار و از استفاده مى اندازد؟ كيست كه زنگ درب خانه هاى مردم را مى زند و مى گريزد؟ و با غنچه ها و گلدانهاى خيابانها و پاركها را خراب نموده و مى شكند؟ چه كسى محيط زيست را آلوده و ملوث مى گرداند؟ چه كسى ميز و صندلى و در و ديوار مدرسه را مى نويسد و خط مى كشد؟ و كارهاى ناشايسته انجام مى دهد.
نوجوان توئى ؟ يا رفيق تو؟ توئى يا دوستان تو؟ در هر دو صورت ؟ تو شريك و موجب همه اين ناراحتى ها و كارهاى زشت هستى ، مگر تو از كل اين ناپاكى ها بدور باشى ، و چنين دوستان ناباب را در صورت امكان اصلاح كنى و يا از آنها بشدت بركنار باشى و دوستى خود را با او ببرى ، چرا كه تمامى اوصاف زشت دوستت ، بپاى تو و به همكاريت شما در جامعه تلقى مى گردد.
حال كه چنين است از مصاحبت و رفاقت چنين دوستان بشدت بپرهيز و از مصاحبت با آنان اجتناب كن . اين بخش را با اين دو بيت به اتمام مى رسانيم .
تا توانى بگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
جوانى دوران تعهد و تخصص 
قدردان جوانى و سلامت تن باش  
ايام نوجوانى و جوانى از برترين ايام پرارزش براى تصميم گيرى در تعهد و تخصص است .قال اميرالمؤ منين : با در شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك . (97)  على عليه السلام فرمود: جوانيت را قبل از پير شدن و تندرستيت را قبل از بيمارى درياب . از جوانى و نعمت بزرگ سلامتى پاسدارى و حراست كن و با هر نوع بى احتياطى و بى توجهى در ابعاد مختلف به هر نحوه ممكن بپرهيز. كه تا اين دو نعمت گران بها را با آسانى از دست ندهى ، اى جوان بزرگ خطرى كه سلامت و عافيت مادى و معنوى ترا را تهديد مى كند سيگار است پس البته از آن بپرهيز. التدخين تضر صحتك . نكوتين و دود سيگار به سلامتى لطمه
مى زند. و به مال و جانت ضرر جبران ناپذير وارد مى كند. و همه پزشكان عالم زيان و ضرر آن را بر شما تبيين و اخطار كرده اند، بنابراين اول كار درمانى روح و فكر و جسم ، تهيه سرمايه و مال و حراست از آن ترك سيگار و يارى نياوردن به هر گونه اعتياد و خاصه سيگار است .
چگونه از نعمت سلامتى پاسدارى نمائيم  
سه عمل بهداشتى و سنتى را انجام بده تا سلامت و عافيت شما تضمين گردد، اول در هنگام وضو سه مرتبه استنشاق كن كه هرگز به بيمارى صرع ، و تومر مغزى و مگرن مبتلا نگردى ، دوم ، سه مرتبه قرقره كن ، سينه تو و ريه ها و ششهاى تو از كليه اخلاط بيمارى زا و سل پاك و بيمه گردد. سوم ، سه مرتبه مضمضه كن ، تا دهان و دندان تو از كليه آلودگيها سالم بماند، و معده ات هرگز بيمار نشود، و خون بدن تو از هر آلودگى مصون و محفوظ بماند. به حديث ارزشمند و بسيار مهم از جعفر بن محمد عليه السلام توجه مى نمائيم كه آن حضرت فرمود: كان فيما وعظ به لقمان ابنه يابنى واعلم انك ستسال غدااذا وقفت يدى الله عزوجل اربع : شبابك فيما ابليته و عمرك فيما افيته و مالك مما اكتسبه و و فيما انفقته . (98) 
هرگاه صحنه دادگاه قيامت را در نظر خود مجسم كنيم به وحشت و اضطراب گرفتار مى شويم كه بخواهيم پاسخ اين سئوالات را بدهيم ، چگونه پاسخ بدهيم ؟!
حضرت صادق عليه السلام فرمود: از مواعظ لقمان حكيم به فرزند خود اينست كه گفت : اى فرزند بدان ! كه فردا در پيشگاه الهى براى حسابرسى حاضر مى شوى ، درباره چهار چيز از تو مى پرسند؛ جوانيت را در جائى كهنه كردى ، عمرت را در چه جائى فنا كرده و نابود ساختى ، و اموالت را از كجا كسب كردى ، و در چه جائى مصرف و انفاق كردى ؟!
از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتى يسئل عن اربع ...
