ميزان الحكمه جلد ۸

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۸ -


ـ نكوحالترين دوستان خدا بنده مؤمن كم مال و ثروت و بهره مند از نماز است كه پروردگارش را نـيـكـو بـندگى مى كند و در نهان اطاعتش مى كند و در ميان مردم ناشناخته است وانگشت نما نيست .

ـ از جـمله سخنان نجوا آميز خداى تعالى به موسى اين بود كه : جامه ات كهنه باشد و دلت نو, تادر ميان زمينيان گمنام باشى و در ميان اهل آسمان سرشناس .

ـ امـام عـلـى (ع ) در وصـف مـؤمـنـان مى فرمايد: اگر در ميان جمع باشند شناخته نمى شوند و اگرغايب باشند, كسى جوياى آنها نمى شود و اگر بيمار شوند, كسى به عيادتشان نمى رود.
ـ يكى از اصحاب را ديدند كه بر سر قبر رسول خدا(ص ) مى گريد, به او گفته شد: چرامى گريى ؟
گفت : شنيدم كه رسول خدا(ص )مى فرمود: اندكى از ريا هم شرك است و خداوند آن پرهيزگاران گـمـنامى را دوست دارد كه هرگاه غايب باشند, كسى جويايشان نمى شود و چون درميان جمع باشند, شناخته نمى شوند, دلهاى اينان چراغهاى هدايت است .

آن چه موجب گوشه گيرى مى شود.

ـ امام عسكرى (ع ): كناره گرفتن از مردم , به اندازه شناخت از آنهاست .

ـ امـام صـادق (ع ): با مردم بياميز تا آنان را بيازمايى و چون آنها را آزمودى (و شناختى )دشمنشان خواهى داشت .

ـ امام على (ع ): هر كه خدا را شناخت تنهايى گزيد, هر كه مردم را شناخت عزلت اختيار كرد.
ـ از امـام صـادق (ع ) دربـاره عـلـت گـوشـه نـشـيـنـى اش سؤال شد, فرمود: زمانه فاسد شده و برادران تغيير كرده اند بنابراين , آرامش دل را در تنهايى يافتم .

ـ امام على (ع ): هركه (مردم را) آزمود, گوشه گيرى اختيار كرد.

كسى كه گوشه گيرى او را نشايد.

ـ پـيـامـبر خدا(ص ): مؤمنى كه با مردم مى آميزد و بر آزار و اذيت آنان صبر مى كند, برتر ازمؤمنى است كه با مردم نمى آميزد و آزار و اذيت آنان را تحمل نمى كند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـه مـردى كه خواست براى عبادت به كوه رود, فرمود: اگر فردى از شما درنـقـطـه اى از جـهـان اسـلام آن چـه را كه برايش ناگوار است تحمل كند, بهتر است از اين كه چهل سال در خلوت و تنهايى به عبادت پردازد.
اراده و پايدارى .

اراده و پايدارى .

قرآن .

((و ما پيش از اين به آدم سفارش كرديم ولى فراموش كرد و ما او را داراى عزم نيافتيم )).
((پـس , پايدارى كن همچنان كه رسولان اولوالعزم پايدارى كردند و در عقوبتشان شتاب مكن آن روز كـه آن وعـده اى را كـه به آنها داده شده است بنگرند, پندارند كه جز به قدر ساعتى از روز در گور درنگ نكرده اند اين تبليغ رسالت است آيا جزنافرمانان به هلاكت مى رسند؟
)).
ـ امـام على (ع ): اما خداوند سبحان فرستادگان خود را در اراده هايشان نيرومند قرار داد و ازنظر ظاهر ناتوان و فقير گردانيد.
ـ امام على (ع ) در وصف پيامبر(ص )مى فرمايد: برپا دارنده كار و فرمان توست و شتابنده درتحصيل رضايت تو, بى آن كه از پيشروى بترسد و عقب بنشيند و در عزم و اراده اش سستى نشان دهد.
ـ امـام عـلى (ع ) در وصف فرشتگان مى فرمايد: سستى ناشى از غفلتها بر اراده آنها به كوشش (در عبادت ) چيره نگردد و تيرهاى خدعه آلود شهوتها و خواهشهاى نفسانى ,همتهاى آنان را آماج خود قرار ندهد.
ـ امـام سـجاد(ع ) هر گاه آيه ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد, از خدا بترسيد و با راستگويان همراه بـاشيد)) را تلاوت مى كرد, مى گفت : بار خدايا! مرا به بالاترين درجات اين دعوت بالا ببرو با عطا كردن اراده اى استوار, كمكم كن .

ـ امـام على (ع ): بيمارى سستى دل خود را با اراده قوى درمان كن و خواب غفلت ديده بصيرتت را با بيدارى .

ـ عـزم و اراده (بـراى رسيدن به كمالات و مقامات عاليه ) با سور چرانى (و راحت طلبى )سازگار نيست چه بسيار خوابهاى شبانگاهى كه تصميمات روز را بر هم زده و چه بسيارتاريكيهايى كه ياد همتهاى بلند را از خاطره ها زدوده است !.
ـ هر كه اراده اش بد باشد, تيرش به خود او بر گردد.
ـ به كارى كه درستى آن برايت روشن نيست , تصميم مگير.
ـ ريشه اراده و تصميم دور انديشى است و ميوه آن كاميابى .

ـ باتصميم واراده , به جنگ سستى برويد.
ـ اراده و تصميم , بستگى به اندازه انديشه دارد.
ـ امام صادق (ع ) ـ در دعا ـ : و دانستم كه برترين رهتوشه مسافر كوى تو عزم استوار وخلوص نيت است .

