شرحى بر دعاى ندبه

مرحوم حجة الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى

- ۱۱ -


در مجلد 13 بحار ص 188(316) از ابن بكير روايت شده گويد از ابوالحسن (موسى الكاظم ) عليه السلام از تفسير اين آيه مباركه سئوال كردم كه مى فرمايد: وله اسلم من فى السموات و الارض طوعا و كرها - آل عمران : 83- (آيا غير دين خدا را مى طلبيد) در صورتى كه آنچه در آسمان ها و زمين است خواه ناخواه تسليم اويند و به سوى او باز مى گردند) حضرت فرمود: (تاءويل ) اين آيه درباره قائم نزول يافته هنگامى كه آن حضرت بر يهود و نصار ى و صابئين (مشركان ) و طبيعى مذهبان و مرتدين و كافران در شرق و غرب زمين است خروج كند، و دين اسلام را به آنها پيشنهاد مى كند، پس هر كه آنرا از روى ميل و رغبت پذيرفت او را به نماز و دادن زكات و آنچه را كه شخص مسلمان ماءمور به انجام آن و بر او واجب است امر مى كند، و كسى كه مسلمان نشود كشته مى شود تا جائى كه در شرق و غرب عالم كسى غير از موحد باقى نماند. به او گفتم قربانت شوم مردم روى زمين بيش از اينها هستند (چگونه قائم مى تواند همه آنها را مسلمان كند و يا بكشد؟) فرمود: وقتى كه خداوند چيزى را اراده كند اندك را زياد و زياد را كم مى گرداند(317)
اين حاصد فروع الغى و اشقاق
ترجمه : (كجا است آنكه نهال و شاخه هاى گمراهى و نفاق و جدائى را از ميان بردارد)
شرح : از جمله وظائف آن حضرت از ميان بردن موجبات گمراهى و اختلاف و تشتت در دين است هر چند در اصل و اساس آن يكى باشند. و از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرمود: ((همان تفرقه و اختلافى كه پس از حضرت موسى ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاد بزودى در امت من نيز پيدا مى شود و به حدود هفتاد و سه گروه مى شوند.(318) همه آنها معذب در آتشند جز يك فرقه ، و چون از حضرتش سئوال شد آن يك فرقه كدامند ؟ فرمود آن طريقه اى است كه امروز ما بر آن هستيم كه من و اهل بيت منند.(319)))
و چون از وظائف مهم حضرت ولى عصر اصلاح جامعه بشر و رفع ظلم و ستم است لذا اين نوع اختلافات و انحرافات را هم از ميان برمى دارد، و به موجب حديث شريف ((من رضى شيئا كان كمن اءتاه (320))) (هر كس عملى را بپسندد و بدان راضى باشد همانند كسى است كه آنرا انجام دهد.) پس اولاد و تابعين گذشتگان كه به روش و طريقه آنان راضى و دلخوشند. اگر از اعتقادات خود برنگردند و دست برندارند بواسطه انحرافات و اخلاقى كه دارند آنها را هم مى كشد و از ميان مى برد.
اين طامس آثار الزيغ و الاهواء
ترجمه : (كجاست نابود كننده آثار انديشه هاى باطل و هواهاى نفسانى .)
شرح : هر امرى كه موجب شك و ترديد در دين شود، و يا سبب تشويق مردم به شهوت و هواپرستى انجامد از قبيل فيلمها و تئاترهاى ابليسى و مبتذل و مجالس رقص و شب نشينى زنان و مردان ، و شنا كردن دختران و پسران باهم ، و تعليم آوازهاى غنا و تصنيف و هر چه از اين گونه مؤ سسات غافل كننده انسان از وظيفه خود باشد از ميان مى برد، و مجلات خسار تبار و روزنامه هاى باطل و دروغ پرداز و جوساز و مقالات عشقى ، و كتاب هاى گمراه كننده همه را محو و نابود مى كند.
در مجلد 13 بحارالاءنوار ص 23 از على بن ابى طالب عليه السلام نقل شده است كه گويد: به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفتم : يا رسول الله آيا مهدى موعود از ما اهل بيت است يا از غير ما؟ فرمود: خير ؛ بلكه از ما مى باشد، به بركت قيام او خدا دين را پايان مى دهد (يعنى آخرين حجت خدا است ) چنانكه بوسيله ما دين را گشود، و بوسيله ما خدا دلهايشان را پس از دشمنى ها و فتنه انگيزيها به هم الفت داده و مهربان نمايد، همچنانكه بعد از عداوت شرك و بت پرستى دلهايشان نسبت به هم الفت داده شد، و همانطورى كه بعد از عداوت شرك ، به وسيله ما ايشان را برادر دينى كرد، پس از دشمنى و فتنه انگيزيها با هم برادر مى شوند.
اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء
ترجمه : (كجاست آن قطع كننده دامها و دسيسه هاى دروغ و افتراء)
شرح : افتراء اءخص از كذب است زيرا كذب و دروغ خبرى است كه مطابق واقع نباشد ولى افتراء دورغ گفتن در حق غير است به چيزى كه آنرا نگفته و انجام نداده و بدان راضى نباشد كه همان تهمت و بهتان است به خلاف كذب كه چه بسا انسان درباره خودش هم دروغ گويد.
