اصول اخلاق اجتماعي

پژوهشکده تحقيقات اسلامي

- ۲ -


حقيقت دوستى و برادرى دينى ، حتى مرزهاى دنياى فانى را در مى نوردد و در سراى جاويد ـ كه هـمـه دوسـتى ها و برادرى هاى غير الهى گسسته مى شود ـ56 جاى مى گيرد و زندگى سراسر صفا و معنويت مؤ منان را تا ابد به هم پيوند مى دهد ؛
(وَ نَزَعْنا ما فى صُدوُرِهِم مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ)57
هـر گـونـه غـلّ ( حـسـد و كـينه و دشمنى ) را از سينه آنها بر مى كنيم و (در بهشت ) برادرانه ، روبروى يكديگر قرار مى گيرند .
انواع اخوّت
گـر چـه رشـته ايمان ، همه مؤ منان را با هم مرتبط و برادر مى سازد و از اين رهگذر حقوقى را بـر عـهـده هر يك مى گذارد، ولى طبيعى است كه همه برادران با هم يكسان نيستند و به تناسب ايمان ، تقوا، اخلاص و... در سطوح مختلفى قرار مى گيرند و هر سطحى نيز، نوعى دوستى و حقوقى را مى طلبد.
امـام جـواد(ع ) مـى فرمايد: مردى در بصره از اميرمؤ منان صلوات الله عليه در اين باره پرسش كـرد، آن حـضـرت (در يـك تـقسيم كلّى و ابتدايى ، برادران را به دو نوع زير توصيف كرد و) فرمود: برادران دو نوعند :
1ـ برادران مورد وثوق
آنـان چـون دسـت و بال و اهل و مال هستند، پس اگر بر برادرت اعتماد كردى (و او را مورد اطمينان يـافـتـى ) ثـروت و كـمـك خـويـش را از او دريـغ مـدار، بـا هـمـدلانـش يـكـدل و بـا دشمنانش دشمن باش ، رازش را پوشيده دار، به يارى اش شتاب و خوبى هايش را آشكار ساز.
2ـ برادران ظاهرى
تو با وجود آنان ، خوشى زندگى را درمى يابى ، بنابراين ، كاميابى را از آنان سلب نكن و چـيـزى بيش از اين از آنان نخواه و همان گونه كه آنان با خوشرويى و شيرين زبانى با تو رو به رو مى شوند، تو نيز چنين حالتى را از آنان دريغ مدار.58
مـعيار ديگرى كه آن امام همام در ميزان دوستى ارائه مى دهد (تقوا) است : (اَحْبِبِ الاْ خْوانَ عَلى قَدْرِ التَّقْوى )59
برادران را به اندازه تقوايشان دوست بدار.
ويژگى هاى برادر خوب
صـرف نـظـر از بـرادرى عمومى مسلمانان ، هر فردى به تناسب روحيات و احساسات خويش با فـرد يا افراد منتخب خويش انس مى گيرد و رابطه اى خصوصى ـ نسبت به اخوّت عمومى ـ ايجاد مى كند چنانكه رسول اكرم (ص ) پس از هجرت ، مسلمانان را دو به دو بر اساس روحيات مشترك ، بـرادر يـكـديـگـر قـرار داد و خود نيز حضرت على (ع ) را به برادرى برگزيد، همچنين ميان ابـوبـكـر و عـمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف ، طلحه و زبير... و فاطمه زهرا و امّ سلمه ـ همسر خويش ـ پيوند اخوّت برقرار كرد.60
در سخنان معصومين عليهم السلام ، خصوصياتى براى برادران شايسته تبيين شده كه برخى از آنها را در زير مى خوانيد:
ـ ظاهر و باطنش يكى باشد؛
ـ بدى و خوبى تو را از آن خود بداند؛
ـ از هيچ كمكى كوتاهى نكند؛
ـ در سختى ها تنهايت نگذارد؛
ـ اگر سه بار عصبانى شد، سخن زشت نگويد؛
همچنين ، باوفا، با تدبير، با حيا، خوش خلق و آزاده باشد.61
بـديـهى است كه آراستگى به صفات ياد شده ، براى همه مسلمانان ضرورى است ، به اين معنا كه هر كس مى خواهد دوست و برادرى را با چنين صفاتى انتخاب كند، نخست بايد خويشتن را به آنها متصف كرده باشد سپس در جستجوى همتاى خويش برآيد و با او عقد اخوت ببندد.
حقوق برادرى
بـدون اغراق بايد گفت ؛ حقوق برادرى قابل شمارش نيست و در هيچ مرزى محدود نمى شود و مؤ مـن نـسـبـت بـه بـرادر مؤ منش نبايد هيچ گونه نيكى را دريغ دارد و تا آنجا كه مقدور است بايد نـسـبـت به او خيرخواه ، غمخوار، يار و مددكار باشد، هر گونه سختى و پريشانى را از او دور سازد و...
