ميزان الحكمه جلد ۹

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱ -


كار / 1.

تشويق به كار.

قرآن .

((هـر كـس , از مـرد و زن , كـه مـؤمن باشد و كار نيكو انجام دهد, زندگى خوش و پاكيزه اى بدو خواهيم داد و پاداشى بهتر از كارشان به آنان مى دهيم )).
((اما كسى كه توبه كرد و ايمان آورد و كار شايسته انجام داد, اميد است كه از رستگاران باشد)).
((و آنان كه با ايمان نزد او آيند و كارهاى شايسته كنند, صاحب درجاتى بلند باشند)).
ـ امام على (ع ) : كار كنيد و آن را به پايانش رسانيد و در آن پايدارى كنيد, آن گاه شكيبايى ورزيد و پارسا باشيد همانا شما را پايانى است , پس , خود را به آن پايان (بهشت ) رسانيد.
ـ بـيـگـمان شما به آشكار ساختن اعمال نيازمندتريد تا به آشكار ساختن گفته ها (يا شما به انجام درست و صحيح كارها نيازمندتريد تا درست و فصيح ادا كردن سخنان ).
ـ هـر كـه كـار كـند نيرومندتر شود و هر كه در كار كوتاهى ورزد, بر ضعف و سستى او (دركارها) افزوده شود.
ـ شرافت و بزرگى نزد خداى سبحان به نيكويى كارهاست , نه به نيكويى گفتارها.
ـ دانش تو را راهنمايى مى كند و كار تو را به هدف مى رساند.
ـ با كار است كه پاداش به دست مى آيد, نه با تنبلى .

ـ هر كس كارش او را كند برد, نسبش (حسبش ) او را شتابان نبرد.
ـ كار, شعار مؤمن است .

ـ كار, همسفر شخص برخوردار از يقين است .

ـ كار, كاملترين خلف انسان است .

ـ دين اندوخته است و دانش راهنما.
ـ با نيكويى كردار است , كه ميوه دانش چيده مى شود نه با زيبايى گفتار.
ـ امام هادى (ع ) : مردم در دنيا با اموال سر و كار دارند و در آخرت با اعمال .

ـ امام صادق (ع ) : خداوند در دنيا مردم را به نام پدرانشان خواند, تا يكديگر را بشناسند و درآخرت بـه كـردارهايشان تا سزا داده شوند پس فرمود : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد)) ((اى كسانى كه كافر شده ايد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : مردى خدمت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد : چه چيز حجت نادانى را ازمن دور مى كند؟
فرمود : دانش عرض كرد : چه چيز حجت دانش را از من دور مى سازد؟
فرمود : عمل .

ـ امام صادق (ع ) : اندكى كار كنيد, تا بسيار متنعم شويد.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : مـحـبـوبـتـريـن شما نزد خداى عزوجل نكوكارترين شماست و كار آن كس نزدخداوند پر ارجتر و زيادتر است كه رغبتش به آنچه نزد اوست زيادتر باشد.
ـ امام على (ع ) : چونان كسى مباش كه بدون كار به آخرت اميد مى بندد مردمان نيكوكار رادوست دارد, امـا اعمال آنها را انجام نمى دهد, گنهكاران را دشمن دارد اما خود در جرگه آنهاست براى ديـگـرى بـه گناهى كمتر از گناه خود ترسان مى شود و براى خود بيش از كردارش اميد پاداش دارد در كار (نيك ) كوتاهى مى ورزد و در درخواست پاداش اصرار مى كند حرف زياد مى زند و عمل كم مى كند!.
ـ در وصف زاهدان , مى فرمايد : گروهى از مردم دنيا بودند, اما دنيايى نبودند در دنيا چونان كسى بـودنـد كـه اهـل دنـيا نيست , براساس بينش (و يقينى كه دارند) عمل كردند و از آنچه مى ترسند (يعنى مرگ ) پيشى گرفتند (يا موانعى را كه در دنيابر سر راه آنهاست پشت سرمى گذاشتند).
ـ اكـنون كه در فراخناى زندگى هستيد و نامه هاى عملتان گشوده و بساط توبه گسترده است وفرارى از طاعت خدا به سوى خدا فرا خوانده مى شود و بدكار جاى اميدوارى دارد, كار كنيدپيش از آن كه چراغ عمل خاموش شود و فرصت از كف برود.
ـ نـيكوكاران را از سخنانى مى توان شناخت كه خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خويش جارى مى سازد, پس بايد كه دوست داشتنى ترين اندوخته در نظر تو اندوختن كار نيك باشد.
ـ كـار كـنـيـد هنوز كه كار به درگاه خدا بالا مى رود و توبه سود مى بخشد و دعا شنيده مى شود واوضاع آرام و قلمها(ى فرشتگان مامور ثبت اعمال ) در كار است .

ـ رحمت خدا بر شما باد, با توجه به نشانه هاى آشكار حق كار كنيد, زيرا كه اين راه روشن شما را به سـراى آرامـش (بـهشت ) مى كشاند و شما در سرايى هستيد كه از روى فرصت و فراغت مى توانيد خشنودى پروردگار را به دست آوريد, در جايى هستيد كه نامه هاى اعمال باز است وقلمها در كار و بدنها سالم و زبانها رها و توبه شنيده مى شود و كارها پذيرفته مى گردد.

كار و پاداش .

قرآن .