بدانكه مردم دنيا پرست براى رسيدن به مقاصد و اهداف شوم خود مطالبى دروغ بيان مى كنند و وعده هائى براى اصلاح جامعه مى دهند ولى قصد عمل بر طبق آن وعده هاى دروغ را ندارند، و بسا نسبت هاى دروغ هم به اشخاص و مقامات عاليه ميدهند، و از اين راه براى اغفال مردم و مغرور ساختن آنان مى كوشند، و حتى نسبت به اولياى خدا و حجج الهيه هم چيزى فروگذار نمى كنند و بدين وسيله مى خواهند نور خدا را هم خاموش كنند يريدون ليظفوا نور الله باءفواههم - صف : 8- يعنى مى خواهند نور خدا را بگفتارهاى باطل خود خاموش كنند و خدا نور خود را تمام و محفوظ خواهد داشت .
در كتاب كمال الدين ص 128(321) از عمار ساباطى روايت شده كه گويد شنيدم از حضرت صادق عليه السلام مى فرمود: زمين از ابتدا خالى از حجت دانائى نبوده كه كه در آن آنچه را كه ديگران از حق (پايمال مى كنند و آن را) مى ميرانند او زنده مى كند (و بر پا مى دارد) سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
يريدون ليطفوا نور الله بافواههم - صف :8(322)
در تفسير على بن ابراهيم قمى در توضيح جمله ((و الله متم نوره )) ذكر شده ((كه خدا كامل مى گرداند نور (حق ) را به وسيله قائم آل محمد كه چون قيام كند، خدا او را بر تمام اءديان غلبه دهد (و اديان ديگر از ميان مى رود) تا آنكه جز خدا پرستش نشود و جز فرمان خدا فرمانى نباشد.))
اين المبيد العتاة و المردة
ترجمه : (كجا است آنكه متكبران و سركشان عالم را هلاك و نابود كننده است .)
شرح : رؤ سا از اهل كفر و نفاق بر حسب قدرت ظاهرى خود از پذيرفتن حق اعراض مى كنند و به ميل نفسانى خود با مردم رفتار مى نمانيد، و خود را مالك الرقاب مى دانند، و هر چه از اقامه دليل و برهان و استدلال چگونگى رفاهيت افراد ملت و جامعه را به آنان بفهمانند و اعلام كنند گوششان بدهكار چنين سخنانى نيست (لقد استكبروا فى انفسهم و عتوعتوا كبيرا - فرقان : 21 كه (محققا خود را بزرگ شمرده و گستاخى كردند گستاخى بزرگى .)
و از اين نظر با دين حق و امور حقه آن كه بر خلاف نظريه آنان است مخالفت مى كنند و مصداق آيه شريفه ((مردوا على النفاق )) - توبه : 101- مى شوند كه در نفاق و دوروئى فرو رفته اند.
و آن حضرت عليه السلام بعد از ظهور و قيامش تمام سركشان و گردنكشان را از ميان مى برد، و شر و ايذاى آنها را از سر توده مستضعف مردم رفع مى كند و مصداق كريمه فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون - توبه : 12- (پيشوايان كفر را بكشيد چون پايبند به عهد و پيمان خود نيستند شايد دست بردارند) را در خارج محقق مى سازد. و سرزنش كسى او را از تعقيب هدفش باز نمى دارد.
اين مستاءصلاهل العناد و التضليل و الالحاد
ترجمه : (كجا است ريشه كن كننده معاندين حق و فريب دهندگان خلق و ملحدان .)
شرح : عنود و عنيد از ((عند)) به معنى پيش و نزد است از اينرو به كسى كه به آنچه پيش خود دارد به شگفت آيد و به خود گيرد و بدان ببالد و افتخار كند عنيد گويند و كسى هم كه بعد از شناختن حق بودن چيزى با آن مخالفت نمايد معاند خوانند كه لازمه معنى اصلى آنست . پس اهل عناد به آن كسانى گفته مى شود كه اعراض از حق مى كنند با اينكه مى دانند آن حق است . يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها - نحل : 83- (يعنى نعمت خدا را مى شناسند سپس آن را انكار مى كنند.)
در تفسير صافى از تفسير عياشى نقل مى كند كه درباره اين آيه مباركه از امام كاظم عليه السلام سئوال شد فقال : ((عرفوه ثم انكروه )) (يعنى (حقانيت ) او را شناختند سپس انكار كردند.)
همچنانكه خداى تعالى در سوره نمل آيه 14 مى فرمايد: و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر كيف كان عاقبة المفسدين (فرعون و اتباعش منكر آيات خداوند شدند در حالى كه يقين داشتند كه اين آيات از جانب خدا است و از روى ستم و علو و برترى منكر آنها شدند بنگر كه چگونه شد عاقبت تبهكاران .)