بعضى از آن حقوق كه در روايات اسلامى به آنها اشاره شده ، عبارتند از:
1ـ كـم تـريـن حق اين است كه آنچه را براى خود دوست دارى براى او هم دوست بدارى و آنچه را براى خود نمى پسندى ، براى او هم خوش ندارى ؛
2ـ از خشمگين ساختن او بپرهيزى و در پى خشنودى او باشى و فرمانش را اطاعت كنى ؛
3ـ با جان ، مال ، زبان و دست و پاى خويش او را مدد رسانى ؛
4ـ چشم ، راهنما و آينه او باشى ؛
5ـ غـذاى سـيـر نـخـورى وا و گـرسـنـه باشد، سيراب نگردى و او تشنه باشد، لباس (نيكو) نپوشى و او بى لباس باشد؛
6ـ اگر خدمتگزارى دارى و او ندارد، خادمت را بفرستى تا به او در كارهايش كمك كند.
7ـ سـوگـنـدش را تصديق كنى ، خواسته اش را اجابت كنى ، هنگام بيمارى به عيادتش بروى ، (اگر مرد) جنازه اش را تشييع كنى ، اگر احساس كردى ، نيازى دارد، در بر آوردنش پيشدستى نمايى و اجازه ندهى از تو درخواست نمايد.62
8ـ آنچه را كه براى دنيا و آخرت او سودمند است ، از او پنهان ندارى ؛
9ـ نسبت به او كينه و دشمنى نورزى ، گر چه به تو بدى كند؛
10ـ هرگاه تو را دعوت كرد، بپذيرى ؛
11ـ او را ميان دشمنانش ، تنها نگذارى .63
امـيـرمـؤ مـنـان صـلوات اللّه عـليـه از رسـول اكـرم (ص )، بـرخـى از حـقـوق بـرادرى را چـنـيـن نقل مى كند:
لغـزش او را بـبـخـشـد، غـمـخـوارش بـاشـد؛ زشـتـى او را بـپـوشـانـد؛ عـذرش را قبول كند، اگر ديگران از او غيبت كردند، از او دفاع كند؛ هميشه خيرخواه او باشد؛ دوستى اش را حـفظ كند؛ پيمانش را مراعات نمايد،... هديه اش را بپذيرد؛ خوبى هايش را جبران كند؛ نيكى اش را سـپـاس گـويـد؛ بخوبى يارى اش نمايد؛ ناموسش را حفظ كند؛... شفاعتش را بپذيرد؛ وقتى عـطـسـه مـى كـنـد، او را دعا كند؛ گمشده اش را بيابد؛ سلامش را پاسخ گويد؛ با او زيبا سخن بـگـويـد؛... سـوگـنـدش را تـصديق كند؛ دوستانش را دوست بدارد و با آنها دشمنى نكند؛ ظالم باشد يا مظلوم ، يارى اش نمايد بدين معنا كه اگر ظالم است او را از ستمگرى باز دارد و اگر مظلوم است ، در گرفتن حقش كمكش كند و...64
امام صادق (ع ) نيز مى فرمايد:
(اِذا اَرَدْتَ اَنْ يـَصـْفـُوَلَكَ وُدُّ اَخـيـكَ فـَلا تـُمـازِحـَنَّهُ وَ لا تـُمـارِيـَنَّهُ وَ لا تـُبـاهـِيـَنَّهُ وَ لا تُشارَنَّهُ)65
اگـر مـى خواهى دوستى برادرت برايت صاف و خالص بماند، هيچ گاه با او شوخى و مجادله نكن و به او مباهات نفروش و او را شرمسار ننما.
امام كاظم (ع ) نيز با لحن تندى ، مؤ من را از برخى آداب زشت بر حذر داشته و فرموده است :
(اَلْمـُؤْمـِنُ اَخـُو الْمـُؤْمِنِ لاُِمِّهِ وَ اَبيهِ فَمَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنْ حَجَبَ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اَخاهُ)66
مـؤ مـن [در واقع ] برادرِ پدر و مادرىِ مؤ من است ؛ پس هر كس به برادرش نيرنگ بزند [و خلاف آنچه در درون دارد آشكار نمايد]، ملعون است و هر كس ، خيرخواه برادرش نباشد، ملعون است و هر كسى برادرش را به حضور نپذيرد، ملعون است و هر كس غيبت برادرش را بكند، ملعون است .
راءفت
واژه (راءفـت ) بـا واژه (رحـمـت )، تـقـريـبـاً مـترادف و به معناى مهربانى و خوبى نسبت به ديـگـران اسـت ، رحـمـت اگـر صـفـت خـداونـد سـبـحـان قـرار گـيـرد بـه مـعـنـاى نـعـمـت بـخشى و تفضّل خواهد بود و اگر درباره انسان به كار رود معناى دلسوزى و ملاطفت دارد.67
راءفت و رحمت الهى ، به طور عام شامل همه انسان ها مى شود؛
(اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَءُوفٌ رَحيمٌ)68
همانا خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است .
و به شكل ويژه ، مؤ منان را در برمى گيرد:
(..اِنَّهُ بِهِمْ لَرَءُوفٌ رَحيمٌ)69
خداوند نسبت به آنها (پيامبر، مهاجرين ، انصار و پيروان پيامبر) مهربان و رحيم است .
