اخلاق در قرآن جلد سوم

آيت الله مكارم شيرازى
با همكارى جمعى از فضلاء و دانشمندان

- ۳۲ -


در دومين آيه كه ناظر به جريان افك يعنى تهمتى كه بعضى از منافقان به يكى از همسران پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم زده بودند و از اين طريق مى خواستند حيثيت پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و اسلام را زير سؤ ال ببرند نازل شده نشان مى دهد كه عفو و گذشت درباره همه مطلوب است حتى گناهكاران و آلودگان ، زيرا اين آيه زمانى نازل شد كه گروهى از صحابه بعد از داستان افك سوگند ياد كردند به هيچ يك از كسانى كه در اين ماجرا درگير بودند كمك مالى نكنند. اين آيه نازل شد، و آنها را از شدت عمل و خشونت بازداشت و دستور عفو و گذشت داد، مى فرمايد: آنها كه برترى (مالى ) و وسعت زندگى دارند نبايد سوگند ياد كنند كه انفاق خود را نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع نمايند (و لا ياءتل اولو الفضل منكم والسّعة اءن يؤ توا اءولى القربى و المساكين و المهاجرين فى سبيل اللّه ).
سپس مى افزايد بايد عفو و گذشت نمايند آيا دوست نمى داريد خداوند شما را بيامرزد، (حال كه چشم اميد به رحمت خدا داريد شما هم به ديگران رحمت كنيد) (و ليعفوا وليصفحوا اءلا تحبّون اءن يغفراللّه لكم ).
و خداوند غفور و رحيم است (شما هم غفور و رحيم باشيد) (واللّه غفور رّحيم ).
نكته قال توجه اينجا است كه داستان افك جريان خطرناكى بود كه اسلام و شخص پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم را نشانه مى گرفت ، گروهى از منافقان بنيان گذار آن بودند، ولى جمعى از مؤ منان غافل نيز فريب خوردند و درگير آن شدند، با اين حال قرآن نسبت به اين گروه فريب خورده غافل ، توصيه به عفو و گذشت مى كند، بنابراين در مسائل شخصى به طريق اولى بايد عفو و گذشت كرد.
در اين كه در اين ميان ((عفو)) و ((صفح )) چه تفاوتى است ، راغب در مفردات مى گويد عفو گذشت است و صفح ترك ملامت است كه مرحله اى بالاتر از گذشت مى باشد. چرا كه ممكن است انسان عفو كند ولى از ملامت خوددارى ننمايد. ولى با توجه به اينكه صفح به معنى روى برگرداندن است مى تواند اشاره به اين باشد كه اصلا خطاى خطاكار را به كلى به دست فراموشى بسپارد، نه تنها ملامت نكند، بلكه هيچ تاءثيرى در ارتباط شما با او نداشته باشد.
اين نكته نيز شايان دقت است كه اين گروه قسم كرده بودند كه كمك هاى خود را از كسانى كه درگير ماجراى افك شدند قطع كنند، در عين حال قرآن مى گويد قسم ياد نكنيد يعنى قسم هاى شما نست به چنين امورى بى اثر و بيهوده است . زيرا هيچ قسمى نسبت به كار خير پذيرفته نيست !
* * *
سوّمين آيه خطاب به پيامبر بزرگ اسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم است ، خطابى كه تكليف ديگران را نيز روش مى سازد، مى فرمايد: ((عفو را بگير (با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير) و مردم را به كارهاى نيك دستور ده ، و از جاهلان روى برگردان (و با آنها ستيزه جويى مكن ) (خذ العفو و امر بالعرف و اءعرض عن الجاهلين ).
اين سه دستور كه از سوى خداوند به پيامبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم به عنوان يك رهبر بزرگ جامعه داده شده است همه بيانگر اهميت عفو و گذشت است ، در دستور اول توصيه به عفو مى كند. دستور دوم اشاره به اين دارد كه بيش از آنچه مردم قدرت دارند از آنها نخواهد، و در دستور سوم بى اعتنائى نسبت به مزاحمت هاى جاهلان را توصيه مى كند كه آن نيز آميخته با نوعى عفو و گذشت است .