((نه به آرزوهاى شماست و نه به آروزهاى اهل كتاب هر كس كه مرتكب كار بدى شود, جزايش را ببيند و جز خدا براى خويش دوست و ياورى نيابد هر مؤمنى , مرد يازن , كار شايسته كند, به بهشت روند و به قدر آن گودى كه بر پشت هسته خرماست به آنان ستم نشود.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـمـان گـونـه كـه از بـوتـه خـار انگور چيده نمى شود, بدكاران نيز در منازل نيكوكاران فرود نمى آيند اينها دو راه است هركدام رادرپيش گيريد به آن مى رسيد.
ـ همچنان كه از بوته خار انگور چيده نمى شود, بدكاران نيز به جايگاه نيكوكاران نمى روندپس هر راهى را كه مى خواهيد بپيماييد, زيرا هر راهى راكه بپوييد به اهل آن وارد شويد.
ـ امام على (ع ) : ميوه كار نيك , همانند ريشه آن است .

ـ ميوه كار بد, همانند ريشه آن است .

تفسير:.
عـلامـه طـبـاطـبـائى در الـمـيـزان در تـوضـيـح رابـطـه كـار و پـاداش مـى نـويـسد: در بحث گـذشـتـه ديـديـم كـه امرونهى هاى عقلايى ـ قوانينى كه در ميان عقلا حكمفرماست ـ چنانچه به كاربسته شوند,پيامدهاى خوب و زيبايى دارند كه همان ثواب و پاداش است و چنانچه از آنهانافرمانى و تـمـرد شود, پيامدهاى بد و ناگوارى دارند كه به نام كيفر خوانده مى شوند اين پاداش و كيفر به مـثـابه راه چاره اى است كه براى به كار بستن اوامر ونواهى انديشيده مى شوند پاداش خوب درقبال امـتـثـال اوامـر ونـواهـى بـراى ايـن اسـت كـه افراد به كارتشويق شوند و كيفر و سزاى بد در برابر مخالفت وسرپيچى براى اين است كه شخص از تمرد وسرپيچى ترسان و برحذر باشد.
از ايـن جـا مـعـلـوم مـى شـودكـه رابـطـه مـيـان كـار وـ ى اربـ ى چـيـپـرسـوت فـلـاخـمــاوال اـثـتـما پاداش ,يك رابطه جعلى وقراردادى است كه ازسوى جامعه يا زمامدار وضع مى شود و عاملى كه آنها را بـه وضـع ايـن رابـطـه واداشـتـه نـيـازشـديـدآنها به كاروبه كاربستن قوانين است تا با استفاده از آن نـيـازشان را برطرف و مشكلشان راحل كنند از همين روست كه مى بينيم وقتى بى نياز شدند و نيازشان به كار برطرف شد, در عملى ساختن پاداش و كيفر كه به انجام آن متعهد شده اند سستى نشان مى دهند.
نـيـز از هـمـيـن روسـت كـه مـى بـيـنـيـم كـمـى و زيـادى و شدت و ضعف پاداش وكيفر, بسته بـه ايـن كه نيازبه كارچقدرباشد,تفاوت مى كند هر چه نياز بيشتر باشد, مزد و پاداش افزايش مى يابد وهـر چـه نـيـاز كـمـتـر بـاشـد, مـزد و پـاداش كـمـتـر اسـت , زيـرا فـرمـانـده و فـرمـانـبـرـ وتكليف دهنده وفردمكلف ,به منزله فروشنده و خريدارهستند هريك از آنها چيزى مى دهد و درقبال آن چيزى مى گيرد و پاداش و مزد به منزله بهايى است كه پرداخت مى شود و كيفر به منزله تاوانى اسـت كـه كـسـى كـه چيزى را از بين برده در برابر بهاى آن ضامن است و به گردن اوست وبايد بپردازد.
بـه طـور كـلـى ايـن عمل يك امر قراردادى و اعتبارى است مانند ديگر عناوين واحكام ومعيارهاى اجتماعى كه چرخه اجتماع انسانى بر محور آنها مى گردد, همچون رياست ومرئوسيت و امر و نهى و فـرمـانـبردارى و نافرمانى و بايد و نبايد و مالكيت و ثروت و خريد وفروش و غيره اما حقايق , آن مـوجـودات خـارجى وحوادثى است كه آنهارادر ميان گرفته اند ـوتوانگرى وتهيدستى و عزت وذلت وسـتـايـش ونـكوهش درحال و وضعيت آنها تاثيرى ندارد ـمانند زمين و آنچه از زمين مى رويد و مرگ و زندگى و تندرستى وبيمارى وگرسنگى وسيرى وتشنگى وسيرابى .

ايـن چـيـزى اسـت كه در ميان عقلاى جامعه وجود دارد خداوند سبحان نيز در سخنان خود باما هـمـان شـيـوه اى را در پـيـش گـرفته كه ما با يكديگر در پيش گرفته ايم و خوشبختى ما را كه ازطريق دين خود به سوى آن رهنمونمان مى شود, در قالب سنتها و قوانين اجتماعى ريخته است , امر و نهى كرده , تشويق كرده و بر حذر داشته , بشارت داده و بيم داده است , وعده پاداش داده و از كـيـفـر تـرسانده است لذا با همان سادگى كه سنتها و قوانين اجتماعى را پذيرفته ايم , دين را نيز دريـافـت مى كنيم خداى تعالى فرموده است : ((اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شمانمى شد هيچ يك از شما هرگز روى پاكى را نمى ديد)).
خـداونـدسـبـحـان كارآموزش نفوس مستعد ادراك حقايق را فرو نگذاشت در آياتى از قرآن اشاره فرموده كه فرا سوى اين معارف دينى كه ظواهر كتاب و سنت شامل آنهاست , موضوع بسيار بزرگتر و رازى گـرانـبهاتر و ارزشمندتر وجود دارد مى فرمايد : ((اين زندگى دنيا چيزى جزسرگرمى و بازى نيست و سراى آخرت آن زندگى (واقعى ) است )).
زنـدگـى دنـيا را بازيى قلمداد كرده كه اساس وپايه اى جزخيال نداردوكارونقشى جز اين نداردكه انـسان را از هدف اصليش كه همان سراى آخرت و سعادت جاويدان آدمى است و حقيقت زندگى مـى بـاشـد, بـاز دارد مـراد از زنـدگـى دنيا اگر همان چيزى باشد كه ما آن رازندگى مى ناميم ـ نـه شـؤون ولـوازم زنـدگـى از قـبـيـل مال و مقام و دارايى و قدرت وشوكت وامثال اينهاـ بازى و سرگرمى بودن آن , با وجود حقايقى كه در آن هست , مستلزم اين است كه شؤون و لوازم زندگى بـه طـريق اولى سرگرمى و بازيچه باشد و اگر مراد زندگى دنيا و همه ملحقات آن باشد, در آن صورت مطلب روشنتر است .

