دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۱۳ -


9 - شناخت وصى‏

اللّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى عَلِيٍّ أَمِيرِ المُؤْمِنِينَ، وَوَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ العالَمِينَ،عَبْدِكَ وَوَلِيِّكَ وَأَخِي رَسُولِكَ، وَحُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَآيَتِكَ‏الكُبْرَى، وَالنَّبَأ العَظِيمِ،
"... خدايا بر على امير مؤمنان و وصىّ فرستاده خداوند جهان و جهانيان،بنده و ياورت و برادر رسولت وحجّتت بر خلق و نشانه بزرگت و خبر عظيم، درودفرست..."
دعا بعد از درود فرستادن بر پيامبر، به درود فرستادن بر وصىّ و جانشين اوامام على بن ابيطالب‏عليه السلام منتقل مى‏شود.
در درود و دعاى ما براى امام على‏عليه السلام همان فايده و همان محورهايى كه دردرود پيامبر ذكر كرديم وجود دارد، ما نمى‏توانيم به امام على‏عليه السلام كه مسير تاريخ رادگرگون كرد و نمونه‏اى از حكومت اسلامى را به دست ما داد همان كسيكه هر توان‏و نيرويى داشت در راه خدا بذل كرد، سپاس و پاداشى پيشكش كنيم، ما فقطمى‏توانيم بر او درود فرستيم و از خدا بخواهيم كه به او اجرش را بدهد و از ما به‏آنچه خدا خواست خوشنودش كند. "خدايا درود فرست بر على امير مؤمنان‏ووصىّ رسول خدا، بنده و ولىّ تو و برادر پيامبرت" همانطور كه در باره پيامبرگفتيم درباره امام نيز نبايد بزرگداشت و دوست داشتن او، ما راه به خدا دانستن اووغلو بكشاند، زيرا امام بنده خدا و يارى از ياران و ياوران بنده صالح خدا و برادرپيامبر و حجّت خدا بر خلق است:
"و حجّت تو بر خلقت و نشانه بزرگ تو."
در اين بخش، عبارت "نشانه بزرگ تو" ما را به درنگ وادار مى‏كند، چگونه‏امام على‏عليه السلام آيت بزرگ خداوند است؟
پيش از آنكه به اين پرسش، پاسخ دهيم بايد به اين حقيقت اشاره كنيم كه هرآنچه در جهان است، آيت و نشانه خداست:
وَفِى كُلِّ شَى‏ءٍ لَهُ آيَة
تَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ واحِدٌ
)او را در همه چيز نشانه‏اى است كه دلالت مى‏كند بر اينكه او يگانه است.(
آيات خدا بر هم برتريهايى دارند و تفاوتهايى ميان آنها هست، البتّه نه درنسبت با خدا، زيرا خدا جهان را بى آنكه رنجى ببرد آفريد، او هرگاه بخواهد چيزى‏بيافريند مى‏فرمايد كه: باش، پس خواهد بود. آفرينش ميليونها كهكشان با آفرينش‏پشه‏اى كوچك، براى او تفاوتى ندارد، اين تفاوت آيات خدا از تفاوتهايى است كه‏با هم دارند و بر اساس نيرو و قدرتى است كه خدا به آنها داده است. از آيات خدا كه‏ما مى‏شناسيم و به ما نزديك است، فرشتگانند كه از عظيم‏ترين آيات خدا شمرده‏مى‏شوند، زيرا گماردگان بر جهان هستند، در ميان آنان عدّه‏اى بردارندگان عرش،شمارى فرشتگان آسمان، تعدادى فرشتگان زمين، درياها، بادها و كوهها هستندوهمه اين پديده‏ها از طريق فرشتگانى كه بر آنها گمارده شده‏اند فرمانبر امر خداهستند. وقتى به سوره بقره مى‏نگريم، مى‏بينيم كه خدا همه فرشتگان را فرمود كه‏آدم ابوالبشر را سجده كنند!
