نظام اخلاقي اسلام

آيت الله شيخ جعفر سبحاني

- ۱۱ -


18- علم بي پايان خداوند.

مقايسه اي ميان قرآن و تورات.

16. (قُلْ اَتُعَلِّمُونَ اللّهَ بدينِكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ ما في السَّمواتِ وَما في الاَرْضِ وَاللّه بِكُلِّ شَى ءٍ عَليم؛.

بگو: آيا خدا را از دين (و عقيده) خود آ گاه مي سازيد با آن كه خدا از آنچه در آسمانها و زمين است آ گاه است و خداوند به همه چيز داناست.).

احاطه علمي خداوند بر تمام موجودات جهان با تعابير گوناگوني در آيات قرآن بيان شده است؛ يكي از آنها اين عبارت است: (بِكُلِّ شَى ءٍ عَليم؛ به همه چيز داناست) كه در آيه فوق وارد شده و به مناسبتهاي مختلفي بيست بار در قرآن تكرار گرديده است. اين جمله موارد مشابه آن، خدا را از هر نوع جهل به هر امرى، هر اندازه كوچك و ناچيز باشد، منزه و مبرا مي سازد.

قرآن به اين جمله اكتفا نكرده و احاطه علمي خدا را با آيه هاي ديگري نيز بيان نموده است، مانند:.

1. (لايَعْزُبُ عَنْهُ مِثقالُ ذَرّةٍ في السَّمواتِ وَلا في الاَرْضِ؛ (1) .

هم وزن ذره اي در آسمانها زمين بر خداوند پوشيده نيست).

2. (اِنّ اللّهَ لايَخْفي عَلَيْهِ شَى ء في الاَرْضِ وَلا في السَّماءِ (2) ؛.

چيزي از حوادث زمين و آسمان بر خدا پوشيده نمي ماند).

3. (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَيْبِ لايَعْلَمُها الاّ هُوَ وَيَعْلَمُ ما في البَرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِى يَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا يابسٍ اِى في كتابٍ مُبينٍ؛ (3) .

كليدهاي اسرار غيب نزد خداست؛ جز او كسي از آنها اطلاعي ندارد؛ آنچه را كه در خشكي و درياهاست مي داند؛ هيچ برگ درختي فرو نمي ريزد، مگر اين كه او از آن آ گاه است؛ هيچ دانه اي در تاريكيهاي دل زمين و هيچ تر و خشكي نيست مگر اين كه در كتاب مبين (لوح محفوظ) منعكس است).

آيا گوياتر از اين مي توان احاطه علمي خدا را بر تمام موجودات بيان كرد اميرالمؤمنين(ع)در يكي از خطبه هاي خود، احاطه علمي خدا را به تمام موجودات جهان، چنين بيان مي كند:.

(يَعْلَمُ عَجيجَ الوُحُوشِ في الْفَلَواتِ وَمعاصىَ العبادِ في الْخَلَواتِ وَاختلافَ الحيتانِ في البحارِ الغامراتِ وَتَلاطُمَ الماءِ بِالرِّياحِ العاصفاتِ؛ (4) .

خداوند از ناله دل خراش حيوانات وحشي بيابانها آ گاه است؛ از گناهان بندگان خود در خلوتها اطلاع دارد؛ حركت مرموز ماهيان را در درياهاي مواج مي داند و از چين و شكنهاي آبها به وسيله بادهاي تند مطلع است.).

دلايل علم بي پايان او.

دانشمندان و متكلمان از راه هاي گوناگوني علم و اطلاع خداوند را از ذرات و پديده هاي جهان و رموز هستي ثابت كرده اند و ما از ميان آنها، به دو دليل اشاره مي كنيم:.

1. آفريننده يك دستگاه، قطعاً از تمام ريزه كاريهاي آن آ گاهي كامل دارد. آيا مي توان گفت: سازنده يك هواپيما از قسمتهاي علمي و فني آن بي خبر بوده است! يا نويسنده يك دايرة المعارف از محتويات آن بي اطلاع است!.

