نظام اخلاقي اسلام

آيت الله شيخ جعفر سبحاني

- ۷ -


11- نام و فاميل بد.

11. (... وَلاتَنابَزُوا بِاْلاَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاِيمانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ؛.

با القاب بد يكديگر را ياد مكنيد! بسيار بد است كه فرد مؤمن با لقب بد خوانده شود؛ كساني كه از رفتار خود توبه نكنند (و به كار زشت خود ادامه دهند) ستمگرند).

اسامي والقاب بد.

نام و لقب از مظاهر تجلي شخصيت انساني است و نامها و القاب خوب، از ارزش و شايستگي انسان حكايت مي كند؛ همچنان كه نامها و القاب بد و زشت و تمسخر آميز، از مقام و موقعيت و شخصيت انسان مي كاهد و باعث سرافكندگي درميان دوستان و نيز در اجتماع مي گردد.

روزي كه پيامبر به رسالت مبعوث گرديد، بسياري از شهرها و آباديها نام بدي داشتند؛ بسياري از قبايل با لقبهاي زشت و زننده اشتهار يافته بودند؛ ملت عرب براي فرزندان خود، نامها و القاب زشت و زننده اي كه حاكي از درندگي و غارتگري بود، مي نهادند؛ قدم مؤثري كه پيامبر اكرم(ص) برداشت اين بود كه دستور داد نام بسياري از شهرها، روستاها و بخشها و لقب بعضي از قبايل و افراد را كه نام و نشان بد و زننده اي داشتند، تغيير دهند. (1) .

حتي آن حضرت دستور داد كه پدران براي فرزندان خود نام نيكويي انتخاب كنند و اين را يك حق لازم الاجرا بر عهده پدران شمرد.

قرآن مجيد، خواندن افراد را با القاب بد و زشت نوعي تجاوز به حقوق آنان مي داند و مرتكبان را ظالم و ستمگر مي شمارد و چنين مي فرمايد: (وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَاُولئكَ هُمُ الظّالِمُونَ؛ كساني كه از اين كار دست بر ندارند، آنها افرادي ستمگرند).

پيامبر از نام نيك خوشش مي آمد و مي فرمود: هرگاه كه خواستيد كسي را پيش من بفرستيد، شخصي را بفرستيد كه نام نيك داشته باشد.

روزي يكي از خادمان بتكده اي مشاهده كرد كه روباهي بر سر بتي ادرار كرده است؛ او با خود انديشيد: اين چگونه معبودي است كه نمي تواند از خود دفاع كند و توان دوركردن يك روباه را ندارد و اين حقيقت و احساس دروني را ضمن شعري بيان كرد و گفت:.

(اَرَبّ يَبُولُ الثَّعلبانُ بِرَأسِهِ لَقَدْ ذَلَّ مَنْ بالَتْ عَلَيه الثَّعالِبُ؛. آيا بتي كه روباه بر سر آن ادرار مي كند و آلوده اش مي سازد، معبود است هر موجودي كه روباه بر آن بول كند، خوار و ناتوان است.) او پس از ديدن اين صحنه، خدمت پيامبر آمد و ماجرا را تعريف كرد، پيامبر از نام او سؤال كرد. او گفت: نام من (غاوي بن ظالم) است. (2) پيامبر اكرم(ص) فوراً نام او را تغيير داد و گفت: (نه) بلكه تو راشد فرزند بنده خدا هستى.

پيامبر در غزوه (ذي قرد) نام آبي را پرسيد كه شور بود؛ عرض كردند: نام آن (بيسان) است؛ فرمود: آن را (نعمان) بگوييد. (3) .

مردي خدمت رسول اكرم رسيد؛ پيامبر اكرم(ص) از نام او پرسيد؛ وي گفت: نام من (بغيض) است؛ پيامبر فرمود: نام تو (حبيب) است. درست نقطه مقابل (بغيض) است. (4) .

عين اين جريان درباره شخص ديگري نيز رخ داد، پيامبر از نام او پرسيد، وي گفت: نام من (عبد شرّ) (بنده شر) است؛ پيامبر فرمود: (نه) بلكه نام تو (عبد خير) است. (5) .

همچنين زني بر رسول خدا وارد شد كه نام او (عاصيه) (گناهكار) بود؛ پيامبر نام او را تغيير داد و فرمود: از اين پس نام تو (جميله) است. (6) .

مردي كه نام او (عبدالجان) بود، به فرمان رسول خدا، به (عبداللّه) تغيير نام يافت. (7) .