چرا؟
زيرا آدم خليفه خداست، امانتدار روح خدا:
پس چون آن را معتدل بيارايم و از روح خويش در او بدمم براى او سجده‏كنيد.
آن روحى كه خداوند در آيه‏اى ديگر درباره آن مى‏گويد:
)وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً(.
)سوره اسراء، آيه 85)
"و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو روح از امر خداوند من است و شما را جزاندكى علم نداده‏اند."
و نيز مى‏فرمايد:
)لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِ‏أَمْرٍ * سَلاَمٌ هِيَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ(. )سوره قدر، آيات 5 - 3)
"شب قدر نيكتر است از هزار ماه، فرشتگان و روح در آن به اجازه خداوندشان‏از هر فرمان نازل گردانند، اين شب سلامت و رحمت و تهنيت است است تا صبحگاه."
اين روح كه خدا از آن در آدم دميد از مهمترين آفريدگان خداست كه بندگان‏گراميش را با آن يارى مى‏دهد، از اينرو همه فرشتگان را كه حاملان عرش، كرّوبيان،فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان كهكشانهاى گوناگون نيز همگى در ميان آنان‏بودند، فرمود كه به آدم سجده كنند... چرا؟ زيرا آن روح در آدم بود، بنابراين آدم‏كه گنجايش روح را داشت و خدا از روح خود در او دميد، برترين همه آفريدگان شدو چونكه برترين آفريدگان شد پس به نسبت آيات ديگر خدا، آيه‏اى بزرگ است براين اساس آسمان، زمين، كوهها، درياها، رودها و همه آفريدگان ديگر به فرمان‏فرشتگانند و فرشتگان خود، آدم را سجده كردند و وقتى دانستيم كه خاتم پيامبران‏حضرت محمّدصلى الله عليه وآله شريفترين و بزرگترين همه پيامبران و بلكه تكميل كننده‏رسالتهاى آنان است زيرا خاتم آنان مى‏باشد، پس بايد بدانيم كه وصى خاتم‏پيامبران، برادر و خويشاوند او حضرت على‏عليه السلام از آدم برتر است، در اكثرتفسيرهاى قرآن آمده است كه منظور از "ما" در آيه مباهله:
)...وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ...(. )سوره آل عمران، آيه 61)
"ما و شما."
امام على‏عليه السلام است.
بنابراين اگر آسمانها به فرمان فرشتگانند و فرشتگان بر آدم سجود كرده‏اندوعلى از آدم برتر است، پس آيه بزرگ خداوند چيست؟ آسمانها يا فرشتگان؟يا آن كس كه فرشتگان براى او و امثال او سجده مى‏كنند؟ يا على بن ابيطالب‏جانشين پيامبر؟
در اينجا بايد اين پرسش را مطرح كنيم كه چرا خدا بنى آدم را بر فرشتگان‏بلكه بر همه آفريدگان برترى نهاد؟ پاسخ آن است كه: زيرا خداوند دانش خود را بردوش بنى‏آدم نهاد و چيزى مهمتر از اين دانش به آنان داد و آن آزادى، اراده‏وانتخاب است، ولى فرشتگان را فقط روح، ايمان، دانش و فضيلت عطا كرد، امّاشهوت به آنان نداد! پس فرشتگان بى آنكه گرفتار خواب، بيخوابى و رنج شوند به‏پرستش خدا مشغولند و اين پرستش از سرشت و صفات آنان است.