در مباحث گذشته بيان كرديم كه اگر وجود يك مصنوع از وجود صانع و سازنده خود حكايت مي كند، همچنين صفات مصنوع، بر صفات ويژه صانع و پديد آورنده آن گواهي مي دهد. هرگاه مصنوعي براساس نقشه و اندازه گيري و دقت و بررسي و نظم و ترتيب آفريده شود، حتماً آفريننده آن، فرد عالمي بوده كه خود را با علم وسيع خويش پديد آورده است.

بنابراين، از اين كه تمام موجودات جهان، از اتم و كهكشان، طبق نقشه و قوانين منظمي آفريده شده اند و روز به روز، بشر از وحدت و يكپارچگي جهان، اطلاعات بيشتري به دست مي آورد، بايد گفت جهان هستي از مبدأ دانا و عالمي سرچشمه گرفته كه از تمام خصوصيات آن آ گاهي كامل دارد و همه را مطابق نقشه قبلي آفريده است.

نظام موجود هر ورقي از اوراق هستى، هر اتمي از اتمهاي بي شمار، هر ذره اي از ذرات وجود انسان، هر سلولي از سلولهاي جانداران، هر ستاره اي از ستارگان آسمانها، كه از سراسر وجود آنها نظام و ترتيب مي بارد، گواهي مي دهند كه آفريننده آنها از تمام خصوصيات وجودي آنها آ گاه است و محال است كه جهان خروشان هستي بدون آفريدگار عالم و دانايي جامه هستي بر تن كند.

راهنمايي قرآن.

قرآن مجيد اين برهان را با لطافت خاصي بيان كرده و مصنوع بودن انسان را گواه بر علم صانع آن مي داند و مي فرمايد: (اَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ؛ (5) آيا او از اسرار دروني آنچه كه آفريده است، آ گاه نيست! در حالي كه او از تمام دقايق و ظرايف هستي اطلاع دارد).

و در آيه ديگر بيان مي دارد كه ما از رگ گردن انسان به او نزديكتر هستيم: (وَلَقَدْ خَلَقْنا الانسانَ وَ نَعْلَمُ ماتُوَسوِسُ بِهِ نَفْسَهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِليهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد؛ (6) ما انسان را آفريديم و از اسرار و وسوسه هاي درون دل او آ گاه هستيم و نسبت به او از رگ گردن نزديكتر مي باشيم).

دل من تا زدوست سرشار است دائم از غير دوست بيزار است. غايب از ديده و به دل حاضر با چنين دلبري مرا كاراست. امام هشتم، حضرت رضا(ع)اتقان آفرينش و نظام جهان را گواه بر علم آفريننده آنها گرفته و مي فرمايد:.

(اَتْقَنَ ماخَلَق بِحِكْمَتِهِ وَوَضَعَ كُلَّ شي ءٍ مِنْهُ مَوْضِعَهُ بِعِلْمِهِ؛ (7) .

جهان آفرينش را با نقشه حكيمانه خود محكم و استوار آفريد و هر چيزي را با علم ويژه خود در جاي خود قرار داد).

دليل دوم بر علم خداوند.

خداوند، كسي است كه در همه جا هست و در هر زماني از همه چيز آ گاه است.

دليل دوم بر علم گسترده خدا و آ گاهي وي از همه موجودات و رويدادهاي جهان، همان احاطه خداوند بر پديده هاي جهان خلقت و نامتناهي بودن وجود اوست، وجود نامتناهى، وجودي كه در همه جا حاضر و بر هر موجودي ناظر است، طبعاً از همه چيزي آ گاه خواهد بود، ولي اگر در محدوده ماده باشد و در زندان مكان محبوس گردد، ممكن نيست از همه چيز و از همه جا مطلع و با خبر گردد. (8) .