و در سوره مدثر آيه 16 فرمايد كلا انه كان لآياتنا عنيدا يعنى ولى نه (بيشتر كه نمى دهم ) چون او به آيات ما عناد مى ورزد. گويند كفار قريش وقتى آيات قرآن را شنيدند از استماع آن به به خود مى لرزيدند و چه بسا به حالت بهت زده از جاى خود حركت نمى كردند، تا اينكه روزى از روزها پس از شنيدن آيات وحى به نزد وليد بن مغيره كه از بزرگان و رؤ ساى قريش بود رفتند، براى حل اين مشكل خود نظر او را درباره آيات قرآن خواستند. وليد از آنان مهلت خواست تا نظر خود را پس از استماع اظهار نمايد. و پيغمبر اكرم آغاز سوره فصلت را تلاوت مى كرد تا به اين آيه كه آيه 13 است رسيد فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود - (پس اگر با اين حال باز هم اعراض كردند تو بگو من شما را از صاعقه اى مثل قوم عاد و ثمود انذار كنم .) وليد سخت به خود لرزيد و موهاى بدنش راست شد و برخاست و با حالت بهت زده به طرف خانه خود رفت ، و به نزديكان خود از بنى مخزوم در وصف سخنان وحى پيغمبر و آيات قرآن چنين گفت و ان له لحلاوة و ان عليه لطلاوة و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق ، و انه يعلووما يعلى عليه (و البته آن شيرينى خاصى دارد و زيبائى مخصوصى ، شاخسار آن پرميوه و ريشه اش پر بركت است ، سخنى است برجسته و سخنى از آن برجسته تر نيست ) و چون قريش جواب سئوال خود را از او جويا شدند پس از چندى گفت شما بگوئيد كلام او سحر است كه دل انسان را مسحور مى كند لذا آياتى از سوره مدثر در مذمت او نازل شد.
و اءما كلمه ((تضليل )) مصدر از باب تفعيل است و متعددى است به معنى گمراه كردن ديگران كه همان فريب و گول زدن باشد كه شخص مقاصد باطله خود را با خدعه و نيرنگ به صورت حق جلوه دهد و بسا آيات قرآن را هم براى تاءييد مقاصد شوم خود تاءويل نمايد و حق را هم بصورت باطل وانمود سازد و از جهل و نادانى و يا ساده لوحى مردم سوء استفاده كند و عوام فريبى نمايد. ت
در تفسير صافى در ذيل آيه مباركه : الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور - حج : 41- از تفسير قمى از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند فرمود:((اين آيه راجع به آل محمد و شخص مهدى و ياران اوست كه خداوند آنان را بر مشارق و مغارب زمين مسلط مى كند و دين حق را آشكار مى سازد و بوسيله او و يارانش هر بدعت و باطلى را از ميان مى برد، همانطورى كه تيره روزان حق را از ميان بردند آنچنان كه ظلم و ستمى ديده نشود، و امر به معروف و نهى از منكر نمايند.
گمراه كنندگان و كسانى كه به خدعه و نيرنگ مردم را فريب مى دهند و آنانرا منحرف و گمراه مى كنند بدانند كه خداونديكه دين خود را بوسيله بعثت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله روشن و آشكار ساخت همينطور جهان تيره و تار از ظلم و جور را به ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام منور و روشن خواهد ساخت .
و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث رجلا منى (323)اگر از عمر دنيا جز يك روز نماند خداوند آن روز را طولانى گرداند تا شخصى از منسوبين مرا برانگيزد و روانه كند.))
و اءما ((الحاد)) اصل كلمه الحاد به معنى ميل و عدول كردن است و اگر به كلمه (الى ) متعددى شود به معنى توجه آيد. و ملجد كسى را گويند كه از طريق حق بكلى منحرف باشد و بسا مطالب باطله اى را هم به حق نسبت دهد.
قال الله تعالى : و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها و ذروا الذين يلجدون فى اءسمائه سيجزون ما كانوا يعملون - اعراف : 180- و براى خدا نامهاى نيكوتر است (كه دلالت بر صفات جماليه از صفات ثبوتيه ، و صفات جلاليه از صفات سلبيه مى كند) وى را بدان بخوانيد و كسانى كه در نامهاى وى كجروى مى كنند واگذاريد (و متابعت نكنيد) كه بزودى سزاى اعمالشان را خواهند ديد.
و قال الله : ان الذين يلحدون فى آياتنا لا يخفون علينا - فصلت : 40 - البته كسانى كه در آيات ما الحاد مى ورزند (و در اثر جهالت و گمراهى نسبت هاى ناروائى به خدا مى دهند) امرشان بر ما پوشيده نمى ماند.
در كتاب ينابيع المودة ص 437 در صفت و افعال حضرت مهدى (قائم ال محمد) صلوات الله عليهم از امير المومنين عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((بر مى گرداند هوى و ميل نفسانى را به هدايت و رستگارى موقعى كه مردم هدايت را به هواى نفس تبديل كرده باشند، و راءى را به قرآن بر مى گرداند وقتى كه مردم قرآن را تابع راءى و ميل خود قرار داده باشند.(324))) پس مهدى عليه السلام مى نماياند كيفيت عمل به عدالت را و زنده مى گرداند آيات و احكام مهجور شده كتاب خدا عزوجل و سنت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را.
اين معز الاولياء و مذل الاعداء
ترجمه : (كجا است عزيز كننده دوستان خدا و ذليل كننده دشمنان خدا.)
شرح : همان عزتى كه خداوند در قرآن كريم فرموده : و لله العزة و لرسوله و للمؤ منين - منافقون : 8 (در صورتى كه عزت مخصوص خدا و رسول و مؤ منين است .) و ذلت و خوارى نصيب ديگران است كه مى فرمايد: ان الذين يحادون الله و رسوله اولئك فى الاذلين - مجادله : 20- (بطور قطع آن كسانى كه به خدا و رسولش مخالفت و ستيزگى مى كنند اينان در زمره خوارترين مردمند.)