اين امر در مورد حيوانات روشنتر است، زيرا خداوند به آنها عقل، علم‏واراده نداد و اين موجودات توده‏اى جزء از غريزه و شهوت هستند، پس جانوران‏بر بنى آدم برترى ندارند، امّا انسان: خدا به او عقل، علم و اراده داد و سپس‏شهوات را با او آميخته، اگر انسان از عقل خود پيروى كند و خداى سبحان رابپرستد و با آزادى كامل اين راه را برگزيند، به خدا نزديك و در نزد او گرامى خواهدبود زيرا او مختار است كه سقوط كند يا بالا رود، ولى با اين عمل خود بالا رفتن راانتخاب كرده است! پس عظمت انسان از آنجا سرچشمه مى‏گيرد. او موجودى‏است كه مى‏خواهد، موجودى تعيين كننده و تصميم گيرنده، ولى فرشتگان اين‏چنين نيستند به اين معنى كه همينگونه آفريده شده‏اند، مى‏خواهند امّا بدون‏دشوارى وپس از پيامبرى، على بن ابيطالب‏عليه السلام قلّه اين عروج و رفعت است.
على‏عليه السلام كسى است كه در غزوه اُحُد هفتاد زخم بر مى‏دارد و محتاج درمان‏است، امّا پيش از آنكه از رنج نبرد بياسايد، منادى پيامبر مى‏آيد و او را از نوبه جنگ‏مى‏خواند و او همه اين آزارها و زخمها را تحمّل مى‏كند و باز روى به ميدان جنگ‏مى‏نهد.
على‏عليه السلام مى‏توانست عسل ناب و مغز گندم را خوراك خود كند و بهترين‏لباسها را بپوشد، زيرا امير مؤمنان بود و خدا اين نعمتها را بر او حرام نكرده بود، امّاچنين نكرد، او داراييها را ميان مردم به مساوات تقسيم مى‏كرد، در حاليكه‏مى‏توانست چنين نكند، مى‏توانست شبها را بخوابد، امّا بر مى‏خواست و در يك‏شب هزار ركعت نمازمى گزارد، على شب از كثرت نماز و عبادت بيهوش مى‏شدودر روز او را بر در خانه يتيمان و مسكينان مى‏ديدى، على از انجام هيچ عبادتى‏فروگزار نكرده است.
تاريخ به ياد مى‏آورد كه امام على‏عليه السلام قبل از فجر به مسجد مى‏آمد و نمازصبح را با مردم مى‏خواند و سپس تا طلوع آفتاب به نافله مشغول مى‏شد، بعد ازمحراب خود به جاى ديگرى از مسجد مى‏رفت تا ميان مردم به قضاوت بنشيندومشكلات آنها را حل كند، سپس از مسجد بيرون مى‏آيد و در بازارهاى كوفه‏مى‏گرديد و ندا مى‏داد: "تقوى داشته باشيد، بازرگان فاسق است تا آنكه به فقه‏رسد، بر شما باد آموختن فقه و سپس اقدام به تجارت" آنگاه در كوچه‏هاى كوفه راه‏مى‏سپرد تا شايد نيازمندى را بيابد كه نتوانسته است به مسجد بيابد، شايد فقير يامسكينى را بيايد و ياريش دهد يا شايد فسادى ببيند و به اصلاح آن بكوشد.
و بعد از نماز ظهر و عصر به خانه‏اش مى‏آمد و از همسرش مى‏پرسيد: آياچيزى داريد؟ پس اگر چيزى مى‏يافت مى‏خورد و اگر در خانه چيزى نبود آن روز راگرسنه سر مى‏كرد و هنگامى كه شب مى‏شد نماز مغرب و عشا را به جماعت‏مى‏گزارد و آنگاه تا صبح به عبادت مى‏پرداخت، پس قرار چيست و خواب كجا؟
آيا اكنون نبايد اين انسان آيده آل، آيه‏اى بزرگ از آيات خدا بشمار آيد؟ امّاعلى‏عليه السلام شاگردى بود كه در دامان پيامبر پرورش يافت و خود مى‏گويد: من بنده‏اى‏هستم از بندگان محمّدصلى الله عليه وآله، بنابراين همه زندگى امام على‏عليه السلام دليلى راستين برحقّانيّت رسالت اسلامى اوست و از اينرو، او "نَبَا عظيم" است.
