توحيد و زيارت

آية الله سيد حسن طاهرى خرم آبادى

- ۶ -


اگر بگوييم منظور اين است كه مسافرت هاى معنوى جايز نيست مگر به اين سه مسجد، باز اشكال مى شود كسانى كه براى كسب علم و يا جهاد در راه خدا و يا براى صله ارحام سفر مى كنند، سفرهاى اينان نيز سفر روحانى است و حديث شامل اينها مى شود و حال اين كه سفر براى كسب علم ، جهاد در راه خدا و صله ارحام و انجام مناسك حج ، طبق آيات و روايات ، واجب و يا مستحب است :
الف - (... فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إ ذا رجعوا إ ليهم لعلهم يحذرون )؛(212)
چرا از هر گروهى از آنان ، طايفه اى كوچ نمى كند (و طايفه اى در مدينه بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام ) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بيم دهند، شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند.
ب - (إ نفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باءموالكم و اءنفسكم فى سبيل الله ذلكم خير لكم إ ن كنتم تعلمون )؛(213)
(همگى به سوى ميدان جهاد) حركت كنيد، سبك بار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد نماييد، اين براى شما بهتر است اگر بدانيد.
ج - ((قال رسول الله صلى الله عليه و آله صلوا اءرحامكم ولو على مسيرة سنة ))،(214)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: صله رحم كنيد ولو مسير آن يك سال به طول انجامد.
د - (... ولله على الناس حج البيت من استطاع إ ليه سبيلا...)؛(215)
و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند آنان كه توانايى رفتن به سوى آن را دارند.
پس به دلايل فوق ، بايد بگوييم در حديث ((لا تشد الرحال ...)) مستثنى منه همان مسجد است نه ((إ لى كل مكان )). و ظاهراً اين استثنا متصل است نه منقطع ، زيرا استثناى منقطع خلاف ظاهر است ؛ پس ‍ معناى حديث اين است كه بار سفر نبنديد مگر به اين سه مسجد. حديث ارتباطى به زيارت پيامبر و ائمه علهيم السلام پيدا نمى كند و موضوع زيارت از دايره اين حديث خارج مى گردد.
اساساً حديث ((لا تشد الرحال ...)) سند قوى هم ندارد، زيرا راوى اين حديث ابو هريره جاعل و واضح احاديث است كه از ديدگاه اماميه اصلاً معتبر نيست ، اينك بايد دقت شود كه منظور از اين نهى چيست ؟ آيا واقعاً رسول خدا صلى الله عليه و آله از سفر نمودن به هر مسجدى مگر اين سه مسجد، نهى فرموده است ؟ اگر شخصى متوجه شد كه در فلان مكان ، يك مسجد بسيار جالب و ديدنى ساخته شده و خواست آن را ببيند، براى ديدن يك بناى زيباى اسلامى يا براى آن كه به همان سبك ، مسجدى بسازد، آيا اين شخص ، كار حرامى مرتكب شده ؛ چون اين مسجد كه جزء آن سه مسجد نيست ؟ قطعاً بايد گفت مرتكب امر حرامى نشده ، پس منظور از نهى چيست ؟
ممكن است گفته شود مسافرت به مسجدى از مساجد براى عبادت و كسب فضيلت حرام است نه براى مقاصد ديگر.
در پاسخ بايد گفت : نتيجه اين مى شود كه اگر فردى در شهر و يا مكان ديگرى است كه در آن مكان ، مسجدى نيست و براى خواندن نماز در مسجد به محلى كه داراى مسجد است مسافرت مى نمايد، بايد سفر چنين فردى هم حرام باشد؛ چون اين سفر نيز مشمول حديث خواهد شد؛ نتيجه اين مى شود كه نهى مذكور، نهى مولوى تحريمى نيست بلكه ارشادى است . گواه بر اين مطلب اين است كه در صحاح و سنن نقل شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله روزهاى شنبه به مسجد قبا مى آمدند و در آن جا نماز مى گزاردند: ((كان النبى صلى الله عليه و آله ياءتى مسجد قباء كل سبتٍ ماشيا و راكبا و اءن ابن عمر كان يفعل كذلك )).(216)
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خواهد بفرمايد اگر مى خواهيد مسافرتى نماييد كه در آن كسب فضيلتى باشد، مسافرت به اين سه مسجد است كه براى شما فضيلت دارد نه اين كه مسافرت به غير اين سه مسجد، حرام و منهى است . غير از سه مسجد (مسجد الحرام ، مسجدالاقصى و مسجدالنبى ) ساير مساجد همه مثل هم هستند و در فضيلت براى هيچ كدام برترى نيست ، مسجد شهر شما با مسجد فلان شهر يا مسجد روستاى شما با مسجد روستاى ديگر، از نظر فضيلت يك سان هستند، پس چه نيازى است شما براى مسجد ديگر بار سفر ببنديد و خود را به زحمت اندازيد؟ رسول خدا نهى ارشادى فرموده نه نهى مولوى . نهى ارشادى مثل نهيى است كه دكتر نسبت به مريض دارد. طبيب به مريض مى گويد فلان غذا و يا فلان معجون براى مرض تو خوب نيست ، از آنها استفاده نكن ، معناى سخن طبيب اين است كه بهتر است به دستور من عمل كنى تا زودتر بهبودى حاصل شود. پس نتيجه اين شد كه :
اولاً: اين حديث ، سند درستى ندارد؛ چون راوى آن ابو هريره است و او متهم به جعل حديث است .
