اصول اخلاق اجتماعي

پژوهشکده تحقيقات اسلامي

- ۸ -


زشـتـى و زيـانـبـار بـودن تـفـرقـه وا خـتـلاف ، امـرى بـديـهـى و مـورد اتـفـاق عـقـل و شـرع اسـت و نـيـاز بـه دليـل و برهان ديگرى ندارد، در اينجا تنها براى تذكار به دو روايت از حضرت على (ع ) بسنده مى كنيم :
1ـ (اَلا اِنَّ الْبَقاءَ فِى الْجَماعَةِ وَ الْفَناءَ فِى الْفُرْقَةِ)427
آگاه باشيد كه دوام و بقا در اجتماع و فنا و نيستى در تفرقه و جدايى است .
2ـ (وَالْزَمـُوا السَّوادَ الاَْعـْظـَمَ فـَاِنَّ يـَدَاللّهِ مـَعَ الْجَماعَةِ وَ اِيّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّيْطانِ كَما اَنَّ الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ)428
هـمـراه جـمـعـيـت انـبـوه (طـرفـدار حـق ) بـاشيد زيرا دست خدا با اجتماع است و از تفرقه و جدايى بـپـرهـيـزيـد، زيـرا انسان هاى تك رو به دام شيطان مى افتند چنان كه گوسفند از گله وا مانده طعمه گرگ مى شود.
بـه امـيـد روزى كه همه مسلمانان با تجمع بر گرد محورهاى وحدت ، از دوزخ تفرقه و جدايى رهـايـى يـابـنـد و در بـهـشـت اتـحـاد و وحـدت كـلمـه در مـسـيـر تكامل و قرب الهى ره پويند.
نظارت همگانى
يـكـى از ويـژگـى هـاى زنـدگـى و تـمـدن صـنـعتى غرب انزواطلبى و بى تفاوتى نسبت به ديـگـران و جـهـان خـارج از زنـدگـى شخصى است . اسلام با چنين ديدگاهى كاملاً مخالف است و اعـتـقـاد دارد كـه انـسـان بـايـد تـا حـدود زيـادى ـ خـارج از مـسـائل خـصـوصـى ، خـانـوادگـى و سـرّى ـ از زنـدگـى هـمـنـوعان خود با خبر باشد، با آنان بـجـوشـد، درد دلشـان را گـوش كند و در غم و شاديشان شريك شود. حتّى او را در برابر همه افراد مسؤ ول مى داند؛ رهبر بزرگوار اسلام ، حضرت محمد(ص ) مى فرمايد:
(كُلُّكُمْ راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ)429
همه شما سرپرست [يكديگر] و همه در برابر زير دست خود مسؤ وليد.
ايـن احـسـاس مـسـؤ وليـت ، آرمـان (وحـدت اسـلامـى ) را شـكـل مى دهد و انسجام امّت را تا ابديت ، تضمين مى كند، علاوه بر اينكه در تار و پود فطرت آدمى نيز ريشه دارد، چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد:
(كانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً...)430
و سعدى با الهام از چنين تفكّرى سروده است :
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
طرح نظارت عمومى
مـراقـبـت مـتعهّدانه مسلمانان نسبت به برادران و خواهران ايمانى خود، طرحى قرآنى است كه به ماهيّت ايمان آنها بستگى دارد و با آن تداوم مى يابد:
(وَ الْمـُؤْمـِنـُونَ وَ الْمـُؤْمـِنـاتُ بـَعـْضـُهـُمْ اَوْلِيـاءُ بـَعـْضٍ يـَاءْمـُرُونَ بـِالْمـَعـْرُوفِ وَ يـَنـْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...)431
مـردان و زنـان بـا ايـمـان ، برخى سرپرست [و يار و ياور] بعضى ديگرند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى كنند.
علاّمه طباطبايى در تفسير اين آيه مى نويسد:
مـؤ مـنـان ـ با همه فراوانى و گستردگى ، از نظر تعداد و جنسيت ـ در حكم يك شخصيت واحدند و بـه هـمـيـن سـبب برخى سرپرستى و تدبير امور ديگران را به عهده مى گيرند و آنان را به خـوبـى هـا وا مـى دارنـد و از زشتى ها باز مى دارند و چنين ولايتى در همه ابعاد اجتماعى جارى و سارى است .432
اين طرح استراتژيك اسلامى ، در قالب نظارت اعضاى خانواده نسبت به يكديگر، ملّت نسبت به مـلت ، مـلّت نـسـبـت بـه دولت و دولت نـسـبـت بـه مـلّت قابل بررسى است :
الف ـ نظارت اعضاى خانواده نسبت به يكديگر
اعـضـاى يـك خـانـواده ، بـايـد نسبت به كارهاى يكديگر، نظارتى آگاهانه و دلسوزانه داشته بـاشـند و همديگر را در راه بهينه سازى زندگى مادّى و معنوى يارى رسانند و موانع و مشكلات را مـرتـفـع سـازنـد و از هـيـچ كوششى دريغ نورزند. در اين بين ، نقش پدر، يعنى سر پرست خانواده بسيار اساسى تر و مهم تر است . در قرآن مجيد مى خوانيم :
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ...)433
اى مؤ منان ، خود و خانواده تان را از آتشى كه هيزم آن ، انسان ها و سنگ ها است ، نگه داريد!
