دانش نامه احاديث پزشكى

محمد محمدى رى شهرى
مترجم : دكتر حسين صابرى

- ۵ -



1 - تربيت
مهم ترين حكمت بيمارى ، نقش سازنده تربيتى آن در زندگى انسان است . از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه در اين زمينه فرمود:
المرض سوط الله فى الارض يؤدب به عباده .
بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(227)
آنچه در سخن امام صادق (عليه السلام ) در تبيين گونه نخست از گونه هاى بيمارى آمده ، يعنى ((بيمارى آزمون )) خود، اشاره اى به همين حكمت است ؛ زيرا كلمه ((بلوى )) در متن عربى روايت ، به معناى آزمايش است و از سوى ديگر، فلسفه همه امتحان هاى الهى نيز تربيت انسان و رشد و شكوفايى استعدادهاى نهفته در درون اوست .
البته ، نه فقط حكمت بيمارى ها تحقق امتحان الهى است ؛ بلكه فلسفه تن درستى و سلامت نيز همين است . به ديگر سخن ، هر يك از دو حالت تن درستى و ناتن درستى ، آثار تربيتى مثبتى دارند و براى تكامل انسان نيز ضرورى اند. در اين موضوع ، حكايات جالبى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه امير مؤ منان به بيمارى اى گرفتار شد. جمعى ايشان را عيادت كردند و از حال وى پرسيدند و گفتند: اى امير مؤ منان ، به چه حالتى شب را به روز درآوردى ؟ امام (عليه السلام )، بر خلاف عادت متعارف فرمود:
اءصبحت بشر.
با بدى شب را به صبح آورده ام .
آنان از اين سخن ، شگفت زده شدند و گفتند: سبحان الله ! آيا اين ، سخن چون تويى است ؟
امام (عليه السلام ) در پاسخ آنان فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: ونبلوكم بالشر والخير فتنة والينا ترجعون (228)
فالخير: الصحة والغنى ، والشر: المرض والفقر، ابتلاء واختبارا.(229)
يعنى در اين سخن خداوند، خير، همان تن درستى و بى نيازى ، و شر نيز همان بيمارى و فقر است كه آزمون و امتحان هستند.
1/1 - پاكسازى جان :
در مورد خطاكاران ، نقش تربيتى بيمارى در پاره كردن پرده هاى غفلت ، بيدار كردن آنها و تزكيه جانشان از ناپاكى ها و آلودگى ها تجلى مى يابد، چونان كه امير مؤ منان فرموده است :
اذا ابتلى الله عبدا اءسقط عنه من الذنوب بقدر علته .(230)
چون خداوند، بنده اى را مبتلا به بيمارى كند، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.
1/2 - تكامل انسان :
اما بيمارى نيكوكاران و پرهيزگاران ، مرتبه آنان در پيشگاه خداوند را بالاتر مى برد و به تكاملشان مى انجامد، چنان كه از پيامبر خدا نقل شده است كه فرمود:
ان الرجل ليكون له الدرجة عند الله ، لا يبلغها بعمله حتى يبتلى ببلاء فى جسمه ، فيبلغها بذلك .(231)
مرد، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است ، كه به عمل خويش بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلايى در جسم خود آزموده شود و بدين واسطه به آن مرتبت برسد.
با توجه به آثار تربيتى بيمارى در زندگى انسان ، اين كه شخص در همه عمر سالم بماند و هيچ گاه بيمار نشود، از ديدگاه روايات رسيده از معصومان ، پديده اى نكوهيده است .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين باره مى فرمايد:
كفى بالسلامة داء.(232) درد همين بس كه (هماره ) سلامت باشد.
همچنين در حديث ديگرى اين گونه آمده است :
ان الله يبغض العفرية النفرية الذى لم يرزاء فى جسمه ولا ماله .(233)
خداوند، آن بد نهاد بد كردارى را كه به هيچ بلايى در تن و دارايى خويش ‍ گرفتار نمى آيد، دوست ندارد.