رهبران راستين و پويندگان راه حق همواره در مسير خود به سوى خدا و اصلاح جامعه با افراد متعصب و جاهل و لجوج روبرو مى شوند كه انواع مزاحمت ها و هتك و توهين را نسبت به آنها روامى دارند، آيه فوق و بسيارى ديگر از آيات قرآن مى گويد با آنها گلاويز نشويد و بهترين راه ناديده و نشنيده گرفتن كارهاى آنها است ، و تجربه نشان مى دهد كه اين كار بهترين راه براى بيدار ساختن و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصب آنها است .
در حديثى آمده است كه وقتى آيه فوق نازل شد پيغمبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم به جبرئيل فرمود: منظور از اين آيه چيست ؟ و چه كارى بايد انجام دهد؟ جبرئيل عرض كرد: نمى دانم بايد از درگاه خداوند سؤ ال كنم . بار ديگر برگشت و عرض كرد: ((انّ اللّه ياءمرك اءن تعفو عمّن ظلمك و تعطى من حرمك و تصل من قطعك ؛ خداوند به تو دستور مى دهد كسى را كه به تو ستم عفو كنى ، و كسى كه تو را محروم كرده مشمول عطاى خود سازى ، و كسى كه از تو بريده با او پيوند محبت داشته باشى )).(590)
* * *
در چهارمين آيه روى سخن را به همه مسلمانان كرده و به آنها چنين دستور مى دهد اگر خواستيد مجازات كنيد به مقدارى كه به شما تعدى شده بسنده كنيد (نه بيشتر از آن ) ولى اگر شكيبايى پيشه كنيد (و عفو و گذشت نماييد) اين كار براى شكيبايان بهتر است (و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولان صبرتم لهو خير للصّابرين ).
در روايات آمده است كه اين آيه در جنگ اُحد نازل شد، در آن هنگام كه چشم پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم به بدن رشيد حمزه افتاد كه در خاك و خون غلتيده بود و دشمن سنگدل سينه و پهلوى او را شكافته و كبد (يا قلب ) او را بيرون كشيده بود و گوش و بينى او را نيز قطع كرده بود. پيغمبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم بسيار منقلب و ناراحت شد و بعد از حمد و سپاس الهى و شكايت به درگاه او فرمود: ((اگر من غلبه يابم آنها را مُثله خواهم كرد)) (و طبق روايت ديگرى فرمود: با هفتاد نفر از آنها همين معامله مى كنم .)آيه فوق نازل شده ، و دستور به عدم تعدى در مجازات داد و مسلمانان را دعوت به صبر (و عفو) نمود، بلافاصله پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم عرض كرد: ((اءصبر اءصبر؛ خدايا صبر مى كنم ، صبر مى كنم )).(591)
جالب اين كه در آيه بعد از اين مى فرمايد: ((واصبر و ماصبرك الّا باللّه ؛ شكيبايى پيشه كن و شكيبايى تو جز براى خدا و توفيق پروردگار نيست )). اشاره به اين كه در اين آيه لحظات دردناك كه تمام وجود انسان به خاطر جنايات دشمن سنگدل نادان مى سوزد، صبر و گذشت كار بسيار مشكلى است كه جز به امدادهاى الهى ميسّر نيست .
البته اجازه اى كه از ابتداى آيه در مورد مقابله به مثل استفاده مى شود راجع به اصل كشتن قتل عمد است ، ولى نسبت به مُثله كه يك عمل غيرانسانى حتى مقابله به مثل نيز جايز نيست ، و اين مطلب صريحا در روايات اسلامى آمده است كه حتى سگ درنده را هم نمى توان مُثله كرد(592) و اگر از روايت فوق جواز مُثله استفاده شد به وسيله روايات صريح تفسير خواهد شد، كه منظور، اصل قتل است نه مُثله كردن . جمعى نيز گفته اند كه مساءله انتقام نابرابر و مُثله كردن آنها از سوى مسلمانان مطرح شد نه از سوى پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و عموميّت خطاب آيه نيز مؤ يد همين معنى است كه اين تصميم از سوى مسلمانان بود.