ـ امـام عـلى (ع ): ستايش خدايى را كه شريعت اسلام را پديد آورد و دسترسى به آبشخورهاى آن را بـراى وارد شوندگانش آسان گردانيد و پايه هاى آن را در برابر چيره جويان بر آن استوارساخت و آن را بـراى كـسـى كـه بـدان بـپـيـونـدند جايگاهى امن قرار داد و براى جوياى نشان (راه حق و رستگارى ) نشانه و براى افراد مصمم مايه بينش .

ـ امـام عـلـى (ع ) در بـرحـذر داشـتـن از شـيـطـان مى فرمايد: خشم و جديت خود را عليه او به كـارگيريد ((9)) سواران خود را بر ضد شما بسيج كرد و با پيادگانش قصد راه شما را نمود (تا از راه راست منحرفتان سازد), در هر نقطه اى شما را شكار مى كنند و سرانگشتانتان را قطع مى كنند, بـاهـيـچ حيله و با هيچ عزمى نمى توانيد ضربات و گزندهاى آنان را از خود دفع سازيد, اين همه درحالى است كه شما در محاصره انبوهى از عوامل ذلت آور هستيد.
ـ امـام عـلـى (ع ) در وصـف آدم (ع ) مـى فرمايد: سپس , خداى سبحان آدم را در سرايى جاى دادو وسـايـل زندگيش را در آن جا فراوان ساخت و جايگاهش را امن كرد و او را از ابليس و دشمنى او بـرحـذر داشـت امـا دشـمـن او, كـه بـه زنـدگـى آدم در سـراى جاويدان و همدميش با نيكان رشـك مـى بـرد, او را فـريـفت پس , يقين را به شك و ترديد تبديل كرد و عزم و اراده را به سستى وضعف .

ـ چـه مـثـلـهـاى درسـت و انـدرزهـاى شـفـابـخشى ! البته اگر با دلهاى پاك و گوشهاى شنوا وانديشه هاى مصمم و خردهاى استوار و دورانديش برخورد كنند!.

تسليت .

تسلى دادن به سوگوار.

ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه سوگوارى را تسلى دهد, همانند اجر او داشته باشد.
ـ هر كه برادر مؤمن خود را در سوگى تسلى دهد, خداى عزوجل در روز قيامت حله اى سبزرنگ و شادى آور بر او بپوشاند.
ـ امـام على (ع ): هر كه مادر فرزند مرده اى را تسلى دهد, خداوند در آن روزى كه هيچ سايه اى جز سايه عرش او نيست , وى را در سايه عرش خود جاى دهد.
ـ تسلى دادن بهشت را به ارمغان مى آورد.
ـ امام صادق (ع ): براى تسلى دادن , همين اندازه كافى است كه صاحب مصيبت تو را ببيند.

آن چه درتسلى دادن به سوگوارگفته مى شود.

ـ امـام عـلـى (ع ): رسـول خـدا(ص ) هـرگـاه تـسـلـى مـى داد, مى فرمود: خداوند مزدتان دهد و شـمـارامـشـمـول رحمت خويش گرداند و هر گاه تبريك مى گفت , مى فرمود: خداوند به شما بركت دهد و مبارك گرداند.
ـ وقـتـى رسـول خـدا(ص ) در گـذشـت , اصحاب برگردش حلقه زدند و پيرامونش گريستند وهـمـگـى جمع شدند مردى كه محاسنى جوگندمى داشت و تنومند و خوش سيما بود وارد شد وجمعيت را شكافت و جلو آمد و گريست آن گاه رو به اصحاب رسول خدا كرد و گفت : خداى را در هر سوگى تسليتى است و براى هر از دست رفته اى عوض مى دهد و براى هر رفته اى جايگزينى قرار مى دهد پس , به خداوند روى كنيد و به او بگراييد و در هنگام بلا به شمامى نگرد (كه آيا بيتابى يـا صـبـر مى كنيد), پس مواظب باشيد, زيرا مصيبت ديده (واقعى ) كسى است كه اجرى نصيبش نشود.
اصـحـاب از يـكـديـگـر پـرسـيـدنـد: ايـن مـرد را مـى شناسيد؟
على (ع ) فرمود: آرى , اين برادر رسول خدا(ص ) خضر(ع ) است .

ـ امـام بـاقـر(ع ): تـسـلـى دادن مـسلمان به مسلمان در مرگ خويشاوند ذميش , چنين باشد كه درحـضور او استرجاع كند (انا للّه و انا اليه راجعون بگويد) و مرگ و بعد از مرگ را يادآورى نمايدو سخنانى از اين قبيل .

ـ امام صادق (ع ) در تسليت به عده اى سوگوار, فرمود: خداوند به شما قوت دهد و صبر عطافرمايد و ميت شما را رحمت كند.

تبريك گفتن به سوگوار سزاوارتر از تسليت گفتن است !.

ـ امـام رضـا(ع ) در تـسليت به حسن بن سهل فرمود: تبريك گفتن براى ثواب آخرت ,سزاوارتر از تسليت گفتن براى سوگوارى دنياست .

ـ امـام صـادق (ع ): مـصـيبتى را كه نعمت صبر در برابر آن به تو داده شده و به سبب آن مستوجب پـاداش خـداى عزوجل شده اى , نبايد مصيبت بشمار آورى , مصيبت آن است كه مصيبت ديده , به سبب صبر نكردن بر آن , از اجر و ثوابش محروم شود.

معاشرت .

آداب معاشرت با خود.