بـنـابـرايـن ,ايـن قوانين اجتماعى و اهدافى كه به وسيله آنها تعقيب مى شود از قبيل قدرت و مقام و ثـروت و غـيـره و افـزون بـر ايـنـها موضوعات و اهدافى كه آموزشهاى دينى آنها را در بر مى گيرد وخـداونـد نـخـسـت از طـريـق فـطـرت و سـپـس از طـريـق ارسـال رسـل مـا را بـه سوى آنها رهـنـمون شده است ,در حكم بازيى است كه سرپرست و مربى خردمند كودك خردسال كه صلاح و فسادوخوب و بد خود را تشخيص نمى دهدوضع مى كند و در اين بازى بااو همراه و شريك مى شودتا بـدن و ذهـن او راپـرورش دهـدوبـراى نـظـام كـارومـوفق شدن در آن آماده اش سازد سر زدن اين كـاربـازيـگـرانـه از كـودك صـرفـا يـك بـازى زيـباست كه او را به مرز كار هدايت مى كند, اما از جانب سرپرست او يك اقدام حكيمانه و كار جدى است كه به هيچ وجه جنبه بازى ندارد.
خداوند مى فرمايد : ((ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است از روى بازى نيافريديم آن دو را جز به حق نيافريديم اما بيشتر آنان نمى دانند)) مضمون اين آيه نزديك به آيه پيش است .

خـداونـدسپس نحوه منجر شدن اين تربيت ظاهرى به اهداف و مقاصد معنوى را در يك مثل كلى و عـمـومـى كـه بـراى مـردم زده اسـت شـرح مـى دهـدومـى فـرمـايـد : ((ازآسـمـان آبـى فـرستادو هـررودخـانـه بـه انـدازه خـويـش جـارى شـد و آب روان كـف بـر سـر آورد و از آنـچـه بـرـفى م دنوادخ آتـش مـى گـذارندتازيورومتاعى سازندنيزكفى بر سر آيد خدا براى حق و باطل چنين مثل زند اما كف به كنارى رود و نابود شود و آنچه براى مردم سودمند است در زمين پايدار ماند)).
از بـيـان خداى تعالى روشن مى شود كه ميان كار و پاداش و راى رابطه قراردادى و اعتبارى كه از نـظـر افـراد جـامـعه ميان اين دو وجود دارد و ظاهر آموزشها و تعاليم خداوند نيز بر همان منوال مى باشد, يك رابطه حقيقى وجود دارد.

كار دوستى است كه از انسان جدا نمى شود.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر يك از شما را سه دوست است : يكى از آنها دوستى است كه خواهش او را بر آورده مـى سازد و آن مال و ثروت اوست , ديگرى دوستى است كه تا لب گور با اومى آيد اما چيزى بـه او نـمـى دهد و از آن به بعد همراهيش نمى كند و آن خويشاوند اوست ,سومى دوستى است كه مـى گويد : به خدا قسم هر جا بروى با تو مى آيم و از تو جدا نمى شوم ! اين دوست عمل اوست اگر خوب باشد, پاداش خوب مى بيند و اگر بد باشد, سزاى بد مى يابد.
ـ سـه چـيـز شـخـص مـرده را هـمـراهـى مـى كـنـند : خانواده اش , دارايى اش و عملش دو تاى آنهابرمى گردند و يكى باقى مى ماند خانواده و دارايى او برمى گردند و عملش با او مى ماند.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : كار نيك به بهشت مى رود وزمينه را براى صاحبش آماده مى سازد, همچنان كه شخص غلام خود را به جايى مى فرستد تا آن جا را برايش فرش كند حضرت سپس اين آيه را تلاوت كرد : ((اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند, براى خويشتن آماده مى كنند)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر گاه انسان بميرد, رشته عملش قطع مى شود مگر سه چيز كه دنباله دارد :صدقه جاريه , يا دانشى كه مردم از آن بهره مند شوند, يا فرزند نيكوكارى كه برايش دعا كند.
ـ هـفـت چـيـز اسـت كـه بـعـد از مـرگ بـنـده , ثـواب آنـهـا بـرايـش نـوشـته مى شود : مردى كه درخت خرمايى بكارد,يا چاه آبى حفر كند, يا نهرى جارى سازد, يامسجدى بسازد, يا كتابى بنويسد, يـا دانشى از خود به ارث گذارد, يا فرزند شايسته اى بر جاى نهد كه بعد از مرگش براى او از خدا آمرزش بخواهد.
ـ امام على (ع ) : آدمى را جز عمل , همراهى نمى كند.
ـ همنشين خير خواه , همان عمل شايسته است .