* * *
در پنجمين آيه باز روى سخن را به پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم كرده دستورى فراتر از عفو و گذشت مى دهد و مى فرمايد: بدى را از راهى كه بهتر است دفع كن ، و پاسخ بدى را به نيكى دِه ، ما به آنچه آنها مى گويند و توصيف مى كنند آگاه تريم (ادفع بالّتى هى اءحسن السّيّئة نحن اءعلم بما يصفون ).
* * *
در ششمين آيه نيز همين معنى با تعبير ديگرى آمده است ، مى فرمايد: ((بدى را با نيكى دفع كن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند)). (ادفع بالّتى هى اءحسن فاذا الّذى بينك و بينه عداوة كاءنّه ولىّ حميم ).
و در آيه 22 سوره رعد نيز مى خوانيم :
هنگامى كه اوصاف اولى الالباب و صاحبان انديشه و فكر را شرح مى دهد، مى فرمايد: يكى از اوصاف آنها اين است كه با حسنات ، سيئات را از ميان مى برند (و يدرئون بالحسنة السّيّئة ). اين تعبير مى تواند اشاره به اين باشد كه آنها خطاها و گناهان خويش را با حسنات و اعمال نيك جبران مى كنند، و نيز مى تواند اشاره به اين باشد كه آنها بدى ديگران را به بدى پاسخ نمى گويند، بلكه بدى را با نيكى تلافى مى كنند، تا افراد خطاكار و گناه كار پيش وجدان خود شرمنده شوند و در كار خويش تجديدنظر نمايند.
اين احتمال در تفسير آيه داده شده است كه هر دو معنى در تفسير آيه جمع باشد.(593)
از اين سه آيه به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم (و كسانى كه پيرو راستين او بوده و هستند) ماءموريت دارند از مرحله عفو و گذشت نيز فراتر بروند و بدى را با نيكى پاسخ دهند، كارى كه تحمل آن براى هر كس ميسّر نيست ، به همين دليل در آيه بعد مى فرمايد: به اين مرحله جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند و كسانى كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا دارند نمى رسند (و ما يلقّاها الّا الّذين صبروا و ما يلّقاها الّا ذوحظّ عظيم ).
و راستى مقابله به ضد در برابر بدى ها كار سنگينى است كه جز نيكان و پاكان توان آن را ندارند؛ آنها كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا و سهم وافرى از فضايل اخلاقى دارند.
جالب اين كه در تاريخ پيغمبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و پيشوايان بزرگ دين كرارا اين موضوع به ثبوت رسيده است كه گاهى سخت ترين دشمنان كينه توز بر اثر مقابله به ضد (نيكى در برابر بدى ) به كلى منقلب شده و مبدل به دوستان صميمى گشته اند، و اين تجربه هاى فراوان نشان مى دهد كه تاءثير اين عمل ، ملموس و چشمگير است .
* * *
در هفتمين آيه سخن از مساءله قصاص است كه يكى از احكام مهم اجتماعى اسلام و ضامن حفظ خون ها مى باشد و قرآن آن را مايه حيات جامعه مى شمرد، در عين حال عفو و گذشت را برتر از آن مى داند. مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد حكم قصاص در مورد مقتولين بر شما نوشته شده )) (يا اءيّها الّذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى ).
تا آنجا كه مى فرمايد: اگر كسى از سوى برادر (دينى ) خود مورد عفو قرار گيرد، (و قصاص تبديل به خونبها گردد) بايد از طريق پسنديده اى (براى اداى بدهى خود) پيروى كند، و قاتل نيز به نيكى ديه را به او (ولى مقتول ) بپردازد، اين تخفيف و رحمتى است از سوى پروردگار شما (فمن عفى له من اءخيه شى ء فاتّباع بالمعروف و اءداء اليه باحسان ذلك تخفيف من ربّكم و رحمة ).
و در پايان آيه با آنهايى كه بعد از عفو و گذشت يا تبديل قصاص به ديه پشيمان مى شوند و به خشونت بازمى گردند و به هنگام قدرت قاتل را مى كشند، اخطار شديد داده است و مى فرمايد: ((هر كس بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكى خواهد داشت )) (فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اءليم ).