همانگونه كه امام على‏عليه السلام آيه‏اى بزرگ بود در جهاد، صبر، عبادت و زهد،حضرت فاطمه‏سلام اللَّه عليها دختر پيامبر كه اصول رسالت را در خانه پدرش فراگرفته بود نيز، از اين صفات برخوردار بود.
او آيه‏اى بود همچون على‏عليه السلام امّا به گونه‏اى ديگر؛ زهراسلام اللَّه عليها براى‏آسمانيان، چنانكه ستارگان براى اهل زمين مى‏درخشند، مى‏درخشد؛ او درمحراب عبادت مى‏ايستاد و نور از محراب او به آسمان فرا مى‏تابيد، از آغاز شب تاصبح به پرستش و نماز مى‏پرداخت و براى همسايگان، مردان و زنان مؤمن و براى‏شيعه خود و اهل مكتب در طول تاريخ و براى مجاهدان دعا مى‏كرد و صبح پسرش‏حسن‏عليه السلام به اومى گفت: مادر براى همه مردم دعا كردى پس بهره ما چه شد؟ و اومى‏فرمود: پسرم بدان كه اوّل همسايه آنگاه خانه خود؛ فاطمه همسان و همتاى‏على بود جز اينكه او زن و على مرد بود.

10 - حجّتهاى خدا بر بندگان‏

وَصَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمِينَ، وَصَلِّ عَلَى‏سِبْطَيِ الرَّحْمَةِ، وَإِمامَي الهُدَى الحَسَنِ وَالحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ‏الجَنَّةِ، وَصَلِّ عَلَى أَئِمَّةِ المُسْلِمِينَ؛ عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ، وَمُحَمَّدٍ بْنِ‏عَلَيٍّ، وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، وَعَلِيٍّ بْنِ مُوسَى،وَمُحَمَّدٍ بْنِ عَلَيٍّ، وَعَليٍّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، وَالخَلَفِ الهادِي‏المَهْدِيِّ، حُجَجِكَ عَلَى عِبادِكَ، وَاُمَنائِكَ فِي بِلادِكَ صَلاةً كَثِيرةًدائِمَةً.
".. و بر صدّيقه فاطمه زهرا سرور زنان جهان، بر نوادگان رحمت و پيشوايان‏هدايت، حسن و حسين، سروران جوانان اهل بهشت، درود فرست؛ و برپيشوايان مسلمان، على بن حسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بن‏جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و جانشين‏هدايتگر هدايت شده، حجّتهاى تو بر بندگانت و امانتداران تو در شهرهايت، درودفرست درودى فراوان و پيوسته.."
حجّت كيست و براى چيست؟
شناخت انسان درباره خدا، رسالت، پيامبر، و همه اصول عقايد اسلامى به‏يك درجه نيست، بلكه بر اساس راه وروش و اخلاق انسان و بر اساس حدّ پايدارى‏او در برابر فشارهايى كه برايش پديد مى‏آيد، متفاوت است در معارف الهى -يا به‏تعبير مشهور: عقايد اسلامى- تنها ايمان اوّليّه به اينكه اين جهان خدايى دارد كافى‏نيست، همچانكه اعتقاد تنها به وجود پيامبر و پيشوايان كافى نيست، بلكه بايد اين‏امر به شناخت و از شناخت به يقين تبديل شود و اگر در دعاها تدبّر كنيم مى‏بينيم كه‏دعاها مسئوليّت اين تبديل شناخت به يقين را بر عهده دارند، تا آنجا كه اين معارف‏عملاً در راه، روش، شخصيت و مقدار پايدارى ما منعكس مى‏شوند.
امّا فرزندان امّت و بويژه علما و رهبران امّت از اين نقش مهمّ دعا غافل‏مانده‏اند، از اينروست كه دعا مورد كوشش، پژوهشى مطلوب قرار نگرفته است.