توضيح اين كه: هيچ موجود مادى، از عرصه زمان بيرون نيست و هر موجودي كه در پوشش زمان قرار بگيرد، شعاع وجود او به همان زمان محدود مي گردد و ديگر وجود او نمي تواند قبل و بعد از زمان خود را اشغال كند و قطعاً از آن دو زمان آ گاه نخواهد بود، ولي اگر زندان زمان را بشكند و در مافوق زمان قرار گيرد، ديگر بر او ديروز و امروز مفهومي نخواهد داشت و زمان با تمام حوادثي كه در عرصه آن قرار دارند، در برابر او حاضر خواهد بود.

هر موجود مادي در نقطه مشخصي از مكان قرار مي گيرد و وجود آن، مكان خاصي را اشغال مي كند؛ در اين صورت، آنچه كه با مكان او فاصله كمتري دارد، آن را (نزديك) و چيزي كه با او فاصله زيادي دارد آن را (دور) خواهيد ناميد، ولي اگر موجودي زندان مكان را شكست و در وجود خود نيازي به مكان پيدا نكرد و در جهان مافوق مكان قرار گرفت، ديگر براي او، دور و نزديك مطرح نخواهد بود.

براي روشن شدن اين نكته، مثالهايي در اين جا ذكر مي كنيم: حشره ريزي با ديدگان كم فروغ خود روي قالي رنگارنگي راه مي رود؛ اين حشره، در هر لحظه فقط يك نقش و يك رنگ معين را مشاهده مي كند و فقط از نقطه خاصي از سطح فرش آ گاه است و از نقاط ديگر آن، كه از قلمرو ديد او خارج است، كاملاً بي خبر است، ولي انساني كه در كنار همان فرش ايستاده و با ديدگان پرفروغ خود همه رنگها و نقشه هاي سطح فرش را يك جا مشاهده مي كند، درست برخلاف آن حشره، از همه نقاط آن آ گاه و مطلع است.

مثال دوم: در كنار رودخانه بزرگي همراه با گروهي از دوستان خود، نشسته و امواج كوبنده آب و جريان آن را تماشا مي كنيم؛ در هر لحظه، با موج و جريان تازه اي روبه رو هستيم و از امواج و آبهايي كه در آغاز رودخانه است، تا پايان آن، كه به دريا مي ريزد، كاملاً بي خبر هستيم و علت اين محدوديت، همان محدوديت مكاني ماست كه در چهار چوب آن قرار گرفته ايم و اگر روزي توانستيم با هواپيمايي بر فراز رودخانه قرار بگيريم در اين هنگام، قسمتهاي مختلف رودخانه را با تمام امواج و آبهاي جاري آن، يك جا مشاهده مي كنيم.

در اتاق كوچكي نشسته ايم كه فقط روزنه كوچكي به بيرون دارد و از آن روزنه به خارج مي نگريم: ناگهان كارواني از شتران با بارمخصوص خود از كنار اين اتاق مي گذرند. ما از آن روزنه، در هر لحظه، بيش از يك شتر نمي بينيم، ولي كساني كه در پشت بام اتاق ما قرار دارند، تمام قافله شتران را يك جا و همه را در حال حركت خواهند ديد.

وضع بشر نسبت به گذشته و آينده، وضع همان كسي است كه از روزنه كوچكي به قافله شتران مي نگرد، ولي وضع خدايي كه وجود او پيراسته از ماده و مكان است و هيچ نوع محدوديتي از نظر زمان و مكان ندارد، وجود او در همه جا هست و به همه اشيا ناظر است، به سان فردي است كه در بالاي اتاق قرار گرفته و همه جهان پرتكاپوي هستي را يك جا مشاهده مي كند.

بنابراين، نامحدود بودن وجود او و اين كه در همه جا حاضر و در همه زمانها حضور دارد و وجود او پيراسته از مكان و زمان است و هيچ نقطه اي و زماني از وجود او خالي نيست، خود گواهِ علم وسيع او بر تمام هستي و همه رويدادهاي گذشته و حال و آينده است.

احاطه علمي خدا از نظر تورات.

