اصول اخلاق اجتماعي

پژوهشکده تحقيقات اسلامي

- ۷ -


2ـ مـقـدّمـه تـقـواسـت : تـقـوا از اصـولى تـريـن مـسـائل اخـلاق اسـلامـى اسـت و تار و پود آن را تشكيل مى دهد و صله رحم مقدمه و مكمّل تقواست . امام رضا(ع ) فرمود:
(اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقْرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ اُخْرى ... اَمَرَ بِاتِّقاءِ اللّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ)371
خـداونـد بـه سـه چيز دستور داده كه تواءم با سه چيز ديگر است (از جمله ) به تقواى الهى و صله رحم دستور داده و هر كس صله رحم نكند، تقواى الهى هم ندارد.
3ـ از شؤ ون امامت است : امام صادق (ع ) خطاب به شيعيان مى فرمايد:
خداوند بزرگ ، دوستى ، ولايت و اطاعت ما را بر شما واجب كرده است ، پس هر كس با ماست بايد از مـا پـيـروى كـند و ورع ، كوشش ، اداى امانت به نيكوكار و بدكار و صله رحم از شؤ ون ماست .372
4ـ علامت دين است : اميرمؤ منان صلوات اللّه عليه مى فرمايد:
ديـنـداران را نـشـانـه هايى است كه بدان شناخته مى شوند: راستگويى ، امانتدارى ، وفاى به عهد و صله رحم .373
5ـ اخـلاق را نـيـكـو مـى كـنـد: تـاءكـيد بر پيوند خانوادگى و اصرار بر آن بسيارى از اخلاق نـيـكـوى ديـگـر چون ، انفاق ، تعاون ، شادمان كردن مؤ من ، دفاع از حق ، سخاوت و... را در پى دارد، از اين رو حضرت باقر(ع ) فرمود:
(صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُسَمِّحُ الْكَفَّ وَ تُطَيِّبُ النَّفْسَ...)374
پيوند با خويشاوندان ، اخلاق را نيكو، دست را بخشنده و جان را با صفا مى كند.
6ـ مـانـع گناه است : اسحاق بن عمّار مى گويد: از حضرت صادق (ع ) شنيدم كه فرمود: (صله رحم و نيكويى ، حساب را آسان و از گناه جلوگيرى مى كنند.)375
جايگاه ممتاز
ارزندگى و فضيلت سرشار پيوند خانوادگى ، آن را از موقعيت ممتازى برخوردار ساخته و از نظر درجه اهميت ، در رديف ايمان به خدا قرار داده است ؛ امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(مـردى نـزد رسـول خدا(ص ) آمد و عرض كرد: اسلام برتر چيست ؟ پيغمبر(ص ) فرمود: ايمان به خدا. پرسيد بعد از آن چيست ؟ فرمود: صله رحم ...)376
امام باقر(ع ) نيز مى فرمايد:
(اَفْضَلُ ما تَوَسُّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الاْ يمانُ بِاللّهِ وَ صِلَةُ الرُّحِمِ...)377
بهترين چيزى كه متوسّلان (به خدا) بدان چنگ زده اند، ايمان به خدا و صله رحم است .
ابـو ورد مـى گـويـد: از امـام بـاقر(ع ) پرسيدم : چگونه خداوند به بهترين وجه پرستش مى شود؟ فرمود: (با صله رحم .)378
اميرمؤ منان صلوات اللّه عليه نيز آن را جزو برترين مروّت وجوانمردى دانسته ،مى فرمايد:
(مِنْ اَفْضَلِ الْمُرُوَّةِ صِلَةُ الرَّحِمِ)379
از سـوى ديـگر، قطع پيوند خانوادگى به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و در زمره گناهان كبيره شمرده شده و قاطع رحم مورد لعنت خدا قرار گرفته است .380 كه نتيجه معكوس آن ، فضيلت صله رحم را دو چندان مى كند.
آثار ارزنده صله رحم
بدون ترديد هر چه را اسلام بر آن تاءكيد كرده ، داراى حكمت و تاءثير مثبت در زندگى انسان است ، خواه ما از آن اثر و حكمت آگاه شويم و خواه آگاه نشويم و هر چه تاءكيد و سفارش بيشتر باشد، آثار آن دستور نيز افزون تر خواهدبود، تحكيم پيوند خانوادگى نيز آثار و بركات بيشمارى در پى دارد كه مهم ترين آنها را در زير مى آوريم :
الف ـ عـمـر طـولانـى : تـحكيم رابطه خويشاوندى ، عمر را افزايش مى دهد چنانكه قطع آن ، از عمر انسان مى كاهد، رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:
مـردى صـله رحـم بـه جـا مـى آورد در حـالى كـه سـه سـال بـيـشـتـر از عـمـرش بـاقـى نـيـسـت ، ولى خـداونـد، آن را بـه سـى سال افزايش مى دهد.381
ب ـ آبـادانـى شـهـرهـا: امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) از رسـول خـدا(ص ) نقل مى كند كه فرمود:
(صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيارَ وَ تَزيدُ فِى الاَْعْمارِ وَ اِنْ كانَ اَهْلُها غَيْرَ اَخْيارٍ)382
صـله رحـم شـهـرهـا را آبـاد مـى كـنـد و عـمـرهـا را افـزايـش مـى دهـد گـر چـه اهل آن از زمره نيكان نباشند.
