ميزان الحكمه جلد ۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱ -


ايثار.

7.

ارزش ايثار.

ـ امام على عليه السلام ايثار, برترين صفات عالى انسانى است .
ـ ايثار , خوى نيكوكاران است .
ـ ايثار , بالاترين نيكوكارى است .
ـ ايثار , نكوترين نيكوكارى وبالاترين مرتبه ايمان است .
ـ ايثار , اوج نيكوكارى است .
ـ ايثار , ارجمندترين نيكوكارى است .
ـ ايثار , برترين بخشندگى است .
ـ ايثار , بالاترين مرتبه بخشندگى و برترين خوى است .
ـ ايثار , خصلت نيكوكاران و خوى نيكان است .
ـ ايثار , برترين عبادت و بزرگترين سرورى است .
ـ ايثار , زيور پارسايى است .
ـ ايثار , فضيلت است واحتكار رذيلت وفرومايگى .
ـ از بهترين نيكوكاريها ايثار است .
ـ برترين بخشندگى , ايثار است .
ـ براى بزرگوارى , ايثار بس است .
ـ با ديگر مردمان به انصاف رفتار كن و با مؤمنان به ايثار.
ـ بهترين گزينش , آراسته شدن به زيور ايثار است .
ـ واداشتن جانها به ايثار , از خوى نيكوكاران است .
ـ مـوسـى عليه السلام عرض كرد: بار پروردگارا! درجات محمد صلى اللّه عليه و آله وامت او را به مـن بنماى , فرمود: اى موسى ! توتاب تحمل آن را ندارى , اما يكى از منزلتهاى ارجمند و والاى او را كه بدان سبب وى را بر تو و همه آفريدگانم برترى دادم , نشانت مى دهم آن گاه ملكوت آسمان را بـر مـوسـى آشـكـار سـاخـت , پـس , مـوسـى مـنـزلتى را ديد كه از پرتوهاى آن و نزديكيش به خـداى عـزوجـل نزديك بود قالب تهى كند عرض كرد: پروردگارا! به چه سبب او را بدين كرامت ومـنـزلـت رساندى ؟
فرمود: به سبب خويى كه از ميان آفريدگانم او را بدان ويژه گردانيدم و آن خوى ايثار است اى موسى ! هيچ يك از بندگانم كه زمانى از عمر خود رابه ايثار گذرانده باشد, بر من وارد نشود مگر آن كه از حسابرسى او شرم كنم و در هر جاى از بهشتم كه خواهد , جايش دهم .

تاثير ايثار بر مكارم اخلاق .

ـ امام على عليه السلام مكارم اخلاق به كمال نرسدمگر با پاكدامنى وايثار.
ـ اوج مكارم اخلاق , ايثار است .
ـ هنگام ايثار است كه گوهر بزرگواران آشكار مى شود.
ـ با ايثار است كه نام بخشندگى سزامند (آدمى ) مى شود.
ـ با ايثار, آزادگان به بندگى كشيده مى شوند.
ـ با ايثار و از خود گذشتگى ديگران را بنده خويش مى سازى .

ارزش ايثارگران .

