مردان علم در ميدان عمل (جلد اول)

سيد نعمت الله حسينى

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله رب العالمين و صلى الله على محمد وآله طاهرين
در دين مقدس اسلام ،سعادت و حسن عاقبت انسان در دو سرا در گرو تقوى و عمل صالح (حسنات )و دورى جستن از اعمال بد (سيئات )اعلام گرديده و ملاك نيك و بد اعمال ،رضايت عدم خداوند سبحان دانسته شده است بنابراين در اين مرحله نخست معرفت خدا و علم به احكام و مقرارت الهى قرار دارد كه انبياء الهى عليهم السلام از طريق وحى و اتصال با مبداء آفرينش و با تلاوت آيات الهى و تزكيه انسان و تعليم كتاب و حكمت به او،متصدى انجام اين رسالت بوده اند و خاتم ايشان رسول گرامى اسلام صل الله عليه و آله بود كه دين بد و كامل گشت و نعمت الهى توسط او به حد تمام رسيد و قرآن كه ((تبيانا لك شى ء ))است به زبان حضرتش بر مردم عرض گشت و پس از آن جناب ،جانشينان معصوم وى ،ائمه هدى عليهم الصلاة والسلام عهده دار تشريح و تبين و تفصيل معارف و احكام الهى بوده اند.
رهبران الهى ،در صف مقدم عمل :
سفراى الهى و اوصياء و خلفاء ايشان خود در مقام عمل به آنچه كه به ديگران تعليم مى داده اند در صف مقدم قرار داشته اند و بايد هم چنين بودند و گرنه چگونه مى توانستند در مقام معلم و مربى بشريت و الگوى و اسوه براى انسان ها قرار بگيرد از همين جا است كه ما شيعيان به عصمت انبياء و ائمه عليهم الصلاة والسلام و منزه بودن ساحت آنان از گناه و حيت از خطا و نسيان معتقد مى باشم و اعمال و رفتار ايشان را در عرض قول و تقريرشان حجت شرعى يعنى مبين حكم الهى مى دانيم .
به اين ترتيب رسالت دعوت رهبران الهى از دو طريق انجام شده است يكى قولى كه با تلاوت آيات الهى و بيان معارف و ابلاغ به مردم محقق مى گردد و ديگرى طريق علمى بوده است كه با اعمال و رفتار خود راه صحيح زندگى را به مردم نشان داده آنان را به حسنات و صالحات دعوت و تشويق نموده اند.
دعوت به حق ،در زمان غيبت رهبر معصوم عليه السلام :
در زمان ما،كه معتقد هستيم در اين زمان امام معصوم ارواحنا فداه در پس ‍ پرده غيبت بسر مى برد و مردم از درك بلا واسطه محضر آن حضرت محرومند علماى دين و فقهاى اسلامى كه به كتاب خدا و سنت پيغمبر و ائمه عليهم الصلاة السلام علم و آگاهى يافته اند،موظف مى باشند حقائق و معارف اسلام را تبليغ و منتشر نمايند احكام خدا را به مرحله اجرا در آورند و اعمال خود را با خواست شارع مقدس منطبق سازند در زمان ائمه معصومين عليهم السلام نيز علماء و فقهائى بوده اند كه در محضر ائمه عليهم السلام تفقه نمودند مورد تاءييد ايشان بودندو به نشر و بيان احكام و معارف مى پرداختند ولى نقش اساسى و عمده علماى دين در زمانى ديده مى شود كه به امام معصوم دسترسى نيست .
همانطور كه در مورد رهبران معصوم عليهم السلام گفته شد كه ايشان در مقام عمل در صف مقدم قرار داشتند و هم با گفتار و هم با كردار خود به حق و تقوى مى كردند ،علماى دين نيز چنين بوده اند و در صحنه عمل پيشتاز بوده به مقتضاى : ((كونوا دعاة الناس بغير السنتكم ))با اعمال و رفتار خود نيز به تبليغ دين و ترويج تقوى و فضائل پرداخته اند و جز اين نمى توانست باشد زيرا عالم اگر خود عامل نباشد نه تنها علم او منشاء اثر مثبتى نخواهد بود بلكه بعكس ،موجب ضلالت و انحراف مردم گشته با فساد او عالمى به فساد كشيده مى شود همچنانكه در آيات و روايات شريفه از علم و عالم آن همه تجليل و تمجيد شده و علماى امت تا مرحله ((ورثه انبياء ))و ((امناء رسل ))بالا برده شده اند و... همچنين ،در مقام مسووليت ومحاسبه و مكافات مسووليتى به مراتب سنگين تر از مسووليت اقشار ديگر مردم داشته ،هم نسبت به اعمال خود و هم نسبت به اعمال بد ديگران به دقت باز پرسى مى شوند تا بدانجا كه حتى بخاطر سكوت در برابر انحراف مردم مورد سوال قرار مى گيرند چنانچه در قرآن كريم علماى يهود و نصارى به خاطر سكوتشان در مقابل كجروى مردم و بازنداشتن آنان از گناه مورد سوال و سرزنش قرار نگرفته اند مانند آيه شريفه :((اولا ينهيهم الربانيون والاخبار عن قلوبهم الا ثم و اكليهم السحت لبئس ما كانوا يصنعون ))چرا ربانيان (علماى يهود و نصارى ) آنان را از سخن حرام گفتن و از حرام خوردن باز نمى دارند،همانا،بداست كار آنان :سوره مائده آيه 63.
در آيات و روايات شريفه تاكيد فراوانى در مورد عمل به مقتاضاى علم شده است و همانطور كه از عمل بدون علم و معرفت نكوهش شده است ،از علماى بدون عمل جز به بدى ياد شده و به عذاب و كيفر سخت تهديده گشته اند تقسيم علماء به (( علماى سوء))و((علماى ربانى ))و شرائط اوصاف متعددى كه براى عالمى كه مى توان به او رجوع كرد ذكر شده است حاكى از اين تاكيد و نشانه و اهميت نقشى است كه عمل شخص عالم در چه سعادت يا شقاوت شخص او و چه درسعادت يا شقاوت جامعه مسلمين دار مى باشند آنچه كه در توقيع مشهورى كه از امام زمان عليه الصلاة السلام روايت شده است آمده است و مردم را به فقيهى كه حافظ دين مخالف هواى نفس و مطيع خدا و عامل به فرامين او باشد ارجاع مى دهد نمونه اى است كه نشان دهنده سيماى عالمان عاملى است كه در اسلام ارجمندند و به عنوان مرجع مسلمين و ولى امور آنان معرفى گرديده اند.
سبب و انگيزه تاليف
با مطالعه در احوال علماء و بزرگان شيعه ،فهرستى بلند از فرزانگانى در برابر خود مى بينم كه در اعصار مختلف و در شرايط گوناگون با گفتار و قلم خود معارف دينى را بيان كرده انتشار دادند و در عين حال در ميدان عمل نيز پيشقدم و نمونه بوده اند و با اعمال و رفتار خود نيز مردم را به راه راست رهنمون گشته اند و هر يك در زمان خود سرمشقى از تقوى و فضيلت بوده اند و پيداست كه به حكم :
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