از سوى ديگر راءفت و مهربانى بى شائبه رسول اكـرم (ص ) هـمـواره دل و روح مـؤ مـنـان واقـعـى را مـى نـوازد و دل رحـيـم و دريـايـى آن بـزرگوار، كم ترين ناراحتى پيروان خويش را بر نمى تابد و رنج امّت ، نخست روح لطيف او را آزرده مى سازد:
(لَقـَدْ جـاءَكـُمْ رَسـُولٌ مـِنْ اَنـْفـُسـِكـُمْ عـَزيـزٌ عـَلَيـْهِ مـا عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَءُوفٌ رَحيمٌ)70
بـى تـرديـد، پـيـامـبـرى از خـود شـمـا به سويتان آمد كه بر او سخت گران است شما در رنج بيفتيد، بر هدايت شما حريص ، و نسبت به مؤ منان ، مهربان و رحيم است .
راءفت مؤ منان نسبت به يكديگر
مـؤ مـنـان هـمـواره از دو مـحور خدا و پيامبر، مورد راءفت و مهربانى اند؛ خداوند از درياى بيكران رحـمـت و نـعـمت خويش ، بدانان تفضّل و انعام مى كند و دمادم فيض ربوبى بر مؤ منان فرو مى ريـزد و رسـول خـدا(ص ) نـيـز بـا دلى رؤ وف و مـهـربان ، مردم را براى يافتن طريق سعادت راهـنـمـايـى مـى كـنـد و پـر واضـح اسـت كـه هـيـچ گـونـه بـخـل و تـنـگ چشمى به درياى رحمت الهى و حريم مقدس نبوى راه ندارد، همچنين فرشتگان مقرّب الهـى نـيـز گـاه و بيگاه براى سعادت و بهروزى مؤ منان ، دست به دعا بر مى دارند و چنين مى سرايند:
(...رَبَّنـا وَسـِعـْتَ كـُلَّ شـَىْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ)71
پـروردگـارا تـو بـا رحـمـت و دانـش خويش بر همه چيز احاطه دارى ، بنابراين ، كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال مى كنند، بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
بر اين اساس ، مؤ منان از زمين و آسمان ، مورد عنايت و راءفت قرار دارند و در سلوك الى اللّه و پيمودن راه تكامل ، غرق نعمت و رحمتند، از اين رو در ميان خويش نيز بايد رشته راءفت و رحمت را بـرقـرار و مـحـكـم سـازنـد و نـسـبـت بـه يكديگر مهربان و دلسوز باشند؛ سعادت و كاميابى هـمـديـگـر را طـلب كـنـنـد، بـرادرانـه در رفـع مـشـكـلات هـم بـكـوشـنـد و دل خود را از محبت به ديگران مالامال سازند و خشم و نفرت خويش را ارزانى ضد خدايان نمايند. چنين امرى هم سفارش قرآن و روايات و هم خواست فطرت انسانى است :
الف ـ ديدگاه قرآن
قرآن كريم ، ويژگى مهمّ پيروان واقعى اسلام را مهربانى نسبت به يكديگر و تنفّر وانزجار از دشمنان اسلام دانسته مى فرمايد:
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ...)72
محمّد(ص ) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، بر كفار سختگير و با همديگر مهربانند.
پيشواى ششم در توضيح اين آيه فرموده است :
بـر مـسـلمـانـان لازم است كه در پيوند و همكارى بر مهربانى و مواسات با نيازمندان و عطوفت نسبت به يكديگر تلاش كنند تا چنين شوند كه خداوند در اين آيه فرموده است .73
پيام لطيف اين آيه آن است كه اگر كسى ادّعاى مسلمانى كند، ولى نسبت به مؤ منان رؤ وف نباشد يـا نـسـبـت بـه دشـمنان آنان كينه و دشمنى نورزد، در واقع مسلمان نيست و در ايمان چنين افرادى بـايـد تـرديـد كـرد. ايـن مـطلب تحت عناوينى چون (توّلى و تبّرى ) ـ در فروع دين و (حبّ و بـغـض فـى اللّه ) ـ در اخـلاق اسـلامـى ـ و... مـطـرح اسـت و هـرگـز قابل خدشه نيست .
از سوى ديگر، دوستى و مودّت مؤ منان با تقوا عطيّه اى الهى شناخته شده و در قرآن آمده است :
(اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً)74
مـسـلّمـاً كـسـانـى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى دهند، به زودى خداوند رحمان براى آنان محبتى در دل ها قرار مى دهد.
و با صراحت مى فرمايد:
(لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْ خِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا ابائَهُمْ اَوْ اَبْناءَهُمْ اءَوْ إِخْوانَهُمْ اءَوْ عَشيرَتَهُمْ...)75
هـيـچ گـروهـى را نـيـابـى كـه بـه خـدا و روز بـازپـسـين ايمان دارند و كسانى را كه با خدا و رسـولش مـخـالفت كرده اند دوست بدارند. گر چه پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشان آنها باشند!