بنده قدم از قدم بر نمى دارد در روز قيامت تا آنكه از همين چهار چيز پرسش مى شود!! كه جوانيت را در چه راه كهنه و فرسوده نمودى ؟ عمرت را در چه راه فنا كردى ؟ ثروت و مالت را چگونه بدست آوردى ؟ و آن را در چه راه صرف نمودى ؟!
و در حديث پيامبر دارد كه مورد چهارم فرمود: من حبنا اهل البيت
از دوستى و ولايت ما خانواده هم از شما پرسش مى نمايند .
سعدى در ضمن اشعارش مى گويد:
برادر ز كار بدان شرم دار
كه در روى نيكان شوى شرمسار
در آن روز كاز فعل پرسند و قول
اولوالعزم را تن بلرزد زهول
بجائى كه دهشت برند انبياء
تو عذر گنه را چه دارى ، بيا
قيامت چو نيكان بر اعلى رسند
ز قعر ثرى بر ثريا رسند
ترا خود بماند سر از ننگ پيش
بگردت برآيند عملهاى خويش
از پرخورى بپرهيزيد  
قال على عليه السلام : قل من اكثر الطعام فلم يسقم . (99)  اميرالمومنين عليه السلام فرمود: چه كمند پرخورها كه از سلامت جسم برخوردار باشند؟ سخن زيباى اميرالمؤ منين عليه السلام گوياى اين واقعيت است كه پرخوريها و زيادخوريها از اطعمه و اشربه غالبا بيمارند، چرا كه دستور است كه تا گرسنه نشدى بر سر سفره غذا ننشين ، و هنوز كيسه معده پر نشده از غذا دست بركش كه در اين صورت با حفظ بعضى شرائط ديگر، چه بسا هرگز بيمار نشوى . اما كسى كه غذا روى غذا انباشته مى كند، و حتى بلغت الحلقوم ، مى خورد، و راه نفس كشيدن خود را مسدود مى نمايند چگونه چنين كسى آرزوى سلامت تن مى نمايد؟ رسول اكرم عليه السلام فرمود: آن من السرف ان تاكل كل ما اشتهيت . (100)  يكى از اقسام اسراف اين است كه هر چه اشتها دارى و مليت مى كشد، بخورى . بنابراين هر چه قدرت است براى خوردن ، بخورد صحيح نيست ، بلكه بشدت مذمت و ملامت شده ، و چنين كسى آرزوى سلامتى جسم نداشته باشد، كه هرگز به آن نخواهد رسيد .
هر كه خوراكش كم ، دردش كمتر 
قال امير المؤ منين عليه السلام : من قل طعامه قلت آلامه . (101) 
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: طعام و خوراك هر كس كم باشد دردها و بيماريهايش نيز كم است .
پنج چيز قلب را مى ميراند  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا على خمسة تميت القلب كثرة الاكل و كثرة النوم و كثرة اللكلام و كثرة الضحك و كثرة هم القلب و اكل الحرام يطرد الايمان . (102) 
پنج چيز است كه قلب را مى ميراند، زياد خوردن ، و زياد خوابيدن ، و زياد حرف زدن و زياد خنديدن و زياد هم و غم در دل داشتن . و اما حرامخوارى و حرام پذيرى ايمان را از انسان دور نگه مى دارد .
پنج نعمت را قبل از، از دست دادن ، قدر بدانيد  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا اباذر اغتنم خمسا قبل خمس شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك ، و حياتك قبل موتك (103) 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اباذر، پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت شمار، جوانى را پيش از پيرى ، و تندرستى را پيش از بيمارى ، توانگرى را قبل از فقر، فراغت را قبل از گرفتارى ، و زندگى را قبل از مرگ غنيمت بدان .
