دروغ مصلحت آميز، بحثى در مفهوم و گستره آن

سيد حسن اسلامى

- ۱۷ -


گفتنى است كه اين روايت ، همان است كه ام كلثوم آن را نقل كرده و برخى معتقد هستند كه ابن شهاب آن را از ام كلثوم نقل مى كند، اما نكته مهم آن كه مسلم - از راويان بزرگ اهل سنت و صاحب كتاب صحيح - بر آن است كه بخش سوم را به حديث نبوى افزوده اند؛ وگرنه اصل حديث تنها دو مورد را ذكر مى كند: جنگ و اصلاح ميان مردم .(425)
2. اسما بنت يزيد از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه ايشان فرمود: لا يحل الكذب الا فى ثلاث يحدث الرجل امراءته ليرضيها و الكذب فى الحرب و الكذب ليصلح بين الناس ؛ دروغ روا نيست ، جز در سه مورد: مرد با زن خود گفت و گو مى كند تا خشنودش سازد، دروغ در جنگ و دروغ براى آن كه ميان مردم اصلاح كند. )) (426)
همين حديث را بيهقى از اسما بنت يزيد با همين مضمون - اما با الفاظى متفاوت - اين گونه نقل مى كند: لا يصلح الكذب الا فى ثلاث : الرجل يكذب لا مراءته لترضى عنه اءو اصلاح بين الناس اءو يكذب فى الحرب ؛ دروغ به صلاح نيست ، جز در سه مورد: مرد براى زن خود دروغ گويد تا زن از او خشنود شود يا اصلاح ميان مردم يا آن كه در جنگ دروغ بگويد. )) (427)
نواس بن سمعان نيز همين حديث را از رسول خدا صلى الله عليه و آله با الفاظى متفاوت نقل مى كند: ان الكذب لا يصلح الا فى ثلاث : الحرب فانها خدعة و الرجل يرضى امراءته و الرجل يصلح بين الناس ؛ دروغ به صلاح نيست ، جز در سه مورد: جنگ ، چرا كه نيرنگ است و مرد زن خود را خشنود مى سازد و شخصى كه ميان مردم اصلاح مى كند. )) (428)
دروغ مرد به زن يا زن و شوهر به يكديگر؟
همين اشاره براى طرح بحث كافى است . درباره اختلاف الفاظ و سند آن بحثى نمى كنيم ، چرا كه اين بحث خارج از حوزه اين نوشتار است . از آن جا كه مضمون اين حديث و احاديث مشابه آن مقبول عالمان اخلاق و فقيهان بوده است ، به بررسى دلالت هاى آن و ملاك استثنا بسنده مى كنيم .
با اين همه ، از مقايسه اين دو حديث به دو نتيجه مختلف ، اما بسيار مهم و كليدى مى رسيم . در حديث ام كلثوم چنين آمده است : و حديث الرجل امراءته و حديث المراءة زوجها طبق اين حديث ، زن و شوهر هر دو مجاز هستند كه به يكديگر دروغ بگويند، ولى در حديث اسما و حديث نواس چنين آمده است : (( يحدث الرجل امراءته ليرضيها )) كه نتيجه اش آن است كه فقط مرد حق دارد به زن خود دروغ بگويد. همين نكته خاص مى تواند سرنوشت بحث را دگرگون سازد و نتايج متضادى به دست دهد.
مبارك فورى در شرح حديث اسما هنگام نقل قسمت اول حديث ؛ يعنى (( مرد با زن خود گفت و گو مى كند تا خشنودش سازد )) مى نويسد: (( قرينه آن از سر بى نيازى يا مقايسه و يا به وسيله راوى براى اختصار حذف شده است . )) (429) مقصود مبارك فورى آن است كه اين تعبير، تعبيرى مشابه داشته است ؛ مانند (( و گفت و گوى زن با شوهرش )) كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله آن را ذكر نكرده است ، چون كه همين يك تعبير گوياى ديگرى نيز مى باشد يا اين كه مى توان از طريق مقايسه آن را به دست آورد. سومين احتمال آن است كه اين تعبير در اصل حديث بوده است ، اما راوى آن را براى كوتاه كردن روايت ، حذف كرده باشد.