هر كردارى را گياهى است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : بـدان كـه هـر كـردارى را گياهى است و هيچ گياهى از آب بى نياز نيست و آبـهـاگـونـاگـونند پس , هر گياهى كه با آب پاك و نيكو آبيارى شود, درختش نيكو و ميوه اش شـيـريـن مـى شود و هر گياهى كه با آب آلوده و ناگوار آبيارى شود, درختش بد و ميوه اش تلخ مى گردد.

پيگيرى در كار.

ـ امام على (ع ) : در كار پيگير باشيد, زيرا خداوند براى كار مؤمنان پايانى جز مرگ قرار نداده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : مداومت بر عمل در پيروى از آثار و سنتها, گر چه آن عمل اندك باشد,نزد خدا پسنديده تر و فرجامش سودمندتر است از سختكوشى در عبادت بر اساس بدعتها وپيروى از هوسها .

ـ امـام صـادق (ع ) : كار مداوم اندك اما توام با يقين , نزد خداوند برتر از كار بسيار است كه همراه با يقين نباشد.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : مـحبوبترين كارها در پيشگاه خداى عزوجل كارى است كه بنده بر آن مداومت ورزد, گر چه اندك باشد.
ـ هيچ چيز نزد خداوند عزوجل محبوبتر از كارى نيست كه بر آن مداومت شود, هر چنداندك باشد .

ـ امام سجاد(ع ) مى فرمود : من دوست دارم كه در كار مداومت داشته باشم , گر چه آن كاراندك باشد.
ـ امـام بـاقر(ع ) مى فرمود : هر گاه به كارى (عبادى ) عادت كنم دوست دارم بر آن مداومت ورزم اگـر از عـبـادت شبانه چيزى از من فوت شود, روز قضايش را به جا مى آورم و اگر روزچيزى (از عـبـادت ) را از دسـت دهـم , شب قضاى آن را به جا مى آورم محبوبترين كارها درپيشگاه خداوند كارى است كه با پيگيرى همراه باشد.
ـ امـام على (ع ), در سفارش به فرزند خويش حسين (ع ), مى فرمايد : تو را سفارش مى كنم به وكار كردن (و عبادت ) در حال سرزندگى و سست حالى .

ـ امـام سـجـاد(ع ) مـى فـرمـود : مـن دوسـت دارم كـه با عملى برابر (كه هر روزش از روز پيش كمترنباشد) بر پروردگارم وارد شوم .

ـ عـايـشه : پيامبر خدا(ص ) بوريايى داشت كه شب دولا مى كرد و رويش نماز مى خواند و روزپهن مى كرد و روى آن مى نشست و مردم به طرف پيامبر آمدند و با نماز آن حضرت نمازمى گذاردند, تا جايى كه تعدادشان زياد شد پيامبر خدا(ص ) رو به آنها كرد و فرمود : اى مردم !در حدى كه تاب و تـوان داريـد عـمـل كنيد, زيرا خداوند خسته نمى شود مگر اين كه شما خسته شويد محبوبترين اعمال نزد خداوند عملى است كه ادامه داشته باشد, گر چه اندك باشد.
در روايـتـى ديگر آمده است : خاندان محمد هر گاه كارى را انجام مى دادند, آن را پايدار واستوار مى ساختند.
ـ عـايشه و ام سلمه , در پاسخ به اين سؤال كه محبوبترين اعمال نزد پيامبر(ص ) چه بود, گفتند : كارى كه با مداومت همراه بود, گر چه اندك مى بود.

هركس كارى انجام دهد آن را تا يك سال ادامه دهد.

ـ امام صادق (ع ) : مبادا عملى را بر خود لازم گردانى و تا دوازده ماه از آن دست بردارى .

ـ هركس كار خيرى را شروع كند, بايد تا يك سال آن را ادامه دهد و زير يك سال قطعش نكند.
ـ هـر گـاه شخصى كارى را آغاز كند, بايد تا يك سال آن را ادامه دهد سپس , اگر خواست , به كار ديگرى پردازد, زيرا شب قدر كه آنچه خداوند مى خواهد مقدر مى كند, در آن يك سال وجود دارد.

نتايج مداومت بر كار خير.

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : آنچه از مداومت بر كار نيك بر مى خيزد, عبارت است از : ترك زشتيها,دور شـدن از سـبكسرى , بيرون آمدن از گناه , يقين , عشق به رهايى و رستگارى ,فرمانبردن از خداى بخشنده , بزرگداشت برهان , كناره گيرى از شيطان , پذيرش عدل و گفتارحق اينها چيزى است كه از پيگيرى در كار نيك به خردمند مى رسد.

كار اندك همراه با پيگيرى بهتر ازكار بسيار است كه از آن خسته شوى .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : همانا نفس خسته و دلگير مى شود و هيچ يك از شما نمى داند كه چقدرعمر مـى كـنـد, پـس , بـنـگـرد كـه از عـبـادت چـه در تـوان اوست و سپس بر همان مداومت ورزد, زيرامحبوبترين كارها نزد خداوند, كارى است كه بر آن مداومت شود هر چند اندك باشد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : كـار (خـيـر) انـدك كـه بـر آن مـداومـت ورزى , از كار بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : به اندازه اى كه تاب و توان داريد, كارى را به عهده گيريد, زيرا خداوندخسته نشود تا آن گاه كه شما خسته شويد محبوبترين كارها در پيشگاه خدا مداومترين آن هاست گر چه اندك باشد.

فزونى كردار بر گفتار.