يعنى پيش از آنكه اين نعمت ها به نقمت گرائيده شوند از آنها دستورالعمل بهداشتى و غذائى قدردانى كن . اول جوانى است ، اگر محرميتها و محدوديتها و ناداريها و هر ناراحتى ديگر، غم و غصه بر خود راه مده ، و فقط از خداوند بخواه هر چه كه مى خواهى . و هرگز معده ات را خالى نگه ندار مخصوصا وقت خواب . در غذا بيشتر از لبنيات بهره بگير و از سبزيجات و از انواع ميوه ها در ابتداى محصول غفلت نكن ، صبحانه با دشمن ، ناهار با دوست ، و شام تنها صرف كن ، و به سرش توجه و دقت داشته باش . در بين پروتئين و گوشتها از انواع ماهى و گوشت سفيد مرغها و مرغابيها و گوشت انواع شكار بيشتر استفاده كن ، از نوشيدن آب بجاى هر نوع نوشابه گازدار و موارد شيميائى و جوهردار استفاده كن ، و فراوان تر و بيشتر از همه نوشابه ها، از آب انواع ميوه ها بهره مند شو، در صورت عدم دسترسى به اين نعمتها، آب بخور، و از آب غفلت مكن ، در هنگام غذا و وسط غذا و بدون فاصله بعد از هر غذا، از آب اجتناب كن . از استحمام زياد بپرهيز از انواع شامپوها و صابونها كه داراى مواد تضعيف كننده پياز موى مى باشد پرهيز كن ، براى شستشو از صابونهاى زيتون و بدون مواد شيميائى استفاده كن ، از شستن سر و محاسن با آغشته كردن خمير مايع سدر و روغن زيتون و كتيرا و گل ختمى ، با زرده تخم مرغ و پس از بيست دقيقه شستن با صابون زيتون بهترين راه تقويت مو بهره گير. نتيجه اينكه موى سر و صورتت مشكى و سياه خواهد ماند و جوانيت پردوام خواهد شد.
در نشر تعاليم اسلام اهل بيت عليه السلام  ازنسل جوان استمداد كن
در اين قضيه به داستان بسيار جالبى برخورد مى نمائيم كه مردى به نام ابى جعفر احول كه از نزديكان و اصحاب حضرت صادق عليه السلام بود، مدتى به تبليغ مذهب تشيع و نشر تعاليم اهل بيت عليه السلام اشتغال داشت ، روزى شرفياب محضر آن حضرت شد: قال عليه السلام : كيف رايت مسارعة الناس الى هذالامر و دخولهم فيه . قال و الله انهم لقليل .
حضرت امام از او پرسيد: مردم بصره را در قبول روش اهل بيت و سرعت پذيرش آئين تشيع چگونه يافتى ؟ عرض كرد: مردم قليلى تعاليم اهل بيت را پذيرفتند.
فقال عليه السلام : عليك بالاحداث فانهم اسرع الى كل خير (104) 
امام عليه السلام فرمود: توجه تبليغى خود را به نسل جوان معطوف دار، و نيروى خويش را در راه هدايت آنان بكار گير، زيرا جوانان زودتر حق را مى پزيرند، و سريع تر به هر خير و صلاحى مى گرايند. در حديث شريف حضرت صادق عليه السلام براى نسل جوان اهميت فوق العاده اى قائل شده و حق پذيرى آنان را بر پيروان و سالمندان ترجيح داده است .
حق پذيرى جوان از سالمند بيشتر و بهتر است  
جوان رقيق القلب تر از پيراست ، چرا كه حضرت يوسف از تقصير و گناه برادران در بدو امر گذشت كرد، كه حضرت يعقوب از تقصير فرزندان كه در حق يوسف ظلم كرده بودند صرفنظر نكرد. اسماعيل بن طفيل هاشمى از امام صادق عليه السلام سئوال كرد: چرا حضرت يعقوب عفو فرزندان را به تعويق انداخت ، ولى يوسف فورا برادران گناهكار خود را بخشيد ، و براى آمرزش آنان دعا كرد . قال عليه السلام : لان قلب الشباب ارق من قلب الشيخ و كان جنايه و لد يعقوب على و يوسف و جنايتهم على يعقوب انما كانت بجنايتهم على يوسف ، قبادر يوسف الى العفو عن حقه ، و اخر يعقوب العفو لان عفوه انما كان عن حق غيره فاخره هم الى السحر ليله الجمعه
حضرت دو جواب داد، اول - آنكه جوان از پير رقيق القلب تر است ، به اين جهت يوسف از عذرخواهى برادران زودتر متاءثر شد و آنان را زود بخشيد. دوم - آنكه فرزندان يعقوب به يوسف ستم كرده بودند، يوسف خود صاحب حق بود و آن را فورا بخشيد، ولى يعقوب كه بايد حق ديگرى را ببخشد به تعويق انداخت كه تا سحر شب جمعه براى آنان طلب آمرزش نمود. بنابراين رقت قلب جوان اصولا از پيران بيشتر و زيادتر است
نوجوان را قبل از انحراف عقيده تربيت نمائيد 
جوانى ، دورانى است پرمخاطره كه با خطرات مخصوص به خود، سپرى مى گردد، و غالبا لغزشها و ناهمگونيهاى فراوان در پى دارد. على عليه السلام در نامه پدرانه خود به صورت حسن مجتبى عليه السلام ضمن راهنمائى و تربيت فرزندانش فرمود: يا بنى : بادرتك با الادب قبل ان يقسو قبلك و يشتغل لبك . (105)  فرزند عزيزم : در راه ادب آموزى تو از فرصت استفاده كردم و قبل از آنكه دل بى گناه و كودكانه ات سخت شود، و عقلت به انديشه هاى غلط ديگران مشغول گردد، به تربيت مبادرت نمودم و وظيفه پدرى خود را نسبت به تربيت تو انجام دادم . پس بايد قبل از انحراف اخلاقى و عقيدتى جوان و نوجوانان به تربيت و اصلاح عقيده او پرداخت كه تا از جاده و صراط مستقيم منحرف نگردد و به اعوجاج و انحراف كشيده نشود. حضرت على عليه السلام در يكى از برنامه هاى تربيتى خويش فرمود: من كلف بالادب قلت مساويه . (106)  انكس كه بر خلاف ميلش ، به ادب آموزى و تربيت واداشته شود به مشقتهاى آن تن در دهد، به كردار و رفتار زشت كمتر آلوده مى گردد، و از بديها و معايبش ‍ مى كاهد.