ثانياً: مستثنى منه در اين حديث ، ((مسجد)) است ، پس ديگر ربطى به زيارت پيدا نمى كند و از دايره بحث خارج مى شود.
ثالثاً: نهى در اين حديث ارشادى است نه مولوى و فقط رسول خدا مى خواهد مؤ منين را ارشاد و راهنمايى كند كه اى مؤ منين ! فقط اين سه مسجد است كه ارزش بار سفر بستن را دارند و ديگر مساجد در فضيلت يك سان هستند البته از نظر شيعه ، مساجد از نظر فضيلت يك سان نيستند، مسجد جامع و مسجد محله باهم متفاوت اند و... .
بررسى ديدگاه اهل تسنن
مبحث اول : اقوال علماى اهل تسنن
قبل از پرداختن به اقوال علماى اهل سنت ، ذكر اين مقدمه لازم است كه همه عالمانى كه به طور مطلق ، زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را مستحب دانسته اند، مقتضاى اطلاق كلام آنها اين است كه زيارت قبر پيامبر، براى تمام مسلمان ها مستحب است چه در مدينه باشند و چه خارج مدينه ، دور باشند يا نزديك ، زيارت قبر پيامبر براى آنها مستلزم سفر باشد يا نباشد.
علاوه بر اطلاق ، به كلماتى با صراحت ، جواز مسافرت را براى زيارت گفته اند اشاره مى شود:
1. غزالى سفر براى زيارت را عبادت دانسته است .(217) از او نقل شده كه گفته است : ((كل من يتبرك بمشاهدته فى حياته يتبرك بزيارته بعد موته ، و يجوز شد الرحال لهذا الغرض ))؛(218)
هر كس كه ديدن او در حال حيات ، موجب تبرك مى شود، بعد از مرگ نيز ديدن او موجب تبرك مى شود و جايز است سفر براى زيارت او براى اين غرض .
2. سمهودى براى جواز سفر به قصد زيارت حضرت رسول ، به عموم آيه شريفه ذيل استدلال مى كند:
((... ولو اءنهم إ ذ ظلموا اءنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما).(219)
با اين بيان كه آيه ، آمدن از راه دور و نزديك را شامل مى شود و هم چنين به عموم حديث : ((من زار قبرى و من جائنى زائرا)) كه اين احاديث نيز شامل دور و نزديك مى شوند و آن گاه كه به اين عمومات ثابت شد كه زيارت ، يك عمل مستحب و قربى است ، پس سفر به سوى آن نيز مستحب و قربى است . نيز ثابت گرديده است خارج شدن پيغمبر صلى الله عليه و آله از مدينه براى زيارت شهداى احد. وقتى كه جايز است خارج شدن براى زيارت نزديك ، پس براى زيارت دور نيز جايز خواهد بود. و قبر پيامبر صلى الله عليه و آله براى زيارت ، اولى خواهد بود. اجماع بر اين مطلب (جواز سفر) منعقد شده است ؛ براى اين كه همه علما از گذشتگان و جانشينان آنها بر اين موضوع ، اتفاق داشته اند.(220)
3. ماوردى گفته است اصحاب ما گفته اند: ((در مورد كسى كه متصدى امر حج است ، وقتى كه مردم حج را تمام نمودند آنها را چند روزى كه عادت بر آن جارى است مهلت مى دهند تا در مكه بمانند، پس هنگامى كه مراجعت نمودند، آنها را سير مى دهند از طريق مدينه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى رعايت احترام رسول خدا و حقوق اطاعت او و اين ، گرچه از واجبات نيست ؛ از مستحبات شرع و مندوبات و عبادات مستحسنه است )).(221)
4. محمد بن شربينى مى نويسد:
(((در سفر مباح ، نماز قصر مى شود) منظور از مباح ، جايز بودن است نه اين كه فعل و ترك آن مساوى باشد (كه معناى اصطلاحى مباح مى باشد). حال ، فرق نمى كند كه سفر، واجب باشد مانند سفر حج يا سفر، مستحب باشد مانند سفر براى زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله (چون معناى اصطلاحى جايز، شامل واجب و مستحب ، هر دو مى شود))).(222)
5. در مسائل اجير شدن براى حج ، از شيخ ابو محمد بن ابى زيد سؤ ال شده است كه اگر فردى براى انجام حج اجير شد و مالى به عنوان اجرت دريافت نمود و بر او زيارت قبر رسول خدا را شرط كردند، ولى به سبب عذرى در آن سال نتوانست قبر پيامبر را زيارت كند، او در جواب گفته است :
((بايد از اجرتى كه گرفته به اندازه مسافت زيارت ، برگرداند)). كسى كه اين مطلب را از او حكايت نموده مى گويد: غير او از مشايخ ما گفته اند كه بر او واجب است براى بار دوم برگردد تا مرقد پيغمبر را زيارت كند ولى ابن عبدالحق گفته است : اگر براى خصوص آن سال ، براى حج و زيارت اجير شده ، اجرت او به اندازه زيارت ، ساقط مى شود، ولى اگر اجير شده است بر عمل حج با زيارت قبر پيغمبر، در اين صورت ، بايد برگردد و قبر پيغمبر را زيارت كند.))(223)
بعضى اجير شدن براى زيارت را ايراد گرفته اند، نه از اين نظر كه سفر براى آن جايز نيست بلكه از اين جهت كه زيارت ، امرى مضبوط و مشخص ‍ نيست ؛ ولى به صورت جعاله گفته اند صحيح است ؛ چون مضبوط بودن عمل ، در اجاره شرط است نه در جعاله و جعاله هم اگر بر دعا نمودن نزد قبر پيغمبر و سلام دادن بر آن حضرت باشد، صحيح است ، زيرا نيابت در دعا كردن صحيح است و جهل به دعا هم مبطل آن نيست ، اين مطلب را ماوردى در حاوى گفته است . و سبكى گفته است كه قسم سومى باقى ماند كه ماوردى آن را ذكر نكرده و آن ابلاغ سلام است و شكى نيست در اين كه اجازه و جعاله بر آن صحيح است همان طور كه عمر بن عبدالعزيز آن را انجام مى داد.(224)
گذشتگان از علماى اهل سنت - كه اين فروع و مسائل را مورد بحث قرار داده اند - اشاره اى به حرمت سفر براى زيارت نكرده و آن را عملى مباح دانسته اند؛ لذا از نظر فعل و عمل ، اجاره و يا جعاله براى زيارت ، مورد اشكال قرار نگرفته و اگر هم بحثى داشته اند، از جهات ديگر بوده است .