ـ امام على (ع ) : فزون بودن گفتار بر كردار عيب است و فزون بودن كردار بر گفتار زيبايى وزيور است .

ـ بـيـشـتـر بـودن كـردار از گـفـتـار, بـهـتـريـن فـضيلت است و كمتر بودن كردار از گفتار, زشت ترين رذيلت است .

برترين كارها.

ـ پيامبر خدا(ص ) : برترين كارها, استوارترين آنهاست .

ـ امام على (ع ) : برترين كارها, كارى است كه نفس خود را بر انجام آن مجبور گردانى .

ـ برترين كارها, كارى است كه براى خدا باشد.
ـ برترين كارها, پايبندى به حق است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : برترين كارها, با دوامترين آنهاست هر چند اندك باشد.
ـ در پاسخ به اين سؤال كه برترين كارها چيست , فرمود : اطعام كردن و نيكو سخن گفتن .

ـ نيز در پاسخ به همين سؤال , فرمود : شناخت خدا و آگاهى در دين او.
ـ امـام صـادق (ع ) : در پـيـشگاه خداى عزوجل , بعد از ايمان , هيچ كارى برتر از شاد كردن مؤمنان نيست .

ـ امام سجاد(ع ) : عمل آن كس از شما نزد خداوند بزرگتر است , كه رغبت او به آنچه نزدخداست بزرگتر باشد.
ـ امام على (ع ) : بالاترين كارها, خالص گردانيدن ايمان است و پارسايى و يقين راستين .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : بـرتـريـن كارها عبارتند از ايمان به خدا و تصديق او و جهاد در راه خدا و حج پذيرفته شده از اينها راحت تر براى تو اطعام كردن است و به نرمى سخن گفتن و بخشندگى وخوشخويى و از اينها آسانتر براى تو اين است كه خداوند را در آنچه براى تو مقدر كرده است ,متهم نسازى .

ـ بـرتـرين كارها عبارتند از : ايمانى كه در آن شك نباشد و جهادى كه در غنايم آن خيانت صورت نگيرد و حجى كه پذيرفته شود.
ـ بهترين كار خواندن نماز در وقت آن است سپس نيكى كردن و اطاعت از پدر و مادر و آن گاه در امان بودن مردم از زبان تو.
ـ امـام صـادق (ع ), در پاسخ به پرسش از بهترين كارها, فرمود : نماز به وقت , نيكى كردن به پدر و مادر و جهاد در راه خداى عزوجل .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : سرور كارها سه چيز است : انصاف داشتن با مردم , كمك و همدردى بابرادر دينى و به ياد خداى تعالى بودن در همه حال .

ـ امـام صـادق (ع ), دربـاره آيـه ((تـا شـما را بيازمايد كه كدامتان نيكوتر عمل مى كنيد)), فرمود :مقصود اين نيست كه كدام يك بيشتر عمل مى كنيد, بلكه مقصود اين است كه كدامتان درست تر عمل مى كنيد و درستى عمل همان ترس از خداست و داشتن نيت صادق و خوب .

ـ در پـاسـخ بـه پـرسـش زبـيـرى از بـرتـرين كارها نزد خداوند, فرمود : همان كارى كه خداوند هـيـچ چـيـزى را جـز بـا آن نـمـى پـذيرد عرض كردم : آن چيست ؟
فرمود : ايمان به خداى يكتا, بـلـنـدپـايـه تـريـن و ارجـمـندترين و والاترين اعمال است زبيرى مى گويد : عرض كردم : آيا به مـن نـمـى فـرمـاييد كه ايمان گفتار است و كردار با گفتار است منهاى كردار؟
حضرت فرمود : ايمان سراسر كردار است و گفتار بخشى از آن كردار مى باشد.
ـ در پـاسـخ بـه پـرسـش يكى از اصحاب درباره بهترين اعمال , فرمود : يكتا دانستن پروردگارت پرسيد : بزرگترين گناهان چيست ؟
فرمود : مانند آوردن براى آفريدگارت .

ـ امام باقر(ع ) : خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از شاد كردن مؤمن باشد, عبادت نشده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : محبوبترين كارها در پيشگاه خدا, شاديى است كه به مؤمن رسانى ,گرسنگيش را بر طرف سازى و اندوهش را بزدايى .

ـ امـام على (ع ) : پيامبر(ص ) در شب معراج از پروردگار پاكش پرسيد : پروردگارا! بهترين كارها كـدام اسـت ؟
خداى تعالى فرمود : نزد من چيزى برتر از توكل كردن به من و راضى بودن به آنچه قسمت كرده ام , وجود ندارد.

كسى كه عملش پذيرفته مى شود.

ـ پـيـامبر خدا(ص ), در سفارش به ابوذر, فرمود : اى اباذر! در به كار بستن تقوا اهتمام بيشترى به خـرج ده , تـا در خـود عمل , زيرا هيچ عملى با وجود تقوا اندك نيست چگونه اندك باشد عملى كه پذيرفته مى شود؟
خداى عزوجل مى فرمايد : ((جز اين نيست كه خداوند از تقوا پيشگان مى پذيرد)) .

ـ امـام كاظم (ع ) : كار اندك خردمند پذيرفته و دو چندان مى شود و كار بسيار اهل هوس ونادانى رد مى شود.
ـ امام على (ع ) : از عمل تو هرگز پذيرفته نشود, مگر آنچه كه با اخلاص انجام دهى .

كسى كه عملش او راسودى نمى بخشد.