برخي كه نام آنها، (جبار) و يا (قيوم) بود كه از اسمامي مخصوص خداوند است، به فرمان پيامبر كلمه (عبد) بر آن دو افزوده شد و (عبدالجبار) و (عبدالقيوم) ناميده شدند. (8) .

اشخاصي كه نامهاي آنان (عبدالعزى)، (عبدالشمس)، (عبداللات) و (شيطان) بود، به دستور پيامبر نام خود را تغيير داده و خود را(عبداللّه) ناميدند. (9) .

نمونه هاي ديگري در اين مورد وجود دارد كه براي پرهيز از اطاله كلام از نقل آنها خودداري مي كنيم. (ابن اثير) در اثر نفيس خود (اسدالغابه) در شرح حال ياران رسول خدا كه در دوران جاهليت، به نام هاي زشتي معروف بودند و به فرمان پيامبر نام خود را عوض كرده اند، نمونه هاي ديگري نيز نقل كرده است.

اعلاميه حقوق بشر، حق داشتن نام را در رديف حق داشتن تابعيت از حقوق كودك دانسته است، ولي هرگز متذكر نشده است كه كودك بايد چه نامي داشته باشد.

اسلام همواره بر زندگي كودكان چه پيش از تولد و چه پس از تولد نظارت دقيق دارد، تا آن جا كه براي كودك در رحم مادر شخصيت حقوقي قائل شده و براي او يك رشته حقوق فردي و اجتماعي معين كرده است و دقت نظر اين آيين در زمينه كودك به قدري است كه به پدر و مادر دستور مي دهد كه كودكان خود را پيش از تولد، نام گذاري كنيد و اگر نمي دانيد كه نوزاد دختر است يا پسر، براي او نامي انتخاب كنيد كه براي هر دو مناسب باشد. (10) .

مسأله مهم اين است كه براي كودك چه نامي بگذارند. پدر و مادر بر اساس علاقه اي كه به فرزند خود دارند، كوشش مي كنند كه نام نيكويي براي او انتخاب نمايند، اما چه بسا آنان در انتخاب نام اشتباه كنند و بر كودكان خود نامهايي بگذارند كه از نظر ديگران ناستوده مي باشد، اگر چه از ديدگاه پدر و مادر نام نيكويي شمرده مي شود.

از اين نظر، اسلام در انتخاب نام نيز نكات تربيتي را در نظر گرفته و از انتخاب نامهاي بد كه براي هميشه به سان طوقي ننگين بر گردن كودكان مي مانند، جلوگيري نموده است.

نام بد موجب عقده حقارت مي گردد و كساني كه با نام زشت و ناخوشايندي خوانده مي شوند، همواره از شنيدن نام خود رنج مي برند.

از اين رو، در تاريخ پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم كه همواره عنايت داشت نام مناطق و افراد را كه زشت و نامطلوب بودند، تغيير دهد.

مردي از پيامبر پرسيد: حق اين فرزند بر من چيست پيامبر فرمود: نام و تربيت او را نيكو ساز و براي او شغل و كار شايسته اي در نظر بگير. (11) چه خوب است نامي انتخاب كني كه حاكي از بندگي خداوند باشد. (12) .

12- بدبيني.

12. (يا اَيُّها الَّذينَ آمنَوا اِجْتَنِبُوا كثيراً مِنَ الظَنِّ اِنَّ بَعْضَ الظنِّ اِثْم وَلاتَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأكُلَ لَحْمَ اَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ، وَاتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ تَوّاب رحيم؛.

اي افراد با ايمان! از بسياري گمانها بپرهيزيد؛زيرا برخي از گمانها گناه (و بي اساس) است؛ در امور مردم كنجكاوي نكنيد و از يكديگر غيبت ننماييد؛ آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر خود را در حالي كه مرده است، بخورد حتماً اين كار را بد وناپسند مي شماريد (غيبت برادر مسلمان همانند اين عمل است) و از مخالفت خدا بپرهيزيد؛ خداوند توبه پذير و رحيم است).

در اين آيه، خداوند جامعه اسلامي را ملزم مي سازد كه سه اصل اخلاقي را به عنوان حقِ لازم كه از لوازم و آثار اخوت اسلامي و برادري ديني است نسبت به يكديگر رعايت نمايند؛ اينك به طور اجمال به اين سه اصل اشاره مي كنيم:.

1. بدگماني و بدبيني نسبت به مسلمانان ممنوع است؛.

2. يك فرد مسلمان نبايد در امور مردم كنجكاوي كند؛.

3. غيبت و بدگويي پشت سر مسلمان حرام است.