اين بخش از دعاى افتتاح نقش امامان را بياد ما مى‏آورد و اين از طريق درودفرستادن بر آنان و جدّشان حضرت محمّدصلى الله عليه وآله است زيرا اين تمركز بر امامان ازطريق درود فرستادن بر آنان، پيوند ميان فرزندان امّت و رهبران و پيشوايانشان راژرفتر مى‏كند.
در اين بخش مى‏بينيم كه امامان به اين اوصاف موصوف مى‏شوند:"حجّتهاى تو بر بندگانت و امينان تو در شهرهايت"، حجّت چيست؟ و چرا خدابراى امّت مورد رحمت خود چهارده حجّت برگزيده است؟ چرا خداوند حكيم به‏پيامبر اسم اكتفا نكرده و پس از او، على و فاطمه و يازده امام از نسل آنان را به عنوان‏حجّتهاى خود بر بندگانش برگزيده؟
چرا؟
پاسخ: "حجّت" يعنى آن كسى كه اگر از او پيروى كنيم، فرمانبردارش باشيم‏و او را مقتدا و هدايتگر خويش قرار دهيم، خداا ز ما مى‏پذيرد و بيش از اين در روزقيامت ازما باز خواست نمى‏كند، پس اگر از امام على پيروى كنيم وبه سيرت اوبدون تحريف اقتدا نماييم، نزد خدا از رستگارانيم، زيرا على نسخه دقيقى است ازقرآن حكيم، بى هيچ افزونى وكاستى، او قرآن ناطق و همزاد قرآن است. پيامبرفرمود:
من دو چيز را به جانشينى خود در ميان شما باقى مى‏گذارم: كتاب خداعترت و اهل بيتم؛ و آن دو از هم جدا نمى‏شوند تا آنكه بر من در حوض واردشوند.
و فرمود:
على با قرآن است و قرآن با على.
بنابراين پيروى از امام على‏عليه السلام و اقتدا به سيرت او، تبعيّت از قرآن و اقتدا به‏آن است، در اين صورت اگر على‏عليه السلام صورت مجسّم ارزشهاى رسالت الهى باشد،پس "حجّت" است.
و امّا پرسش دوم: در اين صورت چرا به چهارده حجّت نياز داريم؟
پاسخ آن است كه: ما به اين حجّتها و بخصوص ائمّه نيازمنديم، زيرا كه زمان‏در حال تغيير است و اين است حكمت تعدّد ائمّه، اوضاع و احوال هميشه يكسان‏نيست، گاهى اسلام حاكم است، گاهى كفر و گاهى نفاق.
انسان مسلمان گاهى زندانى است و گاهى شهيد، گاهى حاكم است و گاهى‏عالم، پس صفات انسان و جامعه و زمينه‏هاى اجتماعى و تحوّلات جامعه گوناگون‏و متفاوتند، اين از يك سو، از سوى ديگر خداى سبحان اين دين را آخرين دين قرارداد و پيامبر ما حضرت محمّدصلى الله عليه وآله را آخرين پيامبر، بعد از او پيامبرى و بعد از كتاب‏ما كتابى نخواهد آمد، عمر بشريت نيز ممكن است ميليونها سال به درازا انجامدوما نمى‏دانيم كه قيامت كى برپا خواهد شد:
)...قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لَايُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ...(. )سوره اعراف، آيه 187)
"بگو علم آن نزد خداوند من است، كسى بجز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواندكرد."