امام على (ع ) در تفسير اين آيه مى فرمايد:
(عَلِّمُوا اَهْليكُمْ الْخَيْرَ)434
به خانواده خويش ، خوبى بياموزيد.
آمـوزش نـيـكـى هـا كـه نـگـه دارنـده انـسان از آتش دوزخ است ، از اجزاء اصلى تدبير خانواده و نـظـارت بـر آن اسـت و هـمـه موظّفند تمام تلاش خويش را به كار گيرند تا خاندان خود را در مسير خير و صلاح دين و دنيا حركت دهند و از شرّ و پليدى بپرهيزانند تا گرفتار آتش فساد و تباهى و در نتيجه دوزخ قهر الهى نگردند.
ب ـ نظارت ملّت نسبت به دولت
كـارگـزاران دولتـى ـ اعـمّ از مديران عالى ، ميانى و كارمندان جزء ـ ممكن است براثر درگيرى شغلى ، خواسته يا ناخواسته ، دچار نوعى عملزدگى ، انحراف ، كم كارى و مانند آن شوند كه به طور طبيعى ، فساد ادارى و حكومتى را در پى خواهد داشت .
از ايـن رو اسـلام ، بـه صراحت از مسلمانان خواسته تا با چشم و گوش باز، همه كارهاى دولت را زيـر نظر داشته باشند و در صورت مشاهده كم ترين تخلّف ، كارگزاران را به اشتباهشان واقـف سـازنـد، همچنين نظريات اصلاحى خود را در همه زمينه ها در اختيار دولت گذارند و از هيچ گـونـه هـمـكـارى و خـيـرخواهى دريغ نورزند. چنين نظارتى نه تنها دخالت در كارهاى دولت ، كـارشـكـنى و مزاحمت محسوب نمى شود، بلكه از حقوق خدشه ناپذير ملّى شمرده شده است و آن كه راءى مى دهد، حقّ نظارت هم دارد. به تعبير اميرمؤ منان صلوات اللّه عليه :
(...اَمّا حَقّى عَلَيْكُمْ فَالْوَفاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصيحَةُ فِى الْمَشْهَدِ وَ الْمَغيبِ...)435
امـّا حـق مـن بـر شـمـا ايـن اسـت كـه بـه ميثاق خود وفادار باشيد و آشكارا و نهان (براى دولت ) خيرخواهى كنيد.
جـالب اسـت كه امام (ع ) نصيحت و نظارت ملّت را از حقوق مسلّم دولت مى داند كه آن ، حق ندارد از چنين مسؤ وليتى شانه خالى كند و اين هم نبايد از استيفاى چنين حقّى طفره برود!
ج ـ نظارت دولت نسبت به ملّت
نـظـارت دولت بـر امـور مـلّت نـيز امرى بديهى است كه نياز به برهان ندارد و حتّى مى توان گـفـت : فـلسـفـه وجـودى دولت را، نـظـارت ، بـرنـامـه ريـزى و حـلّ و فصل كارهاى مردم تشكيل مى دهد كه بدون آن ، دولت و حكومت ، مفهومى ندارد.
د ـ نظارت ملّت نسبت به ملّت
ايـن نـوع نـظـارت ، اصـلى تـريـن و كـارسـازتـريـن است كه در يك بسيج فراگير و بادوام ، فـردفـرد جـامـعـه اسـلامـى را نـسـبـت بـه هـمـكـيـشـان و هـمـنـوعـان خـود، مـسـؤ ول مـى دانـد و ضـمـن شـخـصـيـت دادن بـه افـراد، بـه آنـان حـق مـى دهـد كـه در مـحـدوده عـقـل و شـرع ، بـر كـارهاى ديگران ، نظارت كنند و دلسوزانه و خردمندانه آنان را از زشتى ها باز دارند و به سوى نيكى ها سوق دهند.
