در ماتم تو دهر بسى شيون كرد
|
لاله همه خون ديده در دامن كرد
|
گل جيب قباى ارغوانى بدريد
|
قمرى نمد سياه در گردن كرد.
|
در (تذكره عرفات
) مى نويسد: اين قطعه را خواجه شمس الدين در وقت قتل خود گفته است :
هر تير كه از قبضه تقدير برون شد
|
كى شايد از آن تير به تدبير حذر كرد
|
انصاف فلك بين كه در اين مدت نزديك
|
چه شور برانگيخت ز بيداد و چه شر كرد
|
گردون چه بود چيست ستاره چه بود مهر
|
فرمان خدا بود و حوالت به قدر كرد
|
هر ظلم كه بر اهل جهان كردم از اين پيش
|
پيش آمد و احوال مرا هر چه بتر كرد(31)
|
|