هدايتگران راه نور
زندگانى امام حسن عسكرى ‏عليه السلام

آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت

- ۴ -


سخن آخر

آخرين سخن آنكه خداوند سبحان حجّت بالغه خويش را با اين‏مرجعيّت خردمندانه، بر بندگانش تمام ساخت. امّا آنها را به پذيرش آن‏مجبور نكرد همچنانكه به پذيرش ساير اصول و احكام وادار نكرده است.و مردم به اندازه نزديكى خود به اين نمونه والا به نيك‏بختى مى‏رسندواگر از آن فاصله بگيرند و دور شوند، حجّت بر آنها تمام شده است!

سخنان تابناک

سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندان او پرتوهايى هستند كه از جانهاى پاك‏آنان، پس از تابيدن آفتاب قرآن كريم بر آنها، در خشيدن مى‏گيرد. اين‏نور، نور خداست وهدايتى از هدايتهاى خدا. روانهاى نا آرام بدين نور به‏آرامش مى‏رسند وكشتيهاى بيچارگان پس از گردشى سخت در ميان امواج‏شك و ترديد، در ساحل امن آنها به راحتى و آسايش دست مى‏يابند. آنچه‏در سطور زيرين، با يكديگر مى‏خوانيم كلمات نورانى است كه تاريخ ازگفتارهاى امام در خود جاودان نگاه داشته است.

امام حسن عسكرى‏عليه السلام در رهنمودى خردمندانه به يكى از پيروانش‏شيوه شايسته‏اى را كه تبعيّت از آن در شرايط بحرانى و دشوار سزاواراست، توصيّه مى‏فرمايد. آن حضرت چنين مى‏گويد:

"شما را به ترس از خدا و پارسايى در دين خود و كوشش در راه خداوراستگويى توصيه مى‏كنم و به امانت‏دارى از هر كس كه بوده باشد خوب و يابد وفادار باشيد، و به طول دادن سجده‏ها و خوش همسايگى سفارش مى‏كنم‏كه محمّدصلى الله عليه وآله بدين روش آمده. در عشاير آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنهاحضور يابيد، و بيمارهاشان را عيادت و حقوقشان را ادا كنيد. زيرا هر كس ازشما كه در ديانت خود پارسايى پيشه كرد و راست گفت و امانت‏دار بود و بامردم خوشرفتارى كرد و گفتند اين )فرد( يك شيعه است، من از اين امرشادمان مى‏شوم.

از خدا بپرهيزيد و زينتى باشيد براى ما و نه مايه زشتى و ننگ. هرگونه‏دوستى را براى ما جلب كنيد و هر زشتى را از ما بگردانيد. چون هر خوبى كه‏در باره ما گفته شود ما شايسته آنيم و هر بدى كه در باره ما گفته شود ما چنان‏نيستيم.

ما را در كتاب خدا حقّى است، ثابت و قرابتى كه با رسول خداصلى الله عليه وآله‏داريم، و خداوند ما را پاك شمرده و احدى مدّعى اين )كرامت( نيست
مگردروغگو، خدا و مرگ را بسيار ياد آريد، و قرآن بخوانيد و بر پيامبرصلى الله عليه وآله بسياردرود فرستيد كه درود بر رسول خداصلى الله عليه وآله ده حسنه دارد. آنچه را به شما توصيه‏كردم خوب به خاطر سپاريد، شما را به خدا مى‏سپارم و بر شما درودمى‏فرستم".(69)

ايمان مردم به رهبرى شاهد و حاضر در ميان آنها، بسى مشكلتروگرانتر است از ايمان آوردن آنان به كسى كه از بين آنها رفته و رخت بربسته است. زيرا آنها اگر به رهبر شاهد حاضر ايمان بياورند، از آنهامى‏خواهد كه از او پيروى كنند و تابع و مطيع دستوراتش باشند و فرمانبرى‏بسيار گران است بويژه وقتى كه ديدگاهها و منافع با يكديگر تناقض پيداكنند. از اين رو شرايط توقف معروف به )وقف( نزد بسيارى از شيعيان،به هنگام وفات يك امام و جانشينى امامى ديگر پيدا مى‏شود. بسيارى ازاين توقفها از جانب وكلايى بوده كه اموال وحقوق مردم در نزد آنها بوده‏است و طوفان رياست و شهوت قدرت آنان را به بازى گرفته است.