و در زيارت جامعه است : سعد من والاكم و هلك من عاداكم
(به سعادت رسد هر كه شما را دوست دارد و بولايت شما گرود، و هلاك و بدبخت شود آنكه شما را دشمن دارد.) و در چند سطر قبل از آن خطاب به ائمه طاهرين مى گوئى : فالراغب عنكم مارق ، و اللازم لكم لا حق ، و المقصر فى حقكم زاهق
(هر كس از طريق شما بر گشت از دين حق خارج شده ، و هر كس ملازم امر شما شد به شما ملحق گشته ، و هر كس در حق شما كوتاهى كرد و مقصر شناخته شود (و هر كس شما را حجت خدا نداند) محو و نابود شود.
در مجلد 13 بحارالاءنوار صى 182 (325) از امام چهارم عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ((وقتى كه قائم آل محمد صلوات الله عليهم قيام كند خداوند عزوجل هر گونه نقاهت و بى حالى را از شيعيان ما بر طرف مى كند، و دلهايشان را همچون قطعات آهن سخت و محكم مى گرداند كه نيروى هر يك از آنان نيروى چهل مرد باشد، و آنان فرمانداران و بزرگان روى زمينند.))
امام پنجم عليه السلام فرمود: ((وقتى كه امر ما انجام گيرد و مهدى ما آيد هر يك از شيعيان ما از شير دليرتر و از نيزه چابكتر و مؤ ثرترند، و دشمنان ما را بزير دو پاى خود مى آورند و پايمال مى كنند و با دو دست خود مى زنند و تنبيه مى كنند.(326)))
مجلد 13 بحار ص 194(327) از امام ششم عليه السلام از پدر بزرگوارش روايت شده كه فرمود: وقتى كه قائم قيام كند به هر ناحى از نواحى زمين كسى را مى فرستد و مى گويد تعهد و پيمانت به كف دست تو است و چون امر مهمى به تو روى آورد كه تو آن را نفهمى و ندانى و در انجام آن سرگردان شوى به كف دستت بنگر و تصميم خود را بگير و بدان عمل كن . (البته اين امر كنايه از حقيقتى است كه بدينوسيله بدان اشاره مى كند مانند روايت بعدى كه آن هم اشاره به حقيقت و نكته اى است .)
در مجلد 13 بحار ص 185 (328)عن ابى جعفر عليه السلام قال : اذا قام قائمنا وضع يده على رؤ وس العباد فجمع بها عقولهم ، و كملت بها اءحلامهم از ابو جعفر امام پنجم عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((هنگامى كه قائم ما قيام كند دست خود را بر سر بندگان خدا مى گذارد و بدين وسيله عقلهاشان متمركز و ادراك ايشان كامل مى گردد.)) و در روايت ديگرى (329) بجاى جمله ((و كملت بها احلامهم )) جمله ((و اكمل بها اءخلاقهم )) است .
و اءيضا در مجلد 13 بحار ص 183(330) از امام پنجم عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ((مثل اينكه من مى بينم اصحاب و ياران قائم را كه شرق و غرب را احاطه كردند و همه چيز حتى درندگان زمين و آسمان (يعنى پرندگان درنده ) مطيع ايشان مى شوند و در هر امرى رضايت آنان را خواهانند بطورى كه زمين فخر كند و گويد امروز يكى از اصحاب قائم از اينجا عبور كرد.))
اين جامع الكلمة على التقوى
ترجمه : (كجا است آنكه (بساط اختلاف را برچيند و مردم را) بر وحدت كلمه تقوى (و ايمان ) مجتمع سازد.)
شرح : در مجلد 13 بحار ص 193(331) روايتى از امام هشتم عليه السلام نقل كرده كه از جمله آن فرمود اءما و الله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر (بدانيد كه بخدا قسم عدالت او چنان وارد خانه هايشان شود همانند گرما و سرما كه وارد ميشود.)
و چون اعتقاد به اصول دين حق در دل آنها رسوخ پيدا كند، البته آراء و اديان مختلفه و مذاهب باطله از ميان خواهد رفت و همگى پيرو دين حق كه اسلام است ميشوند ان الذين عند الله الاسلام ... - ال عمران / 19- و در آيه 83 مى فرمايد افغير دين الله يبغون و له اسلم من فى السموات و الارض ... و بعد در آيه 85 مى فرمايد: و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه .
و البته مؤ منان آندوره و آن عصر از جمله مصاديق كامل اين آيه شريفه هستند كه مى فرمايد: و الزمهم كلمة التقوى و كانوا حق بها و اهلها - - فتح : 26- كلمه تقوى (و ايمان ) را ملازم آنها كرد بطوريكه از آنها جدا نشود و ايشان سزاوارترين كس بآن هستند واهليت و شايستگى آنرا هم دارند.