البته بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه مطلق بيمارى ، همانند مطلق تن درستى ، داراى آثار تربيتى مثبتى در انسان نيست . از همين رو، موسى (عليه السلام ) در دعاى خويش از خداوند، طلب مى كرد:
يا رب ! لا مرض يضنينى ولا صحة تنسينى ، ولكن بين ذلك ، اءمرض تارة فاءشكرك ، واءصح تارة فاءشكرك .(234)
خداوندا! نه آن بيمارى اى كه مرا زمين گير كند و نه آن تن درستى اى كه به فراموشى (تو) در افكند، بلكه حالتى ميانه (مى خواهم )؛ گاه بيمار شوم تا پس از آن شكر تو گويم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم .
از داود نبى (عليه السلام ) نيز نقل شده است كه در دعاى خويش چنين مى گفت :
اللهم لا صحة تطغينى ولا مرضا يضنينى ولكن بين ذينك .(235)
خداوندا! نه تن درستى اى مى خواهم كه به طغيانم كشاند و نه بيمارى اى كه زمينگيرم سازد؛ بلكه حالتى ميان اين دو را خواهانم .
امير مؤ منان نيز چنين دعا مى كرد:
اللهم انى اءعوذ بك ... من سقم يشغلنى ، ومن صحة تلهينى .(236)
خداوندا! به تو پناه مى برم ... از ناتن درستى اى كه به خويش مشغولم دارد و از تن درستى اى كه به بازى ام سرگرم سازد.
2 - كيفر
در نظام حكيمانه هستى مشاهده مى كنيم كه بيمارى براى كسانى كه زمينه تربيتى را در نفس و روان خويش تباه نساخته اند - چنان كه توضيح داده شد - به كنار زدن پرده هاى غفلت و آگاهى افزون تر و سازندگى مى انجامد؛ اما براى كسانى كه بدان پايه از آلودگى روحى دچار شده اند كه جانشان اصلاح و تربيت را بر نمى تابد، همين بيمارى ، نوعى كيفر الهى به شمار مى رود، چنان كه امام صادق (عليه السلام )، در حديثى كه گذشت ، از آن با عنوان ((بيمارى كيفر)) ياد كرد.
امام رضا (عليه السلام ) نيز درباره نقش بيمارى براى آنان كه استعداد بهره گيرى مثبت از آن را دارند و آنان كه چنين قابليتى را دارا نيستند، فرموده است :
المرض للمؤ من تطهير ورحمة ، وللكافر تعذيب ولعنة .(237)
3 - عامل مرگ
گاه در بيمارى ، نه حكمتى تربيتى نهفته است ، و نه فلسفه اى كيفرى ، بلكه مرگ را در پى مى آورد. اما در نظام آفرينش ، مرگ هم بدون حكمت نيست ؛ چه ، همه بايد بميرند:
كل نفس ذآئقة الموت .(238)
هر كس طعم مرگ را مى چشد.
از ديدگاه احاديث اسلامى ، هر بيمارى اى درمانى دارد و يگانه دردى كه هيچ درمانى ندارد، مرگ است . در حديث نبوى آمده است :
ان الله لم ينزل داء الا اءنزل له دواء، علمه من علمه ، وجهله من جهله الا السام .(239)
خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر مرگ .
در پرتو اين رهنمودهاست كه مى گوييم : دانش پزشكى ، به قله كمال خويش ‍ دست نمى يابد، مگر هنگامى كه براى همه بيمارى ها درمان كشف كند. اما با اين همه ، بى گمان ، دانش ياد شده نمى تواند براى مرگ ، دارو و درمانى فراهم سازد.
از همين جاست كه امام صادق (عليه السلام ) در گفتگوى خود با مدعى اى كه مى پنداشت مى تواند با مراقبت درست و كامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب ، مانع مرگ شود، بر اين نكته تاءكيد مى كند كه درمان آن بيمارى اى كه مقرر است به مرگ بينجامد، امكان ندارد. ايشان ، به تسليم شدن سه تن از طبيبان و حكيمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره كرد و فرمود:
قد مات اءرسطاطاليس معلم الاطباء، واءفلاطون رئيس الحكماء، وجالينوس شاخ ودق بصره ، وما دفع الموت حين نزل بساحته ، ولم ياءلوا حفظ اءنفسهم ، والنظر لما يوافقها.(240)
ارسطو، كه استاد طبيبان بود، و افلاطون ، كه سرآمد حكيمان بود، و جالينوس ، كه پير و پر تجربه بود، اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند، همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هيچ كوششى فروگذار نكردند.