ج ـ پـاكـيـزگـى كـردار: امـام صـادق (ع )، صـله رحـم را مـايـه پـاكـيـزه شـدن اعمال مى داند:
(اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَكِّى الاَْعْمالَ...)383
د ـ فراوانى ثروت : با اينكه در ظاهر، صله رحم ، با رفت و آمد و هزينه شدن بخشى از درآمد انـسـان هـمـراه اسـت ولى پـيـشـوايـان مـعـصـوم تـاءكيد كرده اند كه چنين هزينه هايى سبب بركت زندگى و فراوانى درآمدها مى گردد.
امام على (ع ) مى فرمايد:
(صِلَهُ الاَْرْحامِ تُثْمِرُ الاَْمْوالَ وَ تُنْسِى ءُ فِى الاَّْجالِ)384
پيوند با خويشان ، ثروت ها را بارور مى سازد و مرگ ها را به تاءخير مى اندازد.
ه‍ ـ تـحكيم عاطفى : افراد فاميل به طور طبيعى با يك احساس خاص با هم مرتبطند و يكديگر را دوست دارند. اين عواطف و احساسات از نعمت هاى ارزشمند الهى است كه در درون انسان تعبيه شده و از راه صـله رحـم بـر تـحـكـيـم و گـسـتـرش آن تـاءكـيـد شـده اسـت و آن كـسـى كـه بـه ايـن عـمـل خـدا پـسـنـدانـه اقـدام مـى كـند، احساسات فاميل را نسبت به خود جذب مى كند به تعبير امام باقر(ع )
(صِلَةُ الاَْرْحامِ وَ تُحَبِّبُ فى اَهْلِ بَيْتِهِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ وَ لْيَصِلْ رَحِمَهُ)385
پيوند خانوادگى (فرد را) در فاميلش محبوب مى گرداند. پس شخص بايد تقواى الهى پيشه كند و با فاميلش پيوند برقرار نمايد.
و ـ آسـانـى حـسـاب : يـكـى از مـقـاطـع بـسـيـار مـشـكـل جهان آخرت ، رسيدگى به حساب و كتاب اعـمـال اسـت و صـله رحـم ايـن خـاصـيـت را دارد كـه در چـنـان مـوقـعـيـتـى عامل خويش را كمك كرده و حسابرسى او را آسان مى نمايد.
امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ... تُيَسِّرُ الْحِسابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ...)386
همانا صله رحم ، حساب را آسان و بلا را دفع مى كند.
ز ـ ورود بـه بـهـشت : آروزى هر مؤ من ، سعادت اخروى و جاى گرفتن در بهشت جاويد است و چنين آرزويـى بـا تـحـكـيـم پـيـونـد خـانـوادگـى مـيـسـّر مـى گـردد. رسول بزرگوار اسلام (ص ) فرمود:
شـش چـيـز اسـت كه اگر كسى به يكى از آنها عمل كند، در روز قيامت از او حمايت مى كند تا وارد بهشتش سازد... و يكى از آنها صله رحم است .387
فراگيرى
ارزش و اهـمـيـّت پـيـونـد خـانـوادگـى ايـجـاب مـى كـنـد كـه شـامـل و فراگير باشد تا از سويى هيچ فاميلى از آن محروم نگردد و از سوى ديگر هرگونه كار نيك و پسنديده اى كه امكان دارد، نسبت به رحم انجام پذيرد.
الف ـ عموميت ارتباط
آيـات و روايـاتـى كـه پـيـرامـون صـله رحـم سـخـن گـفـتـه انـد، مـحـدوديـتـى بـراى افرادفاميل قائل نشده اند و ظاهراً شامل همه اقسام آن اعم از دور و نزديك ، فقير و غنى ، كافر و مسلمان ، بدكار و نيكوكار و... مى شود و در برخى روايات نيز بر آن تاءكيد شده است :
روزى رسول خدا(ص ) به مردم فرمودند: آيا شما را به (دارنده ) بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم ؟ [گـفـتند: آرى فرمود:] كسى كه با بُرنده رابطه خويشاوندى ، پيوند برقرار سازد و به آن كه مالش را از او دريغ داشته ، ببخشايد و از كسى كه به او ستم نموده درگذرد.388
عبداللّه بن سنان مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : پسر عمويى دارم كه هر چه با او رابطه برقرار مى سازم ، او قطع رابطه مى كند، اجازه مى دهى ، من هم با او قطع رابطه كنم ؟) (امـام اجـازه نـداد) و فـرمـود: (اگـر تـو بـه رابـطـه ات ادامـه دهـى ، خـداوند پيوندتان را بـرقـرار مـى كـنـد ولى اگـر تـو هـم قـطـع رابـطـه كـنـى ، خـداونـد پيوندتان را قطع خواهد كرد389.)