و بعضى در عبارت اين دعا ((جامع الكلمة )) جمله ((جامع الكلم )) ذكر كرده اند، و كلم كه جمع كلام است در بيان آن گفته اند، چون از هر عضوى از اعضاى بدن انسان معمولا يك نوع معصيت صادر ميشود، ولى زبان همچنانكه در علم اخلاق آمده است معاصيش متعدد و زياد است - حدود شانزده معصيت - ممكن است از زبان انسان سر بزند (دروغ ، لعن ، دشنام ، بهتان ، غيبت ، غامى ، استهزاء، غنا، شوخى بيجا، قسم دروغ ، سخن بيهوده ، مراء، جدال ، مدح و ثناى بيجا، وعده دروغ ، تملق و چاپلوسى .) و هنگامى كه حضرت قيام كند چون موجبات ارتكاب اين معاصى كه نداشتن اعتقاد بخدا و قيامت و يا سستى در آنست برطرف سازد، و عدل و داد و عمل بدستورات اسلام در ميان افراد جامعه بشر اجرا گردد. قهرا زبان و سخن هم كنترل شود. و عدالت بر آن حكمفرما شود.(332)
اين باب الله الذى منه يوتى
ترجمه : (كجاست آن باب خدائى كه از طريق آن (بشهر علم و ايمان ) وارد ميشوند.)
شرح : بدانكه براى هر مقصد اسباب و مقدماتى است كه از آن به باب تعبير ميشود، مثلا باب تحصيل ثروت كسب و تجارت است و باب رسيدن بمقامات علمى تحصيل علم است و و و. و باب رستگارى و سعادت دنيا و آخرت هم متابعت پيغمبر و اوصياى او عليهم السلام است و در شرح فرمايش پيغمبر كه فرمود: انا مدينة العلم و على بابها سابقا فى الجمله توضيح داده شد.
و در تفسير اين آيه مباركه و ليس البر باءن تاءتوا البيوت من ظهورها و لكن البر من اتقى و اتوا البيوت من ابوابها - بقره : 189- نيكى آن نيست كه از پشت بخانه ها در آئيد و تقوى پيشه كنيد.
در اين زمينه رواياتى در تفسير برهان نقل شده و ما در اينجا به ذكر چند حديث از آن مى پردازيم :
1 - از امام محمد باقر عليه السلام در تفسير آيه مباركه و اتوا البيوت من ابوابها روايت شده كه فرمود: ((آل محمد- يعنى اوصياى پيغمبر عليهم السلام - ابواب خدايند (كه از راه (عمل بدستورات ) آنان بايد بقرب خدا رسيد، و هر رونده از اين طريق بسعادت دنيا و آخرت ميرسد) كه دعوت كنندگان به بهشت و رهبران راه حقيقت و راهنمايان بآنند تا روز قيامت .(333)))
2 - خبر ديگر نقل از احتجاج طبرسى از اصبغ بن نباته است كه گويد در خدمت اميرالمؤ منين عليه السلام نشسته بودم كه عبدالله بن كوا وارد شد و گفت : يا اميرالمؤ منين معنى (باطن و تاءويل ) قول خداى عزوجل كه مى فرمايد: ((و اوا البيوت )) چيست ؟ حضرت فرمود: ((مائيم آنخانه هائى كه خداوند دستور داده وارد آن شويد، و مائيم باب (قرب ) خداوند و خانه هائى كه امر شده است بدان در آئيد، پس هر كس با ما بيعت كند و مقر بولايت ما باشد از درب آن وارد شده و كسى كه مخالفت ما را نمايد و (مكتب ) ديگران را بر (مكتب ) ما ترجيح دهد از پشت و غير راه آن وارد شده است .))
3- و در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: اوصياى پيغمبر صلوات الله عليهم اءبواب قرب خدايند و اگر ايشان نبودند خداوند عزوجل (آنطور كه بايد) شناخته نميشد و خداوند عزوجل بوسيله آنان بر بندگانش ‍ احتجاج مى كند.(334)
و در زيارت جامعه (خطاب به ايشان ) ميخوانى : و الباب المبتلى به الناس من اتاكم نجى و من لم ياءتكم هلك و شما در گناه امتحان خلق مى باشيد كه بوسيله آن مردم آزمايش مى شوند، هر كس رو بسوى شما آمد نجات يافت و هر كس كه نيامد و از اين درگاه دور شد بهلاكت رسيد.
اين وجه الله الذى اليه يتوجه الاوصياء
ترجمه : (كجاست آن وجه اللاهى كه دوستان خدا به جانب او روى مى آورند.)
شرح : در كتاب مجمع البحرين در لغت وجه روايتى از صدوق عليه الرحمه نقل كرده كه ابوالصلت هروى گويد: قلت للرضا عليه السلام : يا بن رسول الله ما معنى الخبر الذى رووه ((ان ثواب لا اله الا الله )) ثواب النظر الى وجه الله ؟ فقال عليه السلام : من وصف الله بوجه كالوجوه فقد كفر، و لكن وجه الله اءنبياؤ ه و رسله و حجه الذين بهم يتوجه الى الله تعالى
(به (335)حضرت رضا عليه السلام عرضه داشتم يا ابن رسول الله معنى خبريكه روايت كرده اند كه ثواب كلمه ((لا اله الا الله )) همانند ثواب نظر كردن بوجه خدا است ، چيست ؟ فرمود: كسيكه خدا را به وجهى همانند ساير وجوه وصف كند كافر است پس مراد پيامبران هستند و حجتها كه توسط آنان به خدا رو كنند.
و در تفسير برهان ذيل آيه شريفه ((كل شى هالك الا وجهه )) - قصص : 88- گويد: راوى گفت : خدمت امام ششم عليه السلام بودم شخصى از آن حضرت از معنى اين آيه پرسيد، امام عليه السلام فرمود: ديگران چه مى گويند، عرض ‍ كردم مى گويند هر چيزى هلاك مى شود جز صورت خدا، فرمتود: خداوند منزه است ، اينان سخن سختى گفته اند: بلكه مقصود از آيه آن است كه هر چيزى در معرض فنا و نيستى است مگر آنوجه و طريقى كه بايد از آنطريق بسعادت فائز شوند و مائيم آنوجهى كه امر شده كه بايد بدان توجه نمايند.