زيرا بعد از عفو يا تبديل قصاص به ديه ، راه بازگشت به كلى مسدود مى شود، و قصاص براى هميشه ساقط مى گردد، و انتقام جويى از قاتل ، قتل مجددى محسوب مى شود كه از هر نظر قابل تعقيب است .
اين آيه قاتلان را در ميان خوف و رجاء نگه مى دارد، از يك طرف راه قصاص ‍ را گشوده تا كسى جرئت نكند دست به خون ديگرى بيالايد، و از طرفى راه عفو را بسته تا جلو انتقام جوئى هاى خشن و خطرناك را بگيرد، و اين نهايت حكمت و تدبير در اين مساءله مهم اجتماعى است .
تعبير به برادر در آيه فوق ، نشان مى دهد كه حتى اگر در ميان مسلمين قتلى صورت گيرد، باز رابطه برادرى قطع نمى شود، و تا ضرورتى ايجاب نكند نبايد به سراغ قصاص رفت ، و اين تعبير دليل بر اين است كه اسلام عفو و گذشت را بر قصاص ترجيح مى دهد و با اين تعبير مى خواهد حس محبت و دوستى را در اولياء دم برانگيزد. (اين مضمون از ابن عباس در روايتى نقل شده است ).(594)
همچنين تعبير به ((ذلك تخفيف منكم و رحمة )) نيز دليل ديگرى بر ترجيح عفو و گذشت يا تبديل قصاص به ديه است .
* * *
در هشتمين آيه خطاب به همه مؤ منان كرده و در مورد اختلافات و كشمكش هاى خانوادگى چنين مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد (يا اءيّها الّذين آمنوا انّ من اءزواجكم و اءولادكم عدوّا لكم فاحذروه ).
اين عداوت ممكن است از طرق مختلفى اعمال گردد، در جنبه هاى معنوى مانند جلوگيرى كردن از هجرت به مدينه در عصر پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم يا وصيّت كردن به بعضى از اموال براى كارهاى خير يا در مسائل معنوى يا در مسائل مادى مانند مزاحمت هاى مختلفى كه فرزندان نااهل و همسران پُرتوقع نسبت به پدر و شوهر انجام مى دهند.
ولى در ذيل آيه مى افزايد: اگر عفو كنيد و صرف نظر نماييد و گنهكار را ببخشيد ((خدا شما را مى بخشد)) زيرا خداوند بخشنده و مهربان است (و اءن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فانّ اللّه غفور رّحيم ).
بى شك اگر عفو و گذشت در محيط خانواده پرچيده شود، هر كس بخواهد در مزاحمت هايى كه به حق او مى شود، در مقام انتقام جويى برآيد، محيط خانواده مبدّل به جهنّم سوزانى مى شود كه هيچ كس در آن امنيت ندارد، و به زودى خانواده ها از هم متلاشى مى شوند.
جالب توجّه اين كه در اين آيه خداوند نخست با صراحت دستور به عفو، و سپس صفح مى دهد و در ذيل آيه به طور ضمنى دستور به غفران مى دهد، زيرا مى فرمايد: آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟ يعنى شما هم غفران كنيد تا مشمول غفران خدا قرار گيريد.
حال بايد ديد فرق ميان عفو و صفح و غفران چيست ؟(595) به نظر مى رسد كه عفو مرحله نخستين است و به معنى گذشت و ترك انتقام و هر گونه عكس العمل مى باشد، و صفح به معنى روبرگرداندن و ناديده گرفتن و به فراموشى سپردن است كه اين مرحله دوّم مى باشد، و غفران به معنى پوشانيدن آثار گناه و خطا است ، كه مردم آن را هم به فراموشى بسپارند، و اين آخرين مرحله است و برترين مقامات انسان هاى با ايمان در برابر خطاهاى ديگران است .
* * *
در نهمين آيه ، عفو و گذشت در كنار انجام اعمال خير قرار گرفته و وعده عفو الهى در برابر آن داده شده است ، مى فرمايد: ((اگر نيكى ها را آشكار يا مخفى سازيد، و از بدى ها گذشت نماييد (مشمول عفو خدا خواهيد شد) خداوند بخشنده و توانا است (و با اين كه قادر بر انتقام است - جز در موارد معيّنى - عفو و گذشت مى كند.))