جـهـم بـن حـمـيد نيز مى گويد: به امام صادق عرضه داشتم : خويشاوندانى دارم كه بر آيين من نـيـسـتـند، آيا حقّى بر گردن من دارند؟ پاسخ داد: هيچ چيز مانع حق خويشاوندى نمى شود، اگر آنـهـا بـر آيـيـن تـو بـودنـد، دو نـوع حـق بـر گـردنـت داشـتـنـد: حـق خـويـشاوندى و حق مسلمانى .390
ب ـ انواع صله
پـيـونـد خـانـوادگـى يـك مـفـهـوم عـرفـى اسـت و شـامـل هـر گـونـه كـارى كـه پسنديده وبراى فاميل سودمند باشد، مى شود. از سلام و احوال پرسى گرفته تا كمك هاى متنوع مادى و معنوى و از جـان مـايـه گـذاشـتـن بـراى فاميل . بنابراين مؤ من بايد در حد توان خويش و نياز اعضاى خـانـدان ، از آنـان دلجـويـى كـنـد و هـيـچ گـونـه كـمك و رسيدگى را از آنان دريغ ندارد؛ اگر خويشاوندى نياز مالى دارد، يا از او قرض مى خواهد، به او بپردازد. اگر كمك جسمى ، قدمى و هـمـكـارى فـكـرى و روحـى او را مـى طـلبـد، بـه او مـدد كند، اگر به ديد و بازديد خانوادگى دلخـوش مـى شـود، اقدام نمايد و... البته در همه موارد صله رحم ، توانايى انجام كار و مشروع بـودن ، دو شـرط اسـاسـى اسـت ، بـديـن مـعـنـا كـه اگـر افـراد فـامـيـل از او در خـواسـتـى كردند كه توان انجام آن را ندارد، از عهده اش ساقط مى شود و اگر اسـتـمـداد فـامـيـل و صـله رحم ، مستلزم عمل نامشروع و با خواست خدا در تضاد باشد، نبايد آن را انـجـام دهـد؛ مثل اينكه برادر يا خويشاوند ديگرى در ستم به مردم يا گناه ديگرى از او استمداد طـلبـد يـا مـالى را بـراى مـصـرف نـامـشـروع بـخـواهـد. در ايـن گـونـه مـوارد نـبـايـد بـه فـامـيـل كـمـك كـرد بـلكـه بـر عـكـس ، صـله رحـم آن اسـت كـه حـتـى او را از هـر گـونـه عـمـل نـاروا بـاز دارد و ايـن بـهـتـريـن خـدمـتـى اسـت كـه بـه فاميل خود كرده است .
امام صادق (ع ) درباره كم ترين پيوند خويشاوندى مى فرمايد:
(..صِلُوا اَرْحامَكُمْ وَ بِرُّوا بِاِخْوانَكُمْ وَ لَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَرَدِّ الْجَوابِ)391
پـيـونـد خـويشاوندى را محكم و به برادرانتان نيكى كنيد گر چه با سلام نيكو و پاسخ سلام دادن باشد.
و در روايـتـى از رسـول اكـرم (ص ) از جـان و مال مايه گذاشتن براى خويشاوندان ، بالاترين نوع صله رحم شمرده شده است .392
مواسات
مواسات از واژه (اُسوه ) گرفته شده و در معناى آن گفته اند: (مواسات يعنى مشاركت و سهيم كـردن ديـگـران در اسـبـاب زندگى و روزى )393 به شرطى كه آنچه مى پردازد از نـيـازمـنـدى هـاى ضـرورى پـرداخـت كـنـنـده بـاشـد و پـرداخـت مـازادضـرورت ، مـواسـات نـيـسـت .394 و دريافت كننده نيز بايد بدان نياز داشته باشد.395
پـيـش از پـرداخـتـن بـه موضوع مواسات ، بهتر است درباره تفاوت انسان ها در برخوردارى از مواهب طبيعى به اختصار توضيح دهيم :
وجود تفاوت ها
نظام آفرينش بر اساس نوسان بنا شده و برخى از انسان ها بر برخى ديگر از نظر ثروت ، سلامت ، دانش ، نسب و حسب ، نيروى تفكّر، موقعيت اجتماعى و... برترى دارند و انسان ها در هيچ زمـانـى از نـظـر مـواهـب نـفـسـانـى و طـبـيـعـى يـكـسـان نـبـوده و نـيـسـتـنـد؛ اسـتـعـدادهاى درونى ، عوامل متعدد محيط و شايد حكمت زندگى جمعى ، تفاوت ميان انسان ها را ايجاب مى كند و گريزى هم از آن نيست .
قرآن ميجد، تفاوت ميان مردم را مورد مداقّه قرار داده ، مى فرمايد:
(اُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلَ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ)396
بنگر كه چگونه [خداوند] برخى از مردم را بر برخى ديگر برترى داده است .