و در زيارت جامعه است : من اراد الله بدء بكم ، و من وحده قبل عنكم و من قصده توجه بكم هر كس كه اراده خداشناسى و اشتياق بخدا در دل يافت به پيروى شما يافت ، و هر كس خدا را بيگانگى شناخت به تعليم شما پذيرفت و هر كس قصد قرب بخدا كرد بوسيله توجه بشما نازل گرديد.
اين السبب المتصل بين الارض و السماء
ترجمه : (كجا است آن وسيله حق كه بين زمين و آسمان پيوسته است - و حقايق و پيغام وحى آسمانى را بزمين ميرساند)
شرح : در مجلد 7 بحار ص 21 (336)عن ابى عبدالله عليه السلام قال نحن السبب بينكم و بين الله عزوجل .
امام ششم عليه السلام فرمود: مائيم سبب و طريق تقرب بين شما و خداوند عزوجل . و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: لا يعرف الله الا بسبيل معرفتكم (337) فرمود خدا شناخته نميشود مگر به وسيله معرفت شما. و قال اءبو جعفر عليه السلام : بنا عبدالله ، و بنا عرف الله ، و بنا وجد الله (338 ) بوسيله ما خدا عبادت شده ، و بوسيله ما خدا شناخته شده ، و بوسيله ما اقرار بتوحيد و يگانگى خدا برقرار شده ، سابقا در عنوان هم السبيل اليك توضيحاتى داده شده بدانجا مراجعه شود. و در زيارت جامعه كبيره است انتم السبيل الاعظم و الصراط الاقوم و شمائيد (اى آل محمد) راه بزرگ و جاده مستقيم و پايدار.
فائدة : البته حجت هاى خدا واسطه فيض و رحمت الهى هستند كه بجنبه روحانيت كسب فيض مى كنند و در مقام بشريت افاضه به مخلوق مينمايند . چنانكه در زيارت جامعخ اتس : بكم فتح الله و بكم يختم ، و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع على الارض الا باذنه و بكم ينفس الهم و يكشف الضر (بواسطه وجود شما خدا باب فيوضات و خيرات را گشود، و بوسيله شما هم (كتاب افرينش را) ختم مى كند.- چنانكه فرمودند: الحجة قبل الخلق ومع الخلق و بعد الخلق (339) و بواسطه وجود شما خدا باران رحمت نازل مى كند، و بواسطه شما آسمان را بپا داشت و جز بامر او بر زمين فرو نيايد، و بواسطه (معنويت و روح و مقام بزرگ شما) هم و غم دل را مى گشايد، و به بركت شما رنج و زيان را برطرف مى كند. كما قال الله تعالى فى كتابه الكريم و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم - انفال : 33- تا تو در ميان آنان هستى خدا ايشان را عذاب نخواهد كرد.
اين صاحب يوم الفتح و ناشر راية الهدى
ترجمه : (كجا است صاحب روز فتح و ظفر (اهل ايمان و روز فيروزى آنان ) و برافرازنده علم هدايت .)
شرح : كلمه ((را يه )) از رؤ يت و ديدن است و آن علم و علامتى است كه در ميان سپاه برپا ميدارند تا فرمانده سپاه شناخته شود و جايگاه او معلوم گردد، و بزرگتر از پرچم و بيرق است .
مجلد سيزدهم بحار ص 193(340) از عبدالله بن سنان از امام ششم عليه السلام روايت كرده كه فرمود: خداوند بر خلاف وقتى كه تعيين كنندگان معين كنند عمل مى كند پرچم قائم همان پرچم قائم همان پرچم رسول خدا است كه جبرئيل آنرا در جنگ بدر آورده و در جنگ بحركت در آورده شد. آنگاه حضرت فرمود: بخدا قسم اين پرچم از اين پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيست ، گفتم پس چيست ؟ فرمود از برگ بهشت است ، كه پيغمبر صلى الله عليه و آله آن را در روز بدر برافراشت ، سپس آنرا پيچيد و به على عليه السلام داد، و آن پرچم نزد او بود تا در جنگ بصره حضرت آن را برافراشت و خداوند او را در آن روز پيروزى داد سپس آن را پيچيد، و آن در اينجا پيش ما ميباشد و ديگر كسى آن را باز نمى كند تا آنكه قائم قيام كند، و چون قائم قيام نمود آنرا باز مى كند. و در ص 194 همان مجلد ابوبصير از امام ششم عليه السلام روايت كرده گويد: آنحضرت فرمود: موقعى كه اميرالمؤ منين عليه السلام و اهل بصره (در جنگ جمل ) بهم برخوردند، آنحضرت پرچم رسول خدا را برافراشت ، و دشمنان شكست خوردند و هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه گفتند اى پس ابوطالب ما را امان ده ، آنوقت حضرت دستور داد كه اسيران را نكشيد و مجروح را نيازاريد و فرارى را دنبال نكيند و هر كس خود را خلع سلاح نمايد و سلاح جنگ را بزمين نهد ايمن است و هر كس بخانه رود و در به روى خود بندد ايمن است .