گذشتگان نيز به اين مسئله توجه نموده و غالبا بر آن بوده اند كه زن و شوهر حق دارند به يكديگر دروغ بگويند، از اين رو نسائى در سنن خود، دو باب مستقل مى گشايد. عنوان يكى را الرخصة فى ان يحدث الرجل اهله بما لم يكن مى گذارد و در آن همين حديث را نقل مى كند و نتيجه مى گيرد كه شوهر مى تواند به زن خود دروغ بگويد. عنوان باب دوم را الرخصة فى ان تحدث المراءة زوجها بما لم يكن مى نهد و قسمت ديگرى از همين حديث را در آن نقل مى كند و به اين نتيجه مى رسد كه زن مى تواند به شوهر خود دروغ بگويد،(430) اما به تدريج سنت اخلاقى ما بر آن رفته است كه اين اجازه را تنها مختص مردان بداند و در آن باب بحث كند، حتى در منابع فقهى نيز اين مسئله مسلم شمرده شده است كه تنها مرد حق دروغ گفتن به زن خود را دارد و دليل هايى ذكر مى شده كه در آن تنها از حق مرد سخن رفته است .
امروز نيز اين مسئله از مسلمات است و كتاب هاى اخلاقى ، فقط دروغ مرد به زن را مجاز مى دانند. سخنان ملا احمد نراقى و آيت الله صدر را خوانديم . آيت الله مهدوى كنى نيز در اين باب مى نويسد: (( چون بسيارى از اوقات در اثر زياده طلبى و چشم هم چشمى تقاضاى خانواده فراتر از امكانات مرد و بيش از حد كفاف است ، در چنين وضعى مرد بر سر دوراهى قرار مى گيرد... )) (431) و نتيجه مى گيرد كه مرد مى تواند وعده هاى دروغين بدهد. مرحوم نراقى پدر (ملا مهدى ) نيز، پس از آن كه دروغ به زن را مجاز مى شمارد، دروغ به كودكان را هم بدان ملحق مى سازد.(432) مرحوم آيت الله خويى نيز دروغ گفتن شوهر به زن و فرزندش را مجاز مى شمارد.(433)
بارى ، مقصود استقصاى كسانى نيست كه دروغ مرد به زن را مجاز مى شمارند، بلكه سخن آن است كه حداقل در ميان شيعه اين اصل مسلم شمرده است كه تنها مرد مى تواند به زن خود دروغ بگويد، اما در ميان اهل سنت جريان ديگرى ديده مى شود كه از دروغ گفتن زن و شوهر به يكديگر سخن مى گويد. در هر صورت ، بحث تاريخى اين مسئله و اين كه چگونه نگرش مرد سالارانه اين استثنا را بدين مسير انداخته و حق دو طرف را به يك طرف منحصر ساخته ، از چارچوب اين نوشتار بيرون است ، اما آن چه كه در بحث ما مى گنجد آن است كه آيا تنها مرد حق دارد به زن خود دروغ بگويد يا آن كه زن نيز مى تواند چنين رفتارى را در برابر شوهر خود انجام دهد. هر يك از اين دو شق ، نتايج مختلفى به بار مى آورد، ولى قبل از پاسخ به اين مسئله ببينيم كه برداشت قدما و معاصران از اين استثنا چه بوده است .
قرائت ها
تقريبا هيچ يك از عالمان گذشته ، در اصل اين استثنا و صحت آن ترديدى نكرده اند و پس از مسلم دانستن آن ، به تحديد مراد از آن پرداخته اند. همان ديدگاه هايى كه درباره دو مسئله گذشته وجود داشت ، اين جا نيز هست ، از اين رو آن ها را ديگر نقل نمى كنيم و به اشاره اى بسنده مى نماييم .
1. كسانى بر آن بوده اند كه عقل ، حق اظهار نظر در اين عرصه ندارد و قبح دروغ ذاتى نيست ، بلكه شارع آن را حرام دانسته است و خود صلاح ديده كه در مواردى آن را مجاز بشمارد، ما را جز پيروى و اطاعت ، حقى نيست . والسلام .(434)
2. ديگرانى بر آن بوده اند كه در اين موارد، مقصود دروغ صريح نيست ، بلكه مراد تعريض و توريه مى باشد.(435)
حال ببينيم قرائت هاى مختلف از اين مسئله چگونه است .
