ميزان الحكمه جلد ۱۳

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۴ -


ـ هر كس از روزى خداوند ناخرسندباشد و زبان به شكايت بگشايد و شكيبايى نكند, هيچ كار نيكى از او به درگاه خداوند بالانرود و خداوند متعال را در حالى ديدار كند كه براو خشمگين است .

ـ هـر كـس مـهـر زنـى را نـدهد در نزد خدازناكار محسوب مى شود و خداوند در روز قيامت به او مـى فـرمـايـد : بـنده من , كنيز خود را با عهد وپيمانم به همسرى تو در آوردم و تو به عهد من وفا نـكردى پس , خداوند عزوجل خود مطالبه حق آن زن را به عهده مى گيرد و تمام كارهاى نيك آن مرد را مى ستاند, اما باز حق همسرش راجبران نمى كند پس دستور داده مى شود آن مردرا در آتش افكنند.
ـ هـر كـس از شـهـادت خود برگردد و آن را كتمان كند, خداوند (روز قيامت ) در حضورخلايق , گوشت او را به خوردش دهد و در حالى كه زبان خود را مى جود به دوزخ رود.
ـ هر كس دو همسر داشته باشد و درتقسيم خودش و مالش ميان آن دو به عدالت رفتار نكند, روز قيامت در حالى كه دستانش بسته و نصف بدنش خميده (و افليج ) است آورده شود و به آتش درآيد .

ـ هـر كـس هـمسايه خود را به ناحق بيازارد, خداوند بوى بهشت را بر او حرام گرداندو جايگاهش آتـش باشد بدانيد كه خداوندعزوجل از آدمى درباره حق همسايه اش بازخواست مى كند و هر كس حق همسايه خودرا فرو گذارد از ما نيست .

ـ هـر كس به مسلمانى تهيدست , به خاطرتهيدستيش , اهانت كند و او را خوار شمارد, هرآينه حق خـدا را خـوار شـمرده و پيوسته خداوندعزوجل از او در خشم و ناخشنودى باشد تا آن گاه كه آن تهيدست را راضى گرداند و هر كس مسلمان تهيدستى رااحترام كند,روزقيامت خداوندرا در حالى كه به روى او مى خندد, ديدار كند.
ـ هـر كس امرى دنيايى و امرى آخرتى برايش پيش آيد و او دنيا را بر آخرت برگزيند,خداى متعال را در حالى ديدار كند كه او را هيچ حسنه اى كه از آتش محفوظش دارد, نباشد و هركس آخرت را بـگيرد و دنيا را واگذارد, روزقيامت خداى عزوجل را در حالى ديدار كند كه ازاو راضى و خشنود است .

ـ هر كس بر زن يا كنيزى به حرام دست پيدا كند و از ترس خداوند با او كارى نكند,خداوند عزوجل آتش را بر وى حرام گرداند و ازآن وحشت بزرگ (روز قيامت ) در امانش داردو او را به بهشت برد اما اگر با وى مرتكب حرام شود, خداوند بهشت را بر او حرام گرداند و به دوزخش برد.
ـ هر كس مال حرامى به دست آوردخداوند از او نه صدقه اى مى پذيرد و نه آزادكردن بنده اى و نه حـجـى و نه عمره اى و خداوندعزوجل به اندازه اجر اين كارها برايش گناه بنويسد و آن چه (از آن امـوال حـرام ) پـس ازمرگش باقى بماند رهتوشه او به سوى آتش خواهد بود و هر كس بتواند مال حرامى به دست آورد و از ترس خدا از آن چشم بپوشد, مشمول محبت و رحمت خدا باشد و دستور داده شود كه او را به بهشت برند.
ـ هر كس با زن نامحرمى دست دهد, درروز قيامت دست بسته بيايد و سپس دستور آيدكه او را به آتش برند.
ـ هر كس با زنى كه مال او نيست شوخى كند, به ازاى هر كلمه اى كه در دنيا به آن زن گفته است هزار سال (در آتش ) نگه داشته شود وهرگاه زن , مرد را به خود بپذيرد و در نتيجه , مردبه حرام او را در آغـوش كـشـد يـا ببوسدش يا با وى مباشرت كند و يا با او شوخى كند و مرتكب فحشايى شود هـمـان گـناهى كه براى مرد است براى او نيز باشد و چنانچه زن راضى نباشد و مردبا زور به وى دست درازى كند گناه آن زن نيز برمرد است .

ـ هر كس در خريد يا فروشى كلاه سرمسلمانى بگذارد از ما (مسلمانان ) نيست و روزقيامت با يهود محشور مى شود, زيرا هر كس كلاه سر مردم بگذارد مسلمان نيست .

ـ هـر كـس از هـمـسـايـه خـود كـالايى   ((15)) را كه بدان احتياج دارد دريغ ورزد خداوند نيز در روزقـيـامـت فـضـل و بـخشش خود را از وى دريغ داردو او را به خودش واگذارد و هر كس كه خداوند اورا به خود واگذارد, هلاك شود و خداى عزوجل هيچ عذرى از وى نپذيرد.
ـ هـر گـاه زنـى شوهرش را آزار دهد, اگرتمام عمرش را روزه بگيرد و شب ها به عبادت پردازد و بـنـده ها آزاد كند و مال ها در راه خداانفاق نمايد, خداوند هيچ نماز و كار نيكى را از اونپذيرد تا آن گـاه كـه بـه شوهرش كمك كند و او رااز خود راضى سازد و الا آن زن نخستين كسى است كه به دوزخ مى رود.
ـ سـپس فرمود : مرد نيز اگر در حق همسر خود آزار و ستم روا دارد, چنين گناه وعذابى خواهد داشت .