و اما روز جنگ صفين از آنحضرت خواستند كه آن علم را باز كند نپذيرفت و سپاهيان ، امام حسن و حسين و عمار ياسر را واسطه كردند و پيش او فرستادند ولى او قبول نكرد و بفرزندش امام حسن عليه السلام فرمود اى فرزندم براى اين مردم مدت و زمانى معين شده و بايد آن مدت و زمان منقضى شود، و اين علم را بعد از من كسى باز نمى كند مگر قائم (صلوات الله عليه .)
اين مؤ لف شمل الصلاح و الرضا
ترجمه : (كجاست آنكه پريشانى هاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود ميسازد.)
شرح : بدانكه يگانه علت اختلا مردم در مقاصد، امور دنيائى است كه از هواهاى نفس برخاسته ميشود، و هواى نفس مردم يك قسم نيست بلكه بيك حالت هم ثابت نميماند و باختلاف احوال مختلف ميشود. پس كسانى كه مقصد خود را امور دنيائى و روى هواهاى نفسانى قرار دهند اختلاف و دو دستگى در ميانشان ايجاد ميشود كل حزب بمالديهم فرحون (341) هر جمعيتى بافكار و اعمال خود دل خوشند و از ديگران كناره مى جويند، و چه بسا آنان را دشمن و مورد لعن و استهزاء قرا مى دهند.
در كتاب بحار مجلد 13 در باب التمحيص و النهى عن التوقيت (342)
از امام دوم عليه السلام روايت شده كه راوى گفت شنيدم آن حضرت مى فرمود: ((آن واقعه كه مردم انتظار آن را دارند ظاهر نميشود مگر بعد از آنكه بعضى از شما از بعض ديگر روى گردان شود و بيزارى جويد و آب دهان بروى ديگرى اندازد، و حتى بعضى از شما بعض ديگر را لعن كند (و فحش و ناسزا دهد) و بعضى از شما بعضى را دروغگو نامند.))
و رفع اختلاف و تنازع به اين است كه هدف و مقصد بشر در زندگى يكى گردد تا اختلاف از ميان برود، اخوت و برادرى منانشان برقرار شود، و مودت و محبت ايجاد گردد و آن هدف و مقصد ((الله )) است كه از راه ايمان و اعتقاد بتوحيد و معاد و پيروى از پيغمبر و اوصياى او صلوات الله عليهم اجمعين فراهم آيد. و در زيارت جامعه ميخوانى و بولايتكم تمت الكلمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقه و بوسيله ولايت و پيشوائى شما كلمه (توحيد و معارف الهيه ) بكمال رسيد و نعمت بزرگ دين بخلق عطا گرديد، و پراكندگى به اءلفت و اتحاد مبدل گشت .
و بقيام آنحضرت عليه السلام و ترويج سنن و آداب دينى اين گونه اختلافات برطرف ميشود و مصداق اين ايه شريفه قرار مى گيرد و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا - حجر: 47- و از سينه هايشان كينه ها بر طرف كنيم . برادران گردند.
و به بركت ظهور و قيام آنحضرت مصداق بزرگى از اين آيه محقق شود و اذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا - آل عمران : 103- و نعمت خدا را بر خودتان ياد آوريد موقعى كه شما دشمن بوديد و خدا دلهايتان را پيوند داد و بموهبت او با هم برادر شديد.
اين الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء
ترجمه : (كجاست آن منتقمى كه خون پيغمبران و اولاد پيغمبران را مطالبه نمايد.)
شرح : ((ذحول )) جمع ذحل بمعنى خون پايمال شده است . و از جمله وظائف آن حضرت بعد از قيامش ‍ خون خواهى نمودن خون پيغمبران و اولياى خدا كه بجهت تبليغ دين الهى و امر بمعروف و نهى از منكر آنان را شهيد كردند، خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: كلما جاءهم رسول بما لا تهوى انفسهم فريقا كذبوا و فريقا يقتلون - مائده 70(343)- هر وقت پيغمبرى حكمى كه مخالف با هواى نفسشان بود آورد عده اى را تكذيب كرده و عده اى را مى كشتند، گروهى مانند نوح و صالح و لوط و شعيب و موسى و و و عليهم السلام را تكذيب كردند، و دسته ديگر را امثال حضرت يحيى عليه السلام امثال او را بقتل رساندند.
و از جمله انتقام و خونخواهى از پيغمبر زادگان و فرزندان آنان كه در راه حق بدرجه رفيعه شهادت رسيدند، ميباشد چون ائمه اطهار عليهم السلام فرمودند ((ما منا الا مسموم او مقتول (344))) و اولادشان از بنى الحسن و بنى الحسين و زيدبن على بن الحسين و يحيى بن زيد و و و كه بوسيله خلفاى جور بنى اميه و بنى العباس بقتل رسيدند و قبورشان در گوشه و كنار بلاد اسلامى پراكنده است .
اين المطالب بدم المقتول بكربلا
ترجمه : (كجا است آنكه خون (جد بزرگوارش ) شهيد كربلا را انتقام كشد.)
شرح : بدانكه از جمله القاب آنحضرت ((المنتقم )) است در كتاب كمال الدين صدوق (345) رحمه الله روايت شده كه آنحضرت رد سن طفوليت به احمد بن اسحاق اءشعرى فرمود: انا بقية الله فى اءرضه و المنتقم من اءعدائه و در كتاب نجم الثاقب نورى ص 39 در اءسماء و اءلقاب آنحضرت بشماره 138 چنين نقل مى كند و در خطبه غديريه رسول خدا است در اوصاف آنجناب الا انه المنتقم من الظالمين .