دروغ شامل حقوق زن و شوهر نمى شود
نكته اى كه همگان بر آن تاءكيد كرده اند آن است كه دروغ به همسر - به هر معنايى باشد - نبايد حقى را ناحق كند يا موجب سقوط يكى از وظايف زن يا شوهر شود و يا باعث قطع نفقه زن گردد؛ بنابراين دروغ در محدوده تكاليف زن و مرد، جايى ندارد. ابن حجر عسقلانى مى گويد: (( بر اين مطلب اتفاق نظر است كه مقصود از دروغ ميان زن و شوهر، تنها در جايى است كه حقى را از آن دو ساقط نكند. )) (436) نراقى نيز مى گويد: (( هرگاه زن ، چيزى از شوهر بخواهد كه ... بر او واجب نباشد... )) (437) و هبه الزحيلى نيز دروغ را جز در مورد نفقه و مصالح خانگى ، جايز مى شمارد.(438)
بارى ، براى زير پا گذاشتن حقوق همسر يا از زير بار وظايف شانه خالى كردن ، نمى توان دروغ گفت . حال ببينيم كه اساسا مقصود از دروغ به زن چيست .
مقصود از دروغ به زن چيست ؟
در تفسير دروغ به زن غالبا دو مطلب را ذكر كرده اند: مقصود از دروغ ، وعده هاى غير جدى است ؛ مقصود از دروغ ، ابراز محبت و مبالغه در آن است .
الف ) مقصود از دروغ ، وعده هاى غير جدى است
زندگى خانوادگى هميشه بر وفق مراد طرفين نيست و در موارد بسيارى ، مرد از زير بار تعهداتى كه بايد به جاى آورد يا بهتر است به جاى آورد، شانه خالى مى كند و همين باعث آشفتگى و به هم ريختگى خانواده مى شود. زن نيز گاه توقعاتى به حق و ناحق دارد كه خواستار انجام آن ها مى شود، اما مرد در شرايطى است كه نمى تواند آن ها را برآورده سازد. حال يا بايد سفت و سخت در برابر خواسته هاى زن خود بايستد و يا با وعده اى دروغين و (( چشم )) گفتنى خشك و خالى ، يك غائله خانوادگى را ختم كند. گرهى كه با دست مى توان گشود با دندان نمى گشايند، بنابراين از باب تسهيل زندگى خانوادگى و براى پيش گيرى از مشكلات حل نشدنى ، مرد مجاز است به زن خود وعده هاى دروغين بدهد.
مرحوم سيد نعمت الله جزائرى از يكى از استادان شوخ طبع خود نقل مى كند كه مى گفت : آدم زن دار چشم و پايش از او سخت در رنج هستند، چون كه هرگاه بخواهد از خانه بيرون آيد، زنش به او مى گويد فلان چيز را بخر. او نيز به نشان وعده ، دادن دست بر چشم مى گذارد؛ اما چون دست خالى بازگردد، زنش از وى مى پرسد كه آن چه خواستم چرا نياوردى ؟ و او نيز دست بر پايش مى كوبد و مى گويد يادم رفت و فراموش كردم (439) و... بدين ترتيب با وعده اى دروغين از يك دعواى خانگى پيش گيرى مى كند.
نراقى نيز، مقصود از دروغ گفتن را وعده دروغ دادن مى داند. آيت الله كنى هم عنوان (( وعده به خانواده و همسر )) را به كار مى برد و مى گويد: (( در چنين وضعى مرد بر سر دوراهى قرار مى گيرد: يا بايد با برخورد منفى و رد صريح در برابر خواسته هاى آنان موضع گيرى كند و يا با برخورد اميدوار كننده و وعده هاى مصلحتى و غير جدى (440) تا حدودى آن ها را راضى و قانع سازد. حال ، با توجه به اين كه پاسخ منفى و تند جز جريحه دار شدن عواطف و تزلزل اركان خانواده سرانجامى ندارد، ناگزير(441) اجازه داده شده است كه از روش دوم استفاده شود. )) (442)
مصطفى سعيد نيز، در تفسير عبارت (( گفت و گوى مرد با زن خود )) مى نويسد: (( يعنى به او وعده اى دهد كه شاد و خرسندش سازد )) (443) خطابى نيز، در اين جا دروغ را به معناى وعده دادن و آرزو پروراندن در همسر مى داند و آن لازمه دوام زندگى خانوادگى مى شمارد.(444)
كوتاه سخن ، كسانى بر آن رفته اند كه مقصود از دروغ در اين جا، وعده دادن به زن و اميدوار كردن او به زندگى خانوادگى و آينده روشن آن است .