6. علامه امينى مى نويسد:
((از احكام مشترك بين تمام فرقه هاى مسلمانان در گذشته و حال اين است كه اگر كسى در سفر به زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله عذر داشته باشد، مى تواند نايب يا اجير بگيرد و به نحو مستفاض (روايتى كه به طور شايع نقل شده باشد) از عمر بن عبدالعزيز نقل شده است كه او همواره از شام به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله قاصد مى فرستاد تا بر پيامبر صلى الله عليه و آله سلام كند و برگردد.
اين مطلب را بيهقى در كتاب شعب الايمان و ابوبكر احمد بن عمر و نيلى (متوفى 287) در مناسكش و قاضى عياض در كتاب الشفاء و حافظ ابن جوزى [در كتاب مثير الغرام الساكن ] و تقى الدين سبكى در شفاء السقام ، ص ‍ 41 و ديگران نيز ذكر كرده اند)).(225)
منظور از ذكر اين فرع فقهى و مانند آن فرع ، نذر كردن جهت پياده رفتن به مدينه براى زيارت قبر نبى - كه در كتاب هاى فقهى مطرح شده است - مى باشد. و در كتاب الغدير،(226) آن را مطرح نموده و گفته است كه رجحان و استحباب زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سفر براى آن ، مورد توافق بين فقهاى مذاهب اربعه است .
7. ابن عابدين مى نويسد:
((و قبور، هر هفته زيارت مى شود؛ چنان كه در كتاب مختارات النوازل است كه در شرح لباب المناسك گفته است : لكن افضل روزهاى جمعه ، شنبه ، دوشنبه و پنج شنبه مى باشد. محمد بن واسع گفته است : مردگان ، روز جمعه و يك روز قبل و بعد از آن به زائران خود، آگاهى دارند؛ بنابراين ، روز جمعه افضل است . نيز در آن كتاب دارد: و مستحب است كه شهداى كوه احد زيارت شوند؛ به دليل روايتى كه ابن ابى شيبه نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله سر هر سال نزد شهداى احد مى آمد و مى فرمود سلام بر شما به خاطر صبر و مقاومتتان ! چه زيباست پاداش خانه آخرت ! و افضل اين است كه اين زيارت ، در روز پنج شنبه و با طهارت و هنگام صبح باشد تا نماز ظهر در مسجد نبوى از او فوت نشود.
