ربا
پيشينه تاريخى ربا، ربا در قرآن و سنت، انواع ربا و فرار از ربا

- ۱۲ -


اولين رباى كه بال مى‏كنم، رباى عباس بن عبدالمطلب است‏(296).

3. فخر رازى از عطا و عكرمه نقل كرده است كه اين آيه در خصوص عباس و عثمان بن عفان نازل شد. آن دو به صورت سلف خرما مى‏خريدند و چون هنگام برداشت محصول فرا مى‏رسيد، بخشى از طلب خود را مى‏گرفتند و براى بخش ديگر در مقابل گرفتن زيادى، مهلت مى‏دادند؛ تا اين كه آيه نازل شد.

4. فخر رازى همچنين مى‏گويد: اين آيه خطاب به اهل مكه است. آنان پيش از اسلام، رباخوارى مى‏كردند و چون بعد از فتح مكه - در سال هشتم هجرت - مسلمان شدند، خداوند با فرستادن اين آيه فرمان داد تنها اصل سرمايه‏هايشان را بستاند و بقيه طلب را نگيرد(297).

5. طبرى مى‏گويد: نقل است كه اين آيه درباره قومى كه تازه مسلمان شده بودند، نازل شد. آنان مالى را به ربا داده بودند و مقدارى از آن را گرفته بودند و مقدارى باقى مانده بود. خداوند با فرستادن اين آيات، بخشى را كه گرفته بودند، عفو كرد و گرفتن بقيه را تحريم نمود(298).

6. تعداد زيادى از مفسران، همچون مقاتل، زيد بن اسلم، ابن عباس، سدى، ابن جريح، سيوطى و قربطى گفته‏اند: اين آيه در ارتباط با رباى بنى ثقيف نازل شده است.

بنى ثقيف قبيله‏اى متشكل از چهار برادر به نام‏هاى مسعود، حبيب، ربيعه و عبدياليل، فرزندان عمر بن عمير بن عوف ثقفى بودند. آنان در جاهليت، از عباس بن عبدالمطلب و خالد بن وليد قرض ربوى مى‏گرفتند و به بنى مغيره، از قبيله بنى مخزوم و به بنى عبده، از قبيله ثقيف قرض ربوى مى‏دادند. وقتى بنى ثقيف خواستند مسلمان شوند، هياتى را به سرپرستى عبدياليل به حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستادند. نمايندگان آن‏ها در ماه رمضان سال نهم هجرى خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيدند و با آن حضرت گفت و گو كردند. ضمن يكى از اين جلسات، عبدياليل از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: نظر شما در مورد ربا چيست؟

آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ربا حرام است.

عبدياليل گفت: همه اموال ما رباست!

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شما حق داريد اصل اموالتان را بگيريد، خداوند مى‏فرمايد:

و ان تبتم فلكم رءوس اموالكم لا تظلمون و لاتظلمون.

بعد از چند دور مذاكره، نمايندگان ثقيف پيمان نامه صلحى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) امضا كردند و در آن شرايطى گنجانده بودند، از جمله اين كه هر چه ربا طلب دارند، بگيرند؛ اما هر چه ديگران از آنان ربا طلب دارند، باطل شود. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اين شرايط را نپذيرفت و فرمود: در آخر پيمان نامه بنويسد: ان لهم للمسلمين و عليهم ما على المسلمين ان لاياكلوا الربا و لايوكلوه؛ براى آنان است هر آنچه كه از حقوق و تكاليف براى ديگر مسلمانان است، ربا نگيرند و ربا ندهند.

بنى ثقيف بر خلاف فرموده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، هنگام سر رسيد طلب خود نزد بنى مغيره آمدند و مطالبه ربا كردند. آنان از دادن ربا امتناع كردند و گفتند: ربا باطل شده است. ثقيفيان گفتند: ما با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مصالحه كرده‏ايم كه رباهايمان را بگيريم!

بنى مغيره نزد عتاب بن اسيد كه بعد از فتح مكه، كارگزار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مكه بود، رفتند و شكايت كردند. عتاب شرح واقعه را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نوشت؛ پس اين آيه نازل شد يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و ذروا ما بقى من الربوا ان كنتم مومنين فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله....