در اين مورد دو نكته نيز گفتنى است :
نخست : كسانى با قبول اين كه وعده دروغ ، نوعى دروغ به شمار مى رود بر آن هستند كه در اين جا نيز، بايد از دروغ گويى صريح خوددارى كرد و معتقدند در حالى كه مرد خود را ناچار مى بيند به زن خود وعده اى دروغين بدهد، بايد به گونه اى توريه كند؛ مثلا اگر مى گويد: برايت پيراهنى خواهم خريد، در همان حال نيت كند: اگر خدا بخواهد.(445) بدين ترتيب از دروغ گفتن خود را رهانده است .
دوم : برخى كسان ، اساسا وعده دروغ را از مقوله دروغ اصطلاحى بيرون مى شمارند و مى گويند دروغ ، صفت خبر است ، نه انشا. وعده نيز از مقوله انشا به شمار مى رود، از اين رو تعبير دقيق آن (( وعده دروغين )) نيست ، بلكه بايد گفت (( وعده غير جدى )) در نتيجه اساسا ما با دروغ مواجه نيستيم و اين مقوله تخصصا از مصاديق دروغ بيرون است . مرحوم آيت الله خويى با مجاز شمردن وعده دروغين به زن ، مى گويد كه اگر اين وعده به صورت انشا صادر شده باشد، اساسا از موضوع دروغ بيرون است و اگر به عنوان اخبار باشد، دروغ حرامى است كه به شكل وعده بيان شده است .(446) طبق اين تفكيك ، اگر كسى به زن خود به دروغ وعده دهد كه (( سال آينده برايت گردن بند برليانى خواهم خريد )) و مقصودش آن باشد كه تصميم دارد يا مى خواهد يا بر آن است كه چنين كارى را بكند - البته ظاهرا؛ وگرنه قلبا فقط خواسته است وعده اى دهد - در اين صورت وعده دروغين است و مجاز به شمار مى رود، اما اگر مقصودش آن باشد كه در ظرف زمانى سال آينده چنين وعده اى محقق خواهد شد - و خودش چنين مطلبى را احراز نكند - در اين صورت دروغ حرامى است كه به صورت وعده بيان شده .
آيت الله مهدوى كنى اين نظر را اين گونه تقرير مى كند: (( وعده ، نوعى تعهد و التزام است و تعهد و التزام از مقوله انشاست ، نه اخبار؛ بنابراين وعده به همسر تخصصا از مصاديق دروغ بيرون است ، زيرا صدق و كذب مربوط به خبر است و مقوله انشا از دايره صدق و كذب خارج است ... و تعبير صحيح ، وعده غير جدى است ، نه وعده دروغ . و چون وعده غير جدى تعهدآور نمى باشد، تخلف از آن اشكال و گناهى ندارد و در حقيقت اين گونه وعده ، دروغ نيست . )) (447) ايشان پس از بيان اين تفسير، به بررسى و نقد آن مى پردازد و با استناد به آيات و عرف زبانى ، به اين نتيجه مى رسد: (( وعده دروغ ، از مصاديق واقعى دروغ است و كسى كه بدون جد وعده مى دهد، در تعهد خود دروغ گو است ، زيرا اظهارش با اسرار و آشكارش با نهان مطابقت ندارد، چه آن را به صورت خبر از آينده و چه به عنوان انشاى تعهد بپذيريم . )) (448)
بر اين اساس بايد گفت وعده دروغين واقعا دروغ است ، اما در اين جا مجاز شمرده شده است ، نه اين كه اساسا دروغ نباشد.