قرآن .
((وكـسانى كه پيش از آمدن مهاجران در ديار خود [ مدينه ]بوده اند وايمان آورده اند, آنهايى را كه بـه سويشان مهاجرت كرده اند دوست مى دارند و از آنچه مهاجران را داده مى شود در دل احساس نياز [ و حسد ] نمى كنند و آنان را بر خويش بر مى گزينند هر چند خود نيازمند باشند و آنان كه از بخل خويش در امانند رستگارانند)).
ـ امام صادق عليه السلام ـ در وصف مؤمنان كامل مى فرمايد ـ : آنان كسانى هستند كه در روزگار سـخـتـى و آسـايـش بـه برادران نيكى مى كنند و در عسرت و تنگدستى ديگران را برخود ترجيح مى دهند و خداوند در وصف ايشان , فرموده است : ((و از خود گذشتگى مى كنند )).
ـ خـداونـد بـزرگ انـسان كم درآمد را (كه همان اندك مال خود را بخشش كند) ستوده و فرموده است : ((و از خود گذشتگى مى كنند)).
ـ نيكى كردن به زياد بخشيدن نيست , چرا كه خداى عزوجل در كتاب خود مى فرمايد : ((و از خود گذشتگى مى كنند )) و خداوندكسى را كه اينچنين شناسانده است دوست مى دارد.
ـ ابـوبـصـيـر مى گويد به يكى از آن دو بزرگوار (امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام ) عـرض كـردم : كدام صدقه برتر است ؟
فرمود: آنچه كه شخص تنگدست مى پردازد مگر نشنيده اى سخن خداى تعالى را كه : ((از خود گذشتگى مى كنند )) آيا در اين جابرترى نمى بينى ؟
.
ـ ابـو هـريره : مردى نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و از گرسنگى شكوه كرد رسول خدا صلى اللّه عـلـيـه و آله كسى را به خانه هاى همسران خود فرستاد اما آنان گفتند: جز آب چيزى نداريم رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: چه كسى امشب اين مرد را ميهمان مى كند؟
على بن ابى طـالـب عـلـيـه الـسـلام عـرض كـرد:يـا رسـول اللّه ! من او را ميهمان مى كنم سپس نزد فاطمه عـلـيـهـاالسلام آمد و گفت : غذا چه دارى اى دخت رسول خدا ؟
فاطمه عرض كرد: جز شام شب چـيـزى نـداريـم , امـا ميهمان را بر خويشتن مقدم مى داريم آن حضرت فرمود: اى دخت محمد! بچه ها را بخوابان وچراغ را خاموش كن چون بامداد على عليه السلام نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و ماجرا را برايش گفت ديرى نپاييد كه خداوند عزوجل آيه ((و از خود گذشتگى مى كنند )) را نازل فرمود.
ـ ابن عمر : براى يكى از اصحاب رسول خداصلى اللّه عليه و آله سر گوسفندى را هديه آوردند, اما او گفت : برادرم فلانى وخانواده اش به اين نيازمندترند پس سر گوسفند را براى آن مرد بردند و او نيز آن را براى ديگرى فرستاد و به همين ترتيب هر يك به ديگرى تاهفت خانه را گشت و سرانجام به همان نخستين خانه باز آمد در اين جا بود كه آيه ((و از خود گذشتگى مى كنند )) نازل شد.
ـ امام على عليه السلام ـ بعد از در گذشت عمر بن خطاب رو به مردم كرده فرمود: شما را به خدا سـوگـنـد مى دهم , آيا در ميان شماجز من كسى هست كه آيه ((و از خود گذشتگى مى كنند )) درباره او نازل شده باشد؟
همه گفتند: خير.
ـ امـام صـادق عليه السلام فاطمه عليهاالسلام مقدارى جو در خانه داشت و از آن كاچى تهيه كرد چـون آمـاده شد و آن را در برابرخود نهادند (تا تناول كنند) بينوايى از راه رسيد و گفت : خداوند شـمـا را رحـمـت كند پس , على برخاست و يك سوم غذا را به او دادديرى نپاييد كه يتيمى آمد و گـفـت : خـدايتان رحمت كناد پس , على عليه السلام برخاست و يك سوم ديگر را به او داد سپس اسـيرى از راه رسيد و گفت : رحمت خدا بر شما باد على عليه السلام يك سوم باقيمانده را نيز بدو داد و خود هيچ از آن نچشيدند پس ,خداوند سبحان اين آيات را درباره ايشان فروفرستاد و اين آيات بر هر مؤمنى كه به خاطر خداوند عزوجل چنين ايثارى كند نيزصادق است .
ـ عـايـشـه : رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله تا زمانى كه از دنيا رفت هرگز سه روز پياپى سير غذا نخورد و اگر مى خواست مى توانست خود را سير كند اما ديگران را بر خود مقدم مى داشت .
ـ على بن ابى طالب عليه السلام شب را در بستر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خوابيد پس خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى فرمود كه : من ميان شما پيوند برادرى ايجاد كردم و عمر يكى ازشما دو تـن را درازتـر از ديـگـرى قـرار دادم اكـنـون كـدام يك از شما رفيق خود را براى زندگى مقدم مـى دارد؟
هـر دوى آنـان زندگى رابرگزيدند پس , خداى عزوجل به آن دو وحى فرمود كه : چرا مـانـند على بن ابى طالب رفتار نكرديد؟
من ميان او و محمد پيوندبرادرى ايجاد كردم و على در بستر او خوابيد و خود را جانفداى وى كرد و او را براى زندگى بر خود مقدم داشت .
پـس , خـداونـد بزرگ اين آيه را فرو فرستاد: ((هستند مردمانى كه براى خشنودى خدا جانفشانى مى كنند و خداوند به اين بندگان مهربان است )).

جايگاه والاى ايثار.

ـ ابوالطفيل : على عليه السلام جامه اى خريد كه ازآن خوشش آمد پس آن را صدقه داد و فرمود: از پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هر كس ايثار كند خداوند درروز رستاخيز بهشت را بدو بخشد.
ـ امام باقر عليه السلام خداى بزرگ را بهشتى است كه جز سه كس وارد آن نشود [ تا آن كه فرمود: ] و مردى كه از بهر خدا برادرمؤمن خود را بر خويش مقدم دارد.
ـ امام على عليه السلام هر كه ايثار كند , برازنده نام فضيلت است .
ـ هر كه ايثار كند, در مردانگى وراد منشى چيزى فرو نگذاشته است .
ـ ايثارگران از مردان ((اعراف ))اند!.

پاداش .

مزد درستكاران و نيكو كاران .

قرآن .
((و آنان كه به كتاب چنگ مى آويزند و نماز را بر پامى دارند, (بدانند كه ) ما اجر درستكاران را تباه نمى سازيم )).
((همانا خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى كند)).
((آنـان كـه ايمان آوردند وكارهاى نيك كردند (بدانند كه ) ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده ضايع نمى كنيم )).
ـ امـام على عليه السلام خداوند خواست تا ما پاسدار شريعتش باشيم و نگهدار حرمتش مؤمن ما از اين كار در پى پاداش بودوكافر ما از تبار خويش حمايت مى كرد.
ـ آن حضرت به حسن وحسين , فرمود: حق بگوييد و براى پاداش (آخرت ) كار كنيد.
ـ امـام عـلى عليه السلام اجرمجاهدشهيددر راه خدابيشتر از آن كسى نيست كه توانايى (بر گناه ) داشته باشد اما پاكدامنى ورزد نزديك است انسان پاكدامن فرشته اى از فرشتگان شود.