آنچه از احوال و اوصاف ايشان منقول گشته است بخشى كوچك از شخصيت الهى آنان و مكانت و منزلت رفيع آن عالمان عامل ، در مقام تقوى و عمل است و بسيارى از حالات و مقالات ايشان بر ما پوشيده مانده است .
در لابلاى كتب تراحم ورجال حكايات ، نكات وقطعات بسيارى درباره علماء وبزرگان شيعه ديده مى شود كه هر يك دلالت بر فضيلت وكمالى داردومى تواند براى همگان درسى آموزنده باشد.
از آنجا كه استقصاء وجمع آورى اين دسته مطالب و تبويب و فصل بندى آنها و نشر آن در مجموعه اى مستقل مى تواند مفيد و ثمربخش باشد، نگارنده قسمت هايى از آن حكايات و قطعات را گردآورى نموده بصورت كتاب حاضر به نام ((مردان علم در ميدان عمل ))در معرض آگاهى خوانندگان فضيلت جو قرار داده است .
فوائد و آثار
انتظار مى رود - به توفيق الهى - فراهم آوردن مجموعه حاضر چند فائده و اثر عمده در برداشته باشد: نخست اينكه هر چه بيشتر اينكه هر چه بيشتر، شخصيت وارسته علماء و بزرگان شيعه و مدارج بالائى كه در صحنه عمل و فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى طى نموده اند معرفى شوند و گوشه اى از حقوق بسيارى كه بر ما دارند ادا گردد و سوابق درخشان مردان علم در ميدان عمل نشان داده مى شود و خواننده با سرمايه هاى بزرگ معنوى جامعه اسلامى خود آشناتر گردد.
دوم : اينكه خواننده كمال طلب و فضيلت جويا مطالعه اين مجموعه ، با ديدن مردانى كه قله هاى بلند كمال را زير پا گذاشته اند در جهت گام نهادن در راه تقوى و وارستگى به آنان تاءسى نمايد و توهم سختى راه را از خود دور كند و پاجاى پاى ايشان بگذارد.
در اين ميان ، دانشجويان مكتب امام صادق عليه السلام ،طلاب و علمائى كه بر سرخوان گسترده علوم بجا مانده از زحمات علماى سلف و معاصر نشسته اند مى توانند و بايد درس هاى بشترى از سيره علمى آنان نيز بياموزند و با تاءسى به آنان در احوال و اعمال و با تواءم ساختن علم و عمل ،سعادت خود و ديگران را تاءمين نمايند بخصوص در شرايط حاضر كه به لطف الهى و به بركت رهبرى فقيه اهل البيت عليهم السلام ،عالم عامل ،حضرت آية الله العظمى امام خمينى دام بقاه و جان بازى و فداكارى مردم مومن ،نظام اسلامى در اين سرزمين گلگون بر پاگشته و سياست داخلى و خارجى بر محور احكام شريعت مقدسه جريان دارد و علماى دين و رحانيون در مديريت امور حضور دارند و نياز به تزكيه نفس و تخلق به خلق حسن و ضرورت آن بيشتر احساس و لمس مى شود مطالعه احوالات و سيره علمى دينى متقدم و متاءخر گامى بلند در اين راه خواهد بود.
كيفيت تدوين
از آنجا كه مطالب گردآورى شده ،متنوع و مختلف مى باشند بر مبانى تناسب بيشتر هر مطلب با يك موضوع ،كتاب را در هفت بخش تنظيم و تبويت نموديم :
در بخش اول تحت عنوان :((فضيلت و شاءن علم و عالم ))روايات شريفه و مطالبى در رابطه با اين موضوع آورده شده است تا نخست مقام و موقعيت علم و عالم در اسلام و تكاليف و مسووليت هاى علماء وشوون مختلف دينى و دنيوى مربوط به ايشان را متذكر شده باشيم و خواننده محترم با آگاهى بيشترى به فصول بعد بپردازد.
در بخش دوم تحت عنوان :پايدارى و استقامت در تعلم و تعليم ))مطالبى در مورد لازم ترين امر براى متعلم و معلم كه همانا شكيبائى و تحمل مشقتهائى است كه در دوران تحصيل و تعليم هر مطالب علمى و هر معلمى با آن روبرو است و نياز شديد به تلاش و كوشش بسيار براى تعليم وتعلم دارد آورده شده است .
بخش سوم تحت عنوان :((زهد،تقوى اخلاص و ولايت اهل بيت عليهم السلام ))مربوط است به هدف اساسى از تعليم و تعلم ،و مهم ترين درسى كه بايد از زندگانى ربانى آموخت يعنى وارستگى از حب دنيا،تقوى و اخلاص عمل براى خدا و عشق و ارادت به رسول اعظم صل الله عليه و آله و عترت پاك او (عليهم السلام ).
وبخش چهارم به مطالبى راجع به :((انفاق ،ايثار و حمايت و دستگيرى از ضعفاء))اختصاص داده شده است موضوعى كه در شرع مقدس اسلام بسيار بدان اهميت داده شده است و علماى سلف و خلف همواره بدان مقيد بوده اند و پيوسته ملجاءو پناهگاه زيردستان و محرومان بوده اند در بخش پنجم زير عنوان :((مجاهد و مبارزه عليه ظلم و فساد ))مطالبى در مورد يكى از اركان احكام شريعت كه انبياء و ائمه عليهم الصلاة والسلام و علماى ربانى در صف مقدم عمل به آن قرار داشته اند و پيدايش و بقاء حق در گروه مجاهدات و مبارزات آنان بوده و مى باشد گرد آورى شده است و مطالب و قضايائى از دشمن ستيزيهاى علماى عامل در زمانهاى مختلف نقل گرديده است .
و بخش ششم با عنوان : ((مقامات و كرامات ))حاوى مطالبى است مربوط به مقامات كه بعضى از بزرگان و علماى گذشته و معاصر بر اثر اطاعت و عبوديت خداوند آب و آتش را مسخرشان فرموده است در بخش ‍ هفتم به ((لطائف و ظرائف ))پرداخته شده است مطالب ،حكايات و نكاتى كه در احوال و اوصاف علماء و بزرگان ديده مى شود و داراى جنبه هائى از غرابت ،كياست تدبير و شوخ طبعى مى باشد در اين بخش گردآورى شده است اين دسته مطالب نيز به نوبه خود گوشهائى ديگر از شخصيت بزرگان ما را بيان مى كنند كه مانقل آنها نيز خالى از لطف ديده نشد.
آشكار است كه اين مجموعه يك مجموعه كامل و شامل تمامى مطالبى كه مى تواند در چنين مجموعه اى آورده شود نيست چرا كه مجموعه اى آن چنانى كه تمام زواياى روحى و معنوى و رفتارى همه علماى سلف و خلف را منعكس نمايد مجلداتى متعدد بسيار قطور خواهد بود. ولى از آنجا كه گفته اند:((درخانه اگر كس است يك حرف بس است ))نگارنده اميدوار است همين مقدار از مطالب گفتنى در تنبيه و تنبه خواننده محترم و خود نگارنده موثر گردد و براى تاءسى به بزرگان علم و عمل يارى دهد.
و قفنا الله لما يحب ويرضى
سيد نعمت الله (رحمة الله )حسينى
ارديبهشت 1365