ب ) مقصود از دروغ ، ابراز محبت و مبالغه در آن است
نيازهاى خانوادگى ، به نيازهاى مادى منحصر نيست و زن در كنار آن ، نيازهايى روحى دارد كه تنها از طريق ابراز محبت و عشق برطرف مى شود، از اين رو وجود عشق و محبت براى دوام زندگى خانوادگى لازم است ، اما اين عشق و محبت را نمى توان به سادگى مانند كالاهاى مادى تهيه كرد. بايد ميان زن و شوهر رابطه عاطفى عميقى باشد تا بتوانند سختى هاى زندگى را تحمل كنند. اين رابطه عميق يك شبه حاصل نمى شود، بلكه محصول هماهنگى هاى ساليان دراز و هم زيستى مسالمت آميز آنان است ، لذا نمى توان همواره وجود چنين رابطه اى را انتظار داشت ؛ با اين حال ضرورت آن را نيز نمى توان نديده گرفت ؛ پس ‍ چه بايد كرد؟ راه حل مسئله آن است كه زن و مرد يكديگر را عميقا دوست بدارند، تا چنين رابطه پايدارى ميان آن ها به وجود آيد، اما دوست داشتن مسئله اى قلبى است و با فرمان و دستور پديدار نمى شود، پس بايد تدبير ديگرى انديشيد.
ساده ترين راه آن است كه زن و شوهر در زندگى زناشويى وانمود كنند يكديگر را دوست مى دارند؛ حتى اگر اين تظاهر دروغين باشد. چنين تظاهرى را ما غالبا مى پذيريم . اگر كسى به دروغ از ما تعريف كند، گرچه بدانيم دروغ مى گويد، از تعريف هاى او لذت مى بريم . ستاره زن فيلم (( زير زمين )) (449) به مردى كه به شدت به او ابراز عشق مى كرد و سخنان عاشقانه بر زبان مى آورد، چنين مى گويد: (( مى دانم ، دروغ مى گويى ، اما دروغ گفتنت زيباست . )) اين طبيعت بشر است و آن را هم نمى توان دگرگون كرد.
چون دعوايى را نزد عمر بن خطاب ، خليفه دوم بردند، گفت : (( كم تر خانه اى براساس عشق و محبت بنا مى شود، ليكن مردم براساس اسلام و تبار يكديگر معاشرت مى كنند. )) داستان از اين قرار بود كه مردى به نام ابن ابى عذره دؤ لى در زمان عمر، پى در پى زنان را طلاق خلع مى گفت كه به سبب آن شايعاتى درباره اش در شهر پيچيد، از اين رو روزى دست عبدالله بن ارقم را گرفت و او را به خانه خود برد و در حضور او به زن خود گفت : (( تو را به خدا سوگند مى دهم ، آيا از من متنفرى ؟ )) زن گفت : (( سوگندم مده . )) اما او هم چنان پافشارى كرد و او را سوگند داد. زن نيز گفت كه از او متنفر است . ماجرا را نزد عمر بردند و خليفه ، زن را خواست و از او پرسيد كه آيا تو هستى كه از شوهر خود متنفرى ؟ زن گفت كه مرا سوگند داد و من ناخوش داشتم كه دروغ بگويم ، آيا دروغ بگويم ؟ خليفه گفت : )) آرى ، هرگاه كسى از شما ما را دوست نداشت ، اى مطلب را به او نگويد، چرا كه كم تر خانه اى براساس ‍ عشق و محبت بنا مى شود. )) (450)
بنابراين ، مقصود از دروغ در اين جا اظهار محبت غير واقعى و ابراز صميميت هاى دروغين است كه اگر هم طرف مقابل به دروغ بودن آن پى ببرد، باز آن را خوش مى دارد. وهبه الزحيلى در اين باب مى نويسد: (( مانند آن كه به زن خود بگويد: تو زيباترين زنان و محبوب ترين كس ‍ نزد من هستى . )) (451) خطابى نيز مى گويد كه مقصود آن است كه به او بيش از آن چه در دل دارد، اظهار محبت كند و بدين ترتيب اخلاق او را به صلاح آورد.(452) هم چنين ابن الملك مى گويد: (( مانند آن كه مرد به زن خود بگويد (( هيچ كس نزدم از تو محبوب تر نيست . )) (453)
سخن كوتاه ، طبق اين تفسير مقصود از دروغ ، مغازلات و سخن هاى عاشقانه و محبت آميزى است كه مرد به زن خود مى گويد يا دو زوج ميان خود رد و بدل مى كنند و چنين سخنانى ، مانند شعر هستند كه هرچه دروغ تر باشند، شيرين تر و خوشايندتر خواهند بود.