بـه هـمـيـن دليل خداوندگار حكيم در دين جاويد و جهانى خويش ، مرفّهان و برخورداران را مكلّف كـرده تـا بـه حـال مـسـتمندان و محرومان رسيدگى كنند و آنان را در موهبات خدادادى خويش سهيم سازند و مواسات ، اوج اين تشريك مساعى و نوعدوستى است .
جايگاه مواسات
مـؤ مـن ، پيش از آن كه به مقام والاى مواسات عروج كند بايد به خصلت هاى زيبا و پسنديده اى چـون ؛ نوعدوستى ، ترّحم ، سخاوت ، جوانمردى و... خود را آراسته باشد و مواسات در واقع ، مـُهر تاءييدى است بر خصلت هاى متعدّدى كه مواسات كننده در درون خود ايجاد كرده است . از اين رو رسـول اكـرم (ص ) مـواسـات را در رتـبـه نـخـسـتـيـن خصال پسنديده قرار داده ، مى فرمايد:
(يـا عـَلِىُّ! سـَيِّدُ الاَْعـْمـالِ ثـَلاثُ خـِصـالٍ: اِنْصافُكَ النّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُواساةُ الاَْخِ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ ذِكْرُكَ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى كُلِّ حالٍ)397
اى على ! سرور كارها سه خصلت است : 1ـ از جانب خويش ، با مردم به انصاف رفتار كنى . 2ـ بـه خـاطـر خـداى بـزرگ بـا بـرادرت مـواسـات كـنـى . 3ـ خـداى متعال را در هر حالى به ياد آورى .
حضرت صادق (ع ) در تفسير آيه (وَ آتُوا الزَّكاةَ)398 مى فرمايد:
زكـات ، بـه مـال ، مـقـام و تـوان بـدنـى تـعلق مى گيرد و يكى از زكات هاى مالى مواسات با برادران مؤ من است .399
ويژگى مؤ منان واقعى
هـمـان گـونـه كـه رويـش دانـه هاى ثمربخش به آب و هواى مساعد و زمينى حاصلخيز نياز دارد، بـسـيـارى از فـضائل اخلاقى نيز به دل هاى پاك و بى آلايش نيازمند است تا به بار نشيند و ثـمـر دهـد؛ بـه هـمين سبب ، خصلت هاى عالى انسانى از نشانه هاى تشيّع شمرده شده ، كه همان اسلام ناب و ايمان كامل است ؛ امام كاظم (ع ) فرمود: شيعيان ما با امور زير شناخته مى شوند:
(...بِالُْمحافَظَةِ عَلى اَوْقاتِ الصَّلاةِ وَ ايتاءِ الزَّكاةِ وَ مُواساةِ الاِْخْوانِ وَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ)400
با مراعات وقت نماز، دادن زكات ، مواسات با برادران ، امر به معروف و نهى از منكر.
قرار گرفتن مواسات در كنار نماز، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر، از سويى نشانه آن است كه خصلت مواسات ، از اركان ايمان است كه به هيچ وجه نبايد به طاق نسيان سپرده شود و از سـوى ديـگر نويد بخش آن است كه مؤ منان نمازگزار، زكات ده ، آمر به معروف و ناهى از مـنـكـر، تـوان و زمـينه مواسات را در صفحه دل خويش دارند، گر چه چنين كسانى به تعبير امام صادق (ع ) چون (كبريت احمر) نادر و كمياب خواهند بود:
(هـُمْ اَعـَزُّ مـِنَ الْكـِبـْريـتِ الاَْحـْمَرِ؛ حِلْيَتُهُمْ طُولُ السُّكُوتِ وَ كِتْـمانُ السِّرِّ وَ الصَّلاةُ وَ الزَّكاةُ وَ الْحَجُّ وَ الصَّوْمُ وَ الْمُواساةُ لِلاِْخْوانِ فى حالِ الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ)401
آنان (مؤ منان واقعى ) كمياب تر از كبريت احمرند؛ زينت ايشان ، خاموشى طولانى ، پنهان داشتن راز، نـمـاز، زكـات ، حـج ، روزه و مـواسـات بـا بـرادران اسـت در حال گشايش و سختى .
و در سـخـن ديـگرى سوگند مى خورد كه (مواسات ) يكى از مقدّمات دستيابى به ولايت واقعى اهل بيت (ع ) است :
(... فـَوَاللّهِ لا تـُنـالُ وَلا يـَتـُنـا اِلاّ بـِالْوَرَعِ وَ الاِْجـْتـِهـادِ فـِى الدُّنـْيا وَ مُواساتِ الاِْخْوانِفِى اللّهِ)402
بـه خـدا سـوگـنـد، ولايـت مـا جـز بـه وسـيله ورع ، تلاش در دنيا (براى عبادت ) و مواسات با برادران به خاطر خدا حاصل نگردد.