قرآن احاطه علمي خدا را چنان كه ديديد، توصيف مي كند، ولي براي مقايسه، بد نيست نظري به تورات كنوني بيفكنيم و ببينيم كه اين كتاب چگونه خدا را معرفي مي نمايد؛ تورات مي گويد:.

(... وقتي آدم و حوا از ميوه آن درخت خوردند، ديدگان آنها باز گرديد و ديدند كه هر دو برهنه اند؛ فوراً براي خود، لنگي درست كردند؛ خدا آدم و حوا را در حالي كه در بهشت راه مي رفتند، ديد؛ آدم و حوا فوراً پنهان شدند؛ خدا آدم را صدا زد: كجايى آدم پاسخ داد: من صداي تو را شنيدم، فوراً پنهان شدم؛ زيرا عريان و برهنه ام، خدا گفت: كي تو را آ گاه ساخت كه برهنه هستى مگر از ميوه آن درخت خورده اى، وقتي خدا آ گاه شد كه آدم از ميوه درخت معرفت خورده است، با خود گفت: او اكنون مانند ما شده و به خوب و بد آشنا گرديده است؛ ممكن است دست دراز كند و از ميوه درخت زندگي بخورد و براي هميشه زنده بماند؛ از اين جهت، خدا او را از بهشت خارج ساخت و در ناحيه شرقي درخت، افرادي را گمارد تا راه درخت زندگي را مراقبت نمايند.) (9) .

اين خدايي است كه تورات معرفي مي كند: خدايي كه وقتي آدم، خود را پنهان مي سازد، از جايگاه او آ گاه نمي گردد و به ناچار ندا مي دهد كه آدم كجايى خدايي كه نمي داند آدم از ميوه درخت معرفت خورده است؛ خدايي كه بنده خود را از خوردن ميوه (درخت علم و دانش) باز مي دارد؛ خدايي كه مي ترسد آدم بدون اطلاع وي از درخت زندگي نيز بخورد؛ خدايي كه براي جلوگيري از دستبرد به درخت زندگى، به گماردن پليس نيازمند است.

ولي خدايي كه قرآن معرفي مي كند، بر آنچه كه در آسمانها و زمين است و هر آنچه كه در ضماير و قلوب است مطلع و آ گاه است، و به آن دسته از باديه نشينان كه به دروغ مدعي ايمان قلبي خود بودند، اعلام مي كند كه: (اَتُعَلِّمُونَ اللّهَ بِدينِكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ ما في السَّمواتِ وَما في الاَرضِ؛ آيا خدا را از ايمان و عقيده خود آ گاه مي سازيد در صورتي كه خدا بر آنچه در آسمانها وزمين است، آ گاه است.).

خدايي كه قرآن معرفي مي كند در موضوع (تعليم)، درست برخلاف مفاد تورات است؛ زيرا قرآن با صراحت هر چه تمامتر مي فرمايد: (وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ كُلَّها؛ خداوند آدم را از تمام حقايق جهان آ گاه ساخت.) و ساحت پاك او را از بخل و امساك نسبت به آ گاهي بندگان از حقايق جهان، پيراسته مي سازد.

با اين توضيح، ارتباط آيه به ما قبل خود، روشن گرديد و معلوم شد كه اين آيه، بر احاطه علمي خداوند بر همه پديده هاي نهان و آشكار هستي تكيه مي كند و ادعاي باديه نشينان را باطل مي سازد.

19 - بزرگترين نعمت.

17. (يَمُنُّونَ عَلَيْكَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ اِسْلامَكُمْ بَلِ اللّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ اَنْ هَداكُمْ لِلايمانِ اِن كُنْتُمْ صادِقينَ؛.

بر تو منت مي گذارند كه اسلام آورده اند؛ بگو (اي پيامبر): براي اسلام آوردن خود بر من منت مگذاريد، بلكه خدا بر شما منت مي گذارد كه شما را به سوي ايمان هدايت كرده است، اگر در (ادعاي ايمان) راستگو باشيد).