پاداش آخرت .

قرآن .
((همانا پاداش آخرت براى كسانى كه ايمان آورده و تقواپيشه كرده اند, بهتر است )).
((بـه آنـان كـه مـورد ستم واقع شدند و در راه خدا مهاجرت كردند, در اين جهان جايگاهى نيكو مى دهيم و بيگمان پاداش آخرت بزرگتر است اگر بدانند)).
ـ امام على عليه السلام چه تفاوت بسيارى است ميان دو كردار: كردارى كه لذت و خوشى آن برود و پيامد (كيفر) آن برجاى ماندوكردارى كه رنج آن بگذرد و پاداشش بماند.

پاداش عظيم .

قرآن :.
((از ميان آنانى كه پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا وپيامبرش را اجابت كردند, براى آنان كه نيكوكاراند و از خدا پروا دارند پاداشى عظيم است )).
((و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه سازيد پاداشى عظيم داريد)).
پاداش بزرگ .
قرآن .
((بـه خـدا و پـيامبرش ايمان آوريد و از آنچه شما را در[ استفاده از ] آن جانشين كرده است انفاق كنيد, پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كنند پاداشى بزرگ دارند)).
((آنان كه در خفا از پروردگار خويش مى ترسند آمرزش و پاداشى بزرگ دارند)).
((بـراى كـسـانـى كه كفر ورزيدند عذابى سخت است و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند آمرزش و پاداشى بزرگ دارند)).

پاداش ارجمند.

قرآن :.
((خـداوند به مردان و زنان صدقه دهنده اى كه به خدا قرض الحسنه مى دهند دوچندان مى دهد و (نيز) براى ايشان پاداشى ارجمند است )).
((روزى كـه بـا او ديدار كنند , درودشان ((سلام )) است و خداوند برايشان پاداشى ارجمند فراهم آورده است )).
ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسلام چشمان خود را به شب بيدار داريد و شكمهاى خود را لاغر سازيد و گـامـهـايـتـان را بـه كـار گيريد وداراييهاى خويش را انفاق كنيد و از تنهايتان بگيريد و آن ها را نثارجان هايتان كنيد و در اين كاربخل نورزيد زيرا خداوند سبحان فرموده است :((اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند و گام هاى شما را استوار مى دارد)) و فرموده است : ((كيست كه به خدا وام نيكو دهد كه خدا آن را برايش چندين برابر گرداند و براى او پاداشى ارجمند است )) پس , او از سر خوارى و ناتوانى از شما يارى نخواسته و به علت نادارى از شما وام نطلبيده است .

پاداش بى منت و بى پايان .

قرآن .
((آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيكو كردند پاداشى بى پايان دارند)).
((مگر آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند, كه آنان پاداشى بى منت و بى پايان دارند)).
((و بى گمان تو پاداشى بى منت و بى پايان دارى !)).

دوبار پاداش دادن .

قرآن .
((آنـان را دو بـار پـاداش مـى دهـيـم , زيـرا شكيبايى ورزيدند,بدى را با نيكى مى زدايند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند)).
((و بـه هـر كـس از شما [ اى زنان پيامبر, ] كه در برابر خدا و پيامبرش فرمانبردار و فروتن باشد و كارى نيكو كند دوبار پاداش دهيم و برايش روزى ارجمند آماده كرده ايم )).
ـ امـام عـلى عليه السلام اگر شكيبايى ورزى حكم و قدر خداوند بر تو رفته است و پاداش دارى و اگر بيتابى كنى تقدير الهى بر توجارى است و گناهكارى .
اجاره .

اجاره .

قرآن .
((آيـا آنـان رحـمت پروردگارت را قسمت مى كنند؟
روزى آنان در زندگى دنيا را ما ميان ايشان قـسـمـت مـى كـنيم و درجات ومراتب برخى را بر برخى ديگر بالا مى بريم تا يكديگر را به خدمت گيرند و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد مى آورند, بهتر است )).
((يكى از آن دو گفت : اى پدر! او را به كار گير, او بهترين كسى است كه مى توانى به كار بگيرى , هم نيرومند است و هم درستكار)).
ـ امام على عليه السلام , در باره آيه ((ما روزى ايشان را ميانشان قسمت مى كنيم )), فرمود: خداوند سبحان با اين آيه به ما خبر داده كه اجاره يكى از راههاى معيشت مردمان است ,زيرا, با حكمت خود, هـمـتـهـا وخـواسـتـها و ديگر احوال ايشان را متفاوت و ديگرگون قرار داد و اين امر را مايه قوام مـعـيـشت خلق ساخت , چون يك مرد مردى ديگر را اجير مى كند اگر مردى از ما ناچار شود كار بـنايى يا نجارى و يا صنعتگرى ديگر پيشه ها رابراى خويش , انجام دهد با اين وضعيت كارهاى دنيا روبراه نمى شود و آنها نيز فرصتش را ندارند و به يقين از انجام آن ناتوانند اماخداوند به اين صورت تـدبـيرى دقيق كرد كه خواسته هايشان را گونه گون سازد و خواسته هر كس كه به چيزى تعلق گـرفـت هـر يـك بـراى ديـگـرى آن را انـجـام دهـد, و هـر كـدام بـا كـمك ديگرى آن طور كه مصلحت حالش اقتضا دارد, امور زندگانى اش را پيش ببرد.