ايجاد زمينه
چـنـان كـه يـاد شـد، مواسات و سهيم كردن برادران دينى در مواهب خدادادى زيباترين جلوه ايمان بـه خـدا و روز رسـتـاخـيز است و دريغ از شيعه آل محمّد كه به چنين خصلت پسنديده اى آراسته نـبـاشـد. بـا كـاوشـى در فـرهـنـگ اسـلام ، در مـى يـابـيـم كـه خـداونـد حـكـيـم ، عوامل و انگيزه هاى متعددى را فرا راه مؤ منان ، نهاده تا به قلّه رفيع مساوات ، صعود كنند، از آن جمله :
1ـ ماه رمضان
گـر چه با شنيدن نام ماه رمضان ، روزه آن ماه مبارك در ذهن تداعى مى شود، ولى ماه خدا در روزه خـلاصـه نـمـى شـود و بـركـات و فـرايـنـدهـاى بـيـشـمـارى بـا خـود دارد كـه از چـشم تيزبين اهـل معرفت مخفى نمى ماند، چنانكه امام زين العابدين (ع ) در دعاى وداع ماه رمضان ، شمّه اى از آن بركات بيشمار را بر شمرده است .
مـاه خـدا در سـخـنـان رهـبـران الهى ، به (ماه مواسات ) موسوم شده ،403 كه اشاره اى ظـريـف بـه زمـيـنـه سـازى آن روزهـاى پـر مـعـنـويـت بـراى جـامـه عمل پوشاندن به ارزش هاى اخلاقى ، از جمله مواسات دارد .
مؤ منان روزه دار با امساك از مواهب الهى ، ضمن استحكام پيوند معنوى با آفريدگار هستى ، به رابـطـه انـسـانـى بـا هـمـنـوعـان و بـرادران محروم خويش نيز پى مى برند و تا حدودى از درد اسـتضعاف آنان آگاه مى شوند و از اين رهگذر به دلجويى و دستگيرى از آنان ترغيب شده به مقام مواسات دست مى يازند.
2ـ دعا
مـقـام مـواسـات ، بس ارجمند و رفيع است و رسيدن به آن را بايد از خدا طلب كرداين مساءله به حـدى جـدّى اسـت كـه والاتـرين آفريده خدا، حضرت ختمى مرتبت (ص ) در يكى از دعاهاى بعد از نافله ظهر، خدا را چنين مى خواند.
(... وَ ارْزُقْنى مُواساتَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ...)404
[پروردگارا] مواسات كسى را كه روزى اش را در تنگنا قرار داده اى نصيب من كن .
3ـ همنشينى با اهل مواسات
اسـلام در يـك دسـتور العمل عمومى ، به پيروان خويش رهنمود داده است كه همواره تلاش كنند تا بـا خردمندان و نيكان همنشين باشند و از حشر و نشر با بدكاران بى فرهنگ بپرهيزند، چرا كه خـوى و رفـتـار همنشين ـ خوب باشد يابد ـ خواهى نخواهى در انسان تاءثير مى گذارد. در مورد مواسات ، علاوه بر آن دستورالعمل كلى ، از امام صادق (ع ) چنين رسيده است :
(خـِصـْلَتـانِ مـَنْ كـانـَتـا فيهِ وَ اِلاّ فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ، قيلَ وَ ماهُما؟ قالَ: الصَّلاةُ فى مَواقيتِها وَ الْمُواظَبَةُ عَلَيْها وَ الْمُواساةُ)405
دو خـصـلت اگـر در كسى بود، [با او دوستى كن ] وگرنه از او فاصله بگير، باز هم فاصله بـگـيـر! پـرسـيـدنـد آن دو خـصـلت كـدام اسـت ؟ فـرمـود: نـمـاز اوّل وقت و مواظبت بر آن و مواسات .
آثار ارزشمند مواسات
بدون ترديد، مزّين شدن به گوهر گران بهاى مواسات ، پيامدهاى ارزشمندى را در پى خواهد داشـت كـه بـه مـنزله ميوه هاى شيرين ، درخت پربار و سرسبز مساوات را زيباتر جلوه مى دهند. برخى از آن آثار، بدين شرح است :
1ـ بركت و فراوانى روزى
سهيم كردن برادران مؤ من در ما يحتاج زندگى ، درياى غيرت و رحمت الهى را به جوش مى آورد و داده ها را چندين برابر، عوض مى دهد، حضرت امير صلوات اللّه عليه مى فرمايد:
(مُواساةُ الاَْخِ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ تَزيدُ فِى الرِّزْقِ)406
مواسات با برادر دينى در راه خداى بزرگ ، روزى را فراوان مى كند.
و در سخن نغز ديگرى به كميل مى فرمايد:
(يْا كُميِلُ! الْبَرَكَةُ فِى الْمالِ مِنْ ايتاءِ الزَّكاةِ وَ مُواساةِ الْمُؤْمِنينَ)407
اى كميل ، بركت در ثروت ، بر اثر دادن زكات و مواسات مؤ منان ، پديدار مى شود.
2ـ جلب محبت
همان حضرت مى فرمايد:
(ثـَلاثُ خـِصـالٍ تَجْتَلِبُ الْمـَحَبَّةَ؛ الاِْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ وَ الاِْنْطِواعِ وَ...)408
سـه خـصـلت است كه محبت را جذب مى كند: انصاف در معاشرت و مواسات در سختى و تنگدستى و... .