ـ امـام صـادق (ع ) : اگـر مـردم اعـمـالـى را كـه از درگـاه خدا بر گردانده مى شود مى ديدند, مى گفتند :خداوند از هيچ كس عملى را نمى پذيرد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : سه چيز است كه در هر كس نباشد هيچ كارش حاصلى ندارد : ورعى كه اورا از نـافرمانى خداى عزوجل باز دارد, خلق و خويى كه به وسيله آن با مردم مدارا كند وبردباريى كه با آن رفتار جاهلانه نادان را دفع كند.
ـ سـه چيز است كه در هركس نباشد هيچ عملى از او به كارش نمى آيد : ورعى كه او را ازنافرمانى خـداى عـزوجل مانع شود و دانشى كه با آن رفتار جاهلانه نابخرد را دفع كند و خردى كه به آن با مردم مدارا نمايد.
ـ سه چيز است كه هر كس همه يا يكى از آنها را نداشته باشد, نبايد به چيزى از عمل خود دل خوش كند : تقوايى كه او را از نافرمانى خداى عزوجل باز دارد, يا بردباريى كه با آن جلوشخص سبكسر را بگيرد, يا خلق و خويى كه با آن در ميان مردم زندگى كند.
ـ سـه چـيز است كه در هركس نباشد هيچ عملى از او كامل نگردد : پارساييى كه او را از نافرمانى خـدا باز دارد و خويى كه به وسيله آن با مردم مدارا كند و بردباريى كه با آن رفتار جاهلانه نادان را دفع سازد.
ـ سه چيز است كه با وجود آنها هيچ عملى سود نمى بخشد : شرك آوردن به خدا, نافرمانى وآزردن پدر و مادر و گريختن از جهاد.
ـ آن كه زبان خود را نگه ندارد, كارى نكرده است .

ـ امـام صـادق (ع ) بـه عـبـادبـن كـثـيـر بصرى صوفى فرمود : واى بر تو اى عباد! از اين كه شكم وشـرمگاهت را پاك نگه داشته اى , مغرور گشته اى همانا خداى عزوجل در كتاب خود مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و سخن درست بگوييد, تا خداوند كارهاى شمارا به صلاح آرد)) بدان كه خداوند چيزى از تو نپذيرد, مگر اين كه سخن درست و حق بگويى .

ـ هر گاه مؤمن به برادرش بگويد : اف بر تو, از محدوده دوستى او بيرون رود و هر گاه بگويد: تو دشـمـن مـن هـسـتـى , يـكـى از آن دو كـافـر بـاشد ((1)) , زيرا خداى عزوجل از هيچ كس عمل خيرخواهانه اى را نسبت به مؤمن , در صورتى كه با سرزنش و به رخ كشيدن خطاى او همراه باشد, نمى پذيرد و از هيچ مؤمنى , چنانچه نسبت به مؤمنى سؤ نيت داشته باشد, عملى را قبول نمى كند اگـر اعـمـالـى را كه از درگاه خداى عزوجل بر گردانده مى شود,مى ديدند مى گفتند : خداى عزوجل از احدى هيچ عملى را نمى پذيرد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : از جـمله احكام و فرايض خداوند در قرآن حكيم كه بر اساس آنها پاداش وكيفر مـى دهـد و به سبب آنها خرسند و ناخرسند مى شود, اين است كه بنده ـ هر چند خودش راخسته كـنـد و عملش را خالص گرداند ـ چنانچه با اين خصلتها از دنيا به ملاقات پروردگارش رودو از آنها توبه نكرده باشد بى فايده است : در عبادت خداوند كه بر او فرض و واجب فرموده است , شريك قـرار دهـد, يـا خـشم خود را با كشتن كسى فرو نشاند, يا به واسطه كارى كه خودكرده ديگرى را سـرزنـش كـنـد (گـناه خود را به گردن ديگرى بيندازد), يا براى آن كه در ميان مردم به نوايى برسد, در دين خويش بدعتى پديد آورد, يا با مردم دورو و يا دو زبان باشد دراين باره بينديش , زيرا هر مثالى دليل و نشانگر مشابه آن است .

ـ امـام صـادق (ع ) : به خدا قسم كه خداوند هيچ طاعتى را چنانچه با اصرار بر چيزى از نافرمانى و معصيت او همراه باشد, نمى پذيرد.
ـ خداوند از مؤمنى كه نسبت به برادر مؤمن خود نيت بد داشته باشد, هيچ عملى را نمى پذيرد.
ـ امام باقر(ع ) : با وجود شك و انكار, هيچ عملى فايده ندارد.
ـ امام على (ع ) : در هيچ عملى , خيرى نيست مگر اين كه با يقين و پارسايى همراه باشد.

كسى كه كارى از او پذيرفته شود.

ـ امام صادق (ع ) : هر كه خداوند يك نماز از او بپذيرد, عذابش نكند و از هر كه يك كارخوب بپذيرد عذابش نكند.
ـ هر كه خداوند يك كار خوب از او بپذيرد, هرگز عذابش نكند و به بهشت رود.
ـ به امام على (ع ) گفته شد : چقدر صدقه مى دهى ؟
چرا دست نگه نمى دارى ؟
حضرت فرمود :به خـدا سـوگـنـد, اگـر مـى دانـسـتـم كـه خداوند يك واجب از من پذيرفته است , هر آينه دست نگه مى داشتم , اما به خدا قسم نمى دانم كه آيا چيزى از من پذيرفته است يا نه .