بخش اول : فضيلت و شاءن علم و عالم
اهميت و فضيلت علم دين
مردى به امام صادق (عليه السلام ) عرض كرد: قربانت گردم مردى است كه امر امامت را شناخته و در خانه نشسته و با هيچ يك از برادران دينى آشنائى ندارد.
فرمود:پس اين مرد چگونه دينش را مى فهمد ؟ (اصول كافى )باز امام صادق (عليه السلام ) فرمود:مى خواهم با تازيانه بر سر اصحابم بزنند تا دين را خوب بفهمند.
مفضل گفت :امام صادق (عليه السلام ) فرمود:بر شما باد كه در دين خدا دانشمند شويد و مانند صحرا گردان (جاهل ) نباشيد زيرا آنكه در دين خدا دانشمند نشود خدا روز قيامت به او توجه نكند و كردارش را پاكيزه نشمارد.
قال رسول الله :طلب العلم فريضه على كل مسلم الا و ان الله يحب بغاة العلم ( اصول كافى مترجم ص 35 )
پيغمبر خدا فرمود طلب علم بر هر مسلمانى واجب است همانا خدا دانشجويان را دوست دارد.
عن طلحة بن زيد قال سعت ابا عبدالله يقول :العامل على غير بصيرة كالسائر على غير الطريق لا يزيده سرعة السير الا بعدا .(1)
امام صادق ( عليه السلام )فرمود:هر كه بدون بصيرت عمل كند مانند كسى است كه بيراهه مى رود هر چند با سرعت برود از هدف دورتر مى شود (اصول كافى )
قال رسول الله صص من عمل على غير عليم كان ما يفسد اكثر مما يصلح
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:كسى كه ندانسته عملى انجام دهد خراب كردنش از درست كردنش بيشتر است .
قال اميرالمومنين عليه السلام )لرجل و هو يوصيه :خدمتى خمسا،لا يرجون احدكم الا ربه و لا يخاف الا ذنبه ولا يستحبى ان يتعلم مالا يعلم و لا يستحبى اذاسئل عما لا يعلم ان يقول لا اعلم و اعلموا الصبرمن الايمان بمنزلة الراس من الجسد (سفينة النجاة 1،ص 429 )
اميرالمومنين ( عليه السلام ) به مردى كه او را نصيحت مى كرد فرمود:پنج كلمه را از من بگير 1- غير از خدا به كسى اميدوار نباش 2- غير از گناه خود از چيزى مترس 3- شرم مكن از ياد گرفتن چيزى كه نميدانى 4 و5 شرم مكن از آنكه اگر چيزى از تو پرسيدند و نمى دانى بگوئى نميدانم - بدانيد كه صبر نسبت به ايمان به منزله سر است نسبت به جسد.

علم حقيقى و اقسام آن
عن ابى الحسن ( عليه السلام ) عن آبائه عليهم السلام ،قال دخل رسول الله صل الله عليه و آله المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل فقال :ما هذا ؟ قال صل الله عليه و آله :و ما العلامة ؟قالوا:اعلم الناس بانساب العرب و وقايعا و ايام الجاهلية وبا لا شعار و العربية فقال :علم لا يضر من جهله و لا ينفع من علمه ،انما العلم ثلاثه آيه محكمه او فريضه عادلة اوسنه قائمه و ما خلا هن فهو فضل .
رسول خدا صل الله عليه و آله وارد مسجدى شد ديد جماعتى دور مردى را گرفته اند،پرسيد آن مرد چه كاره است ؟ عرض كردند:علامه است فرمود:چگونه علامه است ؟عرض كردند: انساب اعراب و تاريخ و وقايع عرب و ايام جاهليت و شعر و ادبيات عرب را خوب مى داند فرمود:اينها چيزى است كه هر كه نداند ضرر بحالش ندارد و هر كس بداند نفعى به او نمى بخشد سپس فرمود:علم سه گونه است اول :((آية محكمة ))كه به اصول عقائد اشاره دارد زيرا براهين آن ،آيات محكمات جهان و قرآن كريم است ودر قرآن دلائل مبداء و معاد بلفظ آيه و آيات بسيار ذكر شده دوم :((فريضة عادلة ))كه اشاره به علم اخلاق است كه خوبش لشگر عقل و بدش از لشگر جهل است وبر انسان فريضه واجب است كه لشگر عقل را داشته باشد و از لشگر جهل تهى باشد و عدالت آن كنايه از حد وسط بين افراط و تفريط است سوم :((سنة قائمة ))كه اشاره به احكام شريعت يعنى مسائل حلال و حرام دارد. و جز اين سه قسم دانستى هاى ديگر فضل است (اصول كافى مترجم ج 1 ص 38 ).