هيجده سالگى شكوفاترين دوران جوانى است  
از امام جعفر صادق عليه السلام : در قول خداى تعالى كه مى فرمود: اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر توبيخ لابن صمانى عشره سنه . (107)  اين آيه ملامت و سرزنش بر جوانان غافلى است كه به سن هيجده سال رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند و در غفلت بسر مى برند. قرآن مى گويد: آيا ما شما را عمر طولانى و مهلت زياد نداديم و رسولان و پيامبران بر شما نفرستاديم ، تا هر كه قابل تذكر و پند گرفتن است ، (اين دوره از عمر را) متذكر شده و بياد آورد. بنابراين ، شكوفاترين دوران عمر همان سنين هيجده سالگى است ، و يا از هيجده سالگى شروع مى گردد، از اشعار نغز سعدى بهره مى گيريم :
چنين گفت روزى به پيرى ، جوانى
كه چونست با پيريت زندگانى
بگفتش در اين نامه حرفى است مبهم
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
توبه كز توانائى خويش گوئى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
نماند در اين خانه استخوانى
متاعى كه من رايگان دادم از كف
تو گر مى توانى مده رايگانى
هر آن سر گرانى كه من كردم اول
جهان بيشتر كرد از آن سر گردانى
چه سرمايه ام رفت بى مايه ماندم
كه بازيست بى مايه بازارگانى
از آن برد گنج مرا دزد گيتى
كه در خواب بودم ، گه پاسبانى
دوران سلامت و جوانى را به غفلت نگذرانيد  
على عليه السلام در يكى از خطبه هاى مفصل خويش بهره نگرفتن از نيروى جوانى و سلامتى جسم و استفاده نكردن از فرصتهاى طلائى را مورد توبيخ قرار داده است و مى فرمايد: لم يمهدوا فى سلامه الا بدان و لم يعتبروا فى انف الاوان ، فهل ينتظر اهل بضاضه الشباب الا حوانى الهرم . (108)  در ايام سلامت بدن ، سرمايه اى مهيا نكردند، و در اولين فرصتهاى زندگى و نيرومندى درس عبرتى نگرفتند، و در درخشنده ترين ايام عمر را به رايگان از كف دادند، آيا كسى كه جوانى اهل تن پرورى بوده است ، در پيرى جز شكستگى و ذلت را انتظار داشته باشد؟ پس جوانى در حال سپرى شدن است و سلامتى به تحليل مى رود، كه بايد از اين نعمت حداكثر بهره را برد
از فرصتهاى نوجوانى و جوانى بهره برگيريد  
از نيروهاى جوانى قبل از پيرى و از دنيا براى آخرت بايد استفاده كرد، پيامبر خدا عليه السلام فرمود: فلياءخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنياه لاخرته و فى الشباب قبل الكبر و فى الحيوة قبل الممات .(109)  بر اهل ايمان لازم است كه از نيروى خود بنفع خويشتن استفاده نمايد، از دنياى خود براى آخرت خويش ، و از جوانى خود پيش از فرا رسيدن ايام پيرى ، و در زندگى و حيات خود پيش از مرگ بهره بردارى كند.