ظاهر منعكس كننده باطن است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : بدان كه هر آشكارى , نهانى همانند آن دارد, بنابراين , آنچه آشكارش پاك است , نهانش نيز پاك است و آنچه آشكارش پليد است , نهانش نيز پليد است پيامبر راستگو,(ص ), فرموده است خداوند گاه بنده اى را دوست دارد و عملش را دشمن مى دارد و گاه عملش را دوست دارد و شخص او را دشمن مى دارد.
ـ امام صادق (ع ) : خداوند, پيش از آن كه آفريدگان خود را بيافريند, خوشبختى و بدبختى راآفريد پس , هر كه را خداوند خوشبخت بيافريند, هرگز دشمنش ندارد و اگر كار بدى انجام دهد, كارش را دشـمـن مـى دارد امـا خـود او را دشمن نمى دارد و هر كه را بدبخت بيافريند, هرگزدوستش نـمـى دارد و چنانچه كار نيكى انجام دهد كارش را دوست مى دارد و خود او را به سبب سرانجامى كه به سوى آن مى رود, دشمن مى دارد.

كارهايى كه بايد از آنها دورى كرد.

ـ امـام عـلـى (ع ) : از هـر كـارى كـه كـنـنـده اش آن را بـراى خـود مـى پـسـنـدد و بـر مـردم ـ مسلمان نمى پسندد, دورى كن .

ـ از هر كارى كه در نهان انجام مى شود و در آشكار از انجام آن شرم شود, دورى كن .

ـ از هر كارى كه اگر از كننده آن باز خواست شود آن را زشت شمارد يا از آن پوزش خواهد,دورى كن .

ـ بپرهيز از هر كارى كه هر گاه به كننده آن ياد آورى شود, به زشتى آن كار اعتراف كند.
ـ بـپـرهـيـز از هر كارى كه آزاده اى را از تو برماند, يا قدر و منزلت تو را بكاهد, يا بدى برايت به بار آورد, يا به سبب آن بار گناهى را به سوى قيامت برى .

آداب عمل .

ـ پيامبر خدا(ص ), در سفارش به ابن مسعود,فرمود :اى پسر مسعود! هر گاه كارى كردى , ازروى آگـاهـى و خردمندى انجامش ده و از اين كه كارى را بدون انديشه و آگاهى انجام دهى بپرهيز, زيـرا خداوند, جل جلاله , مى فرمايد : ((و مانند آن زنى مباشيد كه رشته اى را كه محكم تافته بود, پنبه كرد)).
ـ امام على (ع ) : همانند كسى كار كن , كه مى داند خداوند كار نيك و بد او را پاداش مى دهد.
ـ امـام حـسـيـن (ع ) : همانند آن مردى كار كن كه مى داند در برابر گناه كيفر مى بيند و در برابر كارنيك پاداش مى گيرد.
ـ از سـخـنـان نـجـوا آمـيز خداى تعالى با موسى (ع ) : چنان كار كن كه گويى پاداش كار خود را بـه چـشـم مـى بـينى , تا لاجرم به آخرت طمع بيشتر بندى , زيرا آنچه از دنيا مانده به مانند همان است كه گذشته است .

ـ امام على (ع ) : هان ! در حال رغبت , همان گونه كار كنيد كه در حال ترس كار مى كنيد.

آنچه براى نجات و رستگارى سزاوار است به آن تكيه شود.

ـ پيامبر خدا(ص ) : بدانيد كه هيچ يك از شما با عمل خود هرگز نجات نيابد و همچنين خودمن , مگر اين كه فضل و رحمت خداوند شامل حالم شود.
ـ خداوند عزوجل فرموده است عمل كنندگان (مؤمنان ) به اعمالى كه براى كسب ثواب من انجام مـى دهـنـد, تـكـيـه نكنند, چه , اگر تمام عمرشان را در عبادت من بكوشند و زحمت بكشندباز كوتاهى كرده باشند و به كنه عبادتم , كه به سبب آن كرامتى را كه نزد من است و نعمتهاى بهشتم را مى جويند, نرسند, بلكه بايد به رحمت و بخشايش من تكيه كنند.
ـ امـام عـلى (ع ), در وصف پرهيزگاران , مى فرمايد : خود را متهم مى سازند و از كرده هاى خويش هراسانند.

نياز شديد به عمل در قيامت .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : اگـر انـسان كار هفتاد پيامبر را داشته باشد, از سختى آنچه در آن روز ـ روزرستاخيز ـ مى بيند باز اعمال خود را اندك مى شمارد.
ـ اگـر شـخـص از روزى كـه بـه دنـيـا مـى آيـد تـا روزى كـه پـير مى شود و مى ميرد در طاعت خـداى عـزوجل به رو بر زمين كشيده شود, اين همه سختى را در روز قيامت ناچيز خواهد شمرد ودوست خواهد داشت كه به دنيا باز گردانده شود تا بر اجر و پاداش خود اضافه كند.

نقش پاكى انسان در نگهدارى آنچه متعلق به اوست .

قرآن .

((و امـا آن ديـوار از آن دو پـسـر يـتيم از مردم اين شهر بود و در زيرش گنجى قرار داشت از آن پسران و پدرشان مردى صالح بود از اين رو, پروردگار تو خواست آن دو به حد رشدرسند و گنج خود را بيرون آورند و اين از روى رحم و مهربانى پروردگار تو بود)).
ـ امـام صـادق (ع ) : هـمـانـا خـداونـد بـه سـبـب صـالـح بودن مرد مؤمن فرزند او و نواده اش را صـالـح مـى گرداند و او را در اتاقك خودش واتاقكهاى پيرامونش حفظ مى كند پس , آنان همواره درپـنـاه خـدا هـستند, زيرا كه آن مرد مؤمن نزد خداوند گرامى است حضرت سپس داستان آن دوپـسـر بـچـه را نـقـل كـرد و فرمود :((پدر آن دو مردى صالح بود)) آيا نمى بينى كه خداوند به خاطرپاكى پدرشان به آن دو پاداش داد.