(ان تبدوا خيرا اءوتخفوه اءو تعفوا عن سوء فانّ اللّه كان عفوّا قديرا).
بنابراين انسان نبايد تصوّر كند انتقام گرفتن به هنگام قدرت و پيروزى افتخارى است ، افتخار آن است كه انسان در اين گونه موارد مالك اعصاب خويش باشد و تا آنجا كه از عفو و گذشت سوء استفاده نمى شود، عفو و گذشت نمايد.
* * *
در دهمين و آخرين آيه از آيات مورد بحث باز روى سخن به سوى پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم است (ولى منظور همه مسلمان ها مى باشد) مى فرمايد: در برابر آنچه آنها (دشمنان ) مى گويند شكيبا باش ، و به طرز شايسته اى از آنها كناره گيرى كن (واصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا).
مى دانيم كه يكى از حربه هاى ناجوانمردانه مشركان و دشمنان لجوج پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم انواع هتك و توهين ها و دشنام ها و نسبت هاى ناروايى بود كه به پيامبراسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم مى دادند كه قلب مبارك آن حضرت را سخت آزار مى داد، ولى با اين همه ، خداوند به او دستور مى دهد كه در برابر آن شكيبايى كند و همه را ناديده بگيرد، و هجر جميل نمايد.
منظور از ((هَجرِ جَميل )) (دورى شايسته ) به معنى هجران آميخته با محبّت و حسن خلق و دلسوزى و دعوت به سوى حق است ، و اين يكى از روش هاى تربيتى در برابر افراد لجوج و نادان مى باشد، كه اگر در برابر آنها بايستند بر لجاجت آنها افزوده مى شود، لذا دستور داده شده است كه در برابر هتّاكى و بدگويى آنها بى اعتنا بگذرد. بعضى تصوّر كرده اند كه اين دستور، قبل از نزول دستور جهاد است و آن را با نزول دستور جهاد منسوخ دانسته اند، در حالى كه چنين نيست ؛ زيرا جهاد جايى دارد، و هجر جميل جاى ديگر.
به هر حال اين آيه ، عفو و گذشت را مخصوصا در برابر گروه خاصى كه زبان آنها قيد و بندى ندارد و بر اثر جهل و نادانى از گفتن هر كلام ناپسند و زشتى ابا ندارند توصيه مى كند؛ چرا كه هجر جميل بدون عفو حاصل نمى شود.
به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البيان اين آيه پيامى است به تمام مناديان راه حق و مبلغان اسلام (در هر زمان و مكان ) كه در برابر خشونت هاى جاهلان و بدگويى هاى متعصبان نادان ، بر آشفته نشوند، و خونسردى را از دست ندهند و حُسن اخلاق و مدارا را پيشه خود سازند.(596)
* * *
آيات فوق كه مخاطبش گاه همه مسلمانان هستند، و گاه شخص پيامبر اسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم به عنوان رهبر مسلمين است به خوبى مقام والاى عفو و گذشت را در برابر حوادث تلخ و ناملائمات روشن مى سازد، و اساس و پايه مسلمين را در ميان خود بر پايه عفو و گذشت مى نهد، و حتّى در مقابل دشمنان در آنجا كه از عفو و گذشت سوء استفاده نشود به آن توصيه مى كند.
عفو و انتقام در روايات اسلامى
مساءله فضيلت و عفو و نكوهش انتقام در روايات اسلامى بازتاب وسيعى دارد، و تعبيرات بسيار تكان دهنده اى درباره آن ديده مى شود از جمله :
1- در حديثى از پيامبر اسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم آمده است ((اذا كان يوم القيامة نادى مناد من كان اءجره على اللّه فليدخل الجنّة فيقال من ذا الّذى اءجره على اللّه ، فيقال العافون عن الناس فيدخلون الجنّة بغير حساب ؛ هنگامى كه روز قيامت مى شود ندا دهنده اى صدا مى زند هر كس اجر او بر خدا است وارد بهشت مى شود، گفته مى شود چه كسى اجرش بر خدا است ؟ در پاسخ مى گويند: كسانى كه مردم را عفو كردند، و آنها بدون حساب داخل بهشت مى شوند)).(597)
2- در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم كه در يكى از خطبه ها فرمود: ((الا اخبركم بخير خلائق الدّنيا و الآخرة العفو عمّن ظلمك و تصل من قطعك والاءحسان الى من اءساء اليك ، و اعطاء من حرمك ؛ آيا به شما خبر دهم كه بهترين اخلاق دنيا و آخرت چيست ؟ عفو و گذشت از كسى كه به شما ستم كرده ، و پيوند با كسى كه از شما بريده ، و نيكى به كسى كه به شما بدى كرده ، و بخشش به كسى كه شما را محروم ساخته است )).(598)
در اين حديث شريف عالى ترين مراتب عفو كه همان پاسخ دادن بدى با خوبى است در شاخه هاى مختلف بيان شده است و اين مقام انبياء و اولياء و صلحاى راستين است .
3- اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايد: ((العفو تاج المكارم ؛ عفو و گذشت تاج فضايل اخلاقى است )).(599)
مى دانيم تاج هم نشانه عظمت و قدرت است ، و هم زينت ، و بربالاترين عضو بدن يعنى سرگذاشته مى شود، اين تعبير نشان مى دهد كه عفو و گذشت در ميان همه فضايل اخلاقى موقعيّت خاصى را دارد.
4- در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: ((شيئان لايوزن ثوابهما العفو و العدل ؛ دو چيز است به قدرى ثواب آن زياد است كه به وزن نمى آيد، عفو و عدالت )).(600)
قرار گرفتن عفو در كنار عدالت علاوه بر اين كه اهمّيّت عفو را روشن مى سازد، تعديل اين دو را با يكديگر نشان مى دهد، چرا كه عدالت حق است و باعث نظم جامعه ، ولى عفو يك فضيلت است كه سبب برطرف شدن كينه ها و جوشش محبّت ها مى گردد. وانضمام اين دو به يكديگر هرگونه سوء استفاده را از بين مى برد.
5- در حديث ديگرى از همان بزرگوار بدترين مردم را چنين معرّفى مى كند مى فرمايد: ((شرّ الناس من لايعف عن الزّلّة و لايستر العورة ؛ بدترين مردم كسى است كه از لغزش ها نمى گذرد و عفو نمى كند، و عيوب مردم را نمى پوشاند)).(601)
6- در حديثى مى خوانيم كه مرد (خطاكارى ) را نزد ماءمون حاضر كردند، او تصميم داشت گردنش را بزنند، و امام على بن موسى الرّضا عليه السّلام حاضر بود، ماءمون عرض كرد: ((ما تقول يا اءبا الحسن ؛ شما در اين باره چه مى فرماييد: ((فقال اءقول انّ اللّه لا يزيدك بحُسن العفو الّا عزّا فعفى عنه ؛ حضرت فرمود: من مى گويم خداوند با حسن عفو جز عزّت تو را نمى افزايد)))).
ماءمون اين سخن را شنيد و آن مرد را (كه به احتمال قوى يك جرم سياسى بر ضد ماءمون داشت ) بخشيد.(602)
7- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است كه فرمود: ((قلّة العفو اءقبح العيوب ، و التّسرع الى الانتقام اءعظم الذنوب ؛ كمى عفو و گذشت زشت ترين عيب ها است ، و شتاب كردن به سوى انتقام بزرگترين گناهان است )).(603)
8- همان حضرت در كلمات قصارش در نهج البلاغه فرموده است : ((اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه ؛ هنگامى كه بر دشمن خود پيروز شدى ، عفو را شكرانه اين پيروزى قرار دِه )).(604)
همين معنى به صورت هاى ديگرى وارد شده از جمله مى فرمايد: ((العفو زكاة الظفر؛ عفو زكات پيروزى است )).(605)
9- در حديثى از امام ابوالحسن (حضرت رضا يا حضرت هادى عليهماالسّلام ) مى خوانيم كه فرمود: ((ما التقت فئتان قطّ الّا نصر اللّه اءعظمهما عفوا؛ دو گروه در ميدان نبرد در برابر هم قرار نگرفتند مگر اين كه خداوند گروهى را كه عفو بيشترى دارند پيروز كرد)).(606)
10- اين بحث را با حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام پايان مى دهيم فرمود: ((دع الانتقام فانّه من اءسوء اءفعال المقتدر؛ انتقام جويى را رها كن كه از بدترين كارهاى افراد قدرتمند است )).(607)
از مجموع اين احاديث اهمّيّت فوق العاده عفو و گذشت و زشتى كينه توزى و انتقام روشن مى شود و بايد توجّه داشت كه احاديث بسيار فزونتر است از آنچه در اينجا نوشتيم .