كراهت اجير شدن .

ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام كسى كه خود را مزدبر(ديگرى ) كند, مانع روزى خود شده است در روايتى ديگر آمده است : چگونه مانع روزى خود نشده حال آن كه دسترنجش از آن كارفرمايى است كه او را اجير خود كرده است ؟
.
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام على عليه السلام به كارگزاران خود مى نوشت : مسلمانان را به بيگارى نگيريد كه آنان را خوارمى سازيد اگركسى غير از فريضه (زكات ) چيزى از شما مطالبه كند, تجاوز كرده است .
آن حضرت درباره كشاورزان سفارش (به نيك رفتارى ) مى كرد.
ـ عـمـار سـابـاطـى مى گويد: به ابو عبداللّه (امام صادق عليه السلام ) عرض كردم : انسان مى تواند تجارت كند با اين حال اگر خودش رااجير (ديگرى ) سازد, به اندازه اى كه خودش تجارت كند به او داده مـى شود فرمود: اجير نشود, بلكه از خداوند بزرگ روزى طلبد ودست به تجارت زند, زيرا اگر مزدورى كند , مانع روزى خود شده است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هنگام وفات خود به على وصيت كرده فـرمـود: اى على ! تا تو هستى به كشاورزان ستم نشود و بيش از آن مقدار خراجى كه براى زمينى تعيين كرده ام , گرفته نشود و مسلمانى به بيگارى , يعنى مزدورى ,در نيايد.

دلا لى در اجاره .

ـ محمد بن مسلم مى گويد: از امام باقر ياصادق , پرسيده شد : فردى كارى را مى پذيرد اما خودش آن را انجام نمى دهد بلكه به ديگرى وا مى گذارد و در اين ميان سودمى برد, فرمود: نه , مگر آن كه خودش نيز مقدارى از آن كار را انجام دهد.
ـ از امام صادق عليه السلام پرسيده شد: مردى خانه اى را اجاره مى كند و سپس شخص ديگرى آن خـانه را به قيمتى بالاتر از اواجاره مى گيرد, فرمود: درست نيست مگر آن كه تغييرى در آن خانه ايجاد كند.

ستم كردن در حق مزدبر.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كسى كه مزد مزدورى راكم دهد خداوند عملش را باطل گرداند و بوى بهشت را كه از مسافت پانصد ساله به مشام مى رسد بر وى حرام كند.
ـ خداوند بزرگ هر گناهى را مى آمرزد مگر گناه كسى را كه دينى نو پديد آورد, يا مزد كارگرى را نپردازد يا كسى كه يك فردآزاد را بفروشد.
ـ خداوند بزرگ هر گناهى را مى آمرزد مگر مردى را كه مزد مزدبرى يا كابين زنى را نپردازد.
ـ كم دادن مزد مزدبر (كارگر) از گناهان بزرگ است .
ـ خـداوند بزرگ فرمود: من در روز رستاخيز دشمن سه كس هستم : كسى كه با من پيمان ببندد سـپـس پـيـمـان شـكـند, كسى كه يك فرد آزاد را بفروشد و بهاى فروش او را بخورد و كسى كه كارگرى را اجير كند و كاملا از او كار بكشد اما مزدش را نپردازد.
ـ هان ! نفرين خدا بر كسى كه مزد مزدبرى را كامل نپردازد.
ـ اصـبـغ بن نباته مى گويد : خدمت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام در مسجدكوفه نشسته بودم كه مردى از قبيله بجيله , كه كنيه اش ابو خديجه بود, پيش آمد و عرض كرد : اى امير مـؤمـنـان ! آيـا رازى از رازهاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دارى كه برايمان بازگويى ؟
فرمود: آرى , اى قـنبر! آن نوشته را بياور در آن نوشته بود: به نام خداوند بخشاينده مهربان , نفرين خدا [ و فـرشـتـگان او و همه مردمان ] بر كسى كه خود را به غير موالى خويش نسبت دهد و نفرين خدا و فـرشـتـگان او و همه مردمان بر كسى كه در اسلام بدعتى پديد آورد يا بدعتگذارى را پناه دهد و نفرين خدا و فرشتگان او وهمه مردمان بر كسى كه مزد مزدبرى را كم گذارد.