فصل يكم : تعريف بيمارى
1/1 - بازداشتگاه تن
144 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عمل هيچ روزى نيست ، مگر اين كه بر آن مهر زده مى شود. چون بنده مؤ من ، بيمار شود، فرشتگان مى گويند: پروردگارا! فلان بنده ات را باز داشته اى ! خداوند متعال در اين هنگام مى فرمايد: ((براى او بر عملى همانند آنچه هميشه داشته است ، مهر بزنيد تا زمانى كه از اين بيمارى بهبود يابد يا بميرد)).(241)
145 - امام على (عليه السلام ):
بيمارى ، بازداشتگاه بدن است .(242)
146 - امام على (عليه السلام ):
بيمارى ، يكى از دو زندان است .(243)
ر. ك : ص 96 (منافع بيمارى / پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است ).
1/2 - از بزرگ ترين گرفتارى ها
147 - امام على (عليه السلام ):
هان ! يكى از گرفتارى ها تهى دستى است . سخت تر از تهى دستى ، بيمارى تن است و سخت تر از بيمارى تن ، بيمارى دل .(244)
148 - امام على (عليه السلام ):
مصيبتى سخت تر از استمرار ناتن درستى نيست .(245)
149 - امام على (عليه السلام ):
سه چيز از بزرگ ترين گرفتارى هاست : فراوانى نانخوران ، چيرگى بدهى ، و استمرار بيمارى .(246)
150 - امام على (عليه السلام ):
هر كس بيمارى هايش فراوان باشد، درمانش شناخته نمى شود.(247)
151 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز است كه اندكش هم بسيار است : آتش ، دشمنى ، تهى دستى و بيمارى .(248)(249)
فصل دوم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى
152 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ به مردى زنديق (250) كه پرسيده بود: كودك خردسالى كه نه گناهى كرده و نه جرمى از او سر زده ، به چه سبب ، مستحق دردها و بيمارى هايى شده است كه به وى مى رسد -: بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علت مرگ قرار داده شده است . اما تو مدعى هستى كه آن از خوراك نامناسب ، نوشيدنى آلوده و بيمارى اى است كه در مادر وى وجود داشته است و گمان مى كنى كه هر كس ، بدن خويش را درست تدبير كند و در احوال خود، نيك بنگرد و در آنچه مى خورد، سودمند و زيان آور را از همديگر باز شناسد، بيمار نمى شود. تو در اين دعوى خود، به (عقيده ) كسانى مى گرايى كه مى پندارند بيمارى و مرگ ، جز از خوردنى ها و نوشيدنى ها نيست . ارسطو، استاد طبيبان بود. افلاطون ، سرآمد حكيمان بود و جالينوس ، پير و پر تجربه بود؛ اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند. همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است از هيچ كوششى فروگذار نكردند. چه بسا بيمارى كه درمان كننده او را ناتن درستى افزوده است و چه بسيار طبيب داناى آشناى به دارو و درمان ، كه خود مرده و (در برابر) فردى ناآگاه به طب مدتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدت (زندگى ) و فرا رسيدن اجلش ، آگاهى به طب ، سودى نبخشيده ، و نه اين را پيش از سرآمدن مدت (زندگى ) و به گاه دورتر بودن اجل ، ناآگاهى از طب ، زيانى رسانده است .(251)
فصل سوم : منافع بيمارى
3/1 - تاءديب
153 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(252)
154 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر سه چيز در آدميزاد نبود، هيچ چيز سر او را فرو نمى آورد: بيمارى ، تهى دستى و مرگ . اينها همه در انسان هست و با اين حال ، انسان ، همچنان گستاخ است .(253)
155 - امام باقر (عليه السلام ):
تن اگر بيمار نشود، به سر مستى مى گرايد، و در آن تنى كه به سر مستى گراييده ، هيچ خيرى نيست .(254)