ب ـ ديدگاه معصومين عليهم السلام
مـعـصـومـيـن عـليـهـم السـلام نيز بر ضرورت دوستى و محبت مؤ منان ، تاءكيد دارند وآن را لازمه مسلمانى مى شمارند؛
رسول اكرم (ص )، خير و سعادت امّت را در گرو محبت و مهربانى دانسته ، مى فرمايد:
(لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيْرٍ ما تَحابُّوا...)76
امّت من مادامى كه همديگر را دوست داشته باشند، در خير و خوشى هستند.
و در سخنى ديگر فرمود:
(اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ رَحيمٌ يُحِبُّ كُلَّ رَحيمٍ)77
براستى كه خداوند بزرگ ، مهربان است و هر انسان مهربانى را دوست دارد.
امام صادق (ع ) به ياران خويش چنين سفارش مى كرد:
(اِتَّقـُوا اللّهَ وَ كـُونـُوا اِخـْوَةً بـَرَرَةً مـُتـَــحـابـّينَ فِى اللّهِ، مُتَواصِلينَ، مُتَراحِمينَ، تَزاوَرُوا وَ تُلاقُوا...)78
تـقـواى الهـى پـيـشـه كـنـيـد و بـرادران خـوبـى بـاشـيـد، بـه خـاطـر خـدا دوسـتـدار يـكديگر، مـتصل و مرتبط به هم و نسبت به هم مهربان باشيد، به زيارت يكديگر برويد و با هم ديدار كنيد.
ج ـ خواست عقل و فطرت
فـطـرت پـاك و عـقـل سيلم نيز بر صفت زيباى مهربانى و غمخوارى انسان ها نسبت به يكديگر صـحـّه مـى گـذارد و كـيـنـه تـوزى و بـى مـهـرى نـسـبـت بـه هـمـكـيـشـان را تـوبـيـخ مـى كـنـد رسول گرامى اسلام (ع )، لازمه خردناب را چنين بيان مى كند:
(رَاءْسُ الْعـَقـْلِ بـَعـْدَ الدّيـنِ التَّودُّدُ اِلَى النـّاسِ وَ اصـْطـِنـاعُ الْخـَيـْرِ اِلى كـُلِّ اَحـَدٍ؛ بـَرٍّوَ فاجِرٍ)79
اوج خـردمـنـدى پـس از ديـندارى ، دوستى با مردم و نيكوكارى نسبت به هر فردى است ؛ [خواه آن فرد] نيكوكار باشد يا بدكار.
اميرمؤ منان (ع ) نيز در سخنان نغزى به تشريح جنبه عقلانى دوستى و مهربانى پرداخته ، مى فرمايد:
(مَنْ لَمْ يَرْحَمْ لَمْ يُرْحَمْ)80
هر كس مهربانى نكند، مهربانى نمى بيند.
اين يك قاعده عقلى است كه اگر افراد يك جامعه مهربان و دلسوز باشند، همه نسبت به يكديگر غـمـخـوار و بـا عـاطـفـه مـى شـونـد در نـتـيـجـه هـر كـس در حـالى كـه خـود دل رحـم و رؤ وف اسـت ، مـورد لطـف و مـهـربـانى ديگران نيز واقع مى شود. چنانكه عكس آن نيز صادق است .
همان حضرت فرمود:
(كَما تَرْحَمُ تُرْحَمُ)81
همان گونه كه مهربانى كنى ، مهربانى مى بينى .
نـكـته ديگرى را كه امام بدان اشاره كرده است ، اثر وضعى بى رحمى و خشونت به انسان ها و بـى تـفاوتى در برابر غم ديگران است كه به طور طبيعى و در قالب يك سنّت الهى ، ظهور مى كند و عقل سالم نيز بدان دست مى يابد و آن اينكه :
(مَنْ لَمْ يَرْحَمِ النّاسَ مَنَعَهُ اللّهُ رَحْمَتَهُ)82
هر كس به مردم ، رحم نكند، خداوند رحمتش را از او دريغ مى دارد.
اولويت ها
گـر چـه راءفت و مهربانى در مرحله نخست بايد عمومى و فراگير باشد، ولى افراد جامعه از نـظر نياز به لطف و دلسوزى ، يكسان نيستند و بديهى است آنان كه در كشاكش روزگار، بيش از ديگران سختى و ستم را متحمل شده اند، بيشتر به محبت نيازمندند. به تعبير امام على (ع ):
(اَوْلَى النّاسِ بِالرَّحْمَةِ الْمـُحْتاجُ اِلَيْها)83
سزاوارترين مردم به مهربانى ، نيازمند به آن است .
از نظر روايات ، برخى از كسانى كه از چنين اولويتى برخوردارند، عبارتند از:
1ـ دانشمندى كه قدرش مجهول باشد و همچون نادانان با او رفتار شود.
2ـ بزرگوارى كه گرفتار انسان پستى شده باشد.