تعيين كارمزد.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هرگاه فردى از شمامزدور بگيرد, مزدش را براى او مشخص كند.
ـ امام صادق عليه السلام كسى كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد , نبايد مزدبرى را به كار گيرد مگر آن كه پيشتر مزدش را معلوم سازد.
ـ امـام عـلـى عـليه السلام پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نهى فرمود از اين كه كارگرى , پيش از تعيين مزدش , به كار گرفته شود.
ـ امام رضا عليه السلام بدان كه اگر كسى مزدش معين نشود و براى تو كارى انجام دهد و در عين حال مزد او را سه برابر بپردازى ,باز گمان مى كند كه مزدش را كم داده اى اما اگر با او طى كنى و آن گاه مزدش را بپردازى از اين كه اجرتش را كامل داده اى سپاسگزار خواهد بود و اگر ذره اى بيشتر از مزدش بدهى مى فهمد كه به او بيشتر داده اى .

آداب مزد دادن .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مزد كارگر را بدهيد پيش از آن كه عرقش خشك شود و در همان حال كار, مزدش را برايش مشخص كنيد.
ـ مزد كارگر را هنگامى كه هنوز عرق بر تن دارد بپردازيد.
ـ شـعـيـب : گـروهـى را اجير كرديم كه تا هنگام عصر در باغ ابوعبداللّه (امام صادق عليه السلام ) كـاركنند همين كه كارشان تمام شدآن حضرت به معتب فرمود: پيش از آن كه عرق آنان بخشكد مزدشان را بپرداز.

امام اجير امت است .

ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله بدانيد كه من پدر شماهستم , آگاه باشيد كه من مولاى شما هستم , بدانيد كه من اجير شما هستم .
بنگريد به آيات ذيل .
((بگو: براى اين (رسالت ) مزدى , از شما نمى خواهم , جزدوست داشتن خويشاوندانم )).
((بگو: هر مزدى كه از شما طلبيده ام , از آن خودتان باد)).
((بـگـو مـن در بـرابـر ايـن (رسـالـت ) از شـمـا مزدى نمى خواهم مگر كسى كه بخواهد به سوى پروردگارش راهى بيابد)).
اجل .

اجل .

ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسـلام اجـلـهـا (مـدت عمر) رامشخص ساخته , برخى را كوتاه و برخى را درازگردانيد وپاره اى را پس وبرخى را پيش انداخت و عوامل آنها را به مرگ پيوند داد(موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد).
ـ مدت زندگانى (اجل ) ميدان راندن جان است و گريز از مرگ رسيدن بدان .
ـ راست ترين چيز, اجل و مرگ است .
ـ چيزى راست تر از اجل و مرگ نيست .
ـ نزديكترين چيز اجل است .
ـ بهترين دارو اجل است .
ـ نفسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است .
ـ هر كه مراقب اجل خودباشد,فرصتهايش را غنيمت شمارد.

اجل دژى استوار است .

قرآن .
((هيچ كس جز به فرمان خدا نمى ميرد, مهلتى است تعيين شده )).
((مـى گـويـند: اگر ما را در اين كار اختيارى بود اين جا كشته نمى شديم بگو: اگر در خانه هاى خـود هـم , بـوديـد, كـسـانـى كـه كـشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا (با پاى خود) به سوى قتلگاههاى خويش مى رفتند)).
((خدا شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد, آن گاه جفتهاى يكديگر قرارتان داد هيچ زنى آبستن نـمـى شود و نمى زايد مگر به علم او و عمر هيچ سالخورده اى به درازانكشد و از عمر كسى كاسته نگردد جز آن كه همه در كتابى نوشته شده است و اين كارها بر خداوند آسان است )).
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام هر انسانى دو فرشته نگاهبان دارد, ليك هر گاه تقدير فرا رسد از سر راهش كنار مى روند, همانا اجل سپرى استوار است .
ـ امـام عـلـى عـليه السلام ـ چون او را از كشته شدن ناگهانى ترساندند : خداوند براى من سپرى مـحـكم قرار داده است چون روز(مرگ ) من فرا رسد, آن سپر از من جدا شده و مرا به دست مرگ مى سپرد در آن هنگام , نه تير به خطا رود و نه زخم بهبود يابد.
ـ نگاهبانى اجل كافى است هيچ كس نيست مگر آن كه نگهبانانى از سوى خداوند بر او گماشته اند كـه نـمى گذارند در چاهى بيفتديا ديوارى بر سر او آوار شود يا خوراك درنده اى گردد, اما چون مدت عمر او به سر آيد راه را براى اجلش باز مى كنند.
ـ نگهبانى اجل كافى است .
ـ اجل , دژى استوار است .
ـ سعيد بن وهب مى گويد: شبى با سعيد بن قيس در صفين بوديم و هر يك از دو سپاه ديگرى را زيـر نـظر داشت تا آن كه اميرالمؤمنين عليه السلام تشريف آورد و ما به حضور آن حضرت رسيديم سـعيد بن قيس به ايشان گفت : در اين ساعت شب , اى اميرمؤمنان ؟
از چيزى نهراسيدى ؟
فرمود: از چـه بـهـراسـم ؟
هيچ انسانى نيست مگر آن كه دو فرشته بر او گماشته اند , تا در چاهى نيفتد يا جـانـورى به او گزندى نرساند يا از كوهى به زير نيفتد تا آن كه تقديرش فرا رسد و چون تقديرش فرا رسد او را با تقديرش تنها مى گذارند.

هر پديده اى عمرى دارد.