مى گويم : از اين گفتار، مستحب بودن زيارت استفاده مى شود، هر چند كه محل زيارت دور باشد و آيا بار سفر بستن براى زيارت نيز مستحب است ؛ چنان كه عادت مردم در رفتن به زيارت خليل الرحمان (حضرت ابراهيم عليه السلام ) و اهل و اولاد او و زيارت سيد بدوى و غير او از بزرگان گرامى چنين است ؟ از امامان ما، نديده ام كسى به آن تصريح كرده باشد، ولى بعضى از پيشوايان شافعى از آن منع نموده اند مگر براى زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله با استدلال و قياس به اين كه براى غير از مساجد سه گانه ، بار سفر بستن ممنوع است . اين حرف را غزالى به سبب واضح بودن فرق ، رد كرده است ، زيرا غير از مساجد سه گانه ، بقيه مسجدها از جهت فضيلت باهم برابرند؛ بنابراين ، بار سفر بستن به سوى آنها فايده ندارد. و اما اوليا و بزرگان ، از حيث تقرب به خداى تعالى باهم تفاوت دارند و هم چنين نفع زائران به حسب شناخت و باطنشان متفاوت است )).(227)
8. بكرى دمياطى مى نويسد:
((سخن مصنف كه مى گويد: (مسافرت روز جمعه بر كسى كه نماز جمعه بر او لازم شده است ، اگرچه هنوز منعقد نشده باشد، حرام است ) هر چند كه سفر طاعتى باشد (نه مباح )، اين قيد، غايت و نهايت در حرمت را مى رساند. نيز اين قيد، رد بر قول قديمى است كه حرام بودن سفر روز جمعه را قبل از زوال ، فقط مخصوص سفر مباح مى دانست و سفر طاعتى را قبل از زوال ، جايز مى شمرد (پايان سخن بجيرمى ))).(228)
9. در مواهب حطاب رعينى مى نويسد:
((سمهودى در تاريخ مدينه بعد از اين كه كلام شافعى را درباره نذر كردن زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر مى كند و نيز عبدى را مالكيه در شرح الرساله مى گويند: اما نذر كردن براى رفتن به مسجد الحرام و مكه ، ريشه شرعى دارد و آن عبارت از حج و عمره است ... . پس هرگاه كسى نذر كرد كه به اين سه مكان برود، نذر او لازم و واجب مى شود؛ البته درباره كعبه ، اتفاق نظر است ؛ ولى درباره دو مسجد ديگر، اصحاب ما اختلاف دارند. (پايان كلام از خلاصة الوفا) و كتاب برزلى را [هم شما خواننده محترم ] نگاه كنيد)).(229)
10. شوكانى مى نويسد:
((زيارت كردن پيامبر صلى الله عليه و آله از جماعتى از صحابه نقل شده است ؛ از جمله آنها بلال نزد ابن عساكر با سند خوب و ابن عمر نزد مالك در كتاب موطاء و ابو ايوب نزد احمد و انس كه عياض در كتاب الشفاء آن را ذكر نموده و عمر نزد بزار و على عليه السلام نزد دارقطنى و غير اينها و از هيچ يك از اينان ، بار سفر بستن براى زيارت نقل نشده مگر از بلال ، زيرا از او نقل شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديد كه فرمود: اى بلال ! اين چه جفايى است ؟ آيا وقت آن نرسيده كه مرا زيارت كنى ؟ اين روايت را ابن عساكر نقل كرده است . و كسانى كه به وجوب زيارت قائل اند به حديث ((هر كس حج به جا آورد ولى مرا زيارت نكند، به من جفا كرده است )) استدلال كرده اند. گفته اند: جفا بر پيامبر صلى الله عليه و آله حرام است پس زيارت واجب مى شود تا اين كه در حرام نيفتد. و جمهور از اين استدلال جواب داده اند كه بر ترك مستحب هم جفا گفته مى شود؛ مثل ترك نيكى و بخشش . و نيز جفا بر سخت دلى و تند خويى ، صدق مى كند چنان كه در حديث است : جفا كرد هر كس كه كينه ورزيد. و نيز با توجه به دليل سابق حديث به تنهايى نمى تواند پايه حجت و استدلال قرار گيرد و كسى كه مى گويد زيارت مشروع نيست ، احتجاج نموده به حديث : ((جز به سوى سه مسجد، بار سفر بسته نمى شود)) و اين در كتاب الصحيح است كه گذشت . و نيز به حديث : قبر مرا محل آمد و شد براى خود نگيريد، احتجاج شده است ، عبدالرزاق آن را روايت كرده است .
نووى در شرح مسلم گفته است : علما درباره سفر به سوى غير از مساجد سه گانه اختلاف دارند؛ مانند رفتن به سوى قبور صالحان و مكان هاى با فضيلت . شيخ ابو محمد جوينى به حرام بودن آن اعتقاد دارد و عياض به نظر و اختيار شيخ ، اشاره نموده است و صحيح نزد اصحاب ما اين است كه زيارت ، نه حرام است و نه مكروه . گفته اند: مراد اين است كه فضيلت صرفاً براى اين سه مسجد ثابت شده است (پايان كلام نووى ).
جمهور از استدلال به حديث : ((بار سفر بستن ))، جواب داده اند كه حصر و محدوديتى كه در حديث است ، حصر اضافى و اعتبارى است نه حقيقى ؛ و دليل بر اين مطلب ، حديثى است كه با سند خوب ثابت شده است كه بعضى از عبارت آن اين است : بر سواره شايسته نيست كه به سوى مسجد بار سفر ببندد تا در آن نماز بخواند، به جز مسجد من (پيامبر)، مسجد الحرام و مسجدالاقصى ، (در اين حديث بار سفر بستن ، با عنوان : نماز خواندن در آن مساجد سه گانه ، ذكر شده است )، پس زيارت و ساير موارد، از شمول نهى (لا تشد الرحال ) خارج اند.
از استدلال مذكور، جواب دومى داده اند به اين كه بار سفر بستن براى تجارت و ديگر خواسته هاى دنيوى اجماعاً جايز است . هم چنين بار سفر بستن به سوى وقوف در عرفات و منى براى انجام مناسك و به سوى مزدلفه و جهاد و هجرت از سرزمين كفر، اجماعاً واجب است و نيز بار سفر بستن جهت طلب علم ، اجماعاً مستحب است .))(230)
11. محى الدين نووى مى نويسد:(231)
((فرع : رفتن به سوى بقيع ، هر روز، به ويژه روز جمعه مستحب است و اين بايد بعد از سلام كردن بر رسول خدا صلى الله عليه و آله باشد. وقتى كه به بقيع رسيد، دعايى را كه در كتاب الجنائز درباره زيارت قبور گذشت ، مى خواند كه بخشى از آن دعا اين بود: سلام بر شما اى سرزمين گروه مؤ منان ! و ما به خواست خدا به شما خواهيم پيوست ؛ خدايا! اهل غرقد (بقيع ) را بيامرز، خدايا! ما و آنها را بيامرز. و قبور پاك را در بقيع زيارت مى كند؛ مانند قبر ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله ، عثمان ، عباس ، حسن بن على ، على بن حسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد و غير آنها - رضى الله عنهم - و با زيارت قبر صفيه عمه رسول خدا صلى الله عليه و آله زيارتش را خاتمه مى دهد)).