ـ هـر كـس بـه صـورت مـسلمانى سيلى زند,خداوند در روز قيامت استخوان هاى او را خردكند و آن گاه آتش را بر وى مسلط گرداند ودست بسته محشور شود تا به دوزخ رود.
ـ هـر كس شب را به سر برد و در دلش قصد خيانت و دغلى نسبت به برادر مسلمانش داشته باشد, آن شب را در خشم خداى متعال سپرى كند و روزش را نيز به همين گونه در خشم و ناخشنودى خداوند به سر برد مگر اين كه توبه و بازگشت كند و اگر در چنين حالتى بميرد برغير آيين اسلام مـرده بـاشـد رسـول خـدا(ص )سپس فرمود: بدانيد كه هر كس با مسلمانى دغلى كند از مانيست حضرت سه بار اين جمله راتكراركرد.
ـ هـر كـس در حضور فرمانروايى ستمگرتازيانه اى بياويزد, خداوند آن تازيانه را به صورت مارى به طول شصت هزار گز درآورد وآن را در آتش دوزخ براى هميشه بر وى مسلطگرداند.
ـ هر كس از برادر مسلمان خود غيبت كند, روزه اش باطل شود و وضويش بشكند واگر در آن حال بميرد در حالى مرده است كه حرام خدا را حلال شمرده است .

ـ هر كه ميان دو كس سخن چينى كند,خداوند در قبرش آتشى را بر او مسلط كند كه تاروز قيامت وى را بـسـوزانـد و آن گاه كه از گورش بيرون آيد خداوند اژدهايى سياه بر او مسلطگرداند كه پيوسته گوشت بدن او را بگزد تا وارددوزخ شود.
ـ هـر كـس خـشـم خـود را فرو خورد و ازبرادر مسلمانش درگذرد و در برابر برادرمسلمان خود بردبارى نشان دهد, خداوندمتعال اجر يك شهيد به او عطا فرمايد.
ـ هـر كـس به تهيدستى زور بگويد يا براو گردنكشى و بزرگى كند و حقيرش شمارد,خداوند در روز قيامت او را به اندازه مورچه امادر شكل آدمى محشور فرمايد و به دوزخ رود.
ـ هـر كس در مجلسى بشنود كه ازبرادرش غيبت مى شودوجلوآن رابگيرد,خداوندعزوجل هزار باب شـر و بدى را در دنيا و آخرت از او بگرداند, اما اگر مانع غيبت او نشود و از اين كه از او غيبت كنند خوشش بيايد براى او نيزهمانند گناه كسى باشد كه غيبت كرده است .

ـ هر كس به مرد يا زن پاكدامنى تهمت زند, خداوند اعمال (نيك ) او را باطل گرداند وروزقيامت هـفتاد هزار فرشته از پيش رو و پشت سرش بر او تازيانه زنند و مارها و كژدم ها بدنش را بگزند و آن گاه امر شود او را به آتش برند.
ـ هـر كس در اين جهان شراب نوشد,خداوند (در آخرت ) جام شربتى از زهر افعى هاو كژدم ها به او دهـد كـه پـيـش از نوشيدن آن ,گوشت صورتش در آن جام ريزد و چون آن رابياشامد گوشت و پـوسـت بـدن او چـون لاشه اى گنديده از هم متلاشى شود و اهل محشر از (بوى گند) او متاذى شـونـد تـا ايـن كه امر شود او را به دوزخ برند و شرابخوار و شرابساز و كسى كه سفارش شرابسازى براى خود مى دهد (در آتش هستند) و فروشنده و خريدار و باربر و تحويلدارو خورنده قيمت آن در ننگ و گناه آن يكسان هستند بدانيد كه هر كس به يهودى يا نصرانى ياصابئى و يا هر كس ديگرى از مردم شراب بنوشاند, گناهش همانند گناه كسى است كه آن رابياشامد بدانيد كه هر كس براى ديـگرى شراب بفروشد يا بخرد خداوند متعال از او نه نمازى مى پذيرد و نه روزه اى و نه حجى و نه عـمـره اى مـگر اين كه توبه كند و اگر پيش از توبه بميرد برخداى متعال است كه براى هر جرعه شـرابـى كـه در دنـيـا نوشيده است جرعه اى از چركابه جهنم به او بنوشاند حضرت سپس فرمود : بـدانـيـد كه خداوند شراب را به طور خاص و هر نوشيدنى مست كننده ديگرى را حرام كرده است بدانيد كه هر آن چه سكرآور باشد حرام است .