ـ امام على عليه السلام هر چيزى را مدتى است وپايانى .
ـ براى هر چيز مدتى است كه از آن تجاوز نمى كند.
ـ خداوند براى هر چيزى اندازه اى گذاشته است و براى هر اندازه اى سرآمدنى .

هر امتى اجلى (سرآمدى ) دارد.

قرآن :.
((هـر امـتـى را مـدت عمرى است و چون اجلشان فراز آيد نه ساعتى از آن تاخير كنند و نه پيشى گيرند)).
((هـيـچ قريه اى را هلاك نكرديم مگر آن كه اجل معينى داشتند هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند)).

اجل معلق واجل محتوم .

قرآن .
((اوست كه شما را از گل بيافريد و عمرى مقرر كرد واجل حتمى نزد اوست با اين همه , شما ترديد مى ورزيد)).
ـ امـام صـادق عـليه السلام در تفسير اين آيه , مى فرمايد: اجل نامعلوم (غيرمسمى )موقوف ومعلق اسـت و به خواست خدا پس وپيش مى شود اما اجل معلوم (مسمى ) آن است كه از شب قدر تا شب قدر سال آينده مقدر مى فرمايد و اين است سخن خداوند كه :((چون اجلشان فراز آيد ساعتى از آن پس و پيش نيفتد)).
روايـات ديـگـرى نيز به همين معنا و مضمون آمده است اما متن خبر ابن مسكان (بحار: ج 5, ص 139), كـه حـاكى است اجل نخست محتوم است و اجل دوم معلق و موقوف , با اين روايات منافات دارد علامه مجلسى (ره ) اين دو گروه از روايات را به نحوى با هم جمع و توجيه كرده است (ر ك : بـحـار: ج 5, ص 140) صاحب تفسير الميزان خبر ابن مسكان را رد كرده و آيه رامطابق با روايتى كه در متن نقل كرديم تفسير كرده است (ر ك : الميزان : ج 7, ص 15).

آنچه اجل معلق را دور مى كند.

ـ امـام صـادق عـلـيه السلام مردم بيش از آن كه باعمر خود زندگى كنند , با احسان و نيكوكارى خـويـش مـى زيند و بيش از آن كه به سبب فرا رسيدن اجل خود بميرند بر اثر گناهان خويش در مى گذرند.
ـ امام على عليه السلام با صدقه دادن , عمرها طولانى مى شود.
آخرت .

آخرت .

قرآن .
((و آنان كه به آنچه بر تو و پيش از تو فرو فرستاده ايم ايمان مى آورند و به روز واپسين يقين دارند)) .
((بـراى هـيـچ پيامبرى نسزد كه اسيرانى داشته باشد تا (كاملا پيروز شود) و جاى پاى خود را در زمـيـن مـحـكم كند شما متاع ناپايدار دنيا را مى خواهيد و خدا سراى ديگر را مى خواهد و خداوند پيروزمند و حكيم است .
((برخى از شما دنيا را مى خواهند و برخى خواهان آخرتند)).
((هـر كس كشت آخرت را بخواهد به كشته اش مى افزاييم و هركس كشت دنيا را بخواهد از همان به او عطا مى كنيم و در آخرت بهره و نصيبى ندارد)).
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام هلا اى مردمان ! دنيا متاعى است آماده كه هر نيكوكار و بدكارى از آن مى خورد و آخرت وعده اى است راست كه فرمانروايى توانا در آن روز داورى مى كند)).
ـ اوضاع و احوال دنيا تابع اتفاق است و اوضاع و احوال آخرت تابع استحقاق و شايستگى .
ـ دنـيـا پـشـت كرده و بدرودگويان است و آخرت روى آورده و آشكار شده است امروز روز آماده شدن است و فردا روز پيشى گرفتن .
ـ هر كس آزمند آخرت باشد آن را به دست آورد و هر كه براى دنيا حرص زند نابود شود.
ـ دنيا آرزوى بدبختان است و آخرت پيروزى نيكبختان .
ـ از دنياى خود براى آخرتت بهره اى برگير.
ـ خود را به كار آخرت كه ناگزير از آنيد سرگرم داريد.
ـ به آخرت چنگ درزن , دنيا خود با خوارى پيش تو خواهد آمد.
ـ امروز عمل است نه حسابرسى و فردا حسابرسى است نه عمل .
ـ بـراى روزى آمـاده شـويد كه چشمها در آن روز خيره ماند وخردها از دهشت و هراس آن از كار بيفتد و هوش و ذكاوتها به كودنى گرايد.
ـ همانا دنيا از تو جدا شدنى و آخرت به تو نزديك است .
ـ همانا شما به سوى آخرت روانيد و در پيشگاه خداوند حاضر خواهيد شد.

عظمت امور آخرت .