ـ امـام صادق (ع ): دلت را (به منزله ) همنشينى نيكوكار, يا فرزندى سپاسگزار قرار ده وكردارت را چـونـان پـدرى كه از او پيروى و اطاعت مى كنى و نفس (اماره ) خود را هماننددشمنى كه با وى مى جنگى و مال و داراييت را عاريه اى كه بايد برگردانى .

ـ جـان خـود را, پـيـش از آن كـه از تـو جـدا شـود, از آن چه زيانش رساند بازگير و همچنان كه درجستجوى روزيت مى كوشى , در آزادى آن (از بند شهوات و آتش دوزخ ) بكوش , زيرا كه جان تو گروگان كردار توست .

ـ خودت بار خودت را به دوش بكش , كه اگر چنين نكنى كسى ديگر بار تو را به دوش نمى كشد.
ـ از خـود بـراى خـويشتن بهره برگير, از آن كار بكش در تندرستى پيش از بيمارى و درروزگار توانايى پيش از ناتوان شدن و در زندگى پيش از مردن .

آداب معاشرت با مردم .

قرآن .

((بـه يـاد آريـد آن هنگامى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مـادر و خـويـشـاونـدان و يـتـيمان و درويشان نيكى كنيد و به مردمان سخن نيك گوييد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد ولى , جز اندكى , بقيه شما پشت كرديد و رويگردان شديد)).
((خـدا را بـپـرسـتيد و هيچ چيز را شريك او مسازيد و با پدر و مادر و يتيمان و بينوايان و همسايه خـويشاوند و همسايه بيگانه و يار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نيكى كنيد هر آينه خدا متكبر و فخر فروش را دوست ندارد)).
ـ امـام عـلـى (ع ): بـا مـردم چـنـان مـعـاشـرت كنيد كه اگر بميريد بر شما بگريند و اگر زنده باشيد(غايب شويد) مشتاق ديدن شما باشند.
ـ امـام عـلى (ع ) در سفارش به فرزندان خود به هنگام احتضار, فرمود: فرزندان من ! با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر شما را نديدند مشتاق ديدنتان باشند و هر گاه مرديد براى شما بگريند.
ـ امـام بـاقـر(ع ): سـامـان يـافـتـن كـار مـردم بـه ايـن است كه طورى با هم معاشرت كنند كه مانندپيمانه اى باشند دو سومش هوشيارى و يك سومش ناديده گرفتن و چشمپوشى .

ـ لـقـمـان (ع ) در انـدرز به فرزندش فرمود: پسركم ! با مردم درنده خويى و دشمنى مورز كه با تو دشمن شوند و حقير هم مباش كه تو را خوار شمارند شيرين مباش كه تو رابخورند و تلخ مباش كه تـو را دور انـدازند [به اين صورت نيز روايت شده است : شيرين مباش كه بلعيده شوى و تلخ مباش كـه دور افـكنده گردى ] ـ امام على (ع ) مى فرمود: بايد نياز به مردم و بى نيازى از آنها, هر دو, در دلت جمع باشد,نيازت به آنها در نرم گويى و خوشرويى تو باشد و بى نيازيت از آنها در حفظ آبرو و نگهدارى عزت و سربلنديت .

ـ امام صادق (ع ): هر كه تو را گرامى داشت , او را گرامى بدار و هركه تو را خوار شمرد,خودت را از او منزه و بر كنار بدار.
ـ امـام بـاقـر(ع ): هـر گـاه بـا كـسـى معاشرت كردى , اگر توانستى نسبت به او دست بخشنده باشى ,چنين باش .

ـ امـام كـاظـم (ع ) در سفارش به هشام فرمود: هرگاه با مردم معاشرت كردى , اگر توانستى كه درمعاشرت با هر يك از آنان دست بخشنده باشى چنين كن .

ـ امام على (ع ): بى اعتنايى تو به كسى كه به تو راغب است كم سعادتى است و تمايل تو به كسى كه به تو بى رغبت است , خوارى نفس است .

آداب معاشرت با خانواده .

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما را روا نيست كه زنان را برخلاف ميلشان به ارث ببريد و براى آن كـه قـسمتى از آن چه را كه به آنها داده ايد باز ستانيد بر آنان سخت مگيريد, مگر اين كه مرتكب فـحـشـايـى آشـكـار و ثـابـت شـده گـردند و با آنان به نيكويى رفتار كنيد و اگر شما را از زنان خـوش نيامد, چه بسا چيزهايى كه شما را از آن خوش نمى آيد, در حالى كه خدا خير كثيرى در آن نهاده باشد)).
((كسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن كار پاى بفشر از تو روزى نمى خواهيم ما به تو روزى مى دهيم و عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است )).
((و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و نزد پروردگارش شايسته و پسنديده بود)).
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد! اموال و اولادتان شما را از ياد خدا باز ندارد كه هر كه چنين كند زيانكار است )).
ـ امـام بـاقر(ع ): من در برابر كارهايى از اين غلام خود و خانوده ام صبر مى كنم كه از حنظل تلختر اسـت , زيـرا هـر كـه صـبـر پيشه كند به واسطه صبر خود به مقام روزه گير شب زنده دار ومرتبه شهيدى كه در ركاب محمد(ص ) شمشير زده باشد, دست مى يابد.
ـ امـام صادق (ع ): مرد براى اداره خانه و خانواده اش بايد سه كار انجام دهد, هر چند بر خلاف طبع او باشد: خوشرفتارى , گشاده دستى و ايجاد آسايش و رفاه اما به اندازه و غيرت و ناموس دارى .