ـ هر كس ربا خورد خداوند به اندازه ربايى كه خورده است شكم او را از آتش دوزخ ‌پر كند و چنانچه از مال ربوى ثروتى به دست آورد خداوند متعال هيچ عمل نيكى را كه از آن مال انجام دهد نخواهد پذيرفت و تا زمانى كه قيراطى از آن مال نزد او باقى است همواره موردلعنت خدا و فرشتگان باشد.
ـ هر كس در دنيا به امانتى خيانت كند وآن را به صاحبش برنگرداند, بر غير آيين اسلام خواهد مرد و خداى عزوجل را در حالى ديداركند كه بر او خشمگين است و آن گاه امر شود اورا به دوزخ برند و براى ابد الاباد در گوشه اى ازجهنم بيندازند.
ـ هـر كـس بر ضد مرد مسلمانى يا كافرى ذمى و يا هر كس ديگرى از مردم شهادت دروغ دهد, در روز قيامت به زبانش آويزان شود و بامنافقان در طبقه زيرين دوزخ جاى گيرد.
ـ هـر كـس بـه خـدمتكار يا بنده خود و هركس ديگرى از مردم جواب رد دهد و او را ازخود براند, خداوند عزوجل در روز قيامت به اوجواب رد دهد و از خود براند و در آتش سرنگونش كند.
ـ هـر كـس همسرش را چندان آزار واذيت دهد كه او حاضر شود (با دادن مالى يابخشيدن مهريه ) جـان خـود را از او بـخـرد و آزادكـند, خداوند متعال براى آن مرد به كيفرى كمتراز آتش رضايت نـدهـد, زيـرا خـداوند متعال همچنان كه براى (تعدى به ) يتيم خشم مى گيرد,براى زن به خشم مى آيد.
ـ هر كس از برادر خود نزد سلطانى سعايت كند چنانچه از آن سلطان به او گزند ياناراحتيى نرسد, خـداونـد عزوجل همه اعمال (نيك ) آن سعايت كننده را بر باد دهد و چنانچه گزند يا ناراحتى و يا آزارى از سـلـطـان به آن شخص برسد, خداوند آن سعايتگر را با هامان در يك طبقه از دوزخ جاى دهد.
ـ هر كس قرآن را به قصد شهرت طلبى يا كسب چيزى قرائت كند, در روز قيامت خداوند عزوجل را بـا چـهره اى از استخوان بدون گوشت ديدار كند و قرآن پيوسته بر پس گردن او زند تا اين كه به دوزخ رود و با ديگر دوزخيان در آن سقوط كند.
ـ هـر كـس قـرآن را بخواند و به آن عمل نكند, خداوند در روز قيامت او را كور محشورفرمايد پس گـويد : ((پروردگارا, چرا مرا نابينامحشور كردى با آن كه بينا بودم ؟
فرمايد : همان طور كه آيات ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى , امروز همان گونه فراموش مى شوى )).
ـ هـر كـس مـال غصبى را, با اين كه بداندغصبى است بخرد, در به دوش كشيدن ننگ وگناه آن همانند كسى است كه آن را غصب كرده است .

ـ هـر كـس مرد و زنى را از راه حرام به هم رساند, خداوند بهشت را بر او حرام گرداند وجايگاهش دوزخ است و اين بد سرنوشتى است و تا زمانى كه بميرد همواره مورد خشم خداوندخواهد بود.
ـ هـر كـس سـر برادر مسلمان خود كلاه بگذارد, خداوند بركت را از روزى او بگيرد وزندگى او را تباه و پريشان سازد و او را به خودش واگذارد.
ـ هـر كـس مال دزدى را, با علم به اين كه دزدى است بخرد, در به دوش كشيدن ننگ وگناه آن همچون كسى است كه آن را دزديده است .

ـ هر كس به مسلمانى خيانت كند در دنياو آخرت نه او از ما (مسلمانان ) است و نه ما ازاوييم .

ـ هان , هر كس كار زشتى را بشنود و آن را افشا سازد, همانند كسى است كه آن رامرتكب شده است و هـر كـس عمل نيكى رابشنود و آن را در بين مردم شايع كند, همانندكسى است كه آن را انجام داده است .

ـ هـر كس زنى را براى مردى وصف كند واز زيبايى او برايش بگويد به طورى كه بر اثرآن , آن مرد شـيـفته آن زن گردد و نسبت به وى مرتكب فحشا شود, از دنيا نرود تا اين كه خداوند بر او خشم گـيـرد و هر كه خدا بر او خشم گيرد, هفت آسمان و هفت زمين بر وى خشم گيرند و گناهش هـمانند گناه آن مردى باشد كه باآن زن مرتكب فحشا شده است عرض شد : اى رسول خدا, اگر هـر دو تـوبـه كنند و به صلاح درآيند چه ؟
فرمود : خداوند توبه آن دو (مرد وزن مرتكب فحشا) را مى پذيرد, اما توبه كسى راكه با تعريف و توصيف خود آن زن را به گناه انداخته است نمى پذيرد.
ـ هـر كـس چـشمان خود را از زن نامحرمى پر كند, خداوند عزوجل در روز قيامت دو چشم او را با مـيخ ‌هاى آتشين پر سازد و آن ها را پر ازآتش كند (و همچنان باشد) تا زمانى كه خداوندكار داورى ميان مردم را به پايان رساند, آن گاه دستور داده شود او را به دوزخ برند.
ـ هـر كـس براى خودنمايى و شهرت طلبى اطعام كند, خداوند متعال به اندازه آن طعام ازچركابه دوزخ به او بخوراند و آن طعام را درشكمش آتش گرداند تا زمانى كه ميان مردم داورى كند.
ـ هـر كـس بـا زن شوهردارى زنا كند, ازچرك و كثافت عورت آن دو رودخانه اى به مسافت پانصد سـال بـه راه افـتـد, بـه طـورى كه دوزخيان از بوى گند آنان به رنج افتند و عذاب آن دو از همه سخت تر باشد.
ـ خـشـم خداى عزوجل سخت است برآن زن شوهردارى كه چشم خود را از غيرشوهرش يا مردى كه بر او محرم نيست پر كند,زيرا اگر چنين كند, خداوند همه اعمال (نيك ) اورا باطل گرداند و اگـر بـه بـسـتر شوهر خود ديگرى را راه دهد, خداوند متعال حق دارد او را پس ازعذاب دادن در قبرش , به آتش بسوزاند.
ـ هـر زنـى كـه (از روى هـوا و هـوس ) ازشـوهـرش طـلاق خلع بگيرد, پيوسته مورد لعنت خدا و فـرشـتـگان او و پيامبرانش و همه مردم باشد و زمانى كه فرشته مرگ به سراغش آيد به او گويد : مـژده بادا تو را به آتش و چون روزقيامت شود به او گفته آيد : با ديگر دوزخيان به دوزخ رو هان , خـداونـد مـتـعـال و رسول او اززنانى كه به ناحق طلاق خلع مى گيرند بيزارندهان , كه خداوند عـزوجـل و رسـول او از مردى كه چندان بر همسر خود سخت گيرد كه از او طلاق خلع بخواهد, متنفر و بيزارند.
ـ هر كس با اجازه و رضايت جماعتى پيشنمازى آنان را به عهده گيرد و وى در حاضرشدن به نماز جـماعت و به جا آوردن قرائت وركوع و سجده و قيام و قعود جانب اعتدال نگه دارد, اجرى همانند اجر همه جماعت مامومين خواهد داشت .