قرآن مجيد، امتياز سودمند مؤ منان از ديگران را (توصيه به حق ) مى داند و مى فرمايد:
(...اَلَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ...)436
(تـواصـى بـه حـق ) بـدين معناست كه برخى از مؤ منان ، برخى ديگر را به پيروى از حق و ادامـه آن سـفـارش كـنـنـد و چـنـيـن كـارى وسـيـعـتـر از امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر اسـت و شامل عقائد و افكار و هر ترغيب و تشويقى نسبت به كارهاى شايسته مى شود.437
نظارت كارشناسانه
با توجه به آنچه گذشت ، شايد اين توهّم پيش آيد كه اسلام به هر كس و در هر موقعيت علمى و اجتماعى اجازه مى دهد كه در همه كارها دخالت كند و اظهار نظر نمايد.
براى رفع چنين توهّمى مى گوييم : نظارت همگانى به معناى دخالت همه افراد ـ اعم از دانا و نـادان ـ نـيست ؛ زيرا اين روش نه شدنى است و نه صورت شرعى دارد؛ بلكه مراد از (نظارت هـمـگـانـى ) اظـهـار نـظـر كـارشـنـاسـانـه از سـوى مـتـخـصـصان و آگاهان جامعه است كه ضمن مـعـقـول بـودن ، قـطـعـاً در بـهـيـنه سازى اوضاع اجتماعى ، كارساز خواهد بود، چنانكه حضرت صادق (ع )، پيرامون (امر به معروف و نهى از منكر) ـ كه بخشى از (نظارت همگانى ) است ـ مى فرمايد:
آمر و ناهى بايد آگاه ، عادل و خوش برخورد باشد.438
در قرآن مجيد نيز آمده است :
(وَ لْتـَكـُنْ مـِنـْكـُمْ اُمَّةٌ يـَدْعـُونَ اِلَى الْخـَيـْرِ وَ يـَاءْمـُرُونَ بـِالْمـَعـْرُوفِ وَ يـَنـْهـَوْنَ عـَنـِ الْمُنْكَرِ)439
گـروهـى از شـمـا بـايـد (مردم را) به خير و صلاح دعوت كنند و به خوبى ها فرمان دهند و از بدى ها باز دارند.
پر واضح است كه اين گروه بايد داراى شرايط نظارت عمومى و امر به معروف و نهى از منكر باشند.
اصول نظارتى
در معارف اسلامى سر فصل هايى وجود دارد كه به طور مستقيم با نظارت همگانى مرتبط است و بـسـيـارى از آنـهـا از اصـول خـدشـه نـاپـذيـر اسـلام نـيـز بـه حـسـاب مـى آيـد و اهـمـّيـت اصل نظارت را دو چندان مى كند، برخى از آنها بدين قرار است :
1ـ اهتمام به امور مسلمانان
ضرورت و اهميّت اصل (اهتمام ) به حدّى است كه در حديث مشهور پيامبراكرم (ص )، تارك آن از زمره مسلمانان خارج است :
(مـَنْ اَصـْبـَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ)440
هر كس صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد، از آنان نيست و هر كس بشنود مردى مسلمانان را به يارى مى طلبد و اجابتش نكند، مسلمان نيست .
2ـ امر به معروف و نهى از منكر
ايـن اصـل از بـزرگ ترين اصول نظارتى اسلام است كه در گستره وسيعى مسلمانان را موظّف مى كند بر اعمال و گفتار يكديگر نظارت كنند و در صورت مشاهده خلاف ، به اصلاح آن اقدام نـمـايـنـد. هـمـيـنـطـور ايـن اصـل ، از ويژگى هاى لا ينفكّ مؤ منان است كه در تحكيم احكام اسلام و (فـضـيـلت زايـى ) و (رذيـلت زدايـى ) جـامـعـه اسـلامى ، نقشى عظيم دارد و مهم ترين بخش نظارت همگانى را نيز تشكيل مى دهد.
3 و 4 ـ اخوت و اصلاح
اين دو اصل نيز بر ضرورت نظارت تاءكيد دارد، قرآن مجيد درباره آن دو مى فرمايد:
(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)441
همانا مؤ منان ، برادر يكديگرند، پس دو برادر خويش را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه سازيد، شايد مورد رحمت (خدا) واقع شويد.
حضرت صادق (ع ) با عنايت به اصل اصلاح مى فرمايد:
(اِنَّمـَا الْمـُؤْمـِنـُونَ اِخـْوَةٌ بـَنـُوأَبٍ وَ اُمٍّ فـَاِذا ضـَرَبَ عـَلى رَجـُلٍ مـِنـْهـُمْ عـِرْقٌ سـَهـَرَ لَهُ الاْ خَرُونَ)442
هـمـانـا مـؤ مـنـان بـرادر و فـرزنـدان يك پدر و مادر هستند و هرگاه يكى از آنها دچار دردى شود، ديگران به خاطر او بى خواب مى شوند.