خانم دكتر دورى هلندر در باب دروغ هايى كه به زنان گفته مى شود و آنان با طيب خاطر آن ها را مى پذيرند تحقيقى كرده و نتيجه آن را به صورت كتاب صوتى منتشر ساخته است . براساس گزارشى كه درباره اين كتاب در شبكه اينترنت موجود است ،(454) زنان در قبال دروغ هايى آسيب پذير هستند كه به نحوى مقبوليت و محبوبيت آنان را نشان مى دهد؛ اعتماد به نفس آنان را افزايش مى دهد و موجب تقويت خودپنداره آنان مى شود؛ مانند (( دوستت دارم )) و (( اندامت متناسب است )) . وى در اين كتاب با عنوان 101 دروغى كه مردان به زنان مى گويند و دليل اين كه زنان آن ها را باور مى كنند(455) مى كوشد اين دروغ ها را طبقه بندى كند و به زنان راهى براى مقابله با آن ها نشان دهد. از نظر او اين كتاب مى تواند يك خودآموز دفاعى براى زنان در قبال دروغ هايى از اين دست باشد. به اين نكته مجددا خواهيم پرداخت ، البته برخى هم دروغ را شامل هر دو مورد دانسته اند و وعده دروغين و سخنان ملاطفت آميز را نيز، دروغ مجاز شمرده اند.(456)
آيا دروغ به زن مجاز است ؟
مجاز بودن دروغ به همسر، به رواياتى مستند است كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده و به همين دليل فقيهان و عالمان اخلاق پس از پذيرش اصل جواز آن ، به تعيين محدوده اش پرداخته و كوشيده اند مرزهاى آن را به گونه اى روشن كنند كه موجب سلب حقوق زن و مرد نشود.
ديگران نيز كوشيده اند براى اين دروغ مجاز، ملاك و توجيهى عقلى يا عقلايى بيابند و آن را براساس چنين ملاكى تبيين كنند.
بررسى سند اين احاديث ، از شيوه تحليلى اين نوشته بيرون است . آن چه را كه عالمان مسلم دانسته اند، ما نيز حتمى مى گيريم ، اما مى كوشيم تا دلالت آن ها را بسنجيم . ديديم كه الفاظ اين حديث يكسان نبودند و تاب تفسيرهاى گوناگونى داشتند. از آن مهم تر احاديثى است - اگر نگوييم كه تعارض صريحى با احاديث فوق دارند، حداقل آن است - كه مقصود از دروغ را معين مى سازند. در اين زمينه به ذكر چند حديث اكتفا مى كنيم .
به گفته عطاء بن يسار، مردى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد:يا رسول الله ! هل على جناح اءن اءكذب امراءتى ؟ قال : لا يحب الله الكذب . فقال : يا رسول الله ! اءستصلحها و اءستطيب نفسها. فقال : لا جناح عليك ؛ اى رسول خدا! آيا بر من گناهى است كه به زن خود دروغ بگويم ؟ حضرت فرمود: خداوند دروغ را دوست ندارد. باز گفت : اى رسول خدا! (مقصودم آن است كه ) به صلاحش مى آورم و دلش را خوش ‍ مى كنم . حضرت فرمود: در اين صورت گناهى بر تو نيست .(457)
همين حديث را با اندكى اختلاف در لفظ نقل كرده اند. در اين جا پس از سوال پرسنده ، رسول خدا صلى الله عليه و آله پاسخ : (( لا خير فى الكذب ؛ خيرى در دروغ نيست . )) آن گاه آن مرد مقصود خود را از دروغ چنين بيان مى كند: (( يا رسول الله ! اءعدها و اءقول لها؛ اى رسول خدا! به او وعده مى دهم و سخنانى به او مى گويم . )) در نتيجه حضرت چنين كارى را بى اشكال مى داند.(458)
در شرح اين حديث نوشته اند كه وعده دادن در صورتى مجاز است كه به هنگام توانايى آن را برآورد، چرا كه خلف وعده ، خود نوعى دروغ است .(459) در اين صورت اين حديث ، وعده هايى را مجاز مى شمارد كه شوهر واقعا بخواهد آن ها را برآورد، اما فعلا امكانش را نداشته باشد و اين قطعا دروغ نيست . در غير اين صورت بايد از وعده دادن بپرهيزد و به گفتن سخنانى دو پهلو بسنده كند.