ـ هـر كـس پيشنماز عده اى شود و درحاضر شدن (به مسجد در وقت نماز) و به جاآوردن قرائت و ركوع و سجود و قعود و قيام جانب اعتدال را نگه ندارد (و رعايت حال مامومين را نكند) نمازش به خود او باز مى گرددو از چنبرك هايش تجاوز نمى كند و منزلت اونزد خداى متعال همانند منزلت پيشواى ستمگرمتجاوزى است كه صلاحيت (رهبرى ) رعيت خود را ندارد و فرمان خداى متعال را در ميان آنان بر پاى ندارد در اين هنگام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع ) برخاست و عرض كرد :اى رسول خدا, پدر و مادرم فدايت باد, پيشواى ستمگر متجاوزى كه صلاحيت رعيت خود راندارد و فـرمـان خـداى مـتـعـال را در مـيان آنان برپانمى كند, چه منزلتى دارد؟
پيامبر(ص ) فرمود :او چهارمين آن چهار تنى است كه عذابشان درروز قيامت از همگان سخت تر است : ابليس وفرعون و كسى كه خودكشى كند و چهارمين آن ها فرمانرواى ستمگر است .

ـ هـر كـس بـرادر مـسـلـمـانـش به او نيازمندوامى شود و وامش ندهد, خداوند در آن روزى كه نيكوكاران را پاداش مى دهد, بهشت را بر وى حرام گرداند.
ـ هر كس بر بداخلاقى همسر خود صبركند و آن را به حساب خدا بگذارد, خداوندمتعال به ازاى هر روز و شبى كه بر بداخلاقى اوصبر كرده است , همانند ثوابى دهد كه به ايوب (ع ) براى صبر در بلاها و گرفتارى هايش داده است و براى آن زن در هر شب و روز به اندازه ريگ هاى يك ريگستان گناه بـاشـد و اگـرپيش از آن كه به مرد خود كمك و همراهى كندو قبل از آن كه شوهرش از او راضى شود بميرد,روز قيامت در طبقه زيرين دوزخ با منافقان واژگونه محشور شود.
ـ هـر كس زنى داشته باشد كه با اوناسازگارى كند و به آن چه خداى متعال روزى مرد كرده است خـشنود و قانع نباشد و بر شوهرخود سخت گيرد و آن چه را در توان او نيست بروى تحميل كند, خـداونـد از آن زن كار نيكى كه نگهدار او از آتش باشد, نپذيرد و تا زمانى كه براين خوى و خصلت است خداوند بر اوخشمگين باشد.
ـ هر كس به برادر خود احترام نهد درحقيقت به خدا احترام گذاشته است فكر مى كنيدخداوند با كسى كه به او احترام بگذارد و گراميش بدارد, چه خواهد كرد؟
.
ـ هـر كـس كـدخدايى و مهترى مردمى رابه عهده گيرد و با آنان به نيكى رفتار نكند, به ازاى هر روزى (كـه بـر آنـان مـهترى كرده ) هزارسال در لبه اى از دوزخ نگهداشته شود و بادست هاى غل شـده بـه گـردنش , محشور گرددپس اگر در ميان آنان فرمان خداى متعال را برپاداشته باشد خـداونـد متعال او را آزاد كند و اگرستم كرده باشد, در آتش دوزخ كه ژرفايش به مسافت هفتاد سال راه باشد, سقوط كند.
ـ هـر كس بر طبق قانونى كه خدا نازل كرده است حكم نكند, همانند كسى باشد كه شهادت دروغ دهد و به سبب آن در آتش پرتاب شود و به همان عذاب شاهد كاذب عذاب شود.
ـ هر كس دو رو و دو زبان باشد, درروز قيامت نيز دو رو و دو زبان خواهد بود.
ـ هـر كـس بـراى اصـلاح مـيان دو نفر گام بردارد تا زمانى كه برگردد, فرشتگان خدا بر اودرود فرستند و ثواب شب قدر به او داده شود.
ـ و هـر كس در راه قطع رابطه ميان دو نفرقدم بردارد, گناهش به اندازه ثواب همان كسى باشد كـه مـيـان دو نـفـر آشتى مى دهد لعنت خدا براو نوشته شود تا اين كه به دوزخ رود و عذابش دو چندان گردد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : رسـول خدا(ص ) از چيزخوردن در حال جنابت نهى كرد و فرمود : اين كار فقر مى آورد همچنين از چيدن ناخن ها بادندان و از مسواك زدن در حمام و نهى فرمود.
ـ پـيامبر خدا(ص ): اى امت , خداوندتبارك و تعالى بيست و چهار كار را براى شما ناخوش مى دارد و شما را از آن ها نهى مى كند : بازى كردن در حال نماز و منت نهادن در صدقه و رابراى شما ناخوش دارد.
ـ دستمال گوشت را در خانه نگه نداريد,كه آغل شيطان است و خاك (و خاكروبه ) راپشت در نگه نداريد, زيرا كه پناهگاه شيطان است .

