ميزان الحكمه جلد ۳

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۴ -


امام صادق (ع ) به ابوبصير فرمود :آيا اندوهگين نمى شوى ؟
آيا غم دلت را نمى گيرد ؟
آيا دردمند نمى شوى ؟
عرض كردم : به خدا سوگند چرا فرمود : هرگاه چنين حالاتى به تو دست داد, مرگ و تـنهايى قبر را به ياد آور وآن زمانى را كه تخمهاى چشمت آب گشته بر گونه هايت جارى شود و بـنـدهايت از هم بگسلد و گوشت بدنت خوراك كرمها شود و پيكرت پوسيده گرددو از دنيا جدا شوى اينها تو را به كار و عمل بر مى انگيزند و از حرص زياد به دنيا بازت مى دارند.

آزمندى انسان نسبت به هر آنچه كه از او باز دارند.

ـ پيامبر خدا (ص ) : همانا آدميزاد به آنچه كه از او باز دارند آزمند است .

ـ اگـر آنـهـا را از رفتن به حجون ((3)) نهى كنم برخى از ايشان , با آن كه نيازى به آن جا ندارند ,خواهند رفت .

آن جا كه آزمندى شايسته و نيكوست .

ـ امام باقر (ع ) : هيچ حرصى چون رقابت براى رسيدن به درجات عاليه نيست .

ـ امام صادق (ع ) : مؤمن در دين خود نيرومند است و در فهم دين حريص .

ـ امـام على (ع ) : تو كه براى به دست آوردن آنچه رسيدنش به تو ضمانت شده است (يعنى روزى ) حرص مى زنى , در انجام آنچه بر تو واجب شده است نيز حريص باش .

پيشه .

پيشه .

ـ پيامبر خدا (ص ) هرگاه به كسى نگاه مى كرد و از او خوشش مى آمد , مى فرمود : شغلى هم دارد ؟
اگـر مـى گفتند : نه مى فرمود : ازچشمم افتاد عرض مى شد : چرا اى رسول خدا؟
! مى فرمود : زيرا اگر مؤمن شغل و حرفه اى نداشته باشد دين خود را وسيله امرار معاشش مى كند.
ـ خداى تعالى بنده مؤمن پيشه ور وشاغل را دوست دارد.
ـ امام على (ع ) : به تجارت پردازيد, كه آن شما را از آنچه در دست مردم است بى نياز مى گرداند و خداى عز و جل بنده پيشه وردرستكار را دوست دارد.
ـ امام صادق (ع ) از شغل يكى از اصحاب خود پرسيد , عرض كرد : فدايت شوم , من تجارت راكنار گذاشته ام , فرمود : چرا ؟
عرض كرد : منتظر اين امر (روى كار آمدن دولت و حكومت شما) هستم حـضـرت فـرمود : اين از شما تعجب است , ثروتتان از بين مى رود از تجارت دست مكش و فضل و بـركـت خداى را بجوى , حجره خود را بگشاى و بساط كسب و كارت را پهن كن و از پروردگارت روزى بطلب .

تحريف .

تحريف .

قرآن .

((بعضى از جهودان كلمات خدا را به معنا دگرگون مى كنند)).
((و اهل كتاب چون پيمان را شكستند لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم كلمات را از معناى خود منحرف مى سازند)).
((گوش به دروغ مى سپارند و براى گروهى ديگر كه خود نزد تو نمى آيند سخن چينى مى كنند و سخن خدا را دگرگون مى سازند)).
((آيـا طـمـع مـى داريـد كـه بـه شـمـا ايمان بياورند و حال آن كه گروهى از ايشان كلام خدا را مـى شـنيدند و با آن كه حقيقت آن رامى فهميدند تحريفش مى كردند و از كار خويش آگاه بودند ؟
)).
((و ايـن كـتاب را به راستى بر تو نازل كرديم , تصديق كننده و حاكم بر كتابهايى است كه پيش از آن بوده اند)).
((ما خود قرآن را نازل كرده ايم و خود نگهبانش هستيم )).
علامه طباطبائى در الميزان مى نويسد : از توضيحاتى كه داديم روشن شد كه قرآنى كه خداوند بر پـيـامـبـرش (ص ) نـازل كرده و آن را به ((ذكر)) توصيف كرده , به همان صورت نازل شده حفظ گـرديده است , باصيانت و محافظت الهى , همان گونه كه خداوند درقرآن به پيامبر خود وعده داده است , از كم و زياد شدن و تغيير مصون مانده است .

خـلاصـه برهان چنين است كه : خداوند قرآن را بر پيامبر خود نازل كرد و در آيات فراوانى ازآن با اوصـاف خـاصـى ياد نموده است اگر در چيزى از اين اوصاف كاهش يا افزايشى پديدمى آمد يا در لفظ و يا ترتيب قابل توجه آن تغييرى رخ مى داد آثار اين ويژگيها و اوصاف قطعااز بين مى رفت اما قرآن موجود همه آثار و نشانه هاى اين اوصاف بر شمرده شده را به كاملترين و زيباترين وجه ممكن داراسـت بـنـا بر اين , تحريفى كه سبب شده باشد چيزى ازصفات قرآن از بين رفته باشد درآن به وجود نيامده است قرآنى كه در دست ماست عينا همان قرآنى است كه بر پيامبر نازل شده است به فـرض كـه چيزى از قرآن افتاده يا در اعراب ياحروف و ياترتيب آن تغييرى رخ داده باشد بايد اين افـتـادگـى و تـغـيـيـر در مـواردى باشد كه برويژگيهاى قرآن مانند اعجاز و نبودن اختلاف و نـاسـازگـارى در آن و هـدايـت و نـورانـيت و ذكربودن آن و برتريش بر ديگر كتابهاى آسمانى و ويـژگـيـهـاى ديگرى از اين قبيل , تاثير ولطمه اى وارد نكرده باشد , افتادگيها وتغييراتى مانند ساقط شدن آيه تكرارى , يا اختلاف در نقطه يا اعراب و موارد ديگرى از اين است .

اخبار فراوانى كه از پيامبر (ص ) ـ ازطرق عامه و خاصه ـ در خصوص لزوم رجوع به قرآن درهنگام فـتـنـه هـا و براى حل مشكلات وارد شده است , نيز حديث ثقلين كه از طرق عامه وخاصه به تواتر رسـيـده اسـت و مى فرمايد : من در ميان شما دو امر گرانبها مى گذارم يكى كتاب خدا وديگرى عـترتم همچنين اخبار فراوانى كه از پيامبر(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) درباره لزوم سنجيدن اخبار با قرآن وارد شده است , همگى نشانگر آن است كه در قرآن تحريفى صورت نگرفته است .

حرام .

اجتناب از محرمات .

ـ امـام عـلـى (ع ) : زيـركـى مـؤمـن بـه دورى كـردن او از حـرامـهـا و شتابش به سوى مكارم و بزرگواريهاست .

ـ حرمتها را نيكو پاس بدار و به جوانمردان روى آر.
ـ اگر خواهان مكارم و بزرگواريها هستى از حرامها دورى كن .

ـ از بهترين مكارم اخلاق دورى كردن از حرامهاست .

دعوت عقل به دورى كردن از حرامه.

ـ امـام عـلـى (ع ) : اگـر خداى سبحان هم ازنارواها نهى نمى كرد, بر خردمند لازم بود كه از آنها دورى كند.
ـ خود دارى از حرامها خوى خردمندان و خصلت بزرگواران است .

محرمات (1).

قرآن .

((بـگو : بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده است , برايتان بخوانم : اين كه به خدا شرك نياوريد)).
((هـمـانا مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بخوانند بر شما حرام كرد , اما كسى كه ناچارشود به شرط آن كه از حد نگذراند و بى ميلى جويد , گناهى مرتكب نشده است , كه خدا آمرزنده و بخشاينده است )).
((حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و هر حيوانى كه به هنگام كشتنش نام ديگرى جز اللّه را بـر آن بـگـويند وآنچه خفه شده باشد يا به سنگ زده باشند يا از بالا در افتاده باشد يا به شاخ حـيوانى ديگر بميرد يا درندگان از آن خورده باشند مگر آن كه ذبحش كنيد ونيز هرچه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد)).
((مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان بر شما حرام شده است )).

محرمات (2).

قرآن .

((بـگو : پروردگارمن زشتكاريها را چه آشكار باشند و چه پنهان و نيز گناهان و افزونى جستن به ناحق را حرام كرده است نيز حرام است چيزى را شريك خدا سازيد كه هيچ دليلى بر وجود آن نازل نشده است , يا درباره خدا چيزهايى بگوييد كه نمى دانيد)).
((چيزهاى پاكيزه را بر آنها حلال مى كند و چيزهاى ناپاك را حرام )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : خـداى سـبـحان انسان را از هيچ چيزى نهى نفرموده جز آن كه او را از آن بى نيازكرده است .

حرام خوارى .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هركس يك لقمه حرام بخورد نماز چهل شبش پذيرفته نشود.
ـ خداى عز و جل بهشت را بر بدنى كه از مال حرام تغذيه شود حرام كرده است .

ـ كسى كه گوشتش از حرام برويد, به بهشت نمى رود آتش به او سزاوارتر است .

ـ هرگاه لقمه حرام به اندرون بنده وارد شود, تمام فرشتگان آسمانها و زمين او را نفرين كنند.
ـ عـبـادت كردن با وجود حرام خوارى مانند ساختن بنايى است بر روى شن ((و به قولى : برروى آب )).
ـ امام على (ع ) : بد خوراكى است خوراك حرام .

ـ امام باقر (ع ) : هرگاه انسان مالى ازحرام به دست آورد نه حجى از او پذيرفته شود , نه عمره اى و نه صله رحمى و حتى در ازدواج و زناشويى او تاثير سؤ مى گذارد.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : دور افكندن يك دانگ ((4)) حرام , نزد خدا برابر است با هفتاد هزار حج پاك و پذيرفته .

ـ امـام صـادق (ع ) دربـاره آيـه ((و بـه اعـمـالى كه كرده اند پردازيم وهمه را چون ذرات خاك بر باددهيم )) فرمود :به خدا سوگندگرچه اعمالشان سفيدتر از كتان مصرى بود اما چنان بودند كه هرگاه با حرامى روبه مى شدند آن را فرو نمى گذاشتند.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : رها كردن يك دانگ حرام نزد خداى تعالى , دوست داشتنى تر است از صدحج كه از مال حلال صورت گيرد.
ـ فرو گذاشتن يك لقمه حرام , نزد خدا محبوتر است از خواندن هزار ركعت نماز مستحبى .

ـ امام على (ع ) : خرمايى از نامرغوبترين نوع آن تناول كرد و روى آن آب نوشيد و دستى به شكمش زد و فرمود : هركس آتش وارد شكم خود كند خداوند او را (از رحمت خود) دورسازد.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : اهل صفه ميهمان رسول خدا (ص ) بودند آنها خان ومان خود را رها كرده به مـديـنه هجرت كرده بودند پيامبر خدا(ص ) آنان را كه چهل مرد بودند در صفه مسجد اسكان داد آن حضرت هر صبح و شام نزد ايشان مى رفت و بر آنان سلام مى داد روزى بر صفه نشينان وارد شد, ديد يكى كفش خود را پينه مى كند , ديگرى لباسش را وصله مى زند و عده اى هم جامه هاى خودرا از شـپـش پـاك مـى كـنندپيامبر خدا (ص ) هر روز يك مد (تقريبا يك چارك ) خرما به آنها مى داد مردى از ميان آنهابرخاست و عرض كرد : اى رسول خدا ! خرمايى كه به ما مى دهى معده هاى ما را سوزاندپيامبر(ص ) فرمود : بدانيد كه اگر مى توانستم دنيا را خوراك شما كنم اين كار را مى كردم اما كسانى از شما كه پس از من زنده بمانند صبح و شام غذاى سير خواهند خورد هركدام صبح يك پـيـراهـن خـواهـيـد پـوشـيـد و شـب پيراهنى ديگر و خانه هايتان را , همانند كعبه , بر افراشته و آراسته خواهيد كرد.
مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا ! من مشتاق چنان روزى هستم ! كى فرا خواهدرسيد؟
.
فـرمود : اين زمان شما بهتر از آن زمان است شما اگر شكمهاى خود را از حلال پر كنيد هيچ بعيد نيست كه از حرام نيز آن را پر نماييد.

ثواب كسى كه توانايى ارتكاب حرام را داشته باشد و آن را انجام ندهد.

ـ پيامبر خدا (ص ) : هركس اين امكان برايش پيش آيد كه با زن يا كنيزى به حرام نزديكى كند اما از تـرس خـدا دسـت به اين كار نزند,خداوند عز و جل آتش را بر او حرام گرداند و او را از آن هراس بزرگ ايمن دارد و به بهشتش برد.
ـ هـر مـردى بـتواند كار حرامى انجام دهدو آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد خداوند , پيش از آخرت , در همين دنيا بهتر از آن را به وى عوض دهد.

حزب .

حزب خد.

قرآن .

((هركه با خدا و پيامبر او و مؤمنان دوستى كند, بداندكه حزب خداوند پيروز است )).
((خدا از ايشان خشنود گشت و آنان از خدا خشنود شدند اينان حزب خدايند بدانيد كه حزب خدا رستگار و پيروز است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : آيا خوش دارى كه از حزب پيروز خدا باشى ؟
از خداى سبحان بترس و درهمه كارهايت خوب عمل كن , زيرا كه خداوند با تقوا پيشگان و نيكوكاران است .

ـ مـايـيـم آن بـزرگـان والاتبار , پرچمهاى ما پرچمهاى پيامبران است وحزب ما حزب خداست و گروه ياغى تجاوزگر حزب شيطان است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هركه دوست دارد بر كشتى نجات بنشيند و به دستگيره محكم چنگ زند وبه ريسمان ناگسستنى خداوند بياويزد , پس از من با على دوستى ورزد و با دشمنش دشمنى كندو از امامان هدايتگرنسل او پيروى كند , زيرا كه آنان جانشين و وصى من هستند حزب آنان حزب من است و حزب من حزب خداى عزوجل است وحزب دشمنان آنان همان حزب شيطان است .

ـ امام صادق (ع ) : ما و شيعيانمان حزب خداييم و حزب خدا پيروز است .

ـ در زيـارت امام حسين (ع ) مى خوانيم : دلهاى شيعيان آنان و حزب خودت را درفرمانبردارى از ايشان و يارى دادنشان و دوستيشان استوار گردان .

ـ امام على (ع ) : به ريسمان خداو دستگيره او چنگ زنيد و از حزب خدا و پيامبر او باشيد و عهد و پيمانى را كه با خدا بسته ايدپاس داريد , كه اسلام غريبانه آغاز شد و بزودى غريب خواهد ماند.
ـ خـوشـا نـفسى كه وظيفه خود را به پروردگارش ادا كرد آنان كه خوف روز رستخيز شب هنگام چـشمانشان را بيدار نگهداشته و پهلوهايشان را از بستر نرم دور ساخته و لبهايشان به ذكرخداوند مى جنبد و از بسيارى استغفار گناهانشان زدوده شده است آنان حزب و گروه خداوندند و بدانيد كه حزب خدا پيروزند.

حزب شيطان .

قرآن .

((شـيـطـان بـر آنان چيره شده است و نام خدا را از يادشان برده است ايشان حزب شيطانند آگاه باشيد كه حزب شيطان زيانكارانند)).
((همانا شيطان دشمن شماست , پس شما نيز او را دشمن داريد , جز اين نيست كه او حزب خود را فرا مى خواند تا ازدوزخيان باشند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى مـردم ! جز اين نيست كه فتنه ها به سبب پيروى از خواهشهاى نفسانى آغاز مـى شـود اگر حق خالص و يكدست بوداختلافى پيش نمى آمد اما اندكى از حق و مشتى از باطل گـرفته و درهم آميخته مى شوند در اين جاست كه شيطان بر دوستداران خود چيره مى شود, اما آنان كه نيكى (و لطف ) خداوندپيشاپيش شامل حالشان شده نجات يابند.
ـ امـام حـسـيـن (ع ) ـ در كـربـلا وقـتـى چشمش به سپاهيان كوفه افتاد كه سيل آسا به سويش سـرازيـرشـده و از انـبـوهـى چـون شـب تـار سـيـاه مى نمايند سخنانى ايراد كرد و فرمود ـ : چه خـوب پروردگارى است پروردگار ما و چه بد بندگانى هستيد شما , به فرمانبرى از خدا اعتراف كـرديـدو بـه پـيامبر محمد ايمان آورديد و اينك كمر به قتل فرزندان و عترت او بسته ايد هر آينه شيطان بر شما چيره شده و ياد خداى بزرگ را از ذهن شما برده است .

ـ امـام عـلى (ع ) : اما اندوه و تاسف من ازاين است كه بيخردان و نابكاران كار اين امت را به دست گـيرند و مال خدا را دست به دست گردانند وبندگان او را به بندگى خود گيرند و با صالحان بستيزند وتبهكاران را دار و دسته خودكنند.
ـ قـسـمتى از خطبه آن حضرت كه باشنيدن خبر بيعت شكنان ايراد فرمود ـ : هان ! شيطان دارو دسـته خود را برانگيخته و سپاهش رابسيج كرده است , تا ستم در جاى خود برقرار ماند و باطل به جايگاه خود بازگردد , به خداسوگند ناروايى نبود كه به من نسبت ندهند و ميان من و خودشان به انصاف رفتار نكردند.
ـ هان ! شيطان دارو دسته خودرا بسيج كرده و نيروهاى سواره و پياده خود را از هر سو فراخوانده است , اما من بصيرت خود را دارم .

ـ قـسـمـتـى از خـطـبـه آن حـضـرت در تـوصـيف منافقان ـ : آنان گروه شيطان و شعله آتش جهنم هستند آنان دار ودسته شيطانند وبدانيد كه پيروان شيطان بازنده و زيانكارند.

هر حزبى به آنچه دارد دلخوش است .

قرآن .

((هر حزبى به آنچه كه دارد دلخوش است )).
دور انديشى .

دور انديشى .

ـ امام على (ع ) : دور انديشى زيركى است .

ـ دور انـديشى فن است , ثمره دور انديشى سالم ماندن (از آسيبها) است , كسى كه دورانديشى او را پيش نبرد , ناتوانى و درماندگى او را عقب نگه دارد.
ـ امـام هادى (ع ) : افسوسهاى ناشى از كوتاهى كردن را به ياد آور , دور انديشى ديرين را فراچنگ مى دارى .

ـ امام على (ع ) : آن كه دور انديش باشد احتياط كند و آن كه دور انديشى را رها كند بى باك شود.
ـ امام صادق (ع ) : دور انديشى چراغدان گمان است .

عاقبت انديشى .

ـ امام صادق (ع ) : مردى خدمت پيغمبرخدا(ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا به من سفارشى كن , پيامبر فرمود : اگر به تو سفارشى كنم به آن عمل مى كنى ؟
پيامبر سه بار اين سخن را فرمود و آن مـرد هـر سـه بـارجـواب داد : آرى , اى رسـول خـدا پس رسول خدا (ص ) به او فرمود : به تو سفارش مى كنم كه هرگاه خواستى كارى كنى در عاقبت آن بينديش , اگر كار درستى بود آن را انجام ده و اگر نادرست و گمراه كننده بود از آن خود دارى كن .

ـ از سفارشهاى آدم (ع ) به فرزندش شيث (ع ) : هرگاه قصد كارى كرديد در عاقبت آن بينديشيد, زيرا كه من اگر در عاقبت كار خود مى انديشيدم آن به سرم نمى آمد كه آمد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر كـس بـدون عـاقـبـت انـديـشـى در كـارهـا دست به كارى زند, خود را گرفتارسختيها ومصائب كند.
ـ هر كس دست به كارى زند بى آن كه در عواقب آن بينديشد , خود را در مهلكه گرفتاريها اندازد .

ـ امام جواد (ع ) : هركس نداند كارى را از كجا آغاز كند, از به سر انجام رساندن آن درماند.
ـ امام صادق (ع ) : عاقب انديشى دلها را بارور مى سازد.
ـ امام على (ع ) : انديشيدن پيش از كار تو را از پشيمانى ايمن مى دارد.
ـ هـركه عاقبت انديش باشد ازگرفتاريها دور ماند , هركه در عواقب امور بينديشد از مهلكه ها در امان ماند.
ـ هرگاه در كرده هايت بينديشى , در هركارى نيك فرجام شوى .

ـ پيش از كار بينديش , تا به سبب كارى كه مى كنى سرزنش نشوى .

ـ خردمندترين مردم عاقبت انديش ترين آنهاست .

دور انديشى و تصميم گيرى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : فـكـر كن تا دور انديش شوى وچون همه جوانب كار برايت روشن شد آن گاه تصميم قطعى بگير.
ـ بدان كه پايدارى در تصميم و اراده از دور انديشى است .

ـ پيروزى با دور انديشى و اراده پايدار به دست مى آيد.
ـ عزم درست از دور انديشى است , عزم استوار از دور انديشى است .

ـ هر كه دور انديشى اش كم باشد,عزمش سست است .

ـ هر كه عزم خود را آشكار سازد دور انديشى اش باطل و بى اثر گردد.
ـ در عزم و تصميمى كه با دور انديشى همراه نباشد خيرى نيست .

تفسير دور انديشى .

ـ امـام حـسـن (ع ) : در پاسخ به پدربزرگوارش كه پرسيد : دور انديشى چيست ؟
فرمود : اين كه منتظر رسيدن فرصت خود باشى وچون فرصت دست داد بشتابى .

ـ امـام بـاقـر (ع ) : بـه پـيامبر خدا (ص ) عرض شد : دور انديشى چيست ؟
فرمود : مشورت كردن باصاحبنظران و پيروى كردن از نظر آنها.
ـ امام عسكرى (ع ) : دور انديشى و احتياط اندازه اى دارد كه اگر از آن فراتر رود بز دلى است .

ـ امام على (ع ) : از دور انديشى است كه از خدا تقوى داشته باشيد و از عصمت و بيگناهى است كه بـه خدا مغرور و گستاخ نشويد(گستاخ نشدن به خدا و غافل نبودن از عذاب او موجب مصونيت از گناه است ).
ـ امام حسن (ع ) : با بد بينى خود را ازمردم نگه داشتن همان دور انديشى است .

ـ امـام عـلى (ع ) : دور انديشى اين است كه آنچه را مكلفى نگهدارى و آنچه را از دوش تو برداشته شده است واگذارى .

ـ دور انديشى نگهدارى تجربه است .

ـ دور انديشى عاقبت نگرى است و رايزنى با خردمندان .

ـ دور انديشى همان فرمان بردن از خداست و نافرمانى كردن نفس .

ـ ريشه دور انديشى باز ايستادن درهنگام شبهه است .

ـ پيروزى با دور انديشى به دست آيد و دور انديشى با رايزنى و راى با راز دارى .

دور انديش .

ـ امام على (ع ) : دور انديش كسى است كه فريبندگى دنيا او را از كار براى آخرتش باز ندارد.
ـ دور انديش كسى است كه دوست خوب برگزيند , زيرا آدمى به دوست خود سنجيده مى شود.
ـ دور انديش خود راى نيست .

ـ دور انديش كسى است كه تجربه هااو را آزموده كرده باشد و دشواريهاى زمانه پالوده و آبديده اش .

ـ دور انديش كسى است كه خود را به پيكار با نفسش مشغول دارد و آن را اصلاح گرداند ونفس را از خواهشها و لذتهايش باز بدارد و زمام آن را در اختيار گيرد.
ـ دور انديش كسى است كه همواره سرگرم پيكار با نفس خويش باشد و همه همتش صرف دينش شود وهمه تلاشش براى آخرتش باشد.
ـ دور انديش را در هر كارى كه مى كند فضليت و افتخارى است .

ـ خرد دور انديش او را از هرگونه پستى باز مى دارد.
ـ در راه حق كسى جز دور انديش خردمند پايدارى نورزد.
ـ دور انديش در گرفتاريها سرگشته نمى شود.
ـ دور انديش كسى است كه آزار نرساند.
ـ دور انديش كسى است كه بارهاى گران و رنج آور را از دوش خود بيفكند.
ـ دور انديش كسى است كه با روزگار خود مدارا كند.
ـ دور انديش كسى است كه دنيا را ازبهر آخرت رها كند.
ـ دور انديش كسى است كه از اسراف و تبذير دورى كند.
ـ دور انديش كسى است كه برخوردارى از نعمت و ثروت او را از كار براى آخرت باز ندارد.
ـ دور انديش كسى است كه چون نعمتى به او رو كند شكرش را به جاى آورد وهرگاه نعمتى به او پشت كند شكيبايى ورزد و آن را از ياد ببرد.
ـ دور انديش كسى است كه در هنگام بر افروخته شدن آتش خشم كيفر دادن رابه تاخير اندازد و به محض دست دادن فرصت ممكن براى جبران كردن احسان بشتابد.
ـ دور انديش كسى است كه آنچه در دست دارد ببخشد وكار امروزش را به فردا نيفكند.

دور انديش ترين مردم .

ـ پيامبر خدا (ص ) : دور انديش ترين مردم كسى است كه بيش از هركس برخشم خويش چيره آيد.
ـ زيـركـتـريـن شـمـا كـسـى اسـت كـه بـيـشـتـر از ديگران به ياد مرگ باشد ودور انديش ترين شماآماده ترينتان براى آن است .

ـ امام على (ع ) : دور انديش ترين شما پارساترين شماست .

ـ دور انديش ترين مردم كسى است كه كار دنياى خود را به چيزى نگيرد.
ـ دور انديش ترين مردم كسى است كه از فرط احتياط خود را ناتوان پندارد.
ـ دور انديش ترين مردمان كسى است كه شكيبايى و عاقبت انديشى جامه زيرين و زبرين اوباشد.
ـ دور انديش ترين مردم كسى است كه به وعده خود عمل كند و كار امروزش را به فردا نيفكند.
ـ صلح جويى با مخالفان و مدارا بادشمنان كمال دور انديشى است .

ـ احتياط كردن نهايت دور انديشى است .

ـ احتياط كردن برترين دورانديشى است .

ـ شكيبايى در برابر دشواريهاى روزگار از برترين دور انديشيهاست .

دور انديشى (متفرقه ).

ـ امام على (ع ) : اعتماد كردن پيش از آزمودن خلاف دور انديشى است .

ـ آفت دور انديشى از دست دادن كار (وفرصت ) است .

ـ با درست انديشى دور انديشى قدرت مى گيرد.
ـ آن كه بيازمايد دور انديش تر شود.
ـ امام رضا (ع ) : كسى كه بخواهد دور انديشى كند اما محتاط و برحذر نباشد خود را مسخره كرده است .

ـ امام على (ع ) : پيروى از انگيزه هاى زشتكارى فرجام كارها را تباه مى كند.
اندوه .

اندوه .

ـ امام على (ع ) : اندوه نيمى از پيرى است .

ـ اندوه بدن را آب مى كند.
ـ اندوه دومين پيرى است .

ـ مسيح (ع ) : آن كه اندوه بسيار خورد تنى بيمار داشته باشد.
ـ امام صادق (ع ) : اندوهها ناخوشيهاى دلند, همچنان كه بيماريها ناخوشيهاى تن .

ـ امام على (ع ) : غم و اندوه بدن راضعيف و لاغر مى سازد.
ـ اندوه بدن را متلاشى مى كند.
ـ اندوه بيمارى روان است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : از غمدوستى به خداپناه بريد.

عوامل اندوه ز.

ـ امام صادق (ع ) : دنيا خواهى غم و اندوه مى آورد و پشت كردن به دنيا مايه آسايش دل و بدن است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه چشمش به دست مردم باشد اندوهش دراز و افسوسش پايدار شود.
ـ بسا خواهش ولذتى كه دمى بپايد اما اندوهى دراز بر جاى گذارد.
ـ امـام على (ع ) : هر كه بر كسى خشم گيردكه توان آسيب رساندن به وى را ندارد اندوهش دراز گردد و خود را عذاب دهد.
ـ ستمگرى نديدم كه به ستمديده ماننده تر باشد مگر حسود : او جانى خسته دارد و دلى سرگشته و اندوهى پيوسته .

ـ هر كه در عمل كوتاهى كند به اندوه گرفتار آيد.
ـ از بيتابى كردن بپرهيز , كه آن اميد را قطع مى كند و عمل را ضعيف مى گرداند و اندوه مى آورد.
ـ آن كـه جامه عشق به دنيا را بر تن كند دلش از غمها پر گردد و برصفحه دلش برقصندهمچون رقصيدن كف و خاشاك سيلاب در هنگام گذر از پيچ و خم دره ها خواهشى (دنيوى )اندوهگينش مى كند و خواهشى ديگر او را سرگرم خود مى سازد و سر انجام گلويش گرفته مى شود.
ـ امام صادق (ع ) : وقتى آيه ((اگر بعضى از مردان و زنانشان را به چيزى بهره ور ساخته ايم تو بدان نگاه مكن و غم آن را مخور و در برابرمؤمنان فروتن باش )) نازل شد, پيامبر خدا(ص ) فرمود: كسى كـه بـه دلـدارى خـدا دلـخـوش وصـبورنباشد , جانش بر دنيا حسرتها خورد وهركه چشمش به داراييهاى ديگران باشد , اندوهش بسيار شود و نا راحتيش بهبود نيابد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : كسى كه به دنيا بچسبدمن سه چيز را براى او قطعى مى دانم : فقرى كه هيچ گاه به بى نيازى نمى انجامد , گرفتاريى كه هرگز از آن خلاصى نيست و غم و اندوهى كه هرگز به پايان نمى رسد.

عوامل اندوه زدا (1).

قرآن .

((بدانيد كه دوستان خدا را هراسى نيست واندوهگين نمى شوند)).
ـ امام على (ع ) : اندوههاى دل خويش رابا نيروى صبر و شكيبايى و يقين راستين بزداى .

ـ چه نيكو غم زدايى است يقين .

ـ چه نيكو غم زدايى است توكل كردن به تقدير (الهى ).
ـ امام صادق (ع ) : اگر همه چيز به قضاو قدر است پس اندوه چرا ؟
!.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : آن كـه غم خورد شايسته غم و اندوه است , پس مؤمن بايد كه به خدا و آنچه ازخدا مى رسد خرسند باشد.
ـ امام صادق (ع ) : هر كه براى دنيا غم خورد از پروردگار خويش ناخشنود شود.
ـ خـداوند ـ از روى عدالت و حكمت و علم خود ـ آسايش و شادمانى را در يقين و خشنودى از خدا قرار داد و غم و اندوه را در شك وناخشنودى (ازخدا) , پس از خدا راضى باشيد و در برابر فرمان او گردن نهيد.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : خداوند ـ از روى حكمت و لطف خويش ـ آسايش و شادمانى را در يقين و خرسندى قرار داد و غم و اندوه را درشك و ناخشنودى (از خدا).
ـ امام حسين (ع ) : در زير ديوار يكى از شهرها لوحى پيدا شد كه در آن نوشته بود : من خداهستم و جـز مـن خـدايى نيست و محمد پيامبر من است در شگفتم از كسى كه به مرگ يقين داردچگونه شادى مى كند؟
و در شگفتم از كسى كه به تقدير يقين دارد چگونه غم مى خورد؟
.
ـ امـام بـاقـر (ع ) : مـحـمـد بـن مـسـلم بن شهاب زهرى با حالتى افسرده و غمگين خدمت على بن الحسين (ع ) آمد امام سجاد(ع ) به او فرمود : چرا غمگينى ؟
عرض كرد : غمها و اندوهها پياپى بر مـن وارد مـى شـونـد , زيرا از آنان كه به نعمتهاى من حسادت مى ورزند و چشم طمع به مال من دوخـتـه انـد و كسانى كه به آنان اميددارم و كسانى كه به آنان خوبى مى كنم و انتظار مرا برآورده نـمـى كـنند رنج مى برم على بن الحسين (ع ) به او فرمود : زبانت را نگه دار تا برادرانت را از دست ندهى .

ـ امام على (ع ) : هر گاه بيتابى شدت گرفت بايد به خدا پناه برد.
ـ امـام كـاظم (ع ) : بدان كه خداوند از غمزدگان به اندازه غم و اندوهشان گره غم نگشود بلكه به اندازه مهر و رافت خود غمشان را زدود.

عوامل اندوه زدا (2).

قرآن .

((تا بر آنچه از دست داده ايد اندوه مخوريد و براى آنچه به شما داده است شاد مشويد خداوند هيچ متكبر فخر فروشى را دوست ندارد)).
ـ ابـن عـبـاس : بـعـد از سـخـن پـيامبر خدا(ص )از هيچ سخنى به اندازه نامه اى كه على بن ابى طالب (ع ) براى من نوشت بهره مند نشدم او به من نوشت : اما بعد , آدمى براى نرسيدن به آنچه به او نـمـى رسـيد اندوهگين مى شود و از رسيدن به آنچه نمى شد به او نرسد شاد مى شود پس , آنجا شـادى كـن كـه به چيزى از آخرت خودرسيده اى باشى و آن جااندوهگين شو كه چيزى از آخرت خـود را از دسـت بـدهى اگر به چيزى از دنياى خود رسيدى شادى مكن و اگر چيزى از آن را از دست دادى اندوهگين مشو هم و غم خود را براى پس ازمرگ به كار گير , والسلام .

ـ امـام على (ع ) : از دو حال خارج نيست :يا چيزى هست كه در گذشته به من نرسيده و در آينده نيز اميدى به رسيدن آن ندارم و يا چيزى هست كه تازمانش نرسد من به آن نخواهم رسيد هرچند براى رسيدن به آن از نيروى اهل آسمانها و زمين مدد جويم چه شگفت آور است كار اين انسان , از رسـيدن به چيزى كه حتما به او مى رسيد شاد مى شود وبراى از دست دادن چيزى كه هرگز به او نـمـى رسيد اندوهناك اگرمى انديشيد ديده بصيرتش باز مى شد و مى فهميد كه براى او از پيش برنامه ريزى شده است و به آنچه آسان مى رسد بسنده مى كرد و در پى آنچه شدنى نيست نمى رفت و دلـش از آنـچـه بدشوارى به دست مى آيد آسوده مى شد : پس , به خاطر كدام يك از اين دو چيز عمر خويش راصرف كنم ؟
.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : اى مردم ! دنيا سراى غم است نه سراى شادى , سراى دشوارى است نه سراى آسودگى پس , هر كه آن را شناخت بااميدى شاد نشد و با سختى و عسرتى اندوهگين نگشت .

ـ امـام حـسـن (ع ) : آنـچـه را از دنيا طلبيده اى و بدان نرسيده اى به منزله آن پندار كه هرگز در انديشه آن نبوده اى .

ـ امام على (ع ) : زمانه دو روز است : روزى با توست وديگر روز بر تو اگر با تو باشد, سرمست مشو و اگر برتو باشد دلگير نشو.
ـ پيامبر خدا (ص ) : دنيا دست به دست مى شود آنچه از دنيا نصيب تو باشد اگر ناتوان هم باشى به تـو مى رسد وآنچه به زيان تو باشد به زور نمى توانى آن را از خود دور كنى هر كه از آنچه ازدستش رفـتـه اميد بركند تنش آسوده باشد و هركه به آنچه خداوند روزيش كرده خرسند گرددشادمان باشد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـراى آنـچـه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده كه تو را از آنچه مى آيد بازمى دارد.

عوامل اندوه زدا (3).

ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگـاه ازسوى حكومت يا ديگران اندوهى به تو رسيد جمله ((لاحول ولاقوة الابـاللّه )) (هـيچ قوت وقدرتى مگر به اتكاى خدا نيست ) را فراوان بگو , كه آن كليد گشايش است وگنجى از گنجهاى بهشت .

ـ پيامبر خدا (ص ) : جمله ((لاحول ولا قوة الا باللّه )) نود و نه درد را شفا مى دهد كه ساده ترين آنها اندوه است .

ـ امام صادق (ع ) : هرگاه غمها بر توفرود آمد بر تو باد به گفتن جمله ((لاحول ولا قوة الا باللّه )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : جمله ((لاحول ولاقوة الا باللّه , لاملجا ولا منجى من اللّه الا اليه )) (هيچ جنبش و نـيـرويـى مـگر به اتكاى خدا نيست وپناه و گريزى از خدا جز به سوى اونيست ) امت مرا از غم و اندوه در امان مى دارد.
ـ هر كه زياد استغفار كند خداوند گره غمهاى او را بگشايد و از هر تنگنايى بيرونش برد و ازآن جا كه گمانش را هم نمى برد روزيش رساند.

عوامل اندوه زدا (4).

ـ امام صادق (ع ) : يكى از پيامبران از غم و اندوه به درگاه خداوند شكوه كرد , خداوند به او دستور داد انگور تناول كند.
ـ چـون آب فروكش كرد و استخوانهاى مردگان نمايان گرديد و نوح (ع ) آن صحنه را ديدبسيار بيتاب شد واندوهگين گشت پس , خداى تعالى به او وحى كرد كه انگور سياه بخور تاغمت زدوده شود.
ـ امام على (ع ) : شستن جامه ها غم و اندوه را مى برد.
ـ امام صادق (ع ) : هر كس در خود اندوهى بيابد و علت آن را نداند , سر خود را بشويد.

غم و شادى با هم هستند.

ـ پيامبر خدا (ص ) : هيچ خانه اى نيست كه در آن شادى باشد جز اين كه در پى آن غمى بدان رسد.
ـ با هر شادى غمى است .

ـ امام على (ع ) : هر نوشى را نيشى است .

گره هر اندوهى گشوده مى شود جز اندوه دوزخيان .

قرآن .

((وگـفـتـنـد : سـپاس خداوندى را كه اندوه ما را زدود , هماناپروردگار ما آمرزنده و شكر پذير است )).
((هـر گاه , كه خواهند از آن عذاب , از اندوهى بيرون آيند بار ديگر آنان را بدان باز گردانند كه : بچشيد عذاب آتش سوزنده را)).
ـ پيامبر خدا (ص ) : هيچ اندوهى نيست كه زدوده نشود, مگر اندوه دوزخيان .

علت شادى و اندوهى كه به ظاهر دليل ندارند.

ـ ابـوبـصير : با يكى ا ز يارانمان خدمت امام صادق (ع ) رسيديم به آن حضرت عرض كردم :فدايت شـوم يـابن رسول اللّه ! من (گاه ) بدون آن كه بدانم دليلش چيست غمگين و اندوهناك مى شوم ! امـام صادق (ع )فرمود : آن غم و شادى از ما به شما مى رسد زيرا اگر اندوهى يا سرورى به ما رسد بر شما نيزوارد مى شود چون ما و شما از نور خداى عزوجل هستيم .

ـ جـابر جعفى : در حضور امام باقر (ع ) دلم گرفت عرض كردم : فدايت شوم , گاهى اوقات بدون آن كـه مصيبتى يا گرفتاريى به من رسد اندوهگين مى شوم چندان كه همسرم ودوستم آن را در چـهـره ام مى خوانند فرمود : آرى , اى جابر ! خداى عز و جل مؤمنان را از طينت بهشتى آفريد و از نـسيم روح خويش در آنها جارى ساخت , از اين روست كه مؤمن برادر تنى مؤمن است پس هرگاه به يكى از آن ارواح درشهرى اندوهى رسد آن روح ديگر اندوهگين شود, زيرا از جنس اوست .

ـ روايـت شـده است كه از عالم (ع ) سؤال شد: فردى غمگين مى شود بى آن كه علت اندوه خودرا بـدانـد ؟
فـرمـود : اگـر انـدوهـى به او رسد بداند كه برادرش غمى دارد همچنين است اگر بى دليل شاد شود پس , در اداى حقوق برادران از خدا مدد مى جوييم .

اندوه پسنديده .

ـ امام سجاد (ع ) : خداوند دلهاى حزين را دوست دارد.
ـ امام على (ع ) : بسا اندوهگينى كه غمش او را به شادمانى هميشگى بكشاند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداى عز و جل با چيزى همانند اندوه طولانى عبادت نشده است .

ـ امـام بـاقـر (ع ) : در كتاب على (ع ) خواندم كه مؤمن صبح و شبش را به اندوه مى گذراند وجز اين به صلاح او نيست .

ـ امام صادق (ع ) : مؤمن صبح و شبش را به اندوه مى گذراند و جز اين به صلاح او نيست .

ـ داود (ع ) عـرض كرد: الهى ! فرمانم دادى كه صورت و بدن و پاهايم را با آب بشويم , دلم را با چه بشويم ؟
فرمود: با غمها و اندوهها.
ـ امام صادق (ع ) : خداوند به عيسى بن مريم (ع ) وحى فرمود : آن گاه كه هرزگان مى خندند تو باميل اندوه چشمانت را سرمه كن .

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر كـه در دنـيـا بـر نفس خويش اندوه بسيار خورد خداوند در روز قيامت او راشادمان گرداند و در سراى ماندگارى جايش دهد.
ـ پيامبر خدا (ص ) ـ در پاسخ به اين پرسش كه : خدا كجاست ؟
ـ : نزد شكسته دلان .

ـ امـام صـادق (ع ) : حزن و اندوه همواره با عارفان است به سبب كثرت واردات غيبى بردلهايشان وافـتـخـار بـسيارشان بر بودن در زير پوشش كبريا اگر اندوه لحظه اى از دلهاى عارفان كنار رود دست به استغاثه بر مى دارند و اگر در دلهاى ديگران نهاده شود آن را خوش ندارند.
ـ امام على (ع ) : هيچ كس سرمه اى چون سرمه اندوه به چشم نكشيد.
ـ روايت شده است كه خداى تعالى مى فرمايد : اى آدميزاد ! هر روز روزى تو مى رسد و توباز غم به دل راه مى دهى و از عمرت كاسته مى گردد اما اندوهى به خود راه نمى دهى چندان مى جويى كه تو را به طغيان وا مى دارد حالى كه آنچه دارى كفايتت مى كند.
ـ امام صادق (ع ) : اگر مرگ حق است , ديگر شادى چرا؟
.
ـ امام باقر (ع ) به جابر جعفى فرمود : اى جابر ! من غمگينم و دلم مشغول است عرض كردم :اندوه و دلـمشغولى شما چيست ؟
فرمود : اى جابر ! هركس كه دين ناب و زلال خداوند به دلش راه يابد او را از هر چه جز اوست باز دارد.