اى بيست ساله ها به نداى مناديان حق پاسخ مثبت دهيد  
حضرت ختمى مرتبت عليه السلام فرمود: ان لله ملكا ينزل فى كل ليله فينادى يا ابناى العشرين جدوا و اجتهدوا .(110)  فرشته اى به امر الهى هر شب نزول مى نمايد و به جوانان بيست ساله ندا مى دهد اى جوانان كوشش و جديت كنيد، و براى نيل به كمال و عادت خويش مجاهده نمائيد. دوران شباب ، دوران مؤ اخذه و مسئوليت است ، دوران بيدارى و بخود آمدن است ، اوقاتى است كه از تمام ارزشها برتر و گرامى تر و محبوبتر است . از اين فراغت مى توان مهم دنيا و آخرت را كفايت كرد.
فرصتهاى طلائى ، چون ابر، از افق زندگى شما مى گذرد  
از سخنان در بار حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين عليه السلام مى خوانيم : الفرصه تمر مرالسحاب فانتهزوا فرص الخير. (111)  حضرت فرمود: وقت و فرصت خيلى زودگذر است ، فرصت مانند ابر از افق زندگى شما بسرعت مى گذرد ارزشهاى كه از فرصتهاى خير بدست مى آيد غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد. و در يك بيانه فرمود: الفرصه سريعه الفوت و بطيه العود. (112)  فرصت خيلى زود مى گذرد و دير بر مى گردد (گاهى هيچ بر نمى گردد ) مگر از فرصتهاى آينده جبران گذشته بشود. سئلت عن الهادى عليه السلام عن الحزم ، فقال ، هو ان تنتهز فرصتك و تعاجل ما امكنك . (113)  راوى مى گويد: از امام دهم عليه السلام معنى حزم و محكم كارى را سئوال كردم ، حضرت در پاسخ فرمود: حزم عبارت است اين كه فرصت خير را مغتنم بشمارى و به قدر ممكن در استفاده از آن تسريع نمائى . در اين روايت ايضا در بهره بردارى و انتفاع از فرصتهاى بدست آمده توصيه اكيد نموده است .
ارزشهاى جوانى و عافيت شناخته نشد  
از سخنان اميرالمؤ منين عليه السلام در ارزشهاى جوانى و عافيت چنين مى خوانيم : شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقد هما، الشباب و العافيه . (114)  دو چيز است كه آدمى قدر آن را نمى داند مگر آنكه آن دو نعمت را از دست داده باشد. يكى نعمت جوانى است و آن ديگر نعمت سلامت و عافيت ، بنابراين جوانى يك نعمت بزرگ قدر نشناخته است كه برجسته ترين موفقيتهاى معنوى و مادى بوسيله جوانى بدست مى آيد.
جوانى صرف نادانى شد و پيرى پشيمانى
دريغا وقت پيرى آدمى هوشيار مى گردد
و يا شاعر مى گويد:
به پيرى خاك بازيگاه طفلان مى كنم بر سر
كه شايد بشنوم ز آن خاك بوى نوجوانى را
اخلاق و شرم و حياء اسلامى 
كسيكه از مردم شرم ندارد از خدا نيز پروا ندارد  
شرم و حياء يكى از برترين اوصاف اخلاقى مؤ من است بطورى كه هر زن و نرد مسلمان بايد داراى اين صفت باشد قال ابو محمد العسگرى عليه السلام : من لم يتق وجوة الناس لم يتق الله . (115)  آن كس كه از روى مردم شرم و حيا ندارد و خجالت نمى كشد، از خداوند نيز ترس و شرم نخواهد داشت . تهاجم فرهنگى ، از كانال بى شرمى و بى حيائى وارد يك فرهنگ و جامعه اى مى گردد، در اين رابطه حضرت امير عليه السلام مى فرمايد: من كساه الحياء ثوبه لم ير الناس عيبه . (116)  آن كس كه شرم و حياء او از معايب و مفاسدش بپوشاند، مردم نيز عيوبات او را نخواهند ديد، و عيب او را از چشم مردم پنهان است . بنابراين شرم و حياء لباس است براى يك كسى كه مؤ من بخدا و رسول خدا مى باشد. لكن لباسهاى بلند (ما كسى ) زنان ،لباس تفاخر است ، لباس تعين است ، لباس بى حيائى است : در حقيقت اين لباس ، لباس حياء و پوشش اسلامى نيست . كه پيامبر خدا عليه السلام فرمود: اذا لم تستح فافعل ما شئت . (117)  وقتى شرم و حيا را از دست دادى ، آنگاه هر چه مى خواهى بكن ، كه بى شرم هر چه بخواهد مى كند، و از هيچكس باكى و حيائى ندارد. عن اميرالمؤ منين عليه السلام : قال من قل حياء قل ورعه . امام على عليه السلام فرمود: شرم و حيا آدمى را از كارهاى ناپسند و وقيح باز مى دارد