نـور.

نور نور.

قرآن :.
((خـدا نـور آسمان ها و زمين است مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شـيـشه اى است آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى , افروخته مى شود نزديك است روغنش ـ هرچند آتشى بدان نرسيده باشد ـ روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى كند,و اين مثل ها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چيزى داناست )).
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : اى نور نور, اى روشنايى بخش نور, اى آفريدگار نور, اى تدبير كننده نور, اى تـقدير كننده نور, اى نورهر نور, اى نور پيش از هر نور, اى نور پس از هر نور, اى نور برتر از هر نور, اى نورى كه مانندش نورى نيست .

ـ امـام كـاظم (ع ) ـ در نامه اى از زندان به على بن سويد ـ : بسم اللّه الرحمن الرحيم ستايش خداى والا و بـزرگى را كه به سبب بزرگى و نور او دل هاى مؤمنان بينا شد و به واسطه بزرگى و نور او نادانان با او دشمنى كردند و به واسطه بزرگى و نور او,آفريدگانى كه در آسمان ها و زمين هستند باكارهاى گوناگون و آيين ها و باورهاى ناهمگون وسيله تقرب به او جستند پس برخى راه صواب پـيـمـودند و برخى به بيراهه افتادند, برخى گمراه شدند و برخى به راه راست رفتند, برخى شنوا شدند و برخى كرگشتند, برخى بينا شدند و برخى كور وسرگردان ماندند..

نور وحى .

قرآن :.
((اى مـردم , در حـقـيـقـت بـراى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاده ايم )).
((اى اهـل كـتـاب , پيامبر ما به سوى شما آمده است وبسيارى از آن چه را از كتاب (آسمانى خود) پوشيده مى داشتيد براى شما بيان مى كند و از بسيارى چشم مى پوشد قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : به راستى كه اين قرآن ريسمان خدا و نور روشنگر است .

ـ امام حسن (ع ) : همانا در اين قرآن چراغ هاى روشنايى است .

ـ امام على (ع ) : قرآن را بياموزيد كه آن بهترين سخن است و در آن دانا شويد كه آن بهار دل هاست و از نور آن شفا جوييد كه آن شفاى سينه هاست .

ـ خـداونـد جاده حق را براى شماآشكار ساخته و راه هايش را روشن نموده است پس , (اينك دو راه بيش نيست ) يابدبختى هميشگى است و يا خوشبختى پاينده !.
ـ در وصف ايمان ـ : راه ايمان روشن ترين راه است و(چراغش )پرنورترين چراغ .

ـ در وصف پيامبر(ص ) ـ : هر سال دركوه حرا اقامت مى گزيد و من او را مى ديدم وكسى جز من او را نـمى ديد در آن روز اسلام در هيچ خانه اى نيامده بود, مگر خانه رسول خدا(ص ) و خديجه و من سومين آن هابودم نور وحى و رسالت را مى ديدم و رايحه نبوت را مى بوييدم .

ـ گواهى مى دهم كه محمد بنده وفرستاده خداست , او را با دينى شناخته شده و نشانه اى پديدار و كتابى نبشته و نورى درخشان و پرتوى تابان و فرستاد.
ـ در دعـا بـراى پـيـامـبـر(ص ) ـ : بار خدايا,بناى (دين ) او را از بناى ديگر بانيان بلندترگردان و منزلتش را نزد خويش گرامى دار ونورش را براى او كامل گردان .
.

نور امام .

ـ امام على (ع ) ـ در ياد كرد ازپيامبر(ص ) ـ : تا آن كه كرامت خداى سبحان و متعال به محمد(ص ) رسـيـد اوپـيـشـواى كـسـى اسـت كـه خداپروايى پيشه كندو مايه بصيرت و بينايى كسى كه راه راست جويد, چراغى است كه پرتوش مى درخشدو شهابى است كه نورش مى تابد وآتش زنه اى است كه برق از آن مى جهد.
نيز مى فرمايد : تا آن كه براى جوياى شعله آتش , شعله اى برافروخت و براى ره گم كرده سرگردان آتشى (به نشانه راهنمايى ) روشن ساخت .