امام حسن عسكرى‏عليه السلام از ناحيه چنين افرادى، آزارهاى بسيارى‏متحمّل شد به طورى كه حتّى مى‏توان گفت آن حضرت بيش از امامان‏پيشين آزار ديد و رنج كشيد چنانكه خود در حديثى كه از وى روايت‏كرده‏اند، فرموده است:

"هيچ كدام از پدرانم آزموده نشدند چنانكه من به خاطر ترديد اين‏گروه در باره‏ام، آزموده شدم".

چه بسا عامل اين ترديد، شك در استمرار امامت بوده باشد. از اين روآن حضرت در رد اين شك مى‏فرمايد:

"اگر اين امر )امامت( امرى است كه بدان باور آورده‏ايد و براى آن سرتسليم فرود آورده‏ايد مؤقت مى‏بود و سپس از هم گسسته مى‏شد، پس جاى‏شك بود، امّا اگر اين امر تا زمانى كه امور خدا ادامه دارد، متصل و ناگسسته است، پس اين شك چه معنايى دارد؟!".(70)

آن حضرت به يكى از ياران مورد اعتماد خود به نام اسحاق بن اسماعيل‏نيشابورى كه نامه‏هاى فراوانى ميان او و امام رد و بدل گشته، نامه‏اى‏مى‏نگارد. در اين نامه به احتجاج امام بر امامت و ميزان اهمّيّت آن برمى‏خوريم. بياييد در اين نامه دقت به خرج دهيم.

"خداوند ما و شما را در پرده خود نگاه دارد و در همه كارهايت به‏نيروى صنع خويش تو را يار باد، خدايت رحمت كند، نامه‏ات را)خواندم و( فهيمدم ما به شكر خدا و نعمت او اهل بيتى هستيم كه بردوستان خود دلسوزيم، و به احسان پياپى خدا و بخشش وى بديشان‏خوشحاليم، و هر نعمتى كه خداى تبارك و تعالى بر آنها ارزانى دارد به‏حساب آوريم. اى اسحاق! خداوند بر تو وهَمتايانت نعمت خود را تمام‏كند، تمام آن كسانى كه خداوند به آنها مهر ورزيده و به نعمت خود آنان راهمچون تو بينا كرده و كمال نعمت خود را به بهشت رفتن آنان، مقدّرداشته است. هر نعمتى هر چه هم والا و با ارزش باشد چيزى نيست جزآنكه - به خاطر سپاس و ستايش خداوند و منزّه دانستن نام‏هاى مقدس او -بايد شكر آن ادا شود. و من مى‏گويم "الحمد للَّه" برترين چيزى است كه‏ستاينده خدا او را تا ابد سپاس گزارده در برابر منّتى كه خداوند بر تو نهاده‏است از رحمت خويش و تو را از هلاكت رهايى بخشيده، و راه تو را درگذر از آن گردنه هموار فرموده. به خدا سوگند كه آن گردنه‏اى است بس‏دشوار وگذر از آن سخت و بلايش بزرگ و در كتابهاى پيشينيان از آن يادشده. شما در دوران امام گذشته تا زمانى كه از دنيا رفت و در دوران‏امامت من كارهايى داشتيد كه پسنديده و موفّق نبود.

اى اسحاق! يقيناً بدان كه هر كس از اين دنيا كور و نابينا بيرون رفت‏در آخرت هم كور باشد و گمراهتر.

اى اسحاق! ديدگان كور نيستند بلكه دلهايى كه درون سينه‏هايندكوراند واين سخن خداست در كتاب استوارش از قول ستمگرى، آنجا كه‏مى‏فرمايد: )قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى‏ وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً * قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ‏آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى‏(71)).

"پروردگارا! چرا مرا كور محشور كردى من بينا بودم. خدا فرمايد:اينچنين آيات ما به تو رسيد پس آنها را فراموش كردى و )در برابر( تو هم‏امروز فراموش شدى".

وكدامين آيت بزرگتر از حجّت خدا بر حقش و امين او در بلادش‏وگواه او بر بندگانش مى‏باشد؟!

كسى كه گذشتگان از پدران نخست او از پيامبرانند و پدران بعدى‏اش‏اوصيا كه درود و بركات خدا بر تمام آنها باد.