خدمات پيامبر اسلام و قرآن مجيد به جهان بشرى، هيچ گاه فراموش نمي شود؛ ارزش اين خدمات در صورتي روشن مي شود كه افكار و عقايد و رسوم و عادات ملل متمدن آن عصر را (چه رسد به ملل و حشي و دور از تمدن)به طور دقيق بررسي كنيم و سپس تعاليم عالي اسلام و نتايجي را كه ملل جهان از آئين اسلام برده اند، با آنها بسنجيم؛ در اين هنگام ارزش خدمات آيين اسلام به جامعه بشري روشن مي گردد، و انسان از صميم قلب تصديق مي كند كه تعاليم عالي قرآن و پيامبر، يكي از بزرگترين نعمتهاي الهي است كه حافظ نسل و تمدن بشر، و يا حلقه اتصال ميان تمدن كهن و نو، مي باشد و اين حقيقت را خداوند سبحان در قرآن تذكر داده است، آن جا كه مي فرمايد:.

(لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي المُؤمنين اِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ يَتلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ واِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ؛ (10) .

خداوند بر مؤمنان منت گذارد، وقتي كه پيامبري از خودشان به سوي آنان برانگيخت، تا آنان را از آلودگيها پاك گردانيده، و كتاب و حكمت را به آنها بياموزد، در صورتي كه در گذشته در گمراهي آشكاري بودند).

صرف نظر از دوره هاي گذشته تاريخ بشر، هم اكنون نقاطي از جهان را كه نداي حيات بخش توحيد و پيامهاي سفيران الهي به آنجاها نرسيده است، در نظر بگيريد و سپس داوري كنيد كه اسلام تا چه اندازه به جهان بشري خدمت كرده است.

(كشور پهناور هند با اين كه از نظر تمدن ماشيني يكي از كشورهاي پيشرفته مشرق زمين است، ولي هنوز دولت و ملت در اسارت حكومت گاوهاي مقدس هستند، دولت هند براي مبارزه با قحطي و گرسنگي شديدي كه جان مردم آن سرزمين را تهديد مي كند، اجازه كشتار گاوها را صادر كرد؛ ناگهان تشنج، سراسر آن كشور را فرا گرفت، و به دنبال آن، زد و خوردهاي شديدي روي داد. وزير كشور هند بر سر همين موضوع، از كار بر كنار شد و وضع دولت و كابينه متزلزل گرديد.) (11) .

هيچ انساني در هندوستان به اندازه اين گاوهاي مقدس، آزادي و احترام و شخصيت ندارد، و براي نمونه همين بس كه مي نويسند: بسيار ديده شده كه گاوي از همه جا بي خبر وسط خيابان لميده و پشت سر او يك صف طولاني از اتومبيلها ايستاده اند، نه پليس در اين موضوع مداخله مي كند، و نه شخص ديگري جرأت دست زدن به گاو مزاحم و رفع شر او را دارد و سر انجام كار، بستگي به اراده خود گاو دارد كه چه موقع از جا برخيزد و رفع مزاحمت كند.

اگر گاو در وسط ريل قطار لميده باشد، راننده قطار بايد ترمز كند و آن قدر بايستد كه گاو به اختيار و اراده خود از جا برخيزد و شرّ خود را از سر مسافران قطار كوتاه سازد.

تعداد گاوهاي مقدس بالغ بر 150 ميليون مي شود؛ تصور كنيد كه اين همه گاو اگر آزاد باشند و خيال آسوده اي داشته باشند، چه خواهند كرد: مزرعه ها را ويران مي كنند؛ سالانه خوراك صدها ميليون نفر را مي خورند و آخر چه خواهد شد هيچ؛ تازه بايد لاشه هاي آنها را پس از مرگ به نحوي از بين برد، كه آن هم خود درد سر ديگري دارد.

جاي شگفتي است كه چگونه انساني كه با بالهاي علم و دانش بر فراز آسمانها پرواز مي كند، بر اثر دوري از تعاليم پيامبران آسمان در برابر گاو خضوع مي كند!.