ـ هان , هر پيروى را پيشوايى است كه از او پيروى مى كند و از نور دانشش پرتو مى گيرد.
ـ در حـقـيقت , حكايت وجود من درميان شما, حكايت چراغ در تاريكى است كه هر كس به تاريكى درآيد از نور آن چراغ بهره مى گيرد..

نور بصيرت .

قرآن :.
((آيـا كسى كه مرده (دل ) بود و زنده اش گردانيديم وبراى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود, چون كسى است كه گويى در تاريكى هاست واز آن بيرون آمدنى نيست ؟
اين گونه براى كافران آن چه انجام مى دادند زينت داده شده است )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد, اگر از خدا پروا داريد,براى شما (نيروى ) تشخيص (حق از باطل ) قرار مى دهد وگناهانتان را از شما مى زدايد و شما را مى آمرزد و خداداراى بخشش بزرگ است )).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد, از خدا پروا داريد وبه پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بـهـره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به وسيله آن راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است )).
ـ امام صادق (ع ) : علم به آموختن نيست , بلكه در حقيقت نورى است كه دردل هر كس كه خداوند تبارك و تعالى خواهان هدايتش باشد, مى افتد.
ـ امـام على (ع ) ـ در وصف رهرو راه خداى سبحان ـ : خردش رازنده كردو نفسش را ميراند, تا جايى كـه سـتـبرى و درشتى پيكراو زار و نحيف شد و برقى پرنور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نـمود و درپرتو آن راه پيمود و دروازه ها يكى پس ازديگرى او را پيش راندند تا به دروازه سلامت و سراى ماندگارى رسيد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : بيشترين دعاى من وپيامبران پيش از من در عرفه اين بوده وهست : معبودى جـز خـدا نـيـسـت , يـگـانـه است و بى انباز پادشاهى و ستايش يكسره از آن اوست , زنده مى كند و مـى ميراند و او بر هرچيزى تواناست بار خدايا, در گوش من نورى قرار ده و در ديده ام نورى و در دلـم نـورى بـار خـدايـا, سـيـنـه ام را فـراخ گـردان وكارم را آسان ساز و از وسوسه هاى سينه ها وپراكندگى كارها به تو پناه مى برم .

ـ در دعـا ـ : بـار خـدايـا, بـراى مـن دردلم نورى قرار ده و در زبانم نورى و درديده ام نورى و در گـوشـم نـورى و در سمت راستم نورى و در سوى چپم نورى و برفرازسرم نورى و در پايين پايم نورى و پيش رويم نورى و پشت سرم نورى و برايم درجانم نورى قرار ده و نور مرا بزرگ گردان .

ـ امام سجاد(ع ) نيز در دعا : و مرانورى بخش تا با آن در ميان مردم گام بردارم و به واسطه آن در تاريكى ها راه يابم و درپرتو آن از شك و شبهات به درآيم .

ـ امـام صـادق (ع ) ـ در سـفارش به عبداللّه بن جندب ـ : اى پسر جندب , خداى عزوجل در يكى از وحـى هـاى خـود فرمود :من نماز را از كسى مى پذيرم كه در برابربزرگى من افتادگى كند و به خـاطـر مـن ازخـواهـش هـاى نـفـس خـويـشـتـندارى ورزد وروز خود را با ياد من بگذراند و بر آفـريـدگـان مـن بـزرگـى نـفـروشـد و گـرسـنه را سير كند وبرهنه را بپوشاند و بر گرفتار و مـصـيـبـت زده رحـم آورد و غـريـب را پناه دهد چنين كسى نورش چون خورشيد مى تابد برايش درتـاريـكـى نـورى قـرار مـى دهـم و در نـادانـى حلم و دانايى , با عزت خود او را حمايت مى كنم وفـرشـتـگـانـم را بـه نگهبانى از او مى گمارم مرامى خواند و من جوابش را مى دهم و از من چيز مى خواهد و من عطايش مى كنم حكايت اين بنده در نزد من همچون حكايت باغ هاى فردوس است كه نه ميوه هايش مى خشكد و نه وضع آن ها تغييرمى كند.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در يـاد كـردن از فضايل خود بعد از واقعه نهروان ـ : زمانى كه مسلمانان ناتوان بودند, من به يارى اسلام برخاستم وآن گاه كه همه سر در لاك خود فرو داشتند من سر بر داشتم و آن زمـان كـه هـمـه الكن بودند, من به سخن آمدم و در آن وقت كه همه ايستادند من با نور خدا پيش رفتم .
.

كسى كه خدا دلش را روشن سازد.

ـ مـصعب بن عمير در حالى كه پوست دباغى نشده قوچى بر تن داشت به سوى پيامبر(ص ) مى آمد رسول خدا(ص ) فرمود :بنگريد به مردى كه خداوند دلش را روشن ساخته است من شاهد بودم كه او پـيش والدينش بود و آن ها به او بهترين غذاها مى دادند ونرمترين لباس ها بر او مى پوشاندند, اما عشق ومحبت به خدا و رسولش اين مرد را به اين جاكشاند كه مى بينيد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) ـ به مردى كه ادعا كردمؤمن حقيقى است ـ : حقيقت ايمان توچيست ؟
عرض كرد : نفس من چنان به دنيابى اعتنا شده كه سنگ و طلاى آن در نظرم يكسان است و انگار بهشت و دوزخ را مـى بـيـنـم وگـويى در برابر عرش پروردگارم ايستاده ام حضرت فرمود : اين حالت را نگه دار, اين بنده اى است كه خداوند دلش را به (نور) ايمان روشن ساخته است .