قرآن .
((بنگر كه چگونه برخى از ايشان را بر برخى ديگر برترى داده ايم ودرآخرت درجات وبرتريها, برتر و بالاتر است )).
((و هـيـچ كـس , از آن مـايـه شادمانى كه به پاداش كارهايى كه مى كرده برايش اندوخته اند, خبر ندارد)).
ـ امام على عليه السلام وهر چيز دنيا, شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است , و هر چيز آخرت , ديدن آن بـزرگتر از شنيدن آن است پس , به جاى ديدن آخرت و مشاهده آنچه از ديدگان شما پنهان و در پس پرده غيب است , به همان شنيدن و خبر يافتن (توسطپيامبران ) اكتفا كنيد.
ـ امـام سـجادعليه السلام هر كه به اميد پاداش آخرت در برابر دنيا شكيبايى ورزد براى رسيدن به امـرى مـهـم در برابر امرى خرد وناچيز صبورى كرده است و بالاتر از آن كسى است كه آنچه را از دنيا از دست داده است سلامتى بداند كه بدان رسيده و غنيمتى بشمارد كه به دست آورده است .
ـ امـام على عليه السلام و فريفته اى كه از دنيا به بالاترين مقصود خود رسيده چونان كسى نيست كه از آخرت به كمترين نصيب دست يافته باشد.

آخرت , سراى ماندگار.

قرآن .
((اى قوم من ! اين زندگى دنيا كالايى بيش نيست و اين آخرت است كه سراى بقاست )).
ـ امام على عليه السلام كسى كه خانه ماندگارى خود را آباد سازد , خردمند است .
ـ دنيا تمام شدنى است , آخرت هميشگى است .
ـ آخرت جايگاه استقرار شماست , پس آنچه براى شما ماندنى است براى آخرت فراهم آوريد.
ـ بـكـوشـيـد تا از دنيا كه دوره آن كوتاه است براى آخرت كه دوره اش دراز و طولانى است , توشه برگيريد, چه دنيا جاى كار و عمل است و آخرت سراى ماندن و پاداش ديدن .
ـ هـمـانا دنيا سراى گذراست و آخرت جاى ماندن , پس , از گذرگاه خود براى ماندگاه خويش توشه برگيريد.
ـ مبادا از سراى باقى غافل مانى .
ـ پايان آخرت , هستى و بقاست .
ـ هر چيز آخرت جاودانه وماندگاراست .
ـ هر كه براى خانه ماندگارى خويش بكوشد , عملش خالص شود و ترسش (از خدا) بسيار گردد.

آخرت , سراى زندگى .

قرآن .
((ايـن زنـدگـانـى دنـيـا چـيـزى جز لهو و لعب نيست زندگانى واقعى سراى آخرت است , اگر مى دانستند!)).
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله وه چه شگفت است از كسى كه سراى زندگانى را باور دارد و با اين حال براى سراى فريبنده (دنيا) مى كوشد.
ـ امام سجاد عليه السلام دنيا غنودن است وآخرت بيدارى و ما در ميان آن دو خوابهايى آشفته ايم .

برترى آخرت .

قرآن .
((بگو: كالاى دنيا اندك است و آخرت براى كسى كه تقواداشته باشد بهتر است )).
((بلكه زندگى دنيا را بر مى گزينند در حالى كه آخرت بهتر و ماندگارتر است )).
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام كسى كه آخرت خويش را در قبال دنياى خود بخرد هر دو را به دست آورده و هر كه آخرت خود را به دنيايش بفروشد هر دو را از دست داده است .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خداوند متعال دنيا را به نيت آخرت مى دهد اما از دادن آخرت به نيت دنيا ابا دارد.
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام همه كوشش خود را براى آخرتت به كار بند تا جايگاهت درست شود و آخرت خويش را به دنيايت مفروش .
ـ آخرت هيچ جايگزينى ندارد و دنيا بهاى جان آدمى نيست .
ـ هر كه دنياى خويش را آباد سازد, آخرت خود را ويران كند و هر كه آخرت خويش را آباد سازد به آرزوهاى خود برسد.

ياد آخرت .

ـ امام على عليه السلام ياد آخرت داروست ودرمان , ياد دنيا بدترين درد و بيمارى است .
ـ هر كس كه زياد به ياد آخرت باشد, گناه و نافرمانى او كم شود!.
ـ در بـاره عـمـرو بـن عـاص فـرمود: به خدا سوگند ياد مرگ مرا از شوخى و بازى باز مى دارد و فراموشى آخرت او را از گفتن حق بازمى دارد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خداوند بزرگ كسى را كه دنيا را بشناسد و نسبت به آخرت جاهل و نادان باشد دشمن مى دارد.

كار براى آخرت .

ـ امام على عليه السلام با نفس خود بستيز و توان و كوشش خود را براى آخرت به كار گير.
ـ به آخرت روى آور و توان و كوشش خود را براى خدا مصروف كن .
ـ تـو بـراى آخـرت آفـريده شده اى پس براى آن كار كن براى دنيا آفريده نشده اى پس از آن روى برتاب .
ـ شـمـا بـه هـمـت گـمـاردن دربـاره چـيـزى كـه تا آخرت همراهيتان مى كند, نيازمندتريد تا به تمام چيزهايى كه دردنياملازم وهمراه شماست .
ـ پـيشرو وبلد   ((1)) بايد به افراد خود راست بگويد و خرد خويش را به كار گيرد و بايد از فرزندان آخرت باشد, زيرا از آن جا آمده وبدانجا باز مى گردد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله براى دنياى خود چنان كار كن كه گويى جاودانه مى زيى و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى فردا خواهى مرد.
ـ امام على عليه السلام با پيكر خويش در دنيا باش و با دل وعمل خود در آخرت .
ـ كسى كه سرگرم دنياست , چگونه مى تواند براى آخرت كار كند؟
.
ـ با وجود ميل و خواهش به دنيا, كار براى آخرت بى فايده است .
ـ كوشش و همت خود را مصروف آخرتت گردان , اصلاح مى شوى .
ـ تمام كوشش خود را براى معاد خويش به كارگير, قرارگاهت درست مى شود.