علم چهار كلمه است
سئل على عليه السلام عن العلم قال :اربع كلمات ان تعبدالله بقدر حاجتك اليه ،و ان تعصبه بقدر صبرك على النار و ان تعمل لدنياك بقدر عمرك فيها و ان تعمل لا خرتك بقدر بقائك فيها (2)
از حضرت على (عليه السلام ) درباره علم سوال شد فرمود:((علم چهار كلمه است :اول آنكه عبادت و اطاعت خدا كنى به هر اندازه كه بخدا نيازمندى دوم :معصيت ونافرمانى خدا كنى به اندازه اى كه طاقت آتش ‍ دارى سوم :بقدر عمرت در دنيا براى دنيا كوشش كنى نه بيشتر چهارم :براى آخرت تلاش كنى بقدرى كه در آنجا ماندگار و باقى هستى )).
قال الصادق عليه السلام :وجدت علم الناس كله فى اربع الاول ان تعرف ربك وان تعرف ما صنع بك ،و ان تعرف ما ارادمنك و ان تعرف ما يخرجك من دينك . (3)
امام صادق عليه السلام فرمود:(( تمام علم مردم را در چهار چيز يافتم اول آنكه پروردگار خود را بشناسى دوم آنكه خوبى هاى خدا را به خودت بشناسى سوم آنكه بدانى كه مقصوداز خلقت تو چيست چهارم آنكه بدانى كه چه چيز تو را از دين خارج مى كند. ))(4)

فضيلت علم : هفت امتياز علم
روى عن على عليه السلام انه قال :العلم افضلمن المال بسبعة :الاول العلم ميراث الانبياء و المال ميراث الفراعنه الثانى العلم لا ينفص بالنفقه به الثالث يحتاج المال الى الحافظ و اما العلم يحفظ صاحبه و الرابع العلم يدخل فى الكفن و المال لا يدخل و الخامس المال يحصل للمومن و الكافر و العلم لا يحصل الا مومن و السادس جميع الناس يحتاجون الى العلم فى امور دينهم و لا يحتاجون الى صاحب المال و السابع يقوى صاحبة على المرور الصراط على الصراط و المال يمنعه (5)
اميرالمومنين عليه السلام فرمود:((به هفت جهت علم از مال برتر است ، اول آنكه علم ميراث انبياء است ومال ميراث فراعنه است دوم :علم را در هر چه انفاق و خرج كنى كم نمى شود (بكله زياد هم مى شود )ولى مال را هر قدر خرج كنى به همان اندازه كسر مى شود سوم :مال احتياج به حافظ و نگهبان دارد كه صاحب مال بايد در نگهدارى او مراقبت كند ولى علم نه تنها احتياج به مراقبت و نگهدارى ندارد بلكه صاحب خود را هم از خطرها و ضررها حفظ مى نمايد چهارم : علم در كفن و قبر تا آخر همراه انسان است ولى مال بعد از مرگ همره آدمى نيست پنجم :مال براى مومن و كافر حاصل مى شود ولى علم فقط براى مومن حاصل مى شود ( مرا علم شريعت و دين است )ششم : جميع مردم در امور دينشان نيازمند به علمند ولى نيازمند به آدم مالدار نيستند هفتم :علم در موقع عبور از صراط صاحبش را يارى مى كند ولى مال عبور از صراط مانع و مزاحم صاحب مال مى گردد. (6)

فاصله بين طالب علم و پيامبران
من طلب علماء ليحيى به اسلام كان بينه و بين الانبياء درجه .
يعنى كسى كه علمى راياد كه بوسيله آن دين خدا را زنده كند فاصله او با پيغمبران يك درجه بيش نيست (مرحوم آيت الله آقاى سيد حسن فريد اراكى نزيل قم كه يكى از علماى بزرگ قم بود نقل فرمودند كه من در صحت اين روايت به جهت مقطوع بودنش شك مى كردم ولى بكس اظهار نكرده بودم تا آنكه روزى يكى از بزرگان علماء بمن گفت ديروز آقائى را ديدم كه فرمود به آقاى فريد بگو آن روايت كه در صحت آن شك دارى از ما است ).

فضيلت علم و علماء
قال النبى صل الله عليه و آله :من تعلم حديثين ينفع او يعلمها غيره فينقع بهما كان خيرا له من عباده ستين سنه (7)
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:(( هر كه تا دو تا حديث ياد بگيرد كه آن حديث ها به حال او نفعى داشته باشد و در او اثربگذارد،يه به ديگرى ياد بدهد كه بهره مند شود ثواب آن بهتر است از شصت سال عبادت )).
حرمة العالم العامل بعلمه كحرمة الشهداء و الصديقين (8)
حرمت عالمى كه به عملش عمل كند،مانند حرمت شهداء و صديقين است .
قال رسول الله صل الله عليه و آله :ثلاثه تستغعفر لهم السموات والارضون والملائكة و النهار العلماء و المتعلمون و الاسخياء
پيغمبر صل الله عليه و آله فرمود: ((سه گروهند كه آسمانها و زمين ها و ملائكه و شب و روز براى آنها استغفار و طلب آمرزش مى كنند آنها علماء و طالبان علم و سخاوتمندان هستند. (9)
قال رسول الله صل الله عليه و آله : يا على للسعيد ثلاث علامات قوت الحلال فى بلده ،و مجالسة العلماء و الصلواة الخمس بالامام و للشقى ثلاث علامات قوت الحرام والاجتناب عن العلماء و الصلوة وحده
پيغمبر صل الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود:((يا على سعادتمند سه علامت دارد يكى روزى حلال در شهر خودش دوم دوستى محبت علماء سوم خواندن نمازهاى يوميه با جماعت همچنين آدم شقى و بدبخت سه علامت دارد:اول دنبال مال حرام و روزى حرام رفتن دوم دشمنى و كناره گيرى از علماء سوم ترك نماز جماعت . (10)