ابن عبدالبر، حديث فوق را مسند نمى شمارد و خود مى كوشد آن چه را مسند مى داند، با الفاظ متفاوتى نقل كند. در اين نقل پس از آن كه حضرت پاسخ منفى به آن پرسنده مى دهد، آن مرد پرسش خود را تكرار كرد و باز حضرت پاسخ منفى مى دهد. آن گاه مرد مقصود خود را اين گونه بيان مى دارد: (( اءستصلحها و اءستطيب نفسها؛ به صلاح مى آورم و دلش را خوش مى كنم )) و حضرت اين كار را بى اشكال مى داند. ابن عبدالبر نتيجه مى گيرد سخنانى كه مرد براى به دست آوردن دل زن خود مى گويد و با آن ها شادمانش مى سازد، مجاز است !
بدين ترتيب قاطعانه نمى توان گفت كه دروغ به زن مجاز مى باشد، از اين رو استناد فقها براى حكم جواز دروغ در اين مورد، مناقشه پذير است ، لذا اين مسئله چندان بديهى نيست ، بلكه به شدت مبهم و بحث انگيز است ؛ براى مثال مرحوم آيت الله خويى ، از ظاهر روايات اصلاح ميان مردم - كه پيش تر آن ها را بررسى كرديم - كه دروغ براى اصلاح را جايز مى شمارد، به اين نتيجه مى رسد كه از اين احاديث مى توان جواز دروغ به زن و حتى همه اعضاى خانواده را به دست آورد؛ در نتيجه اطلاق حرمت دروغ و اطلاق وجوب وفاى به وعده ، با اين روايات مقيد مى شود.(460)
در برابر اين رويكرد كه دروغ به زن را مجاز مى شمارد، امام خمينى - رضوان الله عليه - پس از بررسى اين روايات ، دروغ گفتن به زن را جايز نمى داند و فتوا دادن به آن را (( مشكل )) مى بيند. ايشان پس از بررسى مفصل روايات مربوط مى گويد: (( احوط - اگر نگوييم اقوى - جايز نبودن دروغ به زن است ؛ مگر در موارد اكراه و اضطرار. )) (461)
آن گاه احتمال مى دهند كه اين روايات ناظر به مورد اضطرار باشد و خود در اين باب دستور تاءمل مى دهند.(462)
از نظر ايشان دو اشكال عمده بر اين روايات وارد است : نخست ضعف سندى و ديگرى اجمال آن ها. بحث سندى روايات را ما طرح نمى كنيم ، اما همين قدر كافى است كه فقيهى با مبانى روشن و پس از بررسى روايات مربوط، آن را از نظر سندى ضعيف و در نتيجه غير قابل استناد مى بيند.
مجمل بودن مراد احاديث نيز، كاملا آشكار است . نخست آن كه الفاظ حديث تاب معانى گوناگونى دارد. ديگر آن كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، صريحا دروغ گفتن به زن را منع مى كند. سه ديگر آن كه در تفسير اين احاديث و بيان مقصود از آن ها سخنان بسيار گفته شده است . تنها معناى محصلى كه مى توان از اين احاديث به دست آورد، آن است كه گفتن پاره اى سخنان خوشايند و دل گرم كننده به زن مجاز است و اين با دروغ اصطلاحى فاصله بسيارى دارد، چرا كه زن خود به جايگاه اين سخنان آگاه است و در نتيجه مسئله گمراه گرى پيش نمى آيد و فريبى در كار نيست ؛ با اين حال ممكن است كسانى دروغ گفتن در اين مورد را مجاز شمارند و آن را براساس معيار ضرورت زندگى خانوادگى توجيه كنند، از اين رو سر از مسئله ضرورت در مى آوريم . حال ببينيم كه دروغ به زن از مصاديق ضرورت به شمار مى رود يا خير؟
آيا دروغ به زن ضرورى است ؟
ديدگاه كسانى را كه به ضرورت دروغ گويى به زن معتقد هستند، مى توان اين گونه تقرير كرد كه اسلام براى بقا و دوام زندگى خانوادگى ارزش ‍ بسيارى قائل است و حفظ آن گونه اى وجوب دارد و هرچه بتواند آن را حفظ كند و به دوام آن مدد برساند، مطلوبيت بالعرض پيدا مى كند و از باب مقدمه واجب ، واجب مى شود و از آن جا كه (( نزاع ميان زوجين ، خانواده را كه اساس جامعه است در معرض تباهى قرار مى دهد، دروغ گفتن به زن مجاز شمرده شده است . )) (463)