ـ امـام صادق (ع ) : روزى رسول خدا(ص )نماز صبح را با مردم خواند بعد از نماز چشمش به جوانى در مـسجد افتاد كه چرت مى زد و سرش پايين مى افتاد, رنگى زرد و بدنى نحيف وچشمانى گود افـتاده داشت رسول خدا(ص ) به او فرمود : فلانى , حالت چگونه است ؟
عرض كرد : اى رسول خدا, من به يقين رسيده ام رسول خدا(ص ) از گفته او تعجب كرد و فرمود : هريقينى را حقيقتى است , حقيقت يقين تو چيست .

عـرض كـرد : اى رسـول خـدا, هـمـيـن يـقـيـن مـن است كه اندوه به جانم افكنده و شبم را به شـب زنـده دارى (و عـبـادت ) و روزهاى گرمم را به تشنگى كشيدن (و روزه دارى ) كشانده است ونـفـس مـن بـه دنـيا و آن چه در آن است بى رغبت گشته تا آن جا كه گويى عرش پروردگارم رامـى بـينم كه براى رسيدگى به حساب برپا شده ومردم براى حساب گرد آمده اند و من نيز در ميان آن ها هستم .

رسـول خدا(ص ) به اصحاب خود فرمود :اين , بنده اى است كه خداوند دلش را به نورايمان روشن ساخته است سپس به او فرمود : براين حال خود پايدار باش .

جوان عرض كرد : اى رسول خدا, دعا كن خداوند شهادت در ركاب شما را روزى من فرمايد رسول خـدا(ص ) بـراى او دعا كرد مدتى نگذشت كه در جنگى همراه پيامبر بيرون رفت و بعد از نه نفر به شهادت رسيد و دهمين شهيدبود..

نور دل و نور چهره .

ـ امام صادق (ع ): روشنايى دل را جستم و آن را در انديشيدن و گريستن يافتم و گذراز صراط را جستم و آن را در صدقه دادن يافتم و نورانيت چهره را جستم و آن را درنماز شب يافتم .

ـ امـام سجاد(ع ) ـ در پاسخ به اين سؤال : چرا شب زنده داران نكوروترين مردمان هستند؟
ـ : چون آنان با خدا خلوت كرده اند و خداوند از نور خود بر قامتشان پوشانده است .

ـ امام على (ع ) : از زمانى كه شنيدم پيامبر(ص ) فرمود : نماز شب نور است ,هرگز نماز شب را ترك نكردم ابن كواعرض كرد : حتى در ليلة الهرير؟
فرمود :حتى در ليلة الهرير.
ـ مـسـيـح (ع ) ـ در انـدرز به قوم خود ـ :حقيقتى را به شما بگويم , خوشا به حال آنان كه شب را به عبادت گذرانند اينانند كسانى كه روشنايى هميشگى را به دست مى آورند,زيرا كه در تاريكى شب برمى خيزند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـسيار خموشى گزين تاانديشه ات بارور شود و دلت روشنايى گيردو مردم از دست تو در امان مانند..

هر امر درستى با نورى همراه است .

ـ امام على (ع ) : با هر امر حقى حقيقتى است و با هر امر درستى نورى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : نماز, نور و روشنايى است .

ـ هرگاه رمى جمره كنى , آن براى تودر روز قيامت روشنايى باشد.
ـ هركه يك تير در راه خدا پرتاب كند, آن تير در روز قيامت براى او نورى باشد.
ـ بر تو باد تلاوت قرآن كه آن درزمين براى تو نور است و در آسمان برايت اندوخته .

ـ هـر كس هنگام خوابيدن اين آيه راتا آخرش بخواند : ((قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد )), برايش نورى تا مسجد الحرام تابيدن گيرد كه درميان آن نور فرشتگانى تا بامداد براى اواستغفار كنند.
ـ هـر كس شهادت حقى بدهد تا به وسيله آن حق مسلمانى را زنده كند, روزقيامت در حالى بيايد كـه چـهـره اش نـورانـى است و تا چشم كار مى كند نورش مى درخشدو خلايق او را به نام و نسب بشناسند.
ـ عـالـم (ع ) : هـر كـس شهادت حقى بدهد تا به وسيله آن حق مسلمانى را به اوبرساند يا از ريخته شـدن خـونـش جلوگيرى كند, روز قيامت در حالى بيايد كه چهره اش نورانى است و تا چشم كار مى كند نورش مى درخشد و خلايق او را به نام و نسب بشناسند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : چهار چيز است كه هر كس داشته باشد, در نور اعظم خداغوطه ور باشد : كسى كه نگهبان كارش شهادت دادن به اين باشد كه معبودى جزخدا نيست و من فرستاده خدا هستم و كـسـى كـه هرگاه مصيبتى به او رسد, گويد : انا للّه و انااليه راجعون و كسى كه هرگاه به خير و نـعـمتى دست يابد, گويد : الحمدللّه رب العالمين وكسى كه هرگاه گناه و خطايى كند, گويد :استغفراللّه و اتوب اليه .
.

نور مؤمنان در قيامت .