از آن جا كه اصول ياد شده از مباحث اساسي اخلاق اسلامي هستند و در اصلاح اجتماع نقش مهمي ايفا مي كنند و از پيشوايان بزرگ ما بيانات جالب و شيوايي در اين زمينه وارد شده، شايسته است كه هر كدام را جداگانه مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار دهيم. اكنون نخستين اصل يعني (بدگمانى) را مورد بحث قرار مي دهيم.

بدبيني يك حالت رواني منفي است كه شخصيت و احترام و تقوا و پاكي افراد در فضاي فكر و قضاوت دارنده آن، لطمه مي بيند.

افراد بدبين از ميان هزاران نقاط روشن و جلوه هاي خوب زندگي مردم، فقط به نقطه هاي مبهم و تاريك و تيره زندگي آنان، متوجه مي گردند.

همه ما مي دانيم كه جان و مال و آبروي مسلمان محترم و هرگونه تعدي به آن حرام است، ولي در آيه به تعدّي ديگري اشاره نموده و مي فرمايد: حيثيت و آبرو و شخصيت هر مسلمانى، حتي در عالم فكر و پندار و در دايره داوري دروني ما نيز محترم است. هيچ فرد مسلمانى، نبايد بي جهت در درون خود، به حريم شخصيت و پاكي مسلماني با بدبيني وبدگماني و داوري بد، تجاوز نمايد.

به قول يكي از دانشمندان معاصر: حدود امنيتي كه اسلام براي جامعه مسلمانان به وجود آورده، منحصر به جان و مال و آبرو نيست، بلكه علاوه بر اين امنيتهاي سه گانه، امنيت چهارمي را نيز خواستار شده است و آن، امنيت قضاوتهاي ديگران است؛ يعني افراد ديگر را در محيط فكر خود، مورد هجوم افكار و داوريهاي بد و ناروا قرار ندهد؛ احترام و شخصيت مسلمان، علاوه بر مرحله عمل، بايد حتي در محيط افكار ديگران نيز محفوظ بماند.

از اين نظر، اسلام هرگونه بدگماني و بدبيني را كه منجر به لكه دار ساختن شخصيت كسي در محيط فكر و پندار مي شود، تحريم نموده و دستور داده است كه جامعه با ايمان از هرگونه سوءِ ظن نسبت به همديگر بپرهيزند.

پيامبر اكرم در يكي از بيانات شيواي خود به امنيتهاي چهارگانه مزبور اشاره نموده و چنين مي فرمايد:.

(اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَي الْمُسْلِمِ دَمَهُ، وَمالَه وعِرْضَهُ، وَاَنْ يَظُنَّ به سُوءَ الظّنِ) (13) ؛.

خداوند، تجاوز به خون، مال و آبروي مسلمانان را حرام نموده و هرگز اجازه نداده است كه كسي به يك فرد مسلمان بدگمان شود و حتي در ذهن و فكر خود، به او نسبت ناروا بدهد.

اگر امنيتهاي سه گانه، نخست در پرتو حكومتهاي مادي و سازمانهاي اداري تأمين گردد، ولي امنيت از نظر قضاوت مردم، جز در سايه ايمان به خدا عملي نمي شود؛ زيرا حدود حكومتهاي مادي منحصر به ظواهر است و جلوگيري از تجاوزهاي باطنى، از حريم قدرت عوامل مزبور، بيرون مي باشد؛ فقط ايمان به خداست كه مي تواند جلو اين گونه تجاوزها را بگيرد؛ زيرا يك فرد مسلمان ايمان دارد كه خداوند از كارهاي برون و درون او آ گاه است.

ضررهاي بدبيني.

1. نخستين نتيجه بدگمانى، به خود انسان برمي گردد؛ از آن جا كه افراد بدگمان نمي توانند اعمال ديگران را خالي از غرض و آلودگي تصور نمايند، همواره در رنج روحي و درد رواني سختي به سر مي برند و سوز و گداز خيال و پندار، همواره آنان را شكنجه مي دهد.

2. بدبينى، رشته الفت و دوستي را از هم مي گسلد و بر اثر گمان بدي كه انسان به ديگران دارد، همواره آنها را خيانتكار و در ميدانِ دوستى، ناپايدار مي پندارد، ناچار مي شود كه همه گونه روابط خود را با آنها قطع كند؛ از اين رو پيشوايان ما فرموده اند:.

(مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سوءُ الظَّنِ لَمْ يَترُكْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَليلٍ صُلْحاً؛ (14) .