از كجا معلوم كه اگر نداي جانفزاي توحيد به كشور ما هم نرسيده بود، ما هم دچار اوهامي مشابه و يا بدتر از آن نمي بوديم.

از كجا معلوم است كه اگر قرآن مجيد و پيامبر اسلام با آن منطق كوبنده و آن فداكاري بي نظير در برابر بت و انواع بت پرستي قيام نكرده بود، امروز بسياري از مردم جهان و كشورهاي پيرامون ما، عقايدي همچون گاوپرستان هند نداشتند و يكي در برابر آتش، ديگري در برابر خورشيد، سومي در برابر سنگ و چوب كرنش و خضوع نمي كرد!.

كشور ژاپن يكي از پيشرفته ترين كشورهاي جهان است؛ صنايع اين كشور در بازار آزاد با صنايع آمريكا و كشورهاي اروپايي رقابت مي كند، ولي اين ملت كه قله هاي عظيمي از تمدن ماشيني را تسخير كرده، آن چنان گرفتار اوهام و پندارها و افسانه هاي ننگين هستند كه قلم از نوشتن آنها شرم دارد.

يكي از بازرگانان كشور ما كه مدتها در آن جا به امر بازرگاني اشتغال داشته، مي گفت: ژاپني هاي بت پرست كه بدبختانه غالب افراد ملت ژاپن از آنان هستند، براي هر دسته از حوادث، به خدا و آفريدگار جداگانه اي معتقدند و هر حادثه اي را به خداي خاصي نسبت مي دهند، مانند: خداي باران، خداي جنگ و خداي صلح، و... يكي از آنها خداي شوهر رسان است و در بتكده هاي آن كشور، بتهايي به صورت زننده كه شكل آن حاكي از چهره واقعي آن خداي (شوهر رسان) است وجود دارد، و دخترانِ دم بخت در مواقع خاصي به زيارت آنها رفته، و از آنها حاجت مي طلبند!.

اين كار، مقياس و اندازه شعور ملتي است كه سينه فضا را شكافته و در اعماق درياها سكنا گزيده و چهره زندگي او را ماشين و تكنيك به كلي دگرگون ساخته است.

آيا با ديدن اين منظره و بررسي اين نقطه از جهان، كه از فيض معنوي و الهي محروم مانده اند، ما ارزش خدمت بزرگي را كه اسلام به اجتماع بشري نموده است، مي دانيم!.

از آن جا كه جعفر بن ابي طالب از نزديك، مفاسد بت پرستي و ضررهاي دوري از تعاليم الهي را به چشم خويش ديده بود، وقتي زمامدار حبشه، حقيقت اسلام را از او پرسيد، در پاسخ وي چنين گفت:.

فرمانرواي گرامى! ما گروهي بوديم نادان و بت پرست؛ از مردار پرهيز نمي كرديم؛ همسايه پيش ما احترام نداشت؛ ضعيف و افتاده، محكوم زورمندان بود، با خويشاوندان خود به جنگ و ستيز برمي خاستيم؛ مردي درستكار كه سابقه درخشان و پاكي داشت، از ميان ما برخاست؛ ما را به خداپرستي دعوت نمود و ستايش بتها را نكوهيده شمرده دستور داد كه در امانت بكوشيم و از ناپاكيها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان، خوش رفتاري كنيم و از خون ريزي و اعمال ناشايست و شهادت دروغ و تصاحب اموال يتيمان و از دادن نسبت بد به اين و آن دور باشيم. او به ما دستورداد نماز بخوانيم، روزه بگيريم، زكات ثروت خود را بپردازيم؛ ما به او ايمان آورديم و از دشمنان او بيزاري جستيم؛ ولي دعوت وي براي قوم ما گران آمد؛ آنان با تهديد و شكنجه از ما خواستند بار ديگر به پرستش سنگ و گلها بازگرديم، گرد جنايت و زشتيها برويم، ولي در برابر آنان مقاومت به خرج داديم، تا آن كه دست از مال و زندگي شستيم و به خاك حبشه پناه آورديم. (12) .