شما را كجا سرگردان كردند و همچون چهار پايان به كجا رومى‏آوريد؟! از حق رخ بر مى‏تابيد و به باطل مى‏گراييد، ونعمت خدا را ناسپاسى مى‏كنيد يا از كسانى هستيد كه به پاره‏اى از كتاب ايمان مى‏آورندوبه پاره‏اى ديگر كفر مى‏ورزند. پس پاداش آن كس كه چنين مى‏كند، ازشما يا غير شما، چيزى نيست مگر خوارى در زندگى دنيا و عذاب طولانى‏در زندگى پاينده اخروى، و به خدا كه اين رسوايى بزرگ است.

خداوند كه از روى منّت و رحمتش بر شما فرايضى مقرّر فرمود، نه‏براى آن بود كه بدانها نياز داشته، بلكه )قرار دادن اين فرايض( رحمتى‏بود از جانب او كه معبودى جز او نيست، بر شما، تا پليد را، از پاك جداسازد و آنچه را كه در دلهاى شماست بيازمايد و آنچه در دلهايتان است‏پاك و صاف كند تا به سوى رحمت خدا سبقت گيريد و جايگاههاى شمادر بهشتش تفاوت يابند. پس بر شما حجّ و عمره و گزاردن نماز وپرداختن زكات و روزه و ولايت را واجب فرمود و درى هم به روى شماگشود كه درهاى فرايض را بدان باز گشاييد تا كليدى )براى رسيدن( به راه‏او باشد. اگر محمّد و جانشينانش از فرزندانش نبودند شما چون چهارپايان سر گشته مى‏شديد، هيچ كدام از فرايض را در نمى‏يافتيد.

و آيا مى‏توان به شهرى در آمد جز از راه دروازه‏اش؟!

و چون بر شما منّت نهاد به قرار دادن اوليا )امامان( پس‏از پيامبرتان،در كتاب خويش فرمود:

)الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ‏دِيناً(72)).

"امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام‏را دين شما پسنديدم".

پس براى اولياى خود بر شما حقوقى قرار داد و شما را به اداى آن دستورفرمود تا آنچه از زن و مال و خوردنى و نوشيدنى بر دوش داريد، براى شماحلال باشند، خداوند فرمود:

)قُل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏(73)).

"بگو از شما مزدى بر آن نخواستم جز دوستى با خويشانم".

و بدانيد كه هر كس بخل ورزد، بر خود بخل ورزيده و خداوند بى نيازاست و شما نيازمندانيد كه خدائى جز او نيست، و سخن در باره آنچه به‏سود و زيان شما بود به درازا كشيده شد.."(74)

ما به قلّه‏هاى حقايق رسيده‏ايم‏

ائمه‏عليهم السلام به مقام دنيوى يا ثروت و يا شهرت، مباهات نمى‏كردندبلكه فخر آنان به حب خدا و انتساب به رسول خدا و ... علم و تقوا بود.آنچه در زير نقل مى‏شود سخن شكوهمندى است منسوب به امام عسكرى‏كه آن را به خط مبارك ايشان يافته‏اند.

در اين مكتوب آمده است:

"ما به گامهاى نبوّت و ولايت به قلّه‏هاى حقايق رسيده‏ايم و راههاى‏هفتگانه را با نشانهاى فتوّت روشن ساخته‏ايم. ما شيران ميدانهاى كارزاريم وابرهاى پر باران.
شمشير و قلم در دنيا و درفش سپاس و دانش در آخرت دركف ماست. فرزندان ما خلفاى دينند وهم پيمانان يقين، و چراغهاى امّتهايندو كليدهاى بزرگوارى وبخشش. كليم )موسى‏عليه السلام( را وقتى حلّه نبوّت‏پوشاندند كه ما از او پيمان و فادارى گرفتيم، و روح القدس در بهشت آسمان‏سوّم از باغهاى تازه رسِ ما مى‏چشيد، و پيروان ما گروه رستگارانند و دسته‏پاكان. براى ما يار و نگاهبانند و بر تيرگى باور و مددكار، و بزودى چشمه‏سارهاى زندگى )واقعى( پس از شراره‏هاى آتش براى آنان شكافته مى‏شود".(75)