156 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر بنا بود هيچ درد و رنجى به انسان نرسد، به كدامين وسيله از زشتى ها دامن در مى كشيد و در برابر خداوند، فروتنى مى كرد و با مردم ، مهربانى مى ورزيد؟ آيا نمى بينى انسان ، آن هنگام كه دردى دامنگيرش مى شود، فروتن مى شود، و سر تسليم فرود مى آورد و بر درگاه پروردگار خويش ، عافيت مى جويد و دست به صدقه مى گشايد؟(255)
157 - امام صادق (عليه السلام ):
- در دعاى خويش آن هنگام كه بيمار شده بود -: خداوندا! اين را نه (نشان ) غضب ، بلكه (مايه ) ادب قرار ده .(256)
3/2 - كفاره
158 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، گناهان را محو مى كند.(257)
159 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
لحظه هاى درد، (آثار) لحظه هاى گناه را از ميان مى برد.(258)
160 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مؤ من در بيمارى اش پاداش داده نمى شود؛ اما گناه او فرو پوشانده مى شود.(259)
161 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مؤ منى به بيمارى اى جانكاه مبتلا نمى شود، مگر آن كه گناهش ‍ بخشوده مى گردد.(260)
162 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس كه خداوند، او را به گرفتارى جسمى بيازمايد، آن گرفتارى برايش ‍ مايه فرو ريختن گناهان است .(261)
163 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انسان مؤ من ، چون بيمارى به وى برسد و خداوند، او را عافيت دهد، اين بيمارى ، كفاره گناهان گذشته او و مايه اندرز براى آينده اوست .(262)
164 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند، گاه بنده خويش را به ناتن درستى گرفتار مى كند تا اين ناتن درستى ، كفاره هر گناه وى شود.(263)
165 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بنده چون بيمار شود، خداوند به فرشتگان خويش چنين وحى كند: اى فرشتگانم ! من بنده ام را به بندى از بندهاى خويش گرفتار ساخته ام . اينك اگر جانش را بستانم ، او را مى آمرزم و اگر او را عافيت بخشم ، در حالى از بستر بر مى خيزد كه هيچ گناهى ندارد.(264)
166 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مرد و زن مسلمان و هيچ مرد و زن مؤ منى نيست كه بيمار شود، مگر آن كه خداوند، (برخى ) از گناهانش را از او فرو نهد.(265)
167 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ بنده اى نيست كه بيمارى دامنگيرش شود و او را از آنچه تن درستان انجام مى دهند، باز دارد، مگر آن كه اين بيمارى كفاره گناهانش شود و هر چه پس از آن انجام دهد، فزونى اى بر كفه اعمالش باشد.(266)
168 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گاه به بنده خدا برخى از مصائب مى رسد تا در حالى بر زمين گام بردارد كه هيچ گناهى بر وى نيست .(267)
169 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار تن هستند كه اعمال خويش را در حالى كه هيچ گناهى بر آنان نمانده است ، از نو مى آغازند: بيمار، چون بهبود يابد، مشرك ، چون مسلمان شود،...(268)
170 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اى على ! ناله مؤ من (به گاه بيمارى ) ((سبحان الله )) گفتن است ، فريادش ((لا اله الا الله )) گفتن ، خفتنش بر بستر، عبادت است و از پهلو به پهلو چرخيدنش ، جهاد در راه خداست ؛ و اگر بهبود يابد، در حالى كه در ميان مردم راه مى رود كه هيچ گناهى بر او نيست .(269)
171 - تاريخ بغداد:
- به نقل از ام سليم انصارى -: بيمار شدم و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. پرسيد: ((اى مادر سليم ! آيا آتش و آهن و ناخالصى هاى آهن (به گاه گداخته شدن ) را مى شناسى ؟)).
گفتم : آرى ، اى پيامبر خدا!