ـ پيامبر خدا(ص ): همانا مرد با بردبارى به مرتبه روزه گير شب زنده دار مى رسد و فرمانرواقلمداد مى شود در حالى كه بر كسى جز خانواده خود فرمان نمى راند.
ـ امـام عـلى (ع ) در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن (ع ) مى فرمايد: مبادا خانواده ات به سبب (رفتار) تو بدبخت ترين مردمان باشند.
ـ اى كـميل ! به خانواده ات دستور بده كه روز هنگام در پى كسب خصلتهاى والاى انسانى بروند و شبانگاهان در پى رفع نيازهاى خفتگان .

ـ بـيـشـتـرين وقت خود را صرف زن و فرزندت مكن , زيرا اگر زن و فرزند تو دوستان خداباشند, خـداونـد دوسـتـان خـود را وا نمى گذارد و اگر دشمنان خدا باشند, چرا بايد هم و غمت متوجه دشمنان خدا باشد؟
.
ـ امـام على (ع ) در سفارش به ياران خويش فرمود: رسول خدا(ص ), با آن كه نويد بهشت به او داده شده بود, باز براى نماز خود را به رنج مى افكند, زيرا كه خداى سبحان فرموده بود:((كسان خود را بـه نـمـاز فـرمان ده و خود در آن پاى بفشر)), از اين رو رسول خدا خانواده اش را به نماز خواندن فرمان مى داد و خود نيز در آن پافشارى مى كرد.

آداب معاشرت با عوام .

ـ امام على (ع ): دورى كردن از عوام از بالاترين مردانگى ها است .

ـ همنشينى با عوام , اخلاق و عادات را فاسد مى كند.
ـ دوستى عوام همچون ابر پراكنده مى شود و همچون سراب محو مى گردد.

ملاك در معاشرت با مردم .

ـ امام على (ع ): در رابطه ميان خود با ديگرى خويشتن را ميزان قرار ده و براى ديگرى آن بخواه كه براى خود مى خواهى و آن چه بر خود نمى پسندى بر او نيز مپسند, همچنان كه دوست ندارى به تو سـتـم شود تو نيز به كسى ستم مكن و همچنان كه دوست دارى به تو خوبى شود تونيز به ديگران خوبى كن و آن چه را از ديگران زشت مى شمارى از خود نيز زشت شمار وآن چه را از خود پسنديده مى دانى از آنان نيز پسنديده بدان .

ـ امام حسن (ع ): با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار كنند.

آن چه در آميزش با مردم سزاوار است .

ـ امـام عـلـى (ع ): بـا مردم به زبانها و پيكرهاى خود بياميزيد و با دلها و كردارهايتان از آنان دورى كنيد.
ـ با مردم مطابق اخلاقشان آميزش كنيد و در اعمال و كردار از آنان جدا باشيد.
ـ بـا مـردم در حـد فـهـم و شـنـاختى كه دارند برخورد كنيد و درباره آن چه نمى دانند كارى به آنهانداشته باشيد و آنان را بر خودتان و بر ما نشورانيد, زيرا قضيه ما دشوار و ديرياب است .

ـ پيامبر خدا(ص ): با اخلاق خود با مردم نيكو معاشرت كنيد, تا از گزندهايشان در امان مانيدو در اعمالتان از آنها جدا باشيد, تا جز آنان نباشيد.
ـ امام على (ع ) به شيعيان خود فرمود: در ميان مردم همچون زنبور عسل در ميان پرندگان باشيد كـه هـيـچ پـرنده اى آنها را به چيزى نمى گيرد, حال آن كه اگر مى دانستند در درون زنبورهاى عـسـل چـه نـعـمتى است آن طور آنها را دست كم نمى گرفتند با مردم به زبانها وپيكرهاى خود آميزش كنيد و با دلها و كردارهايتان از آنان دورى كنيد.
ـ امام صادق (ع ): مراقب دين خود باشيد و آن را با تقيه مخفى نگه داريد, زيرا ايمان نداردكسى كه تقيه نداشته باشد شما در ميان مردم همچون زنبور عسليد در بين پرندگان اگر پرندگان بدانند كـه در درون زنـبـور عسل چيست همه آنها را مى خورند و اثرى باقى نمى گذارند همچنين اگر مـردم بدانند كه شما در دلهاى خود, ما خاندان را دوست داريد, با زبانهايشان شما را بخورندو در نهان و آشكار به شما نسبتهاى ناروا دهند.

تشويق به خوشرفتارى .

ـ امام على (ع ): جان و مالت را فداى برادر خود كن و عدل و انصافت را نثار دشمنت و خوشرويى و احسانت را به عموم مردم ببخش .

ـ بـه دوسـت خـود خـيـر خواهى و يكرنگيت را ببخش و به آشنايان خود ياريت را و به عموم مردم خوشروييت را.
ـ امـام صـادق (ع ): با منافق به زبان اظهار دوستى كن و با مؤمن دوست يكرنگ باش و اگرفردى يهودى با تو همنشينى كرد با او خوشرفتار باش .

ـ پيامبر خدا(ص ): با كسى كه همنشين توست خوشرفتار باش , تا مسلمان باشى .

ـ امـام صـادق (ع ): از ما نيست كسى كه با يار و همراه خود خوشرفتارى و با رفيقش رفاقت و باهم نمك و هم كاسه اش مدارا و با كسى كه با او خوشخو باشد خوشخويى نكند.
ـ خوش برخوردى با مردم , يك سوم خردمندى است .

ـ امام على (ع ): با برادران به نيكى رفتار كن و گناهان را با گذشت بپوشان .