اهتمام ورزيدن به آخرت .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر آن كس كه در طول شبانه روز بزرگترين همش آخرت باشد , خـداوند بى نيازى را در دل او جاى وكارش را سامان دهد و از دنيا نرود مگر وقتى كه روزى اش را كامل دريافت كرده باشد و هر آن كس كه در طول شبانه روزبزرگترين همش دنيا باشد, خداوند (مهر) فقر و نادارى بر جبينش زند و كارش را پريشان سازد و از دنيا به چيزى بيش از قسمت خود نرسد.
ـ هر كس كه آخرت هم او باشد خداوند امور او را به سامان آورد و (مهر) توانگرى بر جبينش زند و دنـيـا على رغم ميل خود نزداو رود و هر كس كه دنيا هم او باشد خداوند امورش را از هم بپاشد و (مهر) فقر و نادارى بر جبينش زند و از دنيا جز آنچه خداوندبراى او مقدر داشته نصيبش نشود.
ـ امام على عليه السلام هر كه تمام هم خود را مصروف آخرتش كند به اين آرزو(آخرت ) برسد.

صفت اهل آخرت .

قرآن .
((آن سـراى واپـسـين را از آن كسانى مى كنيم كه در اين جهان خواهان برترى جويى و تباهكارى نيستند)).
ـ حفص بن غياث مى گويد: ابو عبداللّه (امام صادق عليه السلام ) فرمود: اى حفص ! دنيا در نظر من چـونان مردار است كه هرگاه ناچارشدم از آن مى خورم آن گاه آيه ((آن سراى آخرت )) را تلاوت فرمود و شروع به گريستن كرد و گفت : سوگند به خدا كه با اين آيه همه آرزوها بر باد رفت .
ـ امـام عـلى عليه السلام چون خلافت را به دست گرفتم , گروهى پيمان شكستند و گروهى از دين خارج شدند و دسته اى ديگر ستم پيشه كردند, گويى اين سخن خداى سبحان را نشنيدند كه ((آن سـراى آخـرت را بـراى كـسانى قرار مى دهيم كه )) آرى , سوگند به خدا كه آن را شنيدند و فهميدند, اما دنيا در چشم آنها زيبا شد و زيب و زيورهاى آن خوشايندشان گرديد.
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله شما را به پرواى الهى سفارش مى كنم و سفارش شما را به خدا مـى كـنـم ((من به شما آشكارا هشدارمى دهم )) كه در ميان بندگان و سرزمينهاى خداوند بر او برترى نجوييد, زيرا خداوندتعالى به من و شما فرموده است : ((آن سراى آخرت را )).
ـ امام على عليه السلام درباره آيه ((آن سراى آخرت )) , فرمود : اين آيه درباره حكمرانان دادگر و فروتن و ديگر مردمان قدرتمند نازل شده است .
ـ اگر حتى بند كفش آدمى او را سرخوش كند, مشمول آيه ((آن سراى آخرت )) مى شود.
ـ اگـر انسان از اينكه بند كفش او از بند كفش دوستش بهتر است سرخوش شود, مشمول اين آيه مى شود.
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام , در باره آيه ((علوا فى الارض ولا فسادا)) , فرمود: منظور از ((علو)) بزرگى و ارجمندى است و منظور از((فساد)) زنان .

برادر.

مؤمنان با هم برادرند.

قرآن .
((همانا مؤمنان با هم برادرند, پس ميان برادرانتان آشتى دهيد و از خدا پروا كنيد, باشد كه بر شما رحمت آرد)).
ـ امام على عليه السلام بسا برادرى كه از مادرت زاييده نشده است .
ـ امـام عـسـكـرى عـلـيـه الـسـلام , در نامه اى به مردم قم و آبه   ((2)) نوشت : عالم سلام اللّه عليه مى گويد: مؤمن , برادر تنى مؤمن است .
ـ امام صادق عليه السلام همانا مؤمنان برادران يكديگرند و فرزندان يك پدر و مادر مى باشند واگر رگى از يكى بجنبد (وناراحت باشد) ديگران به خاطر او شب را نمى خوابند.
ـ مؤمن برادر مؤمن است , چشم او و راهنماى اوست به او خيانت و ستم نمى كند, فريبش نمى دهد و وعده اى نمى دهد كه به آن عمل نكند.
ـ مـؤمـن بـرادر مؤمن است , همچون يك پيكر كه هرگاه عضوى از آن به درد آيد ديگر اندامها آن درد را حس مى كنند, ارواح آنها از يك روح است .
ـ هـر چـيزى به چيزى آرام مى گيرد و مؤمن به برادر مؤمن خود آرامش مى يابد چنانكه پرنده به همجنس خود آرام مى گيرد.