حاصل آنكه از بعضى اخبار و روايات استفاده ميشود كه از جمله مقاصد و فوائد ظهور و قيام آنحضرت عليه السلام خونخواهى و انتقام است از كسانى كه از نظر افكار و اخلاق و اعمال از قاتلين جد بزرگوارش ابو عبدالله الحسين عليه السلام بشمار مى آيند، و نيز شفا دادن قلوب مؤ منان است .
در تفسير عياشى (346) از امام پنجم عليه السلام نقل شده كه در تاءويل اين آيه مباركه : ((و من قتل مظلوما- الآيه )) - اسرا: 33- و كسى كه بى گناهى را بكشد ما براى او قدرت و سلطنت قانونى قرار داديم پس در خونريزى از حد تجاوز نشود كه البته او مورد نصرت و يارى است . فرمود (مصداق ): او حسين عليه السلام است و مائيم ولى خون او، و چون قائم ما قيام كند خونبهاى او را طلب مى نمايد، و مى كشد تا آنكه گفته ميشود كه او در قتل اسراف مى كند. و آنگاه فرمود: مقتول حسين عليه السلام است و ولى دم او قائم است ، و اسراف در قتل آنست كه غير قاتل كشته شود انه كان منصورا و دنيا بسر نيايد تا اينكه شخصى از آل رسول خدا عليهم السلام قيام كند و بر دشمنان - پيروز شود و زمين را از قسط و عدل پر كند، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.
و از ابوالصلت هروى نقل شده كه گفته است :(347) از امام هشتم عليه السلام سئوالى كردم چه مى گوئى درباره حديثى كه از امام صادق عليه السلام روايت شده و فرموده : وقتى كه قائم خروج كند از دودمان قاتلان حسين عليه السلام بواسطه اعمال پدرانشان از آنها مى كشد؟ حضرت فرمود: اين چنين است گفتم خداوند مى فرمايد: ((و لا تزر وارزة و زراخرى )) و هيچ حامل بارى بار (گناه ) ديگرى را بر نميدارد معنى آن چيست ؟ فرمود: خداوند در تمام سخنان و گفتارش صادق است ، وليكن نسل و ذريه قاتلين حسين عليه السلام به كارها و اءفعال پدرانشان راضى و خشنودند و بدان افتخار مى كنند، و هر كس راضى بكارى باشد، همچون كسى است كه آن را انجام داده باشد، و اگر كسى در مشرق كشته شود و كس ديگر در مغرب بدان قتل راضى باشد، شخص راضى هم پيش خدا شريك قاتل است . و البته قائم هم وقتى كه خروج كرد آنانرا بوسيله رضايت بفعل پدرانشان مى كشد.
در مجلد 13 بحار ص 179(348) از فضيل بن يسار از امام ششم عليه السلام روايت شده كه فرمود: له كنز بالطالقان ما و هو بذهب و لا فضة (349) و راية لم تنشر منذ طويت ، و رجال كان قلوبهم زبر الحديد- الى ان قال - يدعون بالشهادة و يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله شعارهم يا لثارات الحسين براى آن حضرت در طالقان گنجى است كه نه طلا است و نه نقره ، و ديگر پرچمى است از آنموقعى كه پيچيده شده تاكنون باز نشده ، و ديگر مردانى هستند كه دلهايشان همچون پاره آهن سخت محكم و استوار است - تا آنكه فرمود- رو بشهادت ميروند و آرزو مى كنند كه در راه خدا كشته شوند، و شعار آنان ((يا لثارات الحسين )) است . و در كتاب غيبت از فضل بن شاذان مروى است كه شعار اصحاب آنحضرت ((يا لثارات الحسين )) است .
در يكى از زيارات جامعه منقوله در مجلد 22 بحار ص 274 كه ظاهرا از سيد بن طاووس است درباره آنحضرت گفته است : السلام على الامام العالم ، الغائب عن الابصار، و الحاضر فى الامصار، و الغائب عن العيون ، و الحاضر فى الافكار، بقية الاخيار، الوارث ذى الفقار، الذى يظهر فى بيت الله الحرام ذى الاستار، و ينادى بشعار يا ثارات الحسين ، انا الطالب بالاوتار، انا قاسم كل جبار.(350)
اين المنصور على من اعتدى عليه و افترى
ترجمه : (كجا است آنكه خداوند او را بر متعديان و ستمكاران و مفتريان مظفر و منصور گرداند.)
شرح : براى روشن شدن اين مطلب كه چگونه بر آن بزرگوار ظلم و تعدى و بسا نسبت دروغ بآنحضرت داده ميشود، ابتدا بايد معنى امامت را دانست و امام چه كسى است . بدانكه تعريف امامت كه مورد اتفاق فريقين - علماى عامه و خاصه - است آنست كه الامامة هى الرياسة الالهية خلافه عن رسول الله فى امور الدين و الدنيا بحيث يجب اتباعه على جميع الامة (امامت عبارت است از رياست الهيه بر خلق به نيابت و خلافت از جانب رسول خدا در امور دين و دنيا كه پيروى آن بر تمام امت لازم و واجب است .)

 

next page

fehrest page

back page