3ـ نيكوكارى كه زير دست بدكاران قرار گرفته است .
4ـ عزيزى كه خوار گشته است .
5ـ ثروتمندى كه فقير شده باشد.
اميرمؤ منان (ع ) درباره سه دسته اول فرموده است :
(اَحَقُّ النّاسِ بِالرَّحْمَةِ عالِمٌ يَجْرى عَلَيْهِ حُكْمُ جاهِلٍ وَ كَريمٌ يَسْتَوْلى عَلَيْهِ لَئيمٌ وَ بِرُّ تَسَلَّطَ عَلَيْهِ فاجِرٌ)84
سـزاوارتـريـن مردم به ترّحم ؛ دانشمندى است كه حكم جاهلى بروى اجرا گردد [يا جاهلى بر او حـكـم راند] و بزرگوارى كه انسانى پست بر او دست يافته ، و نيكوكارى كه بدكارى بر او چيره گشته است .
امام صادق (ع ) درباره سه دسته آنها مى فرمايد:
(اِنـّى لاََرْحَمُ ثَلاثَةً وَ حَقُّ لَهُمْ اَنْ يُرْحَمُوا؛ عَزيزٌ اَصابَتْهُ مَذَلَّةٌ بَعْدَ الْعِزِّ وَ غَنِىُّ اَصابَتْهُ حاجَةٌ بَعْدَ الْغِنى وَ عالِمٌ يَسْتَخِفُّ بِهِ اَهْلُهُ وَ الْجَهَلَةُ)85
مـن به سه دسته ترحّم مى كنم و سزاوار ترحّم هم هستند: عزّتمندى كه پس از عزّت ، خوارى اى بـه او روى آورده وتـوانـگـرى كـه پـس از دارايـى ، نـيـازمـنـدى نـصـيبش گشته و دانشمندى كه نزديكان و نادانان او را بى قدر كرده اند.
6ـ پـدر و مـادر: قـرآن مـجيد، مهربانى همراه با تكريم و احترام را نسبت به پدر و مادر واجب مى داند:
(وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً)86
بـال تـواضـع را از [روى ] محبت براى آن دو بگشا و بگو: پروردگارا به آن دو رحم كن چنانكه مرا در كوچكى پرورش دادند.
7ـ كودكان : امام على صلوات اللّه عليه مى فرمايد:
(اِرْحَمْ مِنْ اَهْلِكَ الصَّغيرَ وَ وَقِرِّ الْكَبيرَ)87
به كودكان خاندانت ترحّم كن و بزرگان را احترام نما.
8ـ گـنـاهـكـاران : ايـن گروه نيز به سبب از دست دادن ارزش هاى واقعى و انسانيت خويش ، شايد بيش از ديگران قابل ترحم باشند و نيكان و پاكان بايد با دلسوزى و مهربانى ، اين محروم شـدگـان از مـعـنـويت ها را بيشتر رسيدگى كنند و آنان را به سوى سعادت و راه مستقيم رهنمون گردند. اميرمؤ منان (ع ) دراين باره نيز مى فرمايد:
اِنَّمـا يـَنـْبـَغـى لاَِهـْلِ الْعـِصـْمـَةِ وَ الْمـَصـْنـُوعِ اِلَيـْهـِمْ فـِى السَّلامـَةِ اَنْ يـَرْحـَمـُوا اَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَهِ)88
هـمـانـا شـايـسـتـه اسـت كـه خـويـشـتـن دارانِ از مـعـصيت و سلامت يافتگان [از گناه و زشتى ] به اهل گناه و معصيت ترحّم كنند.
تعاون
انـسـان ، بـا فـرصت و عمر محدود، طالب خواسته هاى نامحدود است ! همواره در پى بهترين ها و بـيـشـتـريـن هـاسـت . ايـن غـريـزه (مـطلق طلبى ) انسان وديعه اى الهى و بزرگ ترين انگيزه تـكـامـل بـشرى است كه به نوعى معقول بايد به آن پاسخ داد. از سوى ديگر تنها راه پاسخ بـه ايـن غريزه ، هميارى و همكارى و (تعاون ) جامعه بشرى است كه بسان پلى ميان ناتوانى قـواى فـردى از يـك سـو و مـطـلق طـلبـى از سـوى ديـگـر عـمـل كـرده انـسـان نـاتوان را به بسيارى از آرزوهايش رسانده است . بدون ترديد اگر روحيه تـعـاون نـبود، پيشرفت حيرت انگيز انسان در ميدان هاى مختلف زندگى به اين حدّ نمى رسيد و آدمـى زادگـان هـنـوز هـم گـام هـاى نـخـسـتـيـن زنـدگـى را مـى پـيـمـودنـد، ابـزار و وسـايل اوّليه جاى خود را به تكنولوژى بسيار پيشرفته امروز نداده و شهرهاى عظيم و متمدن امـروزى پـديـدار نـشـده بـود همان طور كه نگهدارى و ادامه ميراث عظيم جامعه بشرى نيز بدون تعاون ، امكان پذير نيست .