3ـ اجابت دعا
آن كـه مـورد دسـتـگـيـرى و مـحـبـت قـرار مـى گـيـرد، خـواهـى نـخـواهـى ، بـا زبـان قـال وحـال ، ولى نـعـمـت خـويـش را دعـا مـى كـند و چنين دعايى به تصريح حضرت صادق (ع )، درباره مواسات كننده مستجاب مى شود.
(ثـَلاثُ دَعـَواتٍ لا يُحْجَبْنَ عَنِ اللّهِ، مِنْها: رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعا لِرَجُلٍ مُؤْمِنٍ واساهُ فينا وَ دُعاؤُهُ عَلَيْهِ اِذا لَمْ يُواسِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهِ وَ الاِْضْطِرارِ اِلَيْهِ)409
سـه نـوع دعـا در درگـاه خدا پوشيده نمى شود: يكى دعاى مرد مؤ من براى مؤ من ديگرى كه به خاطر ما با او مواسات كرده ، همچنين نفرين او عليه كسى كه با توانايى بر مواسات ، مواسات نكرده در حالى كه مؤ من نخستين بدان نياز داشته است .
4ـ خشنودى خدا و بهشت برين
همان امام ، يكى از مصداق هاى آيه هاى 27 ـ 30 سوره فجر را كسى مى داند كه باورع باشد و مواسات كند.410
حفظ وحدت
سـازگـارى ، الفـت ، هـمـگـامـى و هـمـدلى بـا هـمـكـيـشـان در شـؤ ون زنـدگـى ، از اصـول اخـلاق اجـتـمـاعـى اسـت كـه اسـلام بـدان ، عـنـايـت ويـژه دارد و هـرگز رضا نمى دهد كه يكپارچگى و وحدت جامعه اسلامى دچار تزلزل و تفرقه گردد؛ هر كس براى خود راهى بپويد و هر گروه براى خويش ، مسيرى تعيين كند.
اتّحاد و يكسويى ، لازمه حيات است و عقل و شرع بر اين ملازمه ، اتفاق دارند؛ تفرقه راهى به سوى نابودى است و انسانِ تك رو، تيشه به ريشه خويش مى زند و چنين كارى از ديدگاه خدا و خرد محكوم است و مؤ منان و خردمندان ، موظف به ايجاد و حفظ وحدت و پرهيز از تفرقه اند.
تفسير وحدت
در فـرهـنـگ اهـل بـيـت عـليهم السلام وحدت ، معناى خاصّ خود را دارد و آن ، يكدلى و هماهنگى بر گـرد حـق و تـمـركـز هـمـه نـيـروهـا بـراى تـحـكـيـم و بـر پـايـى حـق و نـابـودى بـاطـل اسـت ؛ آنـان كـه سـخن ياوه مى گويند و از حق روى گردانند، گر چه اكثريت جامعه را هم تشكيل دهند، تفرقه افكن و ضد وحدت محسوب مى شوند و آنان كه سنگ حق را به سينه مى زنند و از باطل گريزانند، وحدت آفرين و مخالف تشتّت و تفرقه اند گرچه تعدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نكند؛ اميرمؤ منان صلوات اللّه عليه مى فرمايد:
(اَلْجَماعَةُ اَهْلُ الْحَقِّ وَ اِنْ كانُوا قَليلاً وَ الْفُرْقَةُ اَهْلُ الْباطِلِ وَ اِنْ كانُوا كَثيراً)411
جـمـاعـت (و مـركـزيـت ) اهـل حق هستند گر چه اندك باشند و تفرقه افكنان اهل ياوه اند گر چه فراوان باشند.
و منظور رسول اكرم (ص ) كه فرمود:
(...اِنَّ الْجَماعَةَ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ)412
اين است كه اهل حق ، جماعت اصلى است و باطل گرايان ، وحدت شكن اند. همان هايى كه قرآن مجيد، رسول اكرم (ص ) را از آنان جدا كرده و فرموده است :
(اِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى شَىْءٍ)413
كـسـانـى كـه آيـيـن خـويـش را پـراكنده ساختند و گروه گروه شدند، تو هيچ رابطه اى باآنان ندارى .
و ضـمن مشرك خواندن تفرقه افكنانى كه روى هوا و هوس و دنيا پرستى ، انشعاب دينى ايجاد مى كنند، به مسلمانان هشدار مى دهد كه به هوش باشند و در چنين گردابى ، غرق نگردند:
(...وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ # مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً...)414
از مشركان نباشيد؛ ازكسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و دسته دسته شدند.
عزلت از غير خوش آيد نه ز يار
دامن صحبت ياران مگذار
يار از يار كند كسب كمال
يار از يار برد جاه و جلال
يار با يار به هم جان و تن اند
سخت پيوند چو روح و بدن اند
تن ز جان زندگى آموز بود
جان به تن بندگى اندوز بود
تن بى جان چه بود؟ مردارى
جان بى تن كه بود؟ بيكارى 415
شعار استراتژيك
(وحدت ) شعار استراتژيك و آرمان قرآن است كه با شعور در آميخته و جامعه توحيدى اسلام را سـامـان مـى دهـد، پـيـونـد آن را بـا خـدا مـحكم مى كند، هدايتش مى نمايد و از دوزخ رهايى اش مى بخشد:
(وَاعـْتـَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بـَيـْنَ قـُلُوبـِكـُمْ فـَاَصـْبـَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها...)416
هـمـگـى بـه ريـسمان الهى چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود، به ياد آوريد كه شما با هم دشمن بوديد و او ميان دل هاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد و خدا شما را از آن نجات داد.
