اخلاق در قرآن جلد دوم

آيت الله مكارم شيرازى
با همكارى جمعى از فضلاء و دانشمندان

- ۳ -


تواضع و فروتنى

اشاره

ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مى‏باشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.

با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت‏بين تكبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاما همراه با نفى ديگرى باشد.

در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مى‏خوانيم: <ضادوا الكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد». (1)

با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسى قرار مى‏دهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مى‏كند بيش از اينها است).

1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين... (سوره‏مائده،آيه‏54)

2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره‏فرقان،آيه‏63)

3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سوره‏شعراء،آيه‏215)

ترجمه

1- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانى نمى‏رساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.

2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند).

3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر(و نسبت‏به آنها تواضع و مهربانى كن).

تفسير و جمع‏بندى

در نخستين آيه مورد بحث‏سخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهى هستند هم خدا را دوست مى‏دارند و هم محبوب پروردگارند.

يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).

<اذلة‏» جمع <ذلول‏» و <ذليل‏» از ماده <ذل‏» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه <اعزة‏» جمع <عزيز» از ماده <عزة‏» به معنى شدت است، حيوانات رام را <ذلول‏» مى‏گويند چون ملايم و تسليمند و <تذليل‏» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوه‏هاى بهشتى است.

گاه ذلت در مواردى به كار مى‏رود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مى‏شود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).

به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده‏اى از بندگان خدا باشد.

در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست كه در طى آيات سوره فرقان از آيه‏63 تا آيه 74 دوازده فضيلت‏بزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مى‏دهد همان گونه كه <تكبر» خطرناك‏ترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مى‏باشد، مى‏فرمايد:

<بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند» (و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا)

<هون‏» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضع شده‏اند و به همين دليل در ادامه آيه مى‏فرمايد: <و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)».

و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مى‏فرمايد: <والذين يبيتون لربهم سجدا و قيما; آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‏كنند(و به بندگى و عبادت مى‏پردازند)».

<راغب‏» در كتاب <مفردات‏» مى‏گويد: <هون‏» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشاره مى‏كند) و در حديث نبوى آمده است المؤمن هين لين. (2) دوم خضوع و تذللى است كه از سوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.

ناگفته پيداست كه منظور از الذين يمشون على الارض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن كه ساده‏ترين كار است آشكار مى‏شود، زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مى‏دهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مى‏توان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.

آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه در تمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مى‏بينيم خداوند در آيه‏37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مى‏دهد <و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمين با تكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيست‏بلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگى و عبوديت‏خداست.

در سومين آيه روى سخن رابه پيامبر(ص) كرده،مى‏فرمايد:<بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين‏»

<خفض‏» بر وزن <خشم‏» در اصل به معنى پايين آوردن است و <جناح‏» به معنى بال مى‏باشد. بنابراين <و اخفض جناح‏» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همان‏گونه كه پرندگان هرگاه مى‏خواهند به جوجه‏هاى خود اظهار محبت كنند بال و پر خود مى‏گسترانند و آنها را زير بال و پر مى‏گيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگى حفظ شوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!

اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.

جايى كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و <اسوه‏» براى همه امت است.

شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مى‏فرمايد: واخفض جناحك للمؤمنين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مى‏شود براى مؤمنان <خفض جناح‏» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.

شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره <اسراء» آمده، آنجا كه مى‏فرمايد: <واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاى خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آميخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».

از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر و استكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.

تواضع و فروتنى در روايات اسلامى

در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مى‏خورد كه بعضى در باره اهميت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مى‏باشد.

در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:

1- در حديثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: روزى فرمود: <مالى لاارى عليكم حلاوة العبادة؟ ! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مى‏شود كه شيرينى عبادت ر در شما نمى‏بينم؟ عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!» (3)

ناگفته پيداست‏حقيقت عبادت نهايت‏خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.

2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(ع) آمده است: <عليك بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است‏». (4)

3- از امام حسن عسكرى(ع) نقل شده است كه فرمود: <التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى‏شود». (5)

معمولا هر نعمتى نصيب انسان مى‏شود مزاحمت‏هاى حسودان افزوده مى‏گردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى‏كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى‏شود، ولى تواضع از اين قاعده كلى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمى‏انگيزد.

اين بحث دامنه‏دار را با حديث ديگرى از نبى اكرم(ص) پايان مى‏دهيم:

4- <يباهى الله تعالى الملائكة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالى، والغنى الذى يعطى الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مى‏كند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمى‏فروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مى‏كنند و ثروتمندانى كه بى منت‏به مستمندان كمك مى‏نمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريه مى‏كند!» (6)

در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چند حديث پر معنى را در ذيل مى‏آوريم:

در حديثى از امام اميرالمؤمنين(ع) مى‏خوانيم: <ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الكبر المسبة!; ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تكبر دشنام و ناسزاگويى مردم است!» (7)

در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: <بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت كارها نظم و سامان مى‏يابد!» (8)

روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمى‏شود و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفق هستند كه در عين قاطعيت متواضع و پر محبت‏باشند.

در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: <التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوا يرفعكم الله!; تواضع جز بزرگى بر انسان نمى‏افزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد!». (9)

گاه چنين تصور مى‏شود كه تواضع انسان را كوچك مى‏كند در حالى كه اين يك رداشت‏سطحى و نادرست است، همواره مى‏بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى‏افزايد.