قرآن :.
((آن روز كـه مـردان و زنـان مـؤمـن را مـى بينى كه نورشان پيشاپيش آن ها و به جانب راستشان دوان است (به آنان گويند :) امروز مژدگانى شما باغ هايى است كه از زير (درختان ) آن نهرها روان اسـت , در آن هـاجاويدانيد اين است همان كاميابى بزرگ آن روز مردان وزنان منافق به كسانى كه ايـمـان آورده انـد گويند: ما رامهلت دهيد تا از نورتان (اندكى ) برگيريم گفته مى شود :باز پس گـرديد و نورى درخواست كنيد آن گاه ميان آنان ديوارى زده مى شود كه آن را دروازه اى است : باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد)).
ـ امام صادق (ع ) ـ درباره آيه ((يسعى نورهم بين ايديهم )) ـ : در روز قيامت , نورمؤمنان از پيش رو و از جانب راست آن هاحركت مى كند تا آن كه در منزل هاى بهشتى خود فرود مى آيند.
ـ امـام سـجـاد(ع ) در دعـا : پـروردگارا,آن نور بيان و روشنگرى برهان را كه برزبان هاى ما روان ساختى , در گورهاى ما وهنگام رستاخيزمان و در زندگى و مرگمان ,براى ما روشنايى قرار ده و موجب عزت مانه ذلتمان و مايه ايمنى ما از عذاب دنيا وآخرت بگردان .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) ـ به مردى كه عرض كرد : من دوست دارم در روز قيامت با نور وروشنايى به محشر آيم ـ : به هيچ كس ظلم نكن تا روز قيامت در نور و روشنايى محشور شوى .

ـ آن گـاه خـداوند تبارك و تعالى مى فرمايد : سرهايتان را بالا گيريد پس ,آنان سرهاى خود را بالا مـى گـيـرند و خداوندبه اندازه اعمالشان به آن ها نور مى دهد, به يكى نورى مى دهد به اندازه يك كـوه بـزرگ كـه پيشاپيش او مى دود, به يكى نورى كوچكتر از اين داده مى شود, به يكى نورى داده مى شود كه چون درخت خرمايى به دست مى گيرد و به ديگرى نورى كوچكتراز اين داده مى شود تا آن كه به آخرين نفرآن ها نورى به اندازه شصت پاهايش داده مى شود كه گاه مى درخشد و گاه خاموش مى شود.
ـ بـر گـروهى از مهاجران تهيدست وارد شد ديد كه از برهنگى هر يك خود رادر پناه ديگرى قرار مـى دهـد و قـاريـى براى آنان قرآن مى خواند فرمود : مژده باد شمارا اى مهاجرين تهيدست به نور كـامـل درروز قـيـامت , شما يك نصف روز, كه برابر باپانصد سال است , زودتر از مردمان توانگربه بهشت مى رويد.
مردم .
.

مردم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـردم مـانند تصاويرروى طومار هستند كه هرگاه قسمتى از آن پيچيده شود قسمت ديگرش باز مى گردد.
ـ مردم مانند درختان هستند كه همگى از يك آب آبيارى مى شوند اما ميوه هايشان گوناگون است .

ـ فرو رفتن مردم در كارى مقدمه پيدايش آن است .

ـ امام صادق (ع ) : سه چيز است كه همه مردم به آن ها نياز دارند : امنيت وعدالت و رفاه .
.

مردم مانند معادن هستند.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : مردم را معدن هامى يابيد پس , كسانى كه در جاهليت بهترين مردم بوده اند در اسـلام نـيـز بـهترين آن هاهستند, هرگاه دانا و فهميده باشند و از شماربهترين مردم در اين امر (اسلام ) كسى است كه پيش از درآمدن به آن , از همه مردم آن را ناخوشتر مى داشته است و از جمله بدترين مردم دو رويانند.
ـ امـام صـادق (ع ) : مـردم مـعـدن هايى چون معدن هاى طلا و نقره هستند پس هركه در جاهليت اصالت داشته است در اسلام نيز اصيل و ريشه دار است .

ـ بر شما باد همتايان خود از مردم وطبقات متوسط جامعه , زيرا كه كان هاى جواهر را در ميان اينان مى يابيد..

برابرى مردم در حقوق .

ـ امام على (ع ) : مردم در برابر حق يكسانند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : مردم هماننددندانه هاى شانه يكسانند.
ـ امام على (ع ) : مردم تا آدم با يكديگريكسان و برابرند.
ـ امير المؤمنين (ع ) به دو زن , يكى عرب و ديگرى از موالى , به يكسان مقدارى درهم و خوراك داد زن عرب گفت : من زنى عرب هستم و اين زن عجم است حضرت فرمود : به خدا سوگند كه من در اين فيئ براى فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق برترى نمى بينم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : اى مردم , آدم (ع ) نه بنده اى به دنيا آورد و نه كنيزى , بلكه همه مردم آزادند اما خـداوند برخى از شما را به خدمت برخى ديگر درآورد پس , هر كه را بلا وآزمايشى رسد و به خوبى در آن پـايدارى كند,نبايد به خاطر آن بر خداى عزوجل منت نهدبدانيد كه مالى رسيده است و ما آن را ميان سياه وسفيد به يكسان تقسيم خواهيم كرد.
مروان به طلحه و زبير گفت : منظورش كسى جز شما دو نفر نيست .