12. شروانى و عبادى مى نويسد:
((قول مصنف كه مى گويد: (و زيارت قبور مستحب است ...)، در شرح العباب گفته است : سفر براى زيارت قبر غير پيامبر يا عالم يا صالح ، سنت نيست ، برخلاف قول جوينى كه او گفته است : سفر براى اين زيارت اصلاً جايز نيست (پايان كلام شرح العباب ).
در عبارت مغنى دارد: اذرعى گفته است : بهتر است كه محل استحباب در اين مسئله جايى است كه سفر تنها براى زيارت نباشد بلكه در كلام شيخ ابو محمد دارد: اصلاً سفر براى اين زيارت جايز نيست و قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را استثنا كرده است و شايد مراد او از جايز نبودن ، مساوى نبودن فعل و ترك است ؛ يعنى مكروه است )).(232)
البته در ادامه ، ايشان احتمالات ديگرى را آورده اند كه در بحث زيارت قبور مؤ منين آورده مى شود.
13. عبدالله بن قدامه مى نويسد:
((فصل : اگر كسى براى زيارت قبور و مشاهد (و مكان هاى شريف ) مسافرت نمايد، ابن عقيل گفته است : ابن عقيل گفته است : ترخص براى او مباح نيست (حكم مسافر را ندارد)؛ چون از سفر كردن به سوى آنها نهى شده است (سفر معصيت است ) و اين فرمايش پيامبر خدا كه فرموده اند: لا تشد الرحال ... مورد اتفاق است ولى از نظر صحيح اباحه سفر است و نماز هم قصر مى شود، زيرا پيامبر خدا هميشه به قبا پياده يا سواره مى رفتند و قبور مؤ منين را زيارت مى نمودند، و آن حضرت فرموده اند: قبور را زيارت كنيد تا شما را به ياد آخرت بيندازد.
و اما فرمايش حضرت كه فرمود: لا تشد الرحال ...، بر فضيلت نداشتن بار سفر بستن به سوى غير آن مساجد سه گانه حمل مى شود نه حرام بودن و فضيلت داشتن ، در اباحه قصر شرط نيست ، پس فقدان آن (به بحث ) ضرر نمى رساند)).(233)
14. ابن عابدين مى نويسد:
((زيارت شهدا كوه احد مستحب است به دليل روايت ابن ابى شيبه كه گفته : پيامبر صلى الله عليه و آله هر سال بر سر قبور شهداى احد مى آمد)).(234)
در بخش عمل اصحاب و تابعين ، رواياتى از مسانيد اهل سنت ذكر شد كه اصحاب و مسلمانان ، به اين مهم اهتمام شديد داشته اند.
مبحث دوم : بررسى احاديث جواز سفر براى زيارت
اكنون به احاديثى كه دلالت بر جواز سفر و شد رحال براى زيارت دارد، مى پردازيم . اين احاديث دو قسمند: قسم اول ، روايات و احاديثى است كه لازمه اطلاق آنها جواز سفر براى زيارت قبر پيامبر است و قسم دوم ، احاديثى است كه در جواز مسافرت به قصد زيارت ، صراحت دارند.
اما قسم اول ، نسخت اطلاق آيه شريفه : (... ولو اءنهم إ ذ ظلموا اءنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما)(235) است كه سبكى و سمهودى به اطلاق آن بر مشروعيت زيارت قبر رسول خدا استدلال نموده اند، زيرا آيه بر ترغيب به آمدن نزد رسول خدا براى توبه و استغفار دلالت دارد و بعد از موت آن حضرت را هم شامل مى گردد و علما از اين آيه نسبت به دو حالت موت و حيات استفاده عموم نموده و مستحب دانسته اند كسى نزد قبر مى آيد اين آيه را تلاوت نمايد و استغفار كند و سيره مسلمان ها بر خواندن آن بوده است حكايت هايى در اين مورد هست كه در بحث توسل به آنها اشاره خواهد شد؛ مانند حكايت مشهورى كه ارباب مناسك ذكر كرده اند و ابن عساكر نيز در تاريخ خود آن را ذكر نموده و ابن جوزى و غير او نيز آن را يادآور شده اند.(236) و مانند حكايت ديگرى كه از يك مرد عرب از على بن ابى طالب عليه السلام نقل شده است .
آمدن نزد قبر پيامبر، لازمه اش در بيشتر موارد سفر كردن و شدّ رحال است ، زيرا آيه شامل دور و نزديك مى شود و اختصاص به اهل مدينه ندارد. بايد توجه داشت كه زيارت ، غير از حضور زائر، چيز ديگرى نيست و حتى سلام دادن هم جزء زيارت نيست و آيه بر مطلوب بودن آمدن و حضور نزد پيامبر براى استغفار دلالت دارد و اطلاق آن بعد از وفات را نيز شامل مى شود.