چون جعفر بن ابي طالب و كساني كه از نزديك، مظاهر بي ديني و بي بند و باري را مشاهده كرده بودند، پي به ارزش واقعي اسلام برده و آن را بالاتر از جان مي شمردند؛ ولي كسي كه درمحيط هاي ديني و مذهبي ديده به جهان گشوده و در راه مذهب، رنجي را تحمل نكرده و سيلي نخورده و قطره خوني از دماغش نريخته است، هرگز پي به ارزش واقعي دين نمي برد و از نقش آن در بهبود اوضاع اجتماع آ گاه نمي گردد.

شب باران و بيم موج و گردابي چنين هايل. كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها!. قرآن، مذهب را بزرگترين نعمت معنوي براي بشر دانسته و مي فرمايد:.

(وَاذْكُرُوا نِعمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعداءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ؛ (13) .

به ياد آريد زماني را كه دشمن بوديد و ما (به وسيله آيين اسلام) دلهاي شما را با يكديگر مهربان ساختيم.).

روزي كه پيامبر(ص) وصي خود را تعيين نمود، وحي الهى، آن را بزرگترين نعمت اعلام نمود و چنين فرمود: (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى؛ (14) امروز دين شما را تكميل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم).

عربهاي باديه نشين تصور مي كردند كه آنان با تظاهر به اسلام، خدمتي به پيامبر انجام داده اند؛ از اين رو منتي بر او مي گذاردند؛ درصورتي كه اگر آنان به راستي اسلام داشتند، در درجه نخست خود آنان از آن بهره مند بودند؛ از اين رو، پيامبر بايد بر آنها منت بگذارد كه آنان را به راه سعادت و كمال هدايت نمود، چنان كه فرمود:.

(بَل اللّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ اَنْ هَداكُمْ لِلْايمانِ؛.

خدا بر شما منت مي گذارد كه شما را به سوي ايمان هدايت نموده است).

يكي از امتيازات قرآن اين است كه در هيچ موقعيتي از بيان نكات و قيود لازم غفلت نمي كند و در هر موضوعي كه سخن مي گويد، جهات مختلف امر را در نظر مي گيرد؛ مثلاً در اين آيه، هنگامي كه به باديه نشينان متظاهر به اسلام نسبت ايمان مي دهد و مي گويد: (اَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ)، فوراً بلافاصله جمله (اِنْ كُنْتُمْ صادقينَ) را اضافه مي كند تا نشان دهد كه نسبت ايمان به آنها طبق ادعاي خود آنهاست و به عقيده قرآن، هنوز ايمان در دل آنها نفوذ نكرده است.

قرآن با افزودن اين (قيد)، هر نوع تناقض را كه ممكن است ميان مفاد اين آيه و آيه پيشين (آيه 14) تصور شود، از بين برده است؛ زيرا در آيه چهاردهم صريحاً اعلام فرمود كه آنان اسلام آورده اند، ولي فاقد ايمان هستند و اگر در اين آيه آنان را در صف مؤمنان مي شمارد و آن را بزرگترين نعمت الهي در حق آنها مي داند، با توجه به ادعايي است كه خود آنان داشتند؛ از اين رو فوراً مي فرمايد: (إن كُنْتُمْ صادقين؛ اگر در ادعاي ايمان راستگو باشيد).

پى‏نوشتها:‌


1. سبا (34) آيه 3.

2. آل عمران(3) آيه 5.

3. انعام (6) آيه 59.

4. نهج البلاغه، عبده، خطبه 193.

5. ملك (67) آيه 14.

6. ق (50) آيه 16.

7. بحار، ج 4، ص 58.

8. در بخشهاي آينده در باره تجرد خدا از ماده و پيراستگي او از زمان و مكان بحثهاي بيشتري خواهيم كرد.

9. تورات، سفر پيدايش، فصل 2 و3.

10. آل عمران (3) آيه 164.

11. جرايد.

12. سيره ابن هشام، ج 1 و ص 336.

13. آل عمران (3) آيه 103.

14. مائده (5) آيه 5.