بنابراين بشريت در اوضاع و احوال گوناگون، چه به صورت فردى، چه‏اجتماعى، نيازمند حجّتها و ائمّه است، به عنوان مثال ما به پيشوايى نيازمنديم كه‏به ما بياموزد كه چگونه حكومت كنيم، اين راه را با سيرت خود به ما بياموزد نه باسخنش، تا سيرت او براى ما حجّتى باشد تا بدان اقتدا كنيم. ما نيازمند به چهره‏اى‏كامل از حاكم اسلامى ايده آل هستيم، اين چهره را از كجا بيابيم؟
آن را در على بن ابيطالب‏عليه السلام مى‏يابيم، آرى پيامبر نيز حاكم بود، امّانشانه‏هاى حكومت در زمان اوبه اندازه‏اى كه رسالتش جلوه‏گر بود بارز نبود؛ ولى‏على بن ابيطالب‏عليه السلام به تمام معنى كلمه حاكم بود -اگر چه در دورانى كوتاه-.
سيرت امام على‏عليه السلام به عنوان حاكم چه بود؟
توجّه خود را به يك نقطه از اين سيرت معطوف مى‏كنيم آنگاه آن را با وضع‏حاكمان امروزى مسلمانان مقايسه مى‏نماييم:
امام على خليفه رسول اللَّه و حاكم بر كلّ امّت اسلامى و همزمان با اين‏فرمانده قواى مسلّح نيز بود و در حالت جنگ با معاويه كه از امام شرعى تمرّد كرده‏بود بسر مى‏برد، در اين اوضاعى كه خطر از هر سو متوجّه امام است و خطر ترور اووجود دارد، زيرا در صفوف لشكر او متمّرين هستند و حادثه ترور امام نه اوّلين‏حادثه ترور در اسلام بود و نه اوّلين حادثه ترور يك فرمانروا، برغم همه اينهاامام‏على‏عليه السلام جهت اداى نماز صبح به تنهايى از خانه به سوى مسجد براه مى‏افتدونخستين كارى كه در مسجد مى‏كند اذان است، امروز كجا حاكمى اسلامى هست‏كه چنين طريقه و رفتارى داشته باشد؟
على‏عليه السلام حاكم الهى‏است، حاكم الهى دعوت كننده به سوى خداست واذان‏دعوت به سوى خدا، از اينرو مى‏بينيم كه على‏عليه السلام در مسجد كوفه مى‏ايستد واذان‏صبح را ادا مى‏كند و مسلمانان را براى نماز بيدار مى‏نمايد.
در شب امام در جستجوى گرفتاران و مستضعفان و دردمندان به اطراف كوفه‏مى‏رود تا مشكلات آنان را حل كند؛ زندگى شخصى او عبارت از اين است كه به‏بازار مى‏رود و آنچه را مورد احتياج است مى‏خرد و كالايش را خود به خانه حمل‏مى‏كند و هنگامى كه يكى از مؤمنان به او اعتراض مى‏كند و مى‏كوشد كه بار را از اوبگيرد، امام نمى‏پذيرد. چون خود اوست كه بايد بارهاى خويش را در روز قيامت‏حمل كند.
اين است نشانه‏هاى حاكم اسلامى كه امام على‏عليه السلام تجسّم آن است و از اين‏طريق حجّتى است بر ما، زيرا او در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش كننده‏اى‏نمى‏هراسد.
تاريخ ذكر مى‏كند كه باده نوشى يكى از سران لشكر امام اثبات شد، پس امام‏او را به مسجد كوفه آورد و حد را بر او جارى كرد )هشتاد تازيانه(، بعد از اتمام‏كار، مرد برخاست و به امام نگريست و گفت: اى امير مؤمنان در مصاحبت تو بودن‏خوارى است ولى دورى جستن از تو نيز كفر است. امام پاسخش داد: اين است‏عزّت.
بنابراين امام على‏عليه السلام نمونه زنده حاكم اسلامى است.