دوم : رواياتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آثارى از قبيل : شفاعت ، شهادت ، همجوارى و... را براى زائرين مرقد مطهر خود، مطرح نموده اند كه لازمه اطلاق آنها جواز سفر براى زيارت مرقد آن حضرت مى باشد.
اين احاديث را سمهودى از طريق : دارقطنى ، بيهقى ، طبرانى در جامع كبير و اوسط، معجم ابن المقرى ، حافظ ابن السكن ، ابو داوود طيالسى ، ابو جعفر عقيلى ، ابن عساكر، ابوالفتوح و ابن نجار ذكر نموده و درباره اسناد و راويان آن بحث كرده است و بسيارى از آنها را معتبر شمرده است .(237 ) كه آنها را در بحث آثار زيارت ، به صورت مفصل و كامل ذكر خواهيم نمود.
قسمت دوم از روايات ، احاديثى است كه به نوعى در جواز سفر براى زيارت صراحت دارد و بيشتر اين روايات ، در مواردى است كه استحباب زيارت را بعد از سفر حج يا عطف به سفر حج نموده است كه قهراً زيارت در سفر حج ، چه بعد از اعمال و چه قبل از آن ، مستلزم است و دلالتى صريح بر جواز سفر خواهد داشت ؛ مانند:
1. دارقطنى و طبرانى در كبير و اوسط و غير اين دو مانند بيهقى در سنن خود با سندهايى از ابن عمر نقل نموده اند كه : ((قال رسول الله صلى الله عليه و آله : من حج فزار قبرى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى )).(238)
هر كس قبر مرا پس از وفاتم زيارت كند، هم چون كسى است كه در حال حياتم مرا زيارت كرده است .
اين حديث را ابن جوزى در مثير الغرام الساكن با سند خود از ابن عمر روايت كرده ، با اضافه ((وصحبنى )) و مصاحبت كرده است مرا)).
در كشف الا رتياب ، اين حديث از سيوطى در الجامع الصغير و از احمد در مسندش و ابى داوود و ترمذى و نسائى نقل شده است .(239)
علامه امينى اين حديث را از 25 كتاب حديث اهل سنت نقل نموده است .(240)
در نقل ديگرى اين گونه نقل شده كه فرموده : ((من حج فزار قبرى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى و صحبنى ))؛(241)
كسى كه حج نمايد، پس قبر مرا بعد از موت من زيارت نمايد، مانند كسى است كه مرا در حيات من زيارت كرده و مرا مصاحبت نموده است .
2. روايت كرده است ابن عدى در كامل از طريق محمد بن محمد بن نعمان كه حديث نمود براى من جد من كه گفت حديث نمود مرا مالك از نافع از ابن عمر كه پيامبر خدا فرمود: ((من حج البيت و لم يزرنى فقد جفانى )).(242) اين حديث را الغدير(243) از عده اى از حفاظ و راويان حديث نقل مى كند و نُه مورد را نام مى برد دارقطنى هم از مالك با همين سند آن را روايت كرده است .
3. ابو الفتح ازدى از طريق عمار بن محمد با سند خود از عبدالله نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
((من حج حجة الاسلام و زار قبرى و غزا غزوة و صلى فى بيت المقدس ‍ لم يساءله الله فيما افترض عليه ))؛(244)
كسى كه حج كند حجة الاسلام را و زيارت كند قبر مرا و جهاد كند و نماز بخواند در بيت المقدس ، سؤ ال نمى كند خداوند از آن چه بر او واجب نموده است .
4. روايت نموده است بعضى حفاظ با سند خود از ابن عباس كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:
((من حج إ لى مكة ثم قصدنى فى مسجدى كتبت له حجتان مبرورتان ))؛(245)
كسى كه حج به جا آورد بعد قصد نمايد مرا در مسجد من ، نوشته مى شود براى او دو حج مبرور.
5. روايت كرده است يحيى با سندى از بكر بن عبدالله كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ((من اءتى المدينة زائراً لى وجبت له شفاعتى يوم القيامة ))؛(246)
كسى كه به مدينه براى زيارت من آمده باشد، واجب مى شود براى او شفاعت من در روز قيامت .
6. در سنن بيهقى و بعض سنن ديگر از طلحة بن عبدالله نقل شده است كه گفت :
((خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله يريد قبور الشهداء))(247)
ما با پيامبر خارج شديم و پيغمبر اراده داشت كه قبر شهداى احد را زيارت كند.
از شهر مدينه تا احد در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله حدود يك فرسخ راه بوده كه طى اين مسير را سفر مى گفته اند.
سپس اضافه مى كند: ((فلما جئنا قبور الشهداء قال هذه قبور إ خواننا))؛(248)
وقتى به قبور شهدا رسيديم ، حضرت فرمود: اين قبور برادرانمان است .
بنابراين ، از نظر اخبارى كه خودشان نقل كرده اند و اقوال علماى عامه و سيره مسلمانان ، زيارت قبر پيامبر استحباب دارد و سفر براى زيارت ، مقدمه اى براى اين مستحب است و قهراً آن هم جايز خواهد بود؛ اما زيارت ساير قبور مؤ منين ، در كتب عامه نقل شده است كه حضرت به زيارت قبور مى رفت و هم مى فرمود به زيارت قبور برويد؛ عايشه گفته :
((إ ن رسول الله صلى الله عليه و آله رخص فى زيارة القبور))،(249)
رسول خدا صلى الله عليه و آله در زيارت قبور، رخصت داده است .