ضرورت تعاون
تـعـاون از اصـول اخـلاقـى اجـتـمـاعـى بـلكـه از اصـول زنـدگى اجتماعى است و هيچ كس در هيچ شرايطى از آن بى نياز نيست .
امـيـرمـؤ مـنـان صـلوات اللّه عـليـه مـى فـرمـايـد: روزى در مـحـضـر رسـول اكـرم (ص ) چـنـيـن دعـا كـردم : (خـدايـا مـرا به هيچ يك از بندگانت محتاج نكن .) پيامبر فـرمود: (اى على ! چنين نگو چرا كه نمى شود كسى به ديگران محتاج نباشد.) پرسيدم : پس چگونه دعا كنم ؟ فرمود: بگو:
(اَللّهُمَّ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ)89
خدايا مرا به بندگانِ بدِ خويش ، محتاج نكن !
بـنـابـرايـن ، بـر هـمـه افراد جامعه ، فرض است كه به اين نياز اجتماعى پاسخ مثبت دهند همان گونه كه همه كس نيز به تعاون ديگران نيازمند است . اميرمؤ منان (ع ) فرمود:
(كَما تُعينُ تُعانُ)90:
همان گونه كه يارى مى رسانى ، يارى مى شوى .
و:
(مَنْ لَمْ يُنْجِدْ لَمْ يُنْجَدْ)91:
هر كس يارى نرساند، يارى نمى شود.
انواع تعاون
تـعـاون ، نسبت به نوع كمك و نيز افرادى كه مورد كمك قرار مى گيرند به دو نوع مثبت و منفى تقسيم مى شود:
الف ـ تعاون مثبت
تعاون سازنده و مثبت در مورد كارهاى نيك كاربرد دارد. قرآن مجيد همه كارهاى نيكو را در دو كلمه (بـرّ) و (تـقـوا) خـلاصـه كـرده و بـه پـيـروان خـويـش سفارش نموده تنها بر انجام اين دو همديگر را يارى رسانند:
(و تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى ...)92
و همديگر را بر برّ و تقوا يارى كنيد.
(بـِرّ) بـه مـعـنـاى تـوسـعـه در كـار خـير93 و (تقوا) حفظ و استقامت نفس در برابر فـرمـان هـاى الهـى و خـوددارى از ارتـكـاب محرمات است . بر اين اساس ، تقوا در دو جنبه انجام واجبات و ترك محرمات كاربرد دارد و برّ در جنبه كارهاى نيك ، اعم از واجبات و مستحبات ، در هر حـال ايـن دو كـلمـه تـمام نيكويى ها را شامل مى شود و ديدگاه قرآن ، مددرسانى به همنوعان در هـمـه كـارهـاى نـيـك اسـت ؛ خـواه تـرك زشـتى باشد يا انجام كارهاى خير و گسترش آن ، البته زشتى و زيبايى كارها بايد به تاءييد عقل و شرع برسد و عقربه تعاون انسان ها بايد جهت گـيـرى عـقـلى و شـرعـى داشـتـه بـاشـد و نـظـر بـه ايـنـكـه عـقـل هـمـه انـسـان هـا تـوان درك هـمـه خـوبـى هـا و تـمـيـز زشـتـى هـا را نـدارد، بـايـد عقل را مقيّد به شرع كرد و در نهايت گفت ؛ تعاون منحصر است در كارهاى شرع پسند.
حيطه كاربردى : مسلمانان در همه كارهاى نيك بايد همديگر را يارى كنند و برنامه هاى فردى و اجتماعى آنان بايد بر محور تعاون ، طراّحى شود و از تكروى و انحصارطلبى بپرهيزند. سخن معروفى از رسول اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود:
(اَلرَّفيقَ ثُمَّ الطَّريقَ)94
نخست ، ياورى بياب سپس طىّ طريق كن .
ايـن سـخـن حـكـيـمانه ، مخصوص سير و سفر نيست ، بلكه يك قاعده كلى براى همه برنامه هاى زنـدگـى اسـت و مسلمانان طالب سعادت بايد از يكديگر مدد بجويند و به ديگران مدد رسانند چنانكه همان حضرت فرمود:
(لا يـَزالُ النـّاسُ بـِخَيْرٍ ما اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ فَاِذا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ نُزِعَتْ عَنْهُمُ الْبَرَكاتُ...)95
تـا آنـگـاه كـه مردم ، امر به معروف و نهى از منكر كنند و در نيكوكارى به يكديگر مدد رسانند پيوسته در خير و سعادتند (يعنى در چنين حالتى خير و بركت از آنها قطع نمى شود) پس اگر چنين نكنند بركات از ميان آنان رخت برمى بندد.
تعاونِ سازنده ، در محورهاى زير قابل طرح است :
1ـ خـدا و خـلق : انـسـانِ مـسلمان بايد در همه كارهاى خويش ، نخست از خدا كمك بگيرد و با اتكاى بر او برنامه هاى خود را به سامان رساند چنانكه ذات مقدس او ضمن سفارش هايى به حضرت موسى (ع ) فرمود:
(اِسْتَعِنْ بى عَلى ذلِكَ فَاِنّى نِعْمَ الْعَوْنُ وَ نِعْمَ الْمُسْتَعانُ)96
بر اين كارها از من مدد بجوى كه من بهترين يار و بهترين مددكارم .