ـ بـا سـلـطـان مـحتاطانه آميزش كن و با دوستان به فروتنى و خوشرويى و با دشمن به گونه اى كه حجت تو بر او تمام شود (و بهانه و دستاويزى براى دشمنى او باقى نماند).
ـ امـام صادق (ع ): روزى پيامبر(ص ) نزد عايشه بود كه مردى اجازه ورود خواست رسول خدا(ص ) فـرمـود: چه خويشاوند بدى عايشه برخاست و به اتاق رفت رسول خدا(ص ) به آن مرد اجازه ورود داد چـون مـرد داخـل شـد رسـول خـدا(ص ) با خوشرويى با او به صحبت كردن پرداخت تا آن كه صـحبتهايش تمام شد و بيرون رفت عايشه عرض كرد: اى رسول خدا! با اين كه آن حرف رادرباره اين مرد زدى باز با خوشرويى با او برخورد كردى ؟
رسول خدا(ص ) فرمود: يكى ازبدترين بندگان خدا آن كسى است كه , به سبب رفتار زشتش , همنشينى با وى ناخوشايند باشد.

تشويق به دوستى ورزيدن با مردم .

ـ امام كاظم (ع ): دوستى ورزيدن با مردم , نيمى از خرد است .

ـ پيامبر خدا(ص ): بعد از ايمان به خداى عزوجل , دوستى كردن با مردم در راس خردمندى است .

ـ امـام على (ع ): خويشتن را پايبند دوستى كن و خود را در راه تحمل زحمات (يا هزينه هاى )مردم به شكيبايى وادار.
ـ دوستى كردن با مردم , در راس خرد است .

ـ با اظهار دوستى , رشته محبت استوار مى شود.
ـ اى بسا كسى كه اظهار دوستى مى كند, اما رياكار است .

ـ با خوشرفتارى , دوستى پايدار مى شود.
ـ خوشرفتارى , رشته دوستى را پايدار مى سازد.
ـ با حسن معاشرت است , كه رفيقان با هم انس مى گيرند.
ـ با خوشرفتارى است , كه پيوند دوستى برقرار مى ماند.

غريب .

ـ امـام على (ع ): بسا دورى كه از هر نزديكى نزديكتر است و بسا نزديكى كه از هر دورى (ازآدمى ) دورتر است غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.
ـ از دست دادن دوستان , غربت است .

ـ امام صادق (ع ): سه چيز است كه با وجود آنها غربت نيست : ادب و تربيت نيكو, بى آزارى و دورى از شك .

ـ مـؤمن در دنيا غريب است , از خوارى آن بى تابى نكند و براى (دستيابى به ) عزتش با مردم رقابت نورزد.

آن چه در دوست داشتن دوست سزاوار است رعايت شود.

ـ امـام عـلـى (ع ): دوسـتت را در حد معتدل دوست بدار, زيرا ممكن است روزى دشمن تو شودو دشمنت را در حد ميانه دشمن بدار, زيرا شايد كه روزى دوست تو شود.
ـ هرگاه كسى را دوست داشتى , در دوستيت زياده روى مكن .

ـ هر گاه به دوستى از خود انس گرفتى , مقدارى از كارها و رازهاى خود را از او حفظ كن وبراى خودت باقى نگه دار, زيرا ممكن است روزى از گفتن آنها پشيمان شوى .

ـ مبادا دوستت را چنان از خود برانى كه او را از دوستى با تو بيرون برد و قدرى از پيونددوستيت با او باقى بگذار تا به اتكاى آن دوستى را از سر گيرد.

معاشرت (متفرقه ).

ـ امـام عـلـى (ع ): هـركـه بـا مـردم چـنـان رفـتار كند كه خوش ندارند, مردم درباره او ندانسته سخنهاگويند.
ـ آبادانى دلها, در آميزش با خردمندان است .

ـ با اهل فضل آميزش كن تا خوشبخت و شريف شوى .

ـ آميزش با دارندگان فضايل (مايه ) حيات دلهاست .

ـ اشتباه انسان در (شناخت ) كسى كه خود را براى او رو مى كند, نارواترين كار (ونابخشودنى ترين خطا) است .

ـ خصلتهاى پوشيده را, معاشرت آشكار مى كند.
ـ امـام صـادق (ع ): كـسـى كـه مـردم را بـه باد تمسخر مى گيرد نبايد به دوستى راستين (آنها) اميدبندد.
ـ امام على (ع ): از كسى كه دلهايتان او را ناخوش مى دارد پرهيز كنيد.
ـ آدم (ع ) در سـفـارش به فرزندش شيث فرمود: هر گاه دلهايتان از چيزى نفرت داشت از آن چيز دورى كـنـيد, زيرا زمانى كه من به درخت نزديك شدم تا از آن بخورم دلم از اين كارگريزان بود اگر از خوردن امتناع كرده بودم آن بلايى به سرم نمى آمد كه آمد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): هـر كـه در مـيان سخن برادر مسلمانش بدود مانند اين است كه چهره او راخراشيده باشد.
عاشور.

عاشورا.