در فصل جواز زيارت قبور مؤ منين ، در اين باره مفصلاً بحث خواهيم كرد.
مبحث سوم : استحباب زيارت مرقد مطهر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى حاج و غير حاج
در اين قسمت ، از دو جهت مسئله را از ديدگاه اهل تسنن بررسى مى كنيم :
1. استحباب زيارت براى حاج بعد از مراسم حج ؛
2. استحباب زيارت براى غير حاج و معتمر.
1. استحباب زيارت براى حاج بعد از مراسم حج
از اهل تسنن تمام كسانى كه درباره حج مطالبى نوشته اند بعد از بيان مسائل حج ، استحباب زيارت قبر پيغمبر را مطرح كرده اند. همين مطلب دليل اين است كه سفر براى زيارت قبر نبى ، جايز بلكه مستحب مؤ كد است ، زيرا مراسم حج در مكه انجام مى شود و قبر نبى در مدينه است و اگر كسى بخواهد بعد از مراسم حج به زيارت پيامبر بشتابد، بايد از مكه تا مدينه سفر كند و همين سفر برايش زيارت محسوب مى گردد؛ اين سيره مستمره مسلمين بوده و هست . بايد بنابر عقيده محمد بن عبدالوهاب بگوييم تمام مسلمانانى كه در طول تاريخ اسلام ، بعد و يا قبل از انجام مراسم حج به زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله رفته اند، مرتكب عمل حرامى شده اند و خداوند آنان را عقاب خواهد كرد! و يا بگوييم تمام مسلمانانى كه به مدينه سفر كرده اند، براى زيارت قبر نبى نبوده بلكه تنها براى نماز خواندن در مسجدالنبى بوده است . اگر از كسانى كه به مدينه مى روند سؤ ال كنيد براى چه به مدينه مى رويد؟ مى گويند ما براى زيارت قبر پيامبر به مدينه مى رويم ، زيرا اگر فقط براى خواندن نماز در مسجدالنبى باشد، پس ‍ چرا بعد و يا قبل از انجام مناسك حج ، كسى به مسجدالاقصى نمى رود، در آن جا نيز نماز خواندن مثل مسجد الحرام و مسجدالنبى است ، اينها براى زيارت قبر پيامبر اكرم مى آيند نه فقط براى خواندن نماز.
در اين جا مناسب است كلام شارح التاج الجامع للاصول فى احاديث الرسول صلى الله عليه و آله (تاءليف شيخ منصور على ناصف از علماى الازهر) نقل شود. وى در پايان شرح كتاب الحج مى گويد:
1. ((فايده بعد از انجام حج ، زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله مؤ كد مى شود، به دليل حديث طبرانى كه حضرت فرمود: هر كس حج خانه خدا را به جا آورد ولى مرا زيارت نكند، به من جفا كرده است . در روايتى ديگر است كه حضرت فرمود: هر كس حج به جا آورد، سپس قبر مرا زيارت كند، مانند كسى است كه در حال حيات مرا زيارت نموده است . سزاوار است كسى كه قصد زيارت مدينه منوره را دارد، دو چيز را قصد كند: اول زيارت مسجد نبوى ، به خاطر آن چه درباره فضيلت مساجد سه گانه گذشت كه جز براى سه مسجد بار سفر نبنديد: مسجد من (پيامبر)، مسجد الحرام و مسجدالا قصى ، و دوم زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله كه زيارت با فضيلت ترين مستحبات و برترين وسيله قرب به خداست و براى به دست آوردن شفاعت و مجاورت پيامبر صلى الله عليه و آله در بهشت ، ما را كافى است )).(250)
2. محى الدين نووى مى نويسد:
((و بدان كه زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از مهم ترين وسايل قرب به خدا و از نجات بخش ترين تلاش هاست . پس وقتى كه حاجيان و معتمران از مكه برمى گردند، برايشان مستحب مؤ كد است كه جهت زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى مدينه رو آورند و زائر با آن زيارت ، تقرب و بار سفر بستن به سوى حضرت و نماز در آن را نيت كند و وقتى متوجه حضرت شد، سلام و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله را در راه زياد كند و هرگاه ديدگان زائر بر درختان مدينه و حرم و نشانه هاى آن افتاد، همين طور بر سلام و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله بيافزايد و از خدا بخواهد كه به سبب اين زيارت ، او را سود رساند و آن را از او قبول كند)).(251)
3. علامه امينى قدس سره مى گويد:
((فقهاى مذاهب چهارگانه در تقديم هر كدام از حج و زيارت بر ديگرى اختلاف نظر دارند؛ تقى الدين سبكى در كتاب شفاء السقام ص 42 مى گويد: فقهاى گذشته در افضل بودن آغاز (سفر حج ) از مدينه قبل از مكه يا از مكه قبل از مدينه اختلاف نموده اند؛ از جمله كسانى كه بر اين مسئله تصريح نموده و اختلاف فقها را در آن ذكر كرده امام احمد رحمه الله در كتاب المناسك الكبير است و اين مناسك را حافظ ابوالفضل با سندش از عبدالله بن احمد از پدرش روايت نموده و در آن از حكم كسى كه قبل از مكه از مدينه آغاز كند سؤ ال شده و او با سندش از عبدالرحمان بن يزيد و عطا و مجاهد ذكر مى كند كه آنها گفته اند: وقتى كه خواستى به مكه (حج ) بروى ، از مدينه شروع نكن بلكه از مكه شروع كن ، هرگاه حج را به پايان رساندى اگر خواستى به مدينه برو. با سندش از اسود ذكر مى كند كه او گفت : دوست دارم سفر (حج ) را با آذوقه و جهازم از مكه آغاز كنم . و از ابراهيم نخعى نقل شده است كه او گفت : اگر اراده مكه نمودى ، همه چيز را بعد از آن قرار بده و از مجاهد نقل شده : هرگاه اراده حج يا عمره كردى از مكه شروع كن و همه چيز را بعد از آن قرار بده . و از ابراهيم نقل شده : هرگاه حج رفتى از مكه آغاز كن ، سپس بعد از آن به مدينه برو.