از سـوى ديـگـر مـؤ مـنان بايد به نعمت ها و اعانت هاى الهى ، پاسخ مثبت دهند و دين خدا را يارى نمايند؛ در قرآن مجيد مى خوانيم :
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اَقْدامَكُمْ)97
اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد، اگر (دين ) خدا را يارى رسانيد، خداوند شما را يارى مى كند و گام هايتان را استوار مى سازد.
2ـ امام و امّت : رهبر صالح و شايسته جامعه اسلامى ، در همه زمينه هاى زندگى ، بهترين ياور امـّت اسـلامى است و هيچ گونه كمكى را از پيروان خويش دريغ نمى كند و جايگاه والاى (ولايت ) ايـجـاب مـى كـنـد كـه هـمـه شهروندان كشور اسلامى ، با ايثار و فداكارى ، رهبر را در تمام خـواسـتـه هـاى خـيـر خـواهـانـه اش يـارى رسـانـنـد و امـام و امـّت ، بـا تـعاون ، مشكلات مملكت را حـل كـنـنـد و بـه سـازنـدگى و پويندگى ميهن اسلامى بپردازند. امام على (ع ) در اين زمينه مى فرمايد:
(...تَعاطَوُا الْحَقَّ بَيْنَكُمْ وَ تَعاوَنُوا بِهِ دوُنى ...)98
حق را در ميان خود بر پا داريد و به وسيله آن مرا يارى رسانيد.
چنانكه در جمله اى ديگر فرمود:
(...اَعينُونى بِوَرَعٍ وَ اِجْتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدادٍ...)99
مرا با ورع و كوشش و پاكدامنى و درستكارى يارى رسانيد.
نـكته حكيمانه و ظريفى كه در سخن امام نهفته است اينكه : ملّت ، با تقوا و درست كردارى خود و بـا كـوشـش در راه سازندگى و چرخاندن چرخ ‌هاى مختلف مملكت ، بهترين كمك را به رهبرى مى كنند يعنى ؛ به طور دقيق در راستاى خواست رهبر، ره مى پويند و آرمان هاى الهى او را تحقق مى بخشند.
3ـ آحاد ملّت : بر تك تك شهروندان كشور اسلامى فرض و ضرورى است كه همكيشان خود را از هـر رنـگ و نژادى ، بر برّ و تقوا، يارى رسانند و در اين راستا از هيچ كوششى دريغ ننمايند. همان حضرت در اين باره مى فرمايد:
(مـِنْ واجـِبِ حـُقـُوقِ اللّهِ عـَلَى الْعـِبـادِ النَّصـيـحـَةُ بـِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعاوُنُ عَلى اِقامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ)100
از حـقـوق واجـب الهـى بـر بـنـدگـان ؛ خـيـرخواهى در حد توانشان و هميارى بر برپايى حق در ميانشان است .
اين حقوق شامل همه ميدان هاى علمى و فرهنگى ، اقتصادى ، عبادى ، فردى و اجتماعى و... مى شود و هـيـچ گـونـه مـرز و مـحـدوديـتـى نـمـى شـنـاسـد و بـه هـيـچ بـهـانـه اى نـبـايـد تعطيل شود.101
4ـ زن و شـوهـر: خـانـواده ، كوچكترين و مقدّس ترين نهاد اجتماعى است كه شالوده اش بر عشق و فـداكـارى بـنـا شـده و هـدف غـايـى آن هـم ، تـكـامل و تقرّب الى اللّه است و هر يك از اعضاى آن مـوظـّفـنـد هـمـديـگـر را در هـمـه فراز و نشيب هاى زندگى مدد رسانند تا با كمك يكديگر مسير دشوار آن را آسان طى نمايند؛
پـس از ازدواج حـضـرت عـلى و حـضـرت زهـرا عـليـهـمـا السـلام ، رسـول اكرم (ص ) به ديدار آنها شتافت ؛ از امام على (ع ) پرسيد: همسرت را چگونه يافتى ؟ پـاسـخ داد: او بـهـتـريـن يـاور بـر اطـاعـت خـداسـت . سـپـس پـيـامـبـر(ص ) هـمـيـن سـؤ ال را از حضرت زهرا پرسيد. او پاسخ داد: شوهرم ، بهترين است .102
5ـ مـسـلمـانـان و نـامـسـلمـانـان : بـر اساس رهنمودهاى دينى ، مسلمانان مجازند در امور شايسته و نـيـازمـنـدى هـاى انـسانى به همنوعان خود ـ گر چه هم كيش نباشند ـ يارى رسانند و در صورت لزوم از آنان يارى طلبند؛ به طور مثال : رسول اكرم (ص ) پيش از پيامبرى ، در پيمان مشهور (حـلف الفـضـول ) شـركـت كـرد.103 و پـيـش از فـراگـيـر شـدن اسـلام بـا قبايل مشرك اطراف مكّه پيمان هاى نظامى بست .104
واضـح اسـت كـه تـعـاون و هـمـكـارى مـسـلمـانان با بيگانگان بايد با دقت و ظرافت و بر مبناى اصـول شـرعـى صـورت پـذيـرد و هـرگـز سبب تقويت جبهه كفر يا تسلّط فرهنگى ، نظامى ، اقـتـصـادى و... آنـان بـر مـمالك اسلامى و مسلمانان نگردد، همچنانكه نبايد در امور غيرانسانى و ضد شرعى با آنان ، همكارى كرد.