فرمود: ((پس اى مادر سليم ، تو را مژده باد! اگر كه از اين درد به سلامت جان به در برى ، از گناهان خويش نيز رسته اى ، آن سان كه آهن از ناخالصى هاى خود، رها مى شود)).(270)
172 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از ام علا -: هنگامى كه بيمار بودم ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. او فرمود: ((اى مادر! مژده ات باد؛ چرا كه بيمارى مسلمان ، چيزى است كه خدا به واسطه آن ، گناهان او را از ميان مى برد، آن سان كه آتش ، ناخالصى هاى طلا و نقره را مى برد)).(271 )
173 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مثل (جان ) بيمار، آن گاه كه بهبود مى يابد، همانند شفافيت و (زلالى رنگ ) تگرگ است هنگامى كه از آسمان ، فرو مى ريزد.(272)
174 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون كسى را ديديد كه خداوند، او را به نادارى و بيمارى در ميان گرفته ، (بدانيد كه ) خداوند متعال ، اراده كرده است كه او را پاك كند.(273)
175 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گاه بنده بيمار مى گردد. پس دلش نازك مى شود و برخى از گناهانى را كه از او سر زده است ، به ياد مى آورد و قطره اشكى ، هر چند كوچك ، از ديدگانش سرازير مى شود و آن گاه ، خداوند (عزوجل )، او را از گناهانش ‍ پاك مى سازد. پس اگر او را از اين بستر بيمارى برخيزاند، او را پاك شده (از گناه ) بر مى خيزاند، و اگر جانش را بستاند، پاكيزه شده (از گناه ) مى ستاند.(274)
176 - امام على (عليه السلام ):
اگر خداوند، بنده اى را گرفتار (بيمارى ) سازد، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.(275)
177 - امام على (عليه السلام ):
- به يكى از ياران خويش كه به بيمارى اى گرفتار شده بود -: خداوند، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ؛ اما گناهان را فرو مى كاهد و چنان كه برگ از درخت برگ از درخت مى ريزد، از انسان فرو مى ريزد. پاداش ، تنها در گفتن به زبان ، و عمل كردن به دست و پاى است و خداوند سبحان ، هر يك از بندگان خويش را كه بخواهد، به راستى نيت و به نهاد درست ، به بهشت در مى آورد.(276)
178 - امام سجاد (عليه السلام ):
- خطاب به بيمارى كه بهبود يافته بود -: پاك شدن از گناهان ، بر تو مبارك باد! خداوند تو را ياد كرده است . او را ياد كن ، و از تو در گذشته است . او را سپاس گوى .(277)
179 - امام رضا (عليه السلام ):
بيمارى براى مؤ من ، تطهير و رحمت ، و براى كافر، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤ من مى ماند، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد.(278 )
ر. ك : ص 97 ح 196.
3/3 - گراميداشت
180 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انسان ، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است كه با عمل خويش ، بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلاى در جسم خود، آزموده شود و بدين واسطه ، بدان مرتبت برسد.(279)
181 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، هديه هايى از جانب خداوند (عزوجل ) به بنده است . پس ‍ محبوب ترين بندگان نزد خداوند، كسى است كه بيشترين هديه به وى رسيده باشد.(280)
182 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيماران ، دوستان خدايند.(281)
183 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه در جهاد در راه خدا، در حالى كشته شده كه نه پشت به دشمن ، بلكه رو به دشمن داشته است ، هفتاد سال بر آن كه پشت به دشمن كشته شده است ، به سوى بهشت ، پيشى مى گيرد. (همچنين ) بيماران امت من نيز هفتاد سال از تن درستان امت (به بهشت مى روند)؛ و پيامبران ، چهل سال پيش از سليمان بن داوود به بهشت در مى آيند، بدان سبب كه وى (در دنياى خويش ) سلطنتى داشته است .(282)
184 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به سلمان -: اى سلمان ! اگر بيمار شوى ، در بيمارى ات سه فايده است : تو به ياد خداى - تبارك و تعالى - هستى ؛ دعايت در اين حال ، مستجاب است ؛ و بيمارى ، هيچ گناهى را در تو نمى گذارد، مگر اين كه آن را فرو مى ريزد. خداوند تو را تا پايان مهلتت از بيمارى به سلامت بدارد.(283)
185 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر مؤ من از حال خويش در ناتن درستى آگاه بود، هرگز دوست نداشت كه از اين ناتن درستى جدا شود.(284)
186 - امام باقر (عليه السلام ):
آن گاه كه خداوند (عزوجل ) اراده كرده باشد بنده اى را كه گناهى دارد، گرامى بدارد، وى را به بيمارى گرفتار مى سازد.(285)
3/4 - پاداش
187 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از مؤ من و اين كه از بيمارى بى تابى كند، در شگفتم . اگر او مى دانست كه در بيمارى چه پاداشى دارد، دوست داشت بيمار باشد تا آن هنگام كه به لقاى پروردگار خويش پيوندد.(286)
188 - امام حسين (عليه السلام ):
امير مؤ منان على بن ابى طالب (عليه السلام )، سلمان فارسى را عيادت كرد و فرمود: ((اى ابو عبد الله ! از بيمارى خويش ، در چه حالى ؟)).