و امام احمد با سندش از عدى بن ثابت ذكر مى كند: گروهى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى به حج مى رفتند از مدينه آغاز مى كردند و مى گفتند: رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين جا احرام بست و ابن ابى شيبه در فضيلت اين امر نيز بيانى دارد و با سندش از علقمه و اسود و عمرو بن ميمون نقل كرده كه آنها (حج را) از مدينه قبل از مكه آغاز كردند - تا آن جا كه مى گويد - و از امامان كسى كه بر اين مسئله تصريح كرده ابو حنيفه است و گفته : بهتر اين است كه (شخص حاج ) از مكه شروع كند)).(252)
4. شيخ على قارى در شرح المشكاة مى گويد:
((مناسب تر اين است كه زيارت (پيامبر) بعد از انجام اعمال حج باشد؛ چنان كه قواعد شرعى مبنى بر تقديم واجب بر مستحب ، همين را اقتضا مى كند. در اين باره حسن از ابو حنيفه تفصيل زيبايى را روايت نموده است و آن اين كه اگر حج واجبى باشد، بهتر است كه ابتدا حج را به جا آورد سپس به زيارت (پيامبر) برود و اگر با زيارت نيز شروع كند، جايز است و اما اگر حج مستحبى باشد، حاج در شروع هر يك از آن دو مخير است . سپس گفته است : و بهتر اين است كه شروع به حج اولويت دارد؛ به دليل اطلاق حديث و نيز به دليل تقديم حق خدا بر حق پيامبر صلى الله عليه و آله و به همين دليل نماز تحيت مسجد پيامبر بر زيارت قبر شريفش مقدم است )).(253)
5. بكرى دمياطى مى نويسد:
((حاصل كلام اين است كه : زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از بهترين وسايل قرب به خداست ؛ لذا سزاوار است كه زائر بر آن اشتياق داشته و از ترك آن در صورت امكان ، پرهيز نمايد، به ويژه بعد از انجام فريضه حجة الاسلام ، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله حق بزرگى بر امتش دارد و اگر يكى از آن امت از راه دور با پاى سر يا چشم ، به زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله آيد، هرگز حق آن حضرت را ادا نكرده است . خداوند از ناحيه مسلمانان ، پاداش كامل به او عطا كند. سپس شعرى مى آورد با اين مضمون :
هر كه را عشق مى ورزى زيارت كن ، هر چند خانه ها و خاك ها و سنگ ها تو را از او دور ساخته است . بُعد مسافت ، تو را از زيارت او باز ندارد، زيرا كه عاشق ، هميشه زائر معشوق است )).
6. شوكانى مى نويسد:
فايده : مصنف - رحمه الله تعالى - در اين كتابش ، زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را ذكر نكرده است و جايى كه بهتر است اين بحث در آن جا ذكر گردد، كتاب الجنائز است ؛ اما از آن جا كه غالباً اين زيارت ، در سفر حج انجام مى شود، جماعتى از اهل علم ، بحث آن را در كتاب الحج آورده اند؛ ما هم دوست داريم براى تكميل فايده در اين جا به بحث آن بپردازيم . سخنان اهل علم درباره حكم زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله مختلف است ؛ جمهور آن را مستحب مى دانند؛ بعضى از مالكى ها و برخى از ظاهرى ها آن را واجب مى شمارند و حنفى ها مى گويند كه به واجب بودن نزديك است .
ابن تيميه حنبلى ، آن را غير مشروع مى داند و بعضى از حنبلى ها هم از او پيروى كرده اند؛ اين مطلب از مالك ، جوينى و قاضى عياض روايت شده است . قائلين به مستحب بودن آن زيارت ، به آيه قرآن استدلال نموده اند كه خداوند مى فرمايد: اگر آنان كه بر خود ظلم كرده اند پيش تو (پيامبر) آمدند و از خدا آمرزش طلبيدند و رسول براى آنان از خدا آمرزش طلبيد... .(254)
توجيه استدلالشان به آيه مذكور اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در قبرش بعد از مردن زنده است ؛ چنان كه در حديث هست كه : پيامبران در قبرهايشان زنده اند. بيهقى نيز اين حديث را صحيح دانسته و درباره آن ، يك جزء كتاب نوشته است . استاد ابو منصور بغدادى مى گويد: متكلمان و محققان اصحاب ما گفته اند: پيامبر ما صلى الله عليه و آله بعد از وفاتش ‍ زنده است (پايان سخن بغدادى ).