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نامه‏اى كه به عتاب بن اسيد نوشت، فرمان داد كه اين آيه را براى ثقيف بخواند. بنى ثقيف پس از شنيدن آيه گفتند: ما طاقت جنگ با خدا و رسولش را نداريم و از ربا خوارى دست كشيدند(299).

تفسير:

چند نكته در ارتباط با اين آيه قابل توجه است:

1. از ظاهر آيه، با توجه به شان نزول‏هايى كه گفتيم، فهميده مى‏شود كه بعضى از مسلمانان هنگام نزول اين آيات هنوز ربا مى‏گرفتند و طلب‏هايى از ربا داشتند. خداوند با سفارش به تقوا و ترك معصيت، آنان را فرمان داد كه بقيه طلب ربا را نگيرند(300).

2. در اين آيه، خداوند افراد با ايمان را مخاطب قرار مى‏دهد كه اگر ايمان دارند، باقى مانده مطالبات ربوى خود را نستانند. نكته جالب اين است كه آيه با ايمان به خدا شروع مى‏گردد و با ايمان ختم مى‏شود و اين حقيقت را به وضوح بيان مى‏كند كه رباخوارى با روح ايمان سازگار نيست. اين نكته تاييدى است بر قول كسانى كه مى‏گفتند: رباخوارى و اصرار بر آن، كشف از كفر باطنى شخص مى‏كند؛ گرچه به زبان و در ظاهر، اظهار كفر نكند(301).

آيه 279:

فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رءوس اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون؛ اگر چنين نمى‏كنيد، بدانيد كه خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه‏هاى شما از آن شماست؛ (اصل سرمايه بدون ربا) نه ستم مى‏كنيد و نه بر شما ستم وارد مى‏شود.

تفسير:

در اين آيه، لحن تغيير مى‏يابد و پس از اين كه قرآن در آيات قبل، رباخواران را اندرز مى‏گويد، به آنان اخطار مى‏كند كه اگر به كار خود ادامه دهند و در برابر حق و عدالت تسليم نشوند و همچنان به رباخوارى مشغول باشند، به خدا و رسولش اعلان جنگ داده‏اند.

لحن آيه چنان شديد است كه برخى گمان كرده‏اند مخاطب آيه كفارى هستند كه با اعتقاد به حليت ربا و گفتن انما البيع مثل الربوا، اقدام به رباخوارى مى‏كنند(302). اين احتمال ضعيف است، زيرا:

اولا، اين آيه ادامه آيه قبل است كه با خطاب يا ايها الذين آمنوا شروع شده است.

ثانيا، در موارد ديگرى نيز مسلمانان گنهكار تهديد به جنگ با خدا و رسولش (صلى الله عليه و آله و سلم) شده‏اند؛ براى مثال، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من لم يدع المخابره فلياذن بحرب الله و رسوله‏(303). مخابره نوعى قرار داد در امر زراعت است و مشخص است كه نهى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از مخابره كه مربوط به فروعات فقه است، مناسبتى ندارد كه خطاب به مشركان كه التزامى به انجام احكام شرعى ندارد، صادر شده باشد.

فقيهان در استنباط حد قطاع الطريق به آيه انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله...(304) تمسك مى‏كنند كه بيانگر اين است كه قطاع الطريق و راهزنان جزو مصاديق محاربان با خدا و رسولند، هر چند مسلمان باشند.

ثالثا، چنان كه بيان شد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در نامه‏اى كه به عتاب بن اسيد نوشت، فرمان داد كه اين آيه را ثقيف بخواند و بنى ثقيف بعد از شنيدن آيه، گفتند كه ما توان جنگ با خدا و رسولش را نداريم. در آن زمان، بنى ثقيف مسلمان شده بودند.

در تفسير على بن ابراهيم نيز آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه، فرمود: هر كس ربا بگيرد، قتل او واجب است.

بنابر ظاهر آيه و نظير بيشتر مفسران‏(305)، خطاب آيه عام است و شامل مسلمانى كه دست از رباخوارى برنمى‏دارند، نيز مى‏شود؛ هر چند اختصاصى به آنان ندارد و كسانى كه ربا را حلال مى‏شمارند، در بر مى‏گيرد.