گفت : اى امير مؤ منان ! فراوان ، خدا را سپاس مى گويم و از دل آزردگى بسيار به تو شكايت مى آورم .
فرمود: ((اى ابو عبد الله ! دل آزرده مباش ؛ چه ، هيچ كس از شيعيان ما نيست كه به او دردى رسد، مگر به واسطه گناهى كه پيش تر از او سر زده و آن بيمارى ، مايه پاك شدن اوست )).
پس سلمان گفت : اگر چنان باشد كه تو مى گويى - كه چنان نيز هست -، پس در اين كار براى ما پاداشى جز پاك شدن از گناهان نيست .
على (عليه السلام ) فرمود: ((اى سلمان ! به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند - عز اسمه - و دعا كردن در پيشگاه او، برايتان پاداش نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود؛ اما درد، فقط موجب پاك شدن گناه ، و يك كفاره است )).
سلمان پس از شنيدن اين سخن ، پيشانى على (عليه السلام ) را بوسيد و گريست و گفت : اى امير مؤ منان ! اگر تو نبودى ، چه كسى براى ما اين چيزها را از هم باز مى شناساند؟!(287)
189 - الكافى :
- به نقل از ابو حمزه -: امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ((يك شب تبدارى ، با عبادت يك سال ، برابر است ، دو شب تبدارى ، با عبادت دو سال برابرى مى كند و سه شب تبدارى ، با عبادت هفتاد سال ، برابرى مى كند)).
پرسيدم : اگر شخصى به هفتاد سالگى نرسد، (چه طور)؟
فرمود: ((براى پدر و مادرش خواهد بود)).
پرسيدم : اگر آنها نيز به هفتاد سال نرسيده باشند؟
فرمود: ((براى خويشاوندان خواهد بود)).
پرسيدم : اگر خويشاوندان او نيز نرسند؟
فرمود: ((براى همسايگانش )).(288)
190 - امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ):
بيدارى يك شب به علت بيمارى يا درد، برتر و پر پاداش تر از عبادت يك سال است .(289)
191 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
روايت شده كه چون قيامت شود، گرفتار شدگان به بلا و بيماران ، به جهت پاداش فراوانى كه براى بيمار مى بينند، آرزو مى كنند كه كاش در دنيا گوشتشان با قيچى ، پاره پاره شده بود.(290)
ر. ك : ص 105 ح 211
ر. ك : ص 107 ح 218
ر. ك : ص 123 ح 276
ر. ك : ص 125 ح 283
ر. ك : ص 99 (تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها)
3/5 - پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است
192 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس بيمار شود يا به سفر برود، (اعمالى كه در اثر سفر يا بيمارى ترك مى شود)، پاداشى همانند آن خواهد داشت كه در دوران تن درستى و زمان اقامت در وطن ، انجام داده است .(291)
193 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مسلمانى نيست كه به گرفتارى اى جسمى مبتلا شود، مگر آن كه خداوند (عزوجل )، به فرشتگان خويش مى فرمايد: ((براى او پاداش ‍ بهترين كارهايى را كه در دوران تن درستى انجام مى داده است ، بنويسيد)).(292)