ب ـ تعاون منفى
هـمـانـگـونـه كـه بـه سـامـان رساندن كارهاى عظيم و سازنده بدون تعاون ، امكان پذيرنيست . ارتـكـاب بـسيارى از گناهان و جنايت ها و... نيز بدون تعاون ميسّر نمى شود و منظور از تعاون مـنفى نيز همين است كه در زبان قرآن با عنوان (تعاون بر اثم و عدوان )، محكوم و ممنوع اعلام شده است :
(... و لا تَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ)105
و بر گناه و تجاوز، همديگر را يارى ندهيد.
بـا توجه به اينكه اين جمله در پى (و تَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقْوى ) آمده ، مى توان گفت (اثم ) و (عدوان ) در برابر (برّ) و (تقوا) قرار دارد و همان معناى وسيعى كه آن دو كلمه در تـعـاون مـثـبـت داشـت ، ايـن دو كـلمـه هـم در تـعـاون مـنـفـى دارد و شامل هرگونه كار زشت در برابر خدا و مردم مى شود.
خـوددارى از تعاون منفى اگر مهم تر از تعاون مثبت نباشد، كم تر از آن هم نيست و اگر نيمى از كـارهـاى اجـتـمـاعى به تعاون مثبت ، بستگى داشته باشد، نيم ديگر آن نيز به عدم تعاون منفى وابـسـتـه اسـت . بـنـابـراين مسلمانان موظّفند پابه پاى تعاون سازنده ، از تعاون مخرّب نيز فـاصـله بـگـيـرنـد و هـرگـز بـه كـسـى در گـنـاه و زشـتـى و آنـچـه مـورد خـشـم خدا و محكوميت عقل و شرع است ، مدد نكنند.
نـمـودهـا: چـنـانـكـه يـاد شد همه كارهاى زشت و ناپسند، در محدوده تعاون منفى قرار دارد، با اين وصف ، در سخنان معصومين عليهم السلام به برخى از نمودهاى آن اشاره شده كه اين درس را با تعدادى از آنها به پايان مى بريم :
امام على صلوات اللّه عليه در تفسير آيه (يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ)106 فرمود:
(اِذا تَعاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ فى دارِ الدُّنْيا)107
وقـتـى مـردم در سـراى دنـيـا بـر سـتم و تجاوز همديگر را يارى كنند(دچار چنان سرنوشتى مى شوند).
همان حضرت فرمود:
(لا تُعِنْ قَوِيّاً عَلى ضَعيفٍ)108
هيچ توانايى را بر ضدّ ناتوان ، ياورى مكن .
امام باقر(ع ) از كتاب حضرت على (ع ) چنين نقل مى كند:
(...اِذا جارُوا فِى الْحُكْمِ تَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ)109
وقتى (قضات ) در داورى ستم كنند، بر انجام گناه و تجاوز همكارى نموده اند.
وفابه عهد و پيمان
واژه (عـهـد) بـه مـعـنـاى (پيمان و قرارداد) به كار رفته است (وفاى به عهد و پيمان ) از صـفـات ارزشـمـنـد اخـلاق فـردى و اجـتـمـاعـى و مـورد قـبـول هـمـه ملل دنياست .
راز اصالت
سـقف زندگى اجتماعى انسان بر ستون عهد و پيمان نهاده شده و با جراءت مى توان گفت : بى اعـتـنايى به پيمان ها تارو پود زندگى بشر را پاره مى كند و آن را از هم مى پراكند؛ پديده هـايـى چـون ؛ ازدواج ، مالكيت ، نظام حكومتى ، داد و ستد و... بدون احترام به عهد و پيمان ، واژه هايى بى معنا خواهند بود و حتى خداوند متعال نيز، تشريع را بر آن بنا نهاده و فرموده است :
(اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُبينٌ)110
اى آدمـى زادگـان ، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا او دشمن آشكار شماست ؟!
و مى فرمايد:
(...اَوْفُوا بِعَهْدى اُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ اِيّاىَ فَارْهَبُونِ)111
به عهد من وفا كنيد تا به عهدتان وفا كنم و تنها از من بترسيد.
و با يادآورى مسؤ وليت انسان در برابر همه قراردادها مى فرمايد:
(...وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً)112
بـه پـيـمـان [خـويـش ] وفـا كـنـيـد [زيـرا] كـه از آن ، سـؤ ال خواهد شد.