نتيجه فرار از علماء
قال النبى صل الله عليه و آله :سيانى على الناس زمان يفرون من العماء كما يفرالغنم من الذنب فيحنئذ ابتلا هم الله بثلاثه اشياء الاول يرفع اموالهم و الثانى سلط الله عليهم سلطانا جائرا و الثالث يخرجون من الدنيا بلا ايمان
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود: ((زمانى مى رسد كه مردم از علماء فرار و دروى مى كنند و آنچنانكه گوسفندان از گرگ فرار مى كند پس آن وقت خداوند آنها را به سه مبتلا مى كند، اول :بركت از مالشان برداشته مى شود دوم :خداوند بر آنها سلطان و حاكم ستمگر را مسلط مى كند سوم :بدون ايمان از دنيا مى روند )) باز فرمود: ((زمانى خواهد آمد كه علماء را نمى شناسند مگر با لباس خوب و زيبا و قرآن با صداى خوب و عبادت نمى كنند و خدا را مگر در ماه رمضان وقتى كه چنين شد خداوند بر چنين جماعتى مسلط مى كند پادشاهى را كه نه علم داشته باشد و نه حلم و نه رحم (11)

عاقبت كار عالمان بى عمل
وقال رسول الله صل الله عليه و آله :اوحى الله الى بعض انبيائه :قل للذين ينفقهون لغير الدين و يتعملون لغير العمل و بطلون الدنيا بعمل الاخرة يلبسون الناس مسوك الضان و قلوبهم قلوب الذناب و السنتهم احلى من العمل و اعمالهم امر من الصير اياى يخادعون و بى يفترون و بدينى يستهزون لا تيحن لهم فتنه تذع الحكيم منكم خيرانا.
رسول خدا صل الله عليه و آله :فرمود ((خداوند به بعض از پيمبران وحى كرد كه بگو به آن عالمانى كه علم را براى غير دين ياد مى گيرند و براى عمل ياد نمى گيرند و بعمل آخرت دنيا را طلب مى كنند،براى گول زدن مردم لباس ميش ها به تن مى كنند ولى قلب هايشان قلب گرگ است زبانشان شيرين تر از عسل و كردارشان تلخ ‌تر از صبر ( نوعى دواى تلخ ) است مى خواهند مر گول بزنند ودين مرا به مسخره گرفته اند،آن چنان آنها را آزمايش و گرفتار كنم كه حكيمان و عاقلان حيران بمانند. ))
و قال مثل من يعلم و لا يعمل كمثل السرايح يضى لغيره و يحرق نفسه .
و فرمود: ((مثل آن كسى كه علم بياموزد و عمل نكند مانند چراغى است كه روشنائى بديگران مى دهد ولى خود را مى سوزاند و از بين مى برد )) و العالم هو الهارب من الدنيا لا الراغب فيها لان علمه دل على انه سم قاتل
(( عالم از دنيا فرار مى كند نه آنكه رغبت و ميل به دنيا كند براى آنكه همان علم او دلالت مى كند بر آنكه دنيا و حب دنيا سهم مهلك است ))
قال الصادق عليه السلام :من دعى الناس الى نفسه و فيهم من هو اعلم منه فهو مبتدع ضال ليهم الصلوة و السلام (12)
امام صادق فرمود كسى كه مردم را بطرف خود دعوت كند در حالى كه از او عالم تر در ميان مردم باشد پس او بدعت گذارده و گمراه است )).
عن ابى عبدالله عليه السلام قال :ان من حقيقة الايمان ان توثر الحق و ان ضرك على الباطل و ان نفعك و ان لايجوز منطقلك علمك . (13)
امام صادق عليه السلام فرمود:((از حقيقت ايمان است آنكه جانب حق را بگيرى هر چند براى تو ضرر داشته باشد و باطل را واگذارى و از آن دورى كنى هر چند در آن باطل منافعى داشته باشى و آنكه گفتارت از علمت تجاوز نكند ))
قال رسول صل الله عليه و آله :قصم ظهرى رجلان عالم متهتك و جاهل مستنك (14)
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود: ((دو نفر پشت مرا خرد كردند كه ، يكى عالم بى بند و بار ديگرى جاهل خشكه مقدس و نادان )).
عن ابى عبدالله عليه السلام :الناس ثلاثه عالم و متعلم و غناء
امام صادق عليه السلام فرمود:((مردم سه گروهند:دانشمند و دانشجو و خاشاك روى آب كه هر لحظه آب او را بر سمتى مى برد (مانند مردمى كه چون تمعق دينى ندارند هر روز به كيشى و آئينى مى گروند و بدنبال هر صدائى مى روند )(15)
عن ابى حمزة الثمالى قال قال لى ابو عبدالله عليه السلام :اغد عالما او متعملا او احب اهل العلم و لا تكن رابعا (16)
امام صادق عليه السلام به ابى حمزة الثمالى فرمود:((يا عالم باش يا طالب علم باش يا دوستدار اهل علم باش و چهارمى نباش كه هلاك مى شوى .
عن ابى عبدالله عليه السلام فى قوله تعالى انما يخشى الله من عباده العماء قال : يغنى بالعلماء من صدق فعله قوله و من لم يصدق فعله قوله فليس بعالم .
امام صادق در تفسير آيه ((انما يخشى الله من عباده العلماء ))فرمود:((مراد آن عالم است كه عمل و فعل اوقولش را تصديق نمايد عالمى كه فعلش را تصديق نكند عالم نيست ))(17)
عن ابى عبدالله قال كان اميرالمومنين عليه السلام يقول :يا طالب العلم ان للعالم ثلاث علامات العلم و الحلم و الصمت ،و للمتكلف ثلاث علامات ينازع من فوقه بالمعصية و يظلم من دونه بالغلبة و يظاهر الظلمة
امام صادق فرمود امير المومنين عليه السلام فرمود:((اى طالب علم و عالم را سه علامت است :علم و بردبارى و خاموشى ،و عالم نماز را سه علامت است :بانافرمانى نسبت به ما فوق كشمكش كند،و بوسيله چيرگى به زير دست خود ستم كند و از ستمكار پشتيبانى نمايد ))(اصول كافى مترجم ج 1 ص 45 ).