راه مبارزه با رباخوار:

مفسران مى‏گويند: اگر رباخواران گروه متشكلى بودند كه اصرار بر اين معصيت داشتند، حاكم اسلامى وظيفه دارد مسلمانان را عليه آنان تجهيز كند و با آنان بجنگد و اين پيكار را تا موقعى كه توبه نكرده‏اند و به حكم خدا بازنگشته‏اند، ادامه دهد(306).

اگر رباخوار يك نفر بود، نحوه مقابله و كيفر دادن اختلاف است: برخى مى‏گويند: حاكم اسلامى بايد او را تعزير كند و اگر توبه نكرد، حبس كند و آن قدر نگه دارد كه از رباخوارى توبه كند(307).

بسيارى از مفسران مى‏گويند: حاكم اسلامى بايد او را توبه دهد. اگر توبه نكرد، كشته مى‏شود(308).

امام صادق (عليه السلام) فرمود: آكل الربا يودب بعد البينه فان عاد ادب و ان عاد قتل؛ رباخوار بعد از شهادت دادن شاهد، تاديب مى‏شود و اگر دوباره برگردد، به رباخوارى باز تاديب مى‏شود و اگر براى مرتبه بعد رباخوارى كرد؛ كشته مى‏شود(309).

كيفر مشخصى در شرع، براى تاديب تعيين نشده است. جريمه، شلاق، تبعيد و زندان از روش‏هاى تعزيرى است كه حاكم شرعى مى‏تواند هر كدام را مناسب ديده براى تاديب به كار بگيرد.

رباخوار در صورت اعتقاد به حليت ربا، مرتد است. اگر رباخوار مرتد ملى باشد، از تصرف در اموال خود محجور مى‏گردد؛ تا اين كه توبه كند و اگر مرتد فطرى باشد، به محض ثبوت ارتداد، اموال وى به ورثه‏اش منتقل مى‏شود. در صورتى كه رباخوار اعتقاد به حرمت ربا داشته باشد، حاكم شرع او را توبه مى‏دهد. تا موقعى كه رباخوار توبه نكرده، از تصرف محجور است. اگر كار رباخوار به جايى رسيد كه كشته شد، اموال وى به ورثه مى‏رسد(310).

فقيهان اين مساله را در فقه، در كتاب حدود و تعزيرات مطرح كرده‏اند.

و ان تبتم فلكم رءوس اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون: خداوند مى‏فرمايد: اگر توبه كرديد و از رباخوارى دست برداشتيد، مى‏توانيد اصل اموالتان را كه در دست مردم است، بگيريد و اگر چنين كنيد (تنها اصل سرمايه‏هايتان را بگيريد)، نه بر كسى ظلم مى‏كنيد و نه در حق شما ظلم مى‏شود.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در خطبه حجه الوداع، هنگام باطل كردن قراردادهاى رباى جاهلى فرمود: الا ان كل ربا كان فى الجاهليه موضوع عنكم كله لكم رءوس اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون و اول ربا موضوع ربا العباس بن عبدالمطلب كله؛ آگاه باشيد! هر ربايى كه در جاهليت بود، از شما برداشته شد. مى‏توانيد اصل سرمايه‏هايتان را بگيريد؛ نه ظلم مى‏كنيد و نه مورد ستم واقع مى‏شويد و رباى عباس بن عبدالمطلب نخستين ربايى است كه برداشته مى‏شود(311).

طبرى از قتاده نقل مى‏كند: وقتى اين آيه نازل شد، افراد فقط حق داشتند اصل سرمايه‏هايشان را بگيرند و سودى ديگر براى آنان نبوده و حق نداشتند چيز زيادترى را مطالبه كنند(312).

طبق اين آيه، نشانه توبه از رباخوارى بسنده كردن به اصل سرمايه و نگرفتن هر آيه همچنين به صراحت دلالت مى‏كند كه گرفتن هر نوع زيادى - اگرچه نرخ بهره اندك باشد - ربا و ظلم است و اين دليل ديگرى است بر بطلان قول كسانى كه ادعا مى‏كنند اسلام تنها بهره‏هاى فاحش را تحريم نموده است!