از احاديث اسلامى استفاده مى‏شود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حديثى از امام صادق(ع) آمده است: <التواضع اصل كل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و من تواضع لله شرفه الله على كثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابها التواضع، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است... و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى‏بخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقربانى كه مستقل در وحدانيت‏خداوندند درك نمى‏كنند، خداوند عز و جل مى‏فرمايد: بندگان خداوند رحمان كسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مى‏روند و هنگامى كه جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى مى‏گذرند).» (10)

اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مى‏دهيم. فرمود: <بالتواضع تعمر الحكمة لابالتكبر، كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل!; به وسيله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مى‏شود نه با تكبر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموار مى‏رويد نه بر روى كوه!» (11)

كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى‏گذارد(چرا كه افراد متكبر به خاطر تكبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا كه افراد متواضع از محبوبيت فوق‏العاده‏اى در اجتماع بهره مى‏گيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا كه روح عبادت، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى است.

در مورد نشانه‏هاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى از امام على بن ابى طالب(ع) مى‏خوانيم: <ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، و يرضى بالدون من شرف المجلس، و يكره الريا و السمعة; سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر ريا و سمعه را ناخوش دارد.» (12)

در بعضى از روايات نشانه‏هاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك <مراء» و <جدال‏» يعنى انسان به خاطر برترى‏جويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكه مردم او را بستايند. (13)

1- تعريف تواضع

<تواضع‏» از ماده <وضع‏» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كه مولود خود را به دنيا مى‏آورند به عنوان وضع حمل گفته مى‏شود و در مورد خسارت و زيان كرد و كمبود تعبير <وضيعة‏» به كار مى‏رود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مى‏شود مفهومش اين است كه انسان خود را پايين‏تر از آنچه موقعيت اجتماعى اوست قرار دهد، به عكس تكبر كه مفهومش برترى‏جويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردى و اجتماعى اوست.

بعضى از ارباب لغت <تواضع‏» را به معنى <تذلل‏» تفسير كرده‏اند و منظور از تذلل در اينجا خضوع و فروتنى و تسليم است.

مرحوم نراقى در <معراج السعادة‏» در تعريف تواضع مى‏گويد: <تواضع عبارت است از شكسته نفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالت‏بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مى‏كند». (14)

تعبير به <فروتنى‏» در فارسى دقيقا همين معنا را مى‏رساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مى‏شود.

در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مى‏خوانيم، سؤال كردند: <ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتى الى احد الا مثل ما يؤتى اليه، ان راى سيئة دراها بالحسنة، كاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع كه اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مى‏شود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحل آن اين است كه انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(و پذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى در باره كسى انجام دهد مگر همانند كارهايى كه در باره او انجام مى‏دهند(همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شان خود مى‏شمرد در باره ديگران دون شان بشمر.)»

هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.» (15)

آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه‏هاى تواضع است كه از طريق آن مى‏توان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.

در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانيم: <التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم على من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا; تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جر و بحث را رها كنى هر چند حق با تو باشد.» (16)

حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانه‏هاى آن جدا نيست; چرا كه يكى از بهترين راه‏هاى تعريف يك موضوع، ذكر نشانه‏هاى گوناگون آن است(دقت كنيد.)

2- تواضع و كرامت انسان!

معمولا در اين گونه مباحث‏بعضى راه افراط را در پيش مى‏گيرند و بعضى راه تفريط، مثلا بعضى تصور مى‏كنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبت‏به او سوء ظن پيدا كنند، آن گونه كه در حالت‏بعضى از صوفيه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروف مى‏شدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مى‏شدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بند و بارى در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعى تواضع و رياضت نفس مى‏پنداشتند.

اسلام اجازه نمى‏دهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهون سازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت‏بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مى‏رود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على(ع) آمده: <بالتواضع تكون الرفعة; تواضع انسان را بالا مى‏برد!» (17)

مرحوم <فيض كاشانى‏» - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة فى خلق التواضع مى‏گويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حد وسط است، حد افراط <تكبر» و حد تفريط <پذيرش ذلت و پستى‏» و حد وسط <تواضع‏» است. آنچه صفت فضيلت محسوب مى‏شود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرش پستى و ذلت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مى‏پردازد. مى‏گويد: كسى كه سعى دارد بر اقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشت‏سر اندازد متكبر است و كسى كه خود را بعد از آنها قرار مى‏دهد متواضع است، ولى اگر پاره‏دوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاى خود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند و تواضعى در(حد يك عالم بزرگ) نسبت‏به او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلل محسوب مى‏شود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حد اعتدال باشد و حق هر كس را نسبت‏به او ادا كند، در برابر عالم به گونه‏اى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر. (18)


1- تصنيف غررالحكم، شماره 5148، صفحه‏249 و شرح غررالحكم، صفحه 232، شماره 5920.

2- كنزالعمال، حديث 690.

3- تنبيه الخواطر(مطابق نقل ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 21825); محجة البيضاء، جلد6، صفحه 222.

4- بحارالانوار، جلد 72، صفحه‏119، حديث 5.

5- تحف العقول، صفحه‏363.

6- مكارم الاخلاق، صفحه 51.

7- غررالحكم، 4614 -4613.

8- غررالحكم، 4302.

9- كنزالعمال،5719.

10- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.

11- همان مدرك، جلد 2، صفحه 62.

12- كنزالعمال، حديث‏8506.

13- اصول كافى، جلد 2، صفحه 122، حديث‏6.

14- معراج السعادة، صفحه 300.

15- كافى، جلد 2، صفحه 124.

16- بحارالانوار، جلد 75، صفحه‏176.

17- فهرست موضوعى غرر، جلد7، صفحه 405(چاپ دانشگاه تهران).

18- المحجة البيضاء، جلد6، صفحه 271(با كمى تلخيص).