بدون علم سخن گفتن
قال ابوعبدالله عليه السلام :انهاك عن خصلتين فيهما هلاك الرجال انهاك ان تدين الله بالباطل و تفتى الناس بمالا تعلم (18)
مفضل بن مزيد گفت امام صادق عليه السلام بمن فرمودند:
((ترا منع مى كنم از دو خصلت كه هلاك مردان در آن است يكى آنكه با روش باطل ديندارى كنى و ديگرى آن كه ( در امور دين و دنياى مردم ) فتوى بدهى به چيزى كه نمى دانى .
عن ابى جعفر عليه السلام قال :من افتى الناس بغير علم و لا هدى لعنتة ملئكة الراحمة و ملئكة العذاب و لحقه و رز من عمل بفتياه .
امام باقر عليه السلام فرمود:((كسى كه فتوى بدهد بدون علم و آگاهى ،ملائكه رحمت و ملائكه عذاب را به او لعنت مى كنند و گناه آن كسى كه به آن فتواى باطل عمل كند به گردن اوست . ))(19)

خطر عالمان دنيا طلب
عن ابى عبدالله قال رسول الله صل الله عليه و آله :الفقهاء امناء الرسل مالم يدخلوا فى الدنيا قيل يا رسول الله و مادخولهم فى الدنياقال اتباع السطان فاذا فعوا ذللك فاحذروهم على دينكم .
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:((فقهاء و دانشمندان تا چندى كه داخل دنيا نشده اند امينان پيغمبراند ))عرض كردند:داخل شدن بدنيا چيست ؟فرمود:((متابعت كردن از سلطان جائر، پس زمانى كه چنين كنند نسبت به دينتان از آنها حذر كنيد ))(20)
امام صادق عليه السلام فرمود:((چون عالم را دنيا دوست ديديد او را نسبت به دينتان متهم دانيد (بدانيد ديندارش حقيقى نيست )زيرا دوست هر چيز گرد محبوبش مى گردد و فرمود ((خداوند به داوود وحى كرد كه ميان من و خودت عالم دنيا دوست را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستيم بگرداند زيرا كه ايشان راهزنان بندگان جوياى منند همانا كمترين كارى كه با ايشان مى كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلشان بر كنم )) (21)

موعظ عالم بى عمل بى اثر است
قال ابوعبدالله عع :ان العالم اذا لم يعمل بعمله زلت موعظته عن القلوب كما يزل المطر عن الصفا (22)
امام صادق عليه السلام فرمود:(( عالمى كه عمل نمى كند موعظ او از قلب شنونده مى رود همانند بارانى كه از كوه صفا مى ريزد و مى رود.

توبه عالم بى عمل مقبول نيست
قال جميل بن دراج سمعت ابا عبدالله يقول :اذا بلغت النفس هيهنا - و اشاره بيده الى حلقه - لم يكن للعالم توبه ،ثم قرء:((انماالتوبه على للذين يعملون السوء بجهالة )) حضرت صادق عليه السلام فرمود:((چون جان باينجا برسد (با دست به گلويش اشاره كرد ) براى عالم توبه اى نيست سپس ‍ اين آيه را قرائت فرمود: ((قبول توبه برخدا فقط نسبت به كسانى است كه از روى نادانى گناه كرده اند )). (اصول كافى مترجم ج 1 ص 59 ).

معروف به علم ،مجهول به عمل
قال عيسى بن مريم :اشقى الناس من هو معروف عند الناس بعمله مجهول بعمله .
عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:((بدبخت ترين مردم كسى است كه در ميان مردم به علم معروف باشد نه به عمل (23)
وفى الاحتجاج فى تفسير الامام هم اضر على ضعفاء شيعتنا من جيش ‍ يزيد على الحسين بن على عليهما السلام (24)
امام فرمود:((آنها (علماى سوء )ضررشان بر ضعيفان شيعيان ما بيشتر است از ضرر لشگر يزيد براى حسن بن على ))عليهما السلام .

سخت ترين عذاب هاى قيامت
قال على عليه السلام :اشد الناس عذابا يوم القيامة من علم فلم ينتغع به و قال :تعلموا ما شتم ان تعلموا فانكم لن تنفعوا به حتى تعلموا به حتى تعلموا به و ان العلماء همتهم الرعاية و ان اسفهاء همتهم الرواية
على عليه السلام فرمود: ((سخت ترين عذاب براى عالمى است كه از عملش استفاده نبرد ))و فرمود:((آنچه رامى خواهيد ياد بگيرد ولى تا به آن عمل نكنيد فايده اى نبرده ايد بدرستى كه علماء همتشان رعايت است در عمل و سفهاء و بى خردان همتشان روايت كردن و نقل كردن است )).

دو گروه كه منشاء صلاح و فساد امت هستند
قال رسول الله صل الله عليه و آله :صنفان من امتى ان صلحا امتى و اذا فسدا فسدت امتى قيل يا رسول الله و من هما ؟ قال :الفقهاء و الامراء
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:((دو صنف است از امت من اگر اصلاح شوند امت من اصلاح مى شوند ))عرض كردند:يا رسول الله آن دو صنف كيانند ؟فرمود:((امراء و زمامدارن و ديگر علماء و پيشوايان دين ))(25)

عواقب طلب علم براى اهداف مختلف
قال رسول الله صل الله عليه و آله :من تعلم العلم للتكبر مات جاهلا ،و من تعلم للقول دون العمل مات منافقا و من تعلمه للمناظرة مات فاسقا و من تعلمه لكثره المال مات زنديقا و من تعلمه للعمل مات عارفا
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:((كسى كه علم را براى قدرت نمائى و خود بزرگ بينى ياد بگيرد مى ميرد در حالى كه جاهل است و از علم بهره اى ندارد،و كسى كه علم را فقط براى گفتن و سخنرانى ياد بگيرد نه براى عمل كردن منافق مى ميرد،و كسى كه علم را به خاطر مناظره و جدال ياد گرفته فاسق از دنيا مى رود،و كسى كه براى كثرت مال ياد بگيرد زنديق و بى دين از دنيا مى رود،وكسى كه براى عمل ياد بگيرد از دنيا مى رود در حالى كه عارف است و مقام عرفان را داراست . (26)