لاتظلمون: علامه طباطبائى مى‏فرمايد: از اين آيه سه مطلب به دست مى‏آيد: نخست، امضاى اصل مالكيت خصوصى؛ دوم ظلم بودن ربا و سوم امضاى ساير معاملات، زيرا رووس اموال در جايى گفته مى‏شود كه مال در كسب و معامله به كار گرفته شود(313).

شهيد مطهرى نيز مى‏گويد: از جمله لاتظلمون فهميده مى‏شود كه ربا ظلم است؛ يعنى تحريم ربا بر اساس لزوم احسان نيست كه ملاك در قرض‏هاى مصرفى است، بلكه بر اساس وجوب عدل و تحريم ظلم است؛ يعنى ربا اكل مال غير است‏(314).

و لاتظلمون: معناى اين جمله چنين است: حال كه خداوند حكم كرد، اصل سرمايه‏هايتان را بدون هرگونه نقصانى از بدهكار بستانيد، ديگر مورد ستم واقع نمى‏شويد؛ همان طور كه با نگرفتن زيادى، بر كسى ستم نمى‏كنيد.

قربطى مى‏گويد: بنابراين آيه، طلبكار حق مطالبه و گرفتن مال را دارد؛ اگر چه بدهكار رضايت نداشته باشد. نيز آيه دلالت دارد بر اين كه اگر بدهكار با وجود توانايى از پرداخت بدهى امتناع ورزد، ظالم خواهد بود، زيرا خداوند به صاحب مال اختيار داده است مالش را مطالبه كند، پس بر بدهكار هم لازم است قرض خود را ادا نمايد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مطل الغنى ظلم (315)؛ به تاخير انداختن اداى بدهى از سوى فرد بى‏نياز، ظلم است.

آيه 280:

و ان كان ذوعسره فنظره الى مسيره و ان تصدقوا خيرلكم تعلمون؛ و اگر (بدهكار) قدرت پرداخت بدهى را نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد و (در صورتى كه قدرت پرداخت بدهى را ندارد) براى خدا به او ببخشيد، بهتر است؛ (منافع اين كار را) بدانيد.

شان نزول:

گفته‏اند: وقتى آيه فاذنوا بحرب من الله و رسوله... نازل شد، بنى ثقيف گفتند: ما طاقت جنگ با خدا و رسولش را نداريم و راضى شدند كه فقط اصل سرمايه‏هايشان را از بنى مغيره بگيرند، اما آنان اظهار تنگدستى كردند و مهلت خواستند. بنى ثقيف از دادن مهلت امتناع ورزيدند، تا اين كه خداوند آيه فوق را نازل كرد(316).

تفسير:

خداوند در اين آيه، يكى از حقوق بدهكار را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: اگر بدهكار از پرداخت بدهى عاجز باشد، نه تنها نبايد به رسم جاهليت از او مبلغ زيادترى گرفت، بلكه بايد در پرداخت اصل بدهى به او مهلت داد، تا در موقع توانايى بپردازد.

خداوند همچنين سفارش مى‏كند اگر بدهكار فقير است، بهتر است از اصل بدهى نيز صرفنظر شود؛ زيرا پاداش بزرگى براى اين كار خواهد بود.

حد اعسار:

مطابق ظاهر آيه، بايد به بدهكار تهيدست مهلت داد. حال سوال اين است كه چه هنگام بدهكار معسر و تهيدست به حساب مى‏آيد؟

امام باقر (عليه السلام) فرمود: هو اذا لم يقدر على ما يفضل عن قوته عياله على الاقتصاد(317)؛ بدهكار زمانى معسر است كه قادر نباشد بيش از غذاى خود و خانواده‏اش - در حد متوسط - بردرآمد ديگرى دست يابد.

جبايى مى‏گويد اعسار در قرض‏هاى مصرفى، به نداشتن و در قرض‏هاى تجارى، به كسادى معامله است‏(318).

توضيح بيشتر اين مبحث، در بخش ربا در فقه خواهد آمد.