اين آيه ضمن ياد آورى دوزخ تفرقه و تشتّت دوران جاهلى ، نعمت بزرگ برادرى و اتحاد مدينه فـاضـله اسـلامـى را يـادآورى مـى كـنـد، بـه يـكـى از مـحـورهـاى وحـدت (حبل اللّه ) پرداخته ، فرد و جامعه را به اتحاد و يكپارچگى فرا مى خواند.
اهـل بـيـت وحـى (ع ) نـيـز هـمراه قرآن ، بر تحكيم اين شعار اساسى اسلام ، پاى فشردند و با سـيـره و سـخـن خـويـش ، آن را در جـامـعـه گـسـتـرش دادنـد؛ امـام بـاقـر(ع ) نقل كرده كه رسول اكرم (ص ) در سرزمين (منا) براى مردم سخنرانى كرد و ضمن آن فرمود:
... قـلب بـنـده مـسـلمـان نـسـبـت بـه سـه چـيـز خـيـانـت نـمـى ورزد؛ خـالص كـردن عـمـل بـراى خـدا، خـيـرخـواهـى بـراى پـيشوايان مسلمانان و پيوند با جماعت آنان . مؤ منان با هم بـرادرنـد و خـون آنـهـا تلافى مى شود (قصاص مى شود) و آنها در برابر ديگران چون مشتى گره كرده اند.417
آن حـضـرت با تشكيل حكومت اسلامى ، پايه هاى وحدت را نيز پى ريخت و در نخستين گام ، ميان دو طـايـفـه بـزرگ مـديـنـه ـ اوس و خـزرج ـ وحـدت ايجاد كرد و با مراسم (عقد اخوت )، يكايك مسلمانان را با هم برادر خواند و روز به روز بر استحكام آن افزود و بدون ترديد، يكپارچگى ، انـسـجـام ، يـكدلى و وحدت كلمه اى كه در صدر اسلام ، بر جامعه حكمفرما بود، در هيچ زمانى ميان مسلمانان و ديگران ، يافت نشده است .
پـس از آن ، اهـل بيت (ع ) در انديشه و در پى ايجاد و حدت بودند، گر چه دست ناپاك دسيسه ، مسير تاريخ را عوض كرد و ايشان به آرمان الهى خويش دست نيافتند، ولى تا آنجا كه از عهده آنان بر مى آمد، در تحكيم وحدت و انسجام امّت ، لحظه اى درنگ نكردند.
امـيـرمـؤ مـنـان صـلوات الله عـليـه ، در تـشـريـح اوضـاع پـس از ارتحال رسول اكرم (ص ) مى فرمايد:
(... وَ اَيـْمُ اللّهِ لَوْلا مـَخـافـَةُ الْفـُرْقـَةِ بـَيْنَ الْمُسْلِمينَ وَ اَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ وَ يَبُورَ الدّينُ لَكُنّا عَلى غَيْرِ ما كُنّا لَهُمْ عَلَيْهِ...)418
بـه خدا سوگند، اگر بيم تفرقه ميان مسلمانان نبود و (بيم ) اينكه كفر باز گردد و دين بى اثر گردد، ما با مخالفانمان به گونه اى ديگر رفتار مى كرديم !
ايـن سـخـن حـكـيمانه نشانگر توجه ويژه خاندان وحى به حفظ وحدت امت اسلامى است و اينكه آن بزرگواران ، بهاى گزافى را براى تحقق اتحاد و يكپارچگى مسلمانان مى پرداختند.
محورهاى وحدت
خداوند همواره ، مردم را از تفرقه و جدايى بر حذر داشته و آنان را به وحدت كلمه فرا خوانده و محورهاى اتحاد را نيز بدانان معرفى كرده كه عبارتند از:
الف ـ توحيد
قـرآن مـجـيـد علاوه بر مسلمانان ، حتى پيروان دين مسيح و موسى عليهماالسلام رانيز به اتحاد بر محور توحيد فرا مى خواند و مى فرمايد:
(قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلا اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ...)419
بگو: اى اهل كتاب ، بياييد به سوى شعار مشترك ميان ما و شما (گرد آييم ) و آن اين است كه جز خـدا را نـپـرسـتـيـم و شريكى برايش نتراشيم و برخى از ما برخى ديگر را ـ به جز خدا ـ به آقايى برنگزينيم .