عالم بى عمل با شيطان برابر است
قال على عليه السلام :ختمت التوارت بخمس كلمات فانا احب ان اطالها فى صبيحة كل يوم الاول العالم الذى لا يعمل بعلمه فهو و ابليس ‍ سواء و الثانى سلطان لا يعدل برعيته فهو فرعون سواء و الثالث فقير يتذلل لغنى طمعا فى ماله فهو و الكلب سواء و الرابع غنى لا ينتقع بماله فهو و الا جير سواء و الخامس امرئة تخرج من بيتها بغير ضرورة فهى و الامة سواء
على عليه السلام فرمود:((كتاب تورات با پنج كلمه ختم شده است كه من دوست دارم آن كلمه ها را هر صبح مطالعه كنم كلمه اول :عالمى كه به عملش عمل نكند با شيطان برابر است دوم :پادشاهى كه با رعيت از روى عدالت رفتار نكند با فرعون برابر است سوم :فقيرى كه در برابر غنى و مالدار خود را كوچك و ذليل نشان دهد با سگ برابر است . چهارم :مالدار و ثروتمندى كه از مال خود فايده نبرد با نوكر واجير برابر است پنجم زنى كه بدون ضرورت و نيازى از خانه خارج گردد با كنيز برابر است . (27)

شش گروه به واسطه شش چيز به آتش در مى آيند
قال النبى صل الله عليه و آله :سته تدخل النار بسته اشياء:السلطان بالجور العرب بالعصبية و الدهاقين بالكذب (بالكبر )و التاجر بالخياته و اهل القرا بالجهل و العلماء بالحسد. (28)
پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله فرمود:((شش طايفه بواسطه شش چيز داخل آتش مى شوند،پادشاه بواسطه ظلم ،عرب بواسطه عصبيت كشاورزان بواسطه دروغ ( كبر و خودخواهى )تاجر بواسطه خيانت و اهل روستا بواسطه جهل و نادانى و علماء بواسطه حسد )).

بدترين بدها و بهترين خوب ها
ان شر الشر شرار العلماء و ان خير خيار العلماء رجلان عالم اخذ بعلمه فهذا ناج و رجل عالم تارك فهذا هالك و ان اهل النارلتادون من ريح العالم التارك لعمله و ان اشد اهل النار ندامة - او حسرة - رجل دعى عبدا الى الله تبارك و تعالى فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله و ادخل الداعى النار بتركه علمة و اتباعه هواه (29)
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:بدترين بدها عالم بد است و خوبترين خوبها عالم خوب است علماء دو طايفه اند طايفه اى كه بعلم خود عمل مى كنند،اينها اهل نجاتند و طايفه اى كه بعلم خود عمل نمى كنند كه اين طايفه هالكند و از بدى بوى عالم بى عمل اهل جهنم در اذيت مى باشند آنكه حسرت و اذيت و ندامت و افسوس از همه اهل دوزخ بيشتر است عالمى است كه كسى را دعوت بطرف خدا كرده و او دعوت او را قبول كرده و عمل خوب كرده به بهشت وارد مى شود ولى خود آن عالم در اثر عمل نكردن بوظيفه خود بدوزخ برود.))

عاقبت بخل در تعليم و فروختن دانش
قال النبى صل الله عليه و آله :علماء هذه الامة رجلان رجلان اتاه الله تعالى علما فبذله للناس و لم ياخذ عليه طمعا و لم يشربه ثمنا فذللك الله لم حيتان البحر ودواب البر و الطير فى جو السماء و يقدم على الله سيدا شريفا حتى يرافق المرسلين و رجل اتاه الله تعالى علما فبخل به على عبادالله تعالى و اخذ عليه و شرابه ثمنا فذللك يلجم يوم القيامة بلجام من نار و ينادى مناد هذى الذى اتاه الله علماء فبخل به على عباد الله تعالى و اخد عليه طمعا واشترى به ثمنا و كذلك حتى يفرع من الحساب
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:((علما اين امت دوگونه اند يكى آن كه خداوند به او اين نعمت را عطا كرده او هم به بندگان خدا بذل مى كند و در برابر چيزى نمى گيرد و آن علم را بقيمت نمى فروشد و از مردم طمعى ندارد، براى چنين عالمى ماهيان دريا و حيوانات بيابان و پرندگان هوا طلب آمرزش مى كنند و خدا را ملاقات مى كند و بسوى خدا مى رود در حالى كه سيد و شريف است تا آنكه با انبياء مرسلين هم صحبت شود.
ديگرى عالمى است كه عملش ،اين نعمت خدادادى را از بندگان خدا مضايقه و بخل مى كند و اگر چيزى بمردم ياد بدهد طمع دنيائى دارد و عملش را بقيمت مى فروشد چنين كس را لجام آتش بدهان مى زنند و منادى ندا مى زند:ايها الناس اين كسى است كه خداوند باو علم داد ولى او آن علم بمتاع دنيا فروخت و به بندگان خدا ياد نداد مگر آنكه اجرت و قيمت آن را فرا گرفت (مواعظ العدديه ص 42 ).

اصلاح حال مردم به اصلاح علماء و...
قال رسول الله صل الله عليه و آله :لا تصلح عوام امتى الا بخواصها قيل :ما خواص امتك ؟ فقال :خواص امتى اربعه :الملوك و العباد و التجار قيل :كيف ذللك ؟قال صل الله عليه و آله :الملوك رعاة الناس فاذا كان الراعى ذنيا فمن يرعى الغنم ؟و العلماء اطباء الخلق كان الطيب مريضا فمن يداوى المرضى ؟و العباد دليل الخلق فا ذا كان الدليل ضالا فمن يهدى السالك ؟و التجار امناء الله فى الخلق الله فاذا كان الامين خائنا فمن يعتمد ؟.
رسول خداصل الله عليه و آله فرمود:((اگر خواص امت من صالح باشند عوام امت من اصلاح مى شوند عرض كردند يا رسول الله مراد از خواص ‍ امت كيانند ؟فرمود:((چهار طايفه اند حاكمان ،علماء،عابدان و تجار ))عرض كردند:چگونه اصلاح امت به اصلاح اين چهار بستگى دارد ؟ فرمود:((حاكم به گرگ باشد تكليف گوسفندان چيست ؟ علماء،طبيبان و معالجان خلقند پس اگر طبيب خود مريض بود بيماران را چه كسى معالجه مى كرد ؟ عابدان دليل راهند كه جماعت چشمشان بآنها است و دنبال آنها حركت مى كنند پس اگر دليل ،راه خود را گم كرد كى راهراوان را هدايت و دلالت كند؟ تجار امينان خدايند اگر امين خيانت كار شد پس به چه كسى بايد اعتماد شود(30)