ما به نمونه‏اى يك زنداى مسلمان به او اقتدا كند نيازمنديم، اين امر را در امام‏موسى بن جعفر مى‏يابيم. براى بسيارى از ما پيش مى‏آيد در زندان طاغيان گرفتارآئيم، در آغاز از داخل زندان شدن ناراضى و شاكى هستيم، زيرا از بين رفتن عمراست و قادر بر انجام كارى مفيد نيز نيستيم، وقتى به امام موسى بن جعفرعليه السلام كه‏مدّتى طولانى را در زندان طاغوتها سپرى كرد اقتدا مى‏كنيم، مى‏بينيم كه امام‏عليه السلام‏خدا را بر اينكه فرصت عبادت او را تأمين كرده است شكر مى‏گزارد و اين چنين ازفرصتهاى زندان براى عبادت خدا بهره بر مى‏گيرد و شخصيت ايمانى خود را از اين‏طريق صيقل مى‏دهد.
ما به كسى نيازمنديم كه خون خود را تقديم راه خدا كند، پس در اين امر به‏امام حسين‏عليه السلام اقتدا مى‏كنيم.
به فقيهى نيازمنديم كه دانشمند و متفكّر تربيت كند و امّت را به تفاصيل‏وجزئيات شريعت اسلامى راهنمايى كند، پس به امام باقر و امام صادق‏عليهما السلام اقتدامى‏كنيم.
به كسى نيازمنديم كه نقش شخصيت دوم را در دولت اسلامى بر عهده گيرد،پس به امام على بن موسى الرضاعليه السلام اقتدا مى‏كنيم.
اين چنين مى‏بينيم كه ما در حالات و اوضاع گوناگون زندگى به پيشوايانى‏نيازمنديم كه پيرو راه و روش آنان باشيم و از آنجا كه حالات و زمينه‏ها و نيز اشخاص‏گوناگونند، براى دوره‏ها و اوضاع گوناگون به پيشوايانى نيازمنديم و شكّى نيست كه‏ائمّه فقط از آن ما نيستند، بلكه براى نسلهاى آينده نيز هستند و اسلام در سراسرزمين منتشر و گسترده خواهد شد و امّت با قضايايى جديد و دقيق مواجه خواهدگرديد و مسائل فرهنگى و عميق، به صحنه خواهد آمد، در اينجاست كه بعضى ازنقشهاى ائمّه‏عليهم السلام نمايان مى‏شود.
بنابراين ائمّه حجّتهاى خدا بر بندگانند يعنى پيشوايانى هستند كه واجب‏است امّت بر مسير هدايت آنان برود و روش آنان را بر حسب تغيير زمينه‏ها و زمانهاپيروى كند..
در اينجا بايد اشاره‏اى داشته باشيم به اينكه عنصر زن نيمى از اجتماع بشرى‏را تشكيل مى‏دهد و زنان نيز به حجّتى نياز دارند تا در اوضاع گوناگون به سيرت اواقتدا كنند و با آنكه زن در مسائل مشترك ميان زنان و مردان به سيرت ائمّه اقتدامى‏كند، در مسائل ويژه زنان به پيشوايى از جنس خود نيز محتاج است، از اينروخداوند براى امّت اسلامى حجّتى از جنس زن قرار داده كه در شخصيت حضرت‏فاطمه‏سلام اللَّه عليها پديدار گشته است.
از اينجاست كه نقش حجّت در زندگى امّت و راز تعدّد "حجّتهاى خدا بربندگان" كه عبارتند از پيامبر، دخترش فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و دوازده امام،نمايان مى‏گردد، از اينرو مى‏بينيم كه اين بخش از دعا بعد از درود فرستادن برپيامبر، قرار گرفته است تا مسلمانان از طريق درود فرستادن بر حجّتها و قدوه‏هاى‏خود بدانان متذكّر شوند.
.. و بر صدّيقه طاهره فاطمه زهرا سرور زنان جهان و بر نوادگان رحمت‏وپيشوايان هدايت، حسن و حسين، سروران جوانان اهل بهشت، درود فرست؛وبر پيشوايان مسلمانان، على بن حسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى‏بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على‏وجانشين هدايتگر هدايت شده، حجّتهاى تو بر بندگانت و امانتداران تو درشهرهايت، درود فرست درودى فراوان و پيوسته...