اقسام عفو
فضيلت عفو و گذشت و ترك انتقام جوئى به عنوان يك اصل از نظر شرع و عقل و كتاب و سنت جاى ترديد نيست امّا اين بدان معنا نيست كه استثنائى نداشته باشد، بلكه مواردى پيش مى آيد كه عفو و گذشت سبب جراءت جانيان و جسارت خاطيان مى شود به يقيين هيچكس عفو و گذشت را در اين گونه موارد عفو و گذشت نمى شمرد بلكه حفظ نظم جامعه و نهى ازمنكر و پيش گيرى از تكرار جرم بايد از عفو صرف نظر كرد و به مجازات عادلانه پرداخت .
دستور قرآن مجيد در مورد مقابله به مثل در آيه 194 سوره بقره ممكن است اشاره به همين معنى باشد آنجا كه مى فرمايد: ((فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل مااعتدى عليكم ؛ كسى كه بر شما تعدى كند همانند آن بر او تعدى كنيد)) (در واقع مقابله به مثل ، تعدى نيست ، بلكه مجازات عادلانه است ).
البتّه اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه در مقام بيان جواز قصاص و مجازات عادلانه بوده باشد (و به اصطلاح ، امر در مقام توهّم حظر است و دليل بر وجوب يا استحباب نيست ).
به هر حال عفو و مجازات هر كدام جاى ويژه اى دارد، عفو در جايى است كه انسان قدرت بر انتقام و مقابله به مثل دارد، و اگر راه عفو را پيش مى گيرد، از موضع ضعف نيست ، اين گونه عفو مفيد و سازنده است ، هم براى مظلومى كه پيروز شده زيرا سبب صفاى دل و تسلط او بر هواى نفس ‍ مى شود، و هم براى ظالمى كه مغلوب گشته زيرا او را به اصلاح خويشتن وامى دارد.
در احاديث اسلامى نيز به اين استثناء اشاره شده ، اشاراتى پُرمعنى و لطيف از جمله در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((العفو يفسد من اللّئيم بقدر اصلاحه من الكريم ؛ عفو و گذشت افراد ليم و پَست را فاسد مى كند، به همان اندازه كه افراد با شخصيّت را اصلاح مى نمايد)).(608)
در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم : ((العفو عن المقر لاعن المصّر عفو؛ درباره كسى است كه اعتراف و اقرار به گناه داشته باشد نه در مورد كسى كه بر گناه اصرار دارد)).(609)
و نيز در حديث ديگرى از همان امام همام آمده است كه فرمود: ((جاز بالحسنة و تجاوز عن السّيئة ما لم يكن ثلما فى الدين اءو وهنا فى سلطان الاسلام ؛ نيكى ها را به نيكى پاداش بده ، و از بدى ها صرف نظر كن مادام كه لطمه اى بر دين يا سستى بر حكومت اسلامى وارد نمى كند)).(610) (در اين گونه موارد بايد به سراغ مجازات عادلانه رفت ).
در حديثى نيز از امام زين العابدين على بن الحسين عليه السّلام در تاءييد همين سخن آمده است كه فرمود: ((حق من اءسائك اءن تعفو عنه ، و ان علمت اءنّ علمت اءنّ العفو عنه يضرّ انتصرت قال اللّه تبارك و تعالى و لمن انتصر بعد ظلم فاولئك ماعليهم من سبيل ؛ حق كسى كه به تو بدى كرده اين است كه او را عفو كنى ولى اگر مى دانى عفو او سبب زيان مى شود مى توانى انتقام بگيرى خداوند متعال مى فرمايد كسى كه بعد از مظلوم شدن يارى طلبد (و به مجازات ظالم بپردازد) ايرادى بر او نيست )).(611)