بر پائى دين به چهار دسته است
قال على عليه السلام :قوام الدين باربعة بعالم ناطق مستعمل له و بغنى لا بيخل بفضله على اهل دين الله و بفقير لا يبيع آخرته بدنياه و بجاهل لايتكبر عن طلب العلم فاذا كتم العالم علمه و بخل الغنى و باع الفقير آخرته بدنياه و استكبر الجاهل عن طلب العلم رجعت الدنيا على تراثها قهقرى فلا تعزتكم كثره المساجد و اجساد قوم مختلفه قيل امير المومنين :كيف العيش ‍ فى ذللك الزمان ؟ فقال : خالطوهم بالبرانيه و خالفوهم فى الباطل للمزء ما اكتسب و هو مع من احب و انتظروا مع ذللك الفرج من الله عزو جل (31)
على عليه السلام فرمود:((قوام و پايه هاى نگهدارنده دين چهار گروهند،عالمى سخنورى كه علم خود را بكار ببندد،دارا و ثروتمندى كه از دادن زيادى مالش بدينداران بخل نورزد،فقيرى كه دين خود را بدنيا نفروشد،و جاهلى كه ازدياد گرفتن علم سرنپيچد و سركشى نكند پس هر گاه عالم علم خود را كتمان كند،غنى بخل ورزد،فقير دين را به دنيا بفروشد و جاهل از ياد گرفتن علم سرپيچى كند دنيا به قهقرا ( يعنى دوباره بايام جاهليت قبل از اسلام ) بر مى گردد. پس زيادى مساجد و كثرت جمعيت ها در مساجد شما را گول نزند ))عرض كردند:در آن زمان چگونه بايد زندگى كرد ؟فرمود:((با آنها در ظاهر آميزش كنيد ولى در باطن با آنان مخالفت كنيد،هر كسى هر چه را دوست دارد با او محشور است ،با اين حال باز منتظر فرج از طرف خداوند باشيد )). (32)

براى مرگ مومن عالم آسمان و زمين مى گريد
عن على بن ابى حمزة قال سمعت موسى بن جعفر عليه السلام يقول :اذا مات المومن بكت عليه الملكة و بقاع الارض التى كان يعبدالله عليها و ابواب السماء التى كان يصعد فيها باعماله و ثلم فى الاسلام ثلمه لا يسدها شى ء لان المومنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدينه
على بن ابى حمزه گفتت شنيدم از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:((زمانى كه مومنى مى ميرد ملائكه ها و بقعه هاى زمين كه بر روى آنها خدا را عبادت كرده و درهاى آسمانها كه از آنها اعمال آن مومن بالا رفته است بر او مى گريند.
و شكستى در اسلام پديد مى آيد كه چيزى آن را جبران نمى كند براى آنكه مومنين از فقهاء و علماء حصارهاى اسلامند مانند حصار شهر براى شهر)). (33)
قال رسول الله صل الله عليه و آله :مجالسة اهل الدين شرف الدنيا و الاخرة (34)
رسول خدا فرمود:((همنشينى با اهل دين شرف دنيا و آخرت است )).

عالم ،شايسته ترين افراد براى خدمت است
عيسى بن مريم حواريون فرمود:((مرا بشما حاجتى است آن را بر آوريد ))
گفتند:حاجت رواست يا روح الله پس برخاست و پاهاى ايشان را شست آنها گفتند ما بشستن پاى تو سزاوارتر بوديم يا روح الله فرمود:((همانا سزاوارترين مردم به خدمت نمودن عالم است من تا اندازه تواضع كردم تا شما پس از من در ميان مردم چون من تواضع كنيد )). سپس ‍ فرمود:((بناى حكمت به وسيله تواضع ساخته شود بوسيله تكبر چنانچه زراعت در زمين نرم مى رويد نه در كوه ( فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل )(35)

با چه كسى همنشينى كنيم ؟
قال رسول الله صل الله عليه و آله :قالت الحواريون يا روح الله من نجالس ؟قال :من يذكر كم الله رويته و يزيد فى عملكم منطقه و يرغبكم فى الاخرة عمله (36)
رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:((حواريون حضرت عيسى عرض ‍ كردند:يا روح الله با چه كسى مجالست و معاشرت كنيم ؟فرمود:((با كسى كه ديدارش شما را بياد خدا اندازد و سخنش بر دانش و آگاهى شما بيفزايد و كردارش شما را به آخرت تشويق كند )).
قال الباقر:لمجلس اجلسه الى من اثق به اوثق فى نفسى من عمل سنة (37)امام باقر عليه السلام فرمود:(( نشستن نزد كسى كه به او اعتماد دارم از عبادت يك سال برايم اطمينان بخش تر است )).
عن ابى الجارود قال سمعت ابا جعفر يقول :رحم الله عبدا احيى العلم . قال قلت ،و ما احياثه ؟ ان يذكرا اهل الدين و اهل الورع . (38)
ابوجارود گويد شنيدم كه امام باقر عليه السلام فرمود:خدا رحمت كند بنده اى را كه علم را زنده كند عرض كردم :زنده كردن علم چيست ؟ فرمود:((اين است كه با اهل دين و اهل ورع مذاكره نمايد )).

مذاكره علم قلب را صيقلى مى كند
قال رسول الله صل الله عليه و آله :تذكروا و تلاقوا فان الحديث جلاء للقلوب ان القلوب ترين كمايرين السيف و جلاتها الحديث . (39)
زيرا حديث صيقل دلها است چون دلها مانند شمشير زنگ مى گيرند و پاكى و صيقل آنها حديث و گفتگوى با يگديگر است . (40)