هـمـچنين آن حضرت بودجه اى را به اين امر اختصاص مى داد و افرادى را ماءمور مى كرد كه ميان شيعيان را سازش ‍ دهند.443
5ـ شورا
اصـل مشورت هم در ميان مردم و هم در ارتباط ملت و رهبرى مورد تاءكيد قرآن است : در جايى ، مؤ منان واقعى را با ويژگى مشورت مى ستايد و مى فرمايد:
(وَ اَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ...)444
مؤ منان در كارهايشان با هم مشورت مى كنند.
و از سويى ديگر به پيامبر(ص ) دستور مى دهد: تا با مردم ، مشورت كند:
(وَ شاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ...)445
در كارت با مردم مشورت كن .
6ـ سود رسانى
مسلمانان نه تنها موظفند از زيان رسانى به همكيشان و همنوعان خود،خوددارى ورزند، بلكه لازم اسـت تـلاش كنند در حد توان به يكديگر سود رسانند و خير و بركاتشان نصيب ديگران شود ايـن مـوضـوع در اسـلام تـا آن انـدازه مـورد عنايت است كه ملاك محبوبيت مردم در پيشگاه خدا قرار گرفته است و حضرت صادق (ع ) مى فرمايد:
(سُئلَ رَسُولُ اللّهِ(ص ) مَنْ اَحَبُّ النّاسِ اِلَى اللّهِ، قالَ: اَنْفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ)446
از رسـول خـدا(ص ) پـرسـيـدنـد: مـحـبـوب تـريـن مـردم ، نزد خدا كيست ؟ پاسخ داد: آن كه بيش از ديگران به مردم سود رساند.
اين اصل نيز در ارتباط مستقيم با نظارت همگانى قرار دارد.
يـادآور مـى شـويـم كـه مـوضـوعـات مـتـعـددى چـون انـفـاق ، احـسـان ، صـله رحـم و... در رديـف اصول نظارتى قرار دارند كه به علت عدم گنجايش درس به آنها نپرداختيم .
منابع و مآخذ
قرآن كريم
نهج البلاغه ، فيض الاسلام
ارشاد، شيخ مفيد، ترجمه و شرح سيد هاشم رسولى محلاتى ، انتشارات علميه .
اصول كافى ، محمد بن يعقوب كلينى ، انتشارات دار صعب ، بيروت
بحارالانوار، علاّمه مجلسى ، انتشارات اسلاميه .
تحرير الوسيله ، امام خمينى ، چاپ اسماعيليان .
تحف العقول ، ابن شعبه ، ترجمه كمره اى ، انتشارات كتابچى .
الترغيب و الترهيب ، عبدالعظيم بن عبدالقوى المنذرى ، چاپ سوم ، داراحياء التراث العربى ، بيروت .
تفسير نمونه ، جمعى از نويسندگان ، انتشارات اسلاميه .
تفسير نورالثقلين ، چاپ علميه قم .
خصال ، شيخ صدوق ، مترجم ، انتشارات اسلاميه .
درّالمنثور، سيوطى ، دارالمعرفة ، بيروت .
روزنامه جمهورى اسلامى ، سال 1373 و 1374.
سفينة البحار، شيخ عبّاس قمّى ، انتشارات كتابخانه سنايى .
شرح غررالحكم و دررالكلم ، آمدى ، انتشارات دانشگاه تهران .
شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، بيروت .
صـحـيـفـه نـور، امـام خمينى (ره )، مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى ، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى .
فلاح السائل ، سيد بن طاووس ، دفتر تبليغات اسلامى .
الغدير، علامه امينى ، انتشارات اسلاميه .
گناهان كبيره ، شهيد دستغيب ، انتشارات صبا.
لغت نامه دهخدا.
مثنوى هفت اورنگ ، احمد جامى ، تصحيح مدّرس گيلانى ، چاپ ششم ، انتشارات سعدى .
مجمع البيان ، طبرسى ، دارالمعرفة ـ بيروت .
محجة البيضاء، فيض كاشانى ، دفتر انتشارات اسلامى .
مصباح الشريعه ، عبدالرزّاق گيلانى ، كتابخانه صدوق .
المفردات ، راغب اصفهانى ، بيروت .
مقتل الحسين (ع )، مقرّم ، كتابفروشى بصيرتى .
مكاتيب الرسول ، على احمدى ، نشر يس .
مكارم الاخلاق ، طبرسى ، مؤ سسه اعلمى ، بيروت .
من لا يحضره الفقيه ، شيخ صدوق ، دار صعب ، بيروت .
الميزان ، علاّمه طباطبايى ، اسماعيليان .
ميزان الحكمه ، محمدى رى شهرى ، دفتر تبليغات اسلامى .
وجدان ، محمد تقى جعفرى ، انتشارات اسلامى .
وسائل الشيعه ، شيخ حرّ عاملى ، بيروت .