محكم كارى .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : خداوند تعالى دوست دارد كه هرگاه فردى از شما كارى كند آن را محكم (و بى عيب ) انجام دهد.
ـ خداى تعالى دوست دارد كه وقتى كسى كارى مى كند آن را بخوبى انجام دهد.
ـ امام صادق (ع ) : چون ابراهيم فرزند پيامبر خدا(ص ) در گذشت , پيامبر در گور او شكافى ديدو آن را با دست پر و هموار كرد سپس فرمود : هرگاه كسى از شما كارى كرد, محكم كارى كند.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) پايين رفت تا سعد بن معاذ را در لحد گذارد و روى آن خشت بچيند ومرتب مـى فـرمـود : سنگ بده , گل بده و با آنها درز خشتها را پر مى كرد وقتى كار تمام شد و روى لحد خـاك ريـخت و قبر را هموار كرد فرمود : من مى دانم كه بزودى اين فرسوده و خراب مى شود, اما خداوند دوست دارد بنده اى را كه چون كارى انجام دهد, محكم كارى كند.

كار (متفرقه ).

ـ امـام على (ع ) : چه بسيار تفاوت است ميان دو كار : كارى كه لذتش از بين مى رود و رنجش باقى مى ماند و كارى كه رنج و زحمتش مى رود و پاداش آن مى ماند.
ـ مـردمـان نيكوكار را از سخنانى مى توان شناخت كه خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خويش جارى مى سازد, بنابراين , بايد دوست داشتنى ترين اندوخته براى تو اندوخته كار نيك باشد.
ـ هر كه از كارى كه مى كند راضى نباشد اين امر او را به انجام كارى بهتر از آن وا دارد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ), در خطبه حجة الوداع , فرمود : اى مردم ! به خدا سوگند هيچ چيزى نيست كـه شـمـا را بـه بهشت نزديك و از آتش دوزخ دور گرداند, مگر اين كه شما را به آن فرمان دادم وهـيچ چيزى نيست كه شما را به آتش دوزخ نزديك و از بهشت دور سازد مگر اين كه شما را ازآن باز داشتم .

ـ امام على (ع ) : براى هر زمانى , كارى است .

ـ هر كه براى دين خود كار كند, خداوند امر دنياى او را كفايت فرمايد.
ـ امـام جـواد(ع ) : با دلها به سوى خداى تعالى رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است , تا باخسته كردن جوارح با اعمال .

ـ امام على (ع ) : هر كه در عمل كوتاهى كند, به اندوه گرفتار آيد.
كار 2 ((عرضه اعمال )).

عرضه شدن كارها بر خدا.

قرآن .

((و بزودى خداوند كار شما را مى بيند)).
ـ امام حسين (ع ) : هر بامداد, اعمال اين امت بر خداى تعالى عرضه مى شود.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : روز دوشنبه و پنج شنبه , كارها عرضه مى شود گناهان آمرزش خواه آمرزيده مى شود و توبه توبه گر پذيرفته مى گردد و كينه هاى كنيه ورزان برگردانده مى شود تاتوبه كنند .

ـ شب نيمه شعبان , خداوند به همه آفريدگانش مى نگرد و جميع خلقش را مى آمرزد, بجزمشرك يا كينه ورز ر.

عرضه شدن كارها بر پيامبر خدا.

قرآن .

((و بـزودى خدا و پيامبر او كار شما را مى بينند آن گاه به سوى داناى نهان و آشكار باز گردانده مى شويد)).
ـ امام رضا(ع ) : كارها, از نيك و بد, به پيامبر خدا(ص ) نشان داده مى شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـر بـامـداد كـارهـاى بـنـدگـان , از نـيـك و بـد, به رؤيت پيامبر خدا(ص ) مـى رسـدبـنـابراين , به هوش باشيد و هر يك از شما بايد شرم كند از اين كه كار زشت بر پيامبرش عرضه كند.
ـ در هـر بامداد كارهاى نيك و بد بندگان بر پيامبر خدا(ص ) عرضه مى شود پس مواظب باشيدو هـمـيـن اسـت مـعـنـاى سخن خداى متعال : ((كار كنيد, زيرا بزودى خدا و رسول او عمل شما رامى بينند)).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : كـارهـاى شـمـا هـر روز بـه مـن نشان داده مى شود اگر خوب باشد, از خدامى خواهم بر كارهاى شما بيفزايد و اگر زشت باشد, برايتان از خدا آمرزش مى طلبم .

عرضه شدن كارها بر ائمه .

قرآن .

((بـگو : عمل كنيد, خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و نزد خداى داناى نهان و آشكار برده خواهيدشد و او از آنچه مى كرديد آگاهتان خواهد ساخت )).
((چـگـونـه خـواهـد بود آن گاه كه از هر امتى گواهى بياوريم و تو را بر اين امت به گواهى فرا خوانيم )).
((اينچنين شما را امت ميانه قرار داديم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد)).
ـ امام صادق (ع ), درباره آيه ((چگونه خواهد بود آن گاه كه از هر امتى گواهى بياوريم )),فرمود : ايـن آيـه در خصوص امت محمد(ص ) نازل شده است در هر نسلى از اين امت امامى از مابر ايشان گواه و ناظر است و محمد(ص ) بر ما گواه مى باشد.
ـ در پاسخ به پرسش از آيه ((اينچنين شما را امتى ميانه قرار داديم )), فرمود : ما هستيم امت ميانه و ماييم گواهان خدا بر خلقش و حجتهاى او در زمينش .