بدگماني بر هر كس كه غلبه كند، هر نوع صلح و صفايي را كه ميان او و دوستان وي برقرار است، از بين مي برد).

3. افراد بد بين هميشه منزوي و گوشه گيرند، و بر اثر رعب و ترسي كه از مردم دارند، هرگز نمي توانند با كسي انس بگيرند؛ از اين رو در روايات، آمده است كه:.

(مَنْ لَمْ يَحْسُنْ ظَنُّهُ اِسْتَوْحَشَ مِنْ كُلِّ اَحَدٍ؛ (15) .

افراد بدبين از همه مردم وحشت دارند).

4. بدبيني آفت بزرگي براي سنجش منطق انسان است؛ بدبيني نوعي اختلال در طرز تفكر و ادراك انسان به وجود مي آورد كه هرگز نمي تواند در موضوعي به صورت خرد پسند و واقع بينانه داوري كند.

5. بدبيني از بيماريهاي سرايت كننده است كه هم نشينان انسان را نيز آلوده مي سازد.

6. بدبيني نه تنها در روح انسان اثر مي گذارد، بلكه براساس ارتباطي كه ميان تن و جان وجود دارد، تن نيز از گزند آن سالم نمي ماند، و به قول دانشمند بزرگ عصر ما دكتر كارل: بدبيني و عادت به انتقاد از همه چيز، حتي از قدرت زندگي نيز مي كاهد؛ زيرا اين عادت منفي رواني روي دستگاه اعصاب (سمپاتيك) و غدد داخلي اثر مي كند و مي تواند مبدأ اختلالات عملي و حتي عضوي شود.

7. بدگمانيهاي بي مورد، به همسر و يا شاگرد مغازه و كارگر و خدمتكار منزل، آنان را به خيانت و جنايت مي كشاند؛ زيرا كنجكاويهاي زياد ارباب و بزرگ خانه و يا شوهر، بر اثر (تداعي معانى) صور و اشباح خيانت و كارهاي زشت را در نظر آنها مجسم مي سازد و فكر خيانت را در دل آنها احيا مي نمايد و به قول برخي از دانشمندان: نوكراني كه مورد سوء ظن آقا هستند و او پيوسته احتمال مي دهد كه آنان به اثاث خانه دستبردي بزنند، چنين نوكراني بالاخره دست به دزدي مي زنند، و به سوي دزدي كشيده مي شوند.

از اين رو، در دين مقدس اسلام، تظاهر به غيرتمندىِ بي مورد و افراطي درباره همسر، مذموم شمرده شده است؛ زيرا چه بسا افراد پاكي را به ناپاكي بكشاند و درستكار را به نادرستي دعوت نمايد؛ چنان كه علي(ع)فرموده است:.

(ايّاكَ وَالتَّغايرَ في غَيْرِ مَوْضِعِه فَاِنَّ ذلِكَ يَدعُوا الصَّحيحة اِلَي السُّقم والبريئةَ اِلَي الرَّيبِ؛ (16) .

اظهار غيرتهاي بي مورد، زنان پاك را به ناپاكي و زنان بي گناه را به سوي گناه دعوت مي كند).

پى‏نوشتها:‌


1. عبداللّه بن جعفر حميرى، قرب الاسناد، ص 45.

2. غاوي به معناي گمراه و ظالم به معناي ستمگر است (اسد الغابه، ج 2، ص 149).

3. سيره حلبى، ج 3، ص 377.

4. اسدالغابه، ج 1، ص 202.

5. اسدالغابه، ج 2، ص 63.

6. همان، ج 3، ص 76.

7. همان، ص 174.

8. همان، ج 4، ص 362 و ج 5، ص 250.

9. همان، ج 3، ص 232، 240، 271 و ج 4، ص 362.

10. سَمُّوا أوْلادَكم قبل أنْ يُولَدوا! فإنْ لمْ تَدْروا أ ذَكَر أمْ أُنْثى، فَسَمُّوهم بالأسماء التى تكونُ للذكر والأُنْثى. ( كافى، ج 6، ص 18).

11. قال رَجُل: يارسولَ اللهِ! ماحقُّ ابنى هذا قال: تُحَسِّنُ اسمَهُ وأدبَه وتَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً. (همان، ص 48).

12. سَمِّهْ باسْماء من العُبوديةِ! فقال: أىّ الأسماءِ هو قال: عبدالرحمان.) (همان جا).

13. المحجة البيضاء، ج 5، ص 268.

14. غرر الحكم، ص 697.

15. همان، ص 712.

16. همان، ص 152.