ميسرة:

مقصود از مسيرة، توانايى بدهكار از پرداخت بدهى است. مردى از امام رضا (عليه السلام) سوال كرد: *جعلت فداك ان الله تبارك و تعالى يقول: (و ان كان ذوعسره فنظره الى مسيره) اخبرنى عن هذه النظره التى ذكرها الله عزوجل فى كتابه، لها حد يعرف اذا صار هذا المعسر لا بد له من ان ينظر، و قد اخذ مال هذا الرجل و انفقه على عياله، و ليس له غله ينتظر ادراكها و لادين ينتظر محله و لا مال غائب ينتظر قدمه*؟

فدايت شوم! خداوند متعال، در قرآن مى‏فرمايد: و ان كان ذو عسره فنظره الى مسيره، مرا از معناى مهلت در اين آيه آگاه كن! آيا براى اين مهلت، حدى است كه اگر بدهكار به آن حد رسيده باشد بايد به وى مهلت داده شود؟ مردى كه مال كسى را مى‏گيرد و براى خانواده‏اش مصرف مى‏كند، در حالى كه نه براى او محصولى است كه منتظر برداشت آن باشد و نه طلبى دارد كه منتظر وصول آن باشد و نه در جايى مالى دارد كه منتظر رسيدن آن باشد (آيا به اين فرد هم بايد مهلت داد؟).

امام رضا (عليه السلام) فرمود: نعم ينتظر بقدر ما ينتهى خبره الى فيقضى عنه ما عليه من سهم الغارمين اذا كان انفقه فى طاعه الله فان كان انفقه فى معصيه الله فلا شى‏ء له على الامام‏(319).

بلى: مهلت داده مى‏شود، به اندازه‏اى كه خبر احتياج وى به امام مسلمانان برسد، تا امام از سهم بدهكاران، بدهى او را پرداخت كند. البته اين در صورتى است كه بدهكار مال را در طاعت خداوند خرج كرده باشد، اما اگر در معصيت خدا هزينه كرده است، چيزى بر امام نيست.

روايات ديگرى نيز به همين مضمون از ائمه اطهار (عليه السلام) نقل شده است‏(320). بنابراين، اگر انتظار مى‏رود بدهكار در آينده قدرت پرداخت داشته باشد، بايد به او مهلت داد و اگر اميدى به آن نيست، بايد آن قدر مهلت داد كه حاكم اسلامى از سهم بدهكاران، بدهى او را پرداخت كند.

انظار:

بنابر ظاهر، اگر بدهكار از پرداخت بدهى ناتوان باشد، بر طلبكار واجب است صبر كند و حق ندارد او را تحت فشار قرار دهد. خداوند در مقابل اين مهلت دادن، پاداش بزرگى به او مى‏دهد. روايات زيادى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) در فضيلت اين كار رسيده است كه براى نمونه برخى از آن‏ها را نقل مى‏كنيم:

عن ابى عبدالله (عليه السلام): قال ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قال فى يوم حار و حناكفه، من احب ان يستظل من فور جهنم قالها ثلاث مرات، فقال الناس فى كل مره: نحن يا رسول الله فقال: من انظر غريما او ترك المعسر(321).

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در يك روز داغ تابستانى، دست خود را مانند سايبان خم كرد و فرمود: چه كسى دوست دارد از آتش جهنم در امان باشد؟

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اين گفته را سه مرتبه تكرار كرد و هر مرتبه مردم گفتند: ما، اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)! آن حضرت فرمود: آن كس كه بدهكار را مهلت دهد، يا از او درگذرد.

عن بريده قال: سمعت النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يقول: من انظر مسعرا فله بكل يوم مثله صدقه قال ثم سمعته يقول: من انظر معسرا فله بكل يوم مثلاه صدقه قلت سمعتك يا رسول الله تقول: من انظر معسرا فله بكل يوم مثله صدقه ثم سمعتك تقول: من انظر معسرا فله بكل يوم مثلاه صدقه قال: له بكل مثله صدقه قبل ان يحل الدين فاذا حل الدين فانظره فله بكل يوم مثلاه صدقه‏(322).