بـه يـقـيـن ، اگـر موحّدان جهان ـ اعم از مسلمانان و اهل كتاب ـ حقيقتاً خدا را بپرستند و مؤ من و موحّد واقعى باشند مى بايست از تشتّت و پراكندگى و اختلاف بپرهيزند، همان گونه كه اگر همه پـيـامبران الهى در يك زمان و در يك مكان زندگى مى كردند، كم ترين اختلافى با هم نداشتند، به تعبير حضرت امام خمينى قدّس سرّه :
اگـر هـمـه انـبـيـا جـمـع شوند و همه اوليا جمع شوند، با هم اختلاف نمى كنند، يك كلمه اختلاف ندارند!420
ب ـ رهبرى پيامبر
خـداونـد مـتـعـال بـراى ايـنـكـه هـيـچ تـرديـدى در اطـاعـت از رسـول اكـرم (ص ) بـاقـى نـمـانـد،بـا صـراحت بر اطاعت مستقيم از آن حضرت ، به طور مكرر، تاءكيد كرده است :
(...ما اَتيكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...)421
آنچه پيامبر برايتان آورده بگيريد، و از آنچه نهى كرده ، خوددارى كنيد.
يعنى (هر چه پيامبر(ص ) دستور مى دهد، اجرا كنيد و از هر چه نهى مى كند، بپرهيزيد زيرا او جـز از جـانـب خـدا امـر و نـهـى نـمـى كـنـد... و در ايـن آيـه اشاره دارد كه اداره امور مردم به دست پيامبر(ص ) و امامان جانشين آن حضرت است .)422
مردم تا هنگامى كه از رسول خدا(ص ) اطاعت مى كردند، از وحدت و يكپارچگى برخوردار بودند و در بـرابـر هـر دشـمـنـى ، پـايـمـردى و مقاومت مى كردند. قرآن مجيد اين انسجام و شوكت را در سايه پيروى از خدا و رسول (ص ) مى داند چنانكه عكس آن نيز صحيح است :
(وَ اَطيعُوا اللّهَ وَرسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ...)423
و (فـرمان ) خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد و نزاع نكنيد كه سست خواهيد شد و شوكت شما بر باد خواهد رفت !
ج ـ قرآن و عترت
خـداونـد در آيـه 103، آل عـمـران ، بـا تـاءكـيـد از مـردم مـى خـواهـد كـه بـا تـمـسـّك بـه (حـبـل اللّه ) انـسـجـام و وحـدت خـويـش را حـفـظ كـنـنـد تـا دچـار تـفـرقـه و تـشـتّت نگردند؛ و حبل اللّه همان قرآن و عترت پيامبر(ص ) است :
امام باقر(ع ) با قرائت آيه مزبور فرمود:
(آلُ مُحَمَدٍ(ص ) هُمْ حَبْلُ اللّهِ الَّذى اَمَرَ بِالاِْعْتِصامِ بِهِ)424
دودمان محمّد(ص ) همان حبل اللّه است كه خداوند، تمسّك به آن را فرمان داده است .
و رسـول اكرم (ص ) در حديث ثقلين ـ كه مورد اتفاق شيعه و سنّى است و سند آن به 35 نفر از اصـحـاب آن حـضرت مى رسد425 ـ قرآن و عترت را محور وحدت معرّفى كرده كه اگر مـسـلمـانـان بـه هـر دوى آنها متمسّك شوند، گمراه و پراكنده نخواهند شد، از جمله در حجة الوداع فرمود:
... مـن دو ثـقـل گـرانـبـهـا در مـيـان شـمـا مـى گـذارم : ثـقـل اكـبـر، قـرآن اسـت و ثـقـل اصـغـر عـتـرت و دودمـان مـنـنـد؛ ايـن دو حـبـل اللّه (ريـسـمـان الهـى ) انـد كـه اتصال ميان شما و خداى بزرگ را برقرار مى سازند.
و در بـازگـشـت از حـجة الوداع ، اميرمؤ منان سلام اللّه عليه را در (غدير خم ) به امامت منصوب كرد تا پرچم هدايت خلق را به دست گيرد و انسجام و اتحادشان را حفظ كند:
حـسـن بـن طـريـف مـى گـويـد: بـه امـام حـسـن عـسـكـرى (ع ) نـامـه نـوشـتـم و پـرسـيـدم : ايـنكه رسـول خـدا(ص ) بـه امـيرمؤ منان (ع ) فرمود: (مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىُّ مَوْلاهُ) معناى آن چيست ؟ آن حضرت پاسخ داد: (معنايش اين است كه آن حضرت ، على (ع ) را محور قرار داد تا حزب اللّه در هنگام تفرقه و پراكندگى به سبب او شناخته شوند.)426
عـلاوه بـر اركـان ياد شده ، جهان اسلام از مشتركات فراوان ديگرى نيز برخوردار است كه به نوبه خود مى توانند امّت اسلامى را متّحد و همسو كنند مانند:
ـ خانه خدا؛ قبله گاه همه مسلمانان جهان ؛
ـ حج ؛ كنگره عظيم و بين الملل اسلامى ؛
ـ اذان ؛ شعار همه روزه هر مرد و زن مسلمان ؛
ـ نماز، روزه ؛ عبادات روزانه ، هفتگى و سالانه مسلمانان .
نكوهش تفرقه