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به اين پرسش : چرا روز عاشورا سوگناكترين روز به حساب آمده است و نـه روز رحـلـت پيامبر(ص ) وفاطمه (ع ) و روز شهادت على و حسن (ع )؟
فرمود: به اين دليل روز (شـهـادت )حـسين (ع )سوگناكترين روزهاست كه اصحاب كسا, اين گراميترين آفريدگان نزد خـداى تعالى , پنج نفر بودند پس , چون حسين (ع ) كشته شد ديگر كسى از اهل كسا باقى نماند كه بـعـداز او مـايـه تـسـلـى خـاطـر مـردم بـاشـد بـنـابراين , رفتن حسين (ع ) به منزله رفتن همه آنهاست ,همچنان كه باقى بودن ايشان مثل اين بود كه همه اهل كسا زنده هستند.
ـ امـام رضـا(ع ): هـر كه روز عاشورا روز سوگوارى و اندوه و گريه اش باشد, خداوند عزوجل روز قيامت را روز شادى و سرور او قرار دهد.
ـ بـر كـسـى چـون حـسـيـن بايد كه گريندگان بگريند, زيرا كه گريستن بر او گناهان بزرگ رامـى زدايـد حضرت سپس فرمود: چون ماه محرم مى رسيد كسى پدرم (ع ) را خندان نمى ديد غم واندوه بر او چيره بود تا آن كه ده روز مى گذشت روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود ومى فرمود: اين روزى است كه حسين (ع ) در آن كشته شد.
ـ امام باقر(ع ) ـ در حديث زيارت حسين (ع )در روز عاشورا از مسافت نزديك يا دور ـ :سپس , براى حسين (ع ) گريه و زارى كند و به كسانى كه در خانه اش هستند و از آنها تقيه نمى كند دستور دهد كه براى او بگريند و در سوگ حسين (ع ) به يكديگر تسليت گويند عرض كردم : چگونه به همديگر تـسـلـيـت بـگوييم ؟
حضرت فرمود: بگوييد: خداوند اجر ما را به سبب مصيبتى كه از حسين به ما رسيده بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در كنار ولى دم او, امام مهدى از خاندان محمد(ع ), به خونخواهى او بر مى خيزند.
ـ مـحمد بن محمد مفيد مى گويد: در روز دهم محرم حسين (ع ) كشته شدازامام صادق (ع )روايت شـده اسـت كـه در اين روز از كارهاى لذتبخش دورى شودوآداب وسنن سوگوارى برپا گردد و تا زوال خـورشـيـد از خـوردن و آشـامـيدن خوددارى شود و بعد از آن همان غذايى خورده شود كه سوگواران مى خورند.

فضيلت گريستن بر حسين (ع ).

ـ امـام رضـا(ع ): اى پـسـر شـبيب ! اگر مى خواهى براى چيزى بگريى , براى حسين (بن على )بن ابى طالب (ع ) گريه كن , زيرا همان گونه كه قوچ را سر مى برند آن حضرت را سر بريدند و از افراد خانواده او هيجده مردكشته شدند كه در روى زمين نظير نداشتند.
ـ امـام سـجـاد(ع ): هـر مؤمنى كه چشمانش براى كشته شدن حسين (ع ) گريان شود به طورى كـه اشـك بـر گونه هايش سرازير گردد, خداوند به سبب آن او را در غرفه هاى بهشتى جاى دهد كه روزگاران درازى را در آنها به سر برد.
ـ امام على (ع ): در روز قيامت همه چشمها گريانند و هيچ چشمى خواب ندارد, مگر آن چشمى كه خـداونـد آن را بـه كـرامـت خـود اختصاص داده و براى هتك حرمت حسين و خاندان محمد(ع ) گريسته باشد.
ـ امام صادق (ع ) ـ در مناجات خود بعد از نماز ـ : اى كسى كه ما را به كرامت خود ويژه گردانيدى و به ما وعده شفاعت دادى من و برادران من و زايران قبر پدرم حسين بن على صلوات اللّه عليهما را بـيـامرز بار خدايا! دشمنان ما از رفتن اينان به زيارت خرده گرفتند اما اين خرده گيريها, على رغـم مـيـل دشـمـنـان , آنان را از برخاستن و آمدن سوى ما باز نداشت پس , اين چهره هاى آفتاب سوخته را و اين گونه هايى را كه بر قبر پدرم ابى عبداللّه به خاك ماليده مى شودو اين چشمهايى را كـه از سـر دلـسـوزى بـراى ما اشكهايشان سرازير مى گردد و اين دلهايى را كه در غم مصيبت ما بيتاب و سوزان است و اين ناله و شيونهايى را كه براى ما مى شود, مشمول رحمت خويش بفرما بار خدايا! من اين جانها و اين پيكرها را به تو مى سپارم تا در آن روزتشنگى از حوض (كوثر) سيرابشان كنى .

سرودن شعر در سوگ حسين (ع ).

ـ امـام صـادق (ع ) بـه جـعـفـر بـن عـفـان طـائى فـرمـود: شنيده ام كه درباره حسين (ع )اشعار نـيـكـويـى مـى سـرايـى ؟
عـرض كـرد: آرى جـعفر براى آن حضرت و كسانى كه پيرامونش بودند شعرى خواند تا جايى كه اشك ها بر چهره و محاسنش جارى شد.
ـ هر كس درباره حسين (ع ) بيتى شعر بسرايد و خود بگريد و ده نفر را بگرياند, براى او و آن ده نفر بهشت باشد.

عشق .

نكوهش عشق .

ـ امام على (ع ): هجران , كيفر عشق است .

ـ بسا نهال عشقى كه از نيم نگاهى كاشته شده است .

ـ امـام صـادق (ع ) در پـاسـخ بـه سـؤال از عـشـق , فـرمـود: دلـهايى از ياد خدا تهى مى گردد و خداوندمحبت غير خود را به آنها مى چشاند.

فرجام عشق .

ـ امـام عـلى (ع ): هركه شيفته چيزى شود آن چيز ديده اش را كور و دلش را بيمار گرداند,چنين كـسى با ديده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود, شهوتها خرد او را از هم گسيخته و دنيا دلش را ميرانده است .

ـ اگر از هوس خويش فرمان برى , تو را كر و كور گرداند و بازگشتگاه (آينده و فرداى قيامت ) تو را تباه سازد و به هلاكتت افكند.
ـ هوا و هوس , شريك كورى (دل وبصر) است .

پاداش عاشق پاكدامن .

ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه عاشق شود و خود را پاك نگه دارد و با اين حال بميرد, شهيد مرده است .

ـ هـر كـه عـاشق شود و عشق خويش را كتمان كند و پاكدامنى ورزد و با اين حال بميرد, اوشهيد است .

ـ هر كه عاشق شود و عشق خود را بپوشاند و پاكدامنى ورزد و صبورى كند, خداوند او رابيامرزد و به بهشت برد.
ـ امـام على (ع ): كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد, اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفت ورزد.

عشق به خدا.

ـ پيامبر خدا(ص ): خداى عزوجل مى فرمايد: هرگاه اشتغال به من بر جان بنده غالب آيد,خواهش و لـذت او را در يـاد خـودم قرار دهم و چون خواهش و لذتش را در ياد خودم قرار دهم عاشق من گردد و من نيز عاشق او و چون عاشق يكديگر شديم پرده ميان خود و او را بالا زنم وآن (مشاهده جـلال و جـمـال خـود) را بر جان او مسلط گردانم , به طورى كه وقتى مردم دچار سهوو اشتباه مى شوند, او دستخوش سهو نمى شود.
تعصب .

تعصب .

قرآن .

((آن گـاه كه كافران تعصب جاهلى را در دلهاى خويش قرار دادند, خداوند نيز آرامش خود را بر دل پـيـامـبرش و مؤمنان فرو فرستاد و تقوا را همراهشان كرد كه آنان به تقواسزاوارتر و شايسته تر بودند و خدا بر هر چيزى داناست )).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): كسى كه تعصب بورزد يا برايش تعصب ورزيده شود, حلقه ايمان را ازگردن خويش باز كرده است .

در نقلى ديگر از اين حديث آمده است : حلقه اسلام را از گردن خويش باز كرده است .

ـ هـر كـس در دلـش بـه انـدازه دانـه خـردلـى عـصـبـيـت باشد, خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهليت برانگيزد.
ـ امام صادق (ع ): هر كه تعصب بورزد, خداى عزوجل دستارى از آتش بر سر او ببندد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): از مـا نـيـسـت كـسى كه به عصبيتى فرا خواند و از ما نيست كسى كه در راه عصبيتى بجنگد و از ما نيست كسى كه با برخوردارى از عصبيتى بميرد.
ـ امـام عـلـى (ع ): خـداونـد شـش گـروه را بـه سـبـب شـش خصلت عذاب مى كند: عرب را به سبب عصبيت (جاهلى و نژادى ) و ملا كان را به سبب تكبر.
ـ امام على (ع ) در نامه خود به مالك اشتر, مى فرمايد: باد بينى و تندى خشم و ضرب دست وتيزى زبان خود را, مهار كن .

تعصب نكوهيده .

ـ امـام سـجـاد(ع ) در پـاسـخ بـه پـرسـش از تـعصب ورزى , فرمود: تعصبى كه صاحبش به سبب آن گـنـهـكـار مـى باشد, اين است كه آدمى بدان قوم خود را از نيكان قومى ديگر بهتر بداند, اين ازعـصـبـيـت نيست كه كسى قوم و مردم خود را دوست داشته باشد, بلكه كمك كردن قوم خود برستم از عصبيت است .

ـ پيامبر خدا(ص ) در پاسخ به سؤال از عصبيت , فرمود: عصبيت آن است كه قوم و قبيله خودرا در راه ستم يارى رسانى .

پيشواى متعصبان .

ـ امام على (ع ) در نكوهش ابليس مى فرمايد: به سبب آفرينش خود (از آتش ) بر آدم فخر فروخت و بـه خـاطـر اصـل و گوهرش عليه او عصبيت ورزيد پس , اين دشمن خدا پيشواى متعصبان و سر سـلـسـلـه مـسـتكبران و خودبزرگ بينان است و همو عصبيت را پايه گذارى كرد و بر سر رداى جبروتى و كبريا با خدا به كشمكش برخاست و جامه عزت و نخوت (كه خاص خداوند است ) پوشيد و نقاب فروتنى رابه دور افكند.
ـ امام على (ع ) نيز در نكوهش شيطان , مى فرمايد: عصبيت و كبر او را فرا گرفت و شور بختى بر او چـيـره گـشت و به آفرينش خود از آتش نازيد و آفرينش آدم از گل خشكيده را خوار وبى مقدار شمرد.
ـ امـام صـادق (ع ): فرشتگان گمان مى كردند كه ابليس از آنان است و خدا مى دانست كه ازشمار آنـها نيست پس , او به سبب عصبيت و كبر و خشم آن چه را در درونش بود بيرون ريخت و گفت : مرا از آتش آفريدى و او را از گل خلق كردى .

تعصب پسنديده .

ـ امام على (ع ) در خطبه قاصعه مى فرمايد: من نگريستم , اما احدى از جهانيان را نيافتم كه درباره چيزى تعصب ورزد مگر اين كه تعصب او علتى داشت كه نادانان را به اشتباه مى افكند, يا دليلى كه بـه انـديـشه نابخردان مى چسبد, جزشما كه براى چيزى تعصب به خرج مى دهيد كه هيچ سبب و علتى برايش شناخته نمى شود اماابليس به خاطر اصل و گوهر خويش در برابر آدم عصبيت نشان داد و بر او به دليل خلقتش (ازگل ) خرده گرفت و گفت : من از آتشم و تو از گلى و اما توانگران از امـتـهاى مرفه و عياش , به خاطر فراوانى نعمت (اموال و اولاد) تعصب ورزيدند و گفتند كه : ما داراييها و فرزندان بيشترى داريم و هرگز به عذاب گرفتار نخواهيم شد.
پـس , اگـر چـاره اى از داشـتـن تـعـصب نيست , بايد تعصبتان به خاطر خصلتهاى والاى انسانى وكـردارهـاى پـسـنـديـده و امـور نيكويى باشد كه خاندانهاى شرافتمند و بزرگوار و دلير عرب وبـزرگـان و مـهـتـران قـبـايـل در آنـهـا بـر يـكديگر برترى مى جستند, با خلقهاى پسنديده و خـردهـاى بـزرگ و مـقامهاى بلند و آثار و رفتارهاى پسنديده بنابراين , براى خصلتهاى پسنديده تـعـصـب به خرج دهيد, خصلتهايى چون : نگاهداشت حق و حرمت همسايگى و پايبندى به عهد و پـيـمـانهاو فرمان بردن از نيكيها و مخالفت با تكبر و گردنفرازى و اقدام به احسان و نيكوكارى و خـويـشـتـنـدارى از زورگويى و تجاوز و بزرگ شمردن قتل نفس و انصاف داشتن بامردم و فرو خوردن خشم و دورى از ايجاد تباهى در جامعه .

ـ پـيـامبر خدا(ص ): بهترين شما كسى است كه از عشيره خود دفاع كند, به شرط آن كه با اين كار مرتكب گناهى نشود.
ـ امام على (ع ): اگر ناگزير از داشتن تعصب هستيد, پس , در راه يارى رساندن به حق و كمك به ستمديده تعصب نشان دهيد.
ـ امـام سـجـاد(ع ): هـيـچ تـعـصـبـى بـه بهشت نرفت مگر تعصب حمزة بن عبد المطلب , كه به سبب شكمبه اى كه بر سر پيامبر(ص )انداخته شد به خشم آمد و مسلمان شد.
ـ امـام عـلـى (ع ) در خطبه اى كه طى آن مردم را به يارى خويش فرا خواند, مى فرمايد: براى يارى دادن پروردگارتان منتظر چه هستيد؟
آيا دينى نيست كه شما را گرد هم آورد و غيرت وتعصبى نيست كه شما را تكان دهد؟
.
ـ امـام على (ع ) نيز در همين زمينه , مى فرمايد: آيا دينى نيست كه شما را گرد هم آورد وغيرت و تـعصبى وجود ندارد كه شما را بر انگيزد؟
آيا شگفت نيست كه معاويه آن مردمان خشن فرومايه را فرا مى خواند و بى آن كه به آنها كمك و بخششى كند, از او پيروى مى كنند.
عصمت .

عصمت .

ـ امام على (ع ): مردم در حقيقت با شهرياران و دنيايند مگر آن كسى كه خدا او را حفظ كند.
ـ خـرد مردم دستخوش خلل و كاستى است جز آن كس كه خداوند مصونش بدارد, پرسش كننده آنان لجوج و مجادله گر است و پاسخ دهنده شان فضل فروش است , آن كه در ميان آنان انديشه اش بـرتـر (و خوش فكرتر) است بسا كه به علت خشم و خشنودى از نظر درست خود بازمى گردد (و خـلاف حـقيقت را اظهار مى كند) و پابرجاترينشان با نگاهى از جا در مى رود و يك كلمه (تهديد يا تطميع ) او را عوض مى كند.
ـ هر كه عصمت به او الهام شود, از لغزشها در امان ماند.
ـ چگونه از شهوت خوددارى كند, كسى كه عصمت ياريش نكرده باشد؟
.
ـ امـام على (ع ) در وصف فرشتگان , مى فرمايد: و آنان را از ترديد حاصل از شبهات مصون داشت , از اين رو, هيچ كدام آنها از راه خشنودى خدا منحرف نمى شود.

پناه جستن به خدا.

قرآن .

((چگونه كافر مى شويد در حالى كه آيات خدا بر شما خوانده مى شود و رسول او در ميان شماست ؟
و هر كه به خدا پناه جويد به راه راست هدايت شده است )).
((اما آنان را كه به خدا ايمان آورده اند و به او پناه جسته اند به آستان فضل و رحمت خويش درآورد و به راهى راست هدايتشان كند)).
ـ امـام على (ع ): در همه حالاتت به خدا پناه جوى كه در اين صورت با مانعى نيرومند خود راحفظ مى كنى .

ـ هر كه به خدا پناه برد, خداوند او را نجات دهد.
ـ هر كه به پناه خدا در آيد, هيچ شيطانى به او آسيب نرساند.
ـ هر كه به خدا چنگ زند مطلوبش ارجمند شود.
ـ امام على (ع ) ـ در دعا ـ : خدايا! براى من پيكرى آفريدى و در آن ابزارها و اندامهايى نهادى كه من با آنها تو را فرمان مى برم و نافرمانى مى كنم , تو را به خشم مى آورم و خشنودت مى سازم و در نفس مـن انـگيزه به سوى شهوات قرار دادى و مرا در سرايى آكنده از آفات جاى دادى و آن گاه به من فرمودى : باز ايست پس , من به كمك تو (از گناه ) باز مى ايستم و به تو توسل مى جويم و به تو پناه مـى بـرم و بـا كـمك تو خودم را حفظمى كنم و براى انجام آن چه خشنودت مى سازد, از تو توفيق مى طلبم .

معناى معصوم .