ميزان الحكمه جلد ۵

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۵ -


ـ پيامبر خدا(ص ) : اى على ! خداوند تورا به زيورى آراسته كه محبوبترين زيور بندگان نزد اوست تو را به زهد به دنيا آراسته وچنانت قرار داده كه نه تو از او به نوايى مى رسى و نه او از تو.
ـ اى على ! خداى تعالى تو را به زيورى آراسته كه محبوبترين زيور بندگان نزد اوست : تو را به دنيا بـى اعـتـنـا كـرد وآن را مـنفور تو ساخت و محبت تهيدستان را در دل تو نهاد , پس تو به داشتن پيروانى چون آنان خرسندى و آنان به داشتن امامى چون تو.

زهد و دين .

ـ امام على (ع ) : زهد , ريشه دين است .

ـ زهد , ميوه دين است .

ـ زهد , شالوده يقين است .

ـ بر تو باد به زهد , كه آن كمك دين است .

ـ از خويهايى كه بيشترين كمك را به دين مى كند , بى رغبتى به دنياست .

زهد حقيقى .

قرآن .

((آن گاه كه مى گريختيد و به كس نمى نگريستيد وپيامبر شما را از پشت سر فرا مى خواند پس به پـاداش , غـمى بر غم شما افزود اكنون اندوه آنچه را از دست داده ايد يارنجى را كه به شما رسيده است مخوريد خدا به هر كارى كه مى كنيد آگاه است )).
((تـا بـر آنچه از دستتان مى رود اندوهگين نشويد و به آنچه دستتان مى آيد شادمانى نكنيد و خدا هيچ متكبر خودستايى را دوست ندارد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمـه زهد در دو جمله از قرآن آمده است خداى تعالى فرموده : ((تا بر آنچه از دستتان مى رود اندوهگين نشويد و به آنچه دستتان مى آيد شادمانى نكنيد)) بنابراين , كسى كه بر گذشته اندوه نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد شاد نشود , زاهد است .

ـ زهد در دو جمله فراهم آمده است خداى متعال فرموده : ((تا بر آنچه از دستتان رفته اندوهگين نشويد )) بنابراين , كسى كه براى از دست رفته افسوس نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد شاد نشود هر دو جانب زهد (زهد كامل ) را به كف آورده است .

ـ امـام سـجـاد(ع ) در دعـا عـرض مـى كـنـد : پـروردگـارا , بـر مـحـمـد و آلـش درود فرست ومرادرهمه حال به ستايش ومدح وسپاسگزارى از خودت برگمار تا به آنچه از دنيا به من داده اى شاد نشوم و براى آنچه از من در دنيا باز داشته اى اندوه به خود راه ندهم .

ـ امام على (ع ) : اى مردم ! مردم سه گروهند : دنيا گريز و دنيا خواه و شكيبا دنيا گريز هرگاه به چـيـزى از دنيا دست يابد شادنمى شود و هرگاه چيزى از آن از دست دهد افسوس نمى خورد , و شكيبا در دل آرزوى دنيا رادارد اما اگر به چيزى از دنيا دست يابد چون عاقبت بد و ناگوار آن را مى داند از آن روى برمى تابد , و دنياخواه اهميتى نمى دهد كه از حلال به دنيا برسد يا از حرام .

ـ اى پسر آدم ! براى آنچه از دست رفته و باز نمى گردد افسوس مخور و براى آنچه در دست دارى اما مرگ آن را در دستانت باقى نمى گذارد شادى مكن .

ـ پيامبر خدا(ص ) : زهد به دنيا عبارت است از كوتاه كردن آرزو و به جاى آوردن شكر هر نعمتى و پرهيز از هر آنچه خداوند حرام كرده است .

ـ زهـد بـه حـرام كـردن حـلال (بـر خود) نيست , بلكه به اين است كه انسان اطمينانش به آنچه دردست خداست بيشتر باشد از آنچه در دست خود اوست .

ـ امـام صـادق (ع ) : زهـد به دنيا به استفاده نكردن از مال و ثروت و يا حرام كردن حلال (برخود) نيست , بلكه زهد آن است كه به آنچه در دست دارى مطمئن تر از آنچه در دست خداست نباشى .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : زهد و بى رغبتى به دنيابه حرام كردن حلال (بر خود و يا فرو گذاشتن مال و ثـروت نـيـسـت بـلـكـه زهد آن است كه به آنچه خود در دست دارى مطمئن تر از آنچه در دست خداست نباشى و به پاداش مصيبتى كه به تومى رسد چندان راغب باشى كه آرزو كنى آن مصيبت براى تو باقى ماند.
ـ امـام صـادق (ع ) : بـه امـير المؤمنين (ع ) عرض شد : زهد به دنيا چيست ؟
فرمود : فرو گذاشتن حرام آن .

ـ امام على (ع ) : زهد آن است كه تا آنچه دارى از بين نرفته , در طلب آنچه ندارى برنيايى .

ـ زهد كوتاه كردن آرزوهاست و خالص كردن اعمال (براى خدا).
ـ ريشه زهد , نيك رغبتى است به آن چه نزد خدا است .

ـ اى مـردم ! زهد عبارت است از كوتاهى آرزو و گزاردن شكر نعمتها و خويشتندارى درهنگام رو بـه رو شـدن بـا حـرامـها اگر اين زهد از شما برنيامد , نبايد كه حرام بر شكيبايى شماچيره آيد و سپاسگزارى از نعمتها را فراموش كنيد.
ـ امام حسن (ع ) , در پاسخ به اين سؤال كه زهد چيست ؟
فرمود : رغبت به تقوى و بى اعتنايى به دنيا .

ـ امـام صادق (ع ) : زهد كليد در آخرت است و برائت از آتش زهد آن است كه هرچه تو را از خدا باز دارد رها كنى , بى آن كه بر از دست دادن آن افسوس خورى و نه براثر فروگذاشتن آن دچارغرورو خودپسندى شوى و نه چشمداشت گشايشى از آن داشته باشى و نه خواهان ستايشى در قبال اين كـار و نـه طـالب عوض و جبران آن باشى بلكه از دست دادن آن را مايه آسايش و بودن آن را آفتى (براى خود) دانى و همواره از آفت گريزان باشى و به آسايش چنگ زنى .

صفات زاهد (1).

ـ امام صادق (ع ) , در پاسخ به اين كه دنياگريز كيست ؟
فرمود : كسى كه از ترس حسابرسى حلال دنيا را ترك گويد و از بيم كيفر ,حرام آن را رها كند.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : نشانه دنيا گريزان و آخرت خواهان رها كردن هر همنشينى و دوستى و طرد كـردن هـر يار و رفيقى است كه خواسته اش با خواسته آنان يكى نباشد بدانيد كسى كه براى ثواب آخرت كار مى كند نسبت به زرق و برق گذراى دنيا بى رغبت است .

ـ امام على (ع ) : زاهد به دنيا كسى است كه در مقابل حرام شكيبايى خود را از دست ننهد و حلال , او را از گزاردن شكرش غافل نسازد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : گفتم : اى جبرئيل !تفسير زهد چيست ؟
گفت : زاهد آنچه را كه آفريدگارش دوست دارد , دوست مى دارد و آنچه را آفريدگارش ناخوش دارد , ناخوش مى دارد و از حلال دنيا مـى پرهيزد و به حرام آن توجه نمى كند , زيرا كه حلال آن حساب دارد و حرامش كيفر و همچنان كـه بـه خـودش رحم مى كند به همه مسلمانان نيز رحم مى كند و همچنان كه از مردار گنديده بـسـيار بد بو دورى مى كند از كلام (بيجا) نيز مى پرهيزد و همچنان كه از آتش دورى مى كند كه مـبـادا او را فرا گيرد از ريزه هاى دنيا نيز كناره مى گيرد و آرزويش كوتاه است و مرگ را در برابر چشم خود دارد.
ـ امـام عـلى (ع ) : كسى كه به دنيا بى اعتناست , هرچه دنيا بيشتر برايش خودآرايى كند او بيشتربه آن پشت مى كند.
ـ امـام رضـا(ع ) , در پاسخ به پرسش از صفت زاهد , فرمود : كسى كه به كمتر از قوت خودبسنده مـى كند , براى روز مرگش آماده است و از زنده ماندن خود دلتنگ است (شوق آخرت ولقا اللّه را دارد).
ـ امـام صـادق (ع ) : زاهـد كـسـى است كه آخرت را بر دنيا برمى گزيند و خاكسارى را بر بزرگى واقـتـدار و رنج را بر آسايش و گرسنگى را بر سيرى و فرجام آخرت را بر محبت دنيا و ذكر (خداو آخرت ) را بر غفلت وپيكرش دردنياست ودلش درآخرت .

ـ امـام عـلـى (ع ) : دنـيـا گريزان مردمى هستند كه چون اندرز داده شدند , پند گرفتند و چون بـيـم داده شدند , حذر كردند و چون تعليم داده شدند , آموختند و هرگاه آسايشى به آنان رسد , شكركنند و چون به سختى درافتند , شكيبايى ورزند.
ـ آدمى زاهد نباشد مگر آن گاه كه فروتن باشد.

صفات زاهد (2).

ـ امـام على (ع ) , در وصف زاهدان ,مى فرمايد : آنان گروهى هستند از مردم دنيا ولى اهل دنيا (و دنـيـا دوستى ) نيستند آنان در اين دنيا همچون كسانى هستند كه از آن نيستند بر اساس بينش و بـصـيـرت كار مى كنند و در دنيا ازآنچه مى ترسند (يعنى مرگ ) پيشى گرفتند , پيكرهايشان در ميان اهل آخرت مى گردد (جز بااهل دين و آخرت نمى آميزند) , اهل دنيا را مى بينند كه به مرگ بـدنـهـايشان اهميت مى دهند ,در حالى كه آنان به مرگ دلهاى دوستان ((6)) خود بيشتر اهميت مى نهند.
ـ زاهدان و پشت كنندگان به دنيا گر چه (به ظاهر) خندانند اما دلهايشان گريان است و هرچند (بـه ظاهر) شادند , ليكن سخت اندوهناكند , هرچند به آنچه روزيشان شده خرم وشادمانند,اما از خود بسيار درخشمند.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـمـانـا زاهـدان و پـشـت كـنندگان به دنيا از نور جلال و عظمت منورند و نـشـانـه خـدمـتـگـزارى بـر پـيـشـانـى آنـها هويداست , چگونه چنين نباشند؟
آدمى وقتى خود راوقـف خدمتگزارى به حكمرانى از حكمرانان دنيا مى كند آثار آن در وى ديده مى شود پس چگونه ممكن است كسى خود را وقف خدمت به خداى تعالى كند و اثر آن بر وى ديده نشود؟
.

نخستين گام زهد.

ـ امام على (ع ) : تمرين زهد كردن به زهد (واقعى ) مى انجامد.
ـ آغاز زهد , خود را به زهد واداشتن (و تمرين كردن زهد) است .

ريشه زهد.

ـ امام على (ع ) : ريشه زهد يقين است وميوه آن خوشبختى .

ـ ريشه زهد , اشتياق تمام داشتن به آن چيزى است كه نزد خداوند است .

ـ امـام صادق (ع ) : از جمله سخنان نجوا آميز خداى تعالى به موسى (ع ) اين بود كه : همانابندگان صـالـح مـن بـه اندازه معرفتشان نسبت به من دل از دنيا بركندند و ديگر آفريدگان من به اندازه جهلشان نسبت به من به دنيا روى آوردند , هيچ يك از آفريدگان من از بزرگداشت دنياشادى و خرمى نديد.
ـ امـام على (ع ) : زهد و بى اعتنايى انسان به آنچه فناپذير است (يعنى دنيا) به اندازه يقين اوست به آنچه پايدار و ماندنى است (يعنى آخرت ).
ـ چگونه به دنيا پشت كند كسى كه ارزش آخرت را نمى داند؟
.

عوامل زهد.

ـ امـام على (ع ) , در ضمن سفارشهاى خودبه فرزندش حسن (ع ) , مى فرمايد : از آخرت و نعمتها و عـذاب دردنـاك آن بـسـيـار يـاد كن ,زيرا اين امر تو را به دنيا بى اعتنا و آن را در نظرت بى مقدار مى كند خداوند تو را از دنيا (واحوال آن ) خبر داده و دنيا نيز خويشتن را براى تو وصف كرده است .

ـ امـام باقر(ع ) : زياد به ياد مرگ باش ,زيرا هيچ انسانى از مرگ بسيار ياد نكرد , مگر آن كه به دنيا بى اعتنا شد.
ـ امام على (ع ) : هر كه چهره مرگ را فرا چشم خود داشته باشد , كار دنيا بر او آسان شود.
ـ سزاوارترين مردم به زهدورزى ,كسى است كه عيب و نقص دنيا را بشناسد.
ـ امام سجاد(ع ):.
مشاهده كمترين سختيها و ناملايمات دنيا به ترك دنيا فرا مى خواند و به زهد فرمان مى دهد.
پس بكوش وغافل مباش كه تو رفتنى هستى و به سوى سراى مرگ رهسپارى .

دنيا را مطلب , زيرا كه اگر از دنيا به چيزى رسى فرجام آن به زيان تو تمام شود.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : خردمندان به دنيابى رغبتند و به آخرت مشتاق , زيرا مى دانند كه دنيا طالب اسـت و مـطـلوب و آخرت نيز طالب است و مطلوب , چه هر كه آخرت را طلبد دنيا در طلب وى بـرآيـد تـا وى روزى خـود را به تمام از آن دريافت كند و هر كه دنيا را طلبد , آخرت در طلب وى برآيد و مرگش فرا رسد و دنيا وآخرتش را بر وى تباه كند.
ـ امام عسكرى (ع ) : اگر اهل دنيا عقل خود را به كار مى بستند , دنيا ويران مى شد.
ـ امام على (ع ) : دورانديش ترين شما زاهدترين شماست .

ـ به هيچ چيز فناپذير و رفتنى دل مبند كه براى زيان بار بودن همين بس است .

ـ امـام كـاظم (ع ) بر سر گورى حاضر شد و فرمود : چيزى كه آخرش اين است , سزاوار است كه از هـمـان آغاز به آن دل بسته نشود و چيزى كه آغازش اين است , به جاست كه از فرجام آن ترسيده شود.

راه زهد.

ـ در حـديث معراج آمده است : اى احمد! اگر دوست دارى كه پارساترين مردم باشى به دنياپشت كن و به آخرت روى آر پيامبر(ص ) عرض كرد : بار خدايا! چگونه به دنيا پشت كنم و به آخرت روى آورم ؟
فرمود : از دنيا اندكى خوراك و آشاميدنى و پوشاك برگير و براى فرداميندوز.

موانع زهد.

ـ امام على (ع ) : چگونه به دنيا پشت كند , كسى كه ارزش آخرت را نمى داند؟
.
ـ چگونه به حقيقت زهد مى رسد , كسى كه شهوت خويش را نميرانده است ؟
.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : چـگـونـه براى آخرت كار كند , كسى كه از دنيا دل بر نمى كند و شهوت وخواهشهاى دنيوى اش پايان نمى پذيرد؟
.

درجات زهد.

ـ امـام سجاد(ع ) : زهد ده جز دارد بالاترين درجه زهد , كمترين درجه ورع است و بالاترين درجه ورع , پايين ترين درجه يقين وعاليترين درجه يقين , فروترين درجه رضاست .

ـ زهد داراى ده جز و مرتبه است بالاترين درجه زهد كمترين درجه رضاست بدانيد كه زهد در يك آيه از كتاب خداست : ((تا افسوس مخوريد بر )).

زهد و علم ذاتى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : اى اباذر! هيچ بنده اى دل از دنيا برنكند مگر آن كه خداوند حكمت را در دل او روياند و زبانش را به آن گويا كرد ومعايب و كاستيهاى دنيا و درد و درمان آن را به وى شناساند و او را از دنيا سالم , به سراى سلامت (بهشت ) برد.
ـ هر كه به دنيا روى آورد و آرزويش دراز گردد , خداوند , به اندازه ميل و رغبت او به دنيا ,دلش را كـور گـرداند و هر كه به دنيا پشت كند و آرزويش را در آن كوتاه گرداند , خداوند او رادانشى عطا كند بى آن كه از كسى فرا گيرد و هدايتش فرمايد بى آن كه كسى (از مردمان )هدايتش كند و كورى را از (دل ) او ببرد و بينايش گرداند.
ـ روزى رسـول خدا(ص ) (از منزل ) بيرون آمد و فرمود : آيا كسى از شما هست كه بخواهدخداوند بى واسطه كسى او را علم آموزد و هدايت كند؟
آيا كسى از شما هست كه بخواهدخداوند كور دلى او را بزدايد و بينا و بصيرش گرداند؟
.
بـدانـيـد كـه هـر كـس در دنـيـا زاهد باشد و آرزويش كوتاه باشد , خداوند بدون درس گرفتن ورهنمايى او را علم آموزد و هدايتش كند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : اى اباذر! هر گاه ديدى برادرت به دنيا پشت كرده است , به سخنان اوگوش كن , زيرا كه او حكمت تعليم مى دهد.
ـ امام على (ع ) : هر كه دل از دنيا بركند و از خوارى آن بيتابى نكند و براى رسيدن به ارجمندى آن بـه رقابت برنخيزد , خداوند او را هدايت كند بى هدايت مخلوقى و علمش آموزدبى آن كه از كسى تعليم گيرد و حكمت را در سينه اش استوار دارد و آن را بر زبانش جارى سازد.
ـ در دعـا آمده است : بار الها! حمد و سپاس تو را بر آنچه از قضاى خود بر دوستانت جارى ساختى پـس از آن كـه بـا ايـشـان شـرط زهد گذاشتى و آنان آن شرط را از تو پذيرفتند , ودانستى كه به آن شـرط وفا مى كنند , پس آنان را پذيرا شدى و فرشتگان خود را بر ايشان فرو فرستادى و باوحى خود گراميشان داشتى و از دانش خود عطايشان كردى .

زهد و شرح صدر.

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) , درباره آيه ((آيا كسى كه خداوند سينه اش را براى اسلام فراخ گرداند و در نتيجه نورى از سوى پروردگارش دارد)) ,فرمود : اين نور هرگاه در دل بيفتد دل برايش باز شود و فـراخ گـردد عرض كردند : اى رسول خدا! آيا براى شناخت اين امر نشانه اى هم هست ؟
فرمود : دورى كـردن از سـراى فريب و روى آوردن به سراى جاودانى و آماده شدن براى مرگ پيش از فرا رسيدن مرگ .

زهد و مكاشفه .

ـ سـلا م : خـدمـت امام باقر(ع ) بودم كه حمران بن اعين وارد شد و سؤالاتى كرد و وقتى خواست برخيزد به امام (ع ) عرض كرد :خداوند به شما عمر طولانى دهد و ما را از وجودتان بهره مند سازد , مـى خواهم مطلبى عرض كنم و آن اين است كه وقتى خدمت شما مى آييم تا زمانى كه در محضر شما هستيم رقت قلب داريم و نفسهايمان به دنيا بى رغبت است و مال و ثروت مردم برايمان ارزش و اهميتى ندارد , اماهمين كه شما را ترك مى كنيم و به ميان مردم و كسبه و تجار مى رويم دوباره دنـيـا دوستى به سراغمان مى آيد سلام مى گويد : امام باقر(ع ) فرمود : دلها اينچنين هستند گاه كـار بر آنهادشوار مى شود و گاه آسان مى گردد سپس امام (ع ) فرمود : اصحاب رسول خدا(ص ) بـه آن حـضـرت عرض كردند : اى رسول خدا! از نفاق بر خود مى ترسيم ! رسول خدا(ص ) فرمود : چـرااز آن مى ترسيد؟
عرض كردند : ما وقتى در محضر شما هستيم و ما را موعظه مى فرمايى بيم وتـرس (از خـدا و آخـرت ) دلـمـان را فـرا مـى گـيـرد و دنـيـا را فـرامـوش مـى كـنيم و به آن بـى رغـبـت مى شويم چنان كه گويى آخرت و بهشت و دوزخ را با چشم مى بينيم اما همين كه به خـانـه هـاى خـود مـى رويم و فرزندانمان را مى بوييم و زن و بچه و ثروت را مى بينيم از آن حال و وضـعـى كـه در خـدمـت شما داشتيم تقريبا برمى گرديم , به طورى كه گويى اصلا آن حالت را نداشته ايم ؟
آيااز اين حالت بيم نفاق بر ما داريد؟
.
رسـول خـدا(ص ) به آنان فرمود : هرگز , اين از گامهايى است كه شيطان بر مى دارد تا شما رابه دنـيـا راغـب سـازد بـه خـدا قـسـم اگـر به همان حالى كه در حضور من به شما دست مى دهد درخانه هايتان نيز ادامه مى داديد , فرشتگان با شما دست مى دادند و بر روى آب راه مى رفتيد.
ـ حنظله كاتب اسيدى , از كاتبان پيامبر(ص ) : در خدمت پيامبر (ص ) بوديم و آن حضرت از بهشت و دوزخ برايمان گفت ,چندان كه گويى آنها را با چشم مى ديديم (در پايان مجلس ) من برخاستم و پـيش زن و بچه ام رفتم و شروع كردم به گفتن و خنديدن وشوخى كردن ناگاه به ياد سخنان پـيـامبر و حالتى كه به ما دست داده بود , افتادم از خانه بيرون آمدم و ابوبكر را ديدار كردم و به او گـفـتـم : اى ابـوبـكـر گـرفتار نفاق شده ام ابوبكر پرسيد : كدام نفاق ؟
گفتم : وقتى در خدمت پـيـامـبـر(ص ) هـسـتـيـم و از بـهشت و دوزخ برايمان مى گويد , حالتى به ما دست مى دهد كه گويى بهشت و جهنم را مى بينيم , اما چون از خدمت آن حضرت مى رويم , به زنها و بچه ها و مال و منال خود سرگرم مى شويم و (همه آن سخنان را) فراموش مى كنيم .

ابوبكرگفت : ما نيز همين حالت را داريم .

مـن خدمت پيامبر(ص ) رسيدم و موضوع را براى آن حضرت گفتم , فرمود : اى حنظله ! اگرنزد خانواده خود نيز همان حالتى را مى داشتيد كه نزد من داريد , هر آينه فرشتگان در بستر شماو در كوچه و گذرگاه با شما دست مى دادند اى حنظله ! آدمى هر ساعتى حالتى دارد.
ـ حـواريـون حـضـرت مـسـيـح (ع ) بـه آن بـزرگـوار عـرض كردند : چرا تو بر آب راه مى روى و مـانـمـى تـوانـيـم ؟
حـضـرت فـرمـود : بـه نـظر شما درهم و دينار چگونه است ؟
عرض كردند : ارزشمندهستند مسيح (ع ) فرمود : اما در نظر من ارزش آنها با گل يكسان است .

ثمرات زهد.

ـ امـام على (ع ) : زهد پيكرها را مى فرسايد , آرزوها را محدود مى كند , مرگ را نزديك مى نماياند و آرزو را دور مى سازد هر كه به زهد دست يابد رنجور شود و هر كه آن را از دست دهد , نيز به رنج و سختى افتد.
ـ زهد , كليد درستى و ورع , چراغ راه رستگارى است .

ـ دانش تو را به فرمانهاى خداوند رهنمون مى شود و زهد راه رسيدن به آن را براى تو آسان و هموار مى كند.
ـ دل از دنيا بر كن , تا خداوند تو را به عيبها و زشتيهاى آن بينا كند و غافل مباش , زيرا كه خداوند از تو غافل نيست .

ـ به دنيا زاهد و بى رغبت باش , تارحمت بر تو فرود آيد.
ـ اگر زهد ورزيد از بدبختى دنيا رهايى يابيد و به سراى جاويدان دست پيدا كنيد.
ـ هر كه دل از دنيا بر كند خود را (از قيدبندگى آن ) آزاد كند و پروردگارش را خرسند سازد.
ـ امـام صـادق (ع ) : آنـان زهد و بى اعتنايى به دنيا را مى خواهند , تا دلهايشان را براى آخرت خالى سازند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : رسـتـگـار شد كسى كه به دنيابى اعتنايى كرد,چنين كسى هم ازارجمندى دنيابهره مند شود و هم از پاداش آخرت .

ـ امام صادق (ع ) : چشيدن حلاوت ايمان بر دلهاى شما حرام است , مگر آن گاه كه دلهايتان به دنيا زاهد و بى رغبت باشند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه دل از دنيا بركند, مصيبتها و گرفتاريها بر او آسان شود.
ـ امام سجاد(ع ) : هر كه دل از دنيا بركند, مصيبتهاى آن بر او آسان شود و از آنهاناراحت نشود.
ـ امام على (ع ) : هر كه به دنيا بى اعتناباشد , مصيبتها و گرفتاريها را ناچيز شمارد.
ـ دل بركندن از دنيا بزرگترين آسايش است .

ـ سلامت در تنهايى است و آسايش درزهد و پارسايى .

ـ آن كه زهد ورزد , هرگز فقير ونيازمند نشود.
ـ با زهد است كه حكمت به بار مى نشيند.
ـ خداوند عزوجل مردمانى را بيافريدو از روى لطف دنيا را بر آنان تنگ كرد و بدين سان آنان را به دنيا و ريزه هاى آن بى رغبت ساخت و در نتيجه , به سراى سلامت (بهشت ) كه ايشان را به سوى آن فرا خوانده , روى آوردند.
ـ در سـفارش به فرزند خود حسن (ع ), مى فرمايد : دلت را با پند و موعظه زنده گردان و بازهد و بى اعتنايى به دنيا بميرانش .

زيانهاى دنيا خواهى .

ـ امام على (ع ) : دنيا خواهى كليد رنج است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : زهد و بى اعتنايى به دنيا تن و جان را آسايش مى بخشد و رغبت به آن تن و جان را به رنج مى افكند.
ـ امـام صادق (ع ) : ميل به دنيا غم و اندوه به بار مى آورد و بى اعتنايى به دنيا مايه آسايش تن و جان است .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : كسى كه به دنيابى رغبت است , اميدوار است و جان و تن خود را در دنيا و آخرت بياسايد و كسى كه به دنياراغب باشد تن و جان خويش را در دنيا و آخرت به رنج افكند.

زاهدترين مردم .

ـ پيامبر خدا(ص ) : زاهدترين مردم ,كسى است كه از حرام دورى مى كند.
ـ امام على (ع ) : هيچ زهدى , چون بى اعتنايى نسبت به حرام نيست .

ـ امـام سـجـاد(ع ) : خـداوند مى فرمايد :اى پسر آدم ! به آنچه تو را داده ام خرسندو قانع باش , تا از زاهدترين مردمان باشى .

ـ امام كاظم (ع ) : همانا صبورترين شما در برابر بلاها زاهدترين شما به دنياست .

ـ پـيامبر خدا(ص ) , در پاسخ به سؤال ابوذر از زاهدترين مردم , فرمود : كسى كه گورها و پوسيده شـدن را فراموش نكند و زيوراضافى دنيا را واگذارد و آنچه را ماندنى است بر آنچه فناپذير است , برگزيند و فردا را از ايام عمر خود به شمار نياورد و خود را از مردگان شمارد.

يك اندرز براى كسى كه نفسش زهد.

را پذيرا نيست .

ـ امام على (ع ) , از سفارشهايش به فرزندخود حسن (ع ) : فرزندم ! اگر از آنچه كه تو را به بى رغبتى و دل بـركندن از آن فرا خواندم دل بركنى و خود را از آن باز دارى , كارى شايسته و بجا كرده اى و اگـر نصيحت مرا درباره دنيانپذيرى , يقين بدان كه تو (در دنيا) هرگز به آرزويت نمى رسى و از مدت عمرت فراتر نروى ,چه تو نيز همان راهى را مى روى كه پيشنيان تو رفتند بنابراين , در طلب (دنيا) آرام باش وبراى كسب روزى حرص مزن .

زهد روزى را كم نمى كند.

ـ امام على (ع ) : هر كه به دنيا بى اعتنا.
باشد , دنيا از دستش نرود و هر كه به دنيا رو كند , دنيا او را به رنج و بدبختى افكند.
ـ بـى اعـتـنـايـى زاهـد بـه اين دنيا از رزقى كه خداوند عزوجل براى او مقدر فرموده , چيزى كم نـمـى كـنـد , هـر چند بى اعتنايى و زهد ورزد وحرص زدن حريص بر اين زندگى زودگذر دنيا چـيـزى بر روزى مقدر او نمى افزايد , هر چندحرص زند پس مغبون كسى است كه از بهره آخرت خود محروم ماند.

زهد و شناخت .

قرآن .

((و او را به بهايى ناچيز , درمهايى چند , فروختند و به اوبى رغبت بودند)).
ـ امام على (ع ) : تا چيزى را نشناخته اى , به آن زهد مورز.
ـ اندكى شناخت , موجب بى اعتنايى به دنيا مى شود.
ـ در وصـف كـسـانـى كـه نـاگـاه در چـنـگال مرگ گرفتار مى شوند : او , بر اثر آنچه در هنگام مـرگ بـرايـش آشـكار شده است , دست خود را از پشيمانى مى گزد و بدانچه در ايام زندگانيش بـدان مايل بوده بى رغبت مى شود و آرزو مى كند كه اى كاش آن كسى كه حسرت او را مى خورد و بروى حسادت مى ورزيد اين اموال را گرد آورده بود نه او!.
ـ چـون مـردى در دعاى خود عرض كرد : بارالها! دنيا را چنان كه خود مى بينى به من نشان بده , رسـول خـدا(ص ) فـرمود : اين چنين مگو بلكه بگو : دنيا را همان گونه كه به بندگان صالح خود نشان دادى به من بنم.

زهد (متفرقه ).

ـ امـام على (ع ) : چونان كسى مباشد كه باكار دنيايى آخرت را مى خواهد در دنيا همچون مردمان زاهد سخن مى گويد و در عمل چون دنياخواهان رفتار مى كند.
ـ برترين زهد , پوشيده داشتن زهد است .

ـ مـسـيـح (ع ) : اى بـنـى اسرائيل ! هر گاه دينتان سالم بود , براى از دست دادن دنياتان افسوس مـخـوريـد , هـمـچنان كه دنياپرستان هر گاه دنيايشان سالم باشد , براى از دست دادن دينشان اندوهى به خود راه نمى دهند.
ـ امام صادق (ع ) : آيا كسى هست كه دراين دنياى چند روزه , بزرگوارانه صبر كند؟
.
ـ امام على (ع ) : هر گاه زاهد از مردم گريزان شد , در طلب او برآى و هرگاه زاهد در طلب مردم برآمد , از اوگريزان شو.

ازدواج .

تشويق به ازدواج .

قرآن .

((عـزبـهاى خود و غلامان و كنيزان شايسته تان راهمسر دهيد اگر تنگدست باشند خدا از فضل و كرم خود توانگرشان كند كه خدا وسعت بخش و داناست )).
((و از نـشـانـه هـاى او ايـن اسـت كه براى شما از خودتان جفتهايى آفريد , تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستى ومهربانى نهاد همانا در اينها نشانه هايى است براى مردمى كه مى انديشند)).
((پـيش از تو (نيز) پيامبرانى فرستاديم و براى آنان همسران و فرزندان قرار داديم و هيچ پيامبرى حق نداشت كه جزبا اجازه خدا آيتى بياورد هر مدتى را مكتوبى است )).
ـ امـام رضا(ع ) : اگر درباره ازدواج و دامادى آيتى محكم و سنتى پيروى شده (از رسول خدا)هم نـبـود , باز موضوع نيكى به خويشاوند و خويش و مانوس شدن با بيگانه كه خداوند در اين امر قرار داده اسـت انـگـيزه اى بود كه خردمند صاحبدل به ازدواج رغبت كند و عاقل درست انديش به آن بشتابد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه دوست دارد كه پاك و پاكيزه خدا را ديدار كند , با همراه داشتن همسرى به ديدارش رود.
ـ در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد , كه نزد خداى عزوجل محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.
ـ ازدواج كنيد تا جمعيت شما زيادشود , زيرا من در روز قيامت به وجود شما , حتى به فرزند سقط شده تان , بر ساير امتها مى بالم .

ـ هـر كـه بـراى خـدا ازدواج كـنـد و براى خدا كسى را به ازدواج ديگرى درآورد , سزاوار ولايت و دوستى خداست .

ازدواج سنت است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : ازدواج سنت من است هر كه به سنت من رفتار نكند از من نيست ازدواج كنيد , زيرا من به زيادى جمعيت شما بر ساير امتها فخر مى فروشم .

ـ ازدواج سنت من است , پس هر كه از سنت من روى گرداند از من نيست .

ـ امـام على (ع ) : ازدواج كنيد , زيرا رسول خدا(ص ) فراوان مى فرمود : هر كه دوست دارد ازسنت من پيروى كند , ازدواج نمايد , زيرا ازدواج از سنت من است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : ازدواج سنت من است , هركه آيين مرا دوست دارد , بايد به سنت من عمل كند.

كسى كه در دوره جوانى ازدواج كند.

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر جوانى كه در دوره جوانى خود ازدواج كند , شيطانش فرياد برآوردكه : واى براو! دين خود رااز (گزند) من حفظ كرد.
ـ هـيـچ جوانى نيست كه در دوره جوانى خود ازدواج كند , مگر آن كه شيطان او فرياد برآوردكه : واى بـر او , واى براو! دو سوم دينش را از (گزند) من حفظ كرد بنابراين , بنده بايد براى حفظ يك سوم ديگر , تقواى خدا در پيش گيرد.

كسى كه ازدواج كند نصف دين خودرا حفظ كرده است .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر گاه بنده ازدواج كند , نصف دين را كامل كرده است و براى (حفظ) نصف ديگر بايد تقواى خدا پيشه كند.
ـ هر كه ازدواج كند , نصف عبادت به او داده شده است .

ـ كسى كه ازدواج كند , نيمى از دين خود را محكم نگه داشته است و براى نگهدارى نيمه دوم بايد تقواى خدا در پيش گيرد.

نماز و خواب شخص متاهل .

ـ امـام صادق (ع ) : دو ركعت نمازى كه مرد زن دار بخواند , بهتر است از مرد مجردى كه شب را به عبادت سپرى كند و روز را به روزه دارى .

ـ دو ركـعـت نـمـازى كـه ازدواج كـرده مـى خـوانـد , بـرتر از هفتاد ركعت نمازى است كه فرد عزب بخواند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : ازدواج كرده خفته ,نزد خدا فضيلت دارد بر عزب روزه گير شب زنده دار.

زياد شدن روزى با ازدواج .

قرآن .

((عـزب هـاى خـود و غلامان و كنيزان شايسته تان راهمسر دهيد اگر تهيدست باشند , خداوند از فضل و كرم خود آنان را توانگر مى گرداند و خداوند وسعت بخش و داناست )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : زن بگيريد , زيرا كه ازدواج كردن روزى شما را بيشتر مى كند.
ـ مـردان عـزب خـود را زن دهـيـد , زيـرا بـا ايـن كـار خـداونـد اخـلاق آنان را نيكو مى گرداند وروزيهايشان را زياد مى كند و بر جوانمرديهاى آنان مى افزايد.
ـ هر كه از ترس تنگدستى ازدواج نكند از ما نيست .

ـ هـر كـه به منظور پاك نگه داشتن خوداز آنچه خداوند حرام كرده است ازدواج كند , بر خداست كه او را كمك كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـركـه از ترس تهيدستى ازدواج نكند , به خداى عزوجل گمان بد برده است خداوند عزوجل مى فرمايد : ((اگر تهيدست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان مى سازد)).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) ـ به مردى از اصحاب خود : فلانى ! ازدواج كرده اى ؟
عرض كرد : خير ,چيزى ندارم كه ازدواج كنم حضرت فرمود : آيا ((قل هواللّه احد)) با خود ندارى ؟
عرض كرد :چرا فرمود : يـك چـهـارم قرآن (را دارى ) فرمود : آيا ((قل يا ايها الكافرون )) را با خود ندارى ؟
عرض كرد : چرا فـرمود : يك چهارم (ديگر) قرآن (را دارى ) فرمود : آيا((اذا زلزلت الارض )) را ندارى ؟
عرض كرد : چرا فرمود : يك چهارم (ديگر) قرآن (را دارى ) فرمود :ازدواج كن , ازدواج كن , ازدواج كن !.

برحذر داشتن از ترك ازدواج .

ـ امـام رضـا(ع ) : زنى به امام باقر (ع )عرض كرد : خدايت نيكو گرداند , من زنى تارك دنيا هستم حـضرت فرمود : منظورت ازترك دنيا چيست ؟
عرض كرد: نمى خواهم هرگز ازدواج كنم حضرت پرسيد : چرا؟
عرض كرد : دنبال كسب فضيلت هستم حضرت فرمود : دست بردار , اگر در اين كار فضيلتى بود فاطمه (ع ) از توسزاوارتر به آن بود هيچ كس نيست كه در فضيلت بر او سبقت گيرد.
ـ پيامبر خدا(ص ) از مردى به نام عكاف پرسيد : آيا همسرى دارى ؟
عرض كرد : خير اى رسول خدا پـرسـيـد : آيا كنيزى دارى ؟
عرض كرد : نه , يا رسول اللّه پرسيد : آيا توان مالى دارى ؟
عرض كرد : آرى پيامبر فرمود : ازدواج كن وگرنه از گنهكاران هستى !.

عزب ه.

ـ پيامبر خدا(ص ) : بدترين مردگان شماعزبهايند.
ـ مردگان پست و فرومايه شما عزبهايند.
ـ بدترين شما عزبهاى شمايند و فرومايه ترين مردگان شما عزبهاى شمايند.
ـ بدترين افراد شما عزبهاى شمايند , دو ركعت نماز فرد متاهل بهتر است از هفتاد ركعت نماز فرد غير متاهل .

ثواب زن دادن برادران دينى .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـر كه عزبى را زن دهد ,از جمله كسانى است كه خداوند در روز قيامت به او نظر مى افكند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه برادر مؤمن خودرا زن دهد تا آن زن همدم و مايه پشت گرمى و آسايش او بـاشـد , خـداونـد او را از حـورالـعـين بهشت زن دهد و با هر يك از صديقان خانواده و برادران (دينى )اش كه دوست داشته باشدهمدمش كند و آنان را با وى انس و الفت دهد.
ـ امام كاظم (ع ) : سه كسند كه در روزى كه سايه اى جز سايه عرش خدا نيست در سايه عرش اويند : مردى كه برادر مسلمان خود را زن دهد , يا به او خدمت كند , يا رازش را بپوشاند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـهـترين وساطتها اين است كه ميان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود تا سر وسامان بگيرند.

تشويق به زود شوهر دادن دختران .

ـ امـام رضـا(ع ) : جـبـرئيـل بر پيامبر(ص )فرود آمد و گفت : اى محمد! پروردگارت تو را سلام مـى رسـانـد ومـى فرمايد : دوشيزگان همچون ميوه روى درخت هستند ميوه چون برسد براى آن دارويى جز چيدن نباشد وگرنه براثر آفتاب و باد خراب مى شود دوشيزگان نيز هرگاه به مرحله زنـان بـرسـند آنان را دارويى جزشوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهى و فساد ايمن نخواهند بود پـس , رسول خدا(ص ) بر منبررفت و مردم را جمع كرد و فرمان خداى عزوجل را به آگاهى آنان رساند.

اهميت دادن به متدين بودن زن در ازدواج .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هر كه با مال حلال بازنى ازدواج كند اما هدفش از گرفتن او فخر فروشى و خودنمايى باشد , خداوند عزوجل جزبرخوارى و سرشكستگى او نيفزايد.
ـ هر كه با زنى به خاطر زيبايى اش ازدواج كند , دلخواه خود را در او نبيند و هر كه با زنى به خاطر مـال و ثروتش ازدواج كندخداوند او را به همان مال و ثروت واگذارد , پس بر شما باد به (ازدواج با) زنان متدين .

ـ امـام بـاقر(ع ) : مردى خدمت پيامبر(ص )آمد و در امر ازدواج از آن حضرت كسب تكليف و اجازه كرد حضرت فرمود : آرى , ازدواج كن و بر تو باد به زنان متدين , خدا خيرت دهد.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : با زنان به خاطرزيباييشان ازدواج نكنيد , زيرا اى بسا كه زيبايى آنها موجب تباهى و هلاكتشان شود براى مال و ثروت نيز با آنان ازدواج نكنيد , زيرا چه بسا كه مال و ثروتشان آنان را به طغيان و سركشى وادارد , بلكه بر اساس ديندارى با آنها ازدواج كنيد.
ـ هر كه به خاطر ديندارى و زيبايى بازنى ازدواج كند , اين كار مانع فقر و تنگدستى او خواهد بود.
ـ نبايد حسن صورت زن را بر حسن ديندارى او برگزيد.
ـ با زن به خاطر چهار چيز ازدواج مى شود : مال و ثروتش , زيبايى اش , دينداريش و اصل ونسب و خانواده اش و توبا زنان متدين ازدواج كن .

اهميت دادن به تدين مرد در ازدواج .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـرگـاه كـسـى به خواستگارى نزد شما آمد و ديندارى و امانتدارى او را پـسـنـديـديـد , به او زن دهيد , كه اگر چنين نكنيد , در روى زمين تبهكارى و فساد بسيار پديد خواهد آمد.
ـ امام رضا(ع ) : اگر مردى نزد تو به خواستگارى آمد و دين و اخلاق او را پسنديدى به وى زن بده و فقر و ناداريش مانع تو از اين كار نشود خداى تعالى فرموده است : ((و اگر جدا شوندخدا هر يك را از گـشـايـش خود بى نياز كند)) و فرموده است : ((اگر تهيدست باشند خداوند ازفضل و كرم خود آنان را توانگر كند)).
ـ امـام حـسـن (ع ) ـ به مردى كه با ايشان در باره ازدواج دختر خود مشورت كرد , فرمود : او رابه مردى باتقوا شوهر ده , زيرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گراميش مى دارد و اگردوستش نداشته باشد به وى ستم نمى كند.

حكمت كابين .

قرآن :.
((كـابـيـن زنـان را به رغبت بدهيد پس اگر چيزى از آن را بارضايت خاطر به شما واگذاشتند , شيرين و گوارا بخوريد)).
ـ امـام رضا(ع ) : علت قرار دادن كابين و وجوب آن بر مرد و اين كه بر زن واجب نيست به شوهران خـود مـهـريـه بـدهند اين است كه خرجى زن به عهده مرد است , چون زن فروشنده خودو مرد خريدار است و فروختن جز در قبال ثمن و بها و خريدن جز در قبال پرداخت بها صورت نمى پذيرد به علاوه اين كه زنان نمى توانند